اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1402-08-16-حجت الاسلام عابدینی-سیره تربیتی حضرت موسی (علیه‌السلام) در قرآن و شرح آیه ۱۴۳ سوره مبارکه اعراف

شریعتی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد، خانم‌ها و آقایان سلام، وقتتان بخیر ان‌شاءالله. امیدوارم که بهترین اتفاقات زندگی برای تک‌تک شما رقم بخورد و خداوند به همه سلامتی و عافیت عنایت بکند. در همین ابتدای برنامه دعا می‌کنیم برای رهایی و نصرت مردم مظلوم و نازنین غزه و امیدوارم که خدای متعال گشایش و فرجی ایجاد کند. این تصاویری که می‌بینید خیلی دردناک است و دل هر انسانی را به درد می‌آورد، امیدوارم که شر دشمنان و سایه‌شان از سر این مردم برداشته شود. حاج‌آقا عابدینی سلام‌علیکم و رحمةالله، خیلی خوش‌آمدید.

معرفی برنامه

حجت الاسلام عابدینی: سلام‌علیکم و رحمةالله و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیزمان. بنده هم متقابلاً جریان غزه را یادآور می‌شوم و حواسمان هست که این‌ها برادران و خواهران و پدران و مادران و فرزندان ما هستند و با این نگاه حساسیتمان کم نمی‌شود و اگر فاصله افتاده، عادت نمی‌شود. اگر طول کشیده، از بین رفتن بچه زیر آوارها با بمباران‌ها، دیگر قرار نیست برای ما عادت شود.
یک پیرمرد راننده‌ای سوار ماشین شدیم و داشتم با او می‌رفتم، گفت: حاج‌آقا، خدا به من نوه داده در این چندروزه، تا بغلش کردم و آن‌ها را دیدم، آن‌قدر به یاد بچه‌های غزه اشک ریختم و دیدم که خلاصه نمی‌توانم نوه‌ام را بغل کنم، ازبس‌که آن‌ها در سختی هستند.
 اگر این نگاه را داشته باشیم، ان‌شاءالله خدای سبحان هم هر کار و دعا و همان ختم صلواتی که قبلاً هم به دوستان عرض کردیم، ختم صلوات‌های جمعی، «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ» بعد از نمازها و همچنین همان‌طوری که حاج‌آقا جاودان عزیز فرمودند، قربانی دادن برای غزه؛ این‌ها را از دست ندهیم، هرکدام از این‌ها ملکی می‌شود، این‌ها فوج فوج ملائکه الهی می‌شوند و به امداد آن‌ها می‌روند. باور کنید هرچقدر با دل سوخته‌تر و با محبت بیشتر این کار را انجام بدهید، قطعاً تأثیر بالاتری را ایجاد می‌کنند. به این مقدار اگر می‌توانیم شریک باشیم، از دست ندهیم ان‌شاءالله.
شریعتی: ان‌شاءالله، خیلی خوب. حالتان خوب است؟
حجت الاسلام عابدینی: الحمدالله.
شریعتی: الحمدالله رب‌العالمین. گفت: «سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی / اَرنی نگفته ، گفتی : دو هزار لن‌ترانی» و این‌ها هفته‌ها داریم راجع به آن تجلی اعظم صحبت می‌کنیم و ان‌شاءالله ادامه فرمایشات شما.
حجت الاسلام عابدینی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ و فی کُلّ ساعَة، وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فی‌ها طَویلاً.
ان‌شاءالله خدای بزرگ و متعالی، فرشتگان عظیمش را به نصرت مردم غزه و همه‌جا، هر مسلمانی که در رنج و عذاب است، ان‌شاءالله ارسال کند و بفرستند. ملائکه مردفی، ملائکه منزلی، ملائکه مسومین؛ این‌هایی که در قرآن ذکر شده که دسته‌دسته و جندجند به کمک مؤمنان می‌روند، ان‌شاءالله بفرستد.
قطعاً هرچقدر که ما در این مسئله حساسیتمان بالاتر باشد، خودمان را به امام زمان نزدیک‌تر کردیم؛ چون همه این‌ها امت امام زمان (عج) هستند و وقتی‌که در روایت، امیر مؤمنان می‌فرماید " انا مرضنا لمرضکم" ما با مریضی شما، مریض می‌شویم، قطعاً با این سختی‌هایی که ایجاد می‌شود، قلب مبارک امام زمان خیلی آزرده می‌شود.
لذا ما هم نباید خیلی آرام باشیم در مسائل و به‌قدری که اقلاً توانمان هست، ما هم همدردی داشته باشیم. ان‌شاءالله که موقع نصرت خدا شده باشد. دعا کنیم که موقع نصرت خدا و حضرت زودتر بشود. حکمت‌ها دارد، اما می‌شود آن حکمت‌ها زودتر محقق شود و نصرتش ان‌شاءالله زودتر شکل بگیرد و از این درد و رنج، مردم آنجا هم نجات پیدا کنند.
در محضر سوره اعراف، آیه 143 بودیم. این آیه از غرر آیات قرآن کریم است و امام رحمةالله علیه در تفسیرش می‌فرماید: در اینجا انسان چه بگوید و اصلاً چه چیزهایی را نمی‌شود اظهار هم کرد. یعنی تازه آن‌قدری که فهمیده می‌شود، نمی‌توان اظهار کرد؛ چه رسد به آن‌هایی که فهمیده هم نمی‌شود.
«بسم‌الله الرحمن الرحیم. وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ» وقتی به میقات ما آمد، با خدا گفتگو کرد، حالش منقلب شد، تقاضایش بالا گرفت، زبان دلال در وجودش شکل گرفت،  نازش آمد. حالا اگر خلاصه‌اش بکنیم دلش خواست که "ببینمت".
«قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لن‌ترانی» معشوقی به عاشق بگوید: "برو، نه نمی‌شود" خیلی سخت می‌شود. «قَالَ لن‌ترانی وَلَكِنِ» این ولکن خیلی... لن‌ترانی‌اش کأنه جلوه جلالی است. اما این « وَلَكِنِ انْظُرْ» دریچه‌ای را باز می‌کند. اجابت تو، چون دعای انبیاء تابع شهودشان است. این‌طور نیست مثل ما که نمی‌دانیم می‌شود یا نمی‌شود، نمی‌دانیم درست است یا درست نیست، نمی‌دانیم صلاح هست یا صلاح نیست؛ ولی امر به دعا شدیم و داریم دعا می‌کنیم.
دعای انبیاء تابع شهودشان هست؛ یعنی دعایشان هم به امر است، می‌دانند هم که مستجاب است. حقیقتاً هم این دعا به امر حق هم دارد محقق می‌شود. لذا موسی کلیم عرض می‌کند به خدا « رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ» که می‌خواهم ببینمت... کلامت ر ا شنیدم اما می‌خواهم ببینمت؛ قطعاً آن دیدنی که همه عالم آیت خداست، برای موسی اتفاق افتاده بوده و امکان ندارد آن رؤیت نباشد که هر چیزی و هرجایی و هر نظری را که می‌بیند، می‌بیند که آیات خدا و ظهور خدا و تجلی اوست، اما این أرنی یک‌چیز دیگر و فوق این‌ها است. سنخ این أرنی، از این سنخی که ممکن است برای خیلی‌ها اتفاق بیفتد، نیست و دعای مستجاب هم هست.
استجابتش و نحوش این‌طور است که «لن‌ترانی وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ» نگاه کن به کوه، «فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي» اگر کوه توانست تحمل بکند و در جایش بماند... آیا هر موجودی با خدا آن رابطه وجودی را دارد یا ندارد؟ « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» هست یا نیست؟ همه موجودات در حال تسبیح و ارتباط با خدا هستند، همه موجودات در حد خودشان شعور به خدا دارند. همه موجودات با خدا راز و نیاز دارند.
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم / با شما نامحرمان ما خامُشیم. اگر به داود خطابه به کوه می‌شود: «يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ» با داود هم ناله شوید؛ یعنی کوه ناله دارد، ادراک دارد، ناله بی ادراک که نمی‌شود. اگر داود ادراک دارد و مطابق ادراکش ناله دارد، خطاب به کوه می‌شود «يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ» هم ناله شو با داود یا وقتی می‌فرماید:  « لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» اگر این قرآن بر کوه نازل می‌شد، این‌طور نیست که اصلاً راه نداشته باشد. می‌گوید اگر این اگر بود، اصلاً معنی نداشت؛ اگر در آنجا معنا ندارد. معلوم می‌شود که امکان نزول بوده، در مرتبه کوه آن امکان بوده، اما کوه دوام نمی‌آورد! این دوام نیاوردن مربوط به شعور است، نه بی‌شعوری.
شریعتی: می‌فهمد که باید تحمل کند یا نه.    
حجت الاسلام عابدینی: ببینید؛ در قرآن‌وقتی می‌فرماید: مؤمنان کسانی هستند که « إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً» وقتی آیات نازل می‌شوند، (وجلت قلوبهم) قلوب این‌ها ترسان می‌شود، وجل و لرزان می‌شود. آن‌وقت نسبت به کوه هم می‌فرماید که « لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»
 آن خاشعاً متصدع یعنی چه؟ یعنی پاره‌پاره و تکه‌تکه. خاشعاً مقدمه آن متصدعاً است؛ یعنی از شدت خشوع که همان است که وقتی مؤمنان آیات قرآن را می‌شنوند، لرزان می‌شوند. نه اینکه بلرزند از ترس، این خشیت با علم است، این از شدت عظمت را ادراک کردن است که وقتی انسان عظمتی را ادراک می‌کند، یک خشوعی در وجودش ایجاد می‌شود که آن خشوع لشدة الادراک آن حقیقتی است که در مقابلش قرار گرفته. خیلی دقت می‌خواهیم بکنیم و سوق بدهیم برسیم به اینجا، چطور می‌شود کوه اینجا دک شد و موسی صعقه زد، کوه پاره‌پاره شد.
شریعتی: چون ادراکش بالاست و عمیق است.
حجت الاسلام عابدینی: دارد ادراک پیدا می‌کند. امکان ادراک در آنجا بوده که وقتی می‌فرماید: « انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي  فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا» خدا بر کوه تجلی کرد. نمی‌گوید که بر موسی، بلکه می‌گوید بر کوه. کوه حقیقتش به آن سرافرازی و گردن کشی و شامخ بودنش، مرتفع بودنش، بلند بودن و استوار بودنش، بقیه چیزها در قبالش کوچک بودن است. این استواری است، این مظهری از عظمت و تکبر حق است که انسان‌ وقتی در مقابل یک کوه عظیم قرار می‌گیرد، احساس کوچکی می‌کند، او مظهریت دارد. می‌گوید اینکه کوهی که مظهر عظمت حق است در زمین، مظهر شموخ و شامخ بودن و مرتفع بودن شأن است در زمین...
شریعتی: با آن همه استحکام و محکمی...
حجت الاسلام عابدینی: نمی‌گوید زمین را برای او تجلی می‌کنیم، چون زمین مظهر خشوع است، کوه مظهر علو است. بااینکه مظهر علو است، بااینکه این اسم در او تجلی داشته؛ وقتی مورد تجلی حق قرار می‌گیرد، ازهم‌پاشیده می‌شود. موسی نگاه به این بکن که کوهی که مظهر عظمت و علو است، تحمل ندارد؛ چه کسی می‌خواهد تحمل کند؟ چه کسی می‌خواهد رؤیت محقق شود؟
شریعتی: کوه که شد این، به زبان عامیانه تو که تویی!
حجت الاسلام عابدینی:  بعد، کوه با این نگاه که بعضی بزرگان یک مثالی زدند که مثال زیبایی است که اگر مثلاً پادشاه یا ملک یا انسان بسیار بزرگی، در شهر مستنکراً حرکت بکند و مردم او را نشناسند... مثلاً شما بگویید که الان مقام معظم رهبری، ناشناس در یک جایی بخواهند سرزده بروند، طوری که او را نشناسند و ناشناس باشد؛ مردم هم دارند کارهایشان را می‌کنند و هرکسی می‌رود و می‌آید، کسی کاری ندارد و هرکسی مشغول کار خودش است در آن حالتی که یک واقعه‌ای هم اتفاق افتاده. اما اگر کسی دراین‌بین ایشان را بشناسد و معرفت و اراده هم در او باشد، یک‌دفعه حال آن شخص در اکرام و احترام چقدر متفاوت است!
تفاوت در چه شد؟ این که حاضر بود...
شریعتی: در معرفت و شناخت است.
حجت الاسلام عابدینی: ادراک و معرفت اوست که تغییر در آن ایجاد شد. ارتباط کوه با خدا، ارتباط موسی (ع) با خدا قبل از این هم بود، چه چیزی تغییر می‌کند که یک‌دفعه مندک و ازهم‌پاشیده می‌شود و موسی یک‌دفعه آن‌طور مدهوش می‌شود؟ چه چیزی تغییر کرد؟
آن تجلی با واسطه حق، با نظام اسباب و مسبباتی که خدای سبحان در عالم داشت، تبدیل شد به یک تجلی بی‌واسطه. یعنی وسائط که مثل یک حجاب‌هایی بودند، این را تعدیل می‌کردند، نور را ضعیف می‌کردند تا به این مرتبه نوری که قابل‌رؤیت و ارتباط باشد رسید. این حجاب‌ها یک‌دفعه در ارتباط با ظهور آن تجلی خدا بر کوه برداشته شد! وسائط برداشت شد و خدا بی‌واسطه بر کوه تجلی کرد، موسی این را دید. نه کوه در اینجا تحمل تجلی بی‌واسطه را داشت، نه برای موسی (ع) در اینجا امکان رؤیت در تجلی بی‌واسطه بر کوه بود.
شریعتی: یعنی نه کوه تحمل آن تجلی را داشت و نه موسی تحمل تماشای آن تجلی را.
حجت الاسلام عابدینی: تماشا و ادراک آن تجلی را. از اینجا می‌خواهم چه بگویم؟ از اینجا می‌خواهم یک بحث مهم کاربردی را نتیجه بگیریم که بحث فقط ذهنی نباشد. ما در رابطه با جریان قیامت داریم « وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ»؛ آنجا داریم که « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» از هم پاشیده می‌شود و سماوات بر هم چیده می‌شود.
 بحار، دریاها و همه اسباب و مسببات، ظهورشان متفاوت می‌شود. چطوری ظهورشان متفاوت می‌شود؟ چه تغییری می‌کند؟ تغییری که ایجاد می‌شود این است که تاکنون در این حقایق با واسطه تجلی صورت می‌گرفت و خودشان و دیگران با واسطه این را می‌یافتند. لذا تحمل بودن با این وساطت ممکن بود. اما در قیامت تعبیری که در قرآن متعدد آمده: « وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» همه‌چیز در آنجا با واحد قهار بارز و آشکار می‌شود. « لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» در قیامت خدا بی‌واسطه تجلی می‌کند.
شریعتی: چقدر سهمگین است.
حجت الاسلام عابدینی: آنچه که برای موسی (ع) به عنوان یک رسول اولوالعزم در دنیا محقق شد، در آخرت قرار است برای همه محقق بشود. حالا آن محقق شدن برای همه ممکن است کمال باشد به‌واسطه اعمالی که در دنیا داشته‌اند، ممکن است آن تجلی عقاب باشد. سطوت حق را می‌بیند که دیگر گریزی از او نیست.
شریعتی: یعنی آن تجلی یک‌جور تازیانه برایشان می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: آن تجلی بی‌واسطه خیلی سهمگین می‌شود برای کسی که پشت کرده به خدا. این جریان تجلی رب بر کوه، یک‌مرتبه از این... چون مرحوم علامه بحث زیبایی می‌فرماید، می‌خواهم این را یک‌خرده کاربردی بکنم که یک قیامت یک بحث است، ما بحث کاربردی را داریم.
در بحث ظهور، مرحوم علامه یک بحثی را دارند در المیزان که خیلی بحث مهمی است. می‌فرمایند: بعضی از آیاتی که آمده، گاهی روایات ذیلش می‌گویند که این آیه مربوط به قیامت است، گاهی بعضی روایات می‌گویند این مربوط به رجعت است و گاهی بعضی روایات می‌گویند این مربوط به ظهور است. چه‌کار باید کرد؟ ایشان می‌فرماید: چون قیامت و رجعت و ظهور، سه مرتبه‌ی یک واقعیت است که آن واقعیت بروز بی‌واسطه‌ی خدا است.
شریعتی: حتی در ظهور؟
حجت الاسلام عابدینی: حتی در ظهور. در سه مرتبه: یک مرتبه از این ظهور بی‌واسطه که گسترش و اقامه و تحقق توحید است، نه توحید به معنای ساده امروزی؛ لذا جریان ظهور یک جریان عظیم در طول تاریخ بشریت خواهد بود که ظهور توحید بی‌واسطه است؛ منتها در مرتبه ظهور و نه در مرتبه قیامت. علامه این را می‌فرماید که این سه مرتبه، مراتب یک واقعیت‌اند.
بعد اگر جریان تجلی بر جبل را با این نگاه ببینیم، هم ناظر به جریان ظهور است و هم ناظر به جریان رجعت است و هم ناظر به جریان قیامت است که نوع و طور تجلی خدا را در ظهور محقق می‌کند. لذا ظهور امام معصوم که آن ولایت مطلقه الهی است در عالم، در دوران قبل از پس و وراء حجاب‌ها بوده.
شریعتی: با واسطه بود.
حجت الاسلام عابدینی: لذا وقتی حضرات معصومین خدمتشان می‌رسیدند، آن‌ها همه با واسطه و حجاب تمام « وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» این رابطه برقرار می‌شد. لذا تحمل‌پذیر بود که بنشیند و ببینند و ارتباط برقرار کنند.
شریعتی: برای همین مثلاً سلمان یک سهم از تجلی پیغمبر داشت، دیگران سهم دیگری.
حجت الاسلام عابدینی: همان‌طوری که ابوبصیر روایتی را خدمت امام صادق (ع) عرض کرد که آیا مؤمنان خدا را در قیامت می‌بینند، حضرت فرمودند: بله. بعد فرمودند که قبل از قیامت هم می‌بینند. گفت: قبل از قیامت چطوری می‌بینند؟ گفت: یک‌بار که همه دیدند در آن عالم زر و عهد الست.
بعد فرمود در همین دنیا هم می‌بینند. بعد خطاب کرد که تو الان نمی‌بینی؟ یعنی یک تجلی دیگری از امام در آنجا برای ابوبصیر شکل گرفت و گفت این را به دیگران هم بگویم. یعنی یک‌دفعه هول شد که طور دیگری از نگاه و رابطه را دیده. آن‌وقت این نگاه و رابطه مراتب دارد، آن هم یک‌طورش بوده که برای او قابل‌تحمل بود، طور دیگرش مثل آن است که برای حمام بود که حمام یک‌دفعه (؟23:25) می‌زند، وقتی‌که حضرت خصوصیات اهل ایمان و متقین را بیان می‌کند.
شریعتی: یک‌طورش هم در قصه‌های خودتان بود، شمه‌ای از تجلی حضرت حق در حضرت یوسف.
حجت الاسلام عابدینی: بله. یعنی انبیاء ظهوراتی هستند منتها با همه آن حجاب‌ها. ولی بعضی ظهورات اثری ایجاد می‌کنند که هرکسی می‌بیند، مبهوت می‌شود؛ مثلاً موسی کلیم آنجا که می‌فرماید: « وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» در حقیقت محبت خودم را برای تو قرار دادم، هرکسی می‌دید یک احساس محبتی از موسی به او دست می‌داد. این‌ها یک ظهور است.
 حالا شما حساب کنید که این ظهور جامع بشود، در تمام جهات و خصوصیات بشود، آن‌وقت دارد که وقتی امام زمان (ع) ظهور می‌کنند، مردم می‌بینند که از قبل با حضرت ارتباط داشتند. می‌دیدند؛ اما کدام مرتبه را می‌دیدند؟ آن مرتبه نازله ای که در حجاب‌های مختلف بود. لذا مثلی که زدم، اگر یک‌دفعه بشناسند که این حقیقت چیست؛ یک‌دفعه آن‌کسی که معرفت دارد و این رابطه را ادراک می‌کند که چه عظمتی در وجود امام زمان است و چه ولی مطلقی است در عالم، چه کارگزار خدایی است در عالم، این معرفت برای او ایجاد شود. یک‌دفعه می‌بینی که وجودش در مقابل حضرت ازاین‌رو به آن رو می‌شود.
 این تفاوت در نگاه ادراک است که این تفاوت، برای موسی کلیم، هم واقعه خضر برای موسی خیلی عجیب بود که این وقایع یک علم و ادراک دیگری را برای موسی ایجاد کرد و هم این جریان به‌اصطلاح « تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ» خیلی عظیم است که هم تجلی خدا را در عالم دنیا نشان می‌دهد.
شریعتی: در داخل پرانتز، من یک سؤال بپرسم: قضیه حضرت موسی و این تجلی بسیار عظیم، قصه ظرفیت حضرت موسی هم هست که شما اشاره کردید، اصلاً این عالم ظرفیتش را ندارد. بعد در عصر ظهور چطور می‌شود؟ یعنی ظرفیت ما بالا می‌رود که آن تجلی را می‌توانیم تحمل کنیم؟
حجت الاسلام عابدینی: احسنتم، سؤال خوبی است. چرا وقایع قبل از ظهور، خیلی ابتلائاتش شدت پیدا می‌کند و وقایع پشت سرهم و بی‌فاصله می‌شود؟ یعنی آنچه که ممکن بود گاهی در صدسال یک واقعه‌ای اتفاق بیفتد و اثری ایجاد کند، می‌بینید در روزها و لحظه‌ها این وقایع پشت سر هم ایجاد می‌شود و رشد مطابق این شکل می‌گیرد. یعنی هرچه به زمان ظهور نزدیک‌تر می‌شویم، دامنه ابتلائات، پیچیده‌تر، شدیدتر و رشد مردم عالی‌تر و بالاتر و کمال شدیدتر می‌شود.
شریعتی: و حق هویداتر...
حجت الاسلام عابدینی: حق از سویی هویداتر، باطل هم در حقیقت در جهت باطل خودش پیچیدگی‌های خودش را پیدا می‌کند؛ نه اینکه حق و باطل کاملاً متمایز باشند، و الا ابتلا آنجا راحت می‌شود. لذا وقتی حضرت ندا می‌دهند برای ظهور، همان روایت دارد که یازده ندای دیگر تا شام آن روز که همه هم دعوت به اصلاح می‌کنند، همه شعارها خوب و زیباست ولی باطل.
 لذا بعضی‌ها قدرت تشخیصشان در اینجا به هم می‌ریزد، چون از قبل آلودگی‌ها و به‌اصطلاح خلط‌ها و معاصی در وجودشان بوده، معاصی قدرت دید را پایین می‌آورد، قدرت تمییز و تشخیص را پایین می‌آورد، ترازوی تشخیص حق و باطل را نامیزان می‌کند. هرچقدر انسان توبه به عملش زودتر و بهتر ملحق شده باشد، در حقیقت قدرت تشخیص بالاتر می‌شود.
این را داشتم عرض می‌کردم که در جریان قرآن که نازل می‌شود، می‌گویند اگر قرآن بر کوه نازل می‌شد، کوه متصدع می‌شد! « لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» که من خشیةالله چون می‌ترسد. آن‌وقت ظرف ما به عنوانی که با قرآن ارتباط برقرار می‌کنیم، با امام زمان ارتباط برقرار می‌کنیم؛ چون قرآن و امام عین هم هستند، لذا ارتباط با امام در زمان ظهور، اگر کسی ادراک امام را بخواهد درست انجام بدهد، اگر این ادراک بخواهد بر کوه صورت بگیرد، چه می‌شود؟ متصدعاً من خشیةالله می‌شود.
شریعتی: تکه‌تکه می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: آن‌وقت این ادراک بر چه کسی می‌تواند محقق بشود؟ همچنان که قرآن هم همین‌گونه است که اگر ما قرآن را برمی‌داریم و می‌خوانیم، ولی باکی بر ما نیست، معلوم می‌شود که ما با آن لایه‌های باحجاب قرآن مرتبط شدیم و این قرآن کشش دارد تا آن لایه‌هایی که مستقیم و بی‌واسطه امکان ارتباط برایش هست.
پس چقدر ما غافلیم در ارتباط! در روایت دارد که امام زمان الان در کوچه‌بازار ما حرکت می‌کند، بر خانه‌های ما قدم می‌گذارد، اما ما ادراک و معرفت آن رابطه را نداریم. لذا چون ادراک و معرفت آن رابطه را نداریم، ارتباطمان مثل همان مثالی که یک شخص باعظمتی در کوچه‌بازار می‌رود و کسی او را نمی‌شناسد، یکی یکهو او را می‌شناسد و ازاین‌رو به آن رو می‌شود و قیام می‌کند و خاشع می‌شود؛.
اگر هرچقدر آن شخص عظمت روحی و معنوی‌اش بالاتر باشد و این کسی که ادراک کرده، بیشتر ادراک کند، متصدع می‌شود، قالب تهی می‌کند. لذا خیلی‌ها قدرت ندارند که با امام زمان مرتبط شوند. قدرت نیست که اگر حضرت بخواهد بی‌پرده بر آن‌ها وارد بشود...
شریعتی: چون ظرفیتش را ندارند...
حجت الاسلام عابدینی: ظرفیت آن حقیقت ادراکی نیست. همان‌طوری که اگر یادتان باشد، ابوهارون مکفوف وقتی آن روایت ابوبصیر که با امام باقر (ع) دم مسجد مدینه پیغمبر ایستاده بودند؛ بعد گفت ابوبصیر سؤال کن این‌هایی که می‌روند می‌آیند، بگو ابوجعفر را ندیدید؛ امام باقر هم خودش ایستاده، می‌گفتند نه ما ندیدیم! از ابوهارون هم که داشت وارد مسجد می‌شد، گفت که از این هم بپرس، گفت: این که کور است! پرسید و او در جواب گفت: ابوجعفر در کنار توست. گفت: از کجا می‌گویی؟ گفت: نورش در حقیقت کشیده شده تا آسمان!
 او یک چشم دیگر و معرفت دیگری داشت. این ادراکی که امام را این‌طوری می‌بیند، این ادراک که چشم ظاهری نیست می‌تواند چه بشود؟ ارنی انظر الیک آن را می‌خواهد. منتها او وقتی به مرتبه الهیت و رؤیت او بخواهد برسد، دیگر انظر معنا نمی‌دهد، من معنا نمی‌دهد؛ آنجا همه‌چیز متصدع، مندک و ازهم‌گسسته می‌شود؛ چون قالب برای او نمی‌ماند، امکان ماندن من با تجلی بی‌حد نیست. آن‌وقت یک نکته زیبای دیگر این است که در روایات داریم...
شریعتی: یعنی او که آمد تو باید نیست باشی.    
حجت الاسلام عابدینی: حالا می‌گوییم چطوری؛ خیلی زیباست. در روایات داریم که خدای سبحان «یتقرب الی...» عبدش به او، «النوافل». بعد آنجا که با نوافل به خدا قرب پیدا می‌کند، بعد می‌شود آن که خدا در حدیث قدسی می‌فرماید: « كُنتُ سَمعَهُ الَّذِي يَسمَعُ بِهِ و بَصَرَهُ الَّذِي يُبصِرُ بِهِ» خدا می‌گوید من گوش او می‌شوم که با آن گوشی که گوش من بوده، می‌شنود.
 اگر موسی « کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلِیماً» شد، موسی با گوش خدا شنید! « كُنتُ سَمعَهُ الَّذِي يَسمَعُ بِهِ» با گوش خدا صدای خدا را شنید، نه با گوش خود. وقتی کنت سمعه شد، با گوشش شنید؛ حالا می‌خواهد با چشم خدا، خدا را ببیند؛ «کنت بَصَرَهُ الَّذِي يُبصِرُ بِهِ» من می‌شوم چشمش که با آن چشم می‌شود خدا را دید، نه با چشم من که حد دارد.
شریعتی: چطوری می‌شود گوش تو، گوش خدا باشد و چشم تو، چشم خدا؟
حجت الاسلام عابدینی: وقتی می‌گوییم انسان با نوافل و فرایض به قرب می‌رسد، یعنی هیچ‌چیز از خودش باقی نمانده. وجود و اراده‌اش و اختیارش محو اراده و اختیار خداست؛ چون هیچ‌چیزی از خودش ندارد و مطیع محض است. وقتی کسی شد مطیع محض در وجودش، این چشم به اراده او نمی‌بیند، با نگاه او نمی‌بیند، دست با اراده او حرکت نمی‌کند، با اراده خدا حرکت می‌کند؛ چون عادتش داده که فقط مطیع باشد.
لذا مسیر این رؤیت و این تجلی کجاست که ما همین بدانیم مسیرش آنجاست؟ امام رحمةالله علیه فرمود: ما نمی‌توانیم به آن برسیم، اما می‌توانیم مسیرش را برویم. گفت: مسیرش اطاعت است، به‌طوری‌که چشم و گوش و دست و پای ما، همه اعضا و جوارح ما مطیع محض باشند؛ یعنی ما به اختیار، اراده خدا را در اراده‌مان حاکم کنیم.
شریعتی: این معنی دقیق عبودیت است.
حجت الاسلام عابدینی: وقتی شد عبودیت، می‌شود كُنتُ سَمعَهُ الَّذِي يَسمَعُ بِهِ، دیگر هیچ‌چیزی از خودش ندارد. سمع و گوشش، گوش خداست، چشمش چشم خداست، دستش... عمداً روایت را می‌خوانم که نگویند من از خودم می‌گویم: « يَدَهُ الّتِي يَبطِشُ به» با دستی که حرکت می‌کند و هر کاری و هر عملی را انجام می‌دهد انجام می‌دهد، کنتُ يَدَهُ الّتِي يَبطِشُ به، من دستش می‌شوم.
شریعتی: چون اختیاری از خودش ندارد و عبد محض است.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی با اختیار، اختیار خدا را در وجودش حاکم کرده، با اختیار عبد محض شد.
شریعتی: تو بیا حاکم سرزمین وجود باش.
حجت الاسلام عابدینی: لذا موسی کلیم در عبودیت، به درجه‌ای رسید که دید گوشش، گوش حق شده؛ لذا کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلِیماً. می‌خواست چشم حق بشود که یک مرتبه هم از او بالاتر است که بَصَرَهُ الَّذِي يُبصِرُ بِهِ. اینجا بود که این تقاضای رؤیت را کرد. چون تقاضای رؤیت، امکان‌پذیر است اما نه انظر؛ من ببینم نه، دیگر منی نیست، بلکه چشم خداست، او می‌تواند ببیند.
برای اینکه آن چشم خدا ایجاد بشود، باید درهم ریختن همه انانیت ها و حدود من محقق بشود. لذا برای ورود به قیامت، ما نفخ صور داریم. کار نفخ صور چیست؟ دو تا نفخ دمیده می‌شود، نفخ اول و نفخ دوم. نفخ اول که همه عالم در حقیقت جان می‌دهند و نفخ دوم که حیات افاضه می‌شود و برمی‌گردند، در نفخ صور در حقیقت همه آن منیت ها، انانیت ها و حدود شکسته می‌شود.
لذا کسی که در دنیا، برایش این صعقه و شکسته شدن ایجادشده باشد، در آخرت دیگر این ایجاد نمی‌شود. «فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ». همه آسمان و زمینی‌ها و اهل تعقل؛ «مَن» کسانی که اهل تعقل و ادراک‌اند در آسمان و زمین، این‌ها همه صعقه دارند و باید از حدودشان شکسته بشوند.
یک عده‌ای این را ندارند. این استثنا آیا به این معناست که خدا این‌ها را استثنا کرد؟ می‌گوید: نه، این استثنا نیست، این‌ها صعقه شان را قبلاً زدند. در همین-جا مثل همین صعق موسی و خرّ موسی، این خرّ موسی صعقاً، در اینجا صعقه زد و حدش شکسته شد؛ حالا وقتی آنجا می‌رود، دیگر در آنجا صعقه ندارد، آنجا حدش شکسته شده از قبل است.
حالا بحث سنگین است، اما درعین‌حال احساسم این است که این یک افق برای ظهور معلوم می‌کند، یک افق برای قیامت. حالا آیات قیامت را بهتر ادراک می‌کنیم که می‌گویند همه‌چیز در آنجا مندک می‌شود. «إِذَا اَلْبِحارُ سُجِّرَتْ» «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ» و «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» هرکدام از این‌ها خصوصیت ضد خودشان را دارند؛ خصوصیت شمس نورافشانی است، اما آنجا خصوصیتش تاریکی است، کورت! تکویر می‌شود، مکدر می‌شود.
شریعتی: «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ » یعنی قصه‌ی همان تجلی است...
حجت الاسلام عابدینی: قصه همان تجلی بر موسی است که آن تجلی می‌خواهد در قیامت همه‌گیر شود؛ منتهی آن همه‌گیری، اگر کسی با قدم اختیارش و حرکتش این را پیش آورده باشد، آنجا برایش جزا و کمال است؛ اگر پیش نیاورده باشد، آن تجلی صورت می‌گیرد، ولی عقاب و حسرت است.
آن‌وقت شدت عقابش به‌شدت یک آتش ظاهری نیست، آنجا ظهور یک حقیقتی است که حد ندارد و این حدود گناه و معاصی و کوچکی و نگاه‌های پایین و تعلقات، خودش را محصور کرده و باید تمام این حدود شکسته بشود. آن‌وقت باید خیلی عذاب بیاید تا این حدود شکسته شود.
هرچه انسان خودش را کوچک کرده و به این چیزهای کوچک و تعلقات، خودش را بند کرده، همه این‌ها باید شکسته بشود؛ حتی مرگ که ما می‌گوییم آن مرگ خودش نحوه‌ای از صعقه است، نحوه‌ای از ورود به قیامت است، نحوه‌ای از فشاری است که می‌خواهد انسان را از تعلقات و اغیار دور کند، دامنه آن صعقه است، آغاز آن صعقه است، آغاز آن شکسته شدن حدود است. یک افقی را ترسیم می‌کنم که ارتباط معارف باهم خیلی زیبا بشود.
شریعتی: یعنی اگر نشکنی، تو را می‌شکنند و اگر نروی، تو را می‌برند و اگر نمیری، تو را می‌میرانند و این « مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» شاید جایش همین‌جاست.
حجت الاسلام عابدینی: منتها آن که آدم خودش بکند، کمال است؛ اما آن که او را بردند، آنجا دیگر او را می‌شکنند. لذا اینجا کمال است. این کوه شکسته شد، موسی صعقه زد و «خرّ موسی... حالا اینکه چرا موسی برگشت و اما کوه برنگشت، بحث‌های سنگین‌تری دارد، خیلی بحث‌های زیبایی شده و الان جلوی من هست، اما...
شریعتی: حاج‌آقا عابدینی دارند خیلی تلاش می‌کنند که بحث را ساده و روان بیان کنند...
حجت الاسلام عابدینی:...و حتی کاربردی‌اش هم بکنیم.
شریعتی: بله، خدا ان‌شاءالله خیرتان بدهد.
حجت الاسلام عابدینی: "جسم خاک از عشق بر افلاک شد / کوه در رقص آمد و چالاک شد". این همین جریان « تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ» است، این کلام «جسم خاک از عشق» تفسیر همان است. جسم خاک یعنی کوه، از عشق بر افلاک شد، کوه در رقص آمد و چالاک شد/ عشق جان‌ طور آمد عاشقا / طور مست و خرّ موسى صاعقا. جان‌ طور آن عشق است، آن عشق همان تجلی ادراکی است که عشق و مستی را می‌آورد.
 صعقی موسی از شدت ادراک و عشق بود. وقتی به‌اصطلاح دک جبل و از بین رفتن جبل و مندک شدنش، از شدت عشق ایجاد شد؛ معرفتی که برایش در آن موطن ایجاد شد. در قیامت، این معرفت می‌خواهد فراگیر شود. همه آن‌چنان ناظر شوند و به خدا نظر کنند که شدت عشق همه را چالاک و رقصان کنند و از شدت آن چالاکی مندک می‌شوند.
پس هرچه به سمت قیامت می‌رویم، معرفت نسبت به خدا دارد اوج می‌گیرد، فراگیرتر می‌شود، تجلی دارد بی‌واسطه‌تر می‌شود؛ ظهور حضرت حق بی‌واسطه‌تر می‌شود که در ظهور یک مرتبه عظیمش تجلی خواهد کرد و بعدازآن مراتب دیگرش. نمی‌دانم توانستم خلاصه بیان کنم؟
شریعتی: بله، مطمئناً حرف زیاد است، ولی نکته‌های خیلی خوبی را شنیدیم، آدم به وجود می‌آید.
حجت الاسلام عابدینی: « جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای      زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای
چون نباشد عشق را پروای او           او چو مرغی ماند بی پر وای او»
مرغ بی‌پر چیست؟ هیچ‌چیزی نیست، چون اساس مرغ بر پر داشتن است. عشق بدون او مثل مرغ بی‌پر است.
«من چگونه هوش دارم پیش و پس      چون نباشد هوش یارم پیش و پس»
ادراک اصلاً با نور او شکل می‌گیرد.
«عشق خواهد کین سخن بیرون بود      آینه ، غماز نبود چون بود؟»
 اگر آینه این‌قدر غمازی نکند، پس چه‌کار کند؟
«آینه‌‌ت دانی چرا غماز نیست         ز آنکه زنگار از رخش ممتاز نیست‌‌»
این زنگار همان غفلت‌ها و معاصی است. اگر این‌ها برود و آیینه صاف بشود، آن نور متلألی تجلی دائم است؛ یعنی حتی موسی اگر در کوه طور در آنجا نعلینش و تعلقاتش را جا گذاشت، اینجا دیگر از تمام آنچه که در درونش هم حدود بود، شکسته شد. لذا این آیینه صاف شدن، خلع نعلین و تعلقات در ابتدا است و در انتها حدود از همه را در آن تجلی حضرت حق که «کنت سمعه» «کنت بصره» و «کنت یده التی یبتش به» آن فانی شدن است.
شریعتی: بسیار خوب. ان‌شاءالله به این مقام و رتبه برسیم. خیلی از شما ممنونم. آیات را بشنویم. ممنون و متشکرم از لطف و همراهی‌تان. خدا ان‌شاءالله حاج‌آقا عابدینی عزیز را برای همه ما حفظ بکند، خدا به ایشان سلامتی بدهد و همه مخاطب خوب و نازنینمان در شبکه افق هم با دل‌وجان سلام می‌کنم، به شبکه‌های خوبمان در رادیو معارف، مخاطبان خوب خارج از کشور و هرکسی در هر کجایی که صدای ما را می‌شنود و تصویر ما را می‌بیند، سلام می‌کنم و درود می‌فرستم.
صفحه 481 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه فصلت را به‌اتفاق بشنویم؛ بعد از تلاوت آیات با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.
صفحه 481 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خیلی ارادت داریم، ان‌شاءالله که حالتان خوب باشد. بهترین‌ها را مثل همیشه از قادر متعال، خدای حکیم و توانا برای تک‌تکتان مسئلت می‌کنم. وقت در اختیار حاج‌آقا عابدینی عزیز است. کمتر از دو دقیقه فرصت داریم.
حجت الاسلام عابدینی: بله. در این جریان غزه هم نکته‌ای به ذهنم رسید که همین آخر عرض کنم: آن‌ها فکر می‌کنند که دارند نهایت شدت و ظلمشان را انجام می‌دهند؛ البته که دارند انجام می‌دهند! فکرشان هم این است که این‌ها را می‌کشند، تمام شده و رفته! اما نمی‌دانند که خدای سبحان سنتی دارد که وقتی کسی به ظلم کشته می‌شود، بالخصوص اگر اطفال باشند و کودکان، ارواح این کودکان امداد ایجاد می‌کند برای روح منجی‌ای که باید بیاید.
 لذا زمان موسی کلیم، وقتی فرعون این کشتار کودکان که « يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ» را شکل داد، همان « يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ» که ظلم فرعونی بود، سبب ریشه‌کنی فرعون شد. آن روح‌ها مجتمع شدند و با روح ولی الهی همتا شدند، امداد کردند تا وقتی‌که روحی ولی الهی آمد، همه سیلی شد که این‌ها را برد و غرقی شد که این‌ها را مبتلا کرد و غرق شدند.
ان‌شاءالله خدای سبحان، ارواح طیبه این کودکان و افرادی را که با ظلم شدید دشمن صهیونیستی این کار را می‌کند، امداد این ارواح طیبه را نسبت به ولی الهی و امدادشان را نسبت به فرجی که خدای سبحان ایجاد می‌کند، به‌سرعت ایجاد کند و ما ببینیم و شاهد باشیم.
شریعتی: ان‌شاءالله. حاج‌آقا خیلی از شما ممنون و متشکرم. خدا ان‌شاءالله خیرتان بدهد. دعا کنید و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: همه دعایمان این باشد که: خدایا « أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ؛ أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ؛ أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. و حالا ما برای سلامت شما که تمام دل‌خوشی روزهای تلخ ما هستید، دعا می‌کنیم و برای سلامت امام زمانمان و کبوتر دلمان را راهی مدینه می‌کنیم و به رسول اعظم حضرت محمد مصطفی صلوات می‌فرستیم و درود و سلام. تا فردا و تا سلامی دوباره... خیلی از شما ممنون و متشکرم.

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها