شریعتی: انشالله قدم عاشقی را اگر نخواندید دوستانی که تهیه کردند حتماً تهیه بکنند یا اگر تهیه کردید حتماً مطالعه بکنید الان وقت آن است وقتی اینکه این تصاویر را از تلویزیون میبینیم این حرکت عظیم عاشقان سیدالشهدا را بفهمیم که در چه مسیری داریم قدم برمیداریم و افق ما کجا است و قرار است به کجا برسیم؟ که به نظرم میرسد که این تعبیر حاج آقای عابدینی عزیز ما که اربعین امتداد کاروان ظهور است و تا رسیدن به ظهور همین طور استمرار و امتداد دارد و امیدوارم که همه ما هم باشیم در آن دوره و روزگار ما خدمت شما هستیم بحث شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً؛ انشالله عرض وجود همه ما به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود و این طاعت ما نسبت به حضرت در وجودمان دائمی باشد. این دائمی در وجود ما این آراستگی به طاعت حضرت باشد. ابتدا یک نکتهای را خدمت دوستان عزیز در رابطه با حال و هوایی که همه در آن قرار داریم و انشاالله این حال و هوا دیگر منحصر فقط به جریان کسانی که پیادهروی میکنند نیست بلکه آنجا قلب تپنده آن است و این قلب تپنده شریانها و رگهای مختلفی دارد در همه جای عالم که دارد میتپد و اینها را تغذیه میکند و این خون میدمد در همه این رگها و آنها را زنده میکند، یا مثل خورشیدی که میتابد و میدرخشد و شعاعهایش به ما میتابد، هر دو این حیات است و آن هم نور هست و انشاالله این یک نکتهای عرض بکنیم که ببینید بحث این است که ما یک من نازل داریم، یک من عالی، دائماً حرکت ما از این من نازل ما است به سمت من عالی، یعنی یک منی داریم که ما در ابتدا مییابیم همین بدن ماست از اینجا آغاز میکنیم به حرکت به سمت یک من عالی، با کمالاتی که خدای سبحان برای انسانیت قرار داده داریم به آن سمت حرکت میکنیم. من عالی امام انسان امامش است و لذا ما داریم دائماً در هر کمالی که پیدا میکنیم به سمت اماممان حرکت میکنیم. این زیبایی این است که هر حسنه و کمالی و حرکت خوبی به سمت امام رفتن و حرکت کردن است و این حقیقت که انسان دائماً دارد از من نازل خود، من سافل خود و پستش، به سمت من عالی خود و متعال و کاملش حرکت میکند، این دائمی است در وجود انسان. البته بعضیها هم از من نازلی که دارند به سمت من انزل و پستتر و اسفل حرکت میکنند. یعنی از اینکه هستند بدن هست فقط، به سمت سقوط حرکت میکنند این اساس حرکتی است که موضوع بحث ما هم در جریان بلعم باعورا هست که انشاالله تطبیقش بیشتر خواهد شد، اما در این نگاه حرکت به سمت امام لوازمی دارد، حالاتی دارد و با ظاهر هم باید یک تناسبی پیدا بکند و هر چقدر این حرکت با محبت بیشتری باشد سرعت حرکت از من نازل به سمت من عالی بیشتر میشود. لذا حرکت کمالی حرکت حبی است و این حرکت هم هر چقدر کاروانیتر باشد یعنی جمع کثیری با هم به سمت من کامل خود که امام است، که واحد است حرکت بکنند این سرعت حرکت باز هم بیشتر میشود. پس یک جهت سرعت حرکت آن محبت و جریان حرکت حبی است...
شریعتی: که تمام این موانع و اصطکاکها را برمیدارد.
حجت الاسلام عابدینی: و کوچک و حقیر میکند، قدرت میدهد به انسان، سیر را سریعتر میکند و مسیر نزدیک میشود. یعنی محبت چون حرکت دل است حرکت دل بر خلاف حرکت مادی که مسیر طولانی را انسان باید در رسیدن طی بکند، حرکت دل به آنی محقق میشود آنجا دارد که مَن قصدتني وصلتني؛ که اگر کسی قصد دارد برسد یعنی رسیده است دیگر یعنی این قصد هر چقدر عظیمتر باشد وصول شدیدتر و عمیقتر محقق میشود. یک نکته این بود که حرکت با محبت سرعت پیدا میکند تعبیر حالا شاید مثلاً ضعیفی اما آشنا است که ما در شیمی میگوییم کاتالیزور داریم سرعت دهنده، واکنش را تسریع میکند، محبت سرعت میدهد به آن رسیدن به کمال، بلکه خود محبت غایت است. ابتدا میگوییم این سرعت دهنده است بلکه خود محبت غایت و مقصد است، یعنی رسیدن به این محبت اصل است، این حب اساس است. لذا این یک نکته است نکته دیگر آن حرکت کاروانی یعنی من توسعه چه زمانی پیدا میکند منم که بتواند کمال پیدا کند؟ وقتی که از حدود بدن خودم خارج میشوم دیگران را هم خودم میبینم.
شریعتی: و این کثرت تبدیل به وحدت میشود.
حجت الاسلام عابدینی: وقتی دیگران را هم خودم دیدم آن هم نه در قالب یک خوردن و خوابیدن بلکه در قالب رسیدن به امام خودم که من کامل من است، یعنی یک افق نگاه در رسیدن به امام است یک حرکت از سطح است که ما همه با هم میخواهیم به آن سمت حرکت کنیم و همه با هم جذب آن حرکت میشویم. لذا جریان اربعین همه آن چه که در دین آمده است را دارد اقامه میکند و فعلیت میدهد و نشان میدهد و هم حرکت کاروانی است، همه در هر جایی که هستند به یک سمت دارند حرکت میکنند و عنوان آنها هم یا خادم است یا زائر، یعنی اینها عنوان دیگری ندارند یا خادم الحسین علیه السلام هستند که خدمتکارند همه کمال و حیثیت آنها این است که آنها خادم الحسین علیه السلام هستند، یا زائر الحسین علیه السلام هستند. یعنی نسبت با امامشان که آن من کامل آنها است یعنی نسبت تام است بقیه نسبتها در اوقات دیگری هیچ وقت انقدر تمام نیست. انسان لحظهای به یک صفت ممکن است آراسته بشود.
شریعتی: یک بیتی حاج آقا زیبای قیصر امین پور دارد شاید خیلی متناسب با این بحث باشد که الان به ذهنم رسید میگوید: من جز برای تو نمیخواهم خودم را، ای از همه منهای من بهتر من تو.
حجت الاسلام عابدینی: احسنتم خدا رحمت کند ایشان را خیلی زیبا است، که اگر ما این باور را دوتا کمال را به اصطلاح که عرض کردم یکی حرکت حبی، یکی حرکت کاروانی، که این حرکت کاروانی در این حرکت زیباییش این است که زن و مرد و کوچک و بزرگ، مسئول و غیر مسئول، خادم و زائر، فقیر و غیر فقیر؛ ببینید همه پیر و جوان آدم میبیند من نگاه میکردم دیدم یک کلیپی بود خیلی جالب بود یک عربی سر راه برای کسانی که دارند میروند آنها را کناری مینشاند و پای آنها را مالش میداد، اولین کاری که میکردند کفش و جوراب آنها را در میآوردند و اول پای میبوسیدند و میگذاشتند روی چشمش. شما پایی که عرق کرده، پایی که بو ممکن است گرفته باشد در این مسیر، خاک آلود باشد و زخم باشد، اما این قبل از اینکه او متوجه بشود اصلاً، اول میبوسید بعد روی چشمش میگذاشت. چون بوی امامش را میدهد، آن بوی من کاملش را میدهد، هیچ برای سخت نبود، در حالت عادی چه کسی این کار را میتواند بکند که پای یک کسی را و حتی پای بچهاش را حتی اینگونه بوس نمیکند؟ آن هم وقتی که تمیز است؟ اما در این مسیر چه چیزی در وجود ایجاد میشود؟ آن حب است که انسان را از همه مراتب دنیا میکند به یک جایی یک دفعه میرساند، آن هم اینطور که نه طرف را میشناسد نمیداند چه کسی هست، اما آشناترین است چون زائرالحسین است. چون امامش من عالی او است و این زائر اوست و مرتبط با اوست لذا آشناترین است، همه هستیاش را حاضر است برای این بگذارد و خودش را خوار و خفیف بکند، التماس و زاری بکند تا این توجه بکند به آن خدمتی که او میخواهد به او بکند. اینها خیلی زیباست.
شریعتی: تمام قواعد و قوانین عشق را اینجا به هم میریزد.
حجت الاسلام عابدینی: همان که میگوید عشق را افسانه کردی یا حسین، یعنی دیگر بقیه عشقها را انسان میبیند وقتی این عشق دیده میشود اصلاً رنگ ندارد. عشق را افسانه کردی یا حسین، عقل را دیوانه کردی یا حسین. این نگاه حقیقتش دارد در جریان اربعین محقق میشود. چگونه مردم در این گرما میکوبند و میروند و ساعتها پشت مرز به بمانند و حرکت بکنند و برسند و پیادهروی بکنند و با بچههای کوچک و مریض میشوند و سال بعد زودتر میرود، بچهاش مریض میشود کسی که بچهاش جای مریض بشود نسبت به او حساسیت پیدا میکند میگوید من دیگر اینجا نمیروم، اما میگوید نه، سال بعد با سوق شوق بیشتری میرود. اگر یک زمانی نتواند برود کمال در حقیقت آن افسردگی در وجودش که من چه کردم که محروم شدم ؟این عشق است دیگر آن وقت حقیقت دین حب است هل الدین الا الحب؟ آن وقت همه حب اینجا تجلی پیدا میکند، همه اخلاق و اعتقاد و اعمال در جریان اربعین همه آنها محقق میشود. اقامه دین است در اربعین، نه گفت و گویی از دین، نه فقط خلاصه بیان دین، اقامه میشود و برای همه مشهود میشود. لذا جاذبه دین با اقامه آن دیده میشود و چشیده میشود چون انسان آنجا میکشد آن اقامه را جذابیت دین آنجا آشکار میشود، آن وقت این معجزه آخرالزمان است یعنی آنچه که دلها را به سمت خودش جذب میکند و یک فرهنگ مهاجم به فرهنگهای رخوت یافته و سست شده و آن فرهنگهایی که انسانها را سست کرده، این فرهنگ با نشاط مهاجمی است که هجومش این است که نمیخواهد با زور کاری بکند با عشق هجوم میکند، با محبت هجوم میکند و دلها را جذب میکند. لذا جلوی آن را نمیتوانند بگیرند و سال به سال باشکوهتر میشود و آن چیزی که ظهور را هموار میکند جریان اربعین است لذا با این نگاه به اربعین تکلیف انسان در رفتن، در اینکه اگر هم نمیتواند برود چگونه این ارتباطش را حفظ بکند؟ حالش را؟ تشویقش را؟ تاییدش را؟
شریعتی: بانی شدن برای اعزام برای اربعین.
حجت الاسلام عابدینی: هر چیزی که از انسان میآید لذا هر یک نفری که میرود یک خانواده و یک جمعی را مرتبط کرده است با خودش و لذا این قلب تپنده اربعین در همه کشور و نه فقط کشور در همه دنیا میتپد و این حیات ایجاد میکند.
شریعتی: حالا این عنوان که شما انتخاب کردید برای قدم عاشقی که حرکت کاروانی اربعین امتداد عاشورا تا ظهور این پیوندش با ظهور را اگر یک مقداری تصریح بکنید تصریح بکنید به نظر من خیلی خوب است.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی حقیقت ظهور آنچه که شناخته خواهد شد به جریان عاشورا است و جریان اربعین شناساننده عاشورا است. چون در عاشورا نبرد حق و باطل شکل گرفت در اوج خودش، از ابتدای عالم از ابتدایی که آدم خلق شد جریان تعارض شیطان و ملائکه بود که ملائکه سجده کردند و شیطان تمرد کرد. نبرد حق و باطل، شیطان مطرود شد و ملائک خادم شدند نسبت به مومنان، سجده ملائکه خدمت ملائکه است. و روایتی دارند خدمتاً و طاعتاً؛ لذا إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا؛ ملائکه خادم ما و خادم محبین ما هستند. لذا کسانی که خادم میشوند یک ظهوری از ملائکة الله و ملائک الهی هم هستند دارند آن جلوه را میکنند. با این نگاه اگر ما نگاه بکنیم که جریان اربعین دارد آن جریان خدمت و جریان نبرد حق و باطل را دارد آشکار میکند و جریان ظهور جریانی است که نبرد حق و باطل آنجا چه شده است؟ بعد مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً؛ آنجا در حقیقت یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا؛ درست است؟ پس تقابل بین عدل و ظلم است و جریان اربعین آشکار کننده همه عدالت است و محبت و اخوت بین مومنان است در مقابل همه برائت از دشمنان و ظالمانی که هستند. لذا جریان اربعین یک وجهه اخوت بین مومنین است که در موردش صحبت کردیم یک وجهه تبری از دشمنان است که هنوز این جلوه اربعین خوب آشکار نشده است، خوب روشن نشده است. انشاالله بعد از این روز به روز این جلوه اربعین هم... آن وقت جلوه سوم آن که این دوتا مقدمه بر آن هستند ارتباط با امام است، یک اخوت است که مقدمه ارتباط با امام است. یک تبری است از دشمنان که مقدمه ارتباط با امام است. این دوتا وقتی به کمال میرسد ارتباط با آن من عالی که امام است. آن موقع جریان ظلم و جور و جریان عدل و قسط، این گونه نیست که اگر میگویند در آخرالزمان به اوج میرسد ظلم و جور مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً؛ این ملئت کثرت نیست، این ملئت ادراک است. ادراک ظلم و جور به اوج میرسد ممکن است با کثرت همراه باشد اما یک ظلم کوچک هم همه میفهمند و تبری میکنند از آن، جریان اربعین مقدمه چینی برای این شناخت و تبری است که در عاشورا محقق شده است تا ظهور محقق بشود با آن. لذا جریان آماده شدن برای ظهور با یک حرکت کاروانی است که از اربعین آغاز میشود و به ظهور کشانده میشود، حلقه وصل است و این حلقه وصل دارد محقق میشودو هر چقدر، هر کسی، هر گونه بتواند جریان اربعین را کمک بکند با حضورش قدم به قدمش، دانه دانه پولی که میدهد، ریال به ریالی که پرداخت میکند، احساس به احساسی که به خرج میدهد، هر کمکی که در اینجا میکند دارد ظهور را تسریع میکند. لذا با این نگاه ببینیم چقدر دلمان میخواهد دخیل در ظهور باشیم.
شریعتی: هفته قبل اشاره کردیم الان تصریح میکنیم که برنامه سمت خدا و اهالی خوب سمت خدا دارند بانی میشوند که ۱۱۱۰ نوجوان و جوان را زائر کربلای سیدالشهدا بکنند، دستشان را در دست امام حسین بگذارند و یک زلفی گره بزنند با صحن و سرای حضرت که انشاالله امام حسینی زندگی بکنند و رشد بکنند. عزیزانی که میخواهند بانی این کار خیر بشوند هم میتوانند زیرنویسهای ما را دقت بکنند، هم میتوانند عدد ۴۰ را به ۲۰۰۰۰۳۰۳ پیامک بکنند و نوجوانها و جوانها بسم الله، اگر سفر اول آنها است میتوانند سفر بکنند ثبت نام بکنند یک شرایطی دارد حتماً به کانال ما در سروش و ایتا و بله مراجعه بکنید یا به سایت ما انشالله شما هم به همین زودی هوای بین الحرمین را نفس بکشید انشاالله. حاج آقای عابدینی قصه بلعم باعورا به کجا رسید؟
حجت الاسلام عابدینی: بله ما در محضر حضرت موسی علیه السلام هستیم و اذن میگیریم از حضرت و سلام میکنیم سلام علی موسی و هارون که سلام خدا بر موسی و هارون باشد وارد این قصه میشویم و ادامه بحث بلام باعورا که از ابتدا منافق نبود، دنبال ایمان بود اما در اواسط کارش با اینکه به کمالاتی هم رسید آتیناه آیاتنا؛ اما این سرمایه باعث نشد که از رصد شیطان خارج بشود. یک هشدار عظیمی است که خدای سبحان به همه ما دارد میدهد.
شریعتی: بلعم باعورا هم باشی در تو طمع میکند.
حجت الاسلام عابدینی: حتی اگر آتیناه آیاتنا باشی شیطان تو را رها نمیکند. اینطور نیست اگر انسان یک کمالی پیدا کرد دیگر از رصد شیطان خارج شده باشد خیر، به آن کسی که کمالی پیدا میکند طمع بیشتری دارد چون با سقوط او سقوط عدهای دیگر هم محقق میشود. لذا دائماً عالمان و کسانی که در معرض و نگاه دیگران هستند، جلوی چشم دیگران هستند، شیطان طمع بالاتری دارد و لذا اگر کسی رسید به اینجا باید مراقبت بیشتری داشته باشد و بلعم باعورا... آن وقت نکتهای که اینجا مطرح است که جلسه گذشته اشاره کردیم ولی به نظرم میرسد که من خودم خیلی میترسم از این که وقتی عمل انسان نازله شاکله آن است قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ؛ هر کسی مطابق شاکله خود عمل انجام میدهد. یک زمانی هست انسان عادی یک عمل بدی انجام میدهد شاکله این همین مقدار بوده، لذا قدرت این عمل در حد همان مرتبه علمی و کمال اوست. اما یک وقتی است یک آدم عالم عامل به اصطلاح به جلوی چشم دیگران یک غلطی یا معصیتی یا خطایی انجام میدهد، این اولاً از مرتبه کمالی او نشأت گرفته دقت میکنید؟ یعنی عمل از آن عمق وجود انسان نشأت میگیرد به خصوص بعضی از اوقات انسان عمل که انجام میدهد توجه دارد همه سرمایه عمرش را پشت این سرمایهگذاری میکند. وقتی عمل از این سرمایه نشأت میگیرد آن وقت به اندازه عمر آن عمق دارد نه به اندازه آن عمل فقط. مثلاً شما در نظر بگیرید شیطان یک سجده نکرد اما چند هزار سال سجده برای خدا کرده بود همه آن چند هزار سال سجده آن برای خدا مقدمه بود برای آنکه امری که آنجا شده اینجا محقق بشود و اطاعت بکند اما اطاعت نکرد و لذا با عدم سجده خود یک دفعه تمام آن سجدههای چند هزار ساله را سرمایهگذاری کرد و آتش زد. یک زمانی ممکن است یک عالمی باشد اما یک خطا از او سر میزند و این خطا از یک مرتبه سادهای بوده است و غافل بوده از علم و کمالاتش، عیبی ندارد ممکن است. اما یک وقتی است که این خطا را با همه علمش دارد انجام میدهد لذا وقتی که بلعم باعورا با همان بیانی که عرض شد که با اصراری که اول کردند به آن قبول نکرد، طمعی که برای او ایجاد کردند قبول نکرد، از راه تطمیع گول نخورد، اما از راه همسرش گول خورد و و آن در حقیقت حرکت کرد و برای این کار وقتی رفت و دید که آن سرمایهاش را از دست داد آن زمان کلامش خیلی کلام عجیبی است. گفت من آنچه که داشتم را از دست دادم دیگر دید استجابت دعوت ندارد، آن قدرت و توان دیگر نیست و همه را از دست داد در مقابل موسی علیه السلام با آن جریانی که آن حیوان را زد و آن حیوان به صدا درآمد، جبرئیل مانع حرکت من است که میخواهد مانع رفتن تو شود و به هلاکت نیافتی و جلوی تو را دارد میگیرد با نرفتن من و تو مرا میزنی؟ میخواهد تو به هلاکت نیفتی. چقدر زیباست که انسان موانع حواسش باشد که اینها پیام دارند برای انسان، که انسان باید خیلی مراقب باشد. وقتی اینگونه شد گفت من هرچه داشتم از دست دادم حالا که هرچه داشتم از دست دادم میبینم آنها را ندارم پس بگذار بزنم به سیم آخر. یعنی...
شریعتی: آب که از سر گذشت...
حجت الاسلام عابدینی: دیگر یک عمل ساده نبود یک عملی بود که تمام سرمایه عمرش را حالا دارد... میگوید حالا که این گونه شد بیایید چیزی را به شما بگویم که این سنت الهی است که جلسه قبل عرض کردم که بیایید دخترانتان را تزیین بکنید و بفرستید در لشکر یوشع که فرمانده موسی علیه السلام بود که در آنجا به عنوان خرید و فروش بروند که اجناسی را ببرند اما خودشان را عرضه بکنند با این کار، بهانه خرید و فروش باشد اما خودشان را عرضه بکنند و استنکاف نکنند از اینکه اگر آنها خواستند اینها را تن بدهند. این باعث میشود میگوید این رمزی است که من میدانم که اگر امتی از اهل ایمان به فساد این گونه مبتلا بشوند اجل آنها به سرعت میشود. لذا وقتی اینگونه شد و آن جریانیاتی که جلسه قبل عرض کردیم اینها آمدند و حتی بعضی از فرماندهها مبتلا شدند، آنجا خدا خطاب کرد به یوشع که سه نوع مرگ را خدا برای بنی اسرائیل میتواند مقدر کند. یکی را تو انتخاب بکن یا اینکه اینها غلبه بکنند دشمنان بر اینها با این کاری که کردند با این عرضه قبول آن به اصطلاح مسائل فاسد و تن دادن به آنها، یا مغلوب دشمنان بشوند و بشوند ذلیل، یا اینکه قحطی برای آنها بیاید و مبتلا به قحطی بشوند و این باعث بشود و از بین بروند و یا عذاب مرگ زودرسی بیاید و اینها با آن مرگ زودرس از دنیا بروند. یوشع به خدا عرض میکند خدایا ذلیل شدن بنی اسرائیل پیش دشمنان خیلی سخت است که مغلوب دشمنان و ذلیل دشمنانشان بشوند، از این بگذر. قحطی هم عذاب سنگینی است خیلی در حقیقت طول میکشد و ابتلائات و فشار زیادی دارد. به عذاب زودرس مبتلا کن اگر قرار است یکی از این سه تا باشد. یکی از این سه تا قطعی بوده با آن در حقیقت عرضهای که دختران از آن طرف کردند و اینها تن دادند و تمکین کردند و قبول کردند عذاب یکی از این سه عذاب قطعی است. تو انتخاب کن به عنوان امام اینها، که این را انتخاب کرد که دارد حداقل ۲۰ هزار نفر تا ۷۰ و ۹۰ هزار نفر هم ذکر شده است در عرض چندین ساعت یا یک روز، این یک مریضی آمد که سرعت به طوری که نمیتوانستند دفن بکنند. یک دفعه این شدت ایجاد شد که این نتیجه آن سنتی الهی بود که او میدانست بلعم باعورا و او آن را به آنها یاد داد که از این طریق با این فساد میتوانید به اصطلاح آنها را مغلوب بکنید که بعد با آن جریانی که نوه هارون آمد نوه حضرت هارون آمد و در حقیقت از ماموریت برگشت و رفت بعضی از آنها را در خانه در حالی که مشغول فساد بودند به قتل رساند، این عذاب با بازسازی لشکر امکانپذیر شد و آن عذاب برداشته شد و توانستند بعد مدتی غلبه بکنند. ببینید چقدر سنتهای الهی دقیق غیر قابل تغییر است. آن وقت جریان بلعم با او را به عنوان عالمی که مستجاب الدعوه بود کارش به جایی رسید که به دشمن یاد داد چگونه مومنان را فاسد کنند. چگونه مومنان را فاسد کنند کار تا اینجا رسید؟ چگونه میتوانند اینها را از بین ببرند.
شریعتی: او خوب میدانست دیگر و قواعد الهی را میدانست.
حجت الاسلام عابدینی: چون میدانست، عالم بود، سنتها و کتابهای الهی را وارد بود و میدانست. با این نگاهی که در حقیقت بود دنبال آیه ما در محضرش هستیم که میفرماید بسم الله الرحمن الرحیم وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ. سوره اعراف آیه ۱۷۵ تا ۱۷۶ اینها را خواندهایم تا برسیم به آنجا وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ؛ خلود الی الارض که عرض کردیم با یک گناه خلود الی الارض ایجاد نمیشود اگر گناه ساده باشد، مگر اینکه این گناه گناه چه باشد گناهی باشد که از عمق وجود آن نشأت گرفته باشد و تمام عمرش، همه عمرش پشت این گناه قرار بگیرند. یک گناه ممکن است باشند ولی أخلد الی الارض؛ خلود به ارض آن هم نه ارض در برابر آسمان ارض یعنی آن خلود به ارض یعنی آن سقوط با پایینترین مرتبه سقوط که انسان دیگر همان جایی که شیطان سقوط کرد، اسفل السافلین مرتبه به اصطلاح صفر وجود است اما این از اسفل السافلین میرود ارضین سبع، زمین هفتم، دیگر ته آن است همچنان که آسمان سماوات سبع است در تعالی، زمین هم ارضین سبع است، هفتگانه است در سقوط، نه به زمین اول و دوم در سقوط، در پایینترین مرتبه سقوط قرار گرفت که أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ؛ مثل بلعم باعورا مثل کلب و سگ است که إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ؛ اگر حمله بکنی به آن سگ يَلْهَثْ؛ آن سگ با دهان باز و زبان آویزان به سمت تو حرکت میکند و پارس خواهد کرد و دنبال این است که إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ؛ اگر او را رهایش هم بکنی انقدر این ساقط شده که آنجا هم تو را رها نمیکند. اگر حمله بکنی او هم مقابله میکند اما اگر رهایش هم بکنی او ول نمیکند، بعضی از بریدهها آنچنان میبرند که از آن کسانی که از اول ایمان نیاورده بودند بدتر میشوند این همان را میخواهد بفرماید که إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ؛ حمله کنی به او آنجایی است که با آن مقابله کنی و دهان به دهان بشوی و جوابش را بدهی، آن هم مقابله میکند و این دو طرفه میشود. اما او را ول میکنی میگوید او تو را ول نمیکند، دائماً در هر بهانهای مقاله بنویسد و حرف بزند و مصاحبه بکند و گفتگو بکند و دریدگی بکند و فحش بدهد، بیراه بگوید ول نمیکند إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ؛ رهایش بکنی بگویی ولش کن او را يَلْهَثْ؛ شدیدترین مثلی که قرآن زده است این است. برای کسانی است که اینها بودند با اهل ایمان و از اهل ایمان بودند اما بریدند لذا گاهی میفرماید اولئک کالانعام، کفاری که از اول کفار بودند و مردم عمومی کافرند اینها مثل انعام میخورند و میخوابند و کاری ندارند فقط دنیا را قبول دارند آنها در حد همین انعام که زندگی را دنیایی میبینند، همین قدر که بخورند و بخوابند و برایشان فراهم باشد همین قدر، این اولئک کالانعام؛ زمانی یک عده دیگری عالمند از اهل کفر میگوید مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ؛ از اول مقابل بودند با شما، درست است؟ میگوید مثل آنها مثل چه میماند؟ عالم هستند و مردم عادی نیستند کمثل الحماری که یحمل اسفاراً؛ روی به اصطلاح بار حمار شما کتاب بگذاری یا هیزم بگذاری یا فاضلاب بگذاری، برای او فرقی نمیکند او بار را دارد میبرد میگوید عالمی که اهل عمل به علمش نیست.
شریعتی: علمش نافع نیست و به دردش نمیخورد.
حجت الاسلام عابدینی: مثل حمار است که این برایش فرقی نمیکند که این علم است یا نیست؟ این هم یک جاست که خیلی تند است اما تندترین مثل اینجاست در تشبیه؛ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ؛ ببینید خدا تعمد دارد نمیخواهد در گفتگو بد بگوید، نمیخواهد در گفتگو بگوید تو مثلا حماری یا سگی، این طوری نیست. یک موقع هست به ما میگویند حواستان باشد در گفتگوی حسنه و جدال و خلاصه گفتگوی درست، برهان و استدلال، قول حسن این طوری حرف بزنید اما یک موقع میخواهد اینها را برای مومنین بشناساند که حقیقت اینها چیست؟ نمیخواهد با آنها دهان به دهان شود که بگوید تو مثل سگی، تو مثل حماری، نه این نیست خدا از این عظیمتر است که بخواهد این گونه صحبت کند. برای اینکه مومنین بفهمند و بشناسند. به یک چیزهایی مثال میزند... اینها خیلی زیباست که بدانیم جای هر حرف کجاست؟ در دهان هر کسی نزنیم بگوییم تو سگی، بگوییم تو حماری، قرآن گفته است نه این طوری نیست، قرآن برای اینکه اینها را به مومنین بشناساند میگوید اگر تو میخواهی اینها را خوب بشناسی خصوصیاتش را بدانی چیست که بدانی با آنها چه طوری برخورد کنی برای شناخت تو دارم میگویم، فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ؛ این یک طوری شده است وقتی بریده از مومنان حواست باشد چه دهان به دهان شوی چه رهایش کنی این حمله میکند به تو، دائم پارس میکند و میتازد، دائما دنبال بهانهگیری است. لذا این را بشناس این طوری است این، چنان سگ سیرابی ندارد دائم انگار عطش دارد با این دهان باز و له له؛ با اینکه سیر هم باشد ولی انگار عطش دارد با اینکه عالمی بریده است آن علم به او یک ظرفیتی داده بود، یک سئهای داده بود آن سئهاش با تمام سئهاش در راه خیانت مطرح میشود لذا سیری ندارد، غیر از یک نفر عادی است که بریده است. آن سئه را او پیدا نکرده بود لذا با یک مخالفت هم جدا میشود و کنار میرود و کاری هم ندارد، اما عالمی که بریده است...
شریعتی: یعنی عالمی که با علمش بزرگ شده است با تمام عظمتش...
حجت الاسلام عابدینی: یک ظرفیتی پیدا کرده است که آن ظرفیت به او یک سئهای داده بود حالا تمام آن ظرفیت و سئه را در مقابله به کار میگیرد لذا إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ؛ حمله کنی پارس میکند و جواب میدهد و اگر هم تترکه، رهایش هم کنی چون سیر پذیر نیست آن سئهای را اشتهایی برایش ایجاد کرده بود در جهت صحیحش باز نمیشود دیگر، لذا در جهت خراب کردن و آسیب زدن همه را اینجا به کار میگیرد لذا سیری ندارد. هر چیزی را بهانه میکند. هیچ چیزی هم که نباشد میسازد و بعد میخواهد آن را خراب کند با کینه است. نفرت و کینهای که از یک سئهای که قبلا داشته است علم بوده همه آن علمش میشود سرمایه کینهاش، چه قدر خطرناک میشود، چه قدر این تشبیه خدا دارد؟ آنجا میگوید مثل حماری میماند که کتاب بارش است این قدر خطر ندارد او فقط این است که خودش را ضایع کرده است، اما اینجایی که این دائم میخواهد آسیب بزند اگر با او حرف بزنی آسیب زننده است، اگر رهایش هم کنی آسیب زننده است، خیلی خطرناک است که میفرماید فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا؛ اینها مثل قومی است که کذبوا؛ یعنی یک جریان است فقط یک نفر نیست، فکر نکنید که بلعم این طوری بود.
شریعتی: برای هر کداممان با هر مرتبهای از علم.
حجت الاسلام عابدینی: یک امر تشکیکی است مراتب دارد و این امری که مراتب دارد برای عالمانی که صاحب مراتب علم هستند این مثل آنهاست با همه مراتبشان هر کدام در مراتب خودشان.
شریعتی: یعنی یک دانشجو هم عالم است دیگر.
حجت الاسلام عابدینی: یک دانشجو عالم است، یک طلبه، یک روحانی عالم است، استاد دانشگاه عالم است، یک پزشک عالم است، یک کسی که مردم قبولش دارند و چهره است عالم است. همه اینها مراتبشان امکان اینکه خدای ناکرده یک دفعه ببرند بدانند که بریدن این با یک فرد عادی نیست وقتی میبرد این میبینی حرفها و طعنههایش و آسیبهایش بیشتر از کسانی است که از اول بریده بودند یا نبودند، از آنها بیشتر شده است یک کینهای در وجود این است که با اینکه آنها از اول کینه داشتند آنها این طور نمیکردند این قدر دنبال بهانه جویی نیستند. ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ به پیغمبر میفرماید که اینها را بگو این قصه را دائم بازگو کن اولش فرمود که وتلوا علیهم برای اینها بگو، آخرش هم میگوید که فاقصص القصص، اینها را باید در جامعه دائم بگوییم باعث عبرت شود لعلهم یتفکرون؛ حال انشالله در جریان بعد انشالله اگر فرصت شد امروز که وقت گذشت جریان اینکه این تمثیلها در قرآن را چگونه باید استفاده کنیم؟ حواسمان باشد که خدا چگونه به کار برده است؟ حیواناتی که در قرآن آمده است آیا قصد توهین و جسارت بوده؟ همان طور که عرض کردم نه، در مقام شناختن و شناساندن بود، نمیخواست به او این را بگوید.
شریعتی: و اینکه اگر چنین اتفاقی بیفتد ما تا کجا سقوط میکنیم؟
حجت الاسلام عابدینی: یک کسی که خودش را در این معرض میبیند از آن طرف یک کسی که افتاده است دیگران بدانند این در چه حالتی است؟ بدانند چگونه باید برخورد کنند؟ با خودش باید بیایند بگویند این است؟ نه، گفتن با خودش نیست با خودش اگر گفتگو امکان هست... که اینها را انشالله اگر امکان پذیر شد در ادامه بحثها در محضر دوستان خواهیم بود که قرآن چگونه دارد با ما تحذیر میکند به خصوص ما که ادعای علم داریم خطرش برایمان شدیدتر است و مراقبه بیشتری را میطلبد. خودم تنم میلرزد و واقعا پناه میبریم به خدای سبحان من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا؛ بخصوص هر چه قدر که انسان چشم مردم بیشتر دیده شود شیطان قطعا برای سقوطش خیلی نقشه میکشد.
شریعتی: الا من رحم ربی، خدا رحم کند انشالله. این آقا ابوذر بیوکافی چند روز پیش به من زنگ زد گفت یک پیشنهادی به نظرم میرسد که به مواکب بگوییم به موکبهای اربعین، حالا با این لطافتی که حاج آقای عابدینی سه شنبهها از قرآن میگویند به نظرم وقتش حالاست که اربعینمان را انشالله قرآنی برگزار کنیم با توجه به اتفاق و جسارتی که به ساحت نورانی قرآن کریم افتاد و من احساس میکنم که همه زائران به هر نوعی به هر شکلی بتوانند انشالله قرآن را تکریم کنند به معنای واقعی کلمه که اصلش عمل به آیات قرآن است...
حجت الاسلام عابدینی: به خصوص اینکه اگر قرآن را با امام متحد بدانیم لن یفترقاً؛ که این همراهی با قرآن و بودن در محضر قرآن به خصوص با این نگاه که همه آیات قرآن یا در روایت دارد یا تمجید و حمد اهل بیت است یا در مقام مذمت دشمنان اهل بیت است یعنی هر آیهای یا دارد امام را معرفی میکند یا دارد دشمن امام را معرفی میکند با این نگاه وقتی در مسیر میرویم میبینیم امام شناسی ما هم بالاتر میرود در محضر قرآن بودنمان و دشمن هم از این که ببیند ما انسمان با قرآن این طوری بیشتر شده است پشیمان میشود از اینکه دوباره بخواهد از این کارها کند.
شریعتی: به نظرم این کمترین کاری است که ما میتوانیم بکنیم برای در آوردن قرآن از این غربت، خاصه در سفر معنوی اربعین، باز میگردیم بعد از تلاوت قرآن کریم با احترام با شما هستیم در دقایق پایانی و در محضر حاج آقای عابدینی. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
صفحه411 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. برای مشارکت برای اعزام زائران نوجوان و جوان به اربعین سیدالشهدا میتوانید به سایت و کانال ما مراجعه کنید هم برای اربعینی شدن نوجوانان وجوانان و امروز قرار است یک سری تصاویر ببینیم از عشق به امام حسین که در طلیعه بحث شما اشاره کردید قصه کربلا واربعین یک تابلوهایی را خلق میکند بینظیر و بیبدیل که هیچ جای دیگری نظیر آن را پیدا نمیکنی مثل تصاویری که در دقایق دیگر خواهیم دید که مردم با چه شوق و چه عشقی تمام معادلات را در هم میریزند و مسافر عتبات میشوند و زائر سیدالشهدا، نه اینکه آنجا بمانند و لذت ببرند به شوق یک سلام میروند و برمیگردند نکتههای پایانی شما را بشنویم و این تصاویر بینظیر را ببینیم انشالله.
حجت الاسلام عابدینی: انشالله خدای سبحان معرفت امام حسین را که طلیعه ظهور است برای ما بیش از گذشته قرار بدهد. لذا دارد که در دورانی که امام غائب میشود ما چه کنیم که برای ظهور نزدیک شویم؟ فرمودند آن محبتها و بغضهای سابقتان را تقویت کنید تا به ظهور برسید یا میفرمایند که وقتی که امام شما غائب بود «تَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ أقدامِكُم» یعنی آنجایی که همین تحت اقدامکم شاید یکی از مصادیق بارزش همین قدمهای عاشقی است که در اربعین برداشته میشود فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ أقدامِكُم؛ قدم به قدم انسان به امام نزدیک میشود و انشالله عشقش و محبتش به امام حسین میرساند به امام زمان ما را انشالله.
شریعتی: دیروز یک جایی نوشتم ما به کربلا نمیرویم به کربلا برمیگردیم که امام آن اصل ماست و من کامل ماست و هر کسی دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش. آقا این تصاویر را ببینیم و از شما هم خیلی ممنون و متشکرم در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشید فردا انشالله با حضور حاج آقای نظافت به شما سلام خواهیم کرد. گفت: زائر کرببلا حق شفاعت دارد قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله. تا سلامی دوباره.
راهی کرببلا شوق حرم داریم اجر حج و عمره را در هر قدم داریم.
پیــرو راه ابالفـضـــل علــمداریـم عاشـقانه مجتبـــاییم و کـرم داریــم.
متقینیم با یقینیم مومنینیم یار دینیم عاشقانه بینشـانه زائران اربعینیـم.