شریعتی: خدا را شکر، در آستانه رحلت امام راحل و عظیم الشأنمان هستیم امیدوارم که روحشان شاد باشد و دعای خیرشان بدرقه راه تک تک ما، امروز حاج آقای حسینی از سیره اخلاقی و اجتماعی امام خمینی برای ما خواهند گفت که با دل و جان خواهیم شنید. حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم بسم الله الرحمن الرحیم یک شعری دیدم از امام در حقیقت تجسم همه زندگی امام با همین بیت است. در هوای دوست گذشتم ز جان خویش** دل از وطن بریدم و از خاندان خویش، اوج اخلاص و ایثار زندگی امام (ره) برای همه ما آثار فراوانی دارد من به نظرم رسید در عین حال که امروز به شخصیت امام میپردازیم به یکی از شخصیتهایی که بیشترین تأثیر را در زندگی امام داشته است و همین روزها هم سالگرد ارتحال این بزرگوار هم هست بپردازیم مرحوم آیتالله العظمی حائری موسس حوزه علمیه قم 17 ذیقعده یعنی سهشنبه که در پیش است 16 خرداد سالگرد ارتحال مرحوم آیت الله حائری است از طرفی هم میدانید در صدمین سال تأسیس حوزه توسط مرحوم آیت الله عظمی حائری هستیم سال 1301 حوزه توسط ایشان تأسیس میشود الان 1402 تقریبا صد سال گذشته است امام رضوان الله علیه امام خمینی ده سال در درس فقه و اصول مرحوم آیت الله حائری شرکت کردند و تقریبا عمده شاگردی شان در فقه و اصول در محضر ایشان بود البته چند سالی هم درس مرحوم آیت الله بروجردی شرکت کردند برای اینکه بدانیم چهقدر استاد میتواند روی شاگرد تأثیر گذار باشد خیلی من دیدم امام محو این شخصیت است هم از نظر علمی هم از نظر اخلاقی در حقیقت میشود گفت تربیت یافته این استاد است و این که علاقه و بلکه عشق امام را به این استاد بدانیم من یک عبارتی را از این چهل حدیث امام (ره) میخوانم خیلی جالب است در حدیث چهارم به یک مناسبتی راجع به تواضع و گذشت این عبارت امام است میفرماید من خود در علمای زمان خود کسانی را دیدم که ریاست تامه یک مملکت را داشتند و سیره آنها تابع رسول اکرم (ص) بود جناب استاد معظم و فقیه مکرم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی که 15 سال ریاست تامه و مرجعیت کامل شیعه را داشت همه دیدیم که سیرهای داشت با نوکر و خادم خود هم غذا بود روی زمین مینشست با طلاب مذاحهای عجیب و غریب میفرمود اخیرا که کسالت داشت بعد از مغرب بدون عبا یک رشته مختصری دور سرش پیچیده بود و گیوه به پا کرده در کوچه قدم میزد موقعیتش در قلوب بیشتر میشد به مقام او از این کارها لطمهای وارد نمیآمد غیر از آن مرحوم از علمای محترم قم بودند که به هیچ وجه این قیودی که شیطان شما برای شما میتراشد در آنه نبود خود بضاعت خود را از بازار میخرید مفصل است خیلی امام رضوان الله علیه به ایشان علاقه دارد این یک عبارت، یک عبارت دیگر هم من دیدم از امام وقتی فرزند حضرت آیت الله حائری رضوان الله علیه یعنی مرحوم موسس از دنیا میرود مرحوم آیت الله مرتضی حائری که امام با ایشان خیلی مأنوس بودند و فرزند امام حاج آقا مصطفی داماد ایشان بودند امام یک اطلاعیهای میدهند من یک فرازی را که ببینید چه قدر به ایشان علاقه داشتند. شریعتی: برای رحلت حاج شیخ مرتضی حائری. حجت الاسلام حسینی قمی: بله فرزند استادشان. مینویسند خلف مرحوم آیت الله عظمی استاد معظم حضرت آقای حاج شیخ کریم رضوان الله علیه بودند و کفی به شرف و سعادة همین شرف و سعادت برای این مرد بس که فرزند استاد ما آیت الله حائری بودند بسیار دلداده و بسیار تحت تأثیر این مرد بزرگ بود میدانید یک وقتی در حالات امام رضوان الله علیه میدیدم به امام رضوان الله علیه گفته بودند این حوزه علمیه که شما این جمهوری اسلامی که شما تشکیل دادید چرا استادتان این کار را نکرد؟ شما قیام کردید و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی... اگر کار خوبی بود استاد شما این کار را میکرد، امام فرموده بود در زمان رضا خان تشکیل حوزه توسط استاد ما کمتر از انقلاب اسلامی نبود. واقعا در زمان آن فشار رضا خانی شخصیتی مثل آیت الله حائری بتواند در برابر رضا خان بایستد آن هم سرکوب شدید رضا خان بهانهای به دست رضا خان ندهد و بتواند حوزه را حفظ کند معروف است خود آیت الله حائری موسس حوزه به شاگردانش میفرموده اگر شما بعد از مرگ من ببینید چه فشاری بوده و ایشان با چه سختی 15 سال حوزه را حفظ کردند شما اگر بعد از رحلت من سه روز بتوانید حوزه را حفظ کنید من در آن عالم ممنون شما خواهم بود این قدر که سخت است ولی این درایت این مرد بزرگ اهل تدبیر این مرد بزرگ، خدا رحمت کند مرحوم آقای سید محمد بهبهانی رضوان الله علیه ایشان میفرموده که حاج شیخ از نظر علمی در سطح بسیار بالایی بود ولی از علمش بالاتر تقوای او بود جالب است علمش فوقالعاده بوده ولی از علمش بالاتر تقوای او بوده و از تقوای او بالاتر اخلاقش بوده از اخلاقش بالاتر عقلش بود تدبیرش بود خدا نکند یک مومنی اخلاق داشته باشد عقل و تدبیر نداشته باشد تقوا داشته باشد ولی فکر و عقل و تدبیر در روایات هم داریم سوال میکردند حضرت میفرمودند کیف عقله؟ عقلش تدبیرش چه طور است؟ از علمش بالاتر تقوا، از تقوا بالاتر اخلاق، از اخلاق بالاتر عقل او، خیلی امام به ایشان علاقه داشتند حالا بد نیست چون هم از امام میگوییم هم از استادشان یک قصیده خیلی بلندی امام رضوان الله علیه در مدح استادشان دارد من بخوانم چه طبع شعر روانی در دیوان امام هست راجع به استادشان میفرماید ابر عطا، فیض عمیم، بحر سخی، کنز نعیم کان کَرَم عبدالکریم پشت و پناه مسلمین** گنجینه علم سَلَف، سرچشمه فضل خلف دادش خداوند از شرف، بر کف زمام شرع و دین** در سایه اش گرد آمده، اعلام دین از هر بلد بر ساحتش آورده رو، طلّاب از هر سرزمین** یا رب به عمر و عزتش، افزای و جاه و حرمتش کاحیا کند از همتش، آیین خیرالمرسلین** خیلی این تقریبا سی بیت است من ندیدم حالا شاید من دقت نکردم ندیدم امام در عظمت کسی در شخصیت کسی این چنین قصیدهای بلند گفته باشد به هر حال این خیلی تأثیر گذار بوده است من با این مقدمه میخواهم به همان که جنابعالی اشاره فرمودید سیره اخلاقی و اجتماعی امام بپردازم ولی چون خیلی میبینم تحت تأثیر استاد است هم از استاد بگویم هم از شاگرد این را مخصوصا بینندگان عزیز عنایت بفرمایند ببینید چه قدر تأثیر گذار است یک معلم و استاد خوب نشست و برخاست با او چه قدر مؤثر است در زندگی انسان جالب است مرحوم آیت الله عظمی حائری وقتی از دنیا میروند سه نفر وصی ایشان بودند یکی مرحوم آیت الله حجت، مرحوم آیت الله صدر، یکی هم ایشان مینویسد مرحوم حاج آقای حسین یزدی، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حائری آقازاده ایشان حاج آقا مرتضی میفرمودند که این آقای حاج محمد حسین یزدی بدهی پدر ما را داد پدر ما وقتی از دنیا رفت ششصد تومان بدهی داشت ششصد تومان هشتاد و پنج سال پیش، که اگر این بدهی را این آقا پدر ما را بریء الضمه کرد حلالش کرد اگر این بدهی را نداده بود بریءالضمه نکرده بود پدر ما را ما کل خانهمان دو هزار تومان بیشتر ارزش نداشت باید خانه را میفروختیم که بدهی را میدادیم ولی این بزرگوار بدهی پدر ما را داد جالب است امام یک سخنرانی داشتند در مدرسه فیضیه در 13 خرداد سال 42 باز هم از امام بگوییم هم از استادشان تجلیلی که ایشان میکند و تأثیری که در زندگی ایشان داشتند این عبارت در صحیفه امام آمده است سخنرانی امام در 13 خرداد امام میفرمایند که ما مفتخوریم ما که مرحوم شیخ عبدالکریم ما وقتی که فوت میشود خواهش میکنم من میخواهم نتیجه بگیرم نمیخواهم فقط تاریخ بگویم ببینید این عظمت امام این است این زندگی زاهدانهاش این که در دل مردم جا پیدا کرد امام رضوان الله علیه این که مردم گوش کردند به حرف امام این که جان خودشان و عزیزان خودشان را در انقلاب اسلامی... شریعتی: اساسا چه شد که امام، امام شد؟ حجت الاسلام حسینی قمی: در دل مردم مگر به این آسانی است؟ به یک کسی بگویند آقا فرزندت را در این مسیر تقدیم کن یک فرزند دو فرزند در دوران انقلاب در دوران دفاع مقدس بشود پدر سه شهید چهار شهید با یک اشاره امام چه کرد امام در دلهای مردم؟ عمدهاش این بود که مردم میدیدند امام راست میگوید امام هیچ تعلقی به دنیا ندارد امام از خودش حرفی نمیزند امام برای خودش پست و مقامی نمیخواهد امام یک کلمه در تمام این سخنرانیهای ده سال بعد از انقلابشان نه قبل از انقلابشان یک جا ببییند گفته باشد من از خودشان سخنی گفته باشند حالا ببینید زندگی زاهدانه استاد بعد میرسند به خودشان. میفرماید ما مفتخوریم ما که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریممان وقتی که فوت میشود آقازادههای آن مرحوم همان شب شام نداشتند؟ ما مفتخوریم متن کلام امام است ما که مرحوم آقای بروجردیمان وقتی که از دنیا میرود ششصد هزار تومان قرض به جا میگذارد؟ آن هم نه قرض شخصی قرض برای طلبهها و حوزه خدا رحمت کند میفرمود حاج شیخ در مدرسه فیضیه درس میگفتند بعد از ظهر درسش که تمام میشد قبل از نماز مغرب ایشان ناهار نمیخوردند صبحانه بود و همان شام قبل از غروب جلوی یکی از حجرهها مینشست به خادم میفرمود شام من را بیاور یعنی تمام مردم و طلبهها میدیدند که شام این مرجع که به قول امام رضوان الله علیه 15 سال مرجعیت تمام شیعه و ریاست تامه شیعه را داشته خادم هر شب شامش را جلوی طلبهها و مردم میآورد یک قطعه و دو تخم مرغ بود همانجا مینشست و شام میخورد این زندگی استاد حالا خود امام رضوان الله علیه، در این کتاب اگر دوستان من یک بار هم معرفی کردم کتاب خوبی است وعده دیدار نامههایی که بین امام رضوان الله علیه و مرحوم حاج احمد آقا رد و بدل شده است بیشتر هم برای آن دورانی است که امام در نجف بودند از جمله یک نامهای دارد اینجا صفحه 152 نامه 81 مرحوم حاج احمد آقا میگوید که ما مادرمان در نجف دلش میخواست تلفنی تماس داشته باشد با بچههایش خانه امام تلفن نداشت امام میفرمود از تلفن دفترم نمیخواهم استفاده کنید مجبور بود مادر ما یعنی همسر امام برود مثلا در یک مخابرات در نجف ساعتها در گرمای 48 درجه 50 درجه بنشیند تا یک تلفن بتواند به بچههایش بزند یا باید میرفت خانه کسی که سختش بود ما به امام گفتیم آقا اگر میشود مرحوم حاج احمد آقا میگوید من گفتم آقا اصلا پول تلفن را من میدهم شما یک تلفنی برای مادر تهیه کنید امام در نامه نوشتند برای حاج احمد آقا راجع به تلفن چیزی ننویسید که خرجش را میدهم من تلفن نمیکشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحضه وجه شرعی را تمرین کنید و زیادهروی را اهتراز نمایید یعنی امامی که از یک تلفن برای همسر خودش در نجف دریغ میکند باز در خاطرات امام رضوان الله علیه دیدم شهید بهشتی روزهایی که امام قبل از آمدنشان از فرانسه به ایران به نوفللوشاتو که به امام بگویید این مقدمات را آماده کردیم وقتی شما به تهران بیایید یکی فرودگاه را میخواهیم با قالی فرش کنیم به احترام شما و شهر را میخواهیم چراغانی کنیم و امام را از فرودگاه تا بهشت زهرا با هلیکوپتر ببریم عین جمله امام این است میگوید به آقایان بفرمایید مگر کوروش را میخواهند وارد ایران کنند یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه برمیگردد یعنی با آن نفوذ کلام میگوید مگر کوروش را میخواهید به کشور بیاورید؟ باز مرحوم حاج احمد آقا میگوید برای جماران ما چند تا فرش خریدیم فرش قدیمی که گران نبود ارزان، امام نگاه کردند فرمودند که این عین عبارت امام است من میخوانم مگر میخواهید از من رضا شاه درست کنید برای چه این فرشها را خریدید؟ میگویم آقا دیگر فرش از این ارزانتر در بازار نبود که ما بخریم در نجف یک وقتی این خاطره را گفتم خاطراتی که گفتم نمیخواهم اشاره کنم حالا این یکی را عرض میکنم مرحوم آقای قرهی که سالیان سال با امام رضوان الله علیه بود به امام میگوید آقا اجازه بدهید ما این بیرونی شما محل مراجعات مردم فرش ندارد دو تا گلیم بیندازیم اینجا امام فرمود از اندرونی بیاورید. میگویند با این هماهنگ نیست امام میگوید مگر چه خبر است مگر اینجا خانه صدر اعظم است؟ میگوید آقا صدر اعظم چیست؟ اینجا بالاتر، خانه امام زمان است، امام میفرماید معلوم نیست خانه امام زمان هم چه پهن کرده باشند یعنی امامی که برای یک تلفن ملاحضه میکرد از تجملات به دور بود... شریعتی: برای یک زیرانداز این طوری ملاحضه میکرد. حجت الاسلام حسینی قمی: برای یک زیرانداز، یک جعبه برای پنکه من به عجله دارم میگویم حرف خیلی زیاد است در زندگی امام رضوان الله علیه، ببینم چه قدرش را میرسم، تقریبا تمام خاطراتی که میگویم فکر نکنم عزیزان شنیده باشند. یک جعبه پنکه مرحوم حاج احمد آقا میفرمودند با هزار زحمت امام را راضی کردیم یک پنکه گفتیم یک جعبه برایش درست کنیم امام رضوان الله علیه به حاج احمد آقا و آقای قرهی فرمود تو و احمد دست به دست هم دادید که من را جهنمی کنید ببینید این امام نفوذ پیدا کرد در دل مردم این زندگی امام الان ما چه قدر فاصله داریم؟ شریعتی: و اینکه رهبر انقلاب مکرر تأکید میکنند که سیره امام را مرتب بگویید که فاصله نگیریم. حجت الاسلام حسینی قمی: الان شما نگاه کنید من نمیخواهم حاشیه بروم نیاز به حاشیه نیست ببینید امام بارها به ایشان میگفتند در نجف همه مرسوم بود یک خانه ییلاقی در کوفه داشتند همه میرفتند همه میرفتند در گرمای 48، 50 درجه نجف قابل تحمل نبود عزیزان زیاد نجف مشرف میشوند خانه امام را میبینند دیگر این همان خانهای است که امام در آن زندگی کردند یک خانه 60 متری دو اتاق پایین دو اتاق بالا بدون هیچ امکانات به امام میگفتند آقا حداقل بروید کوفه هوا خنکتر است میفرمود نه مردم من گرفتارند چه طور انتظار دارید من بروم آنجا؟ مردم من گرفتارند چه طور انتظار دارید در هوای خوش زندگی کنم؟ نمیتوانستند امام را راضی کنند یک کولر بخرد یک یخچال بخرد یک امکاناتی برای خودشان. من حرفم این است اگر ما یک 14 خرداد تکرار میشود فقط برای این است که امام چه طوری در دل مردم نفوذ کرده است، چه طوری راهش را آغاز کرد، امروز چه قدر فاصله داریم؟امروز آیا آن امکاناتی که مسئولین و روسای ما دارند روسای قوا دارند وزرا دارند وکلا دارند، استاندارها دارند، امام جمعهها دارند، نمیدانم فرماندهها دارند، آیا این را مردم دارند؟ امام میفرمود چون مردم من ندارند من نمیخواهم امام این قدر حساس بود روی بیت المال، الان واقعا این حساسیتها روی بیت المال هست؟ مردم این همه گرفتاری دارند مشکلات دارند اگر یک روزی داشتند مردم داشتند شما هم داشته باشید اگر کسی در ودیعه مسکنش معطل نبود از مردم شما هم ودیعه اجاره تان تهیه کنید بگیرید اگر یک روزی همه مردم برای وام به راحتی به بانکها مراجعه کردند بانک با سود کم که الان در خبرها خواندید که رئیس جمهور هم الحمدالله دستور به پیگیری دادند که سود یک درصد به خود کارمندها بدهند آن هم میلیاردی با سود یک درصد یا صفر درصد اگر مردم به این سود رسیدند شما هم برسید البته من واقعا تشکر میکنم آقای رئیس جمهور واقعا تذکر و دستور خوب ولی من یادآوری میکنم که ایشان یک مطلب دیگر را هم پیگیری بفرمایند تقریبا دو سه ماه پیش بود وزیر خودشان وزیر راهشان فرمودند 500 هزار خانه خالی در اختیار بانکها هست این هم دستور دادند پیگیری شود اگر مردم همه راحت داشتند اگر اجاره مسکن داشتند اگر ودیعه داشتند اگر حقوق... در یک جمله بخواهم خلاصه کنم با عجله بگویم امام در یک جمله زندگی زاهدانه داشت مخصوصا تا مردم خودش میفرمود من صدر اعظم نیستم مگر کوروش میخواهید ببرید مگر رضا خان میخواهید ببرید؟ شریعتی: همین بود که مردم امام را مثل خودشان میدیدند. حجت الاسلام حسینی قمی: آقای شریعتی خدا شاهد است خیلی با عجله دارم میگویم شاید یک وقتی این را گفته باشم نمیخواهم گفتهها را تکرار کنم من یک وقتی خدمت اساتید بودم رفتیم خدمت آیت الله عظمی سیستانی ایشان به احترام استاد چهل پنجاه دقیقه صحبت کردند خدای من شاهد است چندین بار ایشان فرمودند که من 57 سال است الان نجف هستم من میدانم دلیل اینکه امام در دل مردم نفوذ کرد زندگی زاهدانهاش بود با اینکه من خبر داشتم امام پول داشت ملک داشت در خمین زمین داشت ولی در نجف زندگی به قدری زندگی ساده بود خادمش راه میافتاد در بازار یک غذای ساده تهیه میکرد همه مردم میدیدند این کل زندگی امام بود اگر امروز هم بخواهیم همان علاقه مردم به نظام باشد به راه امام باشد به مسئولین ما باشد فاصله نباشد من حالا به عجله بگویم اولی زهد امام بود دومی بیاعتنایی به مقامات دنیایی هم در استاد هم در شاگرد امام اصلا درس گرفته بود دیده بود سالیان سال نه فقط فقه و اصول خدمت آیت الله حائری خوانده بود اخلاق و معنویت و زهد و تقوا. از خود استاد اول یک جمله عرض کنم یک وقتی آمده بودند به مرحوم آیت الله حائری گفته بود یک کسی که من مقلد آیت الله سید حسن اصفهانی هستم اجازه بدهید یک پولی بدهم سهم من است خمس من باید به شما بدهم مقلد شما هستم ولی میخواهم به آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی؟ تو را خدا امروز ما به این حرفها احتیاج داریم وقتی شیخ آیت الله حائری موسس حوزه علمیه استاد امام میگوید که اجازه میدهید من مقلد شما هستم پول را به یک آقای دیگر بدهم؟ مرحوم آیت الله حائری این چه حرفی است که شما از من اجازه میخواهید ایشان آقاست ما نوکر هستیم از نظر علمی چه تفاوتی داشت مرحوم آیت الله شیخ ابوالحسن اصفهانی ولی میگفت او آقاست ما نوکریم، یکی وصیت کرده بود ده هزار دینار شوخی نیست ده هزار دینار در اوج گرفتاریهای حوزه علمیه قم که با آن سختی باید ایشان در برابر رضا خان باید حوزه را حفظ کند کسی آمده بود خدمت آیت الله حائری گفته بود آقا کسی از دنیا رفته است وصیت کرده است که ده هزار دینار را به شما بدهند، میشود شما اجازه بدهید ما این را به آیت الله نائینی بدهیم؟ ایشان اجازه برای چه؟ ما هر دو نوکر یک مقام هستیم به ایشان اعتراض کرده بودند نزدیکان ایشان که آقا در این گرفتاری که شما حوزه را در برابر رضا خان دارید اداره میکنید... شریعتی: چه قدر گرهها میشد باز کند. حجت الاسلام حسینی قمی: این حرفها چیست؟ بیاعتنایی به مقامات دنیا آقای شریعتی عرض کردم امروز نیاز جامعه ما این است اصلا منیت نبود من نبود همین مرحوم حاج آقای مرتضی حائری که فرزندشان بودند فرمودند که من به پدرم گفتم که من باید از چه کسی تقلید کنم؟ گفت از آقای نائینی، گفت میدانستم پدرم آقای نائینی را اعلم نمیدانست البته چون در مراجع درجه اول میدانست ایشان تقلید آقای نائینی را جایز میدانست همین که درجه اول باشد ولی اعلم نمیدانست به من گفت از ایشان تقلید کن چرا؟ گفت دلش نمیخواست ما بچهها هر جا که مینشینیم بگوییم آقا، بچههای خودش را از تقلید خودش به دیگری ارجاع میداد نه اینکه آن تقلید مجاز نباشد مجاز میدانست برمیگرداند به دیگری، باز در یک جملهای خدا رحمت کند مرحوم آیت الله سید احمد شبیری زنجانی پدر آیت الله شبیری زنجانی که از مراجع تقلید هستند ایشان از پدرشان نقل میکنند میفرمایند آقای شیخ در دوره مرجعیتش وقتی در خیابان راه میرفت، به مدرسه میآمد، با مردم نشست و برخاست میکرد عین عبارت ایشان است، مثل کسی بود که تازه به شهر آمده است هیچ کسی نمیفهمید که این مرجع تقلید است بدون هیچ تکلم و مبادی، الان این طوری داریم؟ الان روحانیت ما، من همه را میگویم امام جمعه ما، مقامات لشکری و کشوری ما، پست دارد مقام دارد این طور هستیم کسی که به قول امام 15 سال مرجعیت عامه شیعه را داشته ایشان میگوید وقتی مرحوم حاج شیخ راه میرفت و رفت و آمد میکرد آن قدر بیتکلم بود مثل کسی است تازه به شهر رسیده است. شریعتی: و این زهد و اخلاص و تواضعشان بود که نفسشان آدم تربیت میکرد. حجت الاسلام حسینی قمی: چه کسی را تربیت کرد؟ شخصیتهایی مثل امام، باز تأثیرش را ببینید در این کتاب باز من آدرس میدهم دوستان حتما مراجعه کنند... شریعتی: وعده دیدار را ما قبلا معرفی کرده بودیم کتاب بسیار خوبی بود اگر اهل مطالعه هستند... حجت الاسلام حسینی قمی: شبی که دستم رسید من تمام آن را خواندم دو سه عبارت از امام بخوانم این نامه امام است به مرحوم حاج احمد آقا، نامهای است از پدر پیر فرسوده که عمر خود را به مشتی الفاظ و مفاهیم به پایان رسانده است خیلی امام تواضع زیادی داشته است. فرزندم کر و فر دنیا و نشیب و فراز آن به سرعت میگذرد و همه زیر چرخهای زمان خرد میشویم بعد میفرماید در آن روزهایی که امام یک کسی را دیده ببینید چه تحت تأثیر این قرار گرفته است، چون میدانید زمان حاج شیخ رضوان الله علیه زمان رضا خان بود مجبور کرده بودند که طلبهها عمامههای خود را بردارند، جز بعضیها که گواهی اجتهاد برایشان صادر میشد چند نفر شاید ده نفر استثنا کرده بودند همه را هم کشف حجاب بود هم برداشتن عمامه، خواهش میکنم بینندگان یک کمی عنایت کنند من تحت تأثیر این عبارت قرار گرفتم در آن روزهایی که در زمان رضا خان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزهها در تب و تاب به سر میبردند شیخ نسبتا وارستهای را نزدیک دکان نانوایی دیدم که قطعه نانی را خالی میخورد به من دستور دادند که عمامه را بردار این شیخ به امام میگوید که به من دستور دادند که عمامهات را بردار من نیز برداشتم و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد الان هم نانم را خوردم و سیر شدم و تا شب هم خدا بزرگ است پسرم امام میگوید پسرم من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی میدهم باور کن، این حالت که به یک کسی در زمان رضا خان گفتند... شریعتی: همین قدر رها و بیتعلق. حجت الاسلام حسینی قمی: عمامهات را باید برداری عمامهاش را برمیدارد میگوید این نان خالی ناهار من است سیر شدم تا شب هم خدا بزرگ است پسرم چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی میدهم باور کن ولی هیهات... باز امام شکسته نفسی میکنند هیهات خصوصا از مثل من گرفتار به دامهای ابلیس و نفس خبیث، باز امام رضوان الله علیه یک عبارتی دارند من عرض کردم اگر امروز جامعه ما این گرفتاری را دارد من این بخشها را میگفتم فرزند عزیزم نصیحت و وصیت پدر سرگشته و حیرتزدهات را بشنو به این در و آن در برای رسیدن به مقام و شهرت مزن. الان مشکل جامعه ما چیست آقای شریعتی؟ این همه بد اخلاقیها برای چه است؟ این همه دعواهای جناحی برای چه است؟ این همه کوبیدن هم دیگر برای چه است؟ غیر از این است که به مقام بالاتری برسیم فرزندم برای رسیدن به مقام و شهرت این در و آن در مزن، به هر چه برسی از نرسیدن به مافوق او متأثر میشوی، و حسرت بالاتر میبری. یعنی به هر مقامی برسی باز میگویی مقام بالاتر را ندارم مگر انسان به درجهای میرسد که بگوید من تمام هستم؟ مگر فرعون نبود؟ امام اشاره میفرمودند فرعون چه میگفت؟ فرعون سیر شد؟ فرعون گفت أنا ربّکم الأعلاء، یعنی حاضر نبود همه چیز مال تو فقط از ربوبیت پایین بیا گفت حاضر نیستم، خدا رحمت کند باز در حالات امام دیدم تحریر الوسیله امام رساله عربی ایشان است مفصلتر از رساله فارسی است چاپ کرده بودند روی آن نوشته بودند زعیم الحوزاة العلمیة، امام آن کسی که این کار را کرده بود فرموده بود یا این را پاک میکنی محوش میکنی یا دستور میدهم تمام آن را به شط بریزند یک جمله روی رساله نوشتند چه کسی گفت من زعیم الحوزاة العلمیه هستم شما در زندگی امام در نجف ببینید یک بار اسمی از خودشان نامی از خودشان البته عرض کردم میدانید اینها تحت تأثیر شخصیتی مثل استاد آیت الله عظمی حائری و تازه این را بگویم... شریعتی: و مرحوم آیت الله عظمی شاه آبادی. حجت الاسلام حسینی قمی: رحمة الله علیه، اگر این تأثیرات نبود من همین جا یاد کنم از کسانی که از خود گذشتگی کردند و برای آیت الله حائری رضوان الله علیه زمینه را آماده کردند آقای شریعتی ما اگر تا قیام قیامت تجلیل کنیم از دو شخصیت کم است یکی مرحوم آیت الله شیخ ابوالقاسم قمی یکی مرحوم آیت الله ارباب، آیت الله اشراقی معروف به ارباب بوده است خدا شاهد است من وقتی داستان اینها را میبینم مرحوم آقای ارباب پانزده سال بزرگتر از امام بود مجتهد بوده درس خارج داشته است شاگرد داشته موقعیت اجتماعی داشته همه چیز تمام، ولی وقتی حضرت آیت الله حائری برای یک سفری میآید قم احساس میکند ایشان بهتر میتواند حوزه را اداره کند این بزرگوار و حاج ابوالقاسم قمی دوتایی التماس میکنند به آقای شیخ که شما اینجا بمان از عهده ما برنمیآید از عهده شما برمیآید بالاترش را بگویم ما این طوری هستیم؟ من این طوری هستم؟ جامعه ما این طوری است؟ بالاتر بگویم همه چیز را که واگذار میکنند یک روزی مرحوم آیت الله محمد اشراقی معروف به ارباب سر درس به طلبهها و شاگردانش سالیان سال است من برای شما اهم و مهم درس میدادم درس فقه ما چیست؟ چه چیزی اهمیت دارد برای چه مهم است؟ الان اهم این است که درس من را رها کنید همه پشت هم بروید درس آیت الله حائری، شاگردان را به زور میفرستاد شما باید تقویت بشوید دو نفر بلند نمیشوند بچههای خودشان اینها را هم به زور میفرستد کجا ما حاضریم این کار را کنیم؟ در زندگی ما، هر کسی در زندگی خودش مرحوم آیت الله شیخ ابوالقاسم قمی بعد از این که همه چیز را به آیت الله حائری واگذار کرده است اجازه نمیداده که کسی به ایشان آیت الله بگوید روز عید نمینشسته است رسم بوده است که خانه علما بروند میفرموده همه به خانه آیت الله حائری برویم، خدا شاهد است ببینید چه خبر است میآمده بعضی وقتها به در خانه حاج شیخ نگاه میکرده میگفتند برای چه نگاه میکنید؟ مجتهد بوده است مرجع تقلید بوده است میگفته است نگاه به در خانه عالم عبادت است یعنی این طوری تجلیل و تعظیم از حاج شیخ میکرده است. شریعتی: مردم این را میفهمند. حجت الاسلام حسینی قمی: بله میفهمند عرض کردم امام چه شد در دل مردم نفوذ کرد؟ شریعتی: و همین صداقت است که میتواند اثر بگذارد. حجت الاسلام حسینی قمی: همان دلیل نفوذ امام یک خاطره دیگر بگویم عرض کردم امروز تمام خاطرات است انشاالله تأثیر گذار باشد عرض کنم که خدا رحمت کند همه در گذشتگان حالا من به مناسبت امام نام میبرم مرحوم پدر ما رضوان الله علیه ایشان نقل میکردند مکرر با ایشان مصاحبه کردند ثبت شده است چاپ شده مکرر، میفرموده است من میرفتم یک روستایی نزدیک قم برای تبلیغ معروف حالا هم هست کاج محمد آباد چند فرسخی قم است اینجا مسجد میخواست یک کسی اگر تو بتوانی حاج آقا روح الله آن موقعها میگفتند حاج آقا روح الله، بتوانی ایشان را راضی کنی برای کلنگزنی مسجد بیاید من ده هزار تومان میدهم ده هزار تومان هفتاد هشتاد سال پیش، من آمدم به ایشان پیغام دادم به دامادشان مرحوم حاج آقا شهاب که قصه این است امام فرمود من اهل این کارها نیستم بابا کلنگ زمین مسجد نگفته بودند به امام که این آقا پول را میدهد گفته بودند یک زمین مسجد است شما بیا کلنگ آن را بزن، ایشان میگوید من رفتم به آقا گفتم که این محل مسجد احتیاج دارد فقط این کلنگ شما، شما بیایی این آقا گفته است که من پول میدهم شما بیایید مسجد راه میافتد و آباد میشود آقا ده هزار تومان کم نیست یک اقایی بوده است آنجا محمود خان گفته است من یک عشق ویژه به ایشان دارم آوردی من ده هزار تومان میدهم میگوید من به آقا گفتم مسجد الان فقط منوط به این است که شما بیایید تا این را میگوید به حاج احمد میگوید برای من تکلیف ایجاد کردی به پدر ما میگوید آقا جان برای ما تکلیف ایجاد کردی اگر این است من میآیم... الان چه قدر دعوا سر این است که من بگویم کلنگش را من بزنم در عکس... من نمیخواهم اسم بیاورم گلایه میکنند بعدا مدام عکس را نشان میدهند ما اینجا بودیم در افتتاح بودیم ده نفر در یک افتتاحیه روبان را پاره میکنند ده نفر کلنگ را میزنند که ما کلنگ زن هستیم میگوید امام فرمود چون میگویی اگر من بیایم اگر این تأثیر را دارد من میپذیرم و میآیم یک وقتی گفته بودم قصه بعدی را بگویم یک کسی از استاد و شاگرد هر دو بگویم، عرض کردم تربیت یافته مرحوم آیت الله حائری بودند دیگر، کسی آمده بود به آیت الله حائری گفته بود آقا من از ساوه میآیم در ساوه تمام مردم تقلیدشان را از آیت الله ممقانی برگرداندند به شما، تا این جمله را میگویند مرحوم آیت الله حائری با عصبانیت به شدت میگوید که از شما اعلمیت من را تشخیص دادید؟ مگر تشخیص اعلمیت زرع است مگر کشیدنی است که شما تشخیص میدهید من اعلم هستم؟ برای چه این کار را کردید؟ یعنی از خودش دفع کند برای چه مردم را به من ارجاع دادید؟ یک داستانی هم بگویم جالب است گفتم ولی خیلی تحت تأثیر این داستان هستم تکرار میکنم، خدا رحمت کند مرحوم اقای امینی امام جمعه قم آیت الله امینی، من اخیرا از رادیو معارف گوش میکردم سخنرانی ایشان مکرر باز از خودشان شنیدم میفرمودند من بعد از فوت آیت الله بروجردی رفتم خدمت امام گفتم آقا میشود چند نفر بیایند راه شما را بیشتر آشنا شوند؟ این مقدمه مرجعیت است در حقیقت، کسی که میخواهد مرجع شود یک گروهی میگویند اصحاب استفتاء با مبانی این مرجع آشنا میشوند که بتوانند بعدا نظرات ایشان را بگویند گفت دیدم مستقیم به امام بگویم رساله و مرجعیت قبول نمیکنند... شریعتی: این شورا را اول تشکیل دهم. حجت الاسلام حسینی قمی: تا این را گفتم یک نگاهی به من کردند عین عبارت را من نوشتم فرمود آقای امینی از شما انتظار نداشتم منتظر شدم به شما بگویم پیر شدی مرگت نزدیک است به فکر خدا و معاد باش خودت را اصلاح کن با نفس امارهات مبارزه کن آن وقت به من میگویی که تازه به فکر... ببینید آن روز امام چند سالش بوده است؟ آن روزی که آقای امینی این حرف را به امام میگوید فوت آیت الله بروجردی بوده است، شصت سالش بوده است امام، روزی که آیت الله بروجردی آمده است در قم امام چهل و پنج ساله بوده است یعنی 15 سال هم ایشان مرجعیت داشته است آیت الله بروجردی، امام شصت ساله الان ببینید ما چه قدر اسیر این تلویزیون هستیم اسیر این میکروفون هستیم اسیر این بلندگوها هستیم یک شب از ما گرفته شود خوابمان نمیبرد یک شب پست و مقام ما جا به جا شود سکته میکنیم امام شصت ساله آیت الله امینی میگوید به ایشان گفتم اجازه بدهید یک عده بیایند با مبانی شما آشنا شوند فرمود از شما توقع نداشتم موقع مرگ تو است آقا منتظر مرگت باش. شریعتی: و وقتی آیت الله مشکینی خدا رحمت کند در حسینیه جماران آن القاب را استفاده میکنند امام برافروخت. حجت الاسلام حسینی قمی: خدا رحمت کند مرحوم حاج آقا مرتضی تهرانی اخوی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی میگوید ما یک وقتی رفتیم خدمت امام گفتیم آقا یکی از علمای همدان به اینجا آمده است اگر میشود شما به دیدن ایشان بروید ایشان از ارادتمندان شما است تا گفتیم... گفت حالم مساعد نیست اصرار کردیم گفتند تب دارم ولی اینقدر نیست که بلند شوم دیدن کسی بیایم ولی چون گفتید از ارادتمندان من است قصد قربت ندارم. اقای شریعتی الان ما این طوری هستیم؟ واقعا کارهایمان این دقیق است؟ باز در همین وعده دیدار دیگر از رو نخوانم من یادداشت کردم مرحوم حاج احمد آقا میگوید به امام خبر رسید ما یک طرحی داشتیم امام در نجف بودند طرحی داشتیم که یک صد نفر از طلبهها را یک پولی اضافه بدهیم شهریه اضافه دهیم اینها بروند در شهرها پیام امام و انقلاب را برسانند به امام این طوری پیام دادند که اینها دارند پول میدهند برای اینکه خانه شما رفت و آمد شود از شما ترویج کنند آن وقت در نامه نوشته است در همین کتاب وعده دیدار امام رضوان الله علیه به حاج احمد آقا نوشته است به من خبر رسیده است در نظر دارید برای صد نفر شهریه خصوصی قرار دهید به این منظور که در خانه رفت و آمد زیاد شود خیلی از شما تعجب میکنم باز من را نشناختید من هیچ وقت از این اعمال خلاف انسانی میل ندارم پول اضافه میدهید که از من...؟ حاج احمد آقا میگوید قصد این نبود که خانه امام رفت و آمدی باشد و نام امام، میخواستیم پیام انقلاب را برسانیم فرمود من از این اعمال خلاف انسانی میل ندارم نه شما مرتکب شوید و نه در این امور بدون اطلاع من اقدامی کنید، باز یک داستانی را بگویم دیدم در نوشتههای آیت الله شبیری زنجانی رضوان الله علیه... شریعتی: داشتم فکر میکردم میان کلامتان این حجاب سیاست چه قدر پرده افکنده بر شخصیت امام و عظمت ایشان. حجت الاسلام حسینی قمی: شخصیت اخلاقی و اجتماعی ایشان که اگر برسیم به بحث اجتماعی امام را عرض کنم. مرحوم ایت الله شبیری زنجانی یک چهار جلد کتابی از ایشان هست به نام جرعهای از دریا، داستانهای مفصلی البته این چهار جلد شاید برای عموم مردم مناسب نباشد دارند خلاصه میکنند خدا خیر بدهد به کسانی که این کار را انجام دادند خاطرات و مطالب دیگری از آیت الله شبیری زنجانی، ایشان در یک جایی مینویسد در حالات امام میگوید امام دو امتیاز داشت ایشان میفرماید من کمتر دیدم افرادی داشته باشند حتی اسم بردند ایشان، فلانی با همه علو مقامش این را نداشت چه بود آن امتیاز؟ یک: هیچ گاه امام از خودش تمجید نکرد پیدا کنید این صحیفه امام، تمام کلمات و نامهها و گفتههای امام هست دیگر بروید پیدا کنید اگر کسی را خوب میدانست راحت از او تجلیل میکرد مهم نبود با من رابطه فکری یا سیاسی داشته یا نداشته است یک قصهای را من پریروز شنیدم یکی از فضلا و علمای حوره علمیه قم شاید راضی نباشند من نام نمیبرم نوشتند برای من تعریف میکردند فرمودند پدر من با امام هم مباحثه بود گفت بعد از انقلاب امام به ایران آمد و همه صف میکشیدند دیدن امام بروند حق هم همین بود خانه امام بروند علما میرفتند دیگران میرفتند من به پدرم گفتم که بلند شو به خانه امام برویم پدرم گفت من آمادگی ندارم چون از نظر فکری با امام هم افق نیستم نمیخواهم من نمیآیم. ایشان میگفت یک شب بعد از نماز مغرب و عشا من نمازم را خواندم در میزدند در را باز کردم دیدم پشت در امام است گفت من نزدیک بود سکته کنم با آن عظمت امام پیروز... شریعتی: خودش بلند شده است آمده است. حجت الاسلام حسینی قمی: رفیق باید میرفت سراغ ایشان همه رفتند در نوبت، نرفت امام رفت گذشت گفتم حالا امام آمد یک بار گفت نه من از نظر اعتقادی... بار دوم دیدم دوباره امام آمد و جالب است میگوید امام بار اول تا آمد گفت این خانه مال پدر است هنوز در این خانه زندگی میکنی؟ باید یک چنین خانهای داشته باشی؟ یعنی امام اگر کسی را قبول داشت از او تمجید میکرد الان ما این طوری هستیم؟ آقای شریعتی خدا وکیلی طرف اول نمیبنید در حزب ما هست اگر در حزب ما بود بالاتری مقامات را برایش میآوریم در حزب ما نبود الان ببینید دولتها عوض میشوند ما که به هیچ دولتی کاری نداریم الان افراد را ببینید آقا تا دیروز آن دولت و آن دولت همفکر خودشان تمام خوبیها مال آنها بود تمام بدیها را از آن دولت دفع میکردند دولت همفکر و هم حزب خودشان نباشد همه بدیها را بر آن سوار میکنند امام این طوری نبود آیت الله شبیری دارد یک: اگر کسی را خوب میدانست همه گونه تمجید میکرد ولی از خودش حاضر نبود تمجید کند مثل اینکه دیگر وقت تمام شده است. شریعتی: بله وقت تمام شده است و باید خداحافظی کنیم خیلی نکتههای خوبی را شنیدیم حالا قرآن را دوستان زحمت کشیدند گذاشتند حسن ختام برنامه امروز، ترسیم شما از شخصیت امام راحل بسیار خوب و دیدنی و تماشایی بود خیلی از شما ممنون و متشکرم... حجت الاسلام حسینی قمی: من فقط یک اشارهای کنم یک فهرست که حالا انشاالله یک وقت دیگر بگویم خدمت به مردم در زندگی امام، مقامات معنوی امام، و چند موضوع دیگر مانده بود هم امام هم استادشان که عرض کردم تحت تأثیر استاد بودند باشد انشاالله یک فرصت دیگری. شریعتی: بله مرحوم آیت الله حائری و مرحوم آیت الله شاه آبادی مرحوم آیت الله بروجردی همه آنهایی که در ساختی شخصیت عظیم امام راحل سهم داشتند و سهیم بودند و امامی که شخصیتهایی چون حاج قاسم و شهید مطهری و شهید بهشتی و همتها و خرازیها و باکریها... حجت الاسلام حسینی قمی: اگر اخلاص امام را ندیده بودند این طوری تربیت نمیشدند. شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم روح امام شاد باشد خداوند سایه رهبر معظم انقلاب را بر سر ما مستدام بدارد فردا آغاز رهبری ایشان هم هست. حجت الاسلام حسینی قمی: مخصوصا من حالا خواهش دارم عزیزان عنایت داشته باشند کار خیلی قشنگی که رهبری انجام میدهند هر سال چهارده خرداد تا حالا این طوری بوده است مفصلترین شناسایی امام رضوان الله علیه با ویژگیهای بسیار زیبا در کلمات ایشان است انشاالله فردا هم همینطور است. شریعتی: انشاالله خیلی از شما ممنون و متشکرم باید خداحافظی کنیم آیات را بشنویم خیلیها التماس دعای ویژه گفتند مریضها زیاد هستند حتما برای شفای آنها دعا کنید خاصه منظورین، حاج آقای حسینی دعا کنند و آیات را بشنویم. حجت الاسلام حسینی قمی: خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد همه کسانی که چشم انتظار دعای این جمع هستند خدایا به حق محمد و آل محمد مریضهایشان را لباس عافیت بپوشان. گرفتاریهایشان را برطرف بفرما. حوائج دنیا و آخرتشان را برآورده به خیر بفرما. خدایا قلب نورانی امام زمان از ما راضی بدار. به ما توفیق نصرت و یاری و جلب رضایتش و شهادت در رکابش عنایت بفرما. خدایا امر ازدواج و اشتغال جوانهای ما را به خوبی مقرر بفرما. خدایا به حق محمد و آل محمد زیارت خانه خدا، مدینة الرسول، عتبات عالیات، مشهد الرضا با معرفت مکرر نصیب همه ما بگردان. به حق محمد و آله الطاهرین. شریعتی: الهی آمین خیلی ممنون و متشکرم از شما بهترینها نصیبتان تا فردا و تا سلامی دوباره، فردا انشاالله در محضر حاج اقای صفایی بوشهری هستیم و به شما سلام خواهیم کرد چه قدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه کنیم به روح بلند امام، حاج احمد آقا، حاج آقا مصطفی، همسر مکرمهشان و همه شهدای انقلاب اسلامی و همه آنهایی که حق عظیمی به گردن ما دارند. تا فردا و تا سلامی دوباره. اللّهم صل علی محمد و آله محمد