اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1401-11-01-حجت الاسلام حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام، آسیب‌شناسی معاشرت‌های اجتماعی)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌ها، آقایان سلام. اینجا سمت خدا است که با احترام تقدیم نگاه دریایی شما می‌شود. خیلی خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام حسینی قمی: عزیزان می‌دانند فردا شب طبق پیش‌بینی تقویم‌ها شب اول ماه رجب است. این دعا را در شب اول ماه رجب رسول خدا می‌خواندند. «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ» یک بحث خیلی زیبایی این هفته از سرور عزیزم حاج آقای عاملی گوش کردم خیلی عالی بود. بینندگان هم ان‌شاءالله پنج‌شنبه‌ها ایشان وعده دادند ماه رجب، شعبان، رمضان، این بحث را داشته باشند.

معرفی برنامه


شریعتی: بله، از مراقبات ماه رحب می‌فرمایید.
حجت الاسلام حسینی قمی‌: انشاءالله. رسول خدا فردا شب دعا می‌کردند خدایا بارک لنا فی رجب و شعبان. رجب و شعبان را برای ما مبارک بگردان. یعنی ما بتوانیم از برکات آن استفاده کنیم و بلغنا شهر رمضان. ما را به ماه رمضان برسان. مقدمه ضیافت الله رمضان است این دو ماه. تازه رمضان هم مقدمه ضیافت خانه خدا، اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام تازه در ماه رمضان ماه می‌خوانیم. بارها عرض کردیم برای ماه رجب سه نام گذاشته‌اند. رجب الاصم ریزش رحمت. رجب الاصم، اصم یعنی ناشنوا. چرا می‌گویند ناشنوا؟ فرموده‌اند لانه لم یسمع منک غضب علی قوم؛ شنیده نشده خداوند متعال در ماه رجب بر قومی غضب کرده باشد. تمامش رحمت الهی است. اگر قومی هم شایسته و مستحق عذاب بودند، بعد از ماه رجب عذاب نازل می‌شد. ماه رجب هیچ‌گاه هیچ قومی مورد خشم الهی و غضب الهی قرار نگرفته است. رجب المرجب هم می‌گویند. مرجب ترجیع بیت عظیم. لآن جاهلیه یعظم. حتی مردم جاهلیت ماه رجب را تعظیم می‌کردند. می‌دانید رحب اولین ما از ماه‌های حرام است که جنگ در آن حرام است. حتی جاهلیت نمی‌‌جنگیدند. ان‌شاءالله ما هم جنگ و دعواها را کنار بگذاریم. این بحثی که در آداب معاشرت داشتیم. آشتی کنیم، صلح کنیم، رفت و آمد داشته باشیم. استفاده کنیم از این فرصت. یک تعبیری دارد امیرمؤمنان (س) در نهج البلاغه من یک جمله بخوانم. در خطبه 85 حضرت می‌فرماید: «لَا تَبَاغَضُوا» خیلی عجیب است. یعنی بغض، دشمنی، دعوا با هم نداشته باشیم. انها الحالقه. حالقه یعنی چه؟ یعنی عرب‌ها دیدید در آرایشگاه‌های خود چه می‌نویسند؟ می‌نویسند حلاق. حلاق یا حلاقه. حلاق یعنی چه؟ حلاق این تیغی را می‌گویند که، حالقه آن تیغی را می‌گویند که
شریعتی: در موسم حج حلق که می‌کنند سر را می‌تراشند.
حجت الاسلام حسینی قمی: احسنت. از ته. هیچی دیگر. مو را ریشه‌کن می‌کند. فرمود دشمنی نکنید. انها الحالقه. تمام محبت‌ها را ریشه‌کن از بین می‌برد. همه دوستی‌ها را. مثل تیغی که دیگر هیچی باقی نمی‌گذارد. بغض و کینه و دشمنی مثل آن تیغ است لا تباغضوا فإنها الحالقة به هر حال ماه رجب است ان‌شاءالله دشمنی‌ها را کنار بگذاریم. این حدیث هم خیلی زیبا است از امام صادق (ع). می‌دانید شیخ صدوق رضوان الله علیه یک کتاب دارند فقط راجع به فضائل ماه رجب، شعبان، رمضان. اسم آن هست فضائل العشر ثلاث. فضائل این سه ماه. از جمله این حدیث معروف که اول آن را زیاد شنیدیم و آخر آن را کمتر شنیدیم. قیامت منادی ندی می‌دهند این رجبیون. کی‌ها قیام می‌کنند؟ یضیء قوم. عده‌ای بلند می‌شوند، چهره آنها می‌درخشد. اینها کی‌ها هستند؟ کسانی که همه ماه رجب روزه گرفته‌اند، شب زنده‌داری کردند، نماز شب گرفته‌اند. نه، خیلی امیدوارکننده است. فرمود: هذا من صام من رجب و لا یوم واحده. یک روز ماه رجب روزه گرفته باشد، قیامت که می‌گویند این رجبیون شامل حال این است. سؤال کردند الآن بعضی‌ها می‌گویند ما نمی‌توانیم. مریض هستیم، بیمار هستیم. غصه می‌خورند. غصه نخورید رسول خدا فرمود اگر کسی نمی‌تواند صدقه بدهد. اگر صدقه نمی‌تواند بدهد آن وقت روزی صد بار این ذکر سبحان الاله الجلیل در مفاتیح هست. اگر صدقه را نمی‌تواند. اول صدقه. اگر می‌تواند روزه، اگر نتوانست صدقه. آن وقت مرحله سوم. خب فردا شب که شب اول ماه است شب اول ماه رجب زیارت امام حسین (ع) وارد است، روز اول رجب زیارت امام حسین وارد است، روز اول ماه رجب یک نماز حضرت سلمان هست خواهش می‌کنم عزیزان مراجعه کنند. آثار و برکات فراوانی دارد. الآن هم که دیگر امروز و فردا آخرین روزهای ماه جمادی هست. این دو روز هم اگر عزیزان یادشان رفته است یک نمازی هم مال نماز ماه جمادی هست. همین جمادی الثانی. دو تا دو رکعت است. آثار، برکات عجیب و فراوانی مرحوم محدث قمی در مفاهیم دارند. اگر کس این نماز را نخوانده است این دو روز باقی‌مانده از این ماه ان‌شاءالله استفاده کنند. سه تا زیارت هم در ماه رجب مستحب است خدا ان‌شاءالله نصیب و روزی همه بگرداند. یکی از آنها عمره رجبیه است که متأسفانه این شجره خبیثه آل صعود الآن هفت سال است که زائرین ما را از عمره مرحوم کرده‌اند نمی‌گذارند ما سفر عمره را برویم. یکی عمره رجبیه است، یکی هم زیارت سید‌الشهداء (س) است. روایت از امام رضا است که سؤال کردند کی برویم زیارت جد شما امام حسین؟ فرمودند یکی نیمه ماه رجب و یکی نیمه ماه شعبان. رجب زیارتی امام حسین است، یکی هم زیارتی خود آقا امام حسین (ع) است. ان‌شاءالله خدا به این زیارت‌ها توفیق بدهد. دوشنبه هم که در پیش هست عزیزان می‌دانند روز اول ماه ولادت امام باقر (ص) هست و ان‌شاءالله از شب اول ماه دیگر این دعاها را می‌خوانند بعد از نماز چه دعای زیبایی، چقدر محبت، مهربانی. یا من یعطی الکثیر بالقلیل، یا من یعطی من سئله، یا من یعظی من لم یسئله و من یعرفه، خدایا آنهایی که اصلاً تو را نمی‌شناسند، به آنها لطف و رحمت داری. ان‌شاءالله روز اول ماه را هم که با ولادت وجود مقدس امام باقر (ع) شروع می‌شود قدر بدانیم و روز سوم ماه را هم که چهارشنبه باشد، روز شهادت وجود مقدس امام هادی (ص) است. من یک تقاضایی هم آن هفته هم دیدم شما در برنامه داشتید، من هم تأکید کنم بحث صرفه‌جویی را خواهش می‌کنم عزیزان صرفه‌جویی انرژی را جدی بگیرند. من بالاتر می‌خواهم بگویم جناب آقای شریعتی فقط این نیست که ما صرفه‌جویی کنیم به خانه‌های دیگری این انرژی برسد. من امروز یک خبری را در همین پیک بامدادی بعد از خبر هشت یک برنامه‌ای شنیدم، خیلی خیلی متأسف شدم. ما فقط این را می‌شنویم که مثلاً ما صرفه‌جویی کنیم به خانه‌های دیگری. این خیلی خوب است. ولی بالاتر از آن، این مصاحبه ای که اینجا داشت حالا به عنوان نمونه عرض می‌کنم عزیزان بزنند خودشان گوش کنند. دسترسی آن آسان است. مصاحبه می‌کرد با این مسئولین و مدیران کارخانه‌های کاشی و سرامیک. می‌گفت 450 هزار نفر اشتغال دارند. تولید کاشی و سرامیک در کشور 450 هزار نفر اشتغال دارند و ما به 54 کشور صادر می‌کنیم. خیلی خبر خوبی است. الحمدلله. ولی آن مسئولین‌شان گفتند که ما تابستان برق نداریم تعطیل می‌کنیم و زمستان گاز نداریم تعطیل می‌کنیم. یعنی الآن اگر خانه‌ها گاز هست چقدر کارخانه‌ها را متوقف کرده‌اند و تعطیل کرده‌اند. ببینید 450 هزار اشتغال در کشور صدور آن به 54 کشور اینها معطل هستند. ناله می‌کرد، گلایه داشت. می‌گفت چقدر تولید ما الآن کم است، زمستان برق نداریم، تابستان گاز نداریم. این را خواهش می‌کنم امروز وظیفه ما این هست که یک کاری کنیم چرخ کارخانه‌ها هم بچرخد. این کمتر از انرژی خانه‌ها نیست. خانه‌ها خیلی مهم است ولی این هم خیلی مهم است. این همه کارخانه تعطیل شود تابستان به خاطر بی‌برقی و زمستان به خاطر بی‌گازی خیلی سخت است. این را هم خواهش می‌کنم مردم همدلی و همراهی کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم. بینندگان عزیز حتماً می‌دانند که در بحث آداب معاشرت رسیدیم به اینجا که آسیب‌شناسی کنیم چرا معاشرت‌ها کم شده است. چند عامل را مطرح کردیم. یکی از عوامل که خیلی تأثیرگذار هست این است که بعضی‌ها حاضر نیستند. می‌گویند ما بزرگ خاندان هستیم، همه باید محضر ما بیایند. در حالی که نگاه دین برعکس است. می‌گوید اگر شما بزرگ خاندان هستی، شما اهل تواضع باش. یک قصه‌ای را گفته‌ام. قصه‌ای را گفتیم که یک وقتی امام حسین (س) با برادرشان محمد حنفیه سر یک موضوعی با هم اختلافی پیدا کردند. محمد حنفیه به امام حسین (ص) نامه نوشت. گفت آقا جان ما از پدر با هم فرقی نداریم. پدر من امیرالمؤمنین است، پدر شما هم امیرالمؤمنین است. شما از نظر پدر فضیلتی بر من نداری. ولی از نظر مادر، مادر شما فاطمه زهرا (س) است که اگر همه عالم طلا بود برای مادر من، باز مادر شما بالاتر است. پس شما از من بالاتر هستید به خاطر مادر. حالا شما بالاتر هستی، شما بزرگتر هستی، نتیجه چی؟ گفت چون شما بزرگتر هستی پس شما باید بیایی من را راضی کنی. جالب است. و امام حسین فرمودند تو راست می‌گویی. استدلال شما درست است. حالا اگر ما بزرگ هستیم، بزرگی به این هست که ما پیش‌قدم باشیم، پیش‌قدم شویم. اگر اهل تواضع باشیم. من نگاه می‌کردم نهج‌البلاغه... عجیب است. حالا اگر برسم به عجله بخوانم. امیرمؤمنان در حکمت 224 می‌فرماید: «بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَة» با تواضع نعمت تمام می‌شود. یعنی چه نعمت تمام می‌شود؟ شارحین نهج‌البلاغه قشنگ توضیح داده‌اند. فرموده‌اند هم خدا نعمتش را بر ما بیشتر می‌کند هم بندگان خدا. خدا چرا؟ چون خدا دنبال بنده‌های متواضع می‌گردد. خدا با متکبرین کاری ندارد. این داستان، داستان خیلی زیبایی است. در کافی مرحوم کلینی هست. امام صادق فرمود: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع‏، خدا به حضرت موسی وحی کرد أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي‏، چرا تو شدی کلیم الله؟ دیگران نشدند؟ موسی کلیم الله. چرا شد موسی کلیم الله؟ فرمود به یک جهت، خداوند به موسی فرمود: لم اجد فیهم. در بین بین خلقم کسی را متواضع‌تر از تو من پیدا نکردم. تواضع است که حضرت موس او را به کلیم اللهی رساند. بنابراین نعمت‌های خدا بتواضع تتم النعمه، نعمت‌های الهی افزون می‌شود. نعمت‌های مردم هم همینطور. مردم به کسی علاقه دارند که متواضع باشد، کسی را دوست دارند که متواضع باشد. باز این نهج البلاغه امیر مؤمنان (ص) هست در حکمت 406. حضرت می‌فرماید: ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء. چون الآن می‌دانید متأسفانه برعکس است. ما می‌گوییم آن که وضع مالی‌اش خوب است همه باید به محضر او برسند، خدمت او برسند. آقای شریعتی خدا می‌داند یک آموزه‌هایی را آدم در دین می‌بیند چقدر لطیف است و ما چقدر فاصله داریم. الله اکبر. خدایا ما را ببخش که ما اینها را نمی‌دانیم یا اگر می‌دانیم عمل نمی‌کنیم. امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: زکات مالت را چکار می‌کنی؟ می‌دهی؟ گفت: بله، آقا. من مسلمان هستم. فصل زکات رسید زکات می‌دهم. آقا فرمود چطوری زکات می‌دهی؟ گفت وقتی که زکات مالم رسید اعلام می‌کنم فقرا می‌آیند سهم زکات خود را می‌برند. آقا ناراحت شد. فرمود فقراء می‌آیند سهم زکاتشان را می‌برند؟ تو باید بروی محضر فقراء. فقرا را ذلیل می‌کنی؟ فقرا بیایند دم خانه تو صف بکشند؟ تو برو خدمت فقراء. من خواهش می‌کنم اگر کسی می‌خواهد کمکی به فقراء بکند، مؤسسه هست، شخص هست، نگذارند اینطور با این ذلت بیایند در خانه آنها بایستند. شما بروید. یکدفعه آمدند آمار بگیرید. الان که حسباب بانکی هست به حساب آنها واریز کنید. چه منتی است که اینها اول ماه، اول شب جمعه‌ای، در خانه شما بیایند. چقدر هم مگر می‌خواهیم؟ هر چقدر بخواهید بدهید. چقدر زیبا است این آموزه که امام توبیخ می‌فرماید که چرا فقیر در خانه تو بیاید؟ تو برو خدمت فقیر. این روایت را ببینید. در حکمت‌ها، حکمت 406. الله اکبر. ما احسن التواضع الاغنیاء للفقراء. امیر مؤمنان می‌فرماید: چقدر زیبا است تواضع ثروتمندان برای فقراء. ثروتمندان متواضع باشند. شما بزرگ خاندان هستی، وضع مالی‌ات خوب است، خانه‌ات بالا شهر است، خانه‌ات هزار متر است. استخر دارد، جکوزی دارد، چی چی آن بالا است. خب تو وضع مالی‌ات خوب است، تو تواضع کن بر آن برادر و خواهرت که در خانه مستضعفی نشسته است.
شریعتی: و این باعث می‌شود که آن فقر هم خیلی به او فشار نیاورد. دلگرمش می‌کند.
حجت الاسلام حسینی قمی: احسنت. خود امیرمؤمنان (س) راجع به حاکمان می‌فرماید. می‌فرماید حاکمان، مخصوصاً حاکم‌ها باید مثل طبقات ضعیف زندگی کنند تا فقر فقیر او را به خروش وادار نکند. پس بنابراین در بستگان، در خویشاوندان، در آداب معاشرت، یکی از موانع آن این است که ما قیافه می‌گیریم. متکبر هستیم. متواضع باشد. اگر ثروتمند هم هستی، شما بزرگ خانه هستی و وضع مالی‌ات خوب است، حضرت می‌فرماید ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء. چرا؟ طلب لما عند الله. خدا جبران می‌کند. و احسن من. الله اکبر. از این زیباتر جیست؟ تیه الفقراء علی الاغنیاء.  تیه یعنی چه؟ یعنی حالا فقیر هم بزرگ‌منشی، بی‌اعتنایی کند، نگاهش به دست آن ثروتمند. شما آقا باش. فقیر باید عزت خودش را حفظ کند، بزرگ‌منشی خودش را حفظ کند. حالا او هم وظیفه‌ای دارد. او وظیفه دارد. اگر او به وظیفه‌اش عمل نکرد، شما آقایی خودت را حفظ کن. همین باز نهج‌البلاغه این حکمت 406 بود. حکمت 228. امیرمؤمنان (س) فرمود: من اتی غیناً فتواضع غناء. تواضع وظیفه ثروتمند است ولی اگر او به وظیفه خود عمل نکرد، شما عزت خودت را حفظ کن. من اتی غنیاً فتواضع الاغنیاء. کسی برود پیش یک ثروتمندی به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوم دینش را از دست داده است. پس یکی از موانع به نظر من همین است. باز یک تعبیری دارد. این در نهج‌البلاغه نیست. در غرر الحکم است. کلمات امیرالمؤمنان چقدر زیبا است. التواضع زکات الشرف. هر چیزی زکاتی دارد. آقا شما موقعیت داری، جایگاهی داری. زکات آن تواضع است. یک داستانی بگویم. باز هم خواهش می‌کنم اینکه من گاهی عرض می‌کنم واقعاً کلمات اهل بیت علیهم السلام نور است ولی درجات نور متفاوت است. بعضی از آنها انقدر نورانی است که ما باید التماس کنیم تو را خدا گوش کنید. داستان عجیبی است. امام عسگری (ع) دارند قصه را نقل می‌فرمایند. در احتجاج مرحوم طبرسی هست. اول حضرت فرمود: من تواضع الاخوانه فهو من الصدیقین. امام عسگری فرمود کسی برادران ایمانی‌اش تواضع کند از صدیقین است. صدیقین کی‌ها هستند؟ اولیاء خدا هستند. نشانه آن یکی همین تواضع است. خیلی چیز پیچیده‌ای نیست. خدا رحمت کند استادی داشتیم می‌فرمود فکر نکنید سیر و سلوک و مقامات معنوی یک چیزی پیچیده‌ای است که حالا ما تا فکر کنیم. نه آقا. بارها گفته‌ایم علامه طباطبایی رضوان الله علیه کسی می‌آمد می‌گفت آقا دستور سیر و سلوک، می‌فرمود متأهل هستی یا مجرد؟ اگر می‌گفت متأهل هستم، خانواده دارم، می‌گفت اخلاق در خانه‌ات سیر و سلوک تو است. سیر و سلوک اخلاق است. نماز شب خواندن خوب است ولی همش به نماز شب نیست. فرمود: من تواضع لاخوانه، آداب معاشرت داریم می‌گوییم، فهو عند الله من الصدیقین. از صدیقین. بعد حضرت فرمود: و من شیعت علی بن ابی‌طالب حقاً. شیعه حقیقی امیرمؤمنان این است که متواضع باشد. بعد این داستان را فرمود. فرمود: لقد ورد علی امیرالمؤمنین اخوان. دو مهمان آمد خدمت امیرمؤمنان (س). پدری بود و پدری بود و پسری. فقام الیهم و اکرمهما و اجلسهما فی صدر مجلسه و جلس بین یدی. امیرالمؤمنین به آن عظمت‌شان. آن هم از اینکه این دو تا نیامده است، من احتمال می‌دهم که اینها مثلاً دیگر جزء اصحاب خاص امیرمؤمنان و چهره‌های شناخته شده و معروف نبوده‌اند. یک پدر و پسری، دو تا مؤمن خدمت امام آمدند. قام الیهما. اولاً حضرت بلند شدند قام الیهما به استقبال اینها رفتند. مهمان آمد باید بروید استقبال. دو، اکرمهما، احترام کردند. اجلس، فرمودند صدر مجلس بنشینید. جلس بین یدیهما. نرفتند در امیرمؤمنان، نرفتند در ردیف مهمان‌ها بنشیند. مقابل این دو مهمان مؤدب نشستند. ثم امر بطعامه. فرمودند سفره بیندازید. از اینها پذیرایی کردند، غذا میل کردند. ثم جاء قنبر، خب قدیم‌ها رسم بود، حالا هم در خانه‌ها هست. دیگر استفاده نمی‌شود. یک آفتابه لگن می‌آوردند، حوله می‌آوردند. دست‌شان را می‌شستند. قنبر یک آفتابه لگنی آورد و حوله‌ای آورد که اینها دست خود را بشویند. فوصب امیرالمؤمنین. وصب یعنی چه؟ پرید. امیرمؤمنان پرید، اینها را از دست قنبر گرفت. فرمودند این کار تو نیست، کار خود من است. من باید خدمت کنم. فقال الرجل. این مهمان است. گفت: ابدا مگر من می‌گذارم؟ الله یرانی و انت تصب، خدا دارد می‌بیند. تو امیرالمؤمنین مولای من، دست من را بشویی. من غلط می‌کنم چنین اجازه‌ای بدهم. نه، من اجازه نمی‌دهم. امیرمؤمنان فرمود بنشین قشنگ دستت را بشوی. فاغسل و ان الله، خدا دارد می‌بیند. الله اکبر. اخوک. من برادر تو هستم. الذین لا یتمیز منک و لا یتفضل علیک. آقا امیرالمؤمنین است ولی در این رابطه برادرانی و مهمانی می‌فرمایند بر تو امتیازی ندارم. من فضیلتی بر تو ندارم. الآن تو مهمان من هستی من باید دست تو را بشویم. خادم من هم نه. خودم باید این کار را بکنم. یرید بذلک الجنه. بهشت می‌خواهم به دست بیاورم. مگر روایت نداریم. مهمان وقتی می‌آید روزی می‌آورد، وقتی می‌رود گناهان اهل خانه را می‌برد. بعد حضرت او را راضی کرد که دست او را بشوید. این یک کمی انگار خجالت می‌کشید. معذب بود. حضرت قسم داد. اقسمت علیه. فرمود تو را به خدا قسم همانطوری که اگر قنبر روی دست تو آب می‌ریخت چطوری با خیال راحت دستت را می‌شستی؟ همانطور. راحت بنشین من دست تو را بشویم. وقتی تمام شد حالا نوبت پسر شد. دادند دست محمد حنفیه. فرمودند چون پدر و پسر با هم آمدید مهمان من هستید، باید پدر با پسر تفاوت داشته باشد. احترام پدر بیشتر است. من پسر را می‌دهم دست پسرم، پدر را من شستم، پسر را محمد حنفیه. فرمود بین پدر و پسر باید فرق باشد والا خودم دستت را می‌شستم. کجا هست شخصیتی مثل امیرمؤمنان (س) از جا بلند شود، به استقبال مهمان برود، احترام بکند، صدر مجلس بنشیند، قشنگ حضرت مقابل‌شان، نه در ردیف‌شان بنشیند، غذا بیاورد، بعد قسمش بدهد که من باید دست تو را بشویم. بعد او اجازه ندهد. بعد بگوید نه، من برادر تو هستم. لایتمیز، لا یتفضل، من بهشت را می‌خواهم. بهشت به این است که من اینطور به برادرت، اینها را این آداب را به ما یاد دادند. صد حیف که خیلی دور هستیم. پس بنابراین اگر به آن درجه تواضع برسیم. باز یک تعبیری دارد من از نهج البلاغه امیرمؤمنان (س) فاصله نگیرم. ما چرا قیافه می‌گیریم؟ چخبر است؟ نهج البلاغه حکمت 453. فرمود ما لابن آدم والفخر. چی هست؟ ما به چی می‌خواهیم فخر بفروشیم؟ «أوَّلُهُ نُطفَةٌ، و آخِرُهُ جِيفَةٌ، و لا يَرزُقُ نفسَهُ، و لا يَدفَعُ حَتفَهُ» من به گمان همین حکمت 453 برای اینکه ما را از آن تکبر پایین بیاورد همان بس است. فرمود چخبر است؟ اول آن چه بودی؟ آخرش یه مردار. چرا اسلام سفارش کرده است زود تشییع جنازه انجام شود؟ اسلام می‌گوید اگر کسی از دنیا رفت اگر روز است نگذارید شب بشود، اگر شب از دنیا رفته است نگذارید روز شود. کجا شما سراغ دارید کسی شب از دنیا رفته باشد تا صبح نشده دفنش کرده باشند. در عروة الوثقی ببین. آیت الله عظمی حاج محمود کاظم طباطبایی بر اساس روایات مسئله‌اش را آورده‌اند. آقا چرا می‌گویی اسلام زود دفن بکند. چرا؟ خب بماند این مردارش تمام عالم تعفنش برداشته می‌شود. حضرت می‌گوید ما لابن آدم والفخر. تو به چی چی ات فخر می‌کنی؟ آن اولت، این هم آخر تو که جنازه‌ات دو روز اینجا در خانه بماند تعفن آن همه عالم را برمی‌دارد. لا یدفع حتفه، لا یرزق نفسه. مرگ را می‌توانی از خودت دفع کنی؟ لا یرزق نفسه. می‌توانیم خودمان به خودمان روزی برسانیم؟ به چی خودمان ما انقدر فخر می‌فروشیم؟ این یک مانع که خیلی مانع مهمی است. من به نظرم اگر بتوانیم، به هر حال ما کلمات امیر سلام الله علیه معتقد هستیم اثر دارد، سیره علما اثر دارد. آقای شریعتی یک قصه‌ای می‌خواندم، خواهش می‌کنم این را هم باز عزیزان قصه را بیشتر گوش کنند. آدرس می‌دهم خودشان هم مراجعه کنند. این 40 حدیث امام رضوان الله علیه انصافاً یک کتاب خواندنی است. آن هم نه یک کتابی که ما یک شبه بخوانیم. بارها عرض کردم رمان نیست که یک شبه تمامش کنیم. آدم باید بگذارد کنار دستش مثلاً هر هفته، هر ماه، یک حدیث آن را آیا بتواند در خودش، بعضی از بزرگان می‌گویند بعد از 20 سال، 30 سال می‌آمدند می‌گفتند ما امروز توانسته‌ایم ریشه تکبر را در زندگی‌مان از بین ببریم. حالا امام رضوان الله علیه در این 40 حدیث، یک حدیث او، حدیث تواضع است. حدیث چهارم است. خواهش می‌کنم عزیزان خودشان نگاه کنند. من متن آن را بخوانم. خیلی تحت تأثیر عبارت ایشان قرار گرفتم. فرمودند در علمای زمان خود کسانی را دیدم که ریاست تامه یک مملکت بلکه تمام شیعه را داشتند وسیره آنها تالی‌تلب سیره رسول اکرم بود. کیست این آقایی که امام رضوان الله علیه اینطور تحت تأثیر قرار گرفتند. استاد معظم و فقیه مکرم حاج شیخ عبد‌الکریم حائری. ریاست تامه یک مملکت بلکه تمام شیعه. هر کجای عالم شیعیان بودند، مرجع تقلیدشان این بزرگوار است. با نوکر و خادم خود همسفره و هم‌غذا بود. روی زمین می‌نشست، با اصاغر طلاب نزاع‌های عجیب و غریب می‌فرمود. می‌دانید ما گاهی قیافه می‌گیریم بابا حالا مزاح هم چه اشکالی دارد. رعایت در حد حدود خودش. رعایت حدود خودش. اخیراً که کسالت داشت، کسی که در دل مردم نفوذ داشت، مرجعیت تمام شیعیان را داشت، حاکم دل‌ها بود، آن وقت می‌فرمود اخیراً که کسالت داشت، حال نداشت خیلی عمامه خود را مرتب کند. بعد از مغرب، بدون عبا، یک رشته مختصری دور سرش می‌پیچید، گیره به پا می‌کرد و در کوچه قدم می‌زد. در کوچه قدم می‌زد. یک حدیثی هم بخوانم. این هم در کافی مرحوم کلینی هست. امام صادق (ع)، هم مرحوم کلینی نقل کردند و هم شیخ صدوق و هم شیخ مفید، امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: لَايَغُرَّنَّكَ النَّاسُ مِنْ نَفْسِكَ. می‌دانید چرا ما گرفتار تکبر می‌شویم؟ این تعریف‌هایی که از ما می‌کنند، مدح و ثنایی که می‌گویند، آدم گاهی یادش می‌رود. فرمود: لَايَغُرَّنَّكَ النَّاسُ مِنْ نَفْسِكَ، فَإِنَّ الْأَمْرَ يَصِلُ إِلَيْكَ دُونَهُم‏. مرحوم علامه مجلسی رضوان الله علیک توضیح داده‌اند. فرمودند اینهایی که تو را مدح و ثنا می‌کنند خبر ندارند از عیوب تو. کی از عیوب ما خبر دارد؟ ظاهر را نگاه می‌کنند به به و چه چه می‌کنند. آن وقت آدم فریب می‌خورد. چرا فرمود رسول خدا کسی که می‌آید مدح و ستایشت می‌کند، جلوی خودت پیش روی تو هی تو را مدح و ثنا می‌کند، خاک روی صورت او بپاشید. به او جایزه ندهید. خب معلوم است این آمده تو را ستایش کند عیوبت را یادت برود. بارها گفته‌ایم. راه صحیح چیست؟ خوبی را بگو، انتقاد را هم بگو. گفت کان رسول الله یحسن الحسن و یقبح القبیح. الآن ما فقط یحسن الحسن داریم. همه همدیگر را تشویق می‌کنند در این دولتی‌ها هم دیده‌اید. این به آن جایزه می‌دهد، آن به این جایزه می‌دهد، این برای آن بزرگداشت می‌گیرد، آن برای این کنگره می‌گیرد. این به او تشویق می‌کند. بابا عیوب همدیگر را... تحسین خوب است ولی یقبح القبیح. حضرت فرمود: لا یغر، فریبت ندهند؛ ان الامر یصل الی؛ اینهایی که امروز دارند از تو تعریف می‌کنند، تو قیافه می‌گیری باد می‌کنی و تکبر می‌کنی. ان الامر یصل الیک دونهم. پاداش الهی، عقوبت الهی به تو می‌رسد، به اینها که نمی‌رسد. شب اول قبر اینها با تو می‌آیند. فردای قیامت اینها پرونده تو را تحمل می‌کنند؟ آن داستانی که یک وقت عرض کردیم دیگر تکرار نمی‌کنم. ببینید چقدر ائمه مواظب بودند. محمد به مسلم، جناب آقای شریعتی شما می‌دانید، بینندگان عزیز هم حد‌اقل یک جمعی از آنها می‌دانند. یکی از اصحاب درجه یک امام باقر و امام صادق (س)، یعنی اگر ما بخواهیم پنج تا از اصحاب ائمه را نام ببریم یکی از آنها محمد به مسلم است. سه نفر را بخواهید نام ببریم، نفرات اول یکی از آنها باز محمد بن مسلم است. در عین حال حضرت به او فرمود تواضع کان رجل شریفاً مصراً، موقعیت اجتماعی داشت، وضع مالی او هم خوب بود، اینها زمینه این است که آدم قیافه بگیرد. حضرت به او گفت تواضع کن. آمد در شهر خودش پشت در مسجد جامع بساط پهن کرد گفت خرما می‌فروشم، خرما می‌فروشم. یک آدمی که تمام خرماهای کوفه را این می‌خواست بخرد می‌توانست معامله کند. بستگان او گفتند آبروی ما را بردی. چیه نشسته‌ای اینجا خرما می‌فروشی. گفت امام فرموده است تواضعَ. من تا این بساط خرما را تمام نکنم دست برنمی‌دارم. این یک نکته.
نکته دوم هم از گرفتاری‌های ما این است. چرا ما حاضر نیستیم سراغ برادرمان را بگیریم، سراغ رفیق‌مان را بگیریم. سراغ بستگان خود را بگیریم. یکی از آنها هم تکبر و هم عجب. می‌دانید این دو نزدیک به هم است. تکبر قیافه گرفتن است، درمان آن تواضع است. نکته دوم عُجب است. یعنی خودبزرگ بینی. من چند کلام از امیرمؤمنان (س) سریع بخوانم، یک داستان بگویم. نهج البلاغه حکمت 46. امیرمؤمنان (س) فرمود: سَيِّئَةٌ تَسوؤُكَ خَيرٌ عِندَ اللّه ِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ. آدم گنهکار باشد ولی در سرش بزند، بگوید خاک بر سرم چرا این غلط را کردم. این بهتر از آن نماز و عبادتی است که عجب و خودبزرگی دارد. گناهی که سربه‌زیرت کند. دیدی الآن کسانی هستند. آقا یک گناهی کرده هی او را می‌گذارد در سرش، خاک بر سرم، چرا من این غلط را کردم، خدایا به داد من برس، من غلط کردم، من دیگر از این کارها نمی‌کنم. خدایا به حق حضرت زهرا آبروی من را حفظ کن. چرا اینطوری شد. این بهتر است یا شب نماز شب یخواند، آن وقت بعد از نماز شب به زن و بچه‌اش بداخلاقی کند. معاذ الله. یک کار خیر انجام بدهد قیافه بگیرد. سیئة تسوئک، گناهی که در سرت بزنی، خَيرٌ عِندَ اللّه ِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ. کار خیری که عجب، بعضی وقت‌ها فکر می‌کنی حالا یک زیارتی رفتی، یک سفری رفتی، یک نماز اول وقتی رفتی، چون بیشتر اینهایی که موفق به کارهای خیر هستند در معرض هستند. یک کار خیری انجام دادی، دیگر قیافه نگیر.
شریعتی: ما متأسفانه برعکس هستیم. گناهان‌مان به چشم‌مان نمی‌آید، بدی‌هایمان به چشم‌مان نمی‌آید، خوبی‌های ما بزرگ. دیگر حالا خدا را هم بنده نیستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: در حالی که دقیقاً برعکس هستیم. این حکمت 46 بود. حکمت 38. امیرمؤمنان (س) اوحش الوحشه العجب. بدترین، وحشتناک‌ترین وحشت عجب است. آدم خودش را بزرگ ببیند. می‌دانید کسانی که خودبزرگ‌بین هستند قهراً یک خطی دور خودشان می‌کشند. همه باید محضرشان باشند. این حاضر نیست با کسی ارتباط داشته باشد. سه، باز نهج‌البلاغه حکمت 167 امیرمؤمنان (سلام الله علیه) فرمود: الاعجاب یمنع من الازدیاد. اینها که خود بزرگ‌بین هستند، این مانع ترقی آنها هست. بزرگ نمی‌شوند. وقتی این می‌گوید من بالا هستم، خودش را بالاتر از همه می‌داند. باز نهج البلاغه حکمت 212. امیرمؤمنان (سلام الله علیه) عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ أحَدُ حُسّادِ عَقلِهِ، این استاد عقل است. آدمی که خودبزرگ‌بین هست، بالاترین دشمن همین است. ما دشمن نمی‌خواهیم. چه دشمنی از این بالاتر برای عقل ما، برای خرد ما، برای اندیشه ما، اینکه خودمان را بزرگ ببینیم. دشمن بیرونی نمی‌خواهیم. عجب المرء، اینکه کسی خودشان را بزرگ ببیند، یک حدیثی هم در کافی مرحوم کلینی امام صادق (ع) بیان داشتند وقتی هم چقدر قشنگ شارحین توضیح دادند. فرمود: إِنَّ اَللَّهَ عَلِمَ أَنَّ اَلذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ من العجب. گناه از عجب بهتر است. آدم گناه بکند ولی بزند در سرش بگوید خاک بر سرم، چرا من گناه کردم، این بهتر از عبادتی است که قیافه بگیرد خودش را بزرگ ببیند. و لو لا ذلک. الله اکبر. امام رضوان الله علیه در این چهل حدیث باز یک حدیث عجب دارند. چقدر قشنگ این حدیث را ترجمه کردند، چقدر زیبا. خیلی گشتم این طرف، آن طرف، کلمات بزرگان، محدثین، علامه مجلسی، فیض کاشانی، این چطوری این حدیث را معنا کرده‌اند. امام رضوان الله علیه دیدم با استفاده از همین بزرگان تعبیر قشنگی دارند. فرمود اگر دیدی کسی گرفتار یک گناهی شده است، در سر او نزن. شاید خدا او را مبتلا به این گناه کرده است برای اینکه او را از عجب نجاتش بدهد. اگر کسی گرفتار یک گناه شد، چرا مبتلا شد؟ امام فرمود: وَ لَوْ لَا ذَلِک مَا ابْتُلِی مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَدا. اگر این نبود که خدا گاهی بندگان خود را گرفتار گناه می‌کند. چرا؟ گناه ابتلاء است. گرفتاری. چرا؟ برای اینکه عجب آنها را بیچاره نکند. امام رضوان الله علیه می‌فرماید مواظب باشید اگر دیدید کسی گرفتار خدا است، در سر او نزنید. توهین نکن. شاید ابتلای خدا است. در همین مسیر تربیت پیدا می‌کند. بهتر از عجب است، بهتر ز خودبزرگ‌بینی است. آن وقت بیانی دارد علامه مجلسی رضوان الله علیه خیلی مفصل است بگذارید این بیان را برای یک فرصت دیگر بگذارم. اما رضوان الله علیه در این 40 حدیث دیدم چند تا مفاسد عجب را، در همین بحث آداب معاشرتی که ما داریم. نظر حقارت به بندگان خدا. آدمی که خودش را بزرگ ببیند همه را کوچک می‌‌‌بینید، همه را حقیر می‌بیند. دو، ریای در عمل. آدمی که گرفتار است. سه، کوچک شمردن معاصی. آن وقت امام رضوان الله علیه عبارتی دارد. می‌فرماید: رتبه دیگر از عجب آن است که خود را از مردم ممتاز می‌داند. چرا حاضر نیستی خانه کسی بروی؟ چرا حاضر نیستی به برادرت سر بزنی؟ من بهتر ازهمه می‌گویم. به اصل ایمان خودش. اگر مؤمن است می‌گوید من از غیرمؤمنین بهتر هستم. به کمال ایمان، آقا من درجه‌ای از ایمان دارم. اینها این فسقه فجده کفره، بریز دو.
شریعتی: همان کاری که شیطان کرد.
حجت الاسلام حسینی قمی: همین. اصلاً تمام اساس کار شیطان همین بود. اگر گرفتار عجب نشده بود که سجده بر او. نجاتش بدهد. آن وقت امام مفصل، جالب است جناب آقای شریعتی. این هشدار باشد برای خودم و برای همه. من این را در رساله‌ها دیده بودم. دوباره مراجعه کردم. بعضی از مراجع بزرگوار تقلید می‌گویند عجب عمل را باطل می‌کند. یعنی شما داری نماز می‌خوانی، در نماز خواندنت، نماز که می‌خوانی معنای عجب این است. اگر عجب شما همزمان با عبادت شما باشد، بعضی از مراجع می‌فرمایند اگر شما همزمان، الآن داری نماز می‌خوانی، عجب یعنی آنقدر خودبزرگ‌بینی گرفتار شدی که با قصد و غربت دیگر منافات دارد. چرا؟ چون داری با نمازت منت سر خدا می‌گذاری. خدایا ببین چه کردم. خدایا چه بندگی‌ای کردم. دیگر کجا مثل من بنده پیدا می‌کنی.
شریعتی: آخه اصلاً این با عبودیت جور در نمی‌آید.
حجت الاسلام حسینی قمی: می‌گوید این باطل می‌کند. این بحث مهمی است. این بحث فقهی مهمی است. فقهاء و مراجع، مطرح کردند دیدند بعضی از مراجع فرموده‌اند اگر در حال عبادت روزه گرفته است، در حال نماز، در حال حج، در حال عبادت دارد منت سر خدا می‌گذارد. خدایا ببین چه کرده‌ام. تو که داری منت سر خدا می‌گذاری این دیگر با قصد غربت منافات دارد. یعنی کار به جایی می‌رسد که عبادت انسان را از بین می‌برد. آن وقت باز هم تعبیری از امیرمؤمنان (سلام الله علیها) هست. داستان را در منابع دسته اول ما نقل کرده‌اند. در خرائج مرحوم راوندی هست، در رجال کَشی هست، مرحوم علامه در بحار نقل کردند. یکی از اصحاب آقا موسی بن جعفر (سلام الله علیهما) نقل می‌کند. می‌گوید یک کسی آمد سراغ ما به نام شعیب. از محضر امام آقا موسی بن جعفر. آقا فرمود که تو قدمت امس، دیروز که می‌آمدی مدینه، بین خودت و بردارت وقع شر. نفرمودند چه شری. مثل اینکه خیلی درگیری شدیدی بین دو برادر بود. ای برادرانی که با هم قهر هستید بترسید. ای خواهرانی که با هم قهر هستید دعوا کردید سر هر مسئله‌ای، الآن با هم آشتی نکردید، بترسید. کلام من نیست. منابع دست اول است. آقا موسی بن جعفر گفت یک شری بین تو برادرت پیش آمد. با هم دشنام دادید. بدگویی کردید. فرمود: لیس هذا من دینی و لو دین آبائی. دین من اینطوری است؟ دین پدران من این است. تو با برادرت دعوا، شر، دست به یقه، دشنام. لا نأمر بهذا. ما چنین دستوری دادیم؟ فتقی الله. از خدا بترسید. بعد فرمود به شما بگویم چون قطع رحم است. مگر ما ده‌ها حدیث نداریم یکی از عوامل کوتاه شدن عمر قطع رحم است. فرمودند به شما دو تا بگویم، مرگ بین شما دو نفر فاصله ایجاد می‌کند. برادرت در سفر است، قبل از اینکه به شهرش برسد می‌میرد. آقا اما دارد خبر می‌دهد. دو برادر دست به یقه، دعوا، درگیری، شر، دشنام، قطع رحم. فرمود برادرت قبل از اینکه به شهر خود برسد از دنیا می‌رود و تو هم پشیمان می‌شوی. این ترسید. گفت اگر برادر می‌میرد ما هم لابد می‌میریم. ما هم یک طرف دعوا بودیم. ما هم مقصر بودیم. گفت آقا من کی می‌میرم. به لکنت افتاد. مرگ من کی هست؟ آقا فرمود تو بعد از آن دعوا مرگت رسیده بود اما به یکی از اقوامم رسیدگی کردی. عمه‌ای داشتی، به عمه‌ات رسیده بودی. این جبران آن دعوا است. در یک جمله بگویم اگر آموزه‌های دین را باور داریم، امام است، دارد خبر می‌دهد. فرمود: با برادرت یک چنین نزاعی، معلوم است یک دعوای خیلی جدی و دشنام و دست به یقه و آبروریزی. مرگ بین شما جدایی ایجاد می‌کند. او به منزلش برنمی‌گردد. گفت آقا من چی؟ فرمود تو جبران کردی با یک صله رحمی.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را گفتید. خیلی از شما ممنون هستم.
صفحه191قرآن کریم

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها