اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1401-07-16-حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی -سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السلام (حکمت 10 و 59)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. بینندگان محترم برنامه سمت خدا سلام علیکم. ایام ولادت نبی مکرم اسلام، آغاز هفته وحدت بر همه شما مبارک و محنا باشد ان شاءالله و امیدوار هستم همه ما زیر سایه نبی مکرم اسلام عاقبت بخیر شویم. خوشحال هستیم از این که امروز هم می توانیم دقایقی روبه روی شما در سمت خدا باشیم. در محضر کارشناس ارجمند طبق روال شنبه ها حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی قمی عزیز ما. سلام علیکم و رحمۀ الله. خیلی خوش آمدید.

معرفی برنامه

آقای حسینی قمی: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز. عزیزانی که برنامه را از شبکه ولایت می بینند، از شبکه افق می بینند، از شبکه جام جم می بینند. صوت برنامه را از رادیو معارف صدای فضیلت و فطرت گوش می کنند. عرض ارادت دارم خدمت همه آنها. من هم عرض تبریک دارم خدمت همه عزیزان. بسم الله الرحمن الرحیم. حکمت دهم. قَالَ ع خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم‏. از مهمترین آداب معاشرت در این حکمت امیرالمؤمنان می فرماید با مردم یک جوری رفت و آمد کنید که اگر از دنیا رفتید برای شما گریه کنند. و تا وقتی زنده هستید حَنُّوا إِلَيْكُم مشتاق دیدار شما باشند. إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم، إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ. خیلی مهم است، الان ما واقعاً در آداب معاشرت خود این جور هستیم که همه کسانی که با آنها در ارتباط هستیم با رفتن ما اشک بریزند و در حیات ما حَنُّوا یعنی با میل و رغبت و محبت مشتاق دیدار ما باشند. یک مسلمان باید رفتار او با همه دوستان خود به این شکل باشد. این یک تعبیر. یک تعبیری شبیه همین تعبیر است ولی این در نهج البلاغه نیست، در امالی شیخ طوسی (ره) هست، احتمالاً باید همین بیان باشد ولی آن بیان جامع تری است، یک داستانی هم دارد. داستان را امام باقر (س) نقل می فرمایند که امیرالمؤمنان در آستانه شهادت بودند. آخرین وصیتی که امیرالمؤمنان به فرزندان جَمَعَ بَنِيهِ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ ابْنَ الْحَنَفِيَّة ، امام حسن، امام حسین، محمد حنفیه، همه فرزندان خود را جمع کردند فَوَصَّاهُمْ وَ كَانَ فِي آخِرِ وَصِيَّتِه‏ عزیزان من اگر می خواهید بدانید آخرین سخن مولای ما امیرالمؤمنان چه بوده است بشنوید. خیلی مهم است. می دانید انسان معمولاً مهمترین وصیت های خود را آخرین وصیت ها می گذارد. آخرین کلام مهمترین کلام انسان هست. یک موقع گفتم یک آقایی خیلی زحمت کشیده است چند جلد کتاب نوشته است و اسم کتاب آخرین گفتارها است. 6 جلد است. آخرین سخنی که شخصیت های معروف تاریخ گفتند و از دنیا رفتند، انبیاء، اولیاء، علما، بزرگان ..
شریعتی: چکیده و عصاره عمر آنها است.
آقای حسینی قمی: و عصاره طرز تفکر زندگی آنها. مهمترین وصیت چیست؟ وَ كَانَ فِي آخِرِ وَصِيَّتِه‏، امام باقر (ع) فرمود آخرین سخن امیرالمؤمنان در بستر شهادت این بود. يَا بَنِيَّ، فرزندان من، عَاشِرُوا النَّاسَ عِشْرَةً با مردم یک جوری معاشرت داشته باشید، إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ، وَ إِنْ فُقِدْتُمْ بَكَوْا عَلَيْكُمْ، تا وقتی که هستید حنوا، با میل و رغبت مشتاق دیدار شما باشند. الان دیدید بعضی ها یک برخوردهایی دارند که آدم اگر یک جا آنها را می-بیند می گوید یک جوری برویم که ما را نبیند، حوصله او را ندارم. اگر بگویند فلان مهمانی فلانی هم می آید می گوییم ما حوصله آن را نداریم. اما بعضی ها نه، می گویند فلانی هست، همه می گویند برویم اگر فلانی هست ما همه برویم. مشتاق شما هستند. این جوری باشید حَنُّوا إِلَيْكُمْ، و اگر هم از دنیا رفتید وَ إِنْ فُقِدْتُمْ بَكَوْا عَلَيْكُمْ. در فراق شما اشک بریزند. پس این در حقیقت شبیه همین حکمت دهم شد. ولی ادامه ای دارد ادامه آن هم خیلی جالب است. فرمود يَا بَنِيَّ إِنَّ الْقُلُوبَ جُنُودٌ مُجَنَّدَة، دل-های انسان ها مثل لشکر است، چه طور دو لشکر وقتی در برابر هم می ایستند این طرف لشکر دوست، آن طرف لشکر دشمن اینها همه با هم فکر هستند که در یک لشکر آمدند. آنها هم همه با هم همفکر هستند که در یک لشکر قرار گرفتند. حضرت می فرماید دل های انسان ها مثل لشکر است. شما ببینید دل شما در کدام لشکر است. حضرت می فرماید گاهی انسان یک کسی را دوست دارد بدون این که سابقه ای با او داشته باشد. می گوید من هیچ سابقه ای نداشتم اولین برخورد ولی مثل این که تعلق قلبی، فکری، روحی با این آقا دارد. فرمود فَإِذَا أَحْبَبْتُمُ الرَّجُلَ مِنْ غَيْرِ خَيْرٍ سَبَقَ مِنْهُ إِلَيْكُم‏، قبلاً خدمتی به ما کرده باشد، خیری به ما رسانده باشد، این جوری هم نیست. ولی این آقا دیدم محبت او به دل من نشست. انگار سال ها است که او را می شناسم. چرا؟ حضرت می فرمود به خاطر این که مؤمنین دل های آنها مثل یک لشکر است، افق آنها همه با هم هماهنگ است، ولو همدیگر را ندیده باشند این دل ها هم وصل است. بعد فرمود إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْكُنُ إِلَى الْمُؤْمِنِ، كَمَا يَسْكُنُ الظَّمْآنُ إِلَى الْمَاءِ الْبَارِد، چه طور آدم تشنه با آب خنک آرامش پیدا می کند مؤمن با دیدن مؤمن به آرامش می رسد. مرحوم ملا صدرا یک توضیحی قشنگی ذیل این حدیث دارند. ایشان می گوید چرا مؤمنین به هم می رسند یک آرامشی پیدا می کنند، به تعبیر حضرت همان طوری که تشنه با آب خنک آرامش پیدا می کند سیراب می شود مؤمن عطش او با دیدن یک مؤمن برطرف می شود چرا؟ می فرماید به خاطر این که مؤمنین از نظر روح و طبیعت با هم تناسب دارند. چون تناسب دارند این ارواح به تعبیر امام جنود مجنده، ذیل همین حدیث امیرالمؤمنین (س) می گوید. لذا این بیان در شعر شعرای فارسی هم آمده است، خلاصه بیان امیرالمؤمنان می فرماید گاهی کسی را می بینید مِنْ غَيْرِ خَيْرٍ سَبَقَ مِنْهُ إِلَيْكُم‏، این جور نیست که آن محبتی به شما کرده است، یک خیری به شما رسانده است، اولین برخورد است ولی می بینید مثل این که خیلی دل ها به هم راه دارد. حضرت در ذیل این بیان می فرماید چون بعضی از ارواح با هم خیلی متناسب هستند، متجانس هستند، اینها وقتی همدیگر را می بینند مثل آن لشکری که حضرت فرمودند ارواح مثل یک لشکر است، مثل لشکری که به هم می رسند با هم هماهنگ هستند. در شعر فارسی هم زیاد به این پرداخته شده است. مثلاً شاید شنیده باشید نظامی یک شعری دارد می گوید
دوستی هر که تو را روشن است       چون دلت انکار کند، دشمن است
می گوید اگر فکر می کنید با کسی دوست هستید ببینید دل شما می-پذیرد یا نمی پذیرد. به دل خود مراجعه کنید. اگر  دل شما گواهی داد درست است، اگر دیدید روح شما، قلب شما با این هماهنگ نیست
دوستی هر که تو را روشن است       چون دلت انکار کند، دشمن است
ولی اگر دل شما پذیرفت ... لذا این تعبیر در بیان امیرالمؤمنین (س) در یک بیان دیگر هم هست، حضرت می فرماید اتَّقُوا مَنْ تُبْغِضُهُ قُلُوبُكُم‏، اگر دل شما، روح شما یک کسی را پس می زند از او فاصله بگیرید. معلوم می شود روح شما با او تناسبی ندارد. پس بنابراین گذشته از این که مؤمنین مثل یک لشکری هستند که در یک صف ایستادند و همه ارواح آنها با هم هماهنگ است إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْكُنُ إِلَى الْمُؤْمِن ولی یک وقت می بینید شما یک کسی را می بینید بدون این که سابقه ای با او داشته باشید دلنشین است. اظهار علاقه می کنید. پس تا این جا امیرالمؤمنان (س) در آخرین وصیت خود در بستر شهادت خود به فرزندان خود فرمودند عَاشِرُوا النَّاس‏، یک جوری با مردم برخورد کنید، خیلی سخت است، گفتن اینها آسان است. چه جوری حواس ما باید جمع باشد، همیشه به مردم محبت کنیم. همیشه گذشته داشته باشیم. همیشه تواضع داشته باشیم. خود را بزرگ نبینیم. کوچکی کنیم. یک جوری با مردم برخورد داشته باشید که إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ، غایب شدید، یک هفته مسافرت رفتید مردم متشاق هستند که چه موقع شما بر می گردید. اگر هم نبودید، اگر هم از دنیا رفتید بَكَوْا عَلَيْكُمْ، گریه کنند. این یک تعبیر در حکمت دهم. یک تعبیر دیگر از امام صادق (ع) از رسول خدا است. خیلی تعبیر بلندی است به یک مناسبتی ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود این حدیث را آورده است، یک توضیح خیلی زیبایی دارد. من اول حدیث را بخوانم. حدیث در کافی مرحوم کلینی هست. شیخ صدوق نقل کردند. فرمود رسول خدا فرمود إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُم‏ شما نمی توانید با پول پاشی دل همه را به دست بیاورید. گاهی به کسی خدمت مالی، کمک مالی می کنید هیچ طوری نیست. اما یک وقت لَنْ تَسَعُوا نمی-توانید همه دل ها را جمع کنید، فرمود فَسَعُوهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ، با اخلاق خوب، با برخورد خوب، مردم را جذب کنید. ابن ابی الحدید وقتی این جمله را نقل می کند از یکی از دانشمندان و شعرای قرن سوم ابراهیم بن عباس صولی که داستانی هم دارد یک جایزه ای از امام رضا (ع) گرفت به خاطر این که شعر بسیار زیبایی در مدح سیدالشهدا گفت. از شعرای قرن سوم است. ابن ابی الحدید از این آقا نقل می کند. می گوید تمام کلمات رسول خدا را راجع به اخلاق یک طرف بگذارید این کلام پیامبر بر همه کلمات ترجیح دارد. رسول خدا در موضوع اخلاق خیلی مطالب دارند. كلمة رسول الله ص بمحاسن الخلق كلها، تمام کلمات پیامبر که راجع به حسن خلق دارند یک طرف، این را یک طرف بگذارید. این کلام ترجیح دارد که لرجحت قوله إنكم لن تسعوا الناس بأموالكم فسعوهم بأخلاقكم. اگر با مال نمی-توانید دل دیگران به دست بیاوریم با اخلاق می توانیم. یک داستانی باز از امیرالمؤمنان (س) بگویم. مرحوم شیخ صدوق (ره) یک کتاب نوشته است، البته کتاب خیلی مفصل نیست و خیلی هم ترجمه های مختلف شده است، به نام مصادقه الاخوان. تنها روایاتی که در برخورد ما با برادران ایمانی است، یعنی آداب معاشرت. در موضوع آداب معاشرت ایشان در یک کتاب تمام روایات را جمع آوری کردند. در آن کتاب این داستان را آورده است. قَامَ رَجُلٌ بِالْبَصْرَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ امیرالمؤمنین (س) در بصره بودند. شاید در همین داستان جنگ جمل یک کسی ایستاد گفت يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، أَخْبِرْنَا عَنِ الْإِخْوَانِ، برادران ایمانی ما چه جوری هستند. با مردمی که در آداب معاشرت، معاشرت داریم چند جور ما برادر داریم؟ حضرت فرمود: الْإِخْوَانُ صِنْفَانِ حضرت فرمود دوستان ما دو دسته هستند. ولی ما به هر دوی آنها احتیاج داریم. یکی خیلی کم است، نایاب است. کبریت احمر است، در نایاب است، کیمیا است، این را ما می خواهیم. یک دسته دیگر هم هستند اینها زیاد هستند. آن هم عیب ندارد آنها را هم داشته باشید. یک دسته دوستان مورد اعتماد هستند که حالا حضرت بیان می فرماید، یک دسته هم دوستان ظاهری هستند. حضرت فرمودند: الْإِخْوَانُ صِنْفَانِ امیرالمؤمنان فرمود برادران ما دو دسته هستند. إِخْوانُ الثِّقَةِ، وَ إِخْوَانُ الْمُكَاشَرَةِ، ثقه یعنی مورد اعتماد. إِخْوَانُ الْمُكَاشَرَةِ یعنی دوستان ظاهری، خوب هستند و یک برخورد خوبی دارند. آدم می بیند خیلی خوش برخورد هستند. و اما إِخْوانُ الثِّقَةِ خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند به هر حال ما در زندگی خود هر دو را می خواهیم ولی هر کسی یک برادر مورد اعتمادی دارد. آنها را مواظب باشد که از دست ندهد. ما دوستانی که مورد اعتماد ما هستند حضرت می-فرماید فَأَمَّا إِخْوَانُ الثِّقَةِ فَهُمُ الْكَفُّ وَ الْجَنَاحُ وَ الْأَهْلُ وَ الْمَال‏ مثل دست شما می ماند، مثل بال شما می ماند. تمام هستی شما آن برادری است که مورد وثوق است. مورد اعتماد است. فَإِذَا كُنْتَ مِنْ أَخِيكَ عَلَى حَدِّ الثِّقَة اگر چنین برادری پیدا کردید که مورد اعتماد است بال شما است، دست شما است، همه هستی شما است، فَابْذُلْ لَهُ مَالَكَ، از مال خود بگذرید، از زندگی خود بگذرید خرج او کنید. وَ صَافِ مَنْ صَافَاهُ، با دوستان او خوب باشید و با دشمنان او دشمن باشید وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اكْتُمْ سِرَّهُ وَ عَيْبَهُ، سر او را مخفی کنید وَ أَظْهِرْ مِنْهُ الْحُسْنَ، خوبی های او را اظهار کنید. ولی به شما بگویم وَ اعْلَمْ أَيُّهَا السَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ، بدانید از کبریت احمر کمتر هستند. در نایاب هستند. بالاخره هر کسی لازم دارد نه این که ما نداشته باشیم. در زندگی هر کسی یک رفیق مورد ثقه که در همه جا به داد او برسد به تعبیر امیرالمؤمنین (س) مثل دست شما، مثل بال شما، همه هستی و زندگی خود را حاضر باشید خرج او کنید، اینها هستند ولی کم هستند. وَ أَمَّا إِخْوَانُ الْمُكَاشَرَةِ، قالب دوستان ما این جوری هستند. فَإِنَّكَ تُصِيبُ مِنْهُمْ لَذَّتَكَ، شما در یک جلسه ای می-روید، باغی می روید، گرده ای می روید لذت خود را می برید. عیب ندارد. فَلَا تَقْطَعَنَّ ذَلِكَ مِنْهُمْ، این مقدار را از او قطع نکنید باشد ولی وَ لَا تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ ضَمِيرِهِمْ، بیش از این از اینها مطالبه نکن. چرا من این حدیث را خواندم؟ صادقانه عرض می کنم الان هر کسی به زندگی خود یک مراجعه کند بنده، شما، همه بینندگان عزیز. اطراف خود را نگاه کنیم، ما دو دسته دوست داریم. واقعاً هم دو دسته است. اگر حد دوستان خود را بدانیم به تعبیر امیرالمؤمنین (س) دیگر انتظار بیشتری از هر دسته ای نداریم. آن دسته اول فرمود اخوان الثقه، برادر مورد اعتماد، برادری که مثل دست شما است، مثل بال شما است. در گرفتاری ها به داد شما می رسد. مگر ما چند تا از اینها داریم. از اینها کم داریم. اما اخوان المکاشره، دوستان ظاهری که اینها هم خوب هستند، حضرت می فرماید تُصِيبُ مِنْهُمْ لَذَّتَكَ، بالاخره آدم می نشیند، یک گرده ای می رود، یک مسافرتی می-رود، جلسه ای می رود، آخر هفته ای دارد. از اینها زیاد توقع نداشته باشید. ما وقتی از این دسته انتظار زیاد داریم این چه طور در فلان جریان آمدم گفتم فلان مبلغ از من ضمانت کن، ضمانت نکرد؟ چرا گفتم من امشب گرفتاری دارم یک صد میلیون همین امشب به هر قیمتی هست به من بده، به من نداد، من انتظار  داشتم فرش زیر پای خود را بفروشد. این از آن دسته نیست. فرمود کبریت احمر است. آقای محترم، خانم محترم، امیرالمومنان می فرماید دوستی که بال شما باشد، دست شما باشد، اهل شما باشد، همه هستی خود را فدای او کنید و او فدای شما کند اینها کم هستند. بیش از این انتظار نداشته باش از آن دسته دوم. اینها کبریت احمر هستند. بله هستند خیلی کم. اما شما انتظار نداشته باش هر کسی به آن رفت و آمد داشتی، هر کسی با او نشستید و جلسه داشتید، جلسه خوبی هست، بیست سال هم هست، ولی در حد این که یک گده ای می کنیم، دور هم جمع می شویم، می گوییم و می خندیم. بالاخره با هم خوش هستیم. به تعبیر حضرت تُصِيبُ مِنْهُمْ لَذَّتَكَ از این انتظاری که از اخوان الثقه دارید نداشته باشید. حضرت می فرماید با اینها هم خوب باشید. وَ ابْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَكَ مِنْ طَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حَلَاوَةِ اللِّسَان‏، خوش برخورد باشید، خوشرو باشید، خوش زبان باشید، ولی مواظب باشید حد آن همین است. بیش از این انتظار  نداشته باشید. یاد عزیزان باشد از آن دوستان دسته اول که حضرت می فرماید در نایاب هستند ما چند تا داریم.
یک حدیث دیگری باز در همین کتاب مصادقه الاخوانی که شیخ صدوق دارد، هست این حدیث هم در این کتاب هست، هم مرحوم کلینی در کافی شریف دارد. کسی از اصحاب امام صادق به نام معلی بن خنیس از اصحاب درجه یک امام صادق (ع) می گوید به امام گفتم مؤمن چه حقی بر مؤمن دارد، بالاخره ما مؤمنین با هم برادر هستیم. چه حقوقی به گردن هم داریم. حضرت فرمود که سوال نکن. اصرار کرد، فرمود نمی خواهد بدانید. چون حضرت گاهی نگران بودند. این حقوق را بگوییم نتوانند رعایت کنند یا می خواستند طرف بیشتر شوق شنیدن پیدا کند. فرمود 7 تا حق است. إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً، اگر یکی از این حقوق را ضایع کند خرَجَ مِنْ وِلَايَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ، گفتم آقا این حقوق چیست؟ فرمود يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ معلی بن خنیس اصحاب درجه یک امام است، بعد هم به شهادت رسید. ولی حضرت به او می فرماید نمی خواهد بپرسید. إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ، دل من برای تو می سوزد. أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ، می ترسم این حقوق را نتوانی رعایت کنی. بشنوی ولی نتوانی عمل کنی، گفتم لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، از خدا کمک می گیرم، حالا شما بفرمایید. حضرت فرمود کمترین حق آن، أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، هر چه برای خود دوست دارید برای آن هم دوست داشته باشید. هر چه برای خود دوست ندارید برای او هم دوست نداشته باشید. حضرت می-فرمایند وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ، هر چه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند. آقا ظلم می کند، شما که از ظلم بدتان می آید چرا خود شما ظلم می کنید. همسایه آزاری می کنید. آن وقت انتظار دارید کسی شما را اذیت نکند. ملاحظه حال دیگران را نمی کنید، با آداب معاشرت با دیگران برخورد نمی کنید، حق اول این است که هر چیزی بر خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند. برای خود دوست دارید برای دیگران هم دوست داشته باش. دوم: أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ، کاری نکنید او ناراحت شود. تشیه فی حاجته، با شما کاری داشت دنبال کار او بروید. وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ، ببیند چه می خواهد رضایت او را به دست آورید، لا تخالف قوله، وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ، با او مخالفت نکنید. هر او را اطاعت کنید. أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ، با دست خود، با زبان خود، با همه وجود خود، او را کمک کنید. أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ، چشم او باشید، آینه او باشید، راهنمای او باشید، نکند شما سیر باشید و او گرسنه باشد. نکند شما سیراب باشید او تشنه باشد. نکند شما لباس دارید او نداشته باشد. کجا ما اصلاً چه کاری به این کارها داریم. هر کسی می گوید حواس من به خود من باشد. ما به همسایه، به برادر، به نزدیک ترین نزدیکان خود کاری نداریم آن وقت حضرت دارد حق مؤمن را می گوید.
شریعتی: اینها یک پیش نیازی هم می خواهد مخاطبان ما باید این مباحث حاج آقای حسینی را ملزم کنند به مباحث حاج آقای شریفیان که بحث اخوت را مطرح کردند و ریشه های آن پیدا می-شود و آن وقت اینها خیلی واضح می شود.
آقای حسینی قمی: بله اگر به آن جاها برسیم. ما انسان ها مسئولیت-پذیر نیستیم. چون مسئولیت پذیر نیستیم گاهی هم فرار می کنیم. بعد هم فرمود اگر شما خادمی دارید آن خادمی ندارد خادم خود را بفرست کارهای او را بکند. قسم او را بپذیرید، دعوت او را قبول کنید. به عیادت بیمار او بروید، اگر از دنیا رفت تشییع جنازه او بروید، إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً، اگر خبر شدید نه این که بیاید صد بار جلوی شما التماس کند فهمدید حاجتی دارد به عجله حاجت او را برآورده کنید، کاری نکنید به زبان خود بیاورد. یک داستانی را از سیدالشهداء (س) یک وقت عرض کردیم کسی نامه ای محضر امام حسین آورد حضرت تا نامه را دیدند فرمودند حَاجَتَكِ مَقْضِيَّة، هر چه از دست ما بر می آید برای شما انجام می دهیم. یک کسی گفت می شود اول نامه را بخوانید بعد بفرمایید حَاجَتَكِ مَقْضِيَّة. حضرت فرمود خب این مدتی که این سر پا ایستاده است در اضطراب آیا مشکل من برطرف می شود، نمی-شود، به کار من رسیدگی می شود، من جواب خدا را چه بدهم؟ نامه را نخوانده امام حسین (س) فرمود هر چه از دست من بر بیاید برای شما انجام می دهم. او را مجبور نکنید بیاید به شما بگوید التماس کند، اشک بریزد، صد بار برود و بیاید تا حاجت او را برآورده کنید. مرحوم شیخ مفید (ره) می نویسد گاهی افرادی می آمدند مهمان امیرالمؤمنان (س) می شدند. حضرت از اینها پذیرایی می کرد وقتی می خواستند بروند یک پول خرجی هم به آنها می داد، لباس هم به آنها می داد، می فرمود قبل از این که پیش من بیاید من شنیدم می خواهید بیایید قبل از این که بیایید من اینها را برای شما آماده کردم.
باز در همین مصادقه الاخوان شیخ صدوق هست، من چند تا نمونه را به عجله بگویم، این بحث ان شاءالله به یک جایی برسد. امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود فرمود إِذَا سَأَلْتَ مُؤْمِناً حَاجَة، اگر همین ادب را ما رعایت کنیم. ببینید چه قدر در اسلام سفارش شده است که آقا شما کسی به شما مراجعه کرد، حتماً حاجت او را برآورده کنید. ولی نقطه مقابل می گوید ولی وقتی از کسی یک حاجتی خواستید، قبل از این که او عذرخواهی کند شما یک عذری برای آن آماده کنید. مثلاً رفتید گفتید من آمدم از شما پولی می خواهم. ولی احتمالاً الان خود شما دستتان بسته باشد. می دانم شاید خود شما هم گرفتار باشید. یعنی از این طرف می گوید شما قبل از این که عذرخواهی کند برای او یک عذری آماده کنید که اگر نتوانست برای شما انجام دهد شما ناراحت نشوید. إِذَا سَأَلْتَ مُؤْمِناً حَاجَةً فَهَيِّئْ لَهُ الْمَعَاذِيرَ قَبْلَ أَنْ يُعْذِر، قبل از این که عذری بیاورد شما برای او یک عذری آماده کن، که خیلی بر او سخت نشود و بر شما هم سخت نگذرد. بگویید من حدس می زدم شما فعلاً دست شما بسته است. از آن طرف سیدالشهدا (ع) فرمود حَاجَتَكِ مَقْضِيَّة، ولی شما هم به طرف بگویید آقا احتمالاً شما دستتان خالی باشد، در توان شما نباشد، ببینید می توانید یا نمی توانید. اگر این اخلاق در جامعه اسلامی و در آداب معاشرت پیش آمد آن وقت کسی ... ادامه آن هم جالب است. فَإِنِ اعْتَذَرَ، او عذری آورد گفت دست من خالی است، فَاقْبَلْ عُذْرَهُ وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ الْأُمُورَ عَلَى خِلَافِ مَا قَالَ، عذر او را قبول کنید ولو خود شما فکر می کنید که این خالی بندی می کند. بیخودی دارد می گوید شما قبول کنید. اگر در این برخوردها اگر این جوری پیش آمد که اولاً برای او یک عذری ساختم، ثانیاً وقتی عذرخواهی کرد گفت نمی توانم ولو     بیخودی می گوید بپذیرم و عذر او را قبول کنم. این از این طرف، از آن طرف هم می گوید نامه شما را نخوانده حاجت شما را برآورده می کنم. ببینید چه جامعه ای درست می شود. بگذارید من یک حکمت دیگر در آداب معاشرت بخوانم. در دوستی-ها ما از دوستان خود انتظار داریم که دائم از ما تعریف کنند. رفیق آن است که دائم از ما تعریف کند. تا نقطه ضعف بگوید از نزدیکترین نزدیک، نزدیکترین دوستان خود دلخور می-شویم. اخلاق انسان است، طبع انسان است. نمی خواهد انتقادپذیر باشد. حکمت 59 امیرالمؤمنان می فرماید مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَك‏، آن که تو را تحذیر می کند می گوید این کار خطر دارد، از شما انتقاد می کند، از شما اشکالی می گوید كَمَنْ بَشَّرَك، مثل آن است که دارد به شما بشارت می دهد. یک جمله ای یک وقتی خواندیم صَديقُك مَنْ صَدَقَك لَا مَنْ صَدَّقَك‏، صدیق آن است که به شما راست بگوید. نه این که شما هر چه گفتید شما را تصدیق کند. ما الان انتظار داریم همه از ما تعریف کنند. فرمود این رفیق نیست. در آداب معاشرت اگر دنبال صدیق، با صداقت اگر کسی می-خواهد با شما رفتار کند مَنْ صَدَقَك لَا مَنْ صَدَّقَك به شما راست بگوید. صادقانه انتقاد دارد، انتقاد را بگوید. الان یکی از مشکلات ما در مسائل اجتماعی هست، در مسائل فردی هست جامعه انتقادپذیر نیست. واقعاً انتقادپذیر نیستیم. نه در برخوردهای اجتماعی خود، نه در برخوردهای شخصی خود. بنده از سخنرانی از منبر پایین می آیم دل من می خواهد همه تعریف کنند. حالا آقا صد نفر گفتند تعریف یک نفر هم یک انتقاد کرد، برای من سخت است که انتقاد را بپذیرم. پیام ها را می-خوانم انتظار دارم همه بگویند به به، حالا دو نفر هم انتقاد کردند صدیقک، اصلاً اینها در جامعه نیست. اگر روحیه انتقادپذیری در جامعه ما بود، در همه ارکان نظام ما بود، مردم داشتند، در روابط شخصی بود، خیلی وضع ما بهتر از این بود. الان هر چه ما می شنویم، تعریف است، شما چند تا انتقاد می شنوید؟ روزنامه ها را باز کنید، سایت ها را باز کنید، رسانه ها را باز کنید، هر کجا می روید سر بزنید، چه قدر تعریف می شنوید، چه قدر انتقاد می شنوید. درصد انتقاد خیلی کم است. گاهی هم روی حساب های شخصی دارند انتقاد می کنند. و الا اگر واقعاً صدیقک، آقای رئیس، آقای مدیر، آقای رفیق، آقای کارگزار، برادر دینی من صدیقک من صدقک لا من صدّقک، صادقانه به شما یک چیزی بگوید، لا من صدّقک شما هر کاری کردید شما را تصدیق کند. آن هم حکمت 59 فرمود مَن حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَك‏.
من دو ـ سه تا مطلب دیگر هم در پایان این بحث بگویم. در آداب معاشرت که خیلی اصرار کردند فرمودند اگر کسی را دوست دارید به او بگویید. در محاسن برقی هست، کسی محضر امام باقر (ع) نشسته بود، یک کسی از دوستان او از آن طرف مسجد رد می شد، به امام گفت این رفیق من است که دارد می رود. حضرت فرمود چرا نشستید. على فأعلمه‏، اگر رفیق شما است به زبان بیاورید. فَإِنَّهُ أَبْقَى فِي الْمَوَدَّةِ وَ خَيْرٌ فِي الْأُلْفَة، حتماً به زبان جاری کنید. باز در آداب معاشرت داریم در کافی مرحوم کلینی هم هست، إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَلْيَسْأَلْه‏، با کسی یک مسافرتی رفتید، خیلی پسندیدید، خیلی خوشتان آمد، مثل آن کسانی که از نظر روحی با هم هماهنگ هستید. فَلْيَسْأَلْهُ عَنِ اسْمِهِ، اسم او را بپرسید، اسم پدر او را بپرسید، اسم قبیله او را بپرسید، یک ارتباطی برقرار کنید. این جور نباشد که از هم جدا شوید و بروید. یک داستانی از امام باقر (ع) نقل کنم، مفصل از اصحاب امام صادق (ع) می گوید در سفر بودن به مدینه آمدیم، محضر امام صادق، در این سفر از کوفه به مدینه آمد، یک روز، دو روز، سه روز در راه بودند. یک رفیقی هم داشتند با هم رسیدند. آن جدا شد. در آن مسیر با هم رفیق بودند. ولی ادب را رعایت نکرده بود که اسم او چیست، فامیلی او چیست، عشیره او چیست، قبیله او چیست، ما اگر خواستیم بعداً با هم ارتباط برقرار کنیم هیچی نپرسید. از هم جدا شدند، محضر امام صادق (ع) آمد. آقا فرمود که با چه کسی از کوفه آمدید؟ یک نفری بود، ما دو ـ سه روزی با هم بودیم به مدینه رسیدیم، خداحافظ جدا شدیم. حضرت فرمود جدا شدید، هیچی نپرسیدید، کجا رفت؟ حضرت فرمودند أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَة، اگر کسی با یک برادر ایمانی خود چهل قدم همسفر شد، سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَة، روز قیامت از او سوال می کنند که این رفیق که چهل قدم با هم بودید این گرفتاری نداشت؟ این مشکلی نداشت؟
شریعتی: یعنی چهل قدم حق پیدا می کند.
آقای حسینی قمی: حق پیدا می کند. مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَة. چهل قدم. خیلی بد است که من الان بگویم مسلمان با مسلمان چهل سال همسایه است و در یک محله می نشیند الان بپرسید، خبر ندارید که دختر دم بخت ندارد، گرفتاری مالی ندارد، پسر بیکار ندارد، بچه مریضی ندارد، مشکل مالی ندارد، مستأجر نیست، اجاره عقب افتاده ندارد، ودیعه مسکن نمی خواهد، چه خبر دارم، مگر من بنا است مشکلات همه عالم را خبر داشته باشم، شما چهل سال است با هم همسایه هستید. مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَة، حضرت فرمود از کوفه تا این جا دو ـ سه روز با هم بودید مدینه رسیدید، خداحافظ، اسم و آدرس و مشخصات نپرسیدید؟ چهل قدم با یک مؤمن هم قدم باشید فردای قیامت از شما سوال می کنند. این هم یک روایت، لذا می فرماید که وقتی همنشین و همسفر شدید، سوال کنید و از خصوصیات آنها بپرسید. من یک مطلب دیگری عرض کنم، در دو جلسه قبل یک بحثی را ما با عنوان مهمانی و پذیرایی مطرح کردیم. خیلی در روایات داریم که المؤمن یأتی بِرِزْقِهِ وَ يَرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهْلِ الْبَيْت‏، مؤمن وقتی خانه می آید روزی خود را می آورد. وقتی می روند گناهان اهل آن خانه را می برد. عجیب است، برای این که بینندگان عزیز بدانند ما تمام پیام ها را می خوانیم آن هفته من پیام ها را که خواندم دیدم این همه ما روایات اسلامی را خواندیم که مهمانی بدهید، گفتم آقای محترم، خانم محترم، آخرین باری که مهمانی دادید چه زمانی بوده است؟ شما که بزرگ خاندان هستید، آخرین باری که همه بستگان، خویشان، دور خود جمع کردید چه زمانی بوده است؟ شما آخرین باری که مهمانی رفتید چه زمانی بوده است؟ آخرین باری که مهمانی دادید چه زمانی بوده است؟ خیلی پیام آمد، من پیام ها را مفصل مطالعه کردم. حالا جلسه قبل نرسیدیم به این پیام ها اشاره کنیم، امروز اشاره می کنم. خیلی عجیب است بعضی ها نوشته بودند که آقا شما از هزینه ها خبر ندارید، با این گرانی مگر می شود کسی مهمانی بدهد. عزیز من، برادر من، صادقانه می گویم ما می خواهیم فرار کنیم. من از شما سوال می کنم با همه مشکلات مالی یعنی شما سالی یک برادر خود را هم نمی توانید. سالی یک بار، ماهی یک بار. پیامی که آمده بود ما سالی یک نفر هم، شش ماهی یک نفر هم از خانواده و بستگان نمی توانیم دعوت کنیم. ماهی یک خانواده را دعوت کنیم. 6 تا خواهر و برادر دارید، دو ماه یک بار یکی را دعوت کنید. پیدا است این سوال تأثیرگذار بوده است که این قدر پیام آمده است. من گفتم آقای محترم شما آخرین باری که برادر و خواهر را دعوت کردید چه زمانی بوده است؟ خانم محترم شما که بزرگ خاندان هستید، بسم الله. حاج خانم شما آخرین باری که همه بستگان را دعوت کردید چه زمانی بوده است؟ پیام می دهند که آقا شما از گرانی خبر ندارید. باشد گرانی است، شما 3 ماه یک نفر را دعوت کنید. 3 ماه یک بار یکی از برادرهای خود را دعوت کنید.
شریعتی: یک بخشی از آن هم به نوع پذیرایی ما بر می گردد.
آقای حسینی قمی: حالا عرض می کنم آن هم یک بخشی از آن است. بعد هم این که می گوییم دعوت کنید به عدالت هم دعوت کنید. بعضی ها فقط یکی از بچه ها را دعوت می کنند. خیلی بد است. یکی از دخترها همیشه آن جا است. یکی از پسرها همیشه آن جا است. اولاً به عدالت دعوت کنیم، به نوبت دعوت کنیم. ما می خواهیم از مسئولیت فرار کنیم. بپذیریم. حالا عده ای که نوشتند وضع مالی ما خوب نیست، هیچ. آنها که وضع مالی آنها خوب است آخرین مهمانی آنها چه زمانی بوده است؟ همه مخاطبین ما که وضع مالی سخت ندارند. آنهایی که وضع مالی شما خوب است بسم الله، آخرین پذیرایی که همه برادرها و خواهرها را دعوت کردید چه زمانی بوده است؟ یک سنت های بسیار پسندیده ای در جامعه ما متأسفانه به کرونا تعطیل شد، بعد از کرونا هم دیگر این سنت-ها برنگشت. بعضی ها نوشته بودند که ما می خواهیم مهمانی بدهیم ولی خانم ما موافق نیست. من از خانم ها هم تقاضا می-کنم نمی دانم چرا اینها گناه را گردن همسران خود گذاشتند. اولاً من یقین دارم نباید همسر را به زحمت انداخت. آن داستان-ها را گفتیم که امیرالمؤمنین (س) وقتی مهمان برای ایشان می-آمد، وقتی مهمانی می رفتند می فرمودند هر چه هست برای من بیاورید. گاهی از ایشان دعوت می کردند می فرمودند تهیه کنید هر چه در خانه هست، بیاورید. هر چه در خانه هست بگذارید. این قدر ما مهمانی ها را مفصل گرفتیم که بنده به خانم خود، شما به خانم خود، می گویید حاج خانم ان شاءالله فردا شب سه ـ چهار تا مهمان داریم از امشب دیگر ایشان خواب نمی رود. خانه را باید تمیز و مرتب کنم. پرده را باید چه کار کنم، چند جور غذا باید درست کنم. همین چند جور غذا درست کردن شد که بساط مهمانی ها تعطیل شد. پس بنابراین اگر خانم ها راضی نیستند اولا شما به خانم ها سخت نگیرید. تعدد غذا و غذاهای رنگارنگ ..
شریعتی: من هر جا بخواهم بروم شرط کردم، یک مدل غذا بیشتر اگر باشد من نمی آیم. کسی هم که خانه ما می آید همین است.
آقای حسینی قمی: خود خانم ها شریک این ثواب باید باشند. یک اشکالی هم که گرفتند و من این را هم باز قبول دارم، می-گویند کسانی که مهمانی می آیند، راست هم می گویند، می گویند ای بابا این همه راه آمدیم همین یک جور غذا، اگر ما فرهنگ-سازی کردیم، آن بیانی که از امیرالمؤمنان (س) عرض کردم، اگر ما دوست داریم به هر حال بخواهیم یا نخواهیم، عزیزان پیام بدهید یا ندهید، اعتراف کنیم یکی از آداب و سنن اسلامی مهمانی است، رفت و آمد است، معاشرت است، متأسفانه این رفت و آمد، ادب اسلامی، این کار هنر در جامعه ما جمع شده است. قبول ندارید بسم الله، الان خود شما بفرمایید آخرین باری که خانه عمو و عمه و دایی و خاله خود چه زمانی بوده است؟ آقای محترم چه زمانی بوده است. آخرین باری که عمه و دایی و عمو و خاله را دعوت کردید چه زمانی بوده است؟ آنها را جمع کردیم. حالا یک سری بهانه هایی هم، حالا من نمی خواهم بگویم بالاخره بعضی از آنها درست است ولی این موانع را کنار بگذاریم از این ادب بسیار مهم خود را محروم نکنیم. آن جلسه هم عرض کردیم رد مظالم گفتیم الان همه ساله سنتی که در ماه ربیع سمت خدا داشته است تا آخر ماه ربیع، ما از همه مراجع تقلید اجازه گرفتیم، این که می گوییم اجازه گرفتیم، چون رد مظالم شما پولی را به کسی بدهکار هستید، یک کسی از شما طلب داشته است، حالا خود را نمی شناسید، وارث او را هم نمی-شناسید، دسترسی به او ندارید، باید با یک اجازه فقیه و مجتهدی باشد که این کار انجام شود. ما هر سال ماه ربیع این اجازه را می گیریم که دیگر دوستان، عزیزان زحمت نکشند نخواهند دفاتر مراجع زنگ بزنند. آن جلسه هم عرض کردیم از همه مراجع معظم تقلید ما اجازه گرفتیم. من خود شخصاً زنگ زدم حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، حضرت آیت الله العظمی سیستانی، حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، مقام معظم رهبری، تا مبلغ 500 هزار تومان رد مظالم تا آخر ماه ربیع اگر کسی می خواهد پرداخت کند دیگر لازم نیست دفتر مراجع زنگ بزنند.
شریعتی: اگر بیشتر بخواهند پرداخت کنند باید اجازه بگیرند.
آقای حسینی قمی: من چند تا مسئله به عجله عرض کنم. می گویند به جای پول می توانیم مواد غذایی بدهیم؟ نه. فقط پول را باید بدهند. حالا یک جنسی دارد آن را لازم ندارد می گوید به جای رد مظالم می دهیم. نه. فقط باید پول پرداخت شود. یک وقت هست ما جنس کسی را از بین بردیم آن یک بحث دیگری هست.
آیا به سادات فقیر هم می شود داد؟ بله. به سید، غیر سید می-شود داد.
آیا به واجب النفقه ها هم می شود داد؟ نه. به پدر، به مادر، به اولاد، آنها واجب النفقه هستند. به برادر و خواهر می شود داد. ولی به پدر و مادر نمی شود داد. به اولاد، دختر، پسر، نوه، نتیجه نمی شود داد.
تعریف فقیر هم گفتیم، حالا فکر نکنید فقیر باید رو به قبله خوابیده باشد. هر کسی که هشت او گرو نه است. هر کسی مشکل مالی دارد. هر کسی که در زندگی خود کم می آورد فقیر می-گویند. الان خیلی سخت نگیریم.
مورد رد مظالم کجا است؟ فرض کنید در یک معامله ای پول کمی دادیم، یک معامله یک جا یک جنسی خریدیم پول کم دادیم، یا یک کاسبی پول زیادی از مشتری گرفته است. الان نمی شناسد. شما آن کاسب را نمی شناسید. مثال زدیم داشتیم مشهد می رفتیم در راه یک جایی، یک فروشگاهی خرید کردیم کم به او پول دادید حالا نمی دانیم کجا بوده است. هیچی در ذهن ما نیست. اگر طرف را نمی شناسیم، وارث او را هم نمی شناسیم رد مظالم می شود.
این برای خیلی ها پیش می آید. در کودکی، نوجوانی، جوانی، به کسی زدیم، به مال کسی آسیب زدیم، معلم به شاگرد خود، استادکار به شاگرد خود و باز او را نمی شناسیم، آن جوان را نمی شناسیم، آن شاگرد مغازه را نمی شناسیم. آن شاگرد مدرسه را نمی شناسیم. عجله کردیم رفتیم آینه ماشین کسی را شکستیم نایستادیم ببینیم صاحب ماشین کیست؟ باید می ایستادیم نایستادیم، الان نه صاحب ماشین را می شناسیم، نه وارث آن را می شناسیم. کرایه کم دادیم، راننده تاکسی بودیم کرایه اضافه گرفتیم. یک مالی را پیدا کردیم باید اعلام می کردیم، اعلام نکردیم. در یک جمله بگویم همه ما رد مظالم به گردن ما هست. نمی شود ما یکی از اینها را نداشته باشیم. در معامله پول کم داده باشد. اضافه گرفته باشد، به کسی آسیبی رسانده باشیم.
شریعتی: آقایان می توانند از طرف خانم های خود رد مظالم را انجام بدهند؟
آقای حسینی قمی: حتماً این کار را انجام بدهند. من جزء یادداشت-هایی که نوشته بودم هم از طرف همسران خود، فرزندان خود، آقای محترم، خانم محترم، بالاخره بچه های ما هم گاهی اشتباه کردند، حالا ما به نیابت آنها بدهیم.
شریعتی: به نیت اموات هم می توانیم بدهیم؟
آقای حسینی قمی: به نیت اموات بدهیم، برای فرزندان خود بدهیم. برای همسران خود بدهیم. برای هر کدام پانصد هزار تومان می-شود. یعنی برای پدر پانصد هزار تومان، برای مادر از دنیا رفته است پانصد هزار تومان. برای همسر خود پانصد هزار تومان. برای بچه ها هر کدام می خواهیم پانصد هزار تومان.
شریعتی: حاج آقا حالا اگر این وسط به بهانه رد مظالم یک کسی به این فکر افتاد که مثلاً در گذشته خود یک جستجویی کند ببینید حقی را ضایع کرده است و صاحب آن حق را هم می شناسد می تواند این مبلغ را در پاکت بگذارد بدون این که اسمی، فامیلی، چیزی روی آن بنویسد پست کند یا دست یکی بدهد؟
آقای حسینی قمی: فقط برساند. شماره حساب او را پیدا کند به حساب ایشان واریز کند. لازم نیست بگوید این بابت چه هست. اقسام دیگری که من اشاره کنم این است که ما تمام صدقات روزانه خود را هم خوب است به نیت رد مظالم بگذاریم. آقای محترم شما هر روز یک مبلغی صدقه کنار نمی گذارید، البته آن مبلغ کم نباشد. یک جلسه ای عرض کردیم متأسفانه الان صدقات ما با درآمد ما هماهنگ نیست. با نیازهای جامعه ما هم هماهنگ نیست. آقای محترم شما ماهی چه مقدار می گیرید، بگویید 10 میلیون، 10 درصد 10 میلیون چه قدر می شود، 1 میلیون می شود. ما ماهی یک میلیون صدقه می دهیم. یک درصد آن چه قدر می شود صد هزار تومان صدقه می دهیم. صدقه که می شود یک هزار تومانی می گیریم می گذاریم صندوق صدقات. بعد هم به قول آن دوست عزیز ما می گفت که می گوید چرا بلا از ما دفع نکرد؟ این هزار تومان بلای آن این است که یک کبوتری از بالای سر شما رد می شده است شما را کثیف نکرده است. دیگر از زیر هجده چرخ که نجات پیدا نمی کنید. عزیزان من صدقات متناسب باشد. شما که یک میلیون می گیرید وقتی صد هزار تومان بدهید یک درصد آن می شود. متأسفانه تناسب ندارد. همه صدقه می دهند، همه اهل صدقه هستند. چه کسی اهل صدقه نیست، اما چه قدر می دهید؟ درآمد شما چه قدر است؟ تناسب آن چه قدر است؟ بنابراین همین صدقات روزانه خود را می توانیم به نیت رد مظالم بدهیم. باز سوال می کنند به ارحام می شود پرداخت کرد؟ عرض کردیم غیر از پدر و مادر و اولاد.
شریعتی: یعنی واجب النفقه ها را کنار بگذاریم.
آقای حسینی قمی: یعنی اولاد من، پسر من، دختر من، نوه من اینها نمی شود. اما به داماد هم می توانم. به عروسم اگر گرفتاری دارد می توانم. به داماد خود می توانم بدهم. به باجناق، به جاری می توانند بدهند. به برادر و خواهر اشکالی ندارد. فقط آن که نمی شود داد، پدر و مادر، اولاد. این هم باز تأکید می-کنم که عزیزان سوال می کنند که رد مظالم را می توانیم به موسسات خیریه بدهیم؟ نمی دانم، اگر موسسات خیریه عین پول را به فقیر می دهند بله. موسسه نمی تواند با پول رد مظالم جنس بخرد. سبد کالا بگیرد و به فقرا بدهد. اگر موسسات عین پول را می دهند مثلاً می گویند به کمیته امداد. اگر کمیته امداد عین پول را به فقیر می دهد یا کارت هدیه می دهد بله می-توانید. البته من قبلاً هم عرض کردم، بارها عرض کردیم که به صندوق صدقات هم ما وقتی باید بدهیم که خود ما فقیر نمی-شناسیم. آن حدیث امام زمان را خواندیم لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج‏، اگر در ارحام ما نیازمندی هست صدقه را نمی توانیم به دیگری بدهیم.
سوال کردند حدیث در کافی مرحوم کلینی است، امام صادق فرمود این سائلی که در خانه من می آید من به او بدهم یا جمع کنم به ارحام نیازمند خود بدهم. گفت جمع کن به ارحام نیازمند خود بدهید. واقعاً از تنبلی ما این است. حال نداریم بیرون می آییم هر صندوقی دیدیم می اندازیم. چرا در صندوق می-اندازید؟ شما برادر نیازمند، خویشان نیازمند، ارحام نیازمند، امام زمان فرمود فایده ندارد اگر به دیگری بدهید. به ارحام خود بدهید، جمع کنید بعد هم آبرومندانه. لازم نیست بگویید صدقات هست.
سوال کردند برای خرید جهیزیه می شود داد. عین پول را می شود داد ولی باز ما نمی توانیم خود جهیزیه بخریم.
آیا بعد از ماه ربیع چه طور؟ بعد از ماه ربیع باید دوباره اجازه بگیریم اگر مبلغ هم بیش از پانصد هزار تومان هست باید اجازه بگیریم.
سوال کردند اگر به کسی من قرض دادم نمی تواند قرض خود را پرداخت کند می توانم بابت رد مظالم حساب کنم؟ اشکالی ندارد از او وکالت بگیرید قبول کنید و بابت رد مظالم حساب کنید اشکالی ندارد.
این یک اجمالی از رد مظالم یک فرصت بسیار خوبی است در ماه ربیع تا فرصت تمام نشده است ان شاءالله عزیزان از این فرصت استفاده کنند تا مبلغ پانصد هزار تومان به دیگران سفارش کنند. شما فرمودید من هم عرض می کنم، باز هم تأکید می کنم به نیت پدر بدهید، مادر بدهید، درگذشتگان بدهید، نمی دانیم آنها چه قدر گرفتار هستند، امیرالمؤمنان در نهج البلاغه فرمود الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى‏ الله، چه کسی فقیر است و چه کسی غنی این جا معلوم نمی شود. بعد العرض علی الله.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. اگر موافق باشید قرآن و تلاوت آیات نورانی کلام وحی حسن ختام برنامه امروز ما باشد. عزیزان من امروز صفحه 86 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد حاج آقای حسینی عزیز دعا کنند و آمین بگوییم و خداحافظی کنیم.صفحه 86 قرآن کریم

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها