نظافت: سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز. من هم عرض تسلیت دارم ان شاءالله عزاداری های همه بینندگان عزیز قبول باشد. عرض تسلیت دارم سالروز شهادت امام سجاد (ع) را. بحث ما در مورد ارتباط مؤثر یک اصل کلیدی، اصول دیگری هم دارد. بحث مهرورزی بود و یکی از چیزهایی که باید در رابطه با مهرورزی باید توجه کنیم این است که سیره اولیاء خدا همین است. و به ما گفتند شما سعی کنید آنها را الگو قرار بدهید. در زیارت امین الله ان شاءالله بینندگان عزیز اگر تشریف مشهد آوردند زیارت امین الله بعد از هر نماز در حرم خوانده می شود یا نجف تشریف بردند آن جا یاد دادند بگوییم مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ أَعْدَائِك خدایا کمک کن من به روش اولیاء تو عمل کنم خلق دشمنان تو را نداشته باشم. یزیدیها، ابن زیاد، آل مروان، خلق اینها چه بود؟ قساوت و بی رحمی. خلق ابی عبدالله مهربانی است. همین امام سجاد که امروز سالروز شهادت ایشان هست با خلق خدا بسیار مهربان بودند. برده ها را می خریدند، تربیت می کردند، مهربانانه با آنها رفتار می کردند. سر سال اینها را آزاد می کردند. به آنها جوایزی می دادند که بعد که اینها آزاد می شوند باز به گدایی نیفتند. برای خود دیگر آقا باشند و خانواده هایی را تحت پوشش قرار می دادند. وقتی که به فقیر کمک می کردند پیشانی او را می بوسیدند. خیلی امام سجاد با خلق خدا مهربان بود. امام حسین (ع) که این روزها در مصیبت های او اشک ریختیم و این توفیق را داشتیم، همین طور مثل جد خود. خدای متعال در مورد پیامبر اکرم می گوید «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آل عمران/159) می گوید ای پیامبر تو به خاطر رحمۀ من الله نرم شدید. چون دو نوع رحمت داریم، یک رحمت عادی داریم که مال ما است، یک رحمت گسترده و فراگیر داریم که پیامبر اکرم دارند. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين» (انبیاء/107) خاصیت مهربانی نرمش است. می گوید به واسطه آن رحمت الهی که در وجود شما بود نرم شدید. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ» (آل عمران/159) اگر بداخلاق بودید، اگر تندخو بودید، اگر سنگدل بودید از دور شما می رفتند. چه قدر مهم است ما روحانیون، معلم ها، مدیران این مهربانی خیلی مهم است. اثر مهربانی طبق این آیه قرآن نرمش است. اثر نرمش هم جذب است. یعنی آنهایی که دوست دارند دیگران را جذب کنند باید نرمخو باشند، با تندخویی نمی شود. نرمش 3 تا خاصیت دارد. در نهج البلاغه داریم. 1 ـ جذب، مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُه فرمود آدم هایی که نرمخو هستند مثل یک درختی که نرم است می مانند که شاخه های آن زیاد است. یعنی اطراف او آدم زیاد جمع می شود. دوست زیاد دارد. اگر رفتید یک مسجد دیدید شلوغ است بدانید امام جماعت خوش اخلاق است. 2 ـ دوستی ها دوام پیدا می کند. گاهی می بینید منتظر بوده است تا یک خواستگار بیاید. کلی گشته است تا یک خانمی را پیدا کرده است و با او ازدواج کرده است، به خاطر بداخلاقی از دست می دهد. فرمود: مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّة، آنهایی که نرم هستند دوستی های آنها دوام پیدا می کند. در نهج البلاغه داریم فرمود بی عرضه ترین آدم ها کسانی هستند که نمی توانند دوست پیدا کنند فرمود بی عرضه تر از آن کسانی هستند که دوستان قدیم خود را از دست می دهند. یک بخشی از، از دست دادن ها به خاطر تندخویی ها است. بدخلقی ها، کج خلقی ها. آدم ها بیزار می شوند، فراری می شوند. خاصیت سوم در نامه 31 نهج البلاغه هست، فرمود: لن لِمَنْ غَالَظَك، فرمود اگر کسی عصبانی است شما نرم باشید. فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَك، او هم نزدیک است که نرم شود. یعنی اگر کسی می بیند همسر او عصبانی است شما هم که عصبانی می شوید در آتش عصبانیت او بیشتر دارید بنزین می ریزید. فرمود تو نرم باش او هم نرم شود. این نرمش مثل آبی است بر آتش عصبانیت دیگران. دل ما هم بسوزد که او عصبانی شده است. فرمود آدم عصبانی و بد اخلاق اول خود را شکنجه می دهد بعد دیگران را. به ما گفتند در سیره اولیاء خدا در مهرورزی توجه کنید حیف است ما بر ابی عبدالله (ع) اشک ریختیم ولی خدای نکرده در جهاتی خلق ما یزیدی باشد. حیف است. هم حسینی بودن مهم است، هم حسینی ماندن مهم است، خلق حسینی. ما وقتی این همه پول خرج می کنیم حرم امام حسین می رویم و دست خود را به ضریح می گیریم هدف این است که اخلاق ما به امام حسین نزدیک شود. اگر من دست خود را به ضریح گرفتم ولی اخلاق من حسینی نیست از امام حسین دور هستم. آن قرب اخلاقی، قرب فکری، قرب معنوی. کنار امام رضا (ع) هارون الرشید دفن است او در جهنم است و امام رضا در بهشت است. این تقرب، تقرب اخلاقی است. تقرب معنوی است. حالا چون از شهادت امام حسین هنوز دو روزی گذشته است می خواهم یک مقدار از مهربانی گسترده امام حسین (ع) بگویم. اولاً دارد که در زیارت اربعین به خدای متعال می گوییم خدایا امام حسین فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاء یعنی زیاد دعوت کرد. این یزیدیها را دوست داشت، می خواست اینها جهنمی نشوند. فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاء یعنی حجت را تمام کرد. یعنی هیچ کدام از اینها نمی توانند بگوید ما نفهمیدیم. ما اهل دعوت باشیم. اگر نپذیرفتند روز قیامت می گوییم ما گفتیم. دعوت بی فایده نیست، اولاً اثر دارد. ممکن است امروز اثر نگذارد، فردا اثر می گذارد. بعداً اثر می گذارد. اثر هم هیچ نگذارد می گوییم ما گفتیم. مدل امام حسین این جوری بوده است. بعد می گوید وَ مَنَحَ النُّصْحَ امام حسین نصحیت خود را، خیرخواهی خود را بخشید. صادقانه برای آنها خیرخواهی کرد. و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيك خون دل خود را بخشید تا بندگان تو را از نادانی نجات دهد. یعنی عاشق خلق خدا است و دوست ندارد که آدم ها در نادانی بمانند و می گوید خدایا اگر خون من سبب می شود که اینها از نادانی نجات پیدا کنند من حاضر هستم. و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيك خون دل خود را بخشید تا نجات بدهد از نادانی و از حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ، از تحیر ناشی از گمراهی. ابی عبدالله (ع) عاشق خلق خدا است، یک الگو. ابی عبدالله (ع) فرزند دوست بود. مکرر شنیدید امام حسین گریه کردند. گریه های از سر مهر بود. یعنی دارد می جنگد اما سنگدل نیست. حضرت علی اکبر آمد به میدان برود آقا گریه کرد. بچه دوست بود. عمر سعد را نفرین کرد که خدا رحم تو را قطع کند همچنان که رحم من را قطع کردید. یعنی امام علی اکبر را دوست دارد، منتها خدای علی اکبر را بیشتر دوست دارد. نمی گوید میدان نرو. این گریه های مکرر، برای حضرت اباالفضل العباس گریه کردند. برادر خود را دوست داشت. برادر دوست بود، فرزند دوست بود. وقتی که آمدند وداع کنند همه خانم ها جمع شدند. آقا به همه تفقد کردند، به همه توجه کردند. ولی یک شش ماهه داشت، علی اصغر، که نمی توانست بیاید وداع کند. امام حسین او را فراموش نکرد. نمی گوید او نمی فهمد. فرمود خواهرم نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِير، بچه کوچک را بده تا با او وداع کنم. بچه دوستی خیلی مهم است. اسلام قلب آدم ها را رقیق می کند. ملایی: ما در مورد پیامبر خدا داریم که فرزندی از ایشان از دنیا رفت گریه کرد گفتند چرا گریه می کنید. نظافت: یک عده ای دیدند که پیامبر دارند گریه می کنند بعد تعجب کردند که پیامبر هم گریه می کند. فرمود دل می سوزد، اشک جاری می شود، حرفی نمی زنیم که خدا به خشم بیاید. اصلاً گریه علامت آن محبت است. در روایت داریم در وداع امام حسین (ع) هست. وقتی در خیمه امام سجاد (ع) رفتند به امام سجاد سفارش هایی کردند از جمله سفارش کودکان بود. گفتند هوای این بچه ها را داشته باش. فرمود بگذارید اینها شما را ببویند، شما اینها را ببویید. اینها را ببوسید. چه قدر سفارش داریم که بچه خود را ببوسید. أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُم، بچه خود را ببوسید. به ازای هر دفعه که بچه خود را می بوسید یک درجه در بهشت به شما می دهند که به اندازه پانصد سال راه است. تعجب نکنید، قیامت، آن عالم داستان آن با این جا فرق می کند، محدودیت های اینجا را ندارد. فرمود بچه دوست باشید، امام حسین بچه دوست بودند. یک شخصی دید پیامبر امام حسن را می بوسند، امام حسین را می بوسند، گفت من ده تا بچه دارم تا به حال هیچ کدام را نبوسیدم. پیامبر فرمود مَنْ لَا يَرْحَمْ لَا يُرْحَم. یک مقدار سر خود را از داخل گوشی ها بیرون بیاوریم. به بچه ها توجه کنیم. حالا بعضی ها را دیدم که خود گوشی دارند، خانم گوشی دارد، بچه هم گوشی دارد، این که زندگی نشد. یا می گوییم آن برنامه را نگاه کنید اشکال ندارد بچه های ما برنامه نگاه کنند ولی باید با ما ارتباط داشته باشند. مهر ما را بچشند. سرشار از محبت شوند. این جوری با شخصیت بار می آیند. بچه ای اگر با کمبود محبت رشد کند مشکلاتی ایجاد می شود. ملایی: بعضی پدر و مادرها خجالت می کشند. بعضی پدرها، بعضی مادرها اگر یک مدت است بچه خود را نبوسیدید همین الان بگویید به نیت تقرب به خدا و امام حسین بچه ها را ببوسید. بعضی ها یک مقدار شرم می کنند. نظافت: خیلی به نوازش توصیه شده است، بوسیدن و نگاه کردن. خود نگاه مهربانانه به پدر، نگاه مهربانانه به همسر، نگاه مهربانانه به فرزند عبادت بزرگی است. خود این توجه کردن که گاهی این فضای مجازی نمی گذارد آدم ها توجه کنند. امام حسین (ع) فرزندان برادر خود را فراموش نکرد و مهر امام حسین شامل حال آنها هم شد. جوانمرد بود. امام حسن شهید شدند بچه های برادر را فراموش نکرد. عبدالله بن الحسن انسی که با امام حسین داشت مثل بچه های امام حسین که با پدر خود انس داشتند. عموی خوبی باشیم. امام حسین عموی خوبی بود. برادرزاده های خود را دوست داشت. واقعاً این زندگی ماشینی نباید بر ما غلبه کند. وقتی حضرت قاسم آمد به میدان برود آقا اول اجازه نمی دادند فرمود تو یادگار برادر من هستی. حضرت قاسم اصرار کرد، افتاد و دست و پای امام حسین را بوسید تا اجازه بگیرد و به میدان برود. بعد که قرار شد به میدان برود امام حسین و حضرت قاسم معانقه کردند. دارد که آن قدر گریه کردند که غش کردند. این قدر برادرزاده خود را دوست داشت. عبدالله بن حسن آن لحظات آخر که دیگر امام حسین (ع) در گودی قتلگاه افتاده بودند آن قدر به عمو علاقه مند بود که دیگر نتوانست طاقت بیاورد دست خود را از دست حضرت زینب کند و خود را روی بدن امام حسین (ع) انداخت. و وقتی آن نانجیب آمد شمشیر بزند او دست کوچک خود را سپر کرد گفت یابن الخبیثه اتقتل عمی می خواهی عموی من را بکشی. که شمشیر به دست او خورد و به پوست آویزان شد و امام حسین او را بغل کردند، در بغل امام حسین شهید شد. یعنی شما هر چه نگاه می کنید در اردوگاه حسینی، می بینید سراسر مهر است. همه به همدیگر محبت داشتند. یکی از جلوه های محبت امام حسین محبت به برادرزاده ها بود. بیگانه ها از محبت امام بی بهره نبودند. جون غلام حضرت است، سیاه پوست است، می خواهد میدان برود، آقا می گوید تو نمی خواهد بروی، تو به دنبال عافیت بودی دنبال ما آمدی، ما به تو کاری نداریم، برو. گفت آقا اجازه بدهید پوست من سیاه است، پوست من سفید شود. خوشبو شوم. بعد که او شهید شد آقا رفت بالای سر او و دعا کرد. می گویند وقتی جنازه های شهدا را امام سجاد دفن می کردند بدن جون معطر شده بود امام حسین به جون هم محبت کرد. به حر. حر کم گناهی نکرد. خیلی عجیب است، ما عفو و گذشت و کرامت را باید یاد بگیریم. این روضه ها را می شنویم و گریه می کنیم باید سعی کنیم این خلقیات را در زندگی خود پیاده کنیم. اگر عفو کنیم با خدا معامله کردیم. بعضی ها می گویند عفو کنیم روز قیامت که کسی نمی بخشد. خدا وسط می آید. خدا فرموده است «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور/22) دوست ندارید خدا ببخشد؟ خدای متعال می گوید شما ببخشید من هوای شما را دارم. امروز یک بزرگواری می گفت که بعضی ها می گویند اگر ما ببخشیم روز قیامت دست ما خالی می شود آنها که از ما نمی بخشند. ولی اگر کسی دیگران را ببخشد این در حقیقت با خدا معامله کرده است. در دعای روز دوشنبه داریم که خدایا اگر کسی غیبت او را کردم، اگر به او ظلم کردم، اگر مدیون هستم، تو آن قدر به او بده تا او از من راضی شود. خدا می تواند آن کسی که ما به آن بدهکار هستیم راضی کند. پس این مدل امام حسین (ع) بود که توبه حر را پذیرفت. او را سرزنش نکرد. کریمانه برخورد کرد. البته حر هم توبه واقعی کرد و بعد هم که شهید شد آقا بالای سر ایشان رفتند. یمسح التراب عن وجه. خاک و خون از صورت او، از چشم های او پاک می کردند. و از مادر حر به نیکی یاد کردند. چه قدر خوب است این مقتل را که می خوانند درس هم بگیریم و آنهایی که مقتل می خوانند لابه لای آن درس های اخلاقی این مقتل را هم بگویند. ملایی: یعنی جدای از بعد هیجان و حس و عشق و ارادت نظافت: و اشک و اینها، اینها سراسر درس است. بعد ما بر خود تطبیق کنیم. بگوییم امام حسین با برادرزاده خود این جوری بود من چه جوری هستم. امام حسین با غلام سیاه پوست این جوری بود. من با او آدم فرودستی که کسی به او اعتنا نمی کند چون فقیر است، او را تحقیر می کنند من چه کار می کنم، خلق من حسینی هست یا نه؟ امیرالمؤمنین از جامعه ای گله کرد که فرمود فقرا جزء اموات می شوند. کسی به اینها محل نمی دهد، کسی اینها تحویل نمی گیرد، کسی به اینها اعتنا نمی کند. یعنی تتبید خوب است، با خود بسنجیم. این شاخص ابی عبدالله (ع) است. چه قدر فاصله داریم؟ ما کجا هستیم؟ خود را به آقا نزدیک کنیم. فرمود «كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» (توبه/119) شما که به مقام آنها نمی رسید اما همراهی با آنها را داشته باشید. ادای آنها را در بیاورید، به اندازه خود، خود را شبیه آنها کنید. از ما این انتظار هست. از ما این توقع هست. امام سجاد (ع) برای عمر سعد خیلی خیرخواهی کردند. عمر سعد می دانست امام حسین کیست. دوست نداشت دست او به خون امام حسین آلوده شود. بعد امام حسین (ع) رفتند با او گفتگو کردند. بهانه آورد. بهانه خانواده. آقا فرمودند من تضمین می کنم. بهانه یک ملکی را آورد. فرمود من می گویم از ملک من به تو بدهند، آخر گفت حکومت ری را به من وعده دادند. که امام فرمود از گندم ری نخواهی خورد. همان طوری شد. و ابن زیاد بی وفایی کرد. و وقتی از نزد ابن زیاد می آمد می گویند که با خود می گفت «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبين» (حج/11) حسین را کشتم به عشق حکومت ری، همان هم به دست من نرسید. تازه به دست او می رسید مگر چه فایده ای داشت؟ مگر آدم چه عمر می کند؟ مگر چه قدر عمر می کنیم؟ شیطان گاهی این جوری آدم ها را فریب می دهد. ولی امام حسین برای او خیرخواهی کردند. برای او کم نگذاشتند. به هر حال این ماه محرم اشک هایی که ریختیم این مثل بارانی است که در یک شهر کثیف می ریزد شهر تمیز می شود. ولی کارخانه های دودزا هستند، ماشین های دودزا هستند دوباره شهر آلوده می شود. ما تمیز شدیم. یعنی گریه بر ابی عبدالله بسیار آثار دارد. ولی این نفس هست، این شیطان هست. تلاش کنیم ثواب را از دست ندهیم. از حج که آمده بودم یکی از رفقا صبح زود بعد از نماز صبح دیدن ما آمد معمولاً عرف این است که دیدن حاجی می خواهند بروند از ساعت 8، 9 می روند، ایشان کله صبح آمد، بعد می دانید ایشان به من چه گفت؟ گفت زود آمدم تا گناه نکردید شما را ببینم. نکته لطیفی گفت. چون می گویند کسی که از حج می آید پاک می شود. این پاکی را نگه داشتن مهم است. این آثاری که از این عزاداری که بعضی ها کردند، چای دادند، نذری دادند، این محبت چرا استمرار پیدا نکند؟ وقتی می بینیم این دهه محبت کردیم این محبت را ادامه بدهیم. حداقل یک آب باریکه نگه داریم. فرمود اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى، حالا همه تقوا را نمی توانید نگه دارید کلاً همه را یک جا از دست ندهید. زیارت عاشورا معمولاً در بسیاری از مجالس خوانده می شود. اولاً یکی از اشکالات ما این است که ما زیارت می خوانیم به معنای آن توجه نمی کنیم. لذا اثر آن کم می شود. اما اگر این دعاهایی که ما می خوانیم این زیارتنامه ها به معانی آن توجه کنیم اینها کلاس درس می شود. اینها خود بر اینها مذکر می شود. اینها معلم ما می شود. من می خواهم نکاتی از زیارت عاشورا را بگویم که به درد بحث ما می خورد که وقتی زیارت عاشورا را در این جلسات می خوانند مدام یادآوری شود فضیلت هایی که بعد ما تحت تأثیر آن یادآوری عمل کنیم زیاد هم که عمل کنیم بعد نهادینه می شود. یعنی سیستم نهادینه شدن یک فضیلت در وجود انسان چیست؟ انسان بشنود شوقی پیدا می کند. مکرر بشنود یادآوری می شود علاقه به آن عمل خیر پیدا می کند تحت تأثیر آن علاقه به عمل خیر عمل را انجام می دهد تکرار که شود دیگر نهادینه می شود. حالا این قدر مؤمنین زیارت عاشورا را می خوانند چون به معانی آن توجه نمی کنند گاهی می بینید که از آن معنا بی نصیب هستیم. یعنی ناخواسته ممکن است یک دروغی باشد. یک چیزی می گوییم که دل ما یک چیز دیگری می گوید. در نهج البلاغه داریم، امیرالمؤمنین می گوید استغفار می کنم از چیزهایی که گفتم ولی قلب من یک جوری دیگری بود. به زبان در زیارت عاشورا یک چیزی می گوییم قلب ما یک جور دیگری است. ارتباط مؤثر را از زیارت عاشورا یاد بگیریم. در زیارت عاشورا به ما جهت دهی ارتباطات را یاد می دهند. ارتباطات را سامان می دهند. یک جمله ای دارد می گوید إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُم چه قدر به این جمله اگر عمل کنیم مشکلات حل می شود. می گوییم حسین جا من آشتی هستم با هر کس که با شما آشتی است. حالا آنهایی که با امام حسین آشتی هستند بعضی از آنها به ما بدی کردند. بعضی ها به ما کم لطفی کردند. بعضی ها غیبت کردند. بعضی ها به وعده های خود وفا نکردند. می گوییم به گل روی تو بخشیدیم. خیلی قشنگ است. سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُم به احترام ابی عبدالله. آن وقت ابی عبدالله وقتی ببینید که یک خانمی به احترام ابی عبدالله شوهر خود را بخشید آن خانم خود را بخشید آن پدر زن خود را بخشید آن دوست خود را بخشید امام حسین عنایت ویژه می کند. اصلاً زندگی ما حسینی می شود. زندگی ما عطر و بوی امام حسین را پیدا می کند. بنابراین قهر و آشتی ما، جنگ و صلح ما، ارتباطات و قطع ارتباطات ما همه مبنا پیدا می کند. با همین إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم، با چه کسانی سر جنگ دارید با هر کس با امام حسین سر جنگ دارد. حالا آن کسی که با امام حسین سر جنگ دارد اگر سر تا پای من را طلا کند من می گویم حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم تو را نمی خواهم. یعنی روابط ما حساب پیدا می کند. قهر و آشتی ما. صلح و جنگ ما مبنا دارد. بی مبنا نیست. این نکته ای که بود که می خواستم از زیارت عاشورا بگویم. در یک فرازی از زیارت عاشورا داریم أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُم، این هم خدا کند که راست بگوییم. بگوییم به خدا نزدیک می شوم چه جوری؟ با دوستی با شما. یعنی دوستی با ابی عبدالله (ع) ما را به خدا نزدیک می کند. امام حسین به خدا نزدیک است، به امام حسین نزدیک شویم امام حسین ما را به خدا نزدیک می کند. بعد می گوییم و موالاۀ ولیکم. با دوستی با دوستان شما. انگار ناخودآگاه ما می خواهیم بگوییم امام حسین مهم است ولی دوست های امام حسین مهم نیستند. ولی امام حسین روی دوست های خود حساس است. به ما یاد دادند که بگوییم از طریق دوستی با دوستان ابی عبدالله به خدا نزدیک می شویم. یعنی در حقیقت مشکل ما مشکل شیطان است. شیطان 6 هزار سال خدا را عبادت کرد. یعنی 6 هزار سال به خدا می گفت دوستت دارم.، شما را قبول دارم، چه زمانی کم آورد؟ موقعی که آدم را آفرید و گفت در برابر این برگزیده سجده کن. شیطان گفت نه. من خود تو را می خواهم این را نمی خواهم. خدا هم گفت اگر من را می خواهی باید این را هم بخواهی. حالا مشکل ما هم شبیه همین است. ما پیامبر را پذیرفتیم، مثل شیطان نیستیم. جانشین پیامبر امیرالمؤمنین و ائمه اطهار را پذیرفتیم، حالا ائمه می گویند ما را دوست دارید به این مؤمن احترام بگذارید. می گوییم نه امام حسین خود شما را می خواهیم. حاضر هستیم پول های فراوانی برای ابی عبدالله خرج کنیم بعد که ابی عبدالله می گوید آقا یک دهم این را صرف یک مؤمن کنید، انگار سخت است، برای ما زور است. ولی می گوید بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُم از دوستی با دوستان ائمه اطهار می توانیم به خدا نزدیک شویم. الان فرض بفرمایید یک کسی کربلا رفته است وقتی که می آید باید به عشق ابی عبدالله دیدن او برویم ولی می گوییم آن موقع که رفت با من خداحافظی نکرد. ملایی: این چه قدر در جامعه ما مبتلا به است. می گوید فلانی مشهد رفت یک پیامک نداد من التماس دعا بگویم، حالا می گویید بروم او را ببینم. نظافت: ولی اگر ما می گوییم به خاطر ابی عبدالله این حرف ها را کنار می گذاریم. البته خوب بود که آن آقا پیامک می داد، خوب بود خداحافظی می کرد ولی من به این حرف ها اهمیت ندهم، من ببینم مولای من چه گفته است. مولای من گفته است که اگر به زیارت زائر من بروید در ثواب زیارت شریک هستید. چه زائر خانه خدا، چه زائر امام حسین (ع)، چه زائر امام رضا (ع). بعد دوباره می گوییم وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاكُم با هر کس با شما دوست است من با او دوست هستم. هر کس شما با او دوست هستید من با او دوست هستم. وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُم، هر کس شما با او دشمن هستید من هم با او دشمن هستم. دوباره در یک عبارت دیگری می گوید فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي من از خدایی که من را گرامی داشته است چه جوری گرامی داشته است؟ بِمَعْرِفَتِكُم. خدا دو مدل آدم را تحویل می گیرد گاهی پول می دهد، گاهی امکانات می دهد، غذا می دهد، باران نازل می شود. اینها ما و حیوانات در آن شریک هستیم. یعنی مواهب مادی، در سوره نازعات داریم «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُم» (نازعات/33) خدا یک جاهایی ما را کنار حیوانات قرار داده است. می گوید شما و حیوانات فیض ببرید. آن امتیاز ویژه ما، اکرام ویژه خدا در حق مؤمن معرفت امام حسین است. یعنی معرفت مربی. معرفت نجات دهنده، معرفت مصباح الهدی، معرفت کشتی نجات. می گوییم از خدایی که من را گرامی داشت با شناخت شما بعد می گوید و شناخت دوستان شما، مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُم، باز ببینید همین که شما را شناختم باید بدانم خدا من را تحویل گرفته است. ببینید قدر هم را باید بدانیم. یعنی دوستان مؤمن سرمایه ما هستند. موجودی ما هستند. از صمیم دل باید به هم عشق بورزیم و این را عبادت بدانیم، و این را وسیله معنویت بدانیم. حالا چه درخواستی می کند؟ می گوید درخواست من این است، أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة، در دنیا و آخرت با شما باشم. دست من از شما جدا نشود. امام حسین کشتی نجات است. مواظب نباشیم خود ما از این کشتی پیاده می شویم. باید معیت با اینها را داشته باشیم. مثل بچه ای که دست خود را از پدر خود نباید جدا کند. حاجت دیگری که می خواهیم بعد می گوییم أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة، اگر قدم من صادقانه هم باشد در معرض لغزش هستم. چون نفس اماره دارم، چون شیطان دشمن با مؤمنین است و مکرر و پیوسته وسوسه می کند. می گوییم آقا دوست دارم ثابت قدم باشم. حالا امام حسین چه چیزی جواب می دهد، می گوید می خواهید ثابت قدم باشید آن آیه قرآن را توجه کنید. خدا در قرآن می گوید «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم» (محمد/7) چه کسانی ثابت قدم هستند؟ کسانی که نسبت به جبهه حق بی تفاوت نیستند. کسانی که دوست دارند یار باشند. بیایید یک کاری کنیم. یک قدمی برداریم. این همه شیاطین از طریق ماهواره ها، فضای مجازی، می خواهند جوان های ما را از امام حسین جدا کنند. امام حسین روز قیامت می گوید شما چه کار کردید؟ به این جوان یک سلام نکردید. یک لبخند نزدید، یک محبت نکردید. یک هدیه ندادید. به او نزدیک نشدید. اگر نزدیک می شدید می آمد. خیلی مهم است که همه ما به فکر این باشیم که چگونه می توانیم خدا را یاری کنیم. خدا نیاز به یاری ندارد. وقتی می گوید یاری خدا، یعنی یاری امام زمان. یاری خدا یعنی یاری دین خدا. یعنی یاری ارزش ها و ما هر کدام می توانیم سهمی داشته باشیم. همه باید نسبت به دین خدا احساس مسئولیت کنیم. در رابطه با مهرورزی گفتند خیلی کس ها هستند که نیاز به مهر تو دارند، قلبی که گفتیم شامل حال همه می شود. عملی چه؟ پول ما زیاد نیست. گفتند از خانواده خود شروع کنید اول خانواده. فرمود ابْدَأْ بِمَنْ تَعُول اول از عیال خود شروع کن. خانم خود، پدر و مادر خود، بچه ها خود، بعد نوبت برادر و خواهرها می شود، بعد نوبت فرزندان آنها می شود، درجه درجه است، حالا ممکن است شما بگویید که حضرت زهرا (س) بچه های آنها گرسنه بودند انفاق کردند و به آن پیرمرد دادند. او حضرت زهرا است، آنها یک آمادگی هایی دارند، ما هم اگر بچه های ما و خانواده ما این آمادگی را پیدا کردند ما هم ایثار می کنیم ولی آن ایثار مخصوص آنها است. ما هم اگر مثل حاج قاسم سلیمانی شویم این کار را می کنیم. شهدای ما این کارها را کردند. ولی در ابتدا اول باید بچه ما از مهر ما سرشار شود، بچشد. بعضی ها هستند می روند برای دور دست ها محبت می کنند زن خود را فراموش می کند، بچه خود را فراموش می کند. داداش خود را فراموش می کند. این کارخانه دار رفته است فلان جا ده دیگ شله زده است، ولی شاگردهای خود را فراموش کرده است. کارخانه دارهای عزیز اگر شما می خواهید لطفی کنید به امام حسین به همین شاگردهای شما، همین ها که برای شما کار می کنند، من پیشنهاد می کنم خانه تک تک اینها بروید، از پیامبر یاد بگیرید. پیامبر خانه غلامان می رفت یعنی خانه فرودستان می رفت و به آنها احترام می گذاشت. اگر می خواهیم لطفی کنیم به اینها لطف کنیم. بعد برای اینها سخت می گیریم نوبت جای دیگر می شود سخاوتمند می شویم. شیطان نمی گذارد. فرمود از نزدیکان شروع کنید. فرمود اگر کسی خواست خیری داشته باشد از خود و اهل بیت خود شروع کند. از خانواده خود شروع کند. مبنای ازدواج همین است. می گوید «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) همسر برای همسر آرامش می آورد. البته آرامش دائمی نیست. آرامشی که همسر برای همسر می آورد مثل یاد خدا نیست. آرامش عمیق نیست. ولی بالاخره آرامشی می آورد. حالا فرمول آن چیست؟ می گوید «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) فرمول آن آرامشی که همسر با همسر پیدا می کند، دوست با دوست پیدا می کند این مهربانی اگر باشد که نتیجه مهربانی مودت است آن وقت است که این آرامش هست. چه قدر خوب است که در خانه ما آرامش حاکم باشد. مسکن یعنی چه؟ یعنی محل سکینه و آرامش. همسر هم گفتند لِتَسْكُنُوا إِلَيْها. چرا بچه ما باید از خانه فرار کند؟ بعضی از بچه ها از خانه فراری هستند برای این که در آن خانه دعوا زیاد است. ملایی: حالا یک مقدار یواش بگوییم کسی نشنود بعضی از مرد ها، بعضی از خانم ها از دست خانواده است که اصلاً انگار به آرامش نمی رسند. یعنی به بچه ها اکتفا نکنیم. یک جاهایی بزرگترهای ما هم همین طور است. و چه قدر بد است دعوا کردن جلوی چشم بچه ها. این ظلم مضاعف است. دعوا نکنیم. ولی اگر قرار شد دعوا کنید، بچه ها بخوابند بعد دعوا کنید. بچه ها نباشند. خیلی فشار روانی می آید روی فرزندی که می بیند پدر و مادر با هم دعوا می کنند. به هر حال گفتند رحمت درونی است. مودت اظهار همان رحمت است. مثل هدیه دادن. مثل نگاه کردن، مثل حرف زدن، همین که انسان به همسر خود بگوید دوستت دارم، به ویژه خانم ها فراموش نمی کنند. نسبت به دوست عادی هم همین جوری است. گفتند به همدیگر بگویید. در دل شما نماند، اظهار کنید آن چه که در دل شما هست به زبان بگویید. بگویید آقا من شما را دوست دارم. به قول شما حیای بی جا هم این جا انسان نداشته باشد. مهرورزی پس از خانواده باید شورع شود و جلوه هایی دارد. جلوه های آن یکی نگاه مهربانانه است. تبسم، این که انسان بچه خود را که می بیند لبخند بزند. و گفتند همین ثواب است. تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَة، بعضی از مردها هستند چک دارند، اجاره خانه آنها دارد سر می آید، قسط دارند، ولی اینها به خانواده ربطی ندارد. فایده ای هم ندارد. یعنی وقتی می خواهیم وارد خانه شویم باید خود را آماده حضور با نشاط کنیم. گرفتاری ها را پشت در بگذاریم. اگر این کار را نکنیم بدتر است باز همین را هم از دست می دهیم. یعنی ما که پول نداریم خواسته بچه خود را برآورده کنیم حداقل از لبخند دریغ نکنیم. بچه خود را مهمان اخم خود نکنیم. دل او کوچک است. اخم پدر به او هم فشار وارد می کند. خانواده ما هم همین طور. و لذا در روایت داریم اخلاق می تواند جای کمبود مسائل مادی را پر کند. هستند. ما فقرای با معرفت داریم. دارند با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند، آبروی خود را نمی برند با هم خوب و خوش هستند و این خانواده یعنی مادر و فرزندان و پدر هوای هم را دارند و خدا هم یک روزی به اینها لطف خواهد کرد و گشایش ایجاد خواهد کرد و اینها در سربالایی های زندگی نخواهند ماند. نوبت سر پایینی هم می رسد. پس نگاه مهربانانه به همسر، به پدر و مادر، به فرزند. می گویند که امیرالمؤمنین در هنگامی که حضرت اباالفضل العباس کودک بودند، حضرت زینب کودک بودند اینها کنار امیرالمؤمنین نشسته بودند به حضرت اباالفضل گفتند که بابا بگو یک، حضرت اباالفضل فرمود واحد، فرمود حالا بگو اثنان، دو، گفت بابا خجالت می کشم با زبانی که یک گفتم دو بگویم. بچه علی ببینید چه قدر معرفت دارد، دیدگاه توحیدی دارد. می گوید در این عالم یک قدرت بیشتر نیست. من می خواهم بگویم این امیرالمؤمنین کار زیاد دارد، ولی الان نشسته است می گوید با این بچه خود حرف بزنم، باب گفتگو را باز کنم. حرف می زند، او هم باز حرف های بزرگترها را می زند. بعد می گویند امیرالمؤمنین چشم حضرت اباالفضل را بوسیدند. بعد رو به حضرت زینب کردند گفتند که حضرت زینب به امیرالمؤمنین فرمود پدر جان ما را دوست دارید؟ امام فرمود آری دخترم. أَوْلَادُنَا أَكْبَادُنَا، فرزندان ما جگر گوشه های ما هستند. اهل بیت خیلی بچه دوست بودند. و من غصه می خورم چرا بخشی از جامعه به جای این که بچه داشته باشند سگ می خرند با سگ زندگی می کنند؟ با تمام احترامی که برای این عزیزان قائل هستم ولی فکر می کنم این یک ظلمی است به خود ما. هیچ کس نمی تواند جای فرزند را بگیرد. آن قدر فرزند لذیذ است، آن قدر شیرین است، که اصلاً سختی های آنها را مادرها فراموش می کنند. و ما آینده خوبی نخواهیم داشت و البته آن کسی که مؤمن است به خدا اعتماد دارد. می داند روزی دست خدا است. می گویند امام حسین (ع) یک شعری سروده بودند برای حضرت سکینه و همسر ایشان حضرت رباب، بعد در آن شعر این جوری می خواندند می گفت به جانت سوگند خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن حضور داشته باشند، آنان مورد علاقه من هستند، اموالم را برای آنان هزینه می کنم، و در این کار جای هیچ سرزنش و نکوهشگری وجود ندارد. این ترجمه شعری است که امام حسین برای همسر خود و دختر خود داشتند. از چهره گشاده دریغ نکنیم، از لبخند دریغ نکنیم، و از تهیه مایحتاج خانواده. بدانیم این هم عبادت است. در روایت داریم که ثواب صدقه دارد. فرمود كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَة، همه نیکی ها صدقه است، و مؤمن هر چه را که در راه خدا خرج می کند برای خانواده خود، برای خود، برای اهل خود، اینها صدقه به حساب می آید. لذا هیچ پدری حق ندارد منت بگذارد، بگوید من میوه خریدم، من این کار را کردم، من آن کار را کردم، چون خدا گفته است «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) این مهرورزی که می گوییم جلوه هایی دارد، چهره گشاده، تبسم، تهیه کردن مایحتاج خانواده، و چهارم هم غذا شدن با خانواده. خیلی فرشته ها دوست دارند ببینند ما غذا را تنهایی نخوریم. با خانم خود با هم باشیم. ملایی: یعنی خانواده جمع باشند. بعضی ها می گویند حالا چه کاری است نشسته اید شما گرسنه نیستید، این جوری است، آن جوری است، یعنی چه که این بیاید، آن برود، دور هم جمع شویم، یعنی چه. نظافت: یک صفایی است. یعنی لذتی دارد. ملایی: خب بعضی ها اعتقاد ندارند. نظافت: ندارند، بعد از لذت آن محروم می شوند. خدا مرحوم امام را رحمت کند. امام با این که پیر بود نقل شده است که وقتی خانم ایشان سفره پهن می کردند و غذا را می آوردند دختران ایشان می گفتند که آقاجان غذا آماده است شروع کنید، می گفت خانم باید بیاید تا غذا را شروع کنم. و این کار مادر خانواده هم هست. مادر خانواده باید سر بچه ها را گرم کند بگوید بابا می آید. البته اگر قرار است پدر 4 ـ 5 بیاید نه. ولی گاهی می تواند یعنی مادر خانواده محور است. اللّهمّ صلّ على فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها، حضرت زهرا محور است. ما وقتی می خواهیم صلوات بفرستیم می گوییم فاطمه و شوهر او، فاطمه و فرزندان او. یعنی خانم ها این جا می توانند این نقش محوری را ایفا کنند. ملایی: حداقل می شود برنامه ریزی کنید. مثلاً آقا چه زمانی تشریف می آورد امروز نشد، فردا، امروز چه زمانی خانه هستید؟ نظافت: خود آقایان هم باید برای این موضوع اهمیت قائل شوند. صبح که می رویم که بچه ها خواب هستند، ظهر هم که دیر می آییم، شب هم که باز بچه ها خواب هستند، یک مقدار آن زندگی مطلوب نیست. ملایی: ممنون هستم از شما حاج آقای نظافت. صفحه 27 قرآن کریم را بشنویم سوره مبارکه بقره آیات 177 تا 181. ثواب تلاوت آیات را همین جا نیت می کنیم به محضر مقدس و نورانی و مبارک آقای ما امام سجاد (س) تقدیم شود. بفرمایید قرآن را نوش جان کنیم، بشنویم و بخوانیم و برگردیم. صفحه 27 قرآن کریم ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دو ـ سه دقیقه زمان داریم، انتهای سمت خدای امروز در خدمت حاج آقای نظافت باشیم همچنان. نظافت: این آیاتی که تلاوت شد نکات مهمی در آن بود. همان آیه اول از آیات معروف است در تعریف بر و نیکی. خیلی مهم است که ما حداقل به مقام ابرار برسیم. البته السابقون السابقون هم هست. ولی کف آن این است که به مقام ابرار برسیم. ابرار را خدای متعال معرفی کرده است. اول ایمان. ایمان باید باشد. ایمان مثل ستون های این خانه می ماند. ایمان هم، ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت، ایمان به این که فرشته هایی هستند، ایمان به قرآن و کتب آسمانی. ایمان به همه انبیاء، بعد حالا نوبت عمل است. نوبت عمل که می شود آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ می گوید آقا پول را در راه خدا بدهید. حالا آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ بگوییم به عشق خدا این پول را بدهد یا این که نه با این که خود نیاز دارد و دوست دارد. بعد می گوید به چه کسی بدهید؟ اول می گوید به نزدیکان. همین بحثی که داشتیم. اتفاقاً این آیه هم دارد تأیید می کند. ذَوِي الْقُرْبى، نزدیک های خود را فراموش نکنید. خانواده و پدر و مادر خود و برادر و خواهر و همین جور به ترتیب. بعد هم می گوید یتیمان، و مسکین ها، و ابن سبیل، یعنی اگر کسی مسافری است، مانده است و پول ندارد. بعد نوبت سائل می شود. حالا یک کسی گدا هست. آن هم به شرطی که بدانیم متکدی نیست. چون بعضی ها شبکه گدایی دارند. داستان آنها فرق می کند. و بعد هم می گوید آزاد کردن برده ها، بعد هم نوبت نماز است و اقام الصلاه. نماز و بعد هم خمس و زکات بسیار اهمیت دارد. بعد هم می گوید آدمی که اهل بر و نیکی است اهل وفای به عهد است. آن قولی که شب اول خواستگاری به خانم خود داده است آن یاد او می آید. در نهج البلاغه داریم چه قدر زشت است انسان وقتی نیاز دارد خاضع باشد و همین جور راحت قول بدهد و عهد ببندد. بعد که دیگر استخدام رسمی شد، بعد که دیگر عقد صورت گرفت آن وقت یاد او برود. مؤمن سر او برود، قول او نمی رود. در نهج البلاغه داریم فرمود الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِد، اگر از کسی درخواست کاری را می کنند این حر است، می تواند نپذیرد. قول ندهد، ولی اگر قول دارد و حریت او از دست رفت برده قول خود است. باید به قول خود عمل کند. ملایی: خیلی خب، خیلی متشکر هستم. ان شاءالله همه به قول های خود عمل کنیم.