صفحه 441 - سوره یس آیات 13 تا 27 وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَٰنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ ۚ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴿٢٠﴾ اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٢﴾ أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ ﴿٢٣﴾ إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿٢٧﴾ برای آنان [که با حق برخورد خصمانه و متکبّرانه دارند] اهل آن شهر را [برای پندگرفتنشان] مَثَل بزن! آنگاه که رسولان ما بهسوی مردم آن شهر آمدند (١٣) چون دو [رسول] بهسویشان فرستادیم آن دو را انکار کردند، پس با [فرستادن رسول] سوم [آن دو را] نیرومند ساختیم نهایتاً [هر سه] گفتند: ما را [برای تأمین سعادت دنیا و آخرتتان] بهسوی شما فرستادهاند (١٤) [اهل شهر با لحنی متکبّرانه] پاسخ دادند: شما جز بشرهایی [معمولی] مانند ما نیستید، و خدای رحمان چیزی [به عنوان وحی بر شما] نازل نکرده است، شما فقط دروغ میگویید! (١٥) گفتند: پروردگارمان میداند که ما بیتردید بهسوی شما فرستاده شدهایم (١٦) و برعهدۀ ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست (١٧) گفتند: ما به شما فالِ بد زدهایم [به این جهت شما را سبب بروز مشکلات میدانیم!]، چنانچه [از دعوت ما بهسوی دینتان] باز نایستید مسلّماً شما را سنگسار کرده، و از سوی ما شکنجۀ دردناکی به شما خواهد رسید (١٨) رسولان گفتند: فال بد [و شومی] شما با خود شماست، آیا اگر به شما پند دهند [پنددهنده را شوم میدانید]؟! [این نیست که میگویید،] بلکه شما مردمی متجاوز [از حد اعتدال] هستید (١٩) از دورترین نقطۀ شهر مردی [بزرگ و باایمان] شتابان [به میان مردم] آمد و گفت: ای قومِ من! از این فرستادهشدگان خداوند پیروی کنید (٢٠) از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمیخواهند و خود راهیافتهاند (٢١) به چه سبب کسی که مرا پدید آورده نپرستم، و نهایتاً بهسوی او بازتان میگردانند؟ (٢٢) آیا بهجای او معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان آسیبی برای من بخواهد، نه شفاعتشان هیچ [آسیبی را] از من برطرف میکند، و نه [قدرت دارند] مرا نجات دهند؟ (٢٣) دراینصورت [که روی به معبودان باطل کنم] هرآینه در گمراهی آشکاری خواهم بود (٢٤) [ای رسولان الهی!] بیتردید من به پروردگارتان ایمان آوردهام، بنابراین [اقرار مرا به ایمان] بشنوید [تا بر آن در پیشگاه خداوند شهادت دهید] (٢٥) [آن مرد سرانجام به دست مشرکان شهید شد، به او] گفته شد: به بهشت درآی! گفت: ایکاش قومم آگاه میشدند (٢٦) که پروردگارم مرا آمرزید، و از کرامتیافتگانم قرار داد (٢٧)