یعنی اگر هم سختی هست پس خرج کردن شما باید بالا برود. نقل میکنند شخصی داشت میرفت، فقیری کنار جاده بود یک پولی به فقیر داد. یک نفر از همراهان آقا به آقا گفت به این پول ندهید. گفت چرا؟ گفت این تریاکی است. یک خورده فکر کرد، برگشت یک مقدار دیگر داد. گفت من به شما گفتم ندهید. گفت این تریاکی است، اگر تریاکی باشد خرجش بیشتر است. هر چه فقر و مشکلات بیشتر است آنهایی که وضعشان خوب است هشدار باشد. من این را از باب وظیفه میگویم. نه کسی به من گفته بگو و نه مشکلی دارم. من خودم هم بعضی سالها خمس میدهم که اگر از زندگی معمولی بیشتر باشد. لذا بحث ما بحث کمک به مردم است. اگر خمس و زکات بود که واجب است، اگر نبود. چون بعضیها میگویند ما خمسمان را دادیم. میدانم خمس را دادید، ولی همسایه گرسنه است. شریعتی: اگر دستت میرسد این جا بحث انفاق است. حجت الاسلام قرائتی: مثلاً بچهات مریض است، میگویی من یک بار دکتر بردم آمپول هم زده است. میگوییم خوب نشده است. آن قدر باید دکتر بروی تا بچه خوب شود. نباید بگویی من دو تا دکتر رفتم، چهارتا عکس گرفتم، پنج تا قرص دادم. تا فقر هست حتی داریم که حکومت اسلامی میتواند مالیات را اضافه کند. یک بار زمان حضرت امیر علیه السلام، حضرت به اسب زکات داد. زکات در حیوانات به سه حیوان است: گاو و گوسفند و شتر. اسب زکات ندارد. حضرت فرمود آنهایی که اسب دارند مقداری زکات بدهند. اسبدارها گفتند چرا؟ فرمود من رئیس حکومت اسلامی هستم، فقرا امسال زیاد هستند، خمس کافی نیست. شریعتی: شرایط حکم کرد. حجت الاسلام قرائتی: این زمانی است که امام میتواند خمس را اضافه کند. این یک مورد است. گاهی هم امام میتواند خمس را ببخشد. من یک نمونه میگویم، داشته باشید و برای دیگران هم نقل کنید. امام کاظم زندان بود. شیعیان میرفتند پول بدهند امام را ملاقات کنند گرفتار میشدند. شیعهها در حکومت بنی عباس گیرمیافتادند، امام خمس را بخشیدند. حلال است. امام هفتم که شهید شد امام رضا امام شد. مردم نوشتند امام کاظم بخشید، شما هم ببخشید. فرمود مگر خمس بخشیدنی است؟ پدرم بخشید که شما گیر بنی عباس نیفتید. ساواکیها دور زندان بودند. این که میگویند بدن امام کاظم هم سه روز روی پل بغداد بود، سه روز چرا دفن نکردند؟ دستور بود که سه روز امام را نگه دارید ببینید چه کسی میآید جیغ بزند، هر که آمد جیغ بزند بگیرید. شریعتی: شیعیان را شناسایی کنند. حجت الاسلام قرائتی: بنابر این خمس بخشیدنی نیست، زیاد کردنی ممکن است باشد، بخشیدنی ممکن است در یک شرایطی باشد. اول سوالها را مطرح کنیم. یک عده میگویند که مال خودمان است. از قرآن بخوانم. به قارون گفتند به فقرا کمک کن، «اَحسَن» احسان کن، «کَما اَحسَنَ الله اِلَیک» خدا به تو داده تو هم به فقرا بده. فرمود خدا به من نداده است. «اُوتیتُهُ عَلی عِلِمٍ عِندي» من یک فوق تخصص اقتصاد دارم، آن اطلاعاتی که من دارم باعث شده است که پولدار شوم. اینهایی که میگویند خودم درس خواندم شاگرد اول شدم، زحمت کشیدم، خودت و وجدانت از تو زرنگتر نیست! از تو باهوشتر نیست! از تو قویتر نیست! آنها به جایی نرسیدند. نگو خودم. خدا به تو داده است. مثلاً بحث من خوب شود بگویم من مطالعه کردم که بحثم خوب شده است. آقای قرائتی، تو را به حضرت عباس چند هزار طلبه هست که سوادش از تو بیشتر است. دهها هزار طلبه است که سوادشان، سابقهشان، سابقهی انقلابیشان، از تو بیشتر است. حالا دری به تخته خورد دوربینها دست تو آمد، فکر نکن مال خودت است. یک عده میگویند مال خودمان است. اینها مال خودت نیست. دلیلش هم این است که گاهی وقتها هر چه فکر میکنی... . مثلاً شاعر نگوید این شعر من است. آقای شاعر چقدر کنار جوب کنار درخت نشستی به آب نگاه کردی یک شعر نتوانستی بگویی. یک بار از خواب بیدار شدی 20 شعر گفتی. اگر از خودت است باید هر وقت خواستی بشود، هر وقت نخواستی نشود. این که گاهی وقتها میخواهی بگویی ولی هیچ شعری نمیآید، گاهی وقتها نمیخواهی بگویی شعر میآید. کسی هیچ چیزی از خودش نیست. یک شخصی نمیرفت شناسنامه بگیرد. به زور زمان ماشین کردند بردند اداره ثبت. گفت چه بنویسم. گفت بنویس هیچ بن هیچ بن هیچ. خیلیها مطالعه میکنند به جایی نمیرسند، کار میکند به جایی نمیرسند. من و شما رفتیم کنار دریا تور انداختیم، من تور را بالا کشیدم 16 ماهی داخلش رفته است، شما تور را بالا کشیدید 100 ماهی داخلش رفته است. حالا این جا استعمار است؟ استعمار نیست، استثمار نیست، زد و بند نیست، رانتی نیست. دو تا یک جور کنار هم ایستادند تور انداختند. او تور را کشید بالا 16ماهی، او بالا کشید 100 ماهی بود. شریعتی: پس یک چیزی، یک نیرویی، پس پرده هست. حجت الاسلام قرائتی: منتها هر دو امتحان است. میگوید حالا که 100 ماهی گرفته است باید 20% را به فقرا بدهد. کسی نگوید از خودم است، تیزهوشیام است، مطالعهام است، زحمتم است. کسی این حرفها را نزند. یک وقت یک نمایندهای علیه یک نماینده شکایت کرد. گفت فلان نماینده پول داده رای مردم را خریده است. احضارش کردند به شورای نگهبان که قصه چیست. گفت هر چه میگوید درست میگوید، پول دادم رای خریدم. ولی مردم این پول را از من گرفتند، به او رای دادند. از سفره من غذا میخوردند به او رای میدادند. تا این جا درست است. پول دادم که رای بخرم. آنها رای ندادند. یک کسی خیلی آرایش میکند که همسرش دوستش داشته باشد، آخر هم نگاهش میکند ولی دوستش ندارد. یک کسی دست و پا میزند که بگوید من بهترین هستم، با سر زمین میخورد. معلوم میشود بدترین است. به خودت نسبت نده. این مسئله را جواب بدهم. خیلی مسئله قشنگی است. من مسئله از این بهتر پیدا نکردم. میگویند این کارهایی که ما میکنیم، پیشرفتها، ترقیها، سقوطها، پایین و بالاها که میشود، مال خودمان است یا خدا خواسته است. جوابش این است که هر دو. چگونه هر دو میشود؟ خیلی مردم میروند رانندگی یاد میگیرند. وقتی میروند رانندگی یاد بگیرند این آقایی که شاگرد است گاز و ترمز دارد، چشم دارد، سواد هم دارد. همه چیز مهیا است. ولی همه کاره نیست. ممکن است گاز بدهد، این نگهش دارد. این برقی که در خانه هست برای من است یا برای اداره برق است؟ هر دو. اگر شما برق کشی کنید ولی سازمان برق، برق را وصل نکند تاریک است. او هم برق بدهد شما لامپ نزنید. چرا نمیگوییم هر دو؟ گفت هندوانه میخواهی یا خربزه گفت هردوانه. «لاجَبرَ وَ لَا تَفویض» معنایش این است. انسان اختیار دارد، آزاد است. فکر و عقل و تصمیم و همهی اینهایی که میگویی درست. اما مطلق هم نیست که هر کاری بخواهد انجام دهد. «وَ مَا تَشَاءُونَ إلَّا یَشَاءُ اللهُ رَبَّ العَالَمِینَ» یعنی آن هم که تو میخواهی. بعضیها میگویند ما این جا سهمی داشتیم، نداشتیم. هر جای کار یک مقدار سهم داشته باشی باید وظیفهات را بدهید. یک مثال دیگر بزنم. مثالهای ما خیلی خوب است، خدا لطف کرده است. دولت خیابان میکشد ربطی به شما ندارد، خیابان را اسفالت میکند، لوله کشی میکند، گازکشی میکند، برق کشی میکند، لوله آب را تا خانه میآورد، شما شیر را باز میکنید از این آب استفاده میکنید. هیچ چیزی درست شما نیست. شیر را که شما باز کردید، پس باید پول آب بدهید. نباید بگویید خیابانها را دولت کشید، دست من نیست. بله، خیابانها را دولت کشید، او هم این کار را کرد، او هم این کار را کرد. تو هیچ سهمی نداشتی. بالاخره شیر را باز کردم باغچه را آب دادم یا وضو گرفتم. همین مقدار که آب را باز کردی پس یک جایی از کار اختیار با تو است. یک جایی که اختیار با تو است باید پول آب بدهی. شریعتی: تو هم درگیر شدهای. حجت الاسلام قرائتی: تو هم درگیر شدی و باید پول آب بدهید. نباید بگویی که دست خدا بود. بالاخره ما هیچ سهمی نداشتیم. نمیشود گفت همه چیز از خودمان است. آیه قرآن است که میخوانم. «وَ مَا تَشَاءُونَ إلَّا یَشَاءُ اللهُ رَبَّ العَالَمِینَ». آن جایی هم که شما تصمیم میگیرید، خدا خواسته است که شما تصمیم بگیرید. پس بی اراده نیستی، بیکار نیستی، شما هم سهم دارید. منتها گاهی وقتها آدم نمیداند. در مناجات داری: «عَصَیتُکَ بِجَهلي» خدایا ندانستم. نفهمیدم قرآن است، پایم را روی قرآن گذاشتم، نفهمیدم. شریعتی: حواسم نبود. حجت الاسلام قرائتی: حالا بحث این است که کسی سرمایهاش را از خودش ندارند. از تو باسوادتر است. بسیاری کمالات افراد دارند که شما ندارید. خدا خواسته پول را به شما بدهد. البته یک چیز هم به آنها داده است. ممکن است به شما پول داده است، به آن حوصله داده است. پول به شما داده است، اولاد تیزهوش به او داده است. به شما پول داده است، اعصاب راحت به آن داده است. او با پول کمش اعصاب راحت میخوابد، شما با پول زیادت از خواب میپری. خدا یک جوری کرده است که حضرت امیر میگوید خدا قاطی کرده است، گوشت و استخوان را با هم کرده است. «قَرَنَ بِسَعتِها عَقابیلَ فاقِتَها» پولدار و فقیر را کنار هم گذاشته است. مثل قلهها و درهها. این جا قله است، آن جا دره است. «مَادَّ القَامَة» قدش بلند است، یکی قدش کوتاه است. «بَلیغُ اللِسان» بیانش زبان است، «حَدیدُ الجِنان» قلبش سنگ است. یعنی این گونه نیست که همه چیز با هم باشد. یک مثلی را یادم است در تلویزیون گفتم، ولی کدام شبکه نمیدانم. شریعتی: میشنویم، بفرمایید. حجت الاسلام قرائتی: خیلی مشکل است. دوست داشتیم حرف نو بزنم. باید بگویم حضرت علی اصغر 45 سالش بود. بخواهم بگویم 6 ماهش بود، میگویند پارسال هم گفتی 6 ماهش بود. علاوه بر این که قرآن کتاب تربیت است، تربیت باید تکرار شود، تعلیم همین که طرف فهمید بس است. تعلیم مثل کراوات است، یکی که زدی دیگر دو تا روی هم نمیزنی. شریعتی: حاج آقا خدا یک لطفی به شما کرده است هر بار حکایتها، مثلها، از زبان شما برای ما و مخاطبان نو و تازه است. حجت الاسلام قرائتی: از کجا میدانید؟ میدانید؟ شریعتی: بله. حجت الاسلام قرائتی: الحمدالله. این که مردم شکر کنند مردم یادشان میرود. اگر مردم شکر کنند. شریعتی: هر بار که میشنویم واقعاً حلاوت دیگری دارد. حجت الاسلام قرائتی: بحثمان سر خمس بود. اگر شما یک چیزی دارد او هم یک چیزی دارد. خمس در قرآن آمده است؟ بله. آیه را از رو میخوانم، یک نکاتی هم دارد که میگویم. خمس مربوط به جنگ است؟ آیه که نازل شد برای جنگ بود. حالا هر جنگی باشد. ولی خمس جنگ در قرآن آمده است، ولی باقی خمس مثل تجارت و اینها در روایات آمده است. یعنی یک تکه خمس جنگ در قرآن است، بقیه در روایت است. مگر میشود؟ بله میشود. نماز هم که میخوانیم این گونه است. «اَقیمُوا الصَّلاة» در قرآن است که نماز بخوان، اما سه رکعت مغرب و دو رکعت صبح، نماز ظهر را آرام، نماز صبح را بلند. شریعتی: چه جوری بخوانیم آن در قرآن است. حجت الاسلام قرائتی: «وَ یَطَوَّفُوا» بروید طواف کنید. چشم. در قرآن است. اما 7بار یا 4 بار یا 20 بار یا 3 بار؟ چند بارش دیگر در قرآن نیست. یک آیه در قرآن داریم میگوید هر چه پیغمبر میگوید گوش دهید، ولو در قرآن نباشد. پیغمبر فرمود نماز صبح دو رکعت است؛ چشم. همه دین ما در قرآن نیست. میآمدند از امام سوال میکردند که این در قرآن نیست. میگفت نباشد، در روایات پیغمبر که هست. ما دو بال داریم: «کِتابَ الله وَ عِترَتي» قرآن و اهل بیت. رهبران معصومی کنار قرآن داریم. چرا آیات زکات بیشتر است؟ ما اینها را حساب کیلویی نمیکنیم. شما کوثر یعنی خیر زیاد. در سوره کوثر سه آیه بیشتر نیست، اما فضیلت زهرای بزرگ در آن است. چرا این اول آمده، آن آخر آمده است؟ شما ممکن بگویید «قُل هُو َالله» اول باشد، «تَبَّت یَداه» بعدش باشد. بگویید خدایا چرا ابولهب را که خدا لعنتش کرده «تَبَّت یَداه اَبی لَهَب» بریده باد دست ابی لهب، این این سمتش «قُل هُوَ الله» است. یک آیه کنار دارد. «اِجعَلُوا فِي المَکانِ». «سَبِّح إسمِ رَبِّکَ الاَعلی». آیه قرآن بود که خواندم. «سَبِّح إسمِ رَبِّکَ الاَعلی».فرمود این را در سجده بگذارید. «سَبِّح إسمِ رَبِّکَ الاَعظیم» فرمود این را در رکوع بگذارید. این که جای آیه کجا باشد، چند بار باشد، ما نمیدانیم. وگرنه باید بگویم اسم گوسفند در قرآن چند بار آمده است، اسم سگ چند بار آمده است، پس گوسفند بهتر است. اینها این رقمی حساب نکردند. آمد گفت درخت خردگان به آن بزرگی، درخت خربزه الله اکبر. اینها مقایسه غلطی است. اما آیه خمس چیست؟ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». پس در قرآن آمده است، سوره انفال، آیه 41. آیه این است: «وَاعلَمُوا أَنَّمَا غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذي القُربَی وَ الیَتَامَی وَ المَسَاکِینِ وَابنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ وَ مَا أَنزَلنَا عَلَی عَبدِنَا یَومَ الفُرقَانِ یَومَ التَقَی الجَمعَانِ وَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَيءٍ قَدِیرٌ». این «وَاعلَمُوا» یعنی بدانید. بدانید نماز واجب است، بدانید روزه واجب است. باقی واجبات «وَاعلَمُوا» در آن نیست. مثل کلمه «عَلی» است. یعنی حواستان جمع باشد. «وَاعلَمُوا» بدانید. «أَنَّمَا غَنِمتُم» باز در کله «أَنَّمَا» تاکید است. «وَاعلَمُوا» یعنی حواست جمع باشد. «أَنَّمَا غَنِمتُم».غنیمت یعنی درآمد. چه درآمد از غنایم جنگ باشد یا چیز دیگر. غنیمت مخصوص جنگ نیست. شریعتی: یعنی کلاً اگر چیزی گیرتان آمد. حجت الاسلام قرائتی: هر چه درآمدتان است. «مِن شَيءٍ» یعنی هر چه بود. یعنی نگویید من خمسی ندارم، آقای قرائتی چه میگویی، برو به تاجران و پولداران بگو. هشتم گرو نه است، با زحمت زندگی میکنیم. ما خمس بدهیم؟! قرآن گفته است «مِن شَيءٍ» یعنی کم هم اگر هست همان کم را هم بدهی. واجب واجب است. حالا کم یا زیاد باشد. این کلمه «مِن شَيءٍ» یعنی حتی اگر چیز کمی باشد. شما نگویید برگ زرد که کشتی نمیشود. این برگ زرد اگر در آب افتادا برای 50 مورچه کشتی میشود. 50 مورچه میروند سوار اینها میشوند. بله یک کشتی فنی داریم، این کشتیهای بزرگ، یک کشتی هم داریم که برگ زرد است. باز نگفته «فَأَنَّ خُمُسَهُ لِلهِ» گفته: «فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ» اول خدا را گفته است. نمیگوید خمس برای خداست. میگوید برای خداست خمس. این فرق میکند که بگوید خمس برای خداست، یا برای خداست خمس. یک وقت میگویم دوست دارم شما را، یک وقت میگویم تو را دوست دارم. شریعتی: این جا من مهم هستم، آن جا خدا مهم است. حجت الاسلام قرائتی: «فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ». دیگر چه کسی؟ «وَ لِلرَّسُولِ». بخشی از خمس برای خداست. خدا که نیازی به خمس ما ندارد، این اهداف خداست. فکر الهی، اولیای الهی، احکام الهی. آن چه که مربوط به خدا میرسد. «وَ لِلرَّسُولِ وَلِذي القُربَی» برای پیغمبر و ذی القربی که همه جزو اهل بیت هستند. خمس برای سیدها است؟ نه. سیدها اگر فقیر بودند میتوانند از خمس استفاده کنند. آن هم نه زیاد، به اندازه خرجی یک سالشان. سید فقیر شرعی است، واقعاً فقیر است، فوقش به اندازه یک سال میتوانید به او بدهید نه این که همیشه بدهید. اگر سال دیگر دوباره فقیر بود یک بار دیگر کمکش میکنید. نمیشود به یک کسی خمسی زیاد داد. خرجی یک سالش باشد. چرا خمس و زکات؟ چون زکات را نباید به سیدها داد. مثل این که قوای مسلح از بانک سپه پول بگیرند، کارمندان دولت از صادرات بگیرند. این دو صندوق است ولی نباید گرسنه باشد، حالا چه سید چه غیر سید. اگر سیدی گرسنه است از خمس، اگر غیر سید است و گرسنه است از زکات. گرسنگی ممنوع است. ولی این که همه هم از یک صندوق بخورند آن تدبیرش با خدا است. خدا در آیه خمس میگوید حکیم است، یعنی حرفهایم حکیمانه است، درست این کار را کردم. آن جایی که خدا یک تبعیضهایی هم هست حکمت خدا فراموش نشود. زن میآید میگوید چرا ارث من نصف است. میگویم خانم یک دقیقه حوصله کن. فرض کنید سرمایه کرده زمین 30 تومان است. مردم کره زمین را که دیدند 20 تومانش را به پسرها میدهند، 10 تومان به دخترا میدهند. دختر خانم تا میرود میگوید چرا من ده تومان او بیست تومان، میگویم دختر خانم تو هیچ خرجی به گردنت نیست. مهریه به گردن اوست، تو جهاز واجب نیست بدهی، او واجب است مهریه بدهد. مهریه به گردن مرد است، هزینه زندگی به عهده مرد است. خرج تو هم به عهده مرد است. پس خانم 10 تومان داری این 10 تومان را پس انداز کن. بیا با این ازدواج کن سر سفره مرد بنشین. 10 تومان برای خودت است، از این 20 تومانی هم که برای مرد است نصفش را تو برمیداری. پس ببینید 20 تومان به او دادم، 10 تومان به تو دادم. ولی به آن 10 تومان گفتم پس انداز کن برای زندگیت، بیا کنار مرد ازدواج کن، از آن 20 تومان استفاده کن. پس 10 تومان یواشکی داری، 10 تومان از این سفره بالا میکشی. پس 20 تومان شد. پوستش این است که یکی 20 تومان یکی 10 تومان. اما با نگاه عمیقتر میبینی خیلی هم حکیمانه است. خدا در آیه زکات میگوید: «فَرِیضَةً» این واجب است. بعد میگوید از طرف خدای حکیم است. ما که نمیدانیم این اسرار چیست. اصلاً ما چه چیزی بلد هستیم. قرآن به همهی باسوادها کره زمین بیسواد گفته است. با این مدرکها دلمان خوش است. «وَ مَا اُوتیتُم مِن العِلمِ إلَّا قَلیلاً» یعنی همه سواد کمی دارید. همه با هم؛ نمیگوید هر کدام سوادتان کم است. شریعتی: فکر نکنید خبری است. حجت الاسلام قرائتی: نمیگوید دانه دانه بی سواد هستید، همه با هم «إلّا قَلیلاً». خدا به پیغمبرش میگوید بگو من هم بلد نیستم. گاهی از پیغمبر سوال میکردند. میگفت خدا میداند، ما چیز بلد نیستیم. برگ اناز باریک است. چرا؟ برگ انگور پهن است. برگ انگور نازک است با آن دلمه درست میکنند، برگ انار کلفت است. ما نمیدانیم چرا. حتماً یک رابطهای بین این برگ و مزه انار هست. این برگ انار اگر مزه اناز یک جور دیگر باشد یک جور دیگر میشود. ما نمیدانیم. «وَاعلَمُوا» باورتان بیاید، «أَنَّمَا غَنِمتُم» هر غنیمتی چه جنگی و چه غیر جنگی. اگر «أَنَّمَا غَنِمتُم» از قرآن گرفتید غیر جنگی هم میگوید. قرآن آیاتی دارد که گفته است غنایم جنگی را به غنیمت بگیرید. حالا فرض کنید در قرآن برای غنایم غیر جنگی نیست. نباشد. در قرآن رکعات نماز هم نیست. در قرآن فقط میگوید نماز بخوان. طواف کن، اما این که چند بار، ما نمیدانیم. دین ما فقط از قرآن نیست. فلذا نپرسید کجای قرآن نوشته است. شما اگر بخواهید به آن عمل کنید در قرآن هم ننوشته باشد به خاطر پیغمبر عمل میکنید. نخواهید عمل کنید در قرآن هم باشد عمل نمیکنید. به یک کسی گفتند عیب داری، گفت نه. گت عیب جو داری، گفت بله. گفت پس برایت عیب درمیآورد. شریعتی: بالاخره برایت پیدا میکند. حجت الاسلام قرائتی: نکاتی که در این آیه هست این است. «فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ» جمله اسمیه است. خود جمله اسمیه هم تاکید است. حالا اینها آخوندی است رد شویم. این دائمی است نه موقت. بعد آخر آیه میگوید: «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ». این خیلی مهم است. عزیزانی که پای تلویزیون هستند یک مقدار بیشتر توضیح دهند. در آیه خمس میگوید: «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ». حالا به چه کسانی میگوید. در جنگ. ببین چند صفت است. 1) اصحاب پیغمبر هستند. چون بعضیها میگویند هر که اصحاب پیغمبر است مومن است. نه؛ ما اصحاب پیغمبر داریم عادل بوده، اصحاب پیغمبر داریم فاسق بوده است. در قرآن داریم یکی از فاسقان یکی از اصحاب پیغمبر بوده است. شوخی که نداریم. درست است بگوییم هر که پیغمبر را دیده است عادل است؟ هیچ جا درست نیست. بگوییم هر که بچه این شهر است آدم خوبی است، هر که بچه این روستا است آدم خوبی است، هر که در این دانشگاه باشد آدم خوبی است. مثلاً در خطهای جناحی، این جناح خوب است یا آن جناح. ما آدمها را با کارهایش میسنجیم. ممکن است با این جناح باشد ولی گناه کبیره کند، با آن باشد گناه صغیره کند. 1) اصحاب پیغمبر بودند، 2) رزمنده بودند، 3) پیروزشدند، 4) غنایم جنگی گرفتند، 5) پیروز شدند، 6) روزه گرفتند. آخرش میگوید اگر خمس دادی دین داری وگرنه نداری. خیلی مهم است. شریعتی: یعنی این قدر؟! حجت الاسلام قرائتی: خیلی مهم است. «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ». کلمه «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ» یعنی نگویید من حزب اللهی هستم. جبهه بودی، کافی نیست. با پیغمبر با هم جبهه بودید، کافی نیست. شریعتی: یعنی یک معیار ایمان و دین داری ما است. حجت الاسلام قرائتی: زکات هم همین طور است. خدا در قرآن به زکات، صدقه گفته است. به شیعه و سنی گفتند زکات است. چرا به زکات صدقه میگویند؟ چون زکات از صدق است. صدق یعنی راستگویی. تو اگر راست میگویی که ایمان داری باید زکات دهی. اگر میگویی اسلام ولی زکات نمیدهید پس صداقت نداری. به مهریه خانمها چرا صداق میگویند؟ چون داماد میآید به عروس میگوید دوستت دارم. میگوید 100 سکه بده. اگر گفت پول نمیدهم، میگوید دروغ میگویی، کلاهبردار هستی. چه چیزی من از دخترخالهام کم دارم که اون 200 سکه مهر دارد، من 10 سکه دارم. این فکر میکند دارد خودش را میفروشد. میگویید چه چیزی از دخترخالهام کمتر است. عروس خانم، مهریه نرخ شما نیست. نعوذ بالله اگر نرخ شما باشد باید بگوییم حضرت زهرا بی ارزش است. داماد خواستگاری میآید، به عروس میگوید میخواهم تو را عقد کنم. میگوید سکه بده. این علامت صداقت است. لذا به مهریه گفتند صداق، صدقه. زکات هم صدقه است. یعنی اگر راست میگویی ایمان داری. الان شما میگویی گندم برای خودم است، خورشید سهم ندارد؟ اکسیژن سهم ندارد؟ باران سهم ندارد؟ زمین سهم ندارد؟ البته تو هم سهم داری. کشاورزی، آّبیاری، تلاشت، سم پاشی. تو هم سهم داری، خدا هم سهم دارد. میگوید از 15 کیلو، 1 کیلو به فقیر محله بده. به خصوص در این وضع فشارهایی که مردم در معیشت دارند. شریعتی: در بحث زکات. حجت الاسلام قرائتی: در بحث زکات، در بحث خمس. «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ». میگویند بعضی سیدها وضعشان خوب است. به آن کسی بده که وضعش بد است. شما فقیر سراغ داری به فقیر بده، با اجازه مرجع. چرا بعضی آخوندها پول دارند؟ خوب بعضیها هم پول ندارند. مانند آنهایی که میگویند چرا چهارشنبه پولم گم شد؟ یک کسی هم میگوید چهارشنبه پولش پیدا شد. علاوه بر این که برای ما اصل نیست. نمیگوید چرا داری، میگوید از کجا آوردی. مثل حضرت علی در نهج البلاغه که به ماموران، به استانداران، میگفت حسابت را بیاورد تحویل بده که بدانم پول را چه کردی. حساب پس بده. نمیگوید چرا داری. ممکن است از راههایی درآمد دارد. مثلاً ارث رسیده است. رفته ماهی بگیرد، تور ماهی زیاد گرفته است. این پولدار شده کلاهبرداری نکرده است. همهی پولداران کلاهبردار نیستند. همه فقیرها هم آدم خوبی نیستند. دانه دانه باید آدمها را حساب کرد که این آقا در این ساعت در این شرایط آدم خوبی بود. یک ساعت دیگر خلافکار بود، جنایتکار بود. مردم این گونه نمیشود کیلویی حساب کرد. رفتیم بازار جنس خریدیم جنس بد بود، پس یک فحش به همه بازاریها بدهیم. یک چیز هم به آخوندها بگوییم، یک چیز هم به همه دولتیها بگوییم. شریعتی: همه را با هم نبینیم. حجت الاسلام قرائتی: یک کسی رشوه گرفته است، میشود گفت دولتیها رشوه گیر هستند؟ شریعتی: نه. حجت الاسلام قرائتی: قیامت گیر داریم. قرآن حتی بعضیها که انتقاد میکند میگوید: «وَ مِنهُم» بعضیهایشان، نمیگوید همهشان. ممکن است کسی درآمدهایی داشته باشد. مثلاً استاد دانشگاه است، سخنرانی میکند، تحقیق میکند، کتاب دارد، کتابهایش چاپ میشود، ارث پدر به او رسیده است. بنابر این هر داشتنی عیب نیست، فقط باید ببینیم از چه راهی درآورده است. از کجا درآورده است. این «از کجا» در اسلام مهم است. نباید بگوییم چون این پولدار است پس آدم بدی است. از خودش بپرس. گاهی وقتها یک سو ظنی داریم، میگوییم ببخشید میشود من یک سوالی کنم. از خودش بپرس. یک آقایی در یک جایی پیش نماز بود، خیلی پیر بود. وقتی میخواست سجده کند یک مهر از جیبش درمیآورد و میذاشت «سُبحانَ رَبِّي العَلی وَ بِحَمدِه» میگفت و بعد برمیداشت. دوباره این را در جیبش میگذاشت. مردم گفتند یعنی چه؟ مگر مهرهای مسجد دزدی است، چرا با مهرهای مسجد نماز نمیخواند؟ گفتم بپرسید. گفتم ببخشید، شما چرا با مهر مسجد نماز نمیخوانید. گفت قیافه من را میبینی؟ حدود 90 سالم است. صورتم خشک شده است. این مهر هم تا سرم را میگذارم سردی مهر میرود در مغزم تیر میکشد شریعتی: این جا میگذارم که گرم بماند. حجت الاسلام قرائتی: بله. این جا باشد، در سجده درمیآورم. اینها را باید به مردم گفت. حضرت با یک خانمی صحبت میکرد. یک کسی آمد گفت آقا بیا، این خانم من است، محرم است. گفت مگر چیزی گفتیم؟ گفت بلکه گفتی این خانم که بود. اگر کسی شک دارد بپرسد. شریعتی: خیلی وقتها همین نپرسیدنها منشا سو تفاهمها و سو ظنها میشود. حجت الاسلام قرائتی: گاهی هم هدیه بدهند. نقل شد که برای امام خمینی یک فرش دستبافت آوردند. صاحبش گفت من دوست دارم امام خمینی نمازهایش را روی این قالیچه من بخواند. دفتر قبول کرد. وقت نماز شد سجاده را انداختند، امام یک مقدار نگاه کرد. گفت آدم همینطوری شاه میشود. یکی فرش میدهد، یکی انگشتر قیمتی میدهد، یکی عبا قیمتی میدهد، یکی لوستر قیمتی میدهند. ذره ذره میدهند، یک مرتبه از کوه نشین، کاخ نشین درست میکنند. داشتن عیب نیست. خود امام خمینی در خمین ارث پدری داشت. به امام جمعه خمین گفته بود تمام این زمین را قطعه قطعه کنید، به فقرای خمین بدهید. داشتن عیب نیست، از کجا آوردید و کجا خرج کردید. این مهم است. میگویند چرا به ایشان بدهیم، به کسی بدهیم که فقیر باشد. به چه کسی بدهیم؟ مگر به مرجع تقلید گفتند از چه کسی تقلید کن؟ هیچ کس به کسی نگفته است باید از کسی تقلید کنی. گفتند برو از علمای شهر و حوزهها انتخاب کن. گفتند این افراد از نظر علمی و کمالاتی که یک مرجع باید داشته باشد قابلیت یک مرجع دارد. پس علمای شهرها روی افرادی یا فردی نظر میدهند، شما برو به او بده. سوال: خودم سیدها را بیشتر میشناسم؟ بله. ولی وقتی تو خمس به سید میدهی، سید باید در کوچه به تو سلام کند. چون از دست تو پول گرفته است. اما اگر خمسش را از امام خمینی گرفت، امام خمینی میگوید برای سرنگونی شاه شیر نفت را ببنید. شیر نفت را بستند. سربازها از سربازخانه فرار کنند، برای تضعیف قدرت شاه. سربازها فرار کردند. مردم باید پول از کسی بگیرند که فردا بای سرنگونی طاغوت گوش به حرف او بدهند. تو به او دادی او هم به تو دعا میکند. نظام در آن درنمیآید. اصلاً بفهمدا پول از نایب امام زمان میگیرد. این افتخار است. شریعتی: آن «لِلهِ» در آیه پررنگ شود. حجت الاسلام قرائتی: بله. یک وقت من خدمت امام رسیدم، گفتم یک جمله میخواهم از قول شما بگویم. دروغ است ولی شما اگر بفرمایید که این جمله را بگویم دیگر دروغ بودنش تمام میشود. گفت چه میخواهی بگویی؟ گفتم من به شهرستانها میروم برای نهضت سوادآموزی سرکشی کنم. میخواهم بگویم امام خمینی سلام مخصوص به شما رساند. شما یک جمله به من بفرمایید که آقای قرائتی در شهرهایی که میروید، سلام مخصوص من را به معلمین نهضت سوادآموزی برسانید. ما میرفتیم میگفتیم چقدر گریه میکردند، جیغ میکشیدند. این سلام امام ارزش دارد، وگرنه اگر بگویم من سلام رساندم میگوید تو چه کسی هستی. مورچه چیست که کله پاچهاش چه باشد. شریعتی: اختیار دارید. حجت الاسلام قرائتی: این مسئله مهمی است. خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، گفتیم که ما یک مقدار انگشتر داریم. میخواهیم به کسی بدهیم که ظهر عاشورا نماز برقرار کند، ولی نه در مسجد. اگر در مسجد است که باید در مسجد بخواند. یک جایی با مسجد فاصله دارد، ولی ظهر شد. ظهر امام حسین سر نماز بود، امام زمان سر نماز بود. آن وقت داری سینه میزنی، 5 دقیقه، 10 دقیقه تعطیل کن نمازت را بخوان و بعد عزاداری را ادامه بده. من میخواهم اقامه کرد این انگشتر را دستش کنم. بگویم آقا داده است، آیت الله خامنهای داده است. گفت به اسم من میخواهی بدهی؟ انگشتر را گرفت، گفت من باید ببینم. عینکش را عوض کرد، یک لامپی هم روشن کرد. آشغال به اسم ما ندهی. دانه دانه این انگشترها را دید، گفت انگشترهای خوبی است. گفتم که این جمله را هم بفرمایید که این از طرف ما برای تشویق شماست. من نمیدانم 100 تا، یا کمتر بیشتر، نماز ظهر عاشورا راه افتاد. شریعتی: خدا خیرتان دهد. حجت الاسلام قرائتی: اگر خمس دست اهلش برسد، شیر نفت را میبنند. مثل امام خمینی شیر نفت شاه را بست. پادگانها را خلوت میکند، مثل امام خمینی. شریعتی: و تشخیص میدهد کجا باید هزینه کنید. حجت الاسلام قرائتی: بله. یک وقتی من خدمت مرجعم رفتم، گفتم امسال میخواهم خمس بدهم. گفت خودت فقیه هستی، سراغ من آمدی؟! گفت خودت بده. گفتم میخواهم شما بدهید. من بدهم از جیب خودم میدهم. خمس برای امام زمان است. پول امام زمان باید صد درصد از خدا باشد. من ممکن است از یکی خوشم بیاید به او بدهم، از یک سید بدم بیاید به او ندم. یعنی هر کسی را دوست دارم به او میدهم، هر کسی را که دوست ندارم به او نمیدهم. پس نفس است، خدا نیست. شریعتی: باز من وسط میآید. حجت الاسلام قرائتی: شما این را بده که این پول برای جانشین امام زمان علیه السلام است. به هر کسی که شما تشخیص میدهید، بدهید. من اگر فقیر دیدم دلم سوخت به او میدهم. اصلاً بعضیها میگویند اگر دلت سوخت و خمس دادی این شبهه دارد. تو هر مسلمان هم نبودی دلت میسوخت کمک میکردی. حالا بعضیها مسلمان هم نیستند، یک جایی دلشان میسوزد کمک میکنند. اگر دلت بسوزد این برای خدا نیست، برای سوز دل است. حالا در عین حال میشود آدم از مرجع اجازه بگیرد، بگوید من سادات دارم، فامیل این گونه این گونه این گونه دارم، اجازه بگیرد که به او بدهد. ولی این باید به حکومت وصل شود، وصل به حضرت مهدی علیه السلام شود، وصل به نظام شود. نمیخواهیم فقط شکمش سیر شود، باید خودش هم رشد کند. اتصال به یک مرجع تقلید، به جانشین امام زمان، شود. البته هر فقیهی هم فقیه قابل تقلید نیست. ممکن است کسی از نظر علمی قدرت اجتهاد دارد اما ... . حدیث داریم که آن احادیثی که کنترل نفس دستشان است، یعنی از روی هوس حرف نمیزنند، خوف خدا دارند، تقوا دارند. شما میدانید 20% سرمایه مردم چقدر پول میشود. وقتی میتوانیم بگوییم مردم دو ماه دو ماه گوشت نخورند، یک ماه یک ماه است گوشت نخوردند. به خاطر این که این پولها ورم کرده است. 20% سرمایه چقدر میشود. شریعتی: پس آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد، خرجهای خودشان را انجام دادند، اگر چیزی باقی ماند 5/1 آن را باید خمس دهند. حجت الاسلام قرائتی: بله. خیلی از خانمها ثروتمند هستند. ما داشتیم خانمهایی که ثروتمند بودند. کار خیلی خوبی هم کردند. ما در قم که بودیم یک مسجدی به نام مسجد فاطمیه بود. نزدیک حرم بود. یک خانمی مسجد ساخت به قدری با برکت بود آیت الله العظمی بهجت آن جا نماز خواند. مسجد پر میشد. از صبح تا شب پر بود. مسجد بزرگ هم نبود، شاید 200-300 متر بود. اما مسجد بابرکتی بود. خانم پیر شدی، بچههایت وضعشان خوب است، الحمدالله. یک کار خیری برای خودت کن، یک مشکلی را حل کن. بعضیها میگویند آن جایی که من میخواهم باشد. «من» در این کار نباشد. نیاز واقعی امت، نه علاقه شخص شما. کلمه «من» نباشد. بارها نزد من آمدند که آقا ما میخواهیم یک مسجدی در جاده بسازیم. ساعتی چند ماشین رد میشود؟ شما برای یک کیلو آرد میخواهید نانوایی درست کنید؟! نانوایی جایی است که چند کامیون آرد باشد. این روستای شما روزی 10 تا، 20 تا، 50 تا، ماشین رد میشود. برای 50 تا ماشین، 4 تا میخواهند نماز بخوانند، در آن 4 تا هم چند نفر میخوانند چند نفر نمیخوانند. شما اگر میخواهید مسجدی بسازید که ما کمک کنیم باید این گونه باشد: 1) مثلاً ساعتی این تعداد ماشین رد شود، 2) فاصلهاش با مسجد بعدی چقدر باشد، نزدیک هم نباشند، 3) منفعت عام باشد. یعنی گاهی اوقات یک چیزی را چند منظوره میسازد. من برای چند منظوره لب را مثال میزنم. میگویم خدا یک شکاف در صورت گذاشته است، به نام لب. و بعد هم گفته است روی این لب فکر کن. «وَ لِساناً وَ شَفَتَینِ». این یعنی لب دادیم. بعد هم میگوید با این لب تدبر کن. لب که تدبر نمیخواهد. این که دیگر تدبر نمیخواهد. میگوید نه، «وَ لِساناً وَ شَفَتَینِ» به زبانت فکر کن. شریعتی: ببین چقدر کار از آن برمیآید. حجت الاسلام قرائتی: چه کاری است که این لب انجام نمیدهد؟! تنفس ما، اولین نیاز ما، با همین لب است. تغذیه ما با همین لب است. مکیدن سینه مادر با همین لب است. سخنرانی ما با همین لب است. تعلیم و تربیت ما با همین لب است. تشکر و انتقاد ما با همین لب است. ذکر خدا با این لب است. فحش دادن با این لب است. بوسیدن با این لب است. حالا اگر دست مهندسها میدادند، به کارشناسان میدادند. یک لوله میساختند برای ورود اکسیژن، یک لوله از این جا خارج میکردند برای خروج کربن، یک دکمه برای مکیدن، چشیدن، بوسیدن. سر ما را پر از دودکش و دکمه میکردند. هنر خدا را ببین با یک لب همه نیازها را برطرف کرد. زحمت هم ندارد. شریعتی: چند منظوره است. حجت الاسلام قرائتی: خوب است که انسان اگر میخواهد کاری کند فکر کند کار عمیقتر چیست. یک افرادی هستند که به عقلشان فشار آورده دست از تحصیل برداشتند، یا نسبت به درس مشکل دارند. شما چقدر پول در بانک دارید و این دانش آموز پول کتاب ندارد، این طلبه پول کتاب ندارد، مسکن ندارد، خوابگاه ندارد. پولها را که با خودمان نمیخواهیم ببریم. خوب است هر زنی هر مردی تصمیم بگیرد یک کار خیری کند، زیر نظر یک اسلام شناس مجتهد عادل. خیلی چیزها نیاز نیست. دلمان خوش است، ولی واقعاً نیاز نیست. یک کسی کنار دریا ماهی میفروخت. یک بنر هم زده بود که ماهی تازه به فروش میرسد. یک نفر آمد گفت پیداست ماهی میفروشی، زغال که نمیفروشی. این کلمه ماهی زیادی است، پاکش کن. ماهی پاک شد، شد «تازه به فروش میرسد». گفت کنار دریا که کسی ماهی کهنه نمیفروشد. میبینند که تازه است، پس کلمه تازه هم لغو است. آن را هم پاک میکند. «به فروش میرسد» ماند. ماهی را که کسی اجازه نمیکند، رهن نمیکند. آن را هم پاک کن. یعنی دلش خوش بود که تابلو زده ولی کلش لغو بود. خیلی وقتها ما پولی خرج میکنیم ولی کلش لغو است. یک حدیث داریم که آخوند خوب کیست. آخوند خوب عالمی است که اگر بمیرد جایش خالی است. الان مطهری جایش خالی است، بهشتی جایش خالی است. اما گاهی وقتها بعضی شغلها سرکاری است. منم نباشم آن هست. تصمیم بگیریم خمس بدهیم. قرآن به کسی اصحاب پیغمبر است، همراه پیغمبر است، در جبهه شرکت کرده، رزمنده است، شهید شده است، یا ترکش خورده است، پیروز شده، غنیمت جنگی پیدا کرده است. میگوید خمس دادی دین داری، خمس ندادی دین نداری. «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ». کلمه «إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ» در آیه خمس است. اگر ایمان دارید باید خمس بدهید. بعد هم خدا از آن سمت میگیرد. یک آیه در قرآن داریم میگوید: «فَهُوَ یُخلِفُ» یعنی اگر دادی خدا جایش را پر میکند. حدیث دارید. 3 حدیث از 3 امام برایتان بگویم. هر حدیثی 20 ثانیه است. امام کاظم فرمود: «اگر خمس ندهید خدا زندگیتان را چنان میتاباند تا دو برابر آن مبلغ خمس در راه خدا خرج کنید». امام جواد علیه السلام فرمود: «کسانی که خمس میدهند من امام جواد ضامن هستم که پولشان کم نشود».امام جواد میگوید من ضامن هستم، بده. شریعتی: کم نمیشود. حجت الاسلام قرائتی: امام رضا فرمود: «کسانی که شیعه هستند و خمس ما را نمیدهند، ما به اینها دعا نمیکنیم». خودتان را از دعا محروم نکنید. چون خدا به پیغمبر گفته است از اینهایی که زکات میگیری تشکر کن. هیچ واجبی را نمیگوید از مردم تشکر کن. ولی میگوید آن جایی که زکات میگیری از مردم تشکر کن. نمیگوید اینهایی که نماز خواندند تشکر کن، حج رفتند، روزه گرفتند. شریعتی: زکات که میدهند تشکر کن. حجت الاسلام قرائتی: تازه ما قبلاً فکر میکردیم نماز عمود دین است، اخیراً فهمیدم زکات عمود دین است. قبل از این میگفتیم نماز عمود دین است چون روایت داشتیم. «قُبِلَت قُبِلَت، رُدَّت رُدَّت». نماز قبول شد اعمال قبول میشود، نماز رد شد اعمال قبول نمیشود. من برای این سرکلاس مثلا خوبی میزنم. میگویم اگر سوزن فرو رفت نخ هم فرو میرود، سوزن فرو نرفت نخ هم نمیرود. نماز سوزن است، همه عبادات نخ است. اگر نماز قبول شد، بقیه هم قبول میشود. حالا نماز قبول میشود؟! میگوید نه. اگر زکات دادی نمازت قبول میشود. یعنی همهی دین بند نماز است که قبول شود، نماز بند به زکات است. نماز بدون زکات قبول نیست. مثل کسی که یک گوشواره دارد، اصلاً عروسی نمیرود شریعتی: «اَقیمُوا الصَلاة وَ آتُوا الزَکاة». حجت الاسلام قرائتی: 27 آیه قرآن این گونه است. یعنی 27 جای قرآن نماز و زکات به هم چسبیده است. ما باید سعی کنیم، یک حساب کنیم. فقر مشکل است. علت این که این حرفها را زدم. شریعتی: سوالم همین بود. میخواستم بپرسم چه شد که امروز این بحث را آوردید. حجت الاسلام قرائتی: امروز صبح یک کسی آمد، دیدم مطالبی را از فقر بعضیها گفت که نتوانستیم خودم را نگه دارم. چون یک وقت بچه آدم میگوید پول ندارم، سخت است. آن هم خیلی سخت است. اما گاهی وقتها یک چادر است دو تا خواهر هستند، یکی صبح مدرسه میرود یکی عصر میرود که این چادر را با هم تقسیم کنند. یا مثلاً 2 ماه، 3 ماه گوشت به خانهشان نمیآید. اگر این گونه است سرمایه دارها با چه رویی میخواهند از دنیا بروند. لخت آمده، لخت میرود. به خصوص آنهایی که بچههایشان عروس شده است و داماد شده است. چون یکی کسی میگوید من یک مشت بچه دارد، من الان بمیرم یک خیابان گردن من میافتد، همه بچههای ما فقیر هستند. میگوییم خیلی خوب، تو که دخترت عروس شد، پسرت هم داماد شد. دیگر مشکلی نداری. اینهایی که مشکل ندارند یک فکری کنند، یک تصمیم بگیرند. عرض کردم، حتماً کارشان را به فتوای مرجعشان تطبیق دهند. یک وقت کاری نکنند که هم پولشان خرج شود و هم جای دیگر خرج کرده باشند. دست راست من میخوارد، این دست چپم را میخواراند. «کَما اُمِرت» مهم است. قرآن به پیغمبر خیلی دستور داد. ولی پیغمبر یک جای پیرم کرد. در سوره هود من پیر شدم. یا رسول الله این همه دستور پیر نشدی، سوره هود چه داشت که پیر شدی؟ میگوید: «فاستَقِم» استقامت کن، «کَما اُمِرتُ» آن طور که ما گفتیم نه آن طور که دلت میخواهد. ارتش میگوید این جا بزن، میگوید این جا میزنم، به سرش میزند میگوید همان طور که گفتم بزن. آمپول را باید در رگ زد، این سمت و آن سمت بزنی درست نیست. همان طور که گفتند. بعد میگوید: «وَ مَن تابَ مَعَک» باید یارانت را هم به این سمت دعوت کنی. شریعتی: بسیار خوب. حجت الاسلام قرائتی: بروید نیاز واقعی را پیدا کنید، مجتهد مورد اطمینان را پیدا کنید، تصمیم بگیرید. و السلام علیکم و رحمه الله. شریعتی: و علیکم السلام. خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای قرائتی. با دلسوزیتان، با این پدرانگیتان، انشاءالله آنهایی که باید بشوند تک تک ما که مخاطب فرمایشات حاج آقای قرائتی بودیم انشاءالله یک گامی و یک قدمی برداریم. باید خداحافظی کنیم. راجع به کتابهای کنکور که دوستان زیرنویس میکنند. هم دانش آموزان عزیز باید مشارکت کنند، کنکوریهای عزیز به شکرانه موفقیتشان و هم اولیا و مربیان مدارس برای دریافت این هدایا که انشاءالله به هم برسند. راجع به پرچمها که برای روضههای خانگی محرم هم یک وقتی اشاره کرده بودیم، برای ماه صفر هم عزیزانمان میتوانند به سایت ما مراجعه کنند یا پیامک ارسال کنند، عزیزان با آنها تماس خواهند گرفت. ما خداحافظی میکنیم. حسن ختام برنامه امروز ما قرار روزانهمان خواهد بود. آیات سوره مبارکه کهف، صفحه 297 قرآن کریم را امروز به اتفاق تلاوت خواهیم کرد و همراه حاج آقای قرائتی از خدمتتان مرخص میشویم تا فردا که انشاءالله سلامی دوباره به شما خواهیم کرد. شما فرمایشی ندارید؟ حجت الاسلام قرائتی: تشکر. شریعتی: خیلی از لطف شما ممنونم. «وَ آخِرُ دَعوانا أنِ الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَّ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرینِ».