اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1400-10-05- حجت الاسلام والمسلمین شریفیان-بهره‌مندی از معارف والای قرآن کریم

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانمها و آقایان سلام. انشاءالله هر جا که هستید خداوند بزرگ و مهربان یار و یاور شما باشد و انشاءالله دل شما به یاد او آرام باشد. خیلی خوشحال هستیم که همراه شما و در کنار شما هستیم و مثل همیشه بهترینها را از او برای تک تک شما مسئلت میکنم. ما یک شنبه ها با افتخار و احترام خدمت حاج آقای میرهاشم عزیزمان بودیم یک کسالت مختصری ایشان دارند، امروز هم محروم هستیم از زیارت ایشان و تصمیم گرفتیم در محضر یکی از بزرگان و اساتید باشیم. یکی از مهمانان و دوستان عزیز ما که اولین بار است استودیو سمت خدا میزبان ایشان است. حاج آقای شریفیان عزیز سلام علیکم و رحمة الله به سمت خدا خیلی خیلی خوش آمدید.

معرفی برنامه

حجت الاسلام شریفیان: سلام علکیم و رحمۀ الله. عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان، بزرگواران و بینندگان محترم شبکه سه. خدا را شاکر هستم که خدمت شما عزیزان هستم. و انشاءالله که خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد که بحثی از معارف قرآن را خدمت شما تقدیم کنیم و انشاءالله عزیزان برای آنها قابل استفاده باشد.
شریعتی: انشاءالله برای حاج آقای میرهاشم هم آرزوی سلامتی و عافیت میکنیم انشاءالله به زودی روح ماه ایشان را زیارت کنیم. حاج آقای شریفیان خیلی غور کردند در مباحث قرآن، در بحث تفسیر و امروز هم انشاءالله سر سفره پر برکت قرآن کریم همه متنعم خواهیم شد بیان شیوای شما.
حجت الاسلام شریفیان: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك‏ حجۀ بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا.
عرض کنم خدمت شما بزرگوران، عزیزان، حاج آقای شریعتی عزیز مسئله انس با قرآن و بهرهمندی انسان از قرآن یک فصل مشبهای از معارف آیات و روایات ما پیرامون همین مسئله است. در باب معرفی قرآن، شکل استفاده شما از قرآن، درجات استفاده انسان از قرآن و اتفاقاتی که با انس و تلاوت قرآن برای انسان رخ میدهد در این دنیا و در عوالم بعد. یک بحث مفصلی است که جلساتی آدم باید در مورد همین مسئله بحث کند و خود اینها شنیدنی است. و به یک معنا هم انسان را ترقیب میکند که با این حقیقت نورانی و عظیم رفیقتر بشود.
شریعتی: ظرفیت قرآن و سهم ما.
حجت الاسلام شریفیان: واقعاً این جور است. این نکته شما نکته مهمی است که دریافت ما از قرآن واقعاً به میزان تبعیت و خضوع و ظرفیت خود ما است. به مقداری که اراده ما تحت تولی به خدا و اولیای الهی قرار بگیرد از این حقیقت وحی انسان بهرهمند میشود. و الا قرآن بحر لایُنفد است. و حقیقتاً انسان هر چه قر میکند انسان میبیند که وارد یک دریای بزرگتر و یک عمق شگفت آورتری انسان شده است. واقعاً این جوری است. این را اغراق نمیکنم حقیقتاً میگویم. بزرگانی که در این مسیر رفتند این را گفتند و ما هم به مقداری که این کار را کردیم واقعاً این را دریافتیم همین جور است. یاد من هست یک استاد بزرگی داشتیم ایشان یک موقعی میفرمود که یک موقعی نگران بودم قرآن تمام شود. بالاخره میخوانیم جلو میرویم یک دفعه تمام شد آخر قرآن رسیدیم چه میشود. نگران بودیم چون احساس میکردیم باز هم ما نیاز داریم. ایشان گفت الان ما سالها است داریم کار میکنیم این نگرانی آرام آرام برطرف شد. هر چه جلوتر می روید می بینید یک باب را که باز میکنید تازه می فهمید ابوابی پشت این باب بود. و به یک معنا تازه میفهمیم که دریافت ما از قرآن غلط نبود ولی آن چیزی که دریافت میکردیم یک تصویر خیلی دوری بود. هر چه جلوتر میروید یک عمق دیگری را انسان میبیند. یک روایتی را یک موقع در کافی شریف در همین کتاب القرآن کتاب شریف کافی از وجود مقدس نبی اکرم (ص) حضرت فرمودند که خانه های خود را با قرآن نورانی کنید. بعد حضرت فرمودند خانه بدون قرآن قبرستان است. خانه را قبر قرار ندهید. بعد حضرت فرمودند یهود و نصارا این کار را کردند. انس خود با خدا و کتاب الله را در مراکز خاصی مثل صومعه و کنیسه بردند. در عینی این که انسان باید پایگاههای دینی و مساجد را احیاء کند، آباد کند، مسجد خود پایگاه قرآن باید باشد، بحث سر جای خود ولی حضرت میگویند یهود و نصارا این کار را کردند. خانههای آنها از تلاوت کتاب الله خالی شد. بعد حضرت فرمودند که خانه انسان با تلاوت قرآن آباد میشود. تعبیر دوم ایشان این است خانه شما با قرآن نورانی میشود جوری که اهل سماء به خانه شما که نگاه میکنند نور آن چشمهای شما را خیره میکند. نکتهای که میخواهم خدمت شما عرض کنم یک جنبه از بحث مواجهه با قرآن است. گاهی اوقات تصویر ما از قرآن این است که کتاب تکلیف و وظایف انسان است. کتاب امر و نهی و تکلیف آن را میدانیم. این تصویر، تصویر غلطی نیست در قرآن فرائض هست، تکالیف هست، امر و نهی الهی است. ولی یکی از مهمترین شئون قرآن و هدایت الهی برداشتن پرده های ظاهر عالم است و ورود انسان به باطن و غیب عالم. قرآن و هدایت الهی کاری که میکند این است که انسان را وارد وادی غیب میکند. شما باید به باطن این دنیا پی ببرید چه خبر است. همین جا، همین دنیا چه خبر است. عالم آخرت، از عالم دنیا جدا نیست. این نیست که حالا یک عالمی هست یک مختصاتی دارد بی ارتباط با این جا، البته شما یک کارهایی در این دنیا انجام میدهید آن جا میروید صرفاً دار پاداش و جزا است، این طور نیست. «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين‏» (توبه/49) کافر در این دنیا در احاطه در جهنم است. «إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/10) کسانی که اموال یتیم میخورند قرآن میگوید همین الان دارند آتش میخورند. دنیا یک باطنی دارد، یک پشتی دارد، یک حقیقتی دارد. این که قرآن خود تعبیر میکند که «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْب‏» (آل عمران/44) آن چه که ما برای شمای رسول داریم خبر میدهیم اینها غیب عالم است که داریم به شما میگوییم. ما به دنبال  غیب میگردیم. ما به دنبال باطن میگردیم. چون باطن حقیقت شیء است، حقیقت اشیاء است. ما الان دلمان میخواهد ببینیم این جا نشستهایم در باطن چه اتفاقی دارد میافتد. پس پرده چه خبر است. من اگر میروم به مادر خود احترامی میکنم، اکرامی میکنم پشت صحنه این چیست؟ واقعاً کنه مسئله است. البته انسان اگر مطلع از غیب بشود عالم غیب عالم شهادت نمیشود. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» (انعام/73) خدا است و شما با این که از عالم غیب خبری پیدا کنید آن عالم غیب برای شما شهادت نمیشود. باز هم در ساحت باطن است. منتها شما یک اتصالی به او دارید، اشرافی پیدا میکنید، آن غیب است. لذا مؤمن تا انتها «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب‏» (بقره/3) اصلاً باید با غیب راه بروید. ایمان به غیب از ارکان سلوک انسان است. اگر غیبی در کار نباشد ایمان چه معنایی دارد؟ اصلاً ایمان یعنی چه؟ اگر هر چیزی همان است که من دارم میبینم و هیچ باطن و پشتی ندارد اصلاً من ایمان دارم یعنی چه؟ چه معنایی دارد؟ اصلاً متعلق ایمان یک امر  غیبی است. لذا من میگویم من به او باور دارم. مثلاً من این جا نشستهام شما میگویید من باور دارم آقای شریفیان این جا نشسته است. باور داشتن یعنی چه؟ من این جا نشستهام دارید میبینید. مگر این که یک چیز دیگری در کار باشد که یک شک و شبه های، آدم میخواهد یک لایه هایی را کنار بزند و یک چیزی را اثبات کند، میگوید من به این باور دارم. قرائن آن را دیدم، آیات آن را دیدم، نشانه های آن را دیدم باور کردم. این جا تصویر از آیه و نشانه وسط میآید. آیات وسط میآید. نشانه هایی وسط میآید که شما باید مؤمن شوید. یکی از کارهای جدی که قرآن انجام میدهد شما را در عالم غیب سیر و حرکت میدهد. شما را وادی غیب میبرد. خرافاتپرستی نیست ولی واقعاً باطن و حقیقت اینها را من میخواهم ببینم. این اخباری که قرآن برای شما از آسمانها و زمین و وظایف شما و اتفاقاتی که قرار است بیافتد و اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد، پیشینیان شما چه اتفاقاتی افتاده است، اینها اتفاقات و گزارههای تاریخی قبل و بعد نیست. حتی اتفاقاتی که در واقعه انبیاء گذشته برای شما تعریف میکند یک سری وقایع تاریخی برای شما قرآن تعریف نمیکند. یک اتفاق بود الان شما میتوانید کتاب تاریخ دست خود بگیرید یک حرفهایی در مورد تاریخ زدند، حالا به درست یا غلط ولی آن کاری که قرآن باید بکند باطن آن قصه را باید برای شما تعریف کند. شما واقعاً ببینید آیات قرآن را که میخوانید در باب اتفاقاتی که به یک معنا ما آنها را تاریخ میدانیم قرآن یک جور دیگری از آن حرف میزند. یک شکل دیگری از آن حکایت میکند. جنگ احد را ببینید قرآن چه جوری حکایت میکند. اگر ما باشیم در مقیاس دو دو تا چهار تای نظامی میخواهیم این جنگ را توضیح بدهیم که رسول خدا آرایشی کرد یک تنگهای بود یک عدهای آن جا ایستاده بودند داشتند محافظت میکردند چشم آنها به غنیمت جنگی افتاد رها کردند، دشمن دور زد جنگ شکست خورد. این جنگ احد از جهت تاریخی. قرآن این جوری برای ما تعریف کرده است؟ بزرگواران بخوانند. سوره آل عمران را دست بگیرید ببینید نیمه سوره آل عمران تقریباً مفصل قرآن در مورد جنگ احد بحث کرده است و اتفاقات قبل و بعد از آن. ببینید چه جوری قرآن تعریف میکند. قرآن میگوید این طرح خود من بود. خدا میگوید من خودم این طرح را برپا کردم. باید یک کاری میکردم اشکالات خود را ببینید. شماها مشکل دارید. شما به تعبیر آیات تمحیض نشدید. تمحیض نشدید، لا به لای شما منافق هست. اگر کنار رسول خدا آمدند به دنبال غنائم هستند. اینها غیب عالم است. جنگ بدر را ببینید. قرآن میگوید شما رفتید من خدا در پشت صحنه داشتم چه کار میکردم. ملائک را برای شما فرستاده بودم. ملائک شما را تثبیت میکردند. برای آنها خوف ایجاد میکردند. اینها غیب عالم است. یکی از مهمترین کارهایی که قرآن برای شما میکند این است که شما را با حقیقت این عالم مواجه میکند. از کجا آمدید، به کجا باید بروید. چه چیزی را باید دنبال کنید؟ تکلیف من در این عالم چیست؟ تعبیر ضلال، گمگشتگی، گمراهی را مکرر در قرآن دیدهاید. یا ثمره آن غی «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي‏» (بقره/256). غی را گاهی اوقات به گمراهی معنا میکنند، گاهی اوقات به سردرگمی که ثمره گم شدن انسان است معنا میکنند. حیرت پیدا میکند. واقعاً انسان اگر به باطن این عالم پی نبرد چه طور میتواند بگوید من در ضلال نیستم. چه خبر دارم که پشت صحنه چیست. من یک کاری انجام دادم، دانشگاه رفتم، مدرکی گرفتم.
شریعتی: باطن یعنی چه؟ باطن این عالم.
حجت السلام شریفیان: یعنی آن حقیقتی که در عالم دارد اتفاق میافتد. مثلاً من دارم امسال ازدواج میکنم یک تحلیل این است که من ازدواج کردم یک نیاز جسمی داشتم، یک نیاز عاطفی داشتم قرار است برطرف بشود. ممکن است تولید نسلی هم این وسط اتفاق بیفتد. اینها آن چیزی است که ما از زندگی خود حکایت میکنیم. این ظاهر آن است چیزی که انسان به طور طبیعی ممکن است از عالم دریافت کند. ولی ادبیات دینی آمده است باطن این عالم را به شما بگوید، شما چه کار دارید میکنید؟ چه اتفاقی میافتد که از یک قطره غسل انسان خدا ملک خلق میکند؟ برای چه؟ یک تصویر دیگر از عالم است. انبیاء نیامدند آن چیزی را که به قوای عقلانیت انسان سپرده شده بود در آن تصدی گری کنند، آمدند یک حقیقتی را در عالم جاری کنند که عقلانیت شما ذیل آن قرار بگیرد. نه این که یک ساحت داریم مربوط به ادراکات خود، یک ساحت مربوط به وحی الهی. نه عرض من این نبود. ولی انبیاء آمدند یک نوری را در عالم بیندازند شما یک دریافت دیگری از این عالم پیدا کنید. ازدواج میکنید ولی این ازدواج شما یک عمق و باطن دیگری دارد. یک کار دیگری است. آرام آرام یک آداب و تکالیف دیگری هم پیدا میکند. من اگر خبر نداشته باشم که در غیب این عالم چه خبر است چه طور میتوانم تصمیم بگیرم چه کار کنم. به تعبیری بایدها و نبایدهای شما، تکالیف شما به چه چیزی ربط دارد که من چه کار باید بکنم؟ من امروز باید درس بخوانم. من امروز باید به خانواده خود رسیدگی کنم. من امروز باید اکتساب رزق کنم. این باید شما از کجا آمده است؟ غیر از این است که یک دریافتی از عالم دارید. یک جوری عالم را میشناسید، یک تعلقاتی دارید عقل شما حکم میکند که وسط این محرکه اهدافی هست، غایاتی هست، مسیری هست حکم میکند که این کار را انجام بدهد.
شریعتی: و  همین دریافت ما از حقیقت عالم باعث میشود مشکلات و نقطه ضعفها و موانع را بتوانیم تحلیل کنیم و پشت سر بگذاریم.
حجت الاسلام شریفیان: واقعاً اگر این عالم خبری جزء این نیست که من یک انسان 70 ـ 80 ساله هستم که باید لذتی ببرم، خیلی از کارهای ما متفاوت خواهد شد. من اگر بخواهم نه 100 کیلومتر این طرف و آن طرف بروم نیاز به یک ماشین پیدا میکنم، اگر شما بخواهید سیر در آسمانها پیدا کنید، ترمز هواپیما با ترمز ماشین اصلاً قابل مقایسه هست؟ اصلاً سیستم آن قابل مقایسه هست؟ اصلاً یک کار دیگری باید انجام بدهد. خطایی که در آن وسیله هیچ قابل پذیرش نیست در ماشین هیچ مهم هم نیست. میگویند این مقدار خطا این جا قابل پذیرش است. خدا رحمت کند استاد بزرگواری داشتیم ایشان میفرمود در صحنه هایی که انسان اگر قرار است آخرت را ببیند، عوالم دیگر را ببیند هر حرکت آن عوالمی را برای خود رقم میزند کوچکترین حرکت شما نیاز به یک هدایتی دارد، به یک جایی باید بیاید. ایشان مثال میزد میگفت اگر شما وارد یک اتاق تاریک تاریک شدید و هر لحظه امکان خطر برای شما وجود دارد جرأت میکنید بدوید. حذر اصلاً یعنی همین. انبیاء آمدند «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون»(توبه/122) آمدند یک مراقبتی به شما بدهند. ما اگر درک درستی از این عالم نداشته باشیم حتماً باید و نبایدهای دیگری هم پیدا میکنیم.
شریعتی: اگر این نگاه وجود داشته باشد واقعاً آدم احساس میکند دنیا یک میدانی است که مین گذاری شده است آن وقت با احتیاط از این طرف به آن طرف حرکت میکند.
حجت الاسلام شریفیان: در یک روایتی هست که حضرت فرمودند که یکی از اصحاب بزرگ رسول خدا از دنیا رفتند حضرت آمدند خود کار تجهیز و تدفین اینها را انجام دادند میگویند یک کسی آن جا زمزمه میکرد که خوش به حال او چه سعید، چه طوبی برای او که نبی اکرم آمده است این کار را انجام داده است، حتماً آن جا درجات بالایی دارد. حضرت فرمودند این جوری نیست. گرفتاریهایی دارد. حضرت فرمودند در خانواده خود کج خلق بود. تند خود بود. اهل فلاح است. اهل نبی اکرم است، نبی اکرم خود با دست خود آمده است صحابی خود را تجهیز میکند ولی این حرکت خطای تو ولو در منظومه اعمال تو، در منظومه سلوکی تو خطایی است که اصل وجود تو را خراب نکرده است. ولی همین مقدار خطا عوالم بعد تو را گرفتار خواهد کرد. این همان نکته ای است که بزرگان ما میگویند بین اصل و فرع خلط نکنید. انسان اگر اصل وجود او متعلق به دستگاه اهل بیت و دستگاه الهی باشد مؤمن است و به فلاح میرسد. ولی اعمال صالح مرتبط است. این همان جایی است که عده ای گمان کردند اگر اهل ولایت و محبت اهل بیت باشند میتوانند یک چیزهای دیگری را رها کنند. متوجه نشدند که اینها شاخ و برگ همان درخت است و به همان میزان آدم را گرفتار میکند. نبی اکرم شما را عبور میدهد ولی با یک گرفتاری، آسیبی میبینید. کما که در این دنیا همین طور است، فرق است بین آن کسی که در اوج صحت و سلامت دارد زیست میکند با آن کسی بی ضابطه زندگی میکند. این نیست که در جا بیفتید بمیرید این طور نیست ولی آسیب میبینید و مسیر خود را لنگان میروید. من اگر غیر این عالم دست من نباشد متوجه نمیشوم اصلاً چه کار باید بکنم. پدر و مادری که باطنی از حقیقت زندگی بچه خود را میبینند امر و نهی آنها امر و نهی نافذ است و الا بچه وقتی نمیبیند چه خبر است، به کجا خواهم رفت امر و نهی او در مقایس صبابت و کودکی او است. و امر و نهی او محترم نیست و بالاترین امر و نهی، امر و نهی خدا و رسول است. از یک دستگاه دیگری باید به ما خبر بدهند دست ما که به عوالم نمیرسد. اصلاً نیاز ما به وحی یعنی همین. قرآن برای ما به عنوان یک هدیه و هبه نیست. ما اگر این حقیقت نباشد در ضلال هستیم. در تاریکی داریم حرکت میکنیم. واقعاً هیچ خبر نداریم که چه خبر است، چه کار دارند میکنند. خود را یک موجود 70 ـ 80 ساله میبینم که التذاذهایی دارم باید این را جمع و جور کنم. واقعاً این درکی که انبیا برای انسان ایجاد میکند اگر نبود حتی اخلاق پشتوانه ندارد. من چرا باید انسان اخلاقی باشم؟ من هستم و یک 70 ـ 80 سال لذت. بعد هم تمام میشود. چرا من فرعون نباشم؟ به چه دلیلی؟ وقتی من رفتم نام نیک به چه درد من میخورد. دیدید گاهی اوقات با تعابیر بازی میکنیم که نام نیک برای من بماند. اگر واقعاً من یک موجودی هستم که یک فرصتی دارم و تمام میشوم نام نیک به چه درد من میخورد. نمیتوانیم سر خود را کلاه بگذاریم. این بزرگان میگویند اخلاق، فروعات درخت نبی اکرم است. فروعات توحید است. اگر دستگاه توحید را بردارید اخلاق بیپایه است. ولو خدا در فطرت ما یک چیزهایی قرار داده است که با انبیاء مواجهه داشته باشیم. حرف نبی اکرم را بفهمم و حرکت کنم، تمایل به حضرت داشته باشم. ولی این درک از عالم نباشد من یک کار دیگری در عالم باید بکنم. انسان اگر در منجلاب افتاد اگر یک درک دیگری برای انسان حاصل شد انسان هر کاری خواهد کرد. واقعاً وادی حیاة الدنیا فرعون متولد میکند. فرعون فرد شاخص همین مدل زندگی است. میخواهید آدم بفهمد بدون انبیا زندگی کردن واقعاً تعریف آن چیست؟ آن سر طیف واقعاً خود فرعون است. واقعاً دستگاه شیاطین است. این طرف هم در دستگاه الهی زندگی کردن واقعاً حقیقت آن امیرالمؤمنین است. حقیقت آن نبی اکرم است. قرآن از این جهت برای ما اهمیت بسیار دارد. نتیجه این مقدمه من این است آن کسانی که با غیر عالم انس پیدا میکنند در وادی هدایت و ولایت نبی اکرم و حضرات معصومین با فضای قرآن و اهل بیت انس پیدا میکنند و آرام آرام درک آنها در عالم در این مقیاس شکل میگیرد حتماً آدمهای دیگری خواهند شد به مقدار تولی و تبعیت و سرپرستی حضرات معصومین. به مقداری که پشت سر نبی اکرم حرکت میکنند. انسان یک جوری دیگری عالم را میبیند و جور دیگری احساس اضطرار به نبی اکرم میکند و جور دیگری هم نبی اکرم را دنبال میکند. چرا این جور سلمان امیرالمؤمنین را دنبال میکند. چون احساس اضطرار میکند. چون این را میفهمد که بدون امیرالمؤمنین یک لحظه نمیشود حرکت کرد. یک لحظه نمیشود رفت. ما گاهی اوقات خیلی از شئون زندگی خود احساس بی نیازی و استغناء میکنیم از امیرالمؤمنین. همین هم ما را گرفتار میکند. میرویم به آسیب میخوریم میگوییم این نشد یک راه دیگر میرویم. انسان از یک بتی به یک بت دیگر پناه میبرد. از آن طرف به مقداری که انسان در این مسیر حرکت کند، در مسیر وحی حرکت کند نور است، حقیقت نور است. نوری که «يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم‏» (حدید/12) هم دنیای انسان را روشن میکند هم در  عوالم بعد با همین نور حرکت میکنید. ما عوالم بعدی ما نیاز به نور دارد. بدون این نور شما در وادی ضلال هستید. ما اصلاً نیاز به نور و هدایت داریم. اگر نور نباشد، در تاریکی همه چیز علی السویه است. صلی و سرق، نماز بخوانید یا سرقت کنید. اما اگر یک نوری در عالم تابیده شد خیلی فرق است. یک اتفاق دیگر است. و انسان آرام آرام صاحب کتاب میشود، صاحب حکمت میشود. حکیم میشود. «وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» (آل عمران/48) حکیم آن کسی است که وقتی به میگویند این صحنه چه کار باید کرد از حقیقت وحی استنقاذ میکند میگوید این کار را باید کرد. حیران نیست. یکی از اصحاب میآید به یکی از اصحاب امام باقر و امام صادق میگوید آقا شما بیایید قیام کنید. ایشان جواب میدهد که اگر امام مفترض الطاعه ای در زمین هست من یک امام در زمین دارم و دعوتی که شما میکنید به غیر از او خواهد بود که ضلال است و اگر آن امام مفترض الطاعه شما نیستید من باید دنبال او باشم. اما اگر در زمین امامی در کار نیست، هدایتی در کار نیست من چه قیام کنم، چه قیام نکنم هیچ فرقی با هم نمیکند. اگر حقیقت هدایتی در عالم نیست همه کارهای ما علی السویه است. چه فرقی میکند.
ما گاهی اوقات برای فهمیدن اتفاقات بزرگ تاریخ مثل وقایع بعد از رحلت نبی اکرم، مثل واقعه عاشورا، مثل واقعه غیبت، این اتفاقاتی که به یک معنا ارکان تاریخ انبیاء برای ما هستند برای درک و فهم این جور اتفاقات ما گاهی اوقات به گزارههای پراکنده تاریخ پناه میبریم و این خیلی خطرناک است. این را خطر میدانم برای تحلیل ما از واقعه های عالم. تحلیل وقتی برای انسان ایجاد میشود که یک حقیقتی به آن واقعه بتابد. یک نوری به یک پدیدهای بتابد من حقیقتی و باطنی از آن شیء ببینم. کما این که زندگی خود، حرکت خود، عوالم خود را من با وحی باید ببینم اتفاقات تاریخی و عمقی که این اتفاقات داشته است را هم شما بدون ادبیات وحی به آن دسترسی ندارید. اگر شما بخواهید جنگ احد را بفهمید گزاره تاریخی یک کار برای شما میکند، ادبیات وحی یک کار دیگر برای شما  خواهد کرد. ما بخواهیم اتفاقات بعد از رحلت نبی اکرم را ببینیم چه کار باید بکنیم؟ برویم لابه لای کتب تاریخی بالا و پایین کنیم، این شدنی نیست. نمیگویم انسان رأساً منحرف میشود. نه. ولی عمق و باطن این اتفاق که آن جا نیست. یک کس دیگری که مشرف بر عالم بوده است و از یک جای دیگری دارد این واقعه را میبیند باید برای شما یک خبری بدهد. شما آن را باید دنبال کنید. کسانی که در ادبیات دینی و معارف به یک حکمتی رسیده باشند، به یک پختگی رسیده باشند هر واقعهای را جلوی او میگذارید یک جور دیگری از آن حرف میزند. عاشورا را جلوی او میگذارید از یک اتفاق دیگری حرف میزند. واقعه یک واقعه تاریخی نیست که درگیری با بنی امیه به معنی ظاهری آن بود و بعد هم بنی العباس آمدند و انتقال از بنی امیه به بنی العباس و ارتباط با واقعه عاشورا را بخواهد بحث کند. مثلاً عاشورا آمد بنی امیه را کند بعد بنی العباس آمدند. این هم تحلیل تاریخ شد؟ این چه تحلیلی از عاشورا است؟ تا آن جایی که روایات ما میگوید جناب ابراهیم خلیل وقتی اسماعیل را به قربانگاه برد بعد که آن امتحان را خدا برداشت «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم‏» (صافات/107) جناب ابراهیم عرضه داشت خدایا قد و قواره من این نبود که چنین امتحانی به من بدهید، من مبتلا به امتحان تو شوم و به آن درجات برسم. خدا گفت اگر میخواهید در مصیبتی سیر کنید من یک مصیبت بالاتری به تو خواهم داد با او حرکت کن. بعد خدا توسط جبرئیل پردهای را از پردههای عاشورا برای حضرت ابراهیم کنار میزند. روایت از امام رضا (ع) است که حضرت فرمودند جناب ابراهیم در مصیبت سیدالشهدا جوری مصیبت زده شد که با ذبح اسماعیل آن جور مصیبت زده نمیشد و به چیزی بالاتر از ذبح اسماعیل رسید. این یک دریافت دیگر از عاشورا است که انسان یک مصیبتی را از امام خود ببیند و خود را در کنار این مصیبت جای خود را پیدا کند و سهمی از این مصیبت را بردارد. با مصیبت امام مصیبت زده میشود. این که حضرت فرمودند «فحزن لحزننا و فرح لفرحنا» یک درک دیگر از عاشورا است. یک نگاه دیگری از عاشورا ایجاد خواهد کرد. قرآن یک درک دیگر از واقعه احد به شما خواهد داد. یک اتفاقات دیگری در احد میافتد. قرآن میگوید این جمعیت به درد ظهور نمیخورد. ای رسول آمدهای کاری کنی، این جمعیت به درد این کارها نمیخورد، اینها باید جدا شوند، باید تمهیز شوند، تفکیک شوند، باید خالص شوند، این جوری که با شما نمیتوانند حرکت کنند. اینها باید غربال شوند. این شکل حکایتگری قرآن است. این شکل حکایتگری معارف ما است. لذا میبینید یک واقعه ای، یک اتفاق سیاسی، اجتماعی، خانوادگی هست دو تا آدم این مسئله را دو جور میبینند و دو جور موضعگیری هم میکنند. یک موقعی استکبار در مقابل شما شاخ و شانه میکشد، یک کسی در مقابل فشار فراعنه کرنش میکند، یک کسی مثل حاج قاسم میبینید جنس دیگری از مواجهه است. تهدید میکنند ایشان میگوید که ما ملت شهادت هستیم. این شکل دیگری از مواجهه است. این دریافت از یک جای دیگری باید بیاید. یک کسی به من میگفت در مقابل یک کسی که مستکبر و زورگو است باید کرنش کنید. گفتم پس خدا و رسول در این عالم چه کاره هستند؟ نبی اکرم معاذ الله متوجه این نبود که اگر مشرکین فشار دارند میآورند، فشار آنها به اوج رسیده بود در جنگ احزاب قرآن میگوید «بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر» (احزاب/10) در شهر جمع شده بودید، جلوی خود چاله کنده بودید، نبی اکرم معاذ الله این دو دو تا چهار تای ما را متوجه نبود؟ سیدالشهداء وقتی به سمت عاشورا حرکت میکرد متوجه این مسائل نبوده است که یک شکل دیگری از مواجهه را باید داشته باشند. این ایمان به غیب است. یک اتفاقاتی پشت پرده است. یک دست دیگری را انسان میبینید حتماً جور دیگری هم زندگی میکند.
شریعتی: این همان نوری است که باید از قرآن کسب شود که مواجهه ما را با اتفاقات متفاوت میکند.
حجت الاسلام شریفیان: در باب فاطمه زهرا (س) یکی از مهمترین مصادر تحلیل جریان فاطمه زهرا و اتفاقات بعد از رحلت نبی اکرم خطبه فدکیه حضرت هست و آیاتی که فاطمه زهرا در آن خطبه به آن استشهاد کردند. یکی از آیاتی که فاطمه زهرا در این خطبه شریف و با عظمت حضرت اشاره میکنند این هست. حضرت ابتدا از امت نبی اکرم حرف میزنند که حضرت آمده است و شما را حرکت داده است «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا» (فتح/8) یک شاهدی در عالم آمده است با بشارت و انذار خود شما را حرکت داد «بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم ‏عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» (توبه/128) دلسوز شما بود شما را از وادی شرک و ضلال در آورد و حرکت داد. بعد حضرت میگویند اتفاقاتی دارد میافتد. «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل‏» (آل عمران/144) رسول برای شما آمد و این رسول مثل همه انبیاء گذشته از این دنیا خواهد رفت. «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِل‏» (آل عمران/144) اگر مرد یا کشته شد «انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُم‏» (آل عمران/144) میخواهید به عقب برگردید. «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْه‏» (آل عمران/144) اگر کسی به عقب بر گردد «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئا» (آل عمران/144) ضرری به خدا نمیتواند بزند. «وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين‏» (آل عمران/144) و خدا شاکرین را به زودی جزاء خواهد داد. این آیه را فاطمه زهرا در مورد اتفاقات بعد از نبی اکرم دارند میخوانند. «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُم‏» (آل عمران/144) یکی از تعابیری که بعد رحلت نبی اکرم اتفاق افتاده است حضرت دارند تعبیر میکنند به عقب برگشته است. به عقب برگشته یعنی چه؟ اصلاً ما از کجا حرکت کردیم که این برگشت به عقب است؟ واقعاً بدون رسول ما حق نداریم به عقب برگردیم؟ ما با رسول الله بزرگ شده بودیم. رسول ما را حرکت داد. رسول الله بود که ما از منجلاب در آورد. رسول رفته است آن موقع ما حق نداریم به عقب برگردیم؟ قرآن میگوید شما حق ندارد این کار را بکنید. ما این مسیر را تضمین کردیم. یک چیزی برای شما گذاشتیم که بتوانید بمانید. یک چیزی که در مقیاس نبی اکرم باشد. ما با رسول حرکت میکردیم. ممکن است یک عده ای بگویند بالاخره وحی کتاب الهی که بوده است. ما در زمان حیات نبی اکرم هم با قرآن حرکت میکردیم خود ما میرفتیم حضرت میآمد آیات را میداد خود ما حرکت میکردیم، این جور بود؟ نه. «ِلتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) آن کسی که وسط میدان بود نبی اکرم بود. حقیقت وحی در جان او بود. حقیقت قرآن این نیست که در دست ما است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/49) حقیقت قرآن در صدر و سینه اوتوا العلم است. آن جا باید آن را پیدا کنید. یا رسول الله اگر رفتید اوتوا العلم کجا است؟ در سینه چه کسی ما باید قرآن را پیدا کنیم؟ در روایت در کافی شریف است حضرت فرمودند میبینید قرآن خود را چگونه معرفی میکند. قرآن میگوید من آیهای در سینه عدهای هستم. قرآن ما بین الدفتین نیست. ما بین دو جلد نیست. یک سری آیات بیناتی است که در سینه  عده ای است. آنها اوتوا العلم هستند. راوی میگوید پرسیدم آنها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند کسی غیر از ما ادعای آن را دارد. کسی غیر از ما اهل بیت ادعا کرده است که قرآن در سینه او است. همه حقیقت وحی در نزد من است. یک کسی باید باشد که تضمین کند من برگشت به عقب نکنم.
شریعتی: اولاً باید در مسیر باشید. با رسول باشید و نباید هم به عقب برگردید.
حجت الاسلام شریفیان: حتماً خدا و رسول باید این حرکت را تضمین کرده باشند. اگر تضمین نکردند ما همه حق داریم به عقب برگردیم. این یک نکته دیگر از فاطمه زهرا میگویند رسول الله یک چیزی به شما داده است همان تعبیری که مکرر در روایات ما دارد «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» این تارکٌ ما روی آن نایستادیم بحث کنیم. تارک یعنی چه؟ من یک چیزی باید برای شما بگذارم که حرکت شما را تضمین میکند. «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي‏ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا ابداً لَنْ تَضِلُّوا ابداً»اگر متمسک به این باشید هیچ گمراه نخواهید شد. این تضمین حرکت من باشد.
شریعتی: این جا حضرت به آن حیرانی که شما اشاره کردید اشاره دارد.
حجت الاسلام شریفیان: این هم یک نکته در این آیه است. نکات متعددی در این آیه هست. این شاکر در این آیه کیست. «وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين‏» (آل عمران/144) خدا میگوید من جزای شاکرین را میدهم. این آیات، آیات فرار است. آیاتی است که در جنگ احد عده ای فرار کردند. شایعه شد که رسول اکرم کشته شده است، عده ای در کوهها فرار کردند. قرآن میگوید حالا رسول کشته شده است چرا فرار میکنید؟ این برگشت به عقب است شما دارید انجام میدهید. حضرت هم به این واقعه استشهاد میکنند. آیا موت رسول، وفات رسول یا قتل رسول، میتواند بهانه ای برای ما برای برگشت به عقب باشد؟ آن چیزی که حقیقت تزلزل ما است رفتن رسول است؟ یا یک چیز دیگر است؟ اگر آن است چیست؟ باز حضرت زهرا آیه دیگری را پشت سر همین آیه در چند جمله بعد میگویند. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» (توبه/49) مشکل این نیست که رسول از دنیا رفته است، مشکل این است که فتنهای برپا شده است و شما ساقط در این فتنه هستید. آن چیزی که سبب سقوط شما هست رحلت نبی اکرم نیست. عامل آن این نیست ما مسیر را تضمین کرده بودیم. آن کاری که خدا و رسول باید انجام بدهند، انجام شده است. «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي ‏وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا» (مائده/3) آن دین مرضی تمام است. شما اگر بخواهید بمانید هست. این باطن اتفاقاتی است که دارد میافتد.
شریعتی: یعنی قدمهای ما در دنیا، مراقبت های ما، نوع نگاه ما در مواجهه ما با قرآن کریم و سهم و بهره ما از لایههای عمیق آن معنا میشود. بحثی که امروز شنیدیم دیباچه خیلی خوبی بود. صفحه 396 عزیزان من امروز تلاوت خواهند کرد. باز هم با یک نگاه دیگر، با یک ذوق و شوق و اشتیاق دیگر سر سفره قرآن کریم مینشینیم. آیات پایانی سوره مبارکه قصص و آیات ابتدایی سوره مبارکه عنکبوت را به اتفاق بشنویم. صفحه 396 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حسن ختام فرمایشات شما را بشنویم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. من نکتهای که میخواستم عرض کنم همین یک کلمه بود که واقعاً قرآن انسان را مشرف میکند و بزرگ میکند، حکیم میکند. یکی از مهمترین کارهایی که ما باید با ادبیات قرآن دنبال کنیم تحلیل وقایع بزرگی مثل شهادت حضرت زهرا و اتفاقات پیرامون آن است. همین آیاتی که الان بزرگواران تلاوت کردند ابتدای سوره مبارکه عنکبوت «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» این باز یکی از آیاتی است که از اتفاقات بعد از حیات نبی اکرم بحث کرده است که بحث فتنه بود. در فتنه ها اتفاقاتی افتاده است. قرآن فرموده است « فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ» خدا صادق و کاذب را مشخص خواهد کرد. چه کسی دروغ گفت و چه کسی راست گفت. در محیط فتنه این اتفاقات خواهد افتاد.
شریعتی: خیلی حاج آقا از شما ممنون و متشکرم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها