اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

صفحه 378 - سوره نمل آیات 14 تا 22

پنجشنبه 5 مرداد

معرفی برنامه

صفحه 378 - سوره نمل آیات 14 تا 22

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿١٤﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٥﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿١٧﴾ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٨﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿١٩﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿٢٠﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿٢١﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢﴾

آنان از روی ستم و خودبرتربینی معجزات را انکار کردند درحالی‌که باطنشان به [الهی‌بودنِ] آن‌ها یقین داشت، پس با دقت بنگر که سرانجام تبهکارانِ فتنه‌انگیز چگونه بود‌ (١٤) بی‌تردید ما به داود و سلیمان دانشی ویژه دادیم، آن دو گفتند: همۀ ستایش‌ها ویژه خداوند است، [هم او] که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داده است‌ (١٥) سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! آگاهی به نطق و گفتار پرندگان را به ما آموخته‌اند، و از هر چیزی [از امکانات مادّی و معنوی] به ما عطا کرده‌اند، به‌راستی این برتری آشکاری است‌ (١٦) و سپاهیان سلیمان از گروه جنّ و انس و پرندگان برایش گردآوری شدند، و آنان از حرکت بازداشته می‌شدند [تا گروه‌های دیگر به آنان ملحق شوند] (١٧) [پس از حرکت] وقتی به وادی مورچگان درآمدند مورچه‌ای گفت: ای مورچگان! به لانه‌هایتان وارد شوید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند‌ (١٨) سلیمان از گفتۀ مورچه تبسّم‌کنان خنده‌اش گرفت، و [به سبب نعمت فهمِ نطق حیوانات] گفت: پروردگارا! [کیفیت و روش شکرگزاری به پیشگاهت را] به من الهام کن! تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده‌ای به‌جای آورم، و کار شایسته‌ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در زمرۀ بندگان درست‌کارت وارد کن!‌ (١٩) [سلیمان] جویای [وضع] پرندگان شد [و هُدهُد را نیافت]، گفت: چه شده که هُدهُد را نمی‌بینم، [آیا در میان پرندگان است ولی دیده نمی‌شود،] یا از غایبان است؟ (٢٠) بی‌گمان او را مجازاتی سخت خواهم کرد، یا سرش را از بدن جدا می‌کنم، یا حتماً باید [برای غایب‌بودنش] دلیلی روشن برایم بیاورد‌ (٢١) [هُدهُد] زمانی نه چندان دور [در بیرون بارگاه سلیمان] درنگ کرد، [سپس بازگشت و] گفت: [ای سلیمان!] به چیزی دست یافته‌ام که تو به آن دست نیافته‌ای، من از کشور سَبا خبری مهم و یقینی برایت آورده‌ام‌ (٢٢)

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها