صفحه 327 - سوره انبیاء آیات 58 تا 72 فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ﴿٥٨﴾ قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٥٩﴾ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٠﴾ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَىٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿٦١﴾ قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٢﴾ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿٦٣﴾ فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٦٤﴾ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَٰؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ ﴿٦٥﴾ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ ﴿٦٦﴾ أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٧﴾ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿٦٨﴾ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ ﴿٦٩﴾ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ ﴿٧٠﴾ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ ﴿٧١﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ ﴿٧٢﴾ پس [به بتخانه آمد و] بتها را قطعهقطعه کرده، درهم شکست، مگر بُت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بُتها] به آن روی آورند (٥٨) [چون به بُتخانه بازگشتند با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ هرآینه او از ستمکاران است (٥٩) گفتند: شنیدهایم جوانی، که به او ابراهیم میگویند، از بُتهایمان [به عنوان موجوداتی بیاختیار و بیاثر] یاد میکرد (٦٠) گفتند: او را در برابر چشم مردم بیاورید تا گواهی دهند [که او از بُتها به بدی یاد میکرد] (٦١) گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کردی؟ (٦٢) گفت: بلکه [سالمماندنِ بزرگشان نشان میدهد که] این بزرگشان مرتکب چنین کاری شده پس اگر [آنها که شکسته شدند] سخن میگویند از [خود] آنان بپرسید! (٦٣) [اینجا بُتپرستان] به خود آمده، [و به سرزنش یکدیگر پرداخته] و [به همدیگر] گفتند: شما خودتان اهل ستم بودید، [نه ابراهیم] (٦٤) آنگاه سرافکنده شده، [به ابراهیم گفتند:] مسلّماً تو میدانی که این [بُت]ها قدرت سخنگفتن ندارند (٦٥) گفت: [با توجه به این واقعیت] آیا بهجای خداوند چیزهایی را میپرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمیرسانند؟! (٦٦) [واقعاً] اُف بر شما و بر آنچه بهجای خداوند میپرستید! [با این حال] آیا اندیشه نمیکنید؟ (٦٧) [بُتپرستان بیتوجه به مطالب حکیمانۀ ابراهیم به یکدیگر] گفتند: اگر میخواهید کاری انجام دهید او را در آتش بسوزانید، و [با این کار] معبودانتان را یاری دهید (٦٨) [پس او را در آتش انداختند،] گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیآسیب باش! (٦٩) [آری] بر ضد او نیرنگی [سنگین] به کار گرفتند، پس آنان را زیانکارترین مردم قرار دادیم (٧٠) و او و لوط را [از آن منطقۀ آلوده به شرک و فساد] نجات داده، بهسوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خیر فراوان نهادهایم بردیم (٧١) و اسحاق و [نیز] یعقوب را به عنوان [عطایی] افزون به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قرار دادیم (٧٢)