اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

صفحه 302 - سوره کهف آیات 75 تا 83

جمعه 22 اردیبهشت

معرفی برنامه

صفحه 302 - سوره کهف آیات 75 تا 83

قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٧٥﴾ قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا ﴿٧٦﴾ فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ ۖ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا ﴿٧٧﴾ قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ۚ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾ أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا ﴿٧٩﴾ وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿٨٠﴾ فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿٨١﴾ وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ۚ ذَٰلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا ﴿٨٢﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٨٣﴾

[آن مرد] گفت: [ای موسی!] آیا نگفتم تو هرگز توان نداری که همراه من شکیبایی کنی؟ (٧٥) [موسی] گفت: بعد از این اگر چیزی از تو پرسیدم با من همراهی مکن [؛ زیرا] یقیناً دربارۀ [جداشدن از] من معذور خواهی بود‌ (٧٦) پس هر دو به راه افتادند تا وقتی که به اهل شهری رسیدند، از مردمش درخواستِ غذا کردند ولی آنان از مهمان‌کردنِ آن دو خودداری کردند، در آن شهر دیواری یافتند که در حال فرو‌ریختن بود، [بندۀ ما] آن را [به‌گونه‌ای] استوار کرد [که فرونریزد]، موسی گفت: [لااقل] اگر می‌خواستی در برابر تعمیرِ دیوار مُزدی بگیری [که برای خود غذایی فراهم کنیم]‌ (٧٧) گفت: [ای موسی!] اکنون [هنگام] جدایی بین من و توست، به‌زودی تو را به [حقیقت و] تفسیر آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی کنی آگاه می‌کنم‌ (٧٨) اما [آن] کشتی سرمایۀ بینوایانی بود که [با آن] در دریا کار می‌کردند، در برابرشان پادشاهی بود که هر کشتی [بی‌عیبی] را غاصبانه به یغما می‌برد، من خواستم معیوبش کنم [تا به دست آن ستمکار نیفتد]‌ (٧٩) و اما [آن] نوجوان [را که کشتم]، پدر و مادرش مؤمن بودند ترسیدیم که آن دو را [در آینده] به طغیان و کفر بکشاند‌ (٨٠) پس خواستیم پروردگارشان پاک‌تر و مهربان‌تر از او را به آنان جایگزین دهد‌ (٨١) اما [آن] دیوار مالکیتش در [این] شهر از دو نوجوان یتیم بود، و زیر آن گنجی متعلق به آن دو نفر بود، و پدرشان مرد شایسته‌ای بود، پروردگارت خواست که آن دو [یتیم] به سنّ رشد برسند و گنجشان را به‌خاطر مِهر[ی که] پروردگارت [به آن دو داشت] بیرون آورند، و من آنچه را [در این سه حادثه] انجام دادم از پیش خود نکردم [بلکه همه به فرمان خداوند بود]، این است حقیقت و تفسیر آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی کنی (٨٢) از تو دربارۀ «ذوالقَرنین» می‌پرسند، بگو: به‌زودی سرگذشت او را [به‌وسیلۀ آیات قرآن] برای شما می‌خوانم‌ (٨٣)

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها