صفحه 294- سوره کهف آیات 5 تا 15 مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ ۚ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ ۚ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا ﴿٥﴾ فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا ﴿٦﴾ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿٧﴾ وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا ﴿٨﴾ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﴿٩﴾ إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿١٠﴾ فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا ﴿١١﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿١٢﴾ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿١٣﴾ وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَٰهًا ۖ لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿١٤﴾ هَٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً ۖ لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ ۖ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ﴿١٥﴾ نه آنان بر این [ادعای بیاساس] علم [و یقینی] دارند، و نه پدرانشان، [ادعایشان معلول نادانی و تقلید کورکورانه است]، [شگفتا] چه سخن گزاف و بزرگی است که از دهانشان بیرون میآید! آنان جز دروغ نمیگویند (٥) بیمِ آن میرود، چنانچه به این سخن [که وحی خداوند است] ایمان نیاورند تو خود را از شدت اندوه هلاک کنی (٦) ما آنچه را [از جماد، نبات، حیوان، دریا و دیگر آفریدهها] روی زمین است زینتِ آن قرار دادیم تا مردم را آزمایش کنیم که کدامشان نیکوکارترند (٧) و بیتردید ما آنچه را روی زمین است خاک بیگیاه خواهیم کرد [تا با توجه به فناپذیری پدیدههای مادّی بر آنها دل نبندید، بلکه از آنها در راه بهدستآوردن نیکوترین عمل بهره بگیرید] (٨) آیا گمان کردی که اصحاب «کهف» و «رَقیم» از نشانههای شگفتانگیزِ ما بودند؟ [چنین نیست؛ زیرا ما را نشانههای شگفتانگیزتر از آنان بسیار است] (٩) [از] روزگاری [یاد کن] که آن جوانمردان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! از پیشگاه خود رحمتی به ما عطا کن، و برای ما در کارمان زمینۀ هدایتی فراهم ساز! (١٠) پس سالیانی چند در آن غار پرده بر گوشهایشان زدیم [که به خوابی عمیق فرو رفتند] (١١) آنگاه آنان را [از خواب] برانگیختیم تا مشخص سازیم کدامیک از آن دو گروه مدت درنگشان [در خواب] را بهتر به شمار میآورند (١٢) ما داستان [پندآموز] آنان را به درستی و راستی برای تو حکایت میکنیم؛ آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم (١٣) و دلهایشان را [با یقین به حقایق] استوار ساختیم، آنگاه که [در برابر شرک و بُتپرستی] قیام کردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، هرگز معبودی جز او را نمیخوانیم، که [اگر بخوانیم] سخنی گزاف و دور از حق گفتهایم (١٤) اینان قوم [جاهل و بیدانشِ] ما هستند که بهجای خداوندِ یکتا معبودانی انتخاب کردهاند، چرا بر [حقانیت] معبودانشان دلیلی روشن نمیآورند؟ پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد [که خدا دارای شریک است] کیست؟ (١٥)