واقعاً زحمات طاقتفرسایی که شبانهروزی کشیده میشود. یک نمونه آن همین برنامهی سحرهای شما است. واقعاً از چند ماه جلوتر باید برنامهریزی شود، شما شبها نمیتوانید استراحت کنید. عزیزان دیگر، عوامل برنامه، کارشناسها، مداحها، عزیزانی که برای شهدا میگویند. در هر صورت قابل تشکر ویژه است که واقعاً سحرهای مردم و شبانهروز مردم را با یاد خدا، با یاد اهل بیت، با ذکر شهدا، با ذکر فضایل اهل بیت مخصوصاً مولا علی (ع) منور میکنید، من واقعاً قلباً وظیفه دانستم تشکر بکنم. اگر خاطر عزیزان باشد من در بحث مرگ هم باز سفارش کردم یکی دو بار که برنامه زندگی پس از زندگی واقعاً یک برنامه جذاب و پربیننده است. عزیزان این برنامه را ببینند. یعنی واقعاً روی خود من و خیلی از عزیزانی که من با آنها در ارتباط هستم مؤثر بوده است چون یک واقعیتهایی که در قرآن و روایات هست عزیزانی که از این عالم رفتهاند شهود کردهاند و واقعاً تجربه کردهاند. و عموماً هم مثل هم است. یعنی واقعاً خیلیهایشان این آیه را که «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهٍ شَرًّا يَرَه» (زلزله 7 و 8) را شهود کردند که کمترین نیت خوب، عمل خوب و بد خودش را در آن عالم دیدم. حالا در فضاهای مجازی بروند این برنامه را ببینند یا همین برنامه باقیمانده ماه رمضان، من از آقای موزون و مسئولین شبکه چهار هم واقعاً تشکر میکنم که این برنامه را احیا کردند، زحمت تلاش سالیانه بوده است. انشاءالله از این برنامه استفاده کنیم و واقعاً حادثهی تلخی که در این دو سه روز اخیر در کشور همسایه و عزیز و مسلمان افغانستان خیلی دردناک است که در ماه مبارک رمضان در یک کشور اسلامی در یک مدرسه دخترانه دبیرستان، عزیزانی که چه بسا خیلیها روزه بودند، اینها را پرپر بکنند و واقعاً فاجعهی دردآوری بوده است. خیلی دلخراش بود. بیش از 80 نفر را به شهادت رساندند. اگر این حادثه در اسرائیل، در اروپا یا کشورهای دیگر اتفاق میافتاد، دنیا را به داد و فریاد میکشاندند ولی الآن صدایش را در نمیآورند. حالا بچههای مدرسه چه گناهی دارند!؟ شما با حاکم جوری، ظلمی، با کسی مشکل دارید. این بچههای مردم در مدرسه چه گناهی دارند؟ و لذا واقعاً هیچ توجیهی ندارد. واقعاً با این کارها چهرهی اسلام و مسلمانها و واقعاً پیغمبر و اهل بیت را میخواهند خدشهدار بکنند. انسانیت را زیر سؤال بردهاند. هیچ توجیهی ندارد. انشاءالله خدا کمک کند به این خانوادههای بازمانده و آنها هم با اهل بیت محشور شوند و انشاءالله به همه صبر بدهد و از خدا بخواهیم که انشاءالله از این حادثهها هیچ وقت اتفاق نیفتد و اینها برای این است که امام ما واقعاً قالب است. یعنی اگر حاکمیت از آن ولی خدا و حجت خدا باشد... کار امام زمان چیست؟ «یملأ الارض عدلا و قسطا» یعنی همه ظلم و ظالمهایی که اتفاق میافتد برای نبودن امام معصوم است و انشاءالله دعا کنیم آقا انشاءالله زودتر بیایند و ریشه این ظلم و ظالمها کنده شود. شریعتی: خیلی خوب. میخواهیم دعاهای نورانی صحیفه سجادیه را بشنویم و شرح آن را حاج آقای فرحزاد برای ما بگویند. نکتههای نابی است دعای بیست و پنجم صحیفه و انشاءالله بعد از آن به بحث همیشگیمان بحث معرفت نفس که خیلی هم مورد استفاده هست و مبتلابه هستیم و متأسفانه من خودم بیمعرفت هستم و انشاءالله حاج آقای فرحزاد به ما معرفت بدهند. حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در فراز دیگر از دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه که درباره حقوق فرزندان نسبت به پدر و مادر است. حضرت عرضه میدارد: «وَ أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ» این نکته خیلی مهم است. خدایا تو کمکم کن بر تربیت فرزندانم، بر ادب کردن فرزندانم و نیکی به فرزندانم. خیلی مواقع هست ما یک خطاهایی در امور ادب و تربیتی داریم. جاهایی که نباید تندی کنیم تندی میکنیم، جایی که نباید قهر کنیم، قهر بیجا میکنیم. گاهی طرف را طرد میکنیم. طرف یک اشتباهی کرده است آنقدر او را طرد میکنیم که برود در دامن اعتیاد، برود در دامن افراد ناباب. واقعاً هم باید دوره تربیت فرزندداری و پرورش و تربیت فرزند را طبق آیات و روایات بلد باشیم که بحث آقای تراشیون تا حدود در این زمینه هست و هم اینکه از خدا کمک بخواهیم. یک بزرگی کلام قشنگی داشت میفرمودند شما گاهی با رفتارت یا عملت به فرزندت یک نصیحتی میکنی و برو در خلوت دو رکعت نماز بخوان بگو خدایا تو در قلبش اثر بگذار. کشاورز میرود شخم میزند، بذر را میپاشد ولی کی باید در دل خاک این بذر را پرورش بدهد؟ کی باید باران بفرستد؟ خدا در قرآن میفرماید اگر آبهایتان تهنشین شود، باران نیاید، کی میتواند برای شما آب گوارا تهیه کند؟ در امور معنوی و تربیتی هم تکیه به خودمان نکنیم، تکیه به خدا بکنیم. از خدا کمک بخواهیم. این خیلی مهم است. خیلی پیامهای بود ما آن هفته گفتیم که رفتار خود پدر و مادر خیلی مؤثر است گفتند پسر پیغمبر، امام هم بد شده است. ما وظیفهمان را باید درست انجام بدهیم، از خدا هم کمک بخواهیم. حالا او قابلیت ندارد، ظرفیت ندارد، از ما دیگر خارج است. ما دیگر سعیمان را کردیم. ما پیش خدا وجدانمان راحت است. لذا یکی از امور مهم این است که غیر از اینکه ما با محبت و مدارا با بچههایمان برخورد میکنیم از خدا کمک بخواهیم. آن حرف اول و آخر را باید خدا در قلب آنها بگذارد. «وَ أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ» خدایا تو من را کمک کن بر تربیت فرزندان، تأدیب و نیکی فرزندانم. این هم نکتهی قشنگی است. هفتههای قبل عرض کردیم که حقوق دو طرفه است و عقوق هم دو طرفه است. یعنی هم حق دو طرفه است و هم عاق شدن دو طرفه است. همان طوری که خیلی از پدر و مادرها بچههایشان نافرمانی میکنند، بچههایشان را عاق میکنند، برعکس هم خیلی جاها حق بر فرزندان را ادا نکنید خود پدر و مادر عاق میشوند. این طرفش هم باز روایت قشنگی است که بعضی فکر میکنند که همش فقط باید به فکر پدر و مادر بود. بابا همسر شما هم حق دارد، فرزندان شما هم حق دارند، خواهر و برادرهای شما هم حق دارند. ما در افراد متدین بعضیها را داریم که تک بعدی هستند. یک وری میافتند. بچه و خانم و همه را ول میکند میگوید فقط پدر و مادر. بله، به پدر و مادر باید خیلی رسید. شکی نیست. پیغمبر ما فرمایش قشنگی دارد میفرماید: «بر الولد کبر الوالدین» یعنی شما وقتی به فرزندانت محبت میکنی، نیکی میکنی، ثواب کسی را داری که به پدر و مادرش نیکی بکند. یعنی بچهات هم آغوش میگیری، نوازش میکنی، خرجی او را میدهی، احسان میکنی، محبت میکنی، ثواب خدمت به پدر و مادر را دارد. خیلی از خانوادهها شکایت دارند که شوهر ما چسبیده به پدر و مادر. خیلی خوب است اما اینکه خانمت را فراموش نکن، بچههایت را فراموش نکن. از این وری افتادی. عاق اینها میشوی. مواظب باشید. همان ثوابی که برای خدمت به پدر و مادر هست، همان ثواب پیغمبر خدا میفرماید برای بچهها هم هست. «و وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ مَعَهُمْ أَوْلَاداً ذُكُوراً» حضرت عرضه میدارد کنار فرزندان من، فرزندان ذکورم به من مسئلت بکن. فرزندان پسر. «وَ اجْعَلْ ذَلِكَ خَيْراً لِي» ولی خدایا این فرزندان را خیر به نفع من قرار بده. باعث رحمت و آمرزش و عاقبتبخیری و ذکر خوبی از من بماند. نور چشم باشند. «وَ اجْعَلْهُمْ لِي عَوْناً عَلَى مَا سَأَلْتُكَ» خدایا فرزندان من را کمک من قرار بده در آن خواستههایی که از تو دارم. از خدا میخواهیم چنین و چنان. فرزندان ما هم همان فرمایشی که «نعم العون علی طاعه الله» یعنی همسر، پدر و مادر، اولاد، کمک در طاعت و بندگی خدا باشند نه اینکه وسیله گناه و معصیت برای ما فراهم کنند. راجع به فرزندان یکی دو نکتهی دیگر هم عرض کنم. هفتههای قبل عرض کردیم حق دو طرفه است، عاق والدین دو طرفه است، ثواب خدمت به فرزندان مثل ثواب خدمت به پدر و مادر است. گفتیم مواظب باشید خیلی از پدر و مادرها به فکر لباس و خوراک و پوشاک بچه هستند ولی به فکر تربیت و ادب نیستند. پیغمبر ما فرمود من از اینها بیزار هستم. انسان باید تربیت شود. حیوان که نیست. حیوان هم خوراک و پوشاک دارد. و عرض کردیم که بچههای ما آنطوری که ما رفتار میکنیم میشوند نه آنطوری که فقط حرف میزنیم. مهمترین وسیله تربیت با عمل است، با رفتار خوب است، با محبت و مهربانی است. برخورد کریمانه با فرزندان داشته باشیم. یعنی خیلی جاها آدم باید ندیده بگیرد، چشمپوشی بکند، غیرمستقیم با بچههایش صحبت بکند، رو در رو نشود. خیلی امر و نهی نکند، فطرتشان را از بین نبرد. مثال زدم مرحوم علامه طباطبایی (ره) آنقدر در تکریم همسر، همسر ایشان مریض شده بود تمام کارها را تعطیل کردند. کنار بستر او خدمت میکردند. تفسیر المیزان رسیده. و خیلی هم همسرشان فوق العاده بوده است. یعنی انقدر فوق العاده بود که ایشان میفرمودند شاید دیگر کسی جای ایشان را برای من پر نکرد. و ایشان افراد را میفرستادند به نیت ایشان زیارت بروند، دعا میکردند. خیلی خیلی از ایشان تعریف میکردند. در سختترین شرایط با ایشان همراهی میکرد. از اخلاق کریمانه. مثلاً به فرزندانشان با آن پیری و لرزش دست، چای و پذیرایی و اینها. شریعتی: چقدر این زندگی قشنگ است. حجت الاسلام فرحزاد: خیلی قشنگ است. یعنی خیلی دیدنی است. یکی از شاگردان ایشان میگوید من همراه علامه داشتم به منزل میرفتم، همراهی کردم همراه آقا سؤالاتم را بپرسم و رسیدیم در خانه علامه (ره). ایشان دست برد در جیبش کلید بیاورد. دیده کلید را جا گذاشته. در زده است. یک پیرمردی بود در خانه خدمت میکرد. یک مثلاً چند دقیقهای گذشت در باز نشد. ایشان دوباره در زدند. بار دوم در زدند. آن خدمتگزار از توی خانه یک حرف نامربوط و بلند زد. چخبر است مثلاً خبر مرگت که هی در میزنی که حالا صبر کن من دارم میآیم. آقا هم در را باز کرد و لبخندی به او زد. نه به روی او آوردند که چرا دیر آمدی. اینها به روی او آوردند. این چه طرز حرف زدن بود. ابدا. این فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع) «من افضل اعمال الکریم غفلته اما یعلمون» بخش زیادی، خیلی جاها آدم باید تغافل بکند. نشنیده بگیرد، ندیده بگیرد بدی دیگران را. والّا همش باید افسردگی پیدا کند یا درگیری و انتقامجویی و اینها. بدی دیگران را هر چه بتوانی فراموش کنی به نفع تو است. یکی از چیزهایی که خیلی خیلی مؤثر هست تشویق است که ما از اعجاز تشویق و تشکر غافل هستیم که بچههای ما اگر کار خوبی کردند، اگر احسانی، محبتی، ادبی، نشان دادند، تشویقشان میکنیم. واقعاً با همهی وجودمان. آیت الله بهاء الدینی خدا رحمتشان کند بارها میفرمودند که من از بچگی که طلبه شدم فرمودند من نمیخواستم طلبه شوم. دوست داشتم بروم نجاری. دیده بودم منبتکاری و برنامهریزی. دوست داشتم بروم نجاری. دیده بودم منبتکاری و برنامهریزی را. ولی بابام خدا رحمتش کند خیلی مرد بزرگی بود. به من گفت سیدرضا من استخاره کردم که تو طلبه شوی خوب آمده است. گفتم چشم آقاجان. من طلبه میشوم. بعد گفت این شوق در من ایجاد شد و من آمدم طلبه شدم. گفت در بچگی از عواملی که در تربیت من بسیار مؤثر بود یک حاج شیخ ابوالقاسم قمی بوده که آیت الله بزرگ قم بوده و ایشان در کارها من را تشویق میکرد با اینکه من بچه بودم و پشتیبان من بود. آن تشویقهای او من را شارژ میکرد. یکی هم حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) یک درس سیوطیای که طلبههای سابق میخواندند من خدمت حاج شیخ رفتم، ایشان گفت چه میخوانی؟ گفتم فلان کتاب را میخوانم. اتفاقاً آنجایی که من تازه مطالعه کرده بودم، خوب هم حفظ و بلد بودم، ایشان همینطور کتاب را باز کرد آنجا آمد از لطف خدا. من آنجا را خواندم و درست جواب دادم. خیلی خوشش آمد. یعنی طلبهی بچه سن با این سن و سال، خیلی من را تشویق کرد. میگفت تشویق اینها اصلاً انگیزهام را ایجاد کرد. میگفت گاهی من قبل از اذان صبح چند تا درس و مباحثه داشتم. گاهی تا ظهر هفت هشت تا درس و مباحثه داشتم که الآن طلبههای ما یکی دو تا بیشتر دیگر تاب و توان ندارند. خیلی هنر کنند دو سه تا. میگفت تشویق. مرحوم آقای فلسفی چرا واعظ شهیر شد؟ میگوید من بچه بودم یک منبر روی کاغذ یکی برایم نوشت رفتم در مسجد پدرم مرحوم تنکابنی خواندم. یکی از علمای تهران از حسن قضا آن شب به منزل پدر من آمده بود. یک بچهی مثلاً چهار پنج ساله روی منبر با شجاعت حدیث بخواند، بعد شعر بخواند، بعد روضه بخواند. چهار پنج دقیقه. گفت من را بغل کرد، تشویق کرد بارک الله. چقدر خوب، چقدر عالی. اصلاً میگفت مثل اینکه من پدر درآوردم. گفت تشویق این آقا یک نهیبی بود به مرکب من که من را ببرد جزء واعظ اول کشور بشوم. من یادم هست وقتی ایشان به بعضی از شهرستانها میآمد اصلاً مساجد جا نبود. میدان ورزش فوتبال میبردند. باز هم جا کم میآمد. من یادم هست قبل از انقلاب. منظورم این است که تشویق و تکریم خیلی خیلی مؤثر است. بچهی شما نماز میخواند، روزه میگیرد، این دخترخانمهایی که سال اول روزه گرفتهاند، هشت نه سالگی. البته باید مراعات بکنند. تشویقشان بکنند آخر ماه رمضان یک هدیهای، تشویقی، جایزهای. این خاطره برایشان میماند. شریعتی: و اساساً تشویق سن و سال هم نمیشناسد. حجت الاسلام فرحزاد: الآن مثلاً همین برنامه ما، سمت خدا، عزیزانی که پیام میدهند تشکر میکنند با عزیزانی که انتقاد بیجا میکنند. ما انتقاد بجا را روی سر میگذاریم. یک حرفهایی میزنند که اصلاً بگویم همه عزیزان مشمئز میشوند. معلوم میشود مشکل روحی روانی دارد. ما آیه میخوانیم، حدیث میخوانیم، داستان میگوییم. انتقاد به جا را روی سر میگذاریم اما حرفهای بیجا میزنند. منظور این است که تشویق خیلی اثر دارد. چرا اینهمه ورزشکاران و هنرمندان میروند جایی این همه آدم جمع میشود، بلیط میدهند، پول میدهند که تشویق بکنند. تشویق میکنند. نباشد طرف میگوید برای چی من بروم؟ تشویق اثر دارد. خدا اصلاً بهشت و جهنم را درست کرده است برای تشویق و تعدیل. شریعتی: بسیار خب. خیلی ممنون و متشکرم. معرفت نفس را بفرمایید. حجت الاسلام فرحزاد: عرض کردیم که معرفت نفس جزء اوجب واجبات است. یعنی سرسری نگیریم. یعنی محال است کسی به بهشت، به خدا، به حقایق، به هر چه که شما دنبال آن هستید برسی به اینکه اول خودت را بشناسی. کجا هستی، کی هستی، چکار میکنی. من یکی از چیزهایی که این برنامه زندگی پس از زندگی خیلی... افراد خودشان را میشناسند که ما جسم نیستیم، ما روح هستیم. یعنی حجابها کنار میرود. در آن عالم که میروند میبینند این یک جسم بود. تمام اینهایی که مرگ را تجربه کردند، همهشان میگویند از این به بعد ما از مرگ نمیترسیم و مشتاق رفتن هستیم. همین دیروز با یک آقایی از آبادان مصاحبه میکرد گفت من حسرت میخورم به کسانی که میمیرند. میگویم چرا من نمردم. چرا من نرفتم. چرا اصلاً من برگشتم. میگوید به خاطر زن و بچهام که دعا و التماس میکردم، مادر من که مرحوم شده پشت من زد به زور من را برگرداند که من برگردم. وگرنه میگفت کسی حاضر است به رحم مادر برگردد؟ یک جای تنگ و تاریک و با خون ارتزاق بکند؟ هزار برابر از این بیشتر آنهایی که رفتهاند میگویند ما دوست نداریم برگردیم. وقتی آدم اینها را میفهمد که از این بدن بیرون بیاید. خودش را بشناسد. چه نوری است، چه حقیقتی است. از عالم امر است. ما ز بالاییم و بالا میرویم/ ما ز دریاییم و دریا میرویم. شناخت نفس خیلی مهم است و راههای شناخت را عرض میکنیم. یکی از مسائلی که درباره آن باید صحبت کنیم که حد و مرز چقدر است. چقدر ما میتوانیم خدا را بشناسیم. آیا خط قرمزی ندارد؟ یک انسان میتواند خدا را کامل بشناسد؟ موضوعی که خیلی از بزرگان مطرح کردهاند در آیات و روایات هم مطرح شده است، شناخت کنه خدا و ذات خدا و احاطه به ذات خدا، هم شرعاً، هم عقلاً، هم عرفاً محال اندر محال است. یعنی هیچ کس نمیتواند خدا را بشناسد. یعنی ذات خدا را داریم عرض میکنیم. چرا جلوههای خدا، اسماء و صفات خدا، مهربانی خدا، آثار خدا، دلیلهایی که هست. اینها را چرا. ولی اینکه ذات خدا چی هست، چجوری هست، آنجا اصلاً نه امکان عقلی است، نه امکان ذهنی هست، نه امکان تصوری هست، نه امکان خیالی هست. سبحان الله. لذا هم آیات قرآن داریم «إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها» (نازعات/ 44) یعنی به پروردگار که رسیدی خط قرمز است. منتها. ذیل آن روایت داریم «اذا تم الکلام الی الله فاستکتوا» هر وقت درباره ذات خدا کسی خواست فکر کند، بیانی بکند، چیزی بگوید، آنجا باید امساک بکند. آنجا یعنی درک ما نمیرسد. نمیتوانیم. چون خدای متعال نامحدود است. محدود نمیتواند نامحدود را احاطه کند والّا آن میشود نامحدود، آن میشود محدود. خدا نامتناهی است. آدمی که نامتناهی است، یعنی حدود دارد، حد دارد، عرض و طول و محدوده... نمیتواند. امکان ندارد. دو تا مثال خیلی ساده بزنم. آب دریا را میشود در پارچ بریزی؟ در کاسه بریزی؟ نمیشود. محال عقلی است. نمیشود. شدنی نیست. بله، میشود از دریا به اندازه این ظرف آب برداشت. اما همهی دریا امکان ندارد که در ظرف جا بدهی. و ذات خدا، فکرش، اندیشهاش. روایت داریم «كل ما ميزتموه باوهامكم فى ادق معانيه فهو مخلوق مثلكم مردود إليكم» یعنی هر کس با ریزترین ذهنیتش و عقلش و فهمش و درکش، بخواهد خدا را در وهمش، در خیالش، در فکرش، در اندیشهاش، محدود بکند به زمان، به مکان، به حد، اینها، میگوید او مخلوق است و مردود به خود شماست، دستاورد و خلاق خلق خود شماست. مخلوق خود شماست. آن خدا نیست. خدا ورا است. لذا یک بزرگی خیلی کلام قشنگی دارد خوشم آمد. در نماز چه ذکرهایی بیشتر از همه گفته میشود؟ یکی الله اکبر است از همه بیشتر گفته میشود، دومش سبحان الله است. یعنی شما در اذان و اقامه، اول چهار بار در اذان، در اقامه دو بار و در پایان اذان هم باز میگویی الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله. شروع نماز 6 بار مستحب است آدم بگوید الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر. تکبیره الاحرام که رکن نماز است، شروع نماز با آن میشود، آن واجب است. آن هفتمین است. یعنی 6 تا مستحب قبل غیر از اذان و اقامه. چرا الله اکبر را گفته است؟ آن بزرگ میفرماید چون الله اکبر قاطع اندیشهها و فکرها و خیالات است. شما که میخواهی بروی طرف نماز میگویی فلان چیز نخریدم، فلان جا نرفتم، فلان کار نکردم. بگو غیر از خدا همه کوچک هستند فقط خدا بزرگ است. و خدا همه کاره است، همهی کارها را میتواند تنظیم کند. اول من بروم حق خدا را ادا کنم. الله اکبر. غیر از خدا و همهی اندیشهها و فکرهایت را پشت سر بریز بگو الله اکبر آمدم. مقدمات نماز بینندگان عزیز خیلی مهم است. خیلیها میگویند چرا ما در نماز حضور قلب نداریم، محبت نداریم، عشق نداریم. هر چیزی مقدماتش خیلی مهم است. قبل از نماز آدم وضو با حضور قلب بگیرد خیلی مهم است. یک کم بنشیند، بدنش، روحش، فکرش آرام شود. یک کمی گلهایش تهنشین شود. استغفار بکند. آقای بهاء الدینی میفرمودند نماز آقای بروجردی رفتند شرکت بکنند. یک نفر رسید به اصطلاح دید آقا رفت رکوع. دید مهر 20 متر آن طرفتر است تا برود بردارد. محکم زد با مشتش مهر را نصف کرد گفت الله اکبر رفت رکوع. خب این چه نمازی است که شما مهر نماز را میشکنید، مهر مسجد مال وقف را که به رکوع آقا برسی. نه، نماز آن آرامشش، خشوعش، طمأنینهاش. قبلش آدم کمی استغفار بکند. یک موقعی من این را عرض کردم خاطرات. خیلی رفقا میگویند خاطراتی که با بزرگان داشتی بشود بنویسیم، کتاب کنیم. ما معمولاً آقای شریعتی هر شب میرفتیم نماز آقای بهاءالدینی چون نزدیک منزل ما بود و گاهی بچهها، نوهها، اینها همه میآمدند. بچههای کوچک. قبل از نماز نگاهشان میافتاد به همراه من بچه کوچک بود. میفرمودند بروید در کمک را باز کنید ببینید گزی، سوهانی، شکلاتی، به اینها بدهید سرشان گرم شود. والّا اینها نمازهای ما را میخورند. یعنی بروید اینها را تأمین کنید آرام باشند، فضای خانه، بچهی شما از مدرسه آمده از گرسنگی لع لع میزند. من نماز اول وقت. بابا اول این را سیر کن. عیب ندارد. گناهش گردن من. حالا پنج دقیقه دیرتر. نماز اول وقت هم ثانیهای نیست. تا یک زمانی است. غرضم این است که این فضا آرام شود. الله اکبر قاطع اندیشههاست. یعنی در فکر هر چه که هستی تمام. قطعش کن. خدا بزرگ است. غیر از او... «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم» خدا که بزرگ شد همه کوچک هستند. الله اکبر. فقط خدا. خب. با خدا انس گرفتی، ارتباط گرفتی. غرور و وهم و خیال تو را نگیرد که من به خدا رسیدم. الآن نزدیک است که نعوذ بالله خدا بشوم یا وحی به من نازل بشود یا جبرئیل به من وارد شود. نه، سبحانه سبحانه. سبحانه سبحانه. رکوع میروی یا سه مرتبه سبحان الله، سجده هم همینطور. یا سبحان ربی العظیم و بحمده، سبحان ربی الاعلی و بحمده. که پاک و منزه است از آن فکر و خیال. شما هر چقدر که از خدا بهره میگیری، بهره شما از خداست ولی خدا او نیست. مثل اینکه یک مثال دریا زدیم. مثال خورشید هم خیلی مثال قشنگی است. شما الآن خورشید که اگر نتابد تمام موجودات کره زمین از بین خواهند رفت. بلادرنگ. یعنی حیات نبات و گیاه و حیوان و انسان، با نور و حرارت خورشید است. هیچ شکی نیست. یعنی عالم ماده. کره خاکی از بین میرود. یعنی آن حرارت و نور به آن نرسد از بین میرود. خب آیا این خورشید میتواند کسی همهی آن را جذب کند؟ هیچ وقت نمیتواند. محال است. اصلاً تمام نور خورشیدی به تو برسد ذوب که هیچی، اندر نابود نابودت میکند. خورشید یک مخلوق خداست. ما تاب نداریم به آن نگاه کنیم آن وقت تو میخواهی ذات خدا را ببینی؟ ذات خدا اصلاً حرفشم هم نمیشود بزنی. خورشید ما میتوانیم بهره خودمان را از نور و حرارت و انرژی از آن بگیریم. اگر هم به خدا رسیدی، بهرهی خودت را از خدا بردی ولی آن خدا نیست. قطره دریا نیست ولی دریا قطره هم هست. دریا که میگوییم همه قطرهها را هم شامل میشود. اما قطره میتواند بگوید من اقیانوس هستم؟ قطره بگوید من دریا هستم. شریعتی: به اندازه خودش و فهم و درک خودش و ظرف وجودش. حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. مثال خورشید مثال خوبی است که سبحانه. هی میگوید تنزیه کن خدا را. یعنی خدا برتر و بالاتر است. پاک و منزه است از اینکه دستاورد فکر من، ذهن من، خیال من، توهم من، اندازهگیری من. شریعتی: ما از شناخت خدا عاجز هستیم. حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. پس اصل شناخت نه اینکه راه را بکل ببندیم. شناخت کامل عاجزیم ولی شناخت به اندازه بهرهمان یعنی نوری که به اندازه خودمان از خورشید میگیریم. انرژیای که به اندازه خودمان. آن اندازه چرا. بهرهی من از خدا این است ولی خدا این نیست. این قشنگ است. پس تکبیر است و سبحانه. یک غزل خیلی زیبایی فیض داشت دیدم وقت نیست بیاورم بخوانیم که میگوید سبحانه سبحانه. شاکر اوست، مشکور اوست، ذهن اوست، ذاکر اوست. سبحانه سبحانه سبحانه. باز هم سبحانه. این هم یک موقع میخواستم توضیح بدهم بد نیست چند دقیقه توضیح بدهم. اسماء خدا گاهی اسماء متضاد است مثل یا قریب و یا بعید. یا اول و یا آخر. اگر اول باشد آخر نمیتواند باشد. یا ظاهر و یا باطن. که بعضی از آنها هم در قرآن آمده است. همین ظاهر و باطن، اول و آخر در قرآن آمده است. در دعاها هم قریب و بعید آمده است. یا قریباً غیر بعید، یا بعیداً غیر قریب. یعنی چه؟ این با این بحث ما حل میشود. همین مثال خورشید خوب مثالی هست. خورشید دور است یا نزدیک است؟ شریعتی: هم دور است و هم نزدیک است. حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. خورشید به یک معنا میلیونها کیلومتر از ما دور است. اگر نزدیک بشود حتی یک درصدی نزدیک شود همه را میسوزاند. اصلاً حرارتش از... یعنی تابستان 50 درصد همه تاب نمیآورند. اگر 100 درجه شود کار تمام است. همه میسوزند. خورشید خیلی دور است ولی در عین حال نورش به ما میرسد. پس خیلی نزدیک است. همانطوری که خورشید را ما میتوانیم بگوییم هم خیلی دور است به یک معنا و هم خیلی نزدیک است. اگر نور خورشید نباشد همه از بین میرویم. همراه ما است. با ماست. خدای متعال میگوید من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم. یا جوشن کبیر مرحوم ملا هادی سبزواری این اسمها را گرفته شرح کرده است. یک آدم عارفِ فیلسوف برجسته. «یا اقرب من کل قریب» از هر کس که بگوید نزدیکتر خداست. «جاری اللصیق» از رگ گردن. همسایه دیوار به دیوار. در خودم، در ذاتم، در وجودم، در درونم، در ظاهرم، باطنم. یک جا را پیدا کن که خدا نگرفته باشد و خدا نباشد. نمیتوانی پیدا کنی. از نظر قرب هر چه بگویی قریبتر از همه است. از نظر برد هم بگویی بحثی که الان داشتیم. اصلاً امکان ندارد ما به آن دست پیدا کنیم، آن را احاطه کنیم و درست بشناسیم. شریعتی: نه در وصف میگنجد و نه در وهم. حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. فردوسی را یک نفر عالمی که یک مقداری مثلاً سختگیر بود، به او ایراد داشت که این مثلاً از شاهها تعریف کرد و شاهنامه. البته در ضمن شکایت و اخلاق و مطلب میخواهد بگوید. آن وقت، وقتی ایشان از دنیا رفت نرفت تشییعجنازه نماز. مثلاً بیاعتنایی کرد. بعد فردوسی را خواب دید. خواب دید و دید جایش خوب است و خیلی به او خلعت و هدایا دادند. گفت چخبر است؟ گفت من به خاطر این بیت شعری که در توحید و وصف خدا گفتم خدا من را آمرزید و خدا رحمتهای خودش را به من داد. خدا هم دنبال بهانه است. گفت آن شعر چه بوده؟ گفت: گفتم خدای بلندی و پستی تویی/ ندانم هر چه هستی تویی. در واقع همین است. مهم این است که ما اقرار بکنیم خدا هست و همه کاره است و همه کارها دست اوست. ظاهر است، باطن است، اول است، آخر است ولی اینکه حقیقتش را، کنه ذات را هیچ کسی نتوانسته که بگوید ما میتوانیم. حتی انبیاء، حتی اولیای خدا. انشاءالله خدا کمک کند که این معرفت بیشتر نصیب ما شود. شریعتی: انشاءالله. خیلی ممنون و متشکرم. تلاوت صفحه 166. آیات 131 تا 137 سوره اعراف. صفحه 166قرآن کریم حجت الاسلام فرحزاد: از فضیلت ذکر صلوات که آقای بهاء الدینی میفرمودند ذکر صلوات کمتر از حمد و قل هو الله نیست. حالا پنجاه تا، صد تا صلوات هم هدیه کنند فرمود وقتی یاد من میکنید پیغمبر زیاد این ذکر را بگویید: «َّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَيَّ نُورٌ فِي الْقَبْرِ وَ نُورٌ عَلَى الصِّرَاطِ وَ نُورٌ فِي الْجَنَّة» حدیث زیبایی آقای علوی دو سه شب قبل سحر خواندند که جبرئیل گفت برترین اعمال یکی صلوات است، یکی محبت امیرالمؤمنین است. یعنی اینها کنار هم خیلی مهم است. فرمود صلوات بر من پیغمبر خدا عالم برزخ را نورانی میکند، عالم قیامت عبور از پل صراط نورانی میکند، و عالم بهشت را هم نورانی میکند. انشاءالله با این نور محشور باشیم. صلوات کار استغفار را هم میکند. خیلیها مثلاً حال و فرصت و توفیق قرائت قرآن ندارند یا بعضی دعاها. بنشینند ذکر صلوات را بگویند. با وضو، بیوضو. حتی آنهایی که عذر دارند، حتی بدن آلوده باشد. در رختخواب است خدای ناکرده یا بیمارستان. ذکر صلوات شرایط و زمان و مکان نمیشناسد. شریعتی: انشاءالله با این ذکر مأنوس باشیم. حجت الاسلام فرحزاد: اشاره قرآنی: در این صفحه نکتهی مهمی خدای متعال اشاره میفرماید که اینها و طرفدارانشان خدا بلاهایی به آنها نازل کرده است. قورباغه فراوان شد، آب رود نیل خونی شد. خدا میفرماید ما چرا این کار را کردیم. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون» خدا دست از خداییش برنمیدارد. ولی اگر هم گاهی میخواهد یک گوشمالی بدهد کمبودهایی، امتحاناتی، بلایایی پیش میآورد، میفرماید برای اینکه متذکر بشن. ولی به جای اینکه متذکر بشوند خدا میفرماید: «فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه» هر وقت رفاه و فراوانی و آسایش بود میگفتند این مال ما است. هر وقت بلا و مصیبت بود میگفت کار بنیاسرائیل و کار حضرت موسی و طرفداران او است. یعنی به آنها نفوس میزدند، فال بد میزدند، خوبیها میگفتند مال ماست، بدیها مال آنها است. یعنی فرافکنی. کاری که الآن هم متأسفانه در مملکت ما بسیار فراوان است. یعنی بنده فرحزاد نمیگویم من ایراد دارم. ایراد را یا به افراد یا به دیگران یا به جناحها یا به خارج از کشور، هر کسی در حد خودش، خودش را مقصر بداند و ببیند راه حل چکار میتواند بکند. این خیلی مهم است. قوم فرعون خدا مذمتشان میکند که طیران نفوس بد، فال بد میزدند. بدیها را نسبت به حضرت موسی میدادند. «أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ» میفرماید این نفوس و فال بد زدن پیش خدا محفوظ است. یعنی یک جایی یقهی شما را میبینیم. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون» اکثر آنها نمیفهمند که این نفوس کار خلاف و بدی هست. شریعتی: خیلی ممنون. از شما متشکرم.