اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1400-01-30-حجت الاسلام فرحزاد-شرح دعای 25 صحیفه سجادیه

موضوع برنامه: شرح دعای 25 صحیفه سجادیه و نکاتی پیرامون معرفت نفس شریعتی: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم» خانم‌ها، آقایان، روزه‌داران، اهالی شهر خدا، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. قبول باشد طاعات و عبادات تک تک عزیزانمان. ان‌شاءالله که بهترین‌ها در این ماه رحمت و برکت و مغفرت برای شما رقم بخورد و ان‌شاءالله که توفیق درک شب‌های قدر را همه‌ی ما داشته باشیم.

معرفی برنامه

حجت الاسلام فرحزاد: خدمت شما و همه‌ی بینندگان عزیز و خصوصاً عزیزانی که تکرار برنامه را از شبکه افق می‌بینند سلام عرض می‌کنم. آرزوی قبولی طاعات برای همه‌ی عزیزان داریم و خدا را بی‌نهایت شاکر هستیم که باز هم توفیق پیدا کردیم به ماه مهمانی خدا. خیلی از عزیزانی که سال‌های قبل بودند و جایشان خالی است. خدا همه‌شان را با اهل بیت محشور کند و واقعاً خبر ناگوار و تأسف‌آوری بود که برادر و دوست عزیزمان سردار حجازی که روح و ریحان خدا و رحمت واسع الهی شامل حال او بشود خبر ناگواری بود. ایشان دیروز عصر با یک فاصله‌ی خیلی کم که عارضه‌ی قلبی پیدا کردند از دنیا رفتند. بنده توفیق داشتم بیش از شاید بیست سال با ایشان و خانواده‌ی ایشان و پدر مرحومشان و مخصوصاً اخوی ایشان که روحانی هستند و تنها اخوی‌ای که مانده است هستند. اخوی بزرگشان در جنگ به شهادت رسیدند و ایشان هم فرزند دوم بودند. به مادر بزرگوارشان که داغ‌دیده هستند واقعاً تسلیت صمیمانه عرض می‌کنیم. به اخوی محترمشان، خانواده‌شان، داماد بزرگوارشان سردار خراسانی و همه‌ی پاسداران عزیز، همه ملت ایران که واقعاً یک خیره بزرگی از دست ما رفت. یک مجاهد بی‌ادعا. یعنی تقریباً بخواهیم تشبیه کنیم دوست صمیمی مرحوم شهید حاج قاسم سلیمانی بودند. چندین سال در لبنان و خوار چشم دشمن و مهر و محبت برای دوستان اهل بیت بودند. خیلی هم اهل‌بیتی و عاشق اهل بیت و با ادب و صفات برجسته و خدمتگزاری ایشان به اسلام و نظام و انقلاب واقعاً شاید بگویم کم‌نظیر بوده است. ان‌شاءالله ایشان با چهارده معصوم محشور باشند و قطعاً خدماتی که کردند پیش خدا ان‌شاءالله مورد عنایت و لطف قرار می‌گیرند. تسلیت ما را همه عزیزان مخصوصاً خانواده محترم اخوی‌شان ان‌شاءالله بپذیرند و ما را سهیم در غم و عزایشان بدانند.
شریعتی: ان‌شاءالله. از صحیفه‌ی سجادیه، دعای بیست و پنجم صحیفه و حقوق فرزندان داشتیم می‌شنیدیم. امروز هم ادامه فرمایشات شما.
حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. رسیدیم به این بخش از صحیفه که امام سجاد (ع) عرضه می‌دارد که «اللَّهُمَّ اشْدُدْ بِهِمْ عَضُدِي»، فرزندان بازوان انسان در همه چیز (امور معنوی و مادی) هستند. خدایا به وسیله فرزندان بازوان ما را قوی قرار بده. «وَ أَقِمْ بِهِمْ أَوَدِي»، کمبودها، کاستی‌ها، کجی‌های من را به وسیله فرزندانم راست و بااستقامت قرار بده. «وَ كَثِّرْ بِهِمْ عَدَدِي»، خدا ان‌شاءالله به همه‌ی عزیزانی که فرزند ندارند فرزندان خوب و شایسته مرحمت بکند. فرزند باعث می‌شود که نسل ما و عِده و عُده ما زیاد شود. لذا حضرت می‌فرماید: «وَ كَثِّرْ بِهِمْ عَدَدِي» ما اگر تولید نداشته باشیم نسل از بین می‌رود. خدایا به وسیله‌ی فرزندانم عدد ما و عُده ما را زیاد کن. «وَ زَيِّنْ بِهِمْ مَحْضَرِي»، فرزندان من طوری باشند که زینت ما باشند. باعث افتخار پدر و مادر باشند. «وَ أَحْيِ بِهِمْ ذِكْرِي»، کسی که فرزند ندارد بعد در بوته فراموشی است مگر اینکه کار خیری کرده باشد. البته بوده‌اند خیلی از علما، بزرگانی که اولاد نداشته‌اند ولی خدماتی جایگزین فرزند داشته‌اند. یکی از چیزهایی که واقعاً باقیات و صالحات خیلی خوب است ولد صالح است. لذا فرمود: «وَ أَحْيِ بِهِمْ ذِكْرِي» خدایا به وسیله فرزندانم یاد من را در جامعه احیا کن «وَ اكْفِنِي بِهِمْ فِي غَيْبَتِي» وقتی هم که من نیستم از فرزندانم دور هستم یا اینکه از دنیا رفتم. خدایا تو فرزندان من را کفایت بکن. اگر نظر بینندگان عزیز باشد عرض کردم که همیشه حقوق دو طرفه است. چند نکته راجع به حقوق فرزندان؛ در همه جا یعنی شما یک مورد شاید پیدا نکنید که ما خودمان حتی خودمان، روح‌مان به ما حقی دارد، چشم‌مان به ما حقی دارد، گوش‌مان حقی دارد. از حرام نگهش داریم، چیزهای خوب بشنویم. یعنی حتی اعضاء و جوارح با ما تعامل دارند. با خودمان. چون ما لایه‌های مختلف داریم. و همچنین در تعامل با دیگران حقوق دو طرفی هست. حتی نسبت به خدای متعال تا یک مخلوق، تا یک به اصطلاح نبات و گیاه. و امام سجاد (ع) جمله‌ی زیبایی دارند در حق فرزند می‌فرماید: «فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَيْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَيْه‏» یعنی درباره فرزندانتان طوری عمل بکنید که قطعاً بدانید هر نوع خدمت، نیکی کردن به فرزندان، احسان، تفقد، تربیت، تأدیب، ادب، برای شما بازخورد مثبت و خوبی دارد. ثواب و پاداش خدا به شما می‌دهد و هر نوع کم گذاشتن برای فرزندان، کوتاهی کردن، تقصیر کردن در تربیت و ادب آنها و یا در نفقه آنها معاقب خواهیم شد. یعنی خیلی از پدر و مادرها روز قیامت موقفی هست، موقف حقوق دیگران. فرزندان می‌آیند می‌گویند چرا اسم بد روی من گذاشتی؟ یکی از حقوق مهم فرزندان که پدر و مادرها توجه داشته باشند. فرزند چه گناهی دارد اسم مثلاً صنم روی بچه گذاشته‌اند. صنم یعنی بت. حالا خوشبختانه ثبت احوال ایران بعضی از اسم‌ها که می‌دانند خیلی ناهنجار است نمی‌نویسند. ولی اسم‌هایی که من الآن اسم ببرم متأسفانه آن بچه‌هایی که این اسم را دارند ناراحت می‌شوند. خب این چه اسمی است؟ می‌خواهیم چیز جدید باشد. معذرت می‌خواهم. آخه جهالت هم اندازه دارد. ما این همه اسم‌های خدا داریم. حالا بعضی از اسم‌ها خدا خاص است. مثلاً الله نمی‌شود روی کسی گذاشت اما رحیم، کریم، خیلی اسم‌های خدا زیاد است. اسم‌های چهارده معصوم، اسم‌های انبیاء، اسم‌های بزرگان، مثلاً اویس قرن. اسم عمار. ابوذر، ما اسم کم نداریم که مثلاً برویم از چیزهای جدید مثلاً کشف کنیم که لغتی باشد که همه مثلاً چشم‌شان باز باشد.
شریعتی: می‌خواهند تک باشد. فقط اسم بچه.
حجت الاسلام فرحزاد: آخه یعنی چه؟ یعنی جهالت مدرنیته به قول امروزی‌ها، این هم یک نوع جهالت است. اینهمه اسم‌های خوب داریم. آقا ابا‌عبد‌الله (ع) فرمودند اگر خدا به من هزار فرزند هم بدهد همه را به احترام پدرم علی نام می‌گذارم. علی اکبر، علی اصغر. یک پسوند می‌خواهد. علی اوسط. علی، علی. هزار تا. بیاییم از امام حسین یاد بگیریم. من از بیگانگان هرگز ننالم/ که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. یک وقت یک آدمی که مثلاً کمونیست است، هیچی را قبول ندارد، یک اسم‌های به قول ما چپندر قیچی می‌گذارد اما تو که علوی هستی، فاطمی هستی، حسینی هستی، خون و گوشت و پوستت اهل بیتی هست، قرآنی هست، خب اینهمه پیغمبر و امام‌های ما خوشبختانه لقب‌های فراوان دارند. مثلاً طاها یکی از لقب‌های پیغمبر خدا است. احمد یکی از همان‌ها است. اینهمه امام‌های ما لقب دارند. حضرت زهرا شاید سی چهل تا لقب دارد. و من می‌بینم بعضی از آنها هنوز در جامعه ما نیست. یعنی ما اگر هم جدید می‌خواهید با یک کارشناس تماس بگیرید ما اسم جدید می‌خواهیم. کم باشد. روز قیامت فرزندان شکایت می‌کنند چرا اسم ناجور، اسم طاغوت‌ها مثلاً، اسم شمر و ذی الجوشن و اسم پادشاه‌ها را نمی‌خواهم بگویم که بعضی از آنها ناجور بودند. چرا اسم اینها را روی من گذاشتید؟ آخه برای چی؟ آخه این اسم بامسما، با آن شخصیت ارتباط برقرار می‌کند. یعنی خیلی از اینهایی که کارهای خلاف می‌خواستند بکنند اسم‌شان فاطمه و معصومه بوده رفته‌اند دیده‌اند نمی‌شود. بخواهند بازیگر بشوند، خواننده بشوند، بخواهند بی‌حجاب باشند، رفته‌اند اسم‌شان را عوض کرده‌اند. یعنی خود این یک قداستی داشته است و یک مانعی بوده است آدم را نگه می‌دارد. اگر بخواهد از این مرز رد شود باید اسمش را بگوید نمی‌خورد. پس می‌خواهم بگویم خود این اسم در شخصیت افراد اثر دارد، عامل بازدارندگی برای خیلی از بدی‌ها هست. عامل پیشرفت به خیلی از نیکی‌ها هست. بابا نام من علی است، محمد است، حسن است، حسین است، فاطمه است. اصلاً آنهایی که نامشان محمد است چقدر در روایات ما تعریف شده است. نامشان علی است. خانه‌ای که در آن محمد نام است، رفقایی که در آن محمد نام است، جلسه‌ای که یک محمد در آن هست. خیر و برکت خدا آنجا می‌بارد.
شریعتی: چقدر در شکل‌گیری شخصیت بچه‌های ما این اسم تأثیر دارد.
حجت الاسلام فرحزاد: پس یکی از حقوق مهم نام خوب گذاشتن است. یکی از حقوق مهم این است که امام سجاد (ع) فرمودند خدایا برای من هم بدنشان و هم ادیانشان و هم اخلاقشان را صحیح و درست قرار بده. بحث عافیت. ما نباید فقط به فکر جسم بچه‌هایمان باشیم. سرما می‌خورد، خدای ناکرده مریض می‌شود، دارو، درمان، دکتر، دوا، پرهیز و اینها. آیا بچه‌ای که بی‌ادب است، بچه‌ای که فحاشی می‌کند، بچه‌ای که دستش کج است، اینها هزار برابر ما باید مواظب باشیم، مقید باشیم. یعنی یک روایت تندی هست. خیلی روایتش تند است. پیغمبر عظیم الشأن (ص) که جان ما به قربانش فرمودند: «وَيْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ» پیغمبر خدا فرمود: وای به حال بیچارگی بچه‌های آخرالزمان اما بدبختی و بیچارگی بچه‌ها از جانب پدرانشان است. من آبائهم. یعنی من از بچه‌ها گلایه ندارم. باباهای آنها. چرا؟ «قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِكِين» از پدرهای مشرک و کافر گلایه دارید؟ فرمودند نه، «مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِين‏» پدر و مادرهایی که ادعا می‌کنند، اشهد ان لا اله الا الله می‌گویند، عشق به پیغمبر و امام‌ها ارائه می‌دهند ولی بچه‌هایشان بسیار بی‌ادب، بسیار فاسق و فاجر و بی‌دین بارآورده‌اند. چرا؟ فرمود: «لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِض‏» چون که فقط به فکر جسم بچه هستند. مدرک بگیرد. پول و پله و خانه و زندگی و ماشین و اینها. آیا آدم هم شده؟ اخلاق هم دارد؟ ادب هم دارد؟ حواسشان به تربیت نیست. ای کاش می‌شد وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه‌های ما این کلمه‌ها را جابجا می‌کردند. یعنی وزارت پرورش. یزکیهم در همه جای قرآن مقدم است بر یعلمهم. شما علم را دست نا‌اهل بدهی هزار برابر خطرش بیشتر است از اینکه اصلاً  سواد نداشت کمتر جنایت می‌کرد. یزکیهم. پرورش. فقط یک مورد در قرآن یعلمهم بر یزکیهم مقدم شده است، آن هم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) می‌فرماید به خاطر اینکه علم مقدمه تزکیه است. علم برای اینکه ما را بسازد، پیش ببرد، جلو ببرد. می‌فرماید چون که واجبات و ضروریات زندگی را به آنها یاد نمی‌دهند. این بچه را بزرگ کردی، آداب همسرداری، آداب رفاقت، آداب فامیل، آداب سلام کردن، نشستن، برخواستن، سفر رفتن. فقط می‌گوید شکمش را سیر کنم، لباس به او بدهم. خب کمونیست‌ها هم همینطور هستند. کمونیست‌ها هم می‌گویند اصول دین، خوراک، پوشاک، مسکن. اصول دین ما غیر از اصول دین دیگران است. یعنی بیش از آنچه که بر تن و لباس و بدن بچه ما همت می‌گماریم، تلاش می‌کنیم، برای روح او، جان او، آدم شدن او، ادب و تربیت او باید تلاش کنیم.
شریعتی: و واقعاً چقدر وقت می‌گذاریم. خیلی نکته‌ی مهمی است.
حجت الاسلام فرحزاد: آره، خیلی مهم است. «لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِض‏» چیزی از واجبات که واجبات زندگی و بندگی خدا و تربیت است به آنها یاد نمی‌دهند. فقط دنیا. «وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ» اگر هم دیگران به بچه‌ها چیزهای خوب یاد می‌دهند می‌گویند نه، لازم نیست. وقتی تربیتش نکردی بزرگترین خسارت به خود پدر و مادر می‌خورد. در روایت داریم بهترین ارثی که یک انسان برای خودش، برای آخرتش، برای ابدیتش می‌گذارد تربیت فرزندان صالح با ادب است. لذا پیغمبر خدا فرمود وای به این پدر و مادرهای اخر الزمان که بچه‌‌هایشان را درست تربیت نمی‌کنند، اگر هم چیزی کسی به آنها ید بدهد مانع می‌شوند. «وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ الدُّنْيَا» یعنی عموم پدر و مادرها شاید همینطور باشند. فقط همین است که لباس، خوراک، پوشاک، درآمد خوبی دارد، همه چیزش مرتب است. ادبش، اخلاقش، دیانتش، تقوایش، راستگویی او، نماز او، با‌ خدا بودن او. به کمترین متاع دنیا راضی هستند که بچه‌شان برسد، دیگر کاری با او ندارند. و این جمله آخرش خیلی عجیب است. آنجا اولش فرمودند ویل، آخرش فرمودند: «فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاء» پدر و مادرها نگویند چرا از حق ما نمی‌گویید. بیش از یک ماه درباره حق پدر و مادر صحبت کردیم. حالا دیگر این طرفش هست. پیغمبر خدا فرمود: پدر و مادرهایی که فقط به فکر دنیای بچه‌ها هستند، تربیت و اخلاق و دین و آداب آخرتی به بچه‌هایشان یاد نمی‌دهند، من از آنها بیزار هستم، آنها هم از من بیزار هستند. یعنی راه ما و خط ما به هم نمی‌خورد. راه ما راه ادب و تربیت است، راه اینها بی‌ادبی و بی‌تربیتی تربیت کردن است. ان‌شاءالله خدا توفیق دهد که حق پدر و مادرمان را ادا کنیم.
شریعتی: ان‌شاءالله.
حجت الاسلام فرحزاد: اگر عزیزان توجه کرده باشند به اینجا رسیدیم که ربط ما با خدا چگونه است و چگونه می‌توانیم رابطه برقرار کنیم که مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) گاهی در درس، در راه رفتن، در هر برنامه‌ای چند ثانیه سکوت می‌کردند. می‌فرمودند ما برای ابدیت خلق شده‌ایم. یعنی فقط پنجاه شصت سال دنیا را نبینید. سردار حجازی خدا رحمتش کند. مریضی‌شان حدوداً 24 ساعت طول کشیده است. سابقه‌ی مریضی نداشته‌اند. یکهو قلبشان ایستاده است. ما خیلی به مرگ نزدیک هستیم. یک نفس است. بند بیاید تمام است. ما برای ابدیت خلق شده‌ایم. یعنی همیشه هستیم و خواهیم بود. من همین‌جا باز یک نکته را می‌ترسم یادم برود بگویم. ما بحث مرگ را که داشتیم که دو سه ماه درباره مرگ صحبت کردیم که به معرفت نفس هم خیلی مربوط می‌شود، عرض کردم که برنامه زندگی پس از زندگی در شبکه چهار ماه رمضان‌ها پخش می‌شود. الآن هم شبکه چهار شش و نیم بعد‌ازظهر و تکرارش یک نصف شب و تکرار آن یازده و نیم صبح، بحث خیلی قشنگی است. تجربیات بعد از مرگ. افرادی که یکبار مرده‌اند دوباره زنده شده‌اند. دوبار مرده‌اند دوباره زنده شده‌اند. و خاطرات عجیبی دارند جالب این است آقای شریعتی عزیز، اکثراً هم تقریباً نود درصد مشترکات دارند. یعنی می‌گوید ما در آن ساعاتی که از دنیا رفتیم هفتاد سال تمام اعمال ریز و درشت ما را به ما نشان دادند. چون آن عالم می‌دانید آدم از زمان و مکان بیرون می‌رود. مثل خوابی که ما می‌خوابیم. مثلاً ما می‌خوابیم خواب می‌بینیم رفتیم کربلا، مشهد، خارج. ازدواج کردیم، بچه‌دار شدیم، حالا در خواب هم چند ثانیه را خواب دیدیم نمی‌دانیم چون نمی‌توانیم آنجا ساعت بگذاریم. همانطوری که خواب از عالم زمان و مکان بیرون است، معراج پیغمبر هم می‌گویند همینطور بوده است. خب ممکن است نیم ساعت مرده، یک ساعت مرده اما به اندازه هفتاد سال سیر به او داده‌اند. همه‌ی زندگی او را نشان داده‌اند. این مشترک بین همه است. یکی از مشترکاتشان این است که می‌گویند ما وقتی از بدن بیرون آمدیم هیچ مثلاً در و دیوار حجاب و مانع نبود. یعنی تمام پشت کوه‌ها، پشت دیوارها، پشت حجاب‌ها، پرده‌ها را قشنگ می‌دیدیم. یعنی هم جلو می‌دیدیم و هم پشت سر می‌دیدیم. خیلی عجیب است. یعنی همه جا چشم شده است. و خیلی جاها بدون حرف مطالب به ما نقل و انتقال پیدا می‌کرد. مشترکاتشان خیلی است. من خواهش دارم برنامه زیبایی است. چون فقط ماه رمضان هم هست ان‌شاءالله این را ببینند. یکی از مشترکاتشان این است که همگی می‌گویند که ما وقتی که برگشتیم فهمیدیم آفات گناهان‌‌مان را و آثارش را دیدیم خیلی از گناه‌ها را کنار گذاشتیم. یعنی واقعاً عمداً گناه نمی‌کنیم. ناخواسته یک موقع در گناه افتادیم و سعی کردیم زندگی ما عوض شود، مهربانی‌های ما بیشتر شود، احسان ما بیشتر شود. خیلی نقطه‌های قشنگی است. زندگی پس از زندگی. در هر صورت مرحوم علامه می‌فرماید این معرفت نفس یک بعدش این است که فقرمان و عجزمان و بیچارگی‌مان را می‌بینیم هیچی نداریم. خب این هیچی ندار باید پیوند بخورد به یک چیزی که همه چیز دارد. که این جمله را هم باز یک بار دیگر عرض کردم تکرار می‌کنم. مرحوم آ سید علی قاضی (رحمة الله علیه) فرمودند با خدا ما همه چیز هستیم و بی‌خدا هیچ اندر هیچ هستیم. یعنی اگر به خدا وصل شویم همه چیز داریم. این قطره وصل به دریاست، دریاست. ولی اگر از خدا جدا شدی پوچی، هیچی. نه حولی، نه قوه‌ای، نه وجودی هستی. همه‌ی وجود و هستی ما از اوست. این خدایی که به اصطلاح ما هیچ چیزی نداریم و همه چیز ما از او است. بعد دیگر معرفت نفس این است که ما بدانیم که ما هیچی نداریم به همه‌ چیز دار وصل می‌شویم پس همه چیز به ما هم عنایت می‌شود. همه چیز داریم. انسان همه‌ی موجودات در وجودش هست. انسان یعنی همه چیز، همه عالم هستی. و اینکه ما چرا خدا را نمی‌بینیم. یعنی با چشم دل. با چشم سر که دیدنش محال است چون جسم نیست، خلق نیست، مخلوق نیست. صفات مخلوقی اصلاً در او راه ندارد. چرا نمی‌بینیم و چکار کنیم که او را ببینیم. با قلب‌مان و جان‌مان او را ببینیم. این سؤال خوبی است. حالا جواب‌های قشنگی خدمت شما عرض می‌کنم. یک جوابش این است که خدای متعال چون همه‌ی هستی و وجود ما را گرفته است. اینطور نیست که مثلاً یک جایی خلأیی باشد که نباشد. چون هر چیزی را آدم می‌خواهد بشناسد گاهی با خلأ و نبودش می‌شناسد. ما الآن اگر خدای ناکرده کبدمان، قلب‌مان مشکل نداشته باشد، ما اصلاً حواسمان نیست کبد چی هست و چه کار می‌کند. یعنی اصلاً به آن توجه نداریم. نمی‌دانیم اصلاً کبد داریم. کبد همان جگر سیاه است. ولی اگر مشکلی پیدا کنیم، اُه، این کبد بوده، هفتاد سال کار می‌کرده، الحمدلله... یعنی سلامتی را ما اصلاً درک نمی‌کنیم. وقتی مریض می‌شویم می‌فهمیم سلامتی عجب چیزی بوده است. بسیاری از چیزها در فقدانش آدم آن را می‌فهمد و پی می‌برد. خدا که فقدان ندارد. اینطور نیست که نباشد بشود که اگر خدا نبود بعد می‌آمد می‌دیدیم عجب چیزی است. پدر نبوده حالا آمده است. تازه جای خالی او را حس می‌کنیم. ولی چون همیشه هست، همه جا هست، همه جا را پر کرده است، این خودش باعث می‌شود که برای ما عادی بشود یعنی درست آن را درک نکنیم. این یکیش هست. خدا ضد و نقیض ندارد. وقتی که شب می‌آید ما روز را می‌فهمیم. روز می‌آید شب را می‌فهمیم. اگر همیشه روز بود اصلاً شب معنا نداشت. اگر یک عالمی آدم برای همیشه شب باشد. روز دیگر معنا ندارد. خیلی از اشیاء با ضد شناخته می‌شوند. خدا که ضد ندارد. این هم مثال قشنگی است که مثنوی زده است. می‌گوید که ماهی‌های دریا جمع شدند آمدند به آن بزرگشان، رئیس‌شان، هر امتی به اصطلاح سرپرستی دارد. در عالم نظام هستی اینطوری است. گفتند به آن ماهی اعظم (ماهی بزرگ) که ما فهمیدیم که در عالم یک آبی هست ولی نمی‌دانیم این آب چی هست، کجاست. اگر این آب را به ما نشان می‌دادی ما هم بفهمیم آب چیست. حالا کسی که از اول وجودش تا آخر وجودش در آب بزرگ شده، در آب سیر کرده، زندگی کرده، این را چطوری بفهمانند که اگر بیرون آب بیاید می‌گوید فهمیدیم آب چیست. ولی کسی که سر تا پای وجودش را، درونش را آب گرفته، اکسیژنش از آب تأمین می‌شود، اگر از آب بیرون بیاید خفه می‌شود، دیگر نیست که بفهمد آب یعنی چه. این مثال خیلی مثال خوبی است. می‌گویند وقتی ماهی‌ها این سؤال را کردند ماهی بزرگ به آنها گفت که شما غیر آب را به من نشان بدهید تا من آب را به شما نشان بدهم. شما عرق آب هستید. ظاهرت، باطنت، بیرونت، همه‌ی وجودت، همه‌ی فضایت را آب گرفته است. شما غیر آب را نشان بده، از آب بیرون بیا من آب را به شما نشان می‌دهم. ولی نمی‌توانی. از آب بیرون بیایی می‌میری. مثال خیلی خوبی است. یک مثال دیگر این است که آقای شریعتی عزیز گاهی ما توجه‌مان از یک چیزی برداشته می‌شود. آن خیلی مهم است. یعنی آن وجهه‌ی قلبی‌مان و توجه‌مان و حقیقت‌مان متوه یک چیزی نشود، از آن غافل شود آن را نمی‌بیند. یعنی همان غفلت. الآن شما رو به روی من نشسته‌اید. اینطوری برای همه پیش آمده است. با هم صحبت می‌کنیم، گپ و گفتگو می‌کنیم. اما اگر من یک مشکلی دارم، الآن چک من در بانک برمی‌گردد، چند ثانیه فکر من برود در بانک و اینها، آقای شریعتی جلوی من نشسته، من او را نمی‌بینم. لذا خیلی مواقع عزیزی از جلوی چشم ما رد می‌شود، ما توجه‌مان قلب به یک جای دیگر است که الآن چه می‌شود. بچه‌ام مریض است الآن حالم بد است که گفته‌ام بچه‌ام بیمارستان باید عمل کند. شش دنگ وجودم و فکرم و توجهم آنجا است. اصلاً من سمت خدا حواسم نیست. این برای همه پیش آمده است. حالا مثال‌های خیلی زیبایی که برای همه تقریباً پیش آمده است. یعنی توجه به یک چیز آدم آن چیز را می‌یابد. توجهت که قطع شود ولو رو به رویت باشد. اتفاقاً این آیه قرآن است. «وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُون‏» (اعراف/ 198) خیلی آیه‌ی عجیبی است یا مثل همان «وَ في‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون» (ذاریات/ 21). پیغمبر «و تراهم» یعنی می‌بینی. «تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُون‏» ابولهب‌ها، ابوجعل‌ها پیغمبر را می‌دیدند یا نمی‌دیدیدند؟ با چشم سر می‌دیدند. «يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ یعنی می‌بینند وَ هُمْ لا يُبْصِرُون ولی نمی‌دیدند‏».
شریعتی: اصلاً اینجا نیستند.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. باید اینجایی بشوی. اینجا باشی. حالا این مثال‌ها خیلی شیرین و جذاب است. می‌گویند یک کسی اسبش را گم کرده بود، سوار اسب شد شب تا صبح، روز تا شب دور شهر می‌گشت می‌گفت اسب من کجاست؟ اسبم را گم کردم. رسید در خانه یک عارفی گفت آقا من در بدر اسبم را گم کردم. به من اسب بده. گفت پس اینکه سوارش هستی چیه؟ گفت راست می‌گویی. سوار اسب بود در به در در شهر دنبال اسبش می‌گشت. واقعی است. آن عارف گفت پس اینکه زیر پایت هست سوارش هستی چیه؟ با همان اسبی که فکر می‌کرد گم شده با همان اسب دنبال اسب می‌گشت. برای خود من همین چند روز قبل پیش آمد. خدا می‌خواست این بحث را به من نشان بدهد. بنده معمولاً جایی می‌روم جلسات دوستان محبت می‌کنند ماشین می‌فرستند. سمت خدا از تهران ماشین دنبال من می‌آید. نزدیک خانه می‌رسیم ماشین ما بیرون خانه است. چند روز قبل آمدم بیایم منزل دیدم ماشین در خانه نیست. یکهو هول برم داشت. آی ماشینم را دزد برده است. گفتم پس اینکه سوار شدی پشت فرمان نشستی کیه؟ دیدم ماشین خودم زیر پایم است. انقدر خنده‌ام گرفت. همیشه با ماشین‌های دیگر می‌آمدم می‌دیدم ماشین من در خانه است. ایندفعه دیدم نیست. واقعاً هول کردم. در کوچه آمدم هول کردم. ماشین را کی برده؟ بعد یکهو دیدم ماشین زیر پایم هست، من دارم رانندگی می‌کنم. آیت الله شبیری زنجانی، پدرشان (مرحوم آ سید احمد زنجانی) الکلام رجل کتابشان هست، مثل کشکول‌وار است. ایشان می‌فرماید که من در اتاق بودم در به در کتابخانه را زیر و رو می‌کردم، کتاب‌ها را جابه‌جا می‌کردم این طرف و آن طرف. پسرم آ سید موسی که الآن مرجع بزرگوار است، آقای آیت الله سید موسی آن موقع نوجوان بود آمد گفت بابا چیه؟ آمد گفت عینک من گم شده دو ساعت دارم دنبال آن می‌گردم. گفت پس اینکه به چشمت زدی چیه؟ گفت راست می‌گویی. عینک به چشم زده دنبال عینک می‌گردد. بارها شده من دنبال انگشتر می‌گشتم بعد دیدم در دستم هست. یکی از علمای بزرگوار برای من نقل کرد می‌گفت یک خانمی می‌آید منزل ما کار می‌کرد. یک روز آمد گریه و زاری می‌کرد. آقا نوزاد من گم شده است. گفتم خب کجا گذاشتی او را؟ گفت گم شده. گفتم پس اینکه بغل تو است چی هست؟ گفت راست می‌گویید من حواسم نبوده است. فکر وقتی که جای دیگر باشد حالا ممکن است بعضی‌ها مسخره کنند ولی همین بر سر خودشان خواهد آمد. به آن که برسند. فراوان شده که ما چیزی که نزدیک‌ترین چیز به ما هست از شدت نزدیکی آقا با عینک دنبال عینک می‌گردیم. با اسب و ماشین دنبال آن می‌گردیم ماشین ما کجاست، کی برده است.
شریعتی: چون حواست جای دیگر است.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. از توجه به هر چیزی آدم به آن چیز می‌رسد. خدا می‌گوید من از رگ گردن به تو نزدیک‌تر هستم. پس اگر ما نمی‌بینیم چون توجه ما به آن نیست. توجه ما به دنیا است. این جمله‌ی دعای ابوحمزه ثمالی خیلی مهم است. «أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك‏» خدایا تو در پرده و حجاب نیستی. با صد هزار جلوه برون آمدی/ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را/ یار بی پرده از در و دیوار در تجلیست یا اول الابصار/ پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را. اگر نمی‌بینیم، معرفت نداریم، به خاطر این است که ما توجه‌مان جای دیگر است. تو حاجب و حجاب و پرده نداری الّا اینکه اعمال ما، خودخواهی‌های ما، آرزوهای دنیایی ما بین ما و خدا حائل و حجاب شده است. توجه را که برداری بچه‌ات پیدا می‌شود، عینکت پیدا می‌شود، خودت پیدا می‌شوی، همه چیز پیدا می‌شود.
شریعتی: خدا کند بگردیم خودمان را پیدا کنیم و این ماه مبارک رمضان مخصوصاً سحرهایش، نیمه‌های شب وقت خوبی است.
حجت الاسلام فرحزاد: وقت خوبی است. عزیزان را توصیه می‌کنیم سحرها را واقعاً غنیمت بشمارند چون ایام دیگر ممکن است بیدار نشوند ولی به خاطر خوردن سحری هم هست توفیق اجباری خلاصه...
شریعتی: آره، این شب‌زنده‌داری‌ها و سحر خیلی می‌تواند به ما کمک کند و این نکات حاج آقا را هم اگر ضمیمه‌اش کنید ان‌شاءالله اتفاقات خوبی خواهد افتاد. خیلی از شما ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 145 قرآن کریم. آیات 131 تا 137 سوره مبارکه انعام.
صفحه 145 قرآن کریم
شریعتی: حاج آقای فرحزاد در خدمت شما هستیم از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد.
حجت الاسلام فرحزاد: همه دوست داریم که با پیغمبر خدا محشور شویم. پیغمبر خدا فرمود: «أَوْلَى النَّاسِ بِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَيَّ صَلَاة فی الدنیا» نزدیک‌ترین افراد به من روز قیامت آنهایی هستند که در دنیا زیاد صلوات بر محمد و آل محمد می‌فرستند.
شریعتی: راجع به حضرت خدیجه حاج آقای فرحزاد نکاتی را دارند اگر مختصر اشاره کنید که ان‌شاءالله به تمام آن برسیم.
حجت الاسلام فرحزاد: یک نکته اینکه حضرت خدیجه (س) همه‌ی هستی‌اش را در راه خدا فدا کرد. مال، جان، آبرو. این تعبیر خیلی زیبا است. «رزقت حبها و احب حبیها» پیغمبر خدا فرمود من حضرت خدیجه را دوست دارم، خدا روزی‌ام کرده است و دوست دارم هر کس که حضرت خدیجه را دوست بدارد. مادر ماست. ام المؤمنین است. وفات ایشان دهم ماه رمضان روز جمعه است. هر قدمی که می‌توانیم، قدم فرهنگی، بسته‌ی معیشتی، ظاهری، باطنی، زندانی را به نام ایشان آزاد می‌کنیم، خانه‌های نورانی به نام حضرت خدیجه (ع)، یک قدم خیری برای این بانوی بزرگوار برداریم و طبق سنوات گذشته، آنهایی که از اول امسال تا آخر خرداد خدا به آنها دختر مرحمت می‌کند و نامش را به نام این بانوی بزرگوار خدیجه می‌گذارند پلاک طلا تقدیم‌شان می‌شود. پیامک بدهند و الحمدلله کتاب‌های خوبی برای حضرت تهیه شده که شما معرفی می‌فرمایید و کتاب صوتی‌ای که شما ان‌شاءالله معرفی می‌فرمایید.
شریعتی: ان‌شاءالله. این کتاب خدیجه (س) بانوی بزرگ اسلام تألیف حاج آقای فرحزاد عزیز ما هست. من این کتاب را دیده‌ام. خیلی جامع است و شاید جزء جامع‌ترین کتاب‌ها باشد.
حجت الاسلام فرحزاد: آقای رفیعی زحمت کشیدند هم همایش و هم کنگره، هفت هشت جلد جامع، دایره المعارف برای... ما آن را در این کتاب چکیده کردیم.
شریعتی: آره. خیلی مختصر و مفید شما می‌توانید یک دوره خدیجه‌شناسی در واقع داشته باشید و این کتاب هم در واقع مختصر همان کتاب است در قطعه کوچکتر برای استفاده راحت‌تر برای عزیزان‌مان. یک کتابی هم قبلاً معرفی کردیم سرکار خانم انسیه سادات هاشمی نوشته بود. خیل قلم خوبی هم ایشان دارد. رمان هم هست. در قالب داستان. این تو و این ماجرای عشق من. با نگاهی به زندگانی حضرت خدیجه کبری (س) و این کتاب الحمدلله صوتی آن هم آماده شده در سایت قرار داده شده است. عزیزانی که تمایل دارند این کتاب بسیار زیبا را بشنوند می‌توانند به سایت سمت خدا و سایت مؤسسه‌ی حضرت خدیجه، حالا ان‌شاءالله در سایت‌های کتاب‌های صوتی هم قرار خواهد گرفت و بارگذاری خواهد شد. این قدمی بود که در حد بضاعتمان می‌توانستیم برداریم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها