اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1400-01-23-حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد - شرح دعای 25 صحیفه سجادیه و نکاتی پیرامون معرفت نفس

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» سلام خانم‌ها، آقایان. به سمت خدا امروز خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام فرحزاد: خدمت شما و همه‌ی بینندگان و عزیزانی که تکرار برنامه را می‌بینند عرض سلام داریم. در روزهای پایانی ماه شعبان هستیم. ان‌شاءالله که خدای متعال به فضل و کرمش همه‌ی گناه‌ها و حق الناس ما را به لطف و کرمش صاف کند، ما هم دنبال باشیم ان‌شاءالله آنها را پاک کنیم. با پاکیزگی ان‌شاءالله وارد این مهمانی بزرگ خدا شویم. حالا نکاتی در فرمایشات امام هشتم (ع) به اباصلت هروی هست راجع به آخر ماه شعبان که ان‌شاءالله بعد از قرآن خدمت عزیزان عرض می‌کنیم.

معرفی برنامه

شریعتی: ان‌شاءالله. در محضر صحیفه‌ی نورانی سجادیه هستیم. دعای 25 صحیفه را داریم با هم مرور می‌کنیم.
حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حضرت دعا می‌فرماید: «وَ أَصِحَّ لِي أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْيَانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُم» خدایا فرزندان من را به سلامت بدار برای من. سلامت هم فقط جسم نیست. هم بدن‌هایشان سالم باشد، هم دین و مکتب و مذهب‌شان سالم باشد و هم اخلاقشان پاک و پاکیزه باشد. «وَ عَافِهِمْ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي جَوَارِحِهِمْ» هم درونشان از سلامتی کامل عافیت داشته باشد و هم اعضاء و جوارحشان عافیت داشته باشد. خیلی دعا برای سلامتی فرزندان مهم است که پدر و مادرها به فکر آنها باشند. «وَ فِي كُلِّ مَا عُنِيتُ بِهِ مِنْ أَمْرِهِمْ» هر چیزی که من دنبال آن هستم برای خوبی فرزندانم و به زحمت می‌افتم خدایا به من کمک کن که امر آنها استوار شود و پابرجا شود. «وَ أَدْرِرْ لِي وَ عَلَى يَدِي أَرْزَاقَهُمْ» خدایا برای من، به نفع من و بر دست من، رزق و روزی فرزندانم را به وفو فراوان قرار بده «وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرَاراً أَتْقِيَاءَ» خدایا فرزندان من را جزء نیکوکاران و باتقواها قرار بده. «بُصَرَاءَ» اهل بینش باشند. «سَامِعِينَ» حرف‌شنوی داشته باشند، گوش شنوا داشته باشند. «مُطِيعِينَ لَكَ» مطیع خدای متعال باشند. «وَ لِأَوْلِيَائِكَ مُحِبِّينَ مُنَاصِحِينَ» خدایا فرزندان من را طوری قرار بده که اولیای تو را دوست بدارند و خیرخواه باشند. چهارده معصوم را دوست بدارند، خیرخواه باشند. «وَ لِجَمِيعِ أَعْدَائِكَ مُعَانِدِينَ وَ مُبْغِضِينَ» یک علامت مهم دینداری این است که آدم با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن باشد. لذا حضرت دعا می‌کند که یک وقت فرزندان من دست دشمنان تو نشوند و با جمیع دشمنان تو معاند و دشمن باشند. «آمِينَ». ان‌شاءالله که این دعا در حق همه‌ی فرزندان مستجاب شود.
شریعتی: ان‌شاءالله. و در واقع حضرت در ضمن ‏این دعا دارند می‌فرمایند که بچه‌های ما و اساساً ما باید چطوری باشیم.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. یعنی دعا خیلی نکته‌ی ظریفی را اشاره فرمودید. امام سجاد (ع) در ضمن دعا آداب فرزندداری و خدمت کردن به فرزندان و چگونه زیستن فرزندان را دارد بیان می‌کند. اگر نظر عزیزان باشد دو هفته‌ی گذشته عرض کردیم. دعای بیست و چهارم حقوق پدر و مادر بود که فرزندان باید مراعات کنند، دعای بیست و پنجم حق فرزندان است که پدر و مادر و بزرگترها باید مراعات کنند. نکته‌‌ی اولی که عرض کردم این است که همیشه حقوق دو طرفه است. یعنی حتی نسبت به خدا بگیر تا ریزترین موجودات. یعنی یک پرنده؛ ما به او حقی داریم، او هم به ما حق دارد که در این فضا... الآن بعضی جاها مثلاً پرنده‌ها را گرفته‌اند یک منطقه‌ای در چین گنجشک‌ها را هجوم آورده‌اند از بین برده‌اند، حشرات حمله کرده‌اند و آن منطقه داشت از بین می‌رفت. رفتند دوباره از جای دیگر گنجشک آورده‌اند. یعنی گنجشک هم که حقش را ادا می‌کند، کارش را انجام می‌دهد لذا کشتن گنجشک، کبوتر، کلاغ، اینها واقعاً محیط زیست دارد حقش را به ما ادا می‌کند، ما هم حق‌مان را ادا کنیم. حقوق از بالا تا پایین همیشه دو طرفی هست. لذا این روایتی که هفته‌ی قبل هم اشاره کردم که پیغمبر عظیم الشأن علیه و آله سلام فرمودند: «يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنْ عُقُوقِ الْوَلَدِ مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنَ الْعُقُوق» یعنی همانطوری که ممکن است در خیلی جاها فرزندان پدر و مادر را آزار بدهند، اذیت بکنند، حقشان را ادا نکنند، عاق والدین می‌شوند، پدر و مادرها توجه کنند خیلی از پدر و مادرها هم عاق فرزندانشان هستند. بچه را تربیت نکرده، حقش را ادا نکرده، تبعیض قائل شده. ما چقدر پیام داریم ان‌شاءالله که دروغ باشد، که پدر و مادرها ما را می‌زنند، قهر می‌کنند، از خانه بیرون می‌کنند. بعضی‌ها می‌گویند ما به دیدن پدر و مادر می‌رویم ولی در را باز نمی‌کنند، ما را در خانه راه نمی‌دهند. خانمی می‌گوید حاج آقا من بارها رفتم از پدر و مادرم عذرخواهی کنم اگر هم حقی از آنها سلب کردم. پدر و مادر چقدر باید دلش سنگ باشد که دختر خودش را راه ندهد، فرزند خودش را راه ندهد، نوه‌اش را راه ندهد. قطعاً شک نکنند پدر و مادرهایی که باعث آزار و اذیت می‌شوند یا باعث گناه برای فرزندانشان بشوند یا باعث اختلاف بین فرزندانشان شوند. اینها هم عاق فرزندان می‌شوند. یعنی همه‌ی آن عقوق وزر و وبالش و جهنم رفتنش گردن پدر و مادرهاست. در رساله حقوق امام سجاد (ع) که مفصل است و خیلی هم رساله جامعی است، از حق خدا می‌گیرد تا حق همه‌ی افراد را حضرت بیان می‌کند، در آنجا نکته‌هایی هست که یک نکته‌ی آن را اینجا نوشته‌ام. «فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَيْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَيْه‏» امام سجاد (س) می‌فرماید: پدرهای عزیز ما چهار پنج هفته مفصل از حق شما دفاع کردیم به حدی که متهم شدیم. یعنی متهم شدیم که شما یکطرفه دارید می‌روید.
شریعتی: سفارش ما را هم بکنید.
حجت الاسلام فرحزاد: سفارش شما را بیش اندازه در طول این هفت هشت ده سالی که من خدمت شما بودم کردم. حالا بیایید از این طرف. امام سجاد (ع) می‌فرماید: درباره فرزندت جوری عمل کن که بدانی آنچه که کار خوب و نیکی نسبت به فرزندانت می‌کنی، خدا پاداش و ثواب و درجه به شما می‌دهد و هر کجا که کم فرزندان‌تان می‌گذاری، در نفقه، در ادب، در اخلاق، در برخورد، خدا تو را معاقب عقوبت می‌کند. همانطوری که به بنده فرحزاد می‌گوید به پدر و مادر حق نداری یک آه بکشی، یک اف بگویی، یک رو ترش کنی‏، فرقی نمی‌کند. تو هم اگر بیجا رو ترش کردی، قهر کردی، راه ندادی، به او کتک زدی، شما هم عاق فرزندانت می‌شوی. عقوبت می‌شوند در بدی کردن به فرزندانشان. یک روایت زیبایی است که خیلی از فرزندان می‌گویند ما از محبت و نوازش پدر و مادر محرومیم. در روایت داریم پیغمبر بچه‌ها را می‌بوسیدند. خیلی روایت قشنگی است. «وَ كَانَ النَّبِيُّ ص إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِه‏» چقدر قشنگ است. سیره‌های پیغمبر. انقدر دلم می‌خواهد مثلاً یکی از کارشناسان سمت خدا سیره پیغمبر را بگوید. البته ما هم می‌گوییم در ضمن مباحث‌مان. یکی از سیره‌های پیغمبر خدا این بود که هر روز صبح که می‌شد دست نوازش و محبت بر سر فرزندان و نوه‌ها می‌کشیدند. هر روز. خود این دست کشیدن، من تو را دوست دارم، زیر سایه‌ی من هستی، من هوای تو را دارم، این خودش هم عمل است و هم می‌گوید در آن یک حرف دارد. مسح. دست محبت و نوازش و بوسیدن، در آغوش گرفتن فرزندان و بوسیدن و به اینها مهر و محبت کردن. یک نفر در زمان اوایل صدر اسلام خدمت پیغمبر خدا بود، پیغمبر دید این همش می‌بوسد، بچه‌ها را نوازش می‌کند. حتی بچه‌های غیر خودش را. گفت من در عمرم بچه‌ام را نبوسیده‌ام. حضرت تعجب کرد فرمودند مثل اینکه خدا در دل تو رحم قرار نداده است. چرا نمی‌بوسی؟ این روایت خیلی زیبا است. پیغمبر عظیم الشأن فرمود: «أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُم» بوسیدن فرزند عبادت است. نوازش می‌کنی، محبت می‌کنی، در آغوش می‌گیری و به او محبت می‌کنی. اکثروا یعنی زیاد فرزندان‌تان را ببوسید. «أَوْلَادِكُمْ فَإِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ كُلِّ دَرَجَةٍ خَمْسُمِائَةِ عَام‏» خیلی عجیب است. واقعاً عجب دینی داریم. دین ما یکپارچه محبت است، نوازش است، رحمت است. مگر موارد خاص که دیگر ناچاریم غده‌ی سرطانی را دور بیندازیم. می‌فرماید فرزندان‌تان را زیاد ببوسید. با هر بوسیدنی خدا در بهشت درجه‌ای به شما می‌دهد، بین این درجه و درجه‌ی بعدی که با بوسیدن بالا می‌روید، مسافت پانصد سال راه است. یعنی شما را بالا می‌برد چون مهرورزی می‌کنید. ما حدیث داریم که دو نفر که با هم مهرورزی می‌کنند، خدای متعال صد رحمت نازل می‌کند. 99 تا را می‌دهد به آن کسی که محبتش بیشتر است. یکی را می‌دهد به طرف مقابل چون این باید بار همه را بکشد. پس مهرورزی به فرزندان، دست روی سر آنها کشیدن، محبت کردن، نوازش کردن، بوسیدن، یکی از آداب مهم حقوق فرزندان بر پدر و مادر است.
شریعتی: اصلاً محبت کردن، هدیه دادن، علاوه بر اینکه حال طرف مقابل را خوب می‌کند، زودتر حال خودمان را خوب می‌کند.
حجت الاسلام فرحزاد: صد درصد. یک بحث قشنگی است که تو اگر بخواهی با کسی دشمنی کنی، اول باید با خودت دشمنی کنی. یعنی اول باید کینه و بغض و... اصلاً کس دیگری را بخواهی بیامرزی اول باید خودت را بیامرزی. اول خودمان را ببخشیم. من که به کس دیگری محبت می‌کنم، اول به خودم کردم. به خودم محبت کردم، خودم را دوست دارم، به دیگران سرایت می‌دهم. اصلاً دین ما امام باقر (ع) این حدیث را با طلا بنویسند کم است. فرمود: «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين‏َ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ». دین تمامش محبت است.
شریعتی: و اما بحث معرفت نفس.
حجت الاسلام فرحزاد: عرض کردیم که معرفت نفس جزء اوجب واجبات است و بحث بسیار مهمی است که واقعاً لازم است آدم پیگیری کند، خودش را بشناسد. این کلید شناختن همه‌ی موجودات و همه‌ی عوالم است و عرض کردیم که کسی که خودش را بشناسد امیرالمؤمنین (س) فرمودند خدا را شناخته است، عالم را شناخته است، همه‌ی موجودات را شناخته است. و عرض کردیم یکی از راه‌های آن که مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند این است که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» یعنی ما وقتی که به خودمان مراجعه کنیم، حال‌مان، قوه‌مان، ذات‌مان، ظاهرمان، باطن‌مان، روح‌مان، همه چیزمان از خداست، از خودمان هیچ چیز نداریم. اگر یک لحظه نظر خدا برگردد، ما پوچ هستیم، معدوم هستیم. اگر کسی به این معنا علم پیدا کند، معرفت پیدا کند، بنده‌ی کامل خدا می‌شود. دیگر از منم منم و خودخواهی و خودمحوری و خودخوری بیرون می‌آید. اصلاً جهنم به یک معنا خودمحور بودن است. آدم‌های مغرور، متکبر، خودخواه، جهنمی هستند. همین حالا هم در جهنم هستند منتها آنجا بروز و ظهور می‌کنند. از خودمان که بگذریم بهشت می‌شود. لا اله، پا روی اله خودت بگذاری الا الله است. وارد بهشت معرفت شدی. حدیث داریم حضرت موسی (ع) به خدا گفت: خدا تو کجایی من خدمت تو برسم؟ گفت: پا روی خودت بگذار قدم دوم پهلوی من هستی. «دع نفسک و تعال». اینکه مرحوم علامه طباطبایی روحیه‌اش همینطور بوده که ما از ایشان مثال می‌زنیم. واقعاً هوا نداشته است. واقعاً کسی مجلس ایشان، درس ایشان، با وجود ایشان رابطه داشت، حس می‌کرد که اصلاً خودخواهی و خودمحوری و... بسیار مرحوم علامه سؤال‌هایی از ایشان می‌کردند، با اینکه علامه بوده، شاگردان بزرگی تربیت می‌کرده است، می‌گفت بلد نیستم، نمی‌دانم. فراوان شده از ما می‌پرسند، ما عارمان می‌شود بگوییم نمی‌دانم. در جواب دادن آسمان و ریسمان هم به هم می‌بافیم. این علامت این است که این آقا وارسته است. این خودش را در درگاه الهی فقیر می‌بیند. حالا این هم خاطره قشنگی از علامه است. مرحوم علامه بسیار مواقع سر درس یا در جلسه چند ثانیه سکوت می‌کردند. ما الآن در سمت خدا مثلاً پنج ثانیه سکوت کنیم به هم نگاه کنیم. بینندگان به هم نگاه کنید. چقدر طولانی می‌شود. یعنی چون ما حرف می‌زنیم سر مردم را گرم می‌کنیم. ایشان یک مکثی، سکوتی می‌کردند و این نکته‌ی مهم را می‌فرمودند. می‌فرمودند ما برای ابدیت خلق شدیم. ابدیت یعنی همیشه هستیم. اگر کسی روحش را شناخت، خودش را شناخت می‌داند که این مال هفتاد سال، هشتاد سال نیست. به پیر قسم، به پیغمبرها قسم، به کتاب‌های آسمانی قسم، به خود خدا قسم، ما برای ابدیت خلق شدیم. ما همیشه هستیم. اگر کسی این دید و این بینش را پیدا کند که همیشه هست، مردنی در کار نیست، رفتنی در کار نیست. خیلی‌ها می‌گویند خب می‌میریم راحت می‌شویم. یا حرام است خودکشی می‌کنیم راحت می‌شویم. نه، بعد از رفتن اول زندگی است. تازه زندگی شروع می‌شود. حیات جدید است. جا به جا می‌شود، از یک جایی به یک جای دیگر می‌رود. ایشان بارها در درس یا در جلسه یا کلاس سکوت می‌کردند برای اینکه توجه بدهند. فرمودند ما برای ابدیت خلق شدیم، برای همیشگی خلق شدیم. ما همیشه هستیم. اصلاً مرگ و فوت و فنا اصلاً معنا ندارد. بینش آدم عوض می‌شود. ابدیت هم یعنی تا خدایی می‌کند که انتها ندارد. یعنی لامتناهی. حالا در ازلیت بعضی‌ها شک کرده‌اند که از اول بودیم یا نبودیم که من اعتقادم این است که بودیم. حقیقت‌مان بوده است. انا لله. ولی ابدیت را همه‌ی متکلمین قبول دارند. همه. حتی کسانی که با عرفان و فلسفه هم مخالف هستند ولی ابدی بودن هست. آن را نمی‌شود کاری کرد. «خالدین فیها ابدا» این فکری است. آدم بینشش عوض می‌شود. دیگر برای پنجاه سال دنیا انقدر هزینه نمی‌کنیم، برای ابدیت‌مان هزینه می‌کنیم. بینش ما را عوض می‌کند. آن وقت عرض کردم که کسی که فقر خودش را درک کند یعنی خودش را ابد ببیند، مالک داریم، مولی داریم، صاحب اختیار داریم. یک نامه خیلی زیبایی ملاعبد‌الله دارد. من از این نامه خیلی استفاده کردم. می‌فرماید خدای متعال در قرآن می‌فرماید که «وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّه‏» (دخان/ 19) علامت عبد بودن این است که ما بر خدا حالت برترجویی و خودنشان دادن نداشته باشیم یعنی علو بر خدا نداشته باشیم. «لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» (قصص/ 83) آیه‌ی دیگری هم داریم ولی ایشان روی این آیه مانور می‌دهد «وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّه‏» خدا می‌فرماید ای پیغمبر خودت را از خدا جلوتر نینداز. بالاتر نگیرد. این آقای ملاعبد‌الله خیلی بیان قشنگی ذیل این آیه دارد. یعنی من خودم خوردم، هضم کردم، کیف کردم. البته شاید نرسیدم ولی کیف آن را کرده‌ام. بیان ایشان این است که می‌فرماید هر کسی که در مقابل هست حقیقی نیست حقیقی نشود بر او علو و برتری جسته است. خیلی حرف بلندی است. بعد توضیح می‌دهد می‌گوید که کسی که در مقابل خدا خودش را کامل می‌گذارد کنار و نیست حقیقی می‌شود علائم دارد. من هم می‌توانم بگویم فرحزاد من هم خودم در مقابل خدا می‌گویم نیستم. شعار می‌دهم. می‌فرماید این لوازم دارد و علامت دارد. نشانه دارد. اگر کسی علامت می‌خواهد، من چند علامت از وجود پیغمبر خدا برای شما می‌گویم که «کان رسول (ص) کان لا یغضب لنفسه» یک علامتش این است: کسی که در مقابل خدا نیست شده هیچ وقت برای خودش غضب نمی‌کند. ما همه غضب‌هایمان برای خودمان است. یعنی به دیگران بد و بیراه می‌گویند، هیچ ناراحت نمی‌شویم تا به ما یک اتهامی می‌زنند یا می‌گویند بالا چشمت ابرو است از کوره در می‌رویم. به ما برمی‌خورد. پیغمبر خدا برای خدا غضب می‌کردند، برای مظلوم غضب می‌کردند اما به شخص خودشان کسی کاری می‌کرد نه. «کان لا یغضب لنفسه» این علامت این است که نیست است. علامت دیگر، پیغمبر خدا هیچ برتری بر خودشان نسبت به پایین‌ترین افراد جامعه نمی‌دیدند. علامتش این بود روی زمین می‌نشستند، با برده‌ها و کنیزها هم‌غذا می‌شدند، ساده‌ترین غذاها را می‌خوردند، کسی برای او بلند نمی‌شد، تحویلش نمی‌گرفت، سلامت نمی‌کرد، یک سر سوزن ناراحت نمی‌شدند. هر کجا جا بود می‌نشستند. جلسه‌ی آنها حلقوی بود، دایره‌ای بود و اگر کسی بیگانه وارد می‌شد، هر چه نگاه می‌کرد پیغمبر را نمی‌شناخت. انقدر در عبودیت و بندگی و با خلق خدا محو شده بودند، شما در تمام عالم بگردی هر کجا جلسه‌ای باشد یک کسی که پروفسور است، دکتر است، آیت الله است، لباسش، رفتارش، احترامش به گونه‌ای است که همه می‌فهمند این یک چیزی هست. یک امتیازهایی دارد. ولی پیغمبر با خاک خودش را یکسان می‌کرد که اگر غریبه می‌آمد واقعاً فکر می‌کرد لباسش، رفتارش، شکل و قیافه می‌دیدید همه عین هم هست. یعنی از جای نشستن و طرز نشستن حضرت نمی‌توانست تشخیص بدهد که پیامبر کیست. این گفتنش آسان است. این همین است که در مقابل هست حقیقی نیست حقیقی شده است و نیست حقیقی نه فقط حق، بنده‌های خدا هم حق هستند، بنده‌های خدا هم نماینده‌های خدا هستند یعنی بال و پرت را برای بندگان خدا پهن کن نیست بشو. بالاترین ادب‌ها، بالاترین تواضع‌ها را پیغمبر خدا داشته است.
شریعتی: و خداییش چقدر دعواهای ما به خاطر همین است که به من برخورده است.
حجت الاسلام فرحزاد: تمام دعواهای ما همین است. تمام مال من، حق من، چی من. اگر من که مجرم هستم بیایند بگویند درست است آقا، حق با شماست. تمام می‌شود. بکش و مکش سر من هست. شک نکنید. این فرمایش حضرت امام را با طلا بنویسند کم است. که فرمود: اگر 124 هزار پیغمبر در افق‌هایشان قطعاً از زمین تا آسمان فاصله. پیغمبری بوده برای یک روستا، برای قوم و خویش پیغمبر بوده است. اولوالعزم‌هایشان برای کل کره‌ی خاکی مبعوث شده‌اند. بعضی از آنها اولوالعزم بودند، رسول بودند. 313 تا رسول بودند، بقیه نبی بودند. فاصله‌‌ی معرفتی‌شان زمین تا آسمان بوده است ولی از آن کلاس اول تا پیغمبر که افضل است، همه‌ی انبیاء یک ذره من نداشته‌اند. اگر این من کنار برود اصلاً می‌شود بهشت، می‌شود ظهور امام زمان. دعوا نیست. تمام این جناح‌ها، گروه‌ها. من نمی‌خواهم در بحث‌های سیاسی وارد شود. همه‌ی بکش مکش‌ها سر همین است. حزب من، جناح من، موقعیت من، منافع من. والّا برای خدا که دعوت نمی‌شود. برای خدا اصلاً دعوا معنا ندارد. این همش برای خودمان است. بیاییم یک راهکاری پیدا کنیم. پیغمبر بر زمین می‌نشست، با فقرا غذا می‌خورد، تعیّن نداشت، کسی تشخیص نمی‌داد. اینها علامت این است که «لا تَعْلُوا عَلَى اللَّه‏» یک پیرزن سر راه پیغمبر می‌ایستاد، نیم ساعت، یک ساعت سؤال‌پیچ، مسئله، درددل، مثل یک پدر آرام، دوست آرام، گوش می‌داد که انقدر پیغمبر گوش می‌داد می‌گفتند اُذُن. این اصلاً ساده است. هر چه می‌گویند گوش می‌دهد. کی این کارها را می‌تواند بکند؟ کی می‌تواند تحمل کند؟ یک جاهل می‌آمد پایش را دراز می‌کرد، سرش را روی زانوی پیغمبر می‌گذاشت، می‌خوابید می‌گفت برای من قصه بگو. ما بچه‌ی خودمان را دعوا می‌کنیم اگر این حرکات بی‌ادبانه را بکند. آدم‌های اعراب جاهلیت. این مال این است که تعیّن ندارد، خدا را می‌بیند. عرب را نمی‌بیند، آدم را نمی‌بیند، خدا را می‌بیند. خدا دارد من را امتحان می‌کند. خدا این را پیش آورده است. مثل اینکه خدا دارد با من صحبت می‌کند. یک بحثی همین ملا‌عبد‌الله دارد که می‌گوید این ظلم‌هایی که واقع می‌شود خدا برای امتحان عمداً گذاشته است که ظلم واقع شود. نه اینکه ظلم خوب است ولی این تعدی که می‌شود عفو ما، حلم ما، صبر ما. چرا ما روایت داریم که اگر کسی در غاری، در قله‌ی کوهی پناه ببرد خدا یک شیطان انسی و جنسی می‌فرستد که به آن ور برود. چون اگر تنها باشد که معلوم نیست آدم خوب است، بد است، حلیم است، صبور است، خوش اخلاق است، بداخلاق است. پس باید یکی به او تلنگر بزند. باید یکی بیاید ور برود. این تضادها انسان را می‌سازد. در عین حال اینها می‌سازد. سازندگی دارد. اگر یک کنیزی عبای پیغمبر را می‌گرفت، می‌برد دو کیلومتر آن طرف‌تر می‌گفت کار واجب دارم. بیا بین ما و این را صلح بده، آشتی بده. پیغمبر می‌رفت. اینها علامت این است که «أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّه‏» بر خدا هیچ علو و برتری نداشت و هر وقت که در خانه می‌رفت، این هم پایانش هم قشنگ است. البته خیلی حرف دارد فرصت‌های دیگر ان‌شاءالله می‌گویم. «کان فی مهنه اهله» مهنه یعنی جزء خدمتگزارهای خانه بوده است. من عذر می‌خواهم از بعضی پدرها یا مادرها یا مدیرها که جایی که هستند حالت تحکم دارند، حالت حاکمیت دارند نه حالت ولایت، محبت. یعنی همش اُرد می‌دهد. چای بریز، غذا بیاور، سفره جمع کن، چنین بکن، جارو بزن. پیغمبر جان همه به قربان او، خودش را در مسیر خدا فقیر می‌دید. لباس می‌شست، جارو می‌زد، بچه‌داری کمک می‌کرد، شیر می‌دوشید، علف به گوسفندها می‌داد، وصله می‌زد به لباس یا به کفش. تمام کارهای خانه را شریک بود، شراکت می‌کرد. یعنی در خانه او تعیّن نداشت که همه‌ی کارهای خانه را بچه‌ها بکنند، نوه‌ها بکنند، غلام و کنیز بکنند یا همسرها انجام بدهند. او هم یک گوشه‌ی کار را می‌گرفت، ما هم یک گوشه‌ی کار را بگیریم. «کان فی مهنه اهله» که این حدیث را بارها برای شما خوانده‌ام. پیغمبر خدا فرمود: «يَا عَلِيُّ مَنْ لَمْ يَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِيَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَاب» هر کس من نداشته باشد، به اهل خانه با محبت خدمتگزار باشد، گاهی بچه‌داری کند، ظرف بشوید، مرجع تقلید است نود و خورده‌ای سنش است، بشقاب و قاشقش را خودش می‌برد می‌شوید. با این پیری و لنگ‌لنگان. خب یک گوشه‌ی کار را ما بگیریم، همش زور نگوییم، به خانواده ارد نگوییم. «مَنْ لَمْ يَأْنَفْ» ‏یعنی به بینی کسی برنخورد، منع نداشته باشد از خدمت کردن به اهلش، به خانواده‌اش، بدون حساب وارد بهشت می‌شود.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 138 قرآن کریم. آیات 82 تا 90 سوره مبارکه انعام.
صفحه 138 قرآن کریم
شریعتی: فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد را بشنویم.
حجت الاسلام فرحزاد: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد». ان‌شاءالله همین چند روز ماه شعبان و هم ماه مبارک رمضان هر وقت که فرصت می‌کنند، بیکار می‌شوند، ذکر صلوات را سرلوحه‌ی کارهایشان قرار بدهند. یکی از اعمال ماه مبارک رمضان که در خطبه‌ی شعبانیه پیغمبر عظیم الشأن اشاره کردند، فرمودند: «وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ فیه الْمَوَازِين‏» از این تعبیر معلوم می‌شود که روز قیامت با کسری فراوان سرمایه و بودجه مواجه هستیم. یعنی آنجا مایه‌های معنوی، زاد و توشه‌ی آخرتی کم داریم چون «يَوْمَ تَخِفُّ فیه الْمَوَازِين‏» میزان حسنات سبک است. چکار کنیم؟ فرمود کسی که در ماه مبارک رمضان زیاد، حد‌اقل روزی پانصد تا، هزار تا، بیشتر، کسی که در ماه رمضان زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، خدای متعال میزان حسناتش را سنگین خواهد کرد در روزی که میزان حسنات کم است.
واقعاً من نمی‌دانم به چه زبانی از همه‌ی عزیزانی که برای قربانی همه‌ی این ماه‌ها مخصوصاً ماه شعبان که دوبار انجام شد، هم اول ما و هم نیمه‌ی شعبان. حدود چهل و خورده‌ای هزار بسته‌های گوشت برای محرومان در استان‌های مختلف فرستاده شده است. واقعاً باعث خوشحالی شده است. ما تشکر ویژه داریم و امید داریم که در ماه مبارک رمضان چند برابر بشود. امام هفتم (ع) فرمودند: اگر مالت را در راه حق مصرف نکنی، خدا گرفتارت می‌کند دو برابر در راه باطل مصرف کنی. یعنی هیچ ثواب هم ندارد یک جریمه‌ی بیخودی می‌دهی. یک نکته‌ای هست که عزیزان توجه ندارند. کسی که از دنیا می‌رود فوری می‌گویند امشب نماز وحشت برای او بخوانید. روایت را کامل به مردم برسانید. می‌فرماید شب اول قبر برای امواتت صدقه بده، اگر نتوانستی صدقه بدهی نماز لیله الدفن، نماز وحشت بخوان. اول حدیث را انداخته‌اند. نماز را می‌خوانند. این خیلی مهم است. برای اموات‌مان قربانی بدهیم، صدقه بدهیم. کامل به دست مستحقین می‌رسد. ان‌شاءالله این پویش همگانی راه بیفتد و این سنت جا بیفتد چون خیلی‌ها نمی‌توانند یک گوسفند بکشند. هر کدام مشارکتی می‌توانیم هزارها، ده‌ها هزار، بلکه صدها هزار قربانی و به دست مردم برسد.
کسانی که عذر شرعی دارند نمی‌توانند روزه بگیرند مثلاً مریض سختی هست یا مثلاً پیرمرد است، پیرزن است، بچه شیر می‌دهد یا زن باردار است. خب به اینها خدا نمی‌گوید که به جای اینکه نمی‌توانی روزه بگیری، کفاره‌‌ی روزه برو مثلاً یک جزء قرآن بخوان، دو رکعت نماز بخوان. می‌گوید باز برو صدقه بده. حتی 750 گرفت. یعنی خدا خیلی بالا هم نگرفته است. 750 گرم برای آنهایی که برای روزه گرفتن عذر دارند صدقه می‌تواند جایگزین آن شود. نمی‌گوید برو پنجاه رکعت نماز بخوان. پس معلوم می‌شود صدقه خیلی مهم است. شکم سیر کردن خیلی مهم است، اطعام خیلی مهم است.
یکی از طرح‌هایی که ما خواهش داریم عزیزان خیلی توجه کنند، طرح خیلی زیبایی است، طرح خانه‌های نورانی است. ما حدیث داریم خانه‌هایی که در آن خانه‌ها قرآن تلاوت می‌شود برای اهل آسمان می‌درخشد همانطوری که ستاره‌ها برای اهل زمین می‌درخشد. طرح خانه‌های قرآنی هم پنج نفر، ده نفر، همان اهل خانه. «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين‏» (شعراء/ 214) پیغمبر هم اول فامیل‌های نزدیکش را. حضرت خدیجه بود و حضرت علی. با این سه نفر کار می‌کرد. در خانه‌مان پنج نفر، ده نفر بنشینیم طرح برنامه‌های قرآنی داشته باشیم و الحمدلله بعضی از استان‌ها، استان قم معاونت تبلیغش اعلام کردند که همه خانه‌هایی که در استان قم برنامه خانه نورانی قرآنی به نام ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری ان‌شاءالله برگزار کنند، ما یک روحانی با حفظ مسائل بهداشتی می‌فرستیم مجانی برای آنها ده دقیقه تا یکربع تفسیر قرآن بگوید. این خیلی خوب است. ان‌شاءالله همه‌ی استان‌ها، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، مسئولین ارگان‌ها بیایند یا در همان فامیل ممکن است که یک آدم روحانی، یک آدم برجسته‌ای باشد.
نکته‌ی پایانی؛ فرمایش امام هشتم به اباصلت فرمود: روزهای آخر ماه شعبان حق و حقوق‌ها را ادا کن. خودت را پاک کن. با کسی قهر هستی، آشتی کن. حق‌الناس ادا کن، کینه‌ها و کدورت‌ها را از خودت دور کن. اگر ظرف ما ناپاک باشد خدا نمی‌تواند در آن ظرف به ما چیز بدهد. کثیف است، آلوده است. در این ظرف سم است، زهر است. نمی‌شود نه آب و نه غذا داد ولی اگر تمییز شد، رحمت الهی، لطف الهی در آن وارد می‌شود. پس سفارش به استغفار، ادای حق الناس، پا روی خودمان بگذاریم. می‌گوید چرا می‌گویی به من برمی‌خورد؟ من بروم بگویم آشتی، من بروم بگویم صلح؟ شما برو خودت را بشکن، از طرف شما حل است. آن طرف مقابل اگر آشتی کرد که نور  علی نور، اگر نکرد امام صادق فرمود: ملعون است کسی که می‌آید با او صلح بکند می‌گوید من صلح نمی‌کنم، من آشتی نمی‌کنم. دیگر تمام وزر و وبال‌ها گردن او است. من خواهش دارم پدر و مادرها، فامیل، قوم و خویش، رفیق، دوست. اگر تا قبل از ماه رمضان با هم آشتی نکردن آشتی کنند. امام هشتم (ع) فرمود: در شب قدر خدا همه را می‌بخشد، پاک می‌کند، الا دو مؤمنی که بینشان کدورت و کینه و ناراحتی است. اول خودمان را بیامرزیم بعد هم دیگران را بیامرزیم. این من را زمین بگذاریم تمام است. من یکی اگر خوب شوم خیلی خوب می‌شود.
این آیه‌ای هم که در این صفحه است که خدا می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ» (انعام/ 72) اینهایی که ایمان آوردند، ایمانشان را با ظلم قاطی نکردند، اینها به مقام امن و آرامش می‌رسند و هدایت‌شده هستند. فقط ایمان‌مان را با ظلم آغشته نکنیم. حق الناس گردن ما نباشد.
شریعتی: خیلی از شما ممنون متشکر هستم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها