اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

20/11/99-حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد- شرح دعای 23 صحیفه سجادیه و نکاتی پیرامون معرفت نفس

شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم خدمت دوستان عزیزم، بینندگان خوب و نازنین مان. حجت الاسلام فرحزاد: خدمت شما هم و همه ی بینندگان خوب و عزیز عرض سلام دارم و آرزوی موفقیت. تشکر ویژه دارم از همه ی عزیزانی که برای حضرت زهرا (ع) مراسم، جشن های خانوادگی مفصل گرفتند و همچنین آنهایی که خدا توفیق داد تکریم بانوان، همسران، مادران، باز هم وقت باقی هست که آنهایی که هنوز انجام ندادند قضای آن را به جا بیاورند حتی یادم رفت آنهایی که پدر و مادر را از دست دادند. که آنها چشم انتظار هستند، خدا روح آنها را شاد کند و حق آنها را گردن ما ادا کند.

معرفی برنامه

شریعتی: هر روز روز مادر است، هر روز روز پدر است و هر روز روز تکریم پدر و مادرهاست. امروز هم اتفاقاً راجع به پدر مادرها می خواهیم صحبت کنیم در ذیل دعای بیست و چهارم صحیفه ی سجادیه دعوت می کنم که با ما همراه باشید و بعد هم ان شاءالله وارد بحث معرفت نفس خواهیم شد.
حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای بیست و چهارم صحیفه ی سجادیه. حضرت باز با صلوات شروع می کند که باز عرض کردیم که در جا به جای صحیفه ی سجادیه در ضمن دعاها، رمز اجابت دعا، رمز ارتباط با خدای متعال، 14 معصوم هستند. پیغمبر و آل پیغمبر هستند و لذا همش این رمز باید تکرار شود. لذا شروع دعا حضرت با صلوات شروع می فرمایند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِين‏» خدایا بر پیامبر، بنده ات و رسولت درود بفرست و اهل بیت پاکش. «وَ اخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ سَلَامِكَ» ولی به پیغمبر و اهل بیتش صلوات ویژه، رحمت ویژه، برکات ویژه، سلام ویژه تقدیم محمد و آل محمد کن. بعد حضرت عرضه می دارد: «وَ اخْصُصِ اللَّهُمَّ وَالِدَيَّ بِالْكَرَامَةِ لَدَيْكَ» اول از همه کار آسانتر از همه. دعا برای پدر و مادر. خدایا پدر و مادرم را در نزد خودت گرامی بدار. از لطف و عنایت ویژه ی خودت به آنها مرحمت کن. حالا چه زنده هستند و چه مرده هستند. «وَ اخْصُصِ اللَّهُمَّ وَالِدَيَّ بِالْكَرَامَةِ لَدَيْكَ» از کرامتی که در نزد خودت داری یک عنایت ویژه به پدر و مادر من مرحمت کن. «وَ الصَّلَاةِ مِنْكَ» درود خودت را بر پدر و مادر من نازل کن «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» تو از همه مهربان تر هستی. خدمت مرحوم آ سید ابوالحسن حافظیان که یک شخصیت بزرگی بود یک موقع داستان های او را برای شما گفته ام. شاگرد شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی. قبر او هم در حرم امام هشتم (ع) است. اهل ریاضت بود و کارهای فوق العاده ای داشته است. من اوایل طلبگی بود خدمتشان رسیدم. چون خیلی سال است که فوت کرده است. صحبت والده ی ما شد خدا رحمتش کن. مادر داشت. به ایشان گفتم دعایی بگوید چون خیلی صاحب نفس بود. این جمله یادم هست. شاید نزدیک 50 سال قبل بود. ایشان فرمودند حق مادر و پدر را جزء خدا کسی نمی تواند ادا کند. خیلی حرف قشنگی است. یعنی واقعاً کی می تواند حق پدر و مادر را ادا کند؟ یعنی وجود ما از آنها است. محبت هایی که کردند. این روایت زیبایی که یک نفر مادرش را کول کرده بود و طواف می داد و به پیغمبر خدا عرض کرد من لقمه دهان او می گذارم، او را تر و خشک می کنم، کارهایی که در کودکی برای من انجام داده، من دارم انجام می دهم. حقش را ادا کردم؟ فرمودند: ابدا. یک نفسی که برای تو زده، خدمت های خالصانه ای که کرده است، تو... ما وظیفه داریم در حد اعلی محبت و خدمت کنیم ولی فکر نکنیم حق اینها را ادا کردیم یا توانستیم ادا کنیم. در بعضی از روایات هم البته این اشاره هست که سؤال می شود چرا کارهایی که... یکی از رفقای ما پیرمردی است خدا حفظش کند. شوخی می کرد می گفت گاهی با مادرم شوخی می کردم می گفتم چند لیتر شیر به من دادی من بروم شیر بخرم بیاورم. فکر می کند شیر خالی است. آن زحماتی که واقعاً طاقت فرساست. به قول آیت الله مجتهدی می فرمودند شما یک آجر دو سه کیلویی به خودت ببند همش این طرف و آن طرف برو.
شریعتی: و تازه این را ضربدر آن عشق و مهر و محبت مادری بکنی بی نهایت است.
حجت الاسلام فرحزاد: در همین روایت به حضرت گفت کارهایی که در بچگی برای من می کردند، من دارم می کنم. فرمودند آن عشق و محبتی که مادر دارد، معمولاً اگر به عزیزان برنخورد، مثلاً پدر پیر، مادر پیر، مادربزرگ، حالا در خارج که خانه سالمندان می گذارند یا نوبتی می کنند. با عشق خدمت نمی کنند. بعد هم در درونشان هست که کی می شود ما راحت شویم. خلاص شویم. ولی فرمودند مادر یک آه بچه، یک ضربه به بچه را اصلاً طاقت ندارد. حاضر است هستی خود را بدهد، بچه اش سالم باشد. و لذا حق پدر و مادر این است که در دعا می گوید خدایا تو نظری کن، تو عنایت کن، تو کرامت بده. تو بهره ای بده.
بنده بچه ی خردسال داشتم خدمت یک دکتر متخصص اطفال رفتم، ایشان می فرمودند چون همش بچه ها را نزد من می آورند من تجربه دارم. بسیار فراوان بچه هایی که تب می کنند مریض می شوند مادرشان هم مریض می شود. از شدت مهر و محبت و علاقه ای که دارد. حالا بحث پدر و مادر بحث مفصلی است. ان شاءالله این را ادامه خواهیم داد و یک نکته ای می خواهم عرض کنم که چند بخش است که عرضم به حضور شما درباره پدر و مادر نکته های مهمی داریم که البته این را هم عرض کنم که الآن پیام های فراوان می دانم سرازیر می شود که پدر و مادر به ما نمی رسند، چنین می کنند، چنان می کنند، در طول سال ما از این پیام ها داریم. آن جداست. حق دو طرفه است. پدر و مادر هم باید به اولاد برسند، تبعیض قائل نشوند، آق بچه ها نشوند. آنها همه قبول هست. در جای خودش اصلاً فکر می کنم دعای بعدی راجع به تکریم بچه ها باشد. فعلاً بحث ما درباره ی تکریم والدین است. یک کاری بکنیم به آنها محبت کنیم. وظیفه ی ما چیست. نکته ی اولی که می خواهم عرض کنم این است که پدر و مادر یکی از احکام قطعیه ای که استثنا بنده در آن پیدا نکردم، باز هم اگر بزرگانی که می بینند، در هر رشته و فنی عزیزانی که هستند آیه و روایتی پیدا کردند که یک مورد پیدا کنند که اینجا بی حرمتی به پدر و مادر یا اذیت و آزار پدر و مادر اجازه داده شده باشد به من بگویند. من در طول بررسی ای که کردم پیدا نکردم. تکریم والدین خط قرمز دین ماست. پدر و مادر کافرین، منافقین، دشمن، فاسق، بد، حق ما را ادا نکرده باشند، ظالمین، ظالم باشند، بهایی باشند، یهودی باشند، شمر باشند، ابن ملجم باشند، دشمن اهل بیت باشند. ما از دشمن اهل بیت بالاتر نداریم. کسی که مقابل امام زمان، خدا، پیغمبر، اهل بیت بایستد. بدترین انسان ها دشمنان خدا و 14 معصوم هستند. حتی می آیند می پرسند پدر و مادر ما یا پدر ما دشمن است. دشمن حضرت علی است. هتاکی می کند. اجازه هست؟ فرمودند: نه. این خیلی مهم است. حتی پسر متوکل به حضرت هادی گفت پدر من به حضرت علی ناسزا می گوید. من می خواهم او را بکشم. دشمن اهل بیت. است. فرمودند نه، به تو اجازه نمی دهم. اگر این کار را بکنی عمر تو کوتاه می شود. متوجه هستید؟ بنده استثنا پیدا نکردم که یک موردی بگویند اینجا مثلاً بی ادبی، بی حرمتی به پدر و مادرت بکن ولو بدترین آدم باشد. حالا از آن همه روایات یکی از آنها را می خوانیم. روایت از امام جواد (ع) است که دهم ماه رجب تولد این آقا هم هست. امام جواد (ع) در روایت داریم یک نفر نامه نوشت به آقا امام جواد (ع) «إِنَّ أَبِي نَاصِبٌ خَبِيثُ الرَّأْي‏» گفت پدر من ناصبی است، اعتقاد او، رأی او فاسد است، دشمن شماست. «قَدْ لَقِيتُ مِنْهُ شِدَّةً وَ جَهْدا» خیلی هم ما را اذیت و آزار می دهد. می گوید هم اعتقاد او خراب است و هم عمل او. یعنی نقطه ی مثبت ندارد. «قَدْ لَقِيتُ مِنْهُ شِدَّةً وَ جَهْداً فَرَأْيُكَ جُعِلْتُ فِدَاک» قربانت بشوم، نظر شما چیست؟ و خواهش دارم که هم دعا بفرمایید و هم به من نظر بدهید که من درباره پدر و مادرم چکار کنم؟ حضرت فرمودند که... باز دنباله سؤال کرد که «أَ فَتَرَى أَنْ أُكَاشِفَهُ أَمْ أُدَارِيَه‏» به حضرت عرض کرد در نامه که من با او درگیر شوم، قهر کنم، تندی کنم، مقابله به مثل کنم یا با او مدارا کنم، تحمل کنم؟ «فَكَتَبَ ع‏» امام جواد (ع) نامه نوشتند به این جوانی که پدر او ناصبی است. «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ» نامه ی تو را، سؤال تو را من متوجه شدم. «وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِيكَ» آنچه که درباره پدرت گفتیم «وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» دعا سر جایش است. من برای تو دعا می کنم اما وظیفه ی تو چیست؟ «وَ الْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرٌ» فرمودند مدارا کن. مدارا کنی بهتر از این است که با پدرت درگیر شوی. آخه پدر من شمر است، ناصبی است، دشمن متوکل است. باشد. مدارا کنی بهتر است. مدارا کن، مدارا. و با هر سختی ای خدا آسانی قرار داده است. این قاعده ی خداست. در آیه ی قرآن است. «وَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرٌ» بعد هم حضرت نوشتند: «فَإِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» پایان کار اهل تقوی خوب است. من گناه نکنم، ظلم نکنم، بی ادبی نکنم، پایان کار من ختم بخیر می شود. من وظیفه ام را درست انجام بدهم. بعد هم حضرت همان جا هم دعا کردند «ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَايَةِ مَنْ تَوَلَّيْتَ» خدا تو را بر ولایت اهل بیتی که به آنها ولایت داری ثابت نگه دارد. «نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِي وَدِيعَةِ اللَّهِ الَّذِي لَا تَضِيعُ وَدَائِعُهُ» ما و دوستان ما در تحت امن خدا هستیم که ضایع نمی کند. بعد این شخص می گوید: «فَعَطَفَ اللَّهُ بِقَلْبِ أَبِيهِ عَلَيْهِ حَتَّى صَارَ لَا يُخَالِفُهُ فِي شَيْ‏ء» می گوید من بعد از این دستور امام شروع کردم به مدارا کردن، محبت کردن به پدرم. پدر من که همش با من درگیر می شد، مخالفت می کرد، در همه چیز تسلیم من شد. در هیچ چیزی با من مقابله نمی کرد. محبت. یعنی شمشیر محبت از هر شمشیری تیزتر است. پس نقطه ی اولی که درباره ی پدر و مادر گفتیم، دو تا نکته در واقع شد. یک نکته اینکه فکر نکنیم حق اینها را می توانیم ادا کنیم. حق اینها را باید خدا ادا کند. و نکته ی دوم اینکه پدر و مادر استثنا ندارد. زنده باشند، مرده باشند. پیر باشند، یا خیلی سن و سال نداشته باشند. کافر باشند، مؤمن باشند، فاسد باشند، ظالم باشند. حتی به خود اولاد هم ظلم بکنند. ما حق نداریم به آنها ظلم کنیم. باید تحمل کنیم. اینجا خط قرمز خداست. مدارا و مدارا.
و اما موضع اصلی بحث ما که معرفت النفس هست. من اجازه می خواهم یک اشاره ای به هفته ی گذشته که عافیت هم بود اشاره کنم که خیلی ها هم دعا خواستند. دعاها را به کانال و به اپلیکیشن سمت خدا مراجعه می کنند. عافیت نعمت بزرگی است. بهترین دعا، دعای قرآنی است. «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»، «یا ولی العافیه اسئلک العافیه، عافیه الدین و الدنیا والاخره» اینها را یاد بگیرند. مراجعه کنند دعا را حفظ کنند در سجده و قنوت بعد از نماز هر وقت بخوانند.
اگر نظر بینندگان باشد، ما دو هفته قبل گفتیم یکی از مباحث مهم معرفت نفس کیفیت ربط ما با خدای متعال است. رابطه ی خلق و خالق، مخلوق و خالق چگونه است. ارتباط خدا و بنده اش چگونه است. که گفتیم یکیش این است که خدای متعال در همه وقت و همه جا معیت دارد. با همه ی موجودات مخصوصاً با انسان یک معیت فوق العاده است. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏» (حدید/4)  آیه قرآن است. هر کجا. کسی نمی تواند از خدا جدا زندگی کند. «يَا جَارِيَ اللَّصِيق‏» چیزی است که به ما چسبیده. همسایه ی چسبیده به ماست. از رگ گردن به شما نزدیک تر هستم. دیگر نمی شود کاری کرد. این شعر را گفتم یک بزرگی در شیراز همیشه می خواند. ما یک جلسه ایشان را زیارت کردیم فرمودند دیگر هم ما را نمی بینید، دیگر هم او را ندیدیم. خدا رحمتشان کند.
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم/ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
خدا توفیق بدهد که این معیت را درک کنیم. حالا در باب راه رسیدن به معرفت نفس، همه ی کلید واژه هایی که می شود این مشکلات حل شود را یکی یکی ان شاءالله خواهیم گفت.
روایت زیبایی در اصول کافی هست که مرحوم آیت الله بهجت هم به این روایت خیلی عنایت و نظر داشتند. حضرت موسی (ع) چون می دانید هر کدام از انبیاء یک لقب خاصی داشتند. آدم صفی الله بود. برگزیده ی خدا. مثلاً ابراهیم خلیل الله بود، عیسی روح الله بود. خودش بدون پدر متولد شده می دمید مرده زنده می کرد. حضرت موسی کلیم الله بود. با خدا خیلی حرف می زد. و خدا حفظ کند آقای عابدینی که احادیث قدسی دارد و هم بیش از همه داستان حضرت موسی در قرآن تکرار شده و فراز و نشیب هایی که در داستان حضرت موسی هست، در مورد هیچ پیغمبری نیست. خیلی فراز و نشیب داشته است. با فرعون، کیفیت تولدش، با حضرت خضر، با قوم بنی اسرائیل، با شعیب، خیلی پیچ و تاب دارد. یک سیر عموم انسان ها است. در روایت داریم حضرت موسی (ع) گفت: آق خدا «أَ قَرِيبٌ أَنْتَ فَأُنَاجِيَكَ أَمْ بَعِيدٌ فَأُنَادِيَكَ» خدای من! تو به من نزدیک هستی، من نجوا کنم. نجوا یعنی در گوشی. کسی که خیلی به ما نزدیک است، دیگر داد نمی زنیم. حتی بلند هم صحبت نمی کنیم. در گوشی، خیلی آرام. نجوا. می گوید خدایا تو نزدیک هستی که من با تو نجوا داشته باشم در گوشی و آرام یا دور هستی که من داد بزنم صدا به تو برسد. خدای متعال فرمود: ای موسی! «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي‏» یعنی هر کس با من می خواهد گفتگو کند، یاد کند، من همنشین او هستم، در کنار او هستم، با او هستم. من جدا نیستم. که آقای بهجت می فرمودند اگر همین جمله  ی «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي‏» اگر بدانید ذکر خدا چقدر شیرین است و خدا با ماست. یار با ماست. «و هو معکم» چه حاجت که زیاد است. منتها این مانع را باید برطرف کنیم که به قول ملا عبد الله جهرمی می گوید که اگر شما یک ناخن چقدر قطر دارد؟ یا یک کاغذ مقوا جلوی چشمت بگیری خورشید را نمی گیری. یک کاغذ جلوی چشمت بگیری دیگر خورشید را نمی بینی. خورشید به آن نورانیت و عظمت. این مانع جلوی چشم من افتاده بر اثر حجاب ها، گناه ها، معصیت ها، جهل ها، نفهمی ها. که اصلاً او را با خورشید نمی شود قیاس کرد. مرحوم آقای بهاء الدینی همیشه این شعر را تکرار می کردند. آواز خدا همیشه در گوش دل است/ کو دل که دهد گوش به آواز خدا. هم آواز و کلام خدا همیشه در گوش دل است و هم جلوه های خدا. این فرمایش مولا امیر المؤمنین علی (ع) است: ما رأیت الشیء و الا و رأیت الله قبله و معه و بعده» من هیچ موجودی را در عالم ندیدم الّا اینکه قبلش خدا را دیدم، با او خدا را دیدم، بعدش هم خدا را دیدم. این مهم است. باید کمی چشم مان را پاک کنیم، تمیز کنیم. این گرد و غبار به پا شده است. جایی که گرد و غبار است آدم جایی را نمی بیند. حافظ یک شعر قشنگی دارد می گوید:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولیک/ غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
 این کثرت ها، این تعددها فکر می کنیم که همه کاره ای هستند. همه می توانند یک کاری بکنند. در صورتی که همه کاره خداست. او خلق کرده، زمام و امر همه به دست او است. «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها» (هود/ 56) سر و کار ما با یکی است. همه عوامل او هستند. و لذا می گوید این گرد و غباری که ما خلق را می بینیم، خالق را نمی بینیم، پشت این پرده های کثرت و غبار تعیّنات و تشریفات و تجملات و اینها است.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولیک/ غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون/ کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
این شعر آخر مال حافظ نیست نمی دانم مال کیست
ولیک این صفت رهروان چالاک است/ تو نازنین جهانی کجا توانی کرد؟
خدای متعال فرمود که ای موسی من نزدیک هستم. خیلی هم نزدیک هستم. با من نجوا کن. با من می خواهی گفتگو کنی، با من می خواهی صحبت کنی، درد دل کنی، دعا بخوانی، داد نمی خواهد بزنی. داد مال کسی است که دور است، فاصله دارد. اتفاقاً صریح آیه ی قرآن است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» (اعراف/ 205) اگر می خواهی خدا را یاد بکنی اولاً خدا را در خودت یاد بکن، در درون خودت. یعنی با اعماق وجودت، با قلبت، این فی نفسک هم خیلی جمله ی مهمی است. «وَ في‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون‏» (ذاریات/ 21) خدا می گوید من از رگ گردن نزدیک تر هستم. تو خودت هم هویت و ماهیتت هم از من است. حرف زدنت از من است، نگاهت از من است، دیدنت از من است، همه چیز تو از من است. من را در خودت یاد کن. مگر غیر از خدا کسی هست که این جلوه را جلوه داده است، هویت داده است، ایجاد کرده است، خلق کرده است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ تَضَرُّعا» به حالت تضرع. یعنی زاری و... گفت: روز را بگذار زاری را بگیر/ رحم آید سوی زاری فقیر. و هیبت خدا، بزرگی خدا تو را بگیرد. یعنی هم از خدا حساب ببری و هم تضرع و زاری بکنی. تصریح است. «وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْل‏» داد نزن. من متأسف می شوم و متأثر می شوم از عزیزانی که سخنران هستند یا مداح هستند یا مجالس را اداره می کنند. آقا بلند بگو. داد بزن یا الله، یا الله. صدا به آسمان هفتم برسد. این اشتباه است. اصلاً داد زدن علامت دوری است. چرا؟ در مقام شعار ما می خواهیم شعار بدهیم یا در مقابل جنگ، دشمن بجنگیم. بلند بگو الله اکبر. در مقام شعار است. در مقام شعار فرق می کند. موارد خاص استثنایی فرق می کند. یعنی موارد خاص است. ولی وقتی من می خواهم با خدا گفتگو کنم، دعا بخوانم
شریعتی: مناجات نجوا است.
حجت الاسلام فرحزاد: اصلاً مناجات دیگر. مناجات را که داد نمی گویند. والّا می گفتند منادی. داد بزن. اینکه آقا داد بزن، بلندتر بگو، «امن یجیب» را داد بزن. نه، این اشتباه است. این خلاف صریح قرآن است. اگر کسی مدرکی دارد به من بگوید. من هیچ تعصبی ندارم. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ» در درون خودت یاد بکن. «تَضَرُّعاً وَ خيفَةً» با تضرع  و ترس «وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْل‏» اصلاً هر چقدر تو آرام تر با خدا گفتگو کنی، احساس قرب و نزدیکی خدا در وجود خودت بیشتر است.
شریعتی: صمیمیتش بیشتر است.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. با یک کسی که خیلی رفیق هستی و صمیمی، کنار هم، اصلاً خودش این هم یک خاطره ی قشنگی است. یک موقع علامه مرحوم آیت الله امینی (رحمة الله علیه) من از ارادتمندان ایشان بودم. هنوز یکسال نشده است ایشان فوت کرده است. مسجد اعظم نماز می خواندند. تنها شخصیتی که من می دیدم بعد از نماز مغرب و عشاء اکثر شب ها در محراب می نشستند روی صندلی، هر کس، هر نوع آدمی با او کاری داشت، مستقیم برای درد دلش و کارش به ایشان مراجعه می کرد. کاش این یک سیره ای باشد همه این کار را بکنند. آقای امینی می فرمودند که من علامه طباطبایی را یک جایی دعوت کرده بودم، ایشان تشریف آوردند. چند نفر از آقایان طلبه ها را هم گفتیم آمدند. اصلاً پیغمبر خدا اکثراً طویل السکوت بودند. مگر کسی سؤالی می کرد، مثلاً کار واجبی بود. خود سکوت عبادت است. حتی آدم کم حرف بزند عبادت است. حالا می گوییم یکی از راه های رسیدن به معرفت نفس سکوت و خلوت داشتن با خداست. این خیلی راه را هموار می کند. همه ساکت بودند. علامه هم ساکت نشسته بود غرق توجه به خدا. یکی از افراد مثل بنده فضول گفت آقا یک چیزی بفرمایید فرمایشی استفاده کنیم. مرحوم علامه فرمودند با آرامی استفاده در حال انجام است. یعنی همینکه با محبت به یاد خدا دور هم نشستیم، نقل و انتقالات انجام می شود. با عشق و محبت دور یک استاد نشستیم، نگاه کردن به چهره ی عالم عبادت است، نگاه کردن به استاد عبادت است، نگاه کردن به پدر عبادت است. خود همین عبادت است. و با تفکر. حرف لازم نیست بزنیم. بزنی هم بعضی مواقع خوب است. به جا هم ممکن است باشد. «المذاکره مفتاح الانس» اما اگر عمیق نگاه بکنیم خود مجالست، اصلاً من بزرگانی داشته ام که... یک بزرگی به بنده فرمود که ما مکر نمی رویم حرم امام هشتم یا کربلا، نجف؟ ما در اذن دخول می گوییم: اشهد انک تسمع کلامی. من شهادت می دهم که کلام من را می شنوی، جواب من را می دهی. یعنی شما زنده هستی. ایشان خیلی جمله ی قشنگی می فرمودند. می گفتند اگر امام هادی زنده است که ما معتقد هستیم همین است. امام رضا زنده است که ما معتقدیم هست. اگر هی می آمدیم از اول تا آخر مفاتیح را پاره می کردیم، جامعه بخوان، صغیره بخوان، کبیره بخوان، این دعا را بخوان، این زیارت را بخوان. یعنی همش مشغول بودیم ما حرف می زدیم، همش او نبود. یک کم هم با ادب و مؤدب بنشین سکوت کن، تماشا کن، بگذار او با تو حرف بزند. من مکرر دیدم آقای بهاء الدینی، آقای دولابی، مشاهد مشرفه، مؤدب دوزانو می نشستند سکوت می کردند. آقای بهاء الدینی می فرمود یک جامعه کسی بخواند. گاهی یک صفحه، دو صفحه می خواندند می گفتند بس است. کمی خودمان را خلوت کنیم، آرام کنیم. کمی کم حرف بزنیم. اگر اعتقاد ما این است که آنها زنده هستند، می بینند و می شنوند. متوجه هستید؟ نمی گوییم دعا نخوانید. خودشان فرمودند بخوان. اما گفتند همه ی مفاتیح را در یک جلسه بخوان؟ یک زیارتنامه با توجه بخوان، با آرامش بخوان. حالا بعضی ها تند تند اصلاً خودشان نمی فهمند چه می خواند.
شریعتی: سریع ورق بزند که تمام شد.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. بعد هم بیاید چرتکه بندازد کبیره خواندم، صغیره خواندم، عاشورا خواندم، چنان کردم، چنان کردم.
شریعتی: یک جاهایی باید با زبان دل حرف زد. احساس کنی مقابل پدرت نشسته ای داری با او درد دل می کنی.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. اینهایی که زیاد زیر و رو حرف می زنند علامت دوری است. باور کنید من به اعتقاد می گویم. بزرگانی که من دیدم خیلی با ادب وارد می شدند. یعنی کان که امام هست، حی است، می بیند. کمی به خودمان تلقین کنیم. یک کمی با ادب بنشینیم. کمی ببینیم امام از ما چه می خواهد. کمی تفکر داشته باشیم. مگر ما نمی گوییم تفکر پدرجد عبادت ها است.
شریعتی: در کتاب رحمت واسعه، حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه می فرمودند که من بعضی وقت ها می روم در مشاهد مشرفه می بینم داد می زنند و بلند صلوات می فرستند ناراحت می شوم. اینجا محل آمد و شد ملائکه است. این فریادهای بلند شما آنها را آزار می دهد.
حجت الاسلام فرحزاد: قطعاً همینطور است. مدینه بالای ضریح پیغمبر نوشته اند «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي‏ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْل‏» (حجرات/ 2) که محضر پیغمبر صدای تان را بلند نکنید. خب اینها زنده و مرده ندارند. حاضرند. بعضی مواقع کنار ضریح آنچنان برای حاجت گرفتن داد می زند یا بلند صلوات بفرست. همه از جا می پرند.
شریعتی: هر چیزی ادب دارد.
حجت الاسلام فرحزاد: از جملاتی که آقای دولابی فراوان در طول بیست سی سال به ما فرمودند. می فرمودند من ندیدم در عالم چیزی مثل ادب و تواضع و فروتنی، انسان را به خدا، به چهارده معصوم، به اولیای خدا نزدیک کند. ادب و تواضع. نماز ادب است، سجود ادب است. و هیچ چیزی مثل بی ادبی آدم را دور کند. همه به این خانواده احتیاج داشتند. بدون این خانواده کاری پیش نمی رفت. بعضی ها آمدند در را آتش زدند، سوزاندند، جنایت کردند، بی ادبی کردند، دور شدند. بعضی ها هم گفتن پای رفتن ندارم. نمی توانم برم. کجا بروم. فرمودند این عاشق است داخل شود. ادب. چیزی مثل ادب. که آدم کنار ضریح، داد و فریاد و هل دادن ندارد. کمی عقب تر. چه عیبی دارد؟ حضرت در متراژ نیست. آنجا هم «و فی انفسکم» امام رضا با تک تک افراد است. «ارواحکم فی الارواح، انفسکم فی النفوس» همه شعای وجود آنها هستند. فرمود: مؤمن به روح خدا که امام معصوم از اتصال شعاع خورشید به خورشید نزدیک تر است. ادب. و لذا مجالس اهل بیت، مشاهد مشرفه، داد زدن، فریاد زدن، هل دادن، زیارتنامه را بلند خواند. همه با هم داد بزنید. بابا جان، قربان شما بروم، من عذر می خواهم اگر صراحتاً حرف می زنم. اینها خلاف دستورات دینی ما است. می گویم در مقام شعار هستیم، جنگ هستیم، یک جاهایی می خواهیم دشمن را بترسانیم. آنها فرق می کند. در مسافرت مثلاً می گوید سربالایی است، یک ذکر را بلند بگو. یک استثناهایی دارد. ولی در مجالس دعا و مناجات و فریاد زدن، دادن زدن، به نظر من آدم دور می شود. این علامت این است که خدا خیلی دور است.
شریعتی: یک جایی باید این رفتارمان را اصلاح کنیم. یعنی مؤدب بشویم به این آداب ان شاءالله.
حجت الاسلام فرحزاد: من بارها عرض کردم حافظ را اصلاً به دید یک شاعر نگاه نکنیم. شاعر بودن او حرف ندارد. معروف است یکی از اولیای خدا به امام حسین متوسل شد طبع شعر حافظ را به من بدهید. حضرت به خواب ایشان می آید. می فرماید این مخصوص حافظ بوده، خواجه شمس الدین محمد به کس دیگر نخواهیم داد. مال ایشان بوده است. در غزلیات نمونه ندارد. کسی که مثل علامه طباطبایی شب های پنجشنبه اشعار حافظ را شرح می کرده و شاگردان ایشان آنها را کتاب کردند با آن نگاه عمیق عرفانی شان. یک جریان خیلی قشنگی راجع به همین ربط بین خدا و خلق داریم که فرصت نیست بگویم. ان شاءالله هفته ی آینده سعی می کنم بگویم. غرض در این مسیر معرفت خدا خیلی اشعار زیبایی هست فراوان که یکی از آنها را می خوانیم یار با ماست چه حاجت که زیاد است یا جمال یار ندارد نقاب و پرده ولیک/ غبار ره بنشان. غبار ره یعنی بی ادبی ها را کنار بگذار. غبار ره یعنی آرام بنشین. آقای دولابی، آقای بهاء الدینی، دو زانو، مؤدب، به حالت تفکر و تضرع، عبودیت و بندگی. حتی آقای دولابی را بارها تهران منزل ایشان بودیم یا ایشان لطف می کردند قم منزل ما می آمدند، سحر نماز شب که می خواندند، بعد دو زانو رو به قبله می نشستند به حالت حضور. ذکر برای این است که ما به مذکور برساند. وقتی در محضر هستی استفاده کن.
شریعتی: یعنی یک وقتی هم قرار بدهیم که با فراغ بال بنشینیم آن عنایات به قلب ما نازل شود.
حجت الاسلام فرحزاد: یک کمی هم در خلوت بنشینیم ما حرف نزنیم، او با ما حرف بزند. امیر المؤمنین (ع) در خطبه ی ذکر که خیلی خیلی خطبه ی مهمی است. شبیه خطبه ی قاصعه که می گوییم. می فرماید: «مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَات‏» در زمانی که پیغمبر یا امام حضور ندارند «عِبَادٌ نَاجَاهُمْ‏ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم‏» در نهج البلاغه هست. که خدا بندگانی دارد که در همه ی زمان ها هستند. «نَاجَاهُمْ‏ فِي فِكْرِهِمْ» خدا در نجوای اینها با اینها گفتگو می کند. «وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم‏» یک کم هم بگذاریم خدا با ما حرف بزند. اصلاً محب و عاشق واقعی این است که در پیش محبوب بمیرد. اصلاً خودش را نبیند. فقط او را ببیند.
حافظ می فرماید اینکه خدا دور است یا نزدیک است. حضرت موسی از خدا درخواست کرد. خدا فرمود: «انا جلیس من ذکرنی» هر کس من را یاد می کند من کنار او، با او همنشین، همنشین، همنشین او هستم. حافظ می گوید:
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد.
خدا می گوید من در تو هستم، بعد تو می روی دور دنیا می گردی که خدا را پیدا کنی. خیلی مشکل است. می گویند سلاطین گذشته یک جام جمی داشتند آینه ی جهان نما بوده است. خیلی چیزها در آن منعکس بوده یا عکس های آن را کشیده بودند. آسمان، زمین، ستاره، اینها. این تشبیه شده به اینکه عالم هستی یا قلب مؤمن. کل عالم در این باشد که در واقع همان محبوب واقعی است.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد/ آنچه خود داشت (و فی انفسکم افلا تبصرون) نمی خواهی خدا را در خودت ببینی؟ این آیه خیلی شیرین است، خیلی عمیق است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِك‏» ما را ارجاع نمی دهد هی برویم این طرف و آن طرف بگردیم. چرا ما آیات آفاقی هم داریم ولی اینجا اگر نشناسی، درستش نکنی، از بیرون هیچ وقت درست نمی شود. سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد. خیلی معانی بلندی است. گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود/ طلب از گمشدگان لب دریا می کرد. چیزی که در کون و مکان نیست، می آید گوشه ی دریا می خواهد از آنجا در صدف ها پیدا کند. این هم خیلی قشنگ است. خلاصه ی بحث ما در این شعر است. بی دلی در همه احوال خدا با او بود/ او نمی دیدش و از دور داد می زد خدایا می کرد. یک کمی این غبار و این تعیّنات و این فاصله ها، اینکه ما دور هستیم، نمی بینیم. او نزدیک است.
شریعتی: چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید
حجت الاسلام فرحزاد: احنست. مال سهراب است. خدا او را رحمت کند. بی دلی در همه احوال خدا با او بود/ او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد.
شریعتی: ان شاءالله با حافظ هم مأنوس شویم در کنار نهج البلاغه، صحیفه. گفت هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم.
تلاوت صفحه ی 75 آیات 178 تا 194 سوره مبارکه ی آل عمران
صفحه ی 75قرآن کریم
حجت الاسلام فرحزاد: در روایت داریم از پیغمبر عظیم الشأن (ع) که «مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ، فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلى‏ نَبِيِّهِمْ، إِلَّا كَانَ ذلِكَ الْمَجْلِسُ علیهم حَسْرَةً وَ وَبَالا» هر جمعی که دور هم جمع می شوند حالا خانوادگی است، کاری است، غیرکاری است، اگر در آن مجلس ذکر خدا، یاد خدا نشود و در آن مجلس صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده نشود، پیغمبر خدا فرمود: جلسه، گردهمایی ای که در آن یاد خدا و صلوات نباشد، آن مجلس بر آنها حسرت و وزر و وبال خواهد بود بر صاحبانشان. آنها خسارت کردند، ضرر کردند روز قیامت پشیمان هستند.
شریعتی: صلوات را می گویند بلند بفرستید چی؟
حجت الاسلام فرحزاد: صلوات از جاهایی است که استثنا شده نه در خلوت. مثلاً یک جایی که برای کسی مزاحمت نباشد که صداها در هم می آید، نفاق را می برد. یک روایت در کافی داریم «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاق‏» یکی از موارد استثنا این است. صلوات می فرستید در جمع بلند بفرستید.
اشاره قرآنی: آیات پایانی سوره آل عمران خیلی آیات مهمی است. انقدر مهم است که پیغمبر عظیم الشأن شبی که این آیات نازل شد خیلی منقلب بود و خیلی اشک ریخت و گریه کرد. و سیره ی پیغمبر خدا این بود که سحر بعد از نماز شب بلند می شد این آیه ها را تلاوت می کرد و اشک می ریخت و گریه می کرد. و مولا حضرت علی (ع) هم همین سیره ی پیغمبر را ادامه می دانند. مستحب است سحر آدم بلند می شود این آیات را بخواند و تفکر کند و یاد خدا کند و اگر هم اشکش بیاید که خیلی قشنگ تر است. «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ» (آل عمران/190) خدای مهربان می فرماید در این خلقت آسمان و زمین، میلیاردها ستاره، میلیون ها کهکشان در مدار خودشان می چرخند. فقط یک خورشید را شما ببین چه کارهایی دارد. خلقت آسمان ها، زمین و رفت و شد شب و روز آیات و نشانه های است برای آنهایی که صاحب مغز و خرد هستند، خوب می فهمند. اولی الالباب چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ» در حال نشسته، ایستاده، خوابیده یاد خدا می کنند. یاد خدا قلبی ما است. و تفکر می کنند در خلقت آسمان و زمین. می گویند: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار» خدایا ما را از آتش نجات بده تا آیات دیگر که «رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَد» همینطور ربنا، ربنا. وقتی نیست معنا کنیم. سه چهار آیه ی آخر سوره ی آل عمران مستحب است که سحرها آدم در خلوت خودش با خدا تلاوت کند.
شریعتی: خیلی خوب. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها