برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اقسام انحرافات در فرد و جامعه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 21-10-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
هرکس به احترام مقام تو خم نشد *** آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهي اين آستانه شد *** دل خسته بود و راهي باغ ارم نشد
گفتند مرقدت حرم آل فاطمه است *** با اين حساب هيچکسي بي حرم نشد
اين حاجت من است الهي قلم شود *** دستم اگر براي تو بانو قلم نشد
باز اين چه لطفي است که در حق ما شده *** ما شاعرت شديم ولي محتشم نشد
ميخواستم براي تو بهتر از اين غزل *** من را ببخش آنچه که ميخواستم نشد
شريعتي: سلام به حضرت معصومه و سلام به همه شما دوستان عزيزم. از شهر مقدس قم، از جوار بارگاه کريمهي اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(س) به همه شما سلام ميکنيم. دعاگوي همه شما هستيم و دعا ميکنم اين زيارت نوراني نصيب همه شما شود. از همه دوستان خوب در صدا و سيماي مرکز قم تشکر ميکنم که اين برنامه زنده و مستقيم پخش شود. آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. عرض سلام خدمت جنابعالي و همه بينندگان عزيز دارم. نوزده دي ماه را پشت سر گذاشتيم که روز آغاز قيام از شهر قم است. فرصتي ايجاد کرديد که ما در محضر شما باشيم.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که خدمت شما هستيم و قرار است از فرمايشت بسيار ارزشمند شما استفاده کنيم. انشاءالله قرار است از هفته آينده روزهاي پنجشنبه ما مزين به حضور جناب آقاي دکتر رفيعي عزيز باشد و از مباحث بسيار عالي ايشان استفاده کنيم. انشاءالله خداوند به همه ما توفيق بدهد که بتوانيم نهايت بهره و استفاده را ببريم. امروز براي ما چه آماده کرديد؟
حاج آقاي رفيعي: برنامه شما الحمدلله غني است و فضلايي که در اين برنامه هستند هرکدام از يک منظري دارند نيازهاي ديني جامعه مخاطب را پاسخ ميدهند. روزهاي پنجشنبه هم بنا شد ما در خدمت مردم باشيم و سر اين سفرهاي باشيم که به نام دين گسترده شده است. يکي از بحثهايي که جا دارد به آن پرداخته شود، بحث مهمي است و هم قرآني و تاريخي و حديثي است، هم بحث روز است، هم بحث گذشته و آينده است، بحث ريشه يابي انحرافات در جامعه است. انحراف از کلمه حرف ميآيد. کلمه حرف در قرآن هم آمده است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ» (حج/11) اين جادهاي که انسان ميرود، حاشيه و شانه را حرف ميگويند. لبه جاده را حرف ميگويند. قرآن ميگويد: بعضي دينداريشان حاشيهاي است. بر لبه جاده است. انحراف به معني اين است که انسان از يک مسير صحيحي جدا شود. ممکن است اين جدا شدن ده درجه باشد، پنجاه درجه باشد. ممکن است درجهاش زياد باشد و سقوط بالايي به دنبال داشته باشد. از اول تاريخ تا کنون يک روزي را سراغ نداريم بگوييم: در جامعهاي انحراف نبوده است. من ده قسم از انحراف را براي بينندگان ميشمارم.
از همان آغاز که حضرت آدم ابوالبشر و فرزندانش روي کره زمين بودند، جريان حسادت قابيل و قتل حضرت هابيل اتفاق ميافتد. جلوتر ميآيد داستان قوم بني اسرائيل و گوساله سامري است. قوم لوط دچار انحرافات جنسي ميشوند. قوم شعيب دچار انحرافات اقتصادي ميشوند. برادران يوسف دچار انحرافات خانواده ميشوند و همينطور جلو ميرويم. امروز هم ما در جامعه ناهنجاريهايي داريم که زير مجموعه اين ده عنواني که ميگويم بحث خواهيم کرد، امروز سر فصل ميگوييم. اينها طبيعتاً اينطور هم نيست که در يک جامعه يا مجموعهاي يا فرد همه انحرافات باشد، مثل همه بيماريها، شما بيمارستان که ميرويد يک کسي پيدا نميشود بگويد: با همه پزشکان کار دارم. خيلي بعيد است. هرکس به اقتضاي بيماري که دارد به بيمارستان ميآيد. ممکن است کسي گرفتار بحث اعتقادي باشد. بگويد: من در اين بحث دچار انحراف شدم. يک کسي بگويد: مشکل من انحراف اقتصادي است. دچار رشوه و ربا شدم. يک کسي بگويد: بحث من در انحراف خانوادگي است. اجتماعي و سياسي است. اين مجموعه را به عنوان يک بسته مطرح کنيم و آنوقت اين مهم است که ببينيم راهکارها چيست. ائمه ما براي اصلاح آمدند. اصلاح کجاست؟ جايي که انحرافي باشد. و الا ماشيني که سالم است اصلاح نميکنند. وقتي امام حسين ميگويد: من براي اصلاح قيام کردم، يک جايي انحراف ديده است. وقتي حضرت شعيب ميگويد: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (هود/88) هرچه از من بربيايد ميخواهم اصلاح کنم و انحراف را از بين ببرم.
وقتي حضرت موسي ميقات ميرود و به برادرش ميگويد: من ميروم، اما تو مواظب باش، «أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/142) يک احساس نگراني ميکرد. سبيل مفسدين همان راه انحراف است. تو اصلاحات کن و مواظب باش دچار انحراف نشوند. يعني گاهي يک انحراف يک کسي را به کسي مثل شمر تبديل ميکند. مثل ابوجهل، گاهي يک انحراف را تا ميآيي برگرداني هزينه زيادي ميبرد و تلفات زيادي ميبرد. خيلي بحث مهمي است که ما 1- انحرافات را بگوييم. هرکدام از اينها باز زيرمجموعه دارد. مثلاً براي انحراف اقتصادي شايد پنجاه مصداق بشماريد. 2- بياييم بگوييم ديدگاهها براي اصلاح چيست؟ امروز من يک بحث ديگري را بگويم. تا ميگوييم انحراف، ممکن است کسي بگويد: شما اتوبان را معرفي کن بعد بگو: انحراف چيست؟ وقتي به شما ميگويم: مثلاً فرض کنيد که اين جاده که شما از تهران زحمت کشيديد و به قم آمديد، انحراف است؟ شما براساس آن مسير اصلي، اتوبان، صراط ميگويي انحراف است. ميگويم: آنها ديگر سُبُل است. «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل» (انعام/153) شما «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيما» (انعام/153) اين اتوبان قم، کاشان است، اما سُبُل هم دارد، شما ممکن است يک جا بپيچي، در جاي ديگر بروي مستقر شوي. سقوط کني يا يک آدرس اشتباهي بروي. قصد شما کاشان بوده و يک مرتبه از روستايي سر در ميآوري. قصدت تهران بوده و از يک منطقه ديگري سر درميآوري. اين خيلي نکته مهمي است که اول ما جاده اصلي را بشناسيم.
در قرآن کريم آياتي داريم که اين آيات به معرفي آن اتوبان پرداخته است. به معرفي آن جاده اصلي پرداخته است. جدا شدن از اينها انحراف ميشود. يک تفسير موضوعي حضرت آيت الله العظمي سبحاني دارد، به نام منشور جاويد قرآن. جلد يک اين تفسير را ايشان به همين منظور نوشته است. مجموعه دستورالعملها و خطوط را منشور ميگويند. ايشان ميگويد: منشور جاويد، يعني اين منشور براي زمان پيغمبر نبوده است. عموميت دارد، آنوقت ايشان در آنجا يادم نيست ولي بالغ بر پنجاه مورد از اينها را ميشمارد. من سه تا از آيات را عرض کنم که اسمش را منشور جاويد ميگذاريم يا صراط مستقيم، يا جاده اصلي و شاهراه که بقيه را بشناسيم. خود صراط مستقيم بيش از سي مرتبه در قرآن آمده است. يکي همان «اهدنا الصراط المستقيم» است که هر روز ميگوييم. اينکه گفتم: اول بايد صراط را شناخت و بعد انحراف، در سوره حمد ميگوييم: «اهدنا الصراط المستقيم» تعريف ميکنيم «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» صراط منعمين، يعني کساني که تو به آنها لطف ويژه کردي. «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» (نساء/69) راه انبياء است. راه ائمه است. راه شهدا و راه اولياء است. قرآن خودش تفسير ميکند «الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» اول ميگوييم: «اهدنا الصراط المستقيم» بعد انحراف را ميگوييم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّين» آن کسي که از اين صراط دور ميشود، «مغضوب عليهم». او ضالين است. لذا شما ضلالت را نميشناسي مگر اينکه هدايت را بشناسي. شما غيّ را نميشناسي، مگر اينکه رشد را بشناسي. «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»
يک روايت داريم خيلي عجيب است. کسي از امام صادق پرسيد: مشکل مردم در زمان بني اميه چه بود؟ چرا اين همه آدم زير بيدق يزيد بودند؟ امام حسين حجت خدا بود. 72 نفر، صد نفر، نصفش که بستگان خودش بودند. چقدر ميماند؟ آن طرف سي هزار نفر بودند. نامه 27 نهجالبلاغه اميرالمؤمنين را نگاه کنيد و بر غربت علي اشک بريزيد. وقتي سپاه شام به شهر انبار حمله کرد. حضرت ميگويد: «لَقَدْ مَلاتُمْ قَلْبِي قَيْحا» دلم را به درد آورديد، کاش شما را نميشناختم! کاش شما را نميديدم! «يا اشباح الرجال و لا رجال» اي کساني که فقط اسم مرد داريد. خيلي گله ميکند. چطور ميشود يک سپاهي به انبار حمله ميکند و سي نفر ميمانند. تمام لشگر را خالي ميکنند. چه بلايي سر جامعه آمده که اميرالمؤمنين ميگويد: فرماندار مرا کشتند. حصان فرماندار ايشان بود. سي نفر را به شهادت رساندند. حضرت ميفرمايد: حالا شما ميخواهيد مرا ياري کنيد؟ بعد آنجا تقاضاي مرگ ميکند. اين اتفاق چه شده که امام حسن بايد بعد از شش ماه خلافت را واگذار کند و بيايد در مدينه بنشيند، در رويش بايستند و به او توهين کنند و بعد خيلي راحت بني اميه حکومت کنند. امام صادق فرمودند: «ان بنى امية اطلقوا للناس تعليم الايمان» بني اميه به مردم اجازه ايمان ميدادند. ايمان به معني همان دستورات ديني و نماز و روزه، اما «ولم يطلقوا تعليم الشرك» هيچوقت شرک را به مردم ياد نميدادند. يعني يک طرف را ميگفتند و يک طرف را نميگفتند. اين موجب شد که مردم آن انحراف را نشناختند و در آن گرفتار شدند. لذا اين دو بايد با هم باشد، هم رشد هم غيّ، هم صراط مستقيم، هم سبل. هم هدايت و هم ضلالت. اين نکته بايد توجه شود اگر ميگويم: انشاءالله در برنامههاي پنجشنبه بنا داريم بحث انحراف را بحث کنيم، ببينيم که انحراف از چه؟ چون الآن ممکن است هرکسي طرف مقابلش را منحرف بداند. يعني در کربلا وقتي بُرير به ميدان آمد، يکي ديگر هم از سپاه دشمن آمد. او به بُرير رو کرد و گفت: تو منحرف هستي. بُرير گفت: من چه انحرافي دارم؟ من پسر پيامبر را ياري ميکنم. شما که او را ميکشيد منحرف هستيد. «هرکسي از ظن خود شد يار من» کار به جايي رسيد که بُرير با او مباهله کرد.
مباهله در اسلام براي چيست؟ براي اينکه طرف مقابل زير بار انحرافش نميرود. ميگويد: حق با من است و شما هم ميگوييد: حق با من است. گفت: بيا همديگر را نفرين کنيم. اين نکته مهمي است. در حکمتهاي نهجالبلاغه، حکمت 262 اميرالمؤمنين ميفرمايد: من ايستاده بودم، آقايي به نام حارث جلو آمد. در جنگ جمل که دو سپاه مقابل هم بودند. هردو هم به نحوي منصوب به هم هستند. صحابي هم در هردو هست. حارث بن حوت آمد خدمت اميرالمؤمنين گفت: شما فکر ميکني من اصحاب جمل را يعني سپاه مقابل حضرت امير را، منحرف ميدانم و به اين راحتي با آنها ميجنگم؟ نه! من اينها را منحرف نميدانم. آقا فرمودند: حارث!مشکل تو اين است که حق و باطل را نميشناسي، انحراف و صراط را نميشناسي. هدايت و ضلالت را نميشناسي. تو حق را نميشناسي. اگر حق را ميشناختي ميدانستي طرفدار حق کيست. اگر باطل را ميشناختي ميدانستي طرفدار باطل کيست. در اين ميدان گير نميکردي. وقتي رسول خدا ميفرمايد: «الحقّ مع علىٍّ و علىٌ مع الحقّ»، «عمار مع الحق و الحق مع عمار» عمار کجاست؟ علي کجاست؟ وقتي شما نگاه به غدير بکني اين طرف را بايد حمايت کني. «من کنت مولاه و علي مولاه» نگاه به تبوک کني، اين طرف را بايد ياري کني، «انت منّى بمنزلة هارون من موسى» نگاه به يوم الانذار کني، روي چه معياري است؟ اصلاً همه را کنار ميگذاريم. نگاه به انتخاب مردم بکنيم. مردم ايشان را انتخاب کردند. اگر تاريخ شناس هستي ببين چه کساني خليفه سوم را به قتل رساندند و گردن علي انداختند. حضرت امير در اين قصه بي گناهاست. هطور بپيچاني برميگردي اين طرف که حق است.
حارث گفت: آقا، من از شما جدا ميشوم. من نميتوانم در اين ميدان باشم. دست دو نفر ديگر را هم گرفت برد. يکي عبدالله بن عمر و يکي هم سعد بن مالک بود که شايد منظور همان سعد ابي وقاص باشد. گفت: ما سه تا ميرويم. اينها آدمهاي ترسويي نيستند، نميخواهند بگويند: ما از جنگ ميترسيم. مشکل تشخيص برايشان گير دارد. من آدرس اين منشورها را بگويم. يکي در سوره انعام هست آيه 151 تا 153. براي اينکه بينندگان بدانند اين منشور هست، آيه را بخوانم. بعد از اين سه آيه خدا ميفرمايد: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيما» (انعام/153) اين همان صراط مستقيم است. «فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» راه فرعي را نرويد. «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» از صراط منحرف ميشويد. «ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ» اين سفارش خداست به شما، «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بارها شايد داستان اين سه آيه را گفتم. اين سه آيه را پيغمبر مرتب کنار حجر اسماعيل ميخواند و افرادي از مدينه آمدند با شنيدن اين سه آيه مسلمان شدند و پيغمبر را به مدينه دعوت کردند. اين آيه به نظر من فتح الفتوح اسلام است. يعني اين سه آيه موجب شد عدهاي مسلمان شوند، مردم مدينه را آماده کنند، پيغمبر را به مدينه دعوت کنند. ما ديگر بنا نيست بخوانيم. فقط اشاره ميکنم. آن منشور ده تا هست. «أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا» (انعام/151) مشرک نشويد. پس شرک يک انحراف ميشود. توحيد يک سبيل و راه مستقيم ميشود. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» احسان به پدر و مادر. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُم مِنْ إِمْلاق» (انعام/151) قتل نکنيد، بچههايتان را نکشيد. گاهي از روي گرسنگي قتل اولاد ميکنند. امروز به شکل سقط جنين اين موضوع مطرح است. خداوند روزي دهنده است. خودش گفته: شما را روزي ميدهم. راه کسب روزي را بايد پيدا کرد. ما بلد نيستيم شغل پيدا کنيم دليل نميشود خدا روزي ندهد. ما بلد نيستيم از منابع استفاده کنيم، راهش اين نيست که بچه دار نشويم. راهش اين نيست که سقط جنين کنيم. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» (انعام/151) آدم نکشيد. چرا اينقدر در دنيا آدم ميکشند؟ اين مردم يمن چه گناهي کردند اينطور به قتل ميرسند؟ مردم بحرين و فلسطين چه گناهي کردند؟ انسانهايي که خدا براي آنها حرمت قائل شده است. محترم هستند. پس آدم کشي انحراف است. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ» (انعام/152) دست به مال يتيم نزنيد. «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» کم فروشي نکنيد. از کالا کم نگذار. از ماشين کم نگذار. از توليد کم نگذار. «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» بيني و بين الله حرف بزنيد. آبروي همديگر را در جامعه ميبريم. چنگ به هم ميزنيم.
از قصه اغتشاشات همه ناراحت شديم. مقام معظم رهبري اظهار خوشحالي کردند از اينکه مردم در صحنه حضور پيدا کردند. اعتراض جاي خود و اغتشاش نبايد باشد، حق مردم است پرسشگر باشند. اما يک چيزي در ذهن من آمد، گفتم: حداقل باعث شد اين آقايان مسئولين از چنگ زدن به چهره هم پرهيز کنند. ديدند يک خطر جدي است. شما اگر با همسرتان در خانه بحثتان شد، ديديد دزد بالاي پشت بام ايستاده است، ميگوييد: خانم ول کن، دزد دارد اموال ما را ميبرد. به اندازه کافي شما دشمن داريد. آمريکا، سعودي، وهابيت، منافقين، دور تا دور بام خانه شما را گرفتند، شما را ببلعند. «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» عادلانه حرف بزنيد. اين آيه مناسب براي مناظرات سياسي است مثل رياست جمهوري. من بگويم: شما دروغ ميگويي و شما بگويي من دروغ ميگويم. نتيجهاش چه ميشود؟ «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا... وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا» به عهدتان با خدا عمل کنيم. اين يکي از آيات کليدي که عرض کرديم.
دومين آيه که آيت الله العظمي سبحاني در کتاب «منشور جاويد قرآن» مثل همين ترتيبي که ميگويم را آوردند. آيهي 23 تا 39 سورهي مبارکه اسراء است. آنجا بعد از آن ده مورد گفت: «هذا صراطي مستقيم». اينجا بعد از اين تعداد آيه که ميشمرد، در آيه 39 ميگويد: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» اينهايي که گفته است همان حکمت است. نگفت: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» پيغمبر آمده به شما کتاب و حکمت را تعليم بدهد. تلاوت قرآن غير از تعليم است. اينجا هم همانطور شروع ميشود «وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ» (اسراء/23) توحيد! پس توحيد صراط مستقيم است. شرک و نفاق و باقي چيزها انحراف ميشود. ما قرآني بحث ميکنيم. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً». «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» (اسراء/26) به ذي القربي حقشان را بدهيد. به فاميل و مسکين، اسراف و تبذير نکنيد. تبذير غير از اسراف است. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ» (اسراء/29) خيلي دستت را به گردن نبند، يعني سفت نباش. بخل نداشته باش. انفاق کن. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» در انفاق هم اعتدال داشته باش. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ» (اسراء/31) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» اولاد را از بين نبريد. نگوييد: بچه نميآوريم. خودمان نداريم بخوريم، نترسيد. «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى» (اسراء/32) دنبال فحشاء نرويد. اسلام براي هرچيزي مسير گذاشته است. تشکيل خانواده بدهيد. آرامش پيدا ميکنيد. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا» بد راهي است. کانون خانواده از هم ميپاشد. ولو اسمش را عوض کنيد. الآن در غرب اسم عوض ميکنند. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» (اسراء/33) آدمکشي نکنيد. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ» (اسراء/34) «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ» (اسراء/35) آنجا گفت: کيل و ميزان را رعايت کنيد. اينجا باز همان است. عزيزان بيننده که فرصت دارند اين دو را کنار هم مقايسه کنند. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» (اسراء/37) تا آخر که ميفرمايد: اينها همان حکمت است. اگر اين روشن شود، ميتوانيم در مورد انحراف بحث کنيم و تعبير کنيم.
سومين مورد هم سوره بقره آيه 177 است. وقتي قبله عوض شد، دعوا شد. يک عده از منافقين گفتند: قبله اول درست بود يا غلط بود؟ اگر غلط بود، اين همه آدم نماز خواندند تکليفشان چيست؟ اگر درست بود، چرا عوض شد؟ آيه نازل شد «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ» خدا که در مشرق و مغرب نيست. کعبه نشاني است که ره گم نشود. اين نيست که فکر کنيد خدا اول بيت المقدس بود و حالا کعبه آمد. نشانه است، اگر بنا بود هرکس به هر طرف نماز بخواند، فکر کنيد در مسجدالحرام هرکس به يک طرف نماز بخواند. چه اتفاقي ميافتد؟ انسجام از بين ميرود. ارتش هم وقتي سان ميبينند همه به جايگاه نگاه ميکنند. يک نظمي حاکم است. بچهها در مدرسه صبح همه به يک سمت ميايستند. اينطور نيست که تريبون مرکز علمي مدرسه باشد، نه کلاس هم هست و سالن هم هست ولي نظم است. خدا فرمود: ميدانيد بر و نيکي چيست؟ «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» ايمان به خدا «وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» ايمان به معاد «وَ الْمَلائِكَةِ» ايمان به فرشتگان، «وَ الْكِتابِ» ايمان به کتب آسماني، «وَ النَّبِيِّينَ» ايمان به انبياء، نه فقط رسول خدا «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ» کمک به فاميل و يتيم و مسکين، «وَ آتَى الزَّكاةَ» زکات غير از «آتي المال» است. مستحبي و واجب است. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا» وفاي به عهد «وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» صبر در همه حالت، «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» اينها صادق و متقين هستند. در پايان سوره انعام فرمود: اين صراط مستقيم است. در پايان سوره اسراء فرمود: اين حکمت است. اينجا فرمود: صداقت و تقوا است. اين سه محوري که گفتم را روي هم بريزيم آن منشور ميشود.
شريعتي: بايد منتظر باشيم و شاهد يک بحث جدي هم اعتقادي و هم اخلاقي و اجتماعي و سياسي باشيم.
حاج آقاي رفيعي: اگر بخواهيم جلوي انحراف را بگيريم، بايد بگوييم: انحراف چيست. يک پزشک وقتي بخواهد جلوي يک بيماري را بگيرد، بايد اسمش را بگويد و بگويد: اين راهکارش است. ما هم اينها را بگوييم و راهکارهايش را هم اشاره کنيم.
شريعتي: انشاءالله دچار انحراف نشويم و همه در صراط مستقيم با استقامت حرکت کنيم و برسيم به جايي که بايد برسيم. دعاگو و نايب الزياره شما هستيم. آرزو ميکنيم انشاءالله به زودي زود زيارت اين مشاهد نوراني نصيب همه ما شود. امروز صفحه 196 قرآن کريم، آيات 55 تا 61 سوره مبارکه توبه تلاوت خواهد شد. از اتفاقي که براي خدمهي کشتي نفتکش ايراني در درياي چين افتاد يادي کنيم که خانوادههايشان نگران هستند و ما دلواپس هستيم. انشاءالله خبر خوشي از اين اتفاق ناگوار به همه ما برسد.
«فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «55» وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ «56» لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ «57» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ «58» وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ «59» إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «60» وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «61»
ترجمه: پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتى نيندازد. جز اين نيست كه خداوند مىخواهد به اين وسيله آنان را در زندگى دنيا عذاب كند و جانشان در حال كفر، خارج شود. منافقان به خدا قسم مىخورند كه همانا آنان از شمايند، در حالى كه (دروغ مىگويند و) از شما نيستند، بلكه آنان گروهى هستند كه (از شما) مىترسند (يا ميان دل و زبان و عملشان جدايى است). اگر (منافقان) پناهگاه يا غارها يا گريزگاهى بيابند، البتّه شتابان به آن روى مىآورند. و بعضى از منافقان در صدقات (تقسيم زكات)، به تو عيب مىگيرند. پس اگر چيزى از آن (اموال) به آنان داده شود، راضى مىشوند (و تو را عادل مىشمارند)، ولى اگر چيزى به آنان داده نشود، به ناگاه آنان خشمگين مىشوند (و تو را به بىعدالتى متّهم مىكنند). اگر آنان به آنچه خدا و پيامبرش به آنان دادهاند راضى مىشدند و مىگفتند: خداوند (و آنچه او صلاح بداند) براى ما بس است، خدا و پيامبرش به زودى از فضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار، راغب و اميدواريم، (اگر چنين مىگفتند، براى آنان بهتر بود). همانا صدقات (زكات)، براى نيازمندان ودرماندهگان وكارگزارانِ زكات وجلب دلها و آزادى بردگان واداى بدهى بدهكاران و (هزينهى جهاد) در راه خدا وتأمين در راه مانده است، اين دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حكيم است. برخى از منافقان، پيامبر را آزار مىدهند ومىگويند: او سراپا گوش است. (و به سخن هر كس گوش مىدهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مىكند و براى هر كس از شما كه ايمان آورد، مايه رحمت است و آنان كه رسول خدا را اذيّت وآزار مىدهند، عذابى دردناك دارند.
شريعتي: حالا که در جوار حضرت معصومه(س) هستيم بگوييم که زلزله زدهها را از ياد نبرديم و حواسمان به آنها هست. انشاءالله باز هم مردم و مسئولين کمک کنند که گره از مشکلات آنها باز شود و انشاءالله سر و سامان بگيرند. اشاره قرآني امروز را بفرماييد و براي ما از مرحوم دواني بگوييد.
حاج آقاي رفيعي: آيات صفحه 196 در مورد اين هست که وقتي جنگ تمام ميشد، رسول خدا غنائم را تقسيم ميکردند. بعضيها کنايه و طعنه به پيغمبر ميزدند. قرآن ميفرمايد: اگر به آنها چيز زيادي ميدادند ميگفتند: چه پيغمبري، چقدر خوب است. اگر کم ميدادند، گله ميکردند. شکوايه ميکردند. خدا ميفرمايد: اين حرفها را نزنيد. بگوييد: «حَسْبُنَا اللَّهُ» خدا ما را کافي است. اين ذکر که ميگوييم: «حسبي الله» يا «حسبنا الله» يا «حسبنا الله و نعم الوکيل» اينجا فقط دارد «حَسْبُنَا اللَّهُ». «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ في الصَدَقات» لُمزه، لَمز، به معني گوشه کنايه است. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها» اگر به آنها بدهي، «رَضُوا» راضي ميشوند و ميگويند: چه پيغمبر خوبي است. «وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها» اگر به آنها به هر دليلي ندهي، صلاح نديدي، «إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» اينها را سَخَط و غم و ناراحتي ميگيرد. شروع به نق زدن ميکنند. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» قرآن ميفرمايد: هميشه به آنچه خدا و پيغمبر ميدهند راضي باشيد نه آنچه شما ميخواهيد. ميفرمايد: «وَ قالُوا» اگر بگوييد: «حَسْبُنَا اللَّهُ»، «سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» اين ذکر موجب افزايش اعطاي الهي ميشود. خدا به زودي به ما از فضل خودش ميدهد. اين ذکر «حسبي الله» که آخر سوره توبه دارد، «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ» (توبه/129) پس «حسبي الله»، «حَسبُنا الله» و «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل» (آل عمران/173) اين ذکر هم باعث آرامش ميشود و هم باعث افزايش لطف و فضل الهي به بندگان ميشود.
شريعتي: در اين دوره از ختم قرآن کريم، ياد ميکنيم از شخصيتهايي که همه ما به نوعي سر سفره علمشان نشستيم. اين هفته از مرحوم حجت الاسلام علي دواني ياد ميکنيم کسي که خدمات بسيار ارزندهاي را در حوزههاي مختلف من جمله تاريخ عرضه کردند و همينجا از جوار بارگاه کريمه اهلبيت به روح پر فتوح ايشان سلام ميفرستيم. اگر نکتهاي هست بفرماييد.
حاج آقاي رفيعي: در منبرها و سخنرانيهايم داستان زياد نقل ميکنم. گاهي ميگويند: اين داستانها را از کجا پيدا ميکنيد، ما اين را نشنيده بوديم. يکي از منابع داستاني من در منبر کتابهاي مرحوم دواني بود. همين «داستانهاي ما» که ايشان چند جلد دارد، خيلي تکههاي قشنگي دارد. يادم هست زماني دلم ميخواست در مورد شيخ عباس قمي مطالعه کنم. ديدم يکي از بهترين منابع همين مفاخر اسلام مرحوم دواني است که يک بخش معظمي از آن براي شيخ عباس قمي است. شايد بيش از يک جلد است. از حسين بن سعيد اهوازي شروع کرده، يعني از بعد از دوره امام عسکري تا دوران معاصر. اسم زيبايي هم رويش گذاشته به نام «مفاخر اسلام». من ايشان را ديده بودم منتهي بيش از اينکه با خودشان ارتباط داشته باشم با آثارشان به ويژه در بخش تاريخ و نحوه نقل تاريخشان هم قشنگ است. خشک نيست، داستان راستان شهيد مطهري را ديديد که چقدر زيبا نقل ميکند. مرحوم دواني انتخابش از داستان و موضوع دادنش به داستان، مثلاً داستاني را نقل ميکند و خودش عنوان ميدهد. در داستانهاي ما خودش عنوان ميدهد. بعد نحوه نتيجهگيرياش از داستان خيلي تسلط ايشان را به بحثهاي تاريخي نشان ميدهد. کار شما که از علما ياد ميکنيد بسيار قابل تقدير است. انشاءالله مشمول رحمت الهي باشند.
انحراف به معني جدا شدن از يک مسير صحيح هست. 1- انحراف اعتقادي؛ مثل قوم حضرت موسي که گوساله پرست شدند. «وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُ» (طه/85) 2- انحراف اخلاقي؛ چند سال در برنامه شما بحث شود جا دارد. حرص، غضب، حسد، اينها انحرافات اخلاقي است. 3- انحراف اجتماعي است. بدقولي، امانت داري نکردن و خيانت به امانت، عدم حفظ حرمتهاي فاميلي و همسايگي، انحراف اجتماعي است.4- انحراف سياسي، خيلي مهم است. الآن در دنيا جريانهاي سياسي مختلف مطرح است. اين سياستهايي که دهها شبکه و ماهواره و تبليغات پشت آن است چه کسي درست ميگويد. همه ميگويند: حق با ماست. تشخيص سياست صحيح! 5- انحرافات خانوادگي، گرفتاري که در خانوادهها هست. طلاق و درگيري، خشونت خانوادگي، گاهي انسان اخباري را ميخواند و واقعاً شرمنده ميشود. 6- انحرافات عرفي؛ يک عرف صحيح را بايد معنا کنيم تا بگوييم: اين مهريه انحراف است. اين سنت در جامعه سنت غلطي است. عرف غلط معيار شود درست نيست! 7- انحرافات عبادي، در عبادت ريا انحراف است. کسالت انحراف است. عدم قصد قربت انحراف است. سستي انحراف است. 8- انحراف اقتصادي، رشوه و ربا، مال مردم خوري، حقه بازي و کلک. مثل قوم شعيب که به انحراف اقتصادي مبتلا شدند. 9- انحرافات جنسي، انحراف از ازدواج که يک مسير صحيح است. مثل قوم لوط که به انحراف جنسي کشيده شدند. در انحراف خانوادگي مثال بزنم مثل خانواده حضرت نوح، پسرش و همسرش که دچار انحراف شدند. 10- انحراف از شخصيتها؛ يعني شما وقتي آمدي گفتي: رسول خدا معيار است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) بعد ميگوييد: خوب، از اين پيغمبر جلو بيافتي ميشود غلو، عقب بيافتي تقصير است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (حجرات/1) اگر گفتي: ائمه «أَنْتُمْ الصِّرَاطُ الاَْقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ» شما صراط اقوم هستيد. کسي از اين صراط ريخت، همان انحراف ميشود. «المتقدم لهم مارق و لمتأخر عنهم زاهق» کسي که از شما جلو بيافتد انحراف است.
حارث بن عبدالله همداني، فرماندار حضرت امير بود. نامه 69 نهجالبلاغه خطاب به ايشان نوشته شده است. خيلي آقا را دوست داشت. همان کسي است که آقا فرمود: «يا حارُ من يَمُت يَرَني» همان کسي است که آقا را به منزلش مهمان ميکرد و آقا ميآمد. يک روز عصا زنان و ناراحت خدمت آقا و گفت: چه وضعي است در جامعه؟ مردم سه دسته شدند. عدهاي دربارهي شما غلو ميکنند و ميگويند: علي خداست. عدهاي شما را کافر ميدانند. يک گروه کمي هم «معکم» با شما هستند. آقا فرمودند: پيروان ما همان وسطيها هستند. آنهايي که جلو رفتند بايد برگردند و آنهايي که عقب رفتند بايد خودشان را برسانند.
شريعتي: بي صبرانه منتظر هستيم که روزهاي پنجشنبه از بحثهاي شما استفادهد کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي رفيعي: خدايا ما را در صراط مستقيم قرار بده، از انحراف و فساد و ضلالت ما و فرزندان و نسل ما را حفظ کن و دعاي اصلي ما آن آقايي که مصلح کل است و مقابل همه انحرافات ميايستد و دين قيم را اجرا ميکند در جامعه، در ظهور آن مصلح کل امام زمان(عج) تعجيل بفرما.
شريعتي: براي شفاي مريضها و عاقبت بخيري جوانها و اداي قرض قرضمندان، براي آزادي زندانيهاي بيگناه و دوستاني که گرفتار مشکل هستند و براي فرزنددار شدن کساني که فرزند ندارند دعا کنيم. از جوار حرم با صفاي حضرت معصومه دعاگوي شما هستيم و انشاءالله دعا ميکنيم براي رفع همه مشکلات و گرفتاريها.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»