برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتي پيرامون عزاداري حضرت سيدالشهداء(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 30-06-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
اگرچه مثل محرم نميشوم هرگز *** جدا ز حلقهي ماتم نميشوم هرگز
مرا ببخش مرا چون که خوب ميدانم *** که توبه کردم و آدم نميشوم هرگز
اسير جاذبهي حسن يوسف ياسم *** که محو در گل مريم نميشوم هرگز
گناهکارم و اما بدون اذن شما *** اسير خشم جهنم نميشوم هرگز
نمي فرات بياور چرا که من قانع *** به سلسبيل و به زمزم نميشوم هرگز
قسم به قلب سپيدت، سياه پوش کسي *** به جز شهيد محرم نميشوم هرگز
به جان عشق قسم، غير چهارده معصوم *** به پاي هيچکسي خم نميشوم هرگز
شريعتي: «صلي الله عليک يا ابا عبدالله» سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم. خانمها و آقايان، بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان. در آستانه ماه محرم رزقمان شد تا از جوار حرم نوراني کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س) به شما سلام کنيم و اين ايام را تسليت بگوييم و سمت خداي محرم امسال را از شهر مقدس قم آغاز کنيم. نايب الزياره و دعاگوي شما هستيم. انشاءالله به زودي زود زيارت حضرت معصومه نصيب همه شما شود. در محضر جناب آقاي دکتر رفيعي عزيز هستيم. سلام عليکم، خوشحاليم که در خدمت شما هستيم.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض سلام خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز دارم. حسن تصادفي شد که امروز در آستانه محرم اين برنامه را از قم در خدمت شما باشيم. انشاءالله توفيق عزاداري براي همه پيدا شود و مشمول شفاعت امام حسين(ع) واقع شويم.
شريعتي: خوشا به حال تمام کساني که امسال محرم متفاوتي را تجربه ميکنند و از مدتها قبل لحظه شماري ميکردند براي رسيدن اين روزها و شبها براي هيأت و روضه و براي مجلس عزاي سيد الشهداء و خوش به حال آنهايي که در اين روزها و شبها هواي کربلاي معلي را نفس ميکشند. اين آخرين پنجشنبهاي است که در ماه ذي الحجه در حضور حاج آقاي رفيعي هستيم. انشاءالله باز هم شاهد حضور شما در برنامه سمت خدا باشيم. مطالب بسيار خوبي را از زبان شما شنيديم. مثل هميشه عالي و فوق العاده بود و خيلي از دوستان استفاده کردند. امروز از عزاداري در سيره اهلبيت و در سيره امامان معصوم براي ما بگوييد و از بايدها و نبايدهاي عزاداري که چه کار کنيم در ماه محرم عنايت ويژه امام حسين نصيب ما شود، انشاءالله.
حاج آقاي رفيعي: امشب شب اول محرم هست و هيأتها و عزاداريها و دستهجات و برنامهها شروع ميشود و اين دايره خيلي گسترده است و همه مردم شرکت دارند حتي کساني که ممکن است در ديگر ايام سال توفيقي در زمينه حضور پيدا نکنند. خيليها مقيد هستند در روستاي خودشان در اين دهه حضور پيدا کنند. لازم است که چند نکته در مورد عزاداري اباعبدالله عرض کنم. نکته اول اينکه عزاداري براي اباعبدالله را در دو مرحله ميشود بررسي کرد. يکي قبل از شهادت و يکي بعد از شهادت، همينطور که تاريخ نشان ميدهد که روايتش کم نيست اين است که قبل از شهادت امام حسين(ع) براي او ندبه شده است. اولياء و انبياي الهي براي او گريه کردند و خبر از اين واقعه دادند. اينطور نبوده که اين واقعه و حادثه پيشينهاش در نزد معصومين نباشد. مثلاً شما ميبينيد حضرت ابراهيم(ع) نقل شده حتي در اين سرزمين پايشان مجروح شد و خون جاري شد. سؤال کرد و گفتند: اينجا کربلا است و اين اتفاق تصادفي نيست. يا در حالات اميرالمؤمنين هست که شخصي ميگويد: خدمت آقا بودم. به منطقه کربلا رسيديم. حضرت از يکي از جنگها برميگشتند. پياده شدند و قدري از خاک اينجا را برداشتند و بوييدند و اشک ريختند. بعد فرمودند: «واها لک ايتها التربة» (شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد/ج4/ص169) اي خاک خوشا به حال تو که انسانهايي از روي تو محشور ميشوند که در آينده نظير ندارند و در گذشته هم نظير نداشتند. خود امام حسين هم ايستاده بود و اين صحنه را تماشا ميکرد.
در حالات پيغمبر گرامي اسلام است که گاهي امام حسين را در آغوش ميگرفتند و پيشانياش را ميبوسيدند، گلويش را ميبوسيدند، دستانش را ميبوسيدند. ميفرمودند: «اُقَبِّل موضع السيوف» جاهاي شمشير و نيزه را ميبوسند. گاهي پيغمبر براي حضرت زهرا(س) نقل ميکردند. حتي از دايره معصومين کنارتر بياييم و کار را گسترده تر کنيم. مثلاً ام سلمه از اين قصه خبر دارد که حضرت يک شيشه خاکي به او ميدهد و ميگويد: زماني که اين تبديل به خاک شد بدان حسين مرا به شهادت رساندند. عصر عاشورا ام سلمه سراسيمه در کوچههاي مدينه دويد و گفت: حسين کشته شده است. گفتند: از کجا؟ گفت: الآن ديدم اين شيشه تبديل به خاک شد و در عالم رؤيا ديدم که پيغمبر خدا غبار آلود بود و عمامه بر سر نداشت که حسين مرا به شهادت رساندند.
حتي گاهي پيغمبر به بعضي از افراد مثل انس بن کاهل روز عاشورا خدمت امام حسين آمد و گفت: اجازه ميدهيد به ميدان بروم؟ خيلي پير بود. حتي ابروهايش را بالا بسته بود. بعد به آقا فرمود: از جدتان رسول خدا شنيدم که فرمود: يک روزي حسينم ناله ياري ميطلبد. اگر کسي آن ندا را بشنود و او را ياري نکند، چنين ميشود. من امروز آمدم شما را ياري کنم. انس يک آدم معمولي است. حتي شکل ديگرش هم داريم. مثلاً براء بن عاضب را وقتي پيغمبر ديدند، فرمودند: حسين مرا به شهادت ميرسانند، «و انت حيّ لا تنصرُ» تو زنده هستي ولي او را ياري نميکني. بعضي به اين نکات توجه ندارند. بعد از قصه کربلا خيلي گريه ميکرد. ميگفت: پيغمبر به من گفت و همانطور هم شد.
يک چيزي بگويم که ممکن است در ذهنها بيايد. من از بچگي که پاي منبرها ميرفتم، اين مطالب را که ميشنيدم ميگفتم: اين يک قضيه جبري بوده و بايد واقع ميشده است. همه ما يک مرگي داريم. از سه چيز در مرگمان خبر نداريم. يکي زمانش است، يکي زمينش است، يکي زمينهاش است. بنده و جنابعالي يا ديگران کي از دنيا ميرويم؟ نميدانيم. کدام سرزمين؟ نميدانيم. «بِأَيِ أَرْضٍ تَمُوتُ» (لقمان/34) با چه زمينهاي؟ تصادف ميکنيم. سکته ميکنيم. شهيد ميشويم. حق همين است که مردم اين سه تا را ندانند وگرنه سنگ روي سنگ بند نميشد. کافي است دختر خانمي بداند آقايي که به خواستگارياش ميآيد، دو سال بعد از دنيا ميرود. آيا با او ازدواج ميکند؟ نه! يا کسي بداند بچهاي که خدا به او ميدهد در ده سالگي با بيماري از بين ميرود. اصلاً ازدواج ميکند؟ زندگيها به هم ميريزد. اين يک لطف خداست چون ظرفيتها پايين است. منتهي براي همه اين سه هست. چه بدانيم، چه ندانيم. يعني اگر به زيد نامي گفتند: شما زمينش فلانجاست، زمانش هم سال فلان، زمينهاش هم تصادف است. بداند يا نداند اين اتفاق به طور طبيعي، به طور اختياري، روال عادي پيش ميرود. معصوم چون ظرفيتش را دارد اين سه تا را خبر دارد. نميخواهم بگويم: اين اتفاق از روي جبر است. نه! به اين اتفاق علم دارد.
گاهي مثال ميزنم که شما يک جايي نشستيد، يک کسي دارد در پشت بام عقب عقب ميرود. ميگويي: اين الآن ميافتد. شما ميبيني! ديگران شايد نبينند. اگر افتاد ميگويند: شما مقصر هستي؟ نه! من علمم سي ثانيه زودتر بود. مرحوم شيخ صدوق در کتاب اعتقاداتشان اين بحث را مطرح ميکنند. يکوقت کسي نگويد: العياذ بالله بايد از شمر تشکر کرد که اين اتفاقي که پيغمبر گفته را او ايجاد کرد. نه! وقتي ما خبر ميدهيم، فرض کنيد بنده اطلاع دارم، به شما ميگويم: يک ظالمي دو سال ديگر اين بلا را سر شما درميآورد. نه چيزي از مظلوميت شما در اين داستان کاسته ميشود، نه چيزي از ظلم او کم ميکند. ظلم سر جايش است. مرحوم شيخ صدوق در اعتقادات ميفرمايند: اعتقاد ما اين است که امام حسين مظلوم به شهادت رسيد و يزيد ظالم است و هرگز خدا به قتل ولياش راضي نيست. اين اطلاعي که قبل از شهادت بوده است. يکسري از عزاداريها، عزاداريهايي که قبل از شهادت امام حسين سابقهاش به قبل از واقعه عاشورا برميگردد. حتي بين حضرت آدم، زکريا نقل شده است.
يکسري به بعد از شهادت برميگردد. بعد از شهادت را به چهار بخش تقسيم ميکنم. بخش اول عزاداري از قتلگاه است که با زينب کبري و «وا حسينا» شروع شد. خيلي ساده بود و عزاداري بود که در ميان موج دشمن بود. در اين عزاداري ديگر دسته و پرچم نبود. حتي امام سجاد هم 34 سال بعد از قصه کربلا آب ميديد گريه ميکرد. غذا ميديد گريه ميکرد، اما اينکه عاشورا اعلام تعطيلي کنند، عزاداري کنند، نه! اين يک بخش است که عزاداري ساده و ابتدايي است. بخش دوم عزاداري، عزاداري منظمتر است. هيأتي است. زمان امام باقر و امام صادق است. تشکيلاتي تر شده است. در منا شاعر خدمت امام صادق ميآيد و ميگويد: ميخواهم شعري براي امام حسين بخوانم. آقا ميفرمايند: صبر کن. پرده ميزنند، زنها يک طرف و مردها يک طرف، شروع به خواندن ميکند. البته آزادي کامل نبود، گاهي مانع ميشدند. ولي کُميت، سيد حِميَري، ابو هارون، اينها شعرايي بودند که ميآمدند ميخواندند و امام هم به آنها کمک ميکرده و تشويق ميکرده است. گاهي هم حکومت مانع ميشده است که در جايي دارد در خانه امام صادق جلسه عزايي تشکيل شد، اين تشکيلاتي بود، منتهي تشکيلاتي خانگي، بعد شاعر شروع به خواندن کرد. يک مرتبه صداي فرياد زنها بلند شد. حکومتيها شنيدند خبر دادند. مأمورها در خانه ريختند. گفتند: چه خبر است؟ آقا فرمودند: يک بچهاي غش کرده بود! بعضي از بزرگان ميگويند: امام توريه کرد. منظورش اين بود که علي اصغر در اثر تير غش کرده بود و اينجا روضه خواني بود. منتهي در داستان حضرت يوسف و جاهاي ديگر هم داريم، حتي حضرت ابراهيم که بتها را شکست، فرمود: کبير شما اين را انجام داده است، اين توريه ميشود.
شکل سوم عمومي است. شکل عمومياش زمان امام رضا است. مأمون شرکت ميکند. وزرا شرکت ميکنند، امام رضا مينشيند. جلسه مهم و او شروع ميکند «أفاطم لو خلت الحسين مجدلا وقد مات عطشانا بشط فرات» فاطمه جان! اگر بودي و ميديدي چگونه حسينت را لب تشنه به شهادت رساندند. فاطمه جان اگر بودي به صورتت ميزدي و وجهت را لطمه ميزدي. صداي شيون و گريه بلند شد. امام رضا دعبل را تشويق کردند و پيراهن تنش را به دعبل دادند و فرمودند: دعبل اين پيراهني است که من هزار ختم قرآن در آن کردم! هزار شب، شبي هزار رکعت نماز خواندم. خيلي با ارزش بود.
ريان بن شبيب ميگويد: اول محرم خدمت امام رضا(ع) رسيدم. آقا فرمودند: ميداني چه روزي است؟ فرمود: «إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيةِ فِيمَا مَضَى يحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ» فرمودند: ريان بن شبيب! محرم ماه حرام است. ميدانيد ماههاي حرام چهار تا هست که سه تا پشت سر هم است. ذي القعده، ذي الحجه، محرم و يکي هم رجب است. محرم ماهي است که اهل جاهليت قبل از اسلام در اين ماه جنگ نميکردند و ميگفتند: جنگ حرام است اما «فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا» اين مسلمانها به اسم اسلام حرمت اين ماه را نگه نداشتند و شکستند «وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيهَا «صلي الله عليه و آله و سلّم» لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا مُحَرّم الشَّهْرِ ذُرِّيتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَدا» ذريه پيغمبر را کشتند، زنها را به اسارت بردند. يک سري سفارش کرد که من بگويم. فرمود: «يا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيءٍ فَابْكِ لِلْحُسَينِ بْنِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يذْبَحُ الْكَبْشُ» اگر خواستي براي چيزي گريه کني براي حسين ما گريه کن. او را ذبح کردند. ذبح را غالباً جايي ميگويند که يکوقت يک کسي از دنيا ميرود و بعد سرش را جدا ميکنند. اما کسي که جان دارد و سر از بدنش جدا ميکنند. اين ذبح است! ابي عبدالله هنوز صحبت ميکرد و حرف ميزد که سر از بدنش جدا شد. ذبح شد. دو تا مذبوح در کربلا داريم. يکي خود ابي عبدالله است و يکي علي اصغر است. ايشان تير سه شعبه که خورد «و ذبح من الاُذُن الي الاُذُن» يعني هنوز جان در بدن بود! باقي شهدا بعد از شهادت سر از بدن جدا شد.
بعد فرمودند: «يا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيتَ عَلَى الْحُسَينِ عليه السلام» اگر براي حسين اشک ريختي، «حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيكَ» تا جايي که اشک روي گونههايت جاري شود، «غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ» خداوند گناهان تو را ميآمرزد. «صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً» اين مجوز نيست، اين شويندگي است. يعني مکتب اباعبدالله و اشک براي اباعبدالله گناه را ميزدايد. بعد فرمودند: «يا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيكَ فَزُرِ الْحُسَينَ ع» اگر ميخواهي خدا را ملاقات کني در حالي که گناه نداري، به زيارت ابي عبدالله برو! بعد فرمودند: اگر ميخواهي خداوند ثواب شهداي کربلا را به تو بدهد، هروقت نام ابي عبدالله يا اصحابش را ميشنوي بگو: «يا لَيتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» اين يک عزاداري است. عزاداري ساده، اول از قتلگاه امام سجاد، عزاداريهاي خصوصي، امام صادق و امام باقر. عزاداري عمومي که جلسه بود.
جلوتر ميآييم دوران پس از ائمه، يعني دوران غيبت يا آل بويه و اينها که سر کار در عراق آمدند، عزاداريهاي سراسري و کشوري، ديگر روز عاشورا آل بويه تعطيل اعلام کردند. در سال 370، 380 در تاريخ اسلام ذهبي دارد. تعطيل اعلام کردند و مغازهها بسته شد. يعني عزاداري رسمي شد. عزاداريهاي هر ملتي با فرهنگ آن ملت آميخته است. يعني کسي اين را با بدعت قاطي نکند. اين بدعت نيست. يعني شما ميبيني در يزد اين نوع عزاداري با بلند کردن نخل است. اين يک نماد است. نماد کاروان و نماد تشييع بدن اباعبدالله است. بعضي جاها با زدن سنگ است. بعضي جاها سنگ زني ميکنند. بعضي جاها سينه زني و زنجير زني خاص است. تا جايي که با عقل و قرآن و روايات ما منافاتي ندارد، ايرادي ندارد. يعني با فرهنگ آن منطقه آميخته شده است. گاهي من به بعضي از شهرها مثل کرمانشاه يا ايلام ميروم، نوع عزاداري آنها حتي براي امواتشان هم متفاوت است. يا خوزستانيها شکل خاصي سينه ميزنند. يا دسته جاتي که ما در قم و تهران داريم، گاهي مثل گل دور هم غنچه ميشوند و باز ميشوند. اينها همه سبک عزاداري است و هيچ منعي ندارد.
من ميخواهم در مورد دلايل منطقي اين عزاداري و چرايي اين از قرآن بگويم. قبل از اين يک نکته ديگر بگويم. بدانيد عزاداري براي اباعبدالله و گريه براي امام حسين ويژه شيعه نيست. در ميان اهل سنت فراوان، حتي در ميان مسيحيها و ارامنه و فرقههاي مختلف هست. آنتوان بارا کتابي دارد به نام «الحسين في الفکر المسيحي» اهل سوريه است. يعني حسين در انديشه مسيحيت! من يادداشت کردم در محرم 1428 ايشان با کيهان يک مصاحبهاي کرده است که ميتوانند بخوانند. در آنجا اين خبرنگار به او ميگويد: چه چيز اباعبدالله شماي مسيحي را جذب کرد؟ ميگويد: روحيه انقلابي و تواضع او! بعد اين کتاب را که نوشته ميگويد: ديدم عدهاي جمع شدند به اسم اسلام ابي عبدالله را به شهادت رساندند. امروز در دنيا بعضي ميخواهند از اين قاتلان دفاع کنند. البته ما چنين افرادي کم داريم. مثل داعشيها! او ميگويد: يک بحثي بين مسلمانها مطرح است که سر امام حسين کجا دفن شده است؟ بعضي ميگويند: در سوريه است. بعضي ميگويند: امام سجاد سر را به نجف آورده است. بعضي ميگويند: روز اربعين به کربلا آورده است. حتي مصر هم رأس الحسين داريم. آنتوان بارا ميگويد: « لا تطلبوا رأي الحسين بشرق الارض او بغربها» دنبال سر امام حسين در شرق و غرب نگرديد. بحثها را رها کنيد. بياييد نزد من، سر امام حسين اينجاست! قلب من کانون محبت ابي عبدالله است. اين از مسيحي!
اهل سنت فراوان در مورد امام حسين کتاب و شعر دارند. خالد بن معدان از بزرگان اهل سنت است و تابعي است. تابعي به کساني ميگويند که پيغمبر را نديدند، ولي اصحاب پيغمبر را ديدند. اين شعر براي اوست. «ويكبرون بان قتلت و انما قتلوا بك التكبير والتهليلا» حسين جان! وقتي تو را به شهادت رساندند الله اکبر گفتند. نه! الله اکبر را کشتند. لا اله الا الله را کشتند و نفهميدند. مثل داعشيهاي خبيث که سر امثال حججيها را ميزنند و الله اکبر ميگويند. اينها امروز براي ما ملموستر است. ميگويد: وقتي تو را کشتند تکبير گفتند! نه، تکبير را کشتند.
يکي ديگر از آنها خوارزمي است. خوارزمي در قرن پنجم يک مقتل در مورد امام حسين نوشت که مقتل معروفي است. حسن بصري از علما و شخصيتهاي اهل سنت که معروف است. دارد اينقدر گريه ميکرد که بدنش ميلرزيد. ميگفت: واي بر امتي! خواري بر امتي که پسر پيغمبرشان را به شهادت رساندند. يکي از شخصيتهاي ما به نام «عبدالجليل راضي» کتابي به نام «النقض» دارد. کتاب النقض موضوعات مختلف تاريخي است. چند سال قبل در دارالحديث قم يک کنگرهاي براي ايشان برگزار شد و اين کتاب چاپ شد. ايشان در اين کتاب آدرسهاي فراواني را از اهل سنت ميدهد که در مورد امام حسين چه شعرهايي گفتند و عزاداري کردند. مرحوم مجلسي در بحار هم اين را دارد. به هر حال داستان ابي عبدالله داستان فراگير و گستردهاي است.
من يک سال عاشورا تهران بودم. ديدم يک جايي غذا ميدهند. غالباً براي امام حسين قيمه ميدهند. اما آنجا چلوکباب ميدادند. جمعيت در صف ايستاده بودند. پرسيدم: گفتند اين را يک نگهبان بيمارستاني ميدهد. تعجب کردم! نگهبان يک بيمارستان مگر چقدر درآمد دارد؟ به رفقا گفتم و بررسي کردند و گفته بود: اين براي من نيست. ما يک پزشک ارمني داريم که نذر ابي عبدالله کرده است. در آئين پيرغلامان ديدم بعضي از شخصيتهاي ارامنه آمده بودند و از آنها تجليل شد. ابي عبدالله محبتش در دلهاست. پيغمبر خدا دعا کرد: خدايا دلهاي مردم را به حسين من جذب کن! ديروز از کربلا برگشتم و جاي همه خالي بود. ده روزي کنار مضجع شريف ابي عبدالله منبر داشتيم. آنجا گفتم: اين کار بشري نيست. چطور حضرت ابراهيم وقتي زن و بچهاش را در سرزمين لم يزرع حجاز گذاشت، نگفت: خدايا نان و آبشان بده! همسايه و سرپناه به آنها بده. گفت: خدايا «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) چطور امروز دلها جذب شده است؟ هرکس طواف ميکند دور خانه ابراهيم هم طواف ميکند. اينجا خانه ابراهيم و هاجر و اسماعيل است. کار هاجر را انجام ميدهد و صفا و مروه ميآيد. در منا قرباني ميکند. آب زمزم افضل آبهاي روي کره زمين است. داستان اباعبدالله هم همين است. لذا خودجوش، کدام مديريت رسمي پشت اين تنظيم برنامههاست؟
شريعتي: يا حسين عشق تو فراتر از دينداري ماست. خوش به حال هرکسي که دينش را به خاطر تو دوست دارد. تسليت بسيار مخصوص به صاحب عزاي مخصوص اين روزها و شبها حضرت وليعصر(عج) بگوييم. کسي که اين روزها و شبها سياه پوش است و شال سياه به دوش دارد و در رأس خواستههايمان فرج حضرت وليعصر را بخواهيم. از شهر مقدس قم، از جوار بارگاه کريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(س) سمت خداي امروز را تقديم نگاه شما ميکنيم. نايب الزياره و دعاگوي شما هستيم. امروز صفحه 84 قرآن کريم، آيات 34 تا 37 سوره مبارکه نساء در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه به روح همه آنهايي بکنيم که در محرمهاي سال گذشته به هيأتها خدمت ميکردند ولي امسال جاي خالي آنها به شدت احساس ميشود. ثواب تلاوت اين آيات را به روح همه پدرها و مادرهايي هديه کنيم که بين ما نيستند ولي ما را با محبت به سيدالشهداء(ع) مأنوس کردند و روحمان را گره زدند.
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً «34» وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً «35» وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً «36» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً «37»
ترجمه: مردان داراى ولايت بر زنانند از آن جهت كه خدا بعضى از ايشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده (قدرت بدنى، توليدى واراده بيشترى دارند) و از آن جهت كه از اموال خود نفقه مىدهند، پس زنانِ شايسته، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا (براى آنان) حفظ كرده، (حقوق واسرار شوهر،) در غياب اويند. و (امّا) زنانى كه از سرپيچى آنان بيم داريد، پس (نخست) آنان را موعظه كنيد و (اگر مؤثّر نشد) در خوابگاه از آنان دورى كنيد و (اگر پند وقهر اثر نكرد،) آنان را بزنيد (وتنبيه بدنى كنيد)، پس اگر اطاعت شما را كردند، بهانهاى بر آنان (براى ستم وآزار) مجوييد. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است. و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانوادهى شوهر، و داورى از خانوادهى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مىرساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه) با خبر و آگاه است. و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و همسايهى نزديك و همسايهى دور و يار همنشين و در راه مانده و زيردستان و بردگانتان (نيز نيكى كنيد.) همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمىدارد. (متكبّران خودبرتربين) كسانى هستند كه (هم خود) بخل مىورزند و (هم) مردم را به بخل فرمان مىدهند و آنچه را كه خدا از فضل خود به آنان بخشيده پنهان مىدارند. و ما براى كفرانكنندگان نعمتها عذابى خواركننده آماده كردهايم.
شريعتي: تشکر ويژه و مخصوص از دوستانمان در صدا و سيماي قم داريم. امروز مطلع شديم حضرت آيت الله راستي کاشاني به رحمت خدا پيوستند. انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره نوراني سيدالشهداء(ع) باشند. اين هفته هم ياد ميکنيم از رشادتها و مجاهدتهاي علمي حضرت آيت الله خزعلي، اگر نکتهاي هست بفرماييد و اشاره قرآني را هم بشنويم.
حاج آقاي رفيعي: آيت الله خزعلي شب يازدهم من در بيت مقام معظم رهبري منبر بودم و ايشان کنار من نشسته بودند. خيلي حالشان منقلب بود. حرف ميزدند گريه ميکردند. گفتم: آقاي خزعلي چه شده است؟ فرمود: نميداني امشب چه شب سختي بر اهل بيت بود. فرمود: اگر کسي شب يازدهم را درک کند نميتوان راه برود. بعد فرمود: امشب غير از شب عاشورا است. شب عاشورا همه بودند، امشب هيچکس نيست. زن و بچه ابي عبدالله تنها هستند. آيت الله راستي هم استاد رسائل من بودند. من نزد ايشان رسائل خواندم. بسيار مرد متخلق و مؤمني بودند. انشاءالله روح هردو اين بزرگواران با امام حسين محشور باشد.
آياتي که تلاوت شد، شبيه اين آيه در قرآن چند مرتبه تکرار شده است. يکي بحث عبوديت و پرهيز از شرک است و دومي احسان به والدين است. خيلي عجيب است توحيد بالاترين ارزش زير اين آسمان است. ما چيزي از توحيد بالاتر نداريم. همه انبياء آمدند مردم موحد شوند. ميفرمايد: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً» مردم خدا را عبادت کنيد و مشرک به خدا نشويد. بلافاصله ميفرمايد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» پدر و مادرتان را احسان کنيد. بينندگان عزيز و جوانترها دقت کنيد. در مورد پدر و مادر بحث انفاق نيست، بحث احسان است. يک روايتي است که امام صادق فرمود: منظور از احسان اين است که پدر و مادر نيازهايشان را به شما ابراز نکنند. شما تشخيص بدهيد چه هست و خودت بروي برايشان تهيه کني. يعني نسخه را از طاقچه براداري و تهيه کني و بياوري. نگويد: برنجمان تمام شده است. خودت تهيه کن بياور! گاهي خانوادهها نزد ما گله ميکنند و ميگويند: اين جوان از وقتي ازدواج کرده، توجه ندارد. منتهي يک نکته بالاتر از اين است. گاهي پدر و مادر احتياج به کمک مالي فرزند ندارند. بحث احترام و تکريم والدين است که انشاءالله مورد توجه قرار بگيرد.
شريعتي: در آستانه ماه محرم نکات خوبي را شنيدم که باز هم اين ايام را تسليت ميگويم. اگر نکات پاياني مانده است، بفرماييد.
حاج آقاي رفيعي: من پنج شش آيه يادداشت کردم که دلايل تکريم از عاشورا است. بعضي ميگويند: کار امام حسين خيلي بالا بود، تمام شد. اين همه عزاداري و اين همه تأکيد به زيارت براي چيست؟ اولاً بايد بگوييم: خود خدا در قرآن بعضي از داستانها را چقدر مطرح کرده است. داستان حضرت موسي چقدر در قرآن تکرار شده است. داستان ذبح حضرت اسماعيل، داستانها ديگر. اصولاً بينندگان بدانيد درست است جريان کربلا تا الآن 1400 سال گذشته است. اما همه در زمان ما نبود. در زمان ما پنجاه سال است، شصت سال است. کافي است در يک برهه تعطيل شود. نسل بعدي محروم ميماند. زنجير پاره ميشود. يعني الآن فرزند جنابعالي بايد اينها را بشنود. چه کسي بايد برايش بگويد؟ شما بايد بگويي. منبريها بايد بگويند.
نکته بعدي اينکه در سوره مبارکه هود آيه 120 ميفرمايد: پيغمبر ميداني چرا اينقدر قصه انبياء را براي تو ميگوييم؟ اين قرآن پر از قصه انبياء است. سوره انبياء، سوره حضرت موسي، حضرت هود، حضرت نوح، چرا اينقدر داستان انبياء را ميگوييم؟ پيغمبر دليل طرح داستانهاي انبياء در قرآن چهار چيز است. من ميخواهم خدمت بينندهها عرض کنم که اين چهار مورد درباره داستان کربلا هم هست که به اين دليل است تأکيد ميکنيم. «وَ كُلًّا نَقُصُ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ» ما براي تو داستانهاي انبياء را تعريف ميکنيم. به چند دليل؟ 1- «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» اول ميخواهيم دلت محکم شود. يعني اگر تو را اذيت ميکنند و سنگ ميزنند و مجنون ميگويند، بداني 950 سال اين بلا را سر نوح هم درآوردند. اگر شما را اذيت ميکنند به حضرت يونس در طي سي سال، دو نفر ايمان آوردند. حضرت صالح را توطئه قتلش را ريختند. حضرت ابراهيم را در آتش انداختند. اولين اثر داستان کربلا «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» است. اينکه شما ميبيني همسر و پدر و مادر شهيد حججي و امثال شهيد حججي محکم ميايستند، براي چيست؟ چون قصه کربلا پشتش است. او ميگويد: وقتي زينب با داغ شش برادر در مجلس ابن زياد آمده و گفته: «ما رأيت الا جميلا» پس ديگر من براي شهيد حججي ناراحت نيستم. امروز اگر در جبهههاي ما، مادر سه شهيد، جانبازان عزيز، تحمل ميکنند بخاطر همين است. يک اثر داستان کربلا «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» است.
يک آقايي در کربلا آمد گفت: يک بچهاي داشتم يک ماهه بود از دنيا رفت. خيلي ناراحت هستم و ديگر نماز و روزه را ترک کردم و با خدا قهر هستم. گفتم: ميشود مقداري از مصيبتهاي امام حسين را بگويي؟ گفت: نميشود. داغ برادر، داغ اولاد، داغ شش ماهه، گفتم: بچهات روي دستت تير خورد. جلوي چشمت جوانت پر پر شد؟ جلوي چشمت به چشم برادرت تير خورد؟ ابي عبدالله نماز را کنار گذاشت؟ شرمنده شد. «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ»
2- «وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ» حق را ميشناسي. بداني هرکجا عليه ظلم قيام شد، حق است. 3- «وَ مَوْعِظَةٌ» موعظه دارد. عاشورا کم درس دارد. درس ايثار و غيرت و عزت و شجاعت، 4- «وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ» (هود/120) يک تذکري براي مؤمنين است. خدا ميداند اگر محرم و صفر نبود چه بلايي سر اسلام ميآمد. چند روز قبل گفتم: نه شيعه، نه مسلمانها، تمام موحدين عالم مديون امام حسين هستند. چون اگر بني اميه قدرت پيدا کرده بودند نام خدا را پاک ميکردند. يزيد ميخواست نام خدا را پاک کند. ابوسفيان رسماً ميگفت: جنت و ناري در کار نيست. نميگفت: پيامبر، لذا مسيحيها هم سر سفره امام حسين مديون هستند که آنتوان بارا کتاب مينويسد. اثر جلسه اباعبدالله سوره هود آيه 120 است. يکي ثبيت قلب، يکي حق، يکي موعظه و يکي تذکر براي مؤمنين است.
شريعتي: دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي رفيعي: «اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود و ثبت لي قدم صدق عندک مع الحسين و اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهُم دون الحسين» خدايا شب اول محرم است. حال عزاداري و اشک چشم به ما عنايت بفرما. از همين شب اول ما را جزء عزاداران اباعبدالله قرار بده.
شريعتي:
لطف حسين ما را تنها نميگذارد *** اگر خلق وا گذارد، او وا نميگذارد
السلام عليک يا اباعبدالله...