برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آثار محبت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 23-06-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به عزيزان دلم، خانمها و آقايان، بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. افتخار داريم در پنجشنبههاي ماه ذي الحجه همراه شما و مهمان لحظات شما باشيم و در محضر جناب آقاي دکتر رفيعي عزيز باشيم. سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض سلام خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز دارم. انشاءالله اين روزهاي باقيمانده ماه ذي الحجه و ماه ولايت خوب باشند و شاد باشند و انشاءالله آمادگي ورود به ماه عزاداري اباعبدالله الحسين را پيدا کنند.
شريعتي: انشاءالله تمام لحظات زندگي ما در اين ماهي که مزين و منور به نور ولايت است، همه ما متنعم به نعمت ولايت باشيم، انشاءالله. از محبت و دوستي و مودت در اين هفتهها شنيديم. دوستاني که مباحث ما را دنبال ميکنند قطعاً منتظر هستند که ادامه فرمايشات شما را بشنويم.
حاج آقاي رفيعي: بحث محبت يا مودت که محبت از حب ميآيد و مودت از وُد ميآيد و هردو به معني دوستي در فارسي ترجمه ميشود. سه جلسه در رابطه با اين موضوع صحبت کرديم. منتهي در مورد محبت خدا، محبت به اهلبيت و انبياء و آثار و موانع و راهکارهايي که براي دوستي با خدا و سفارش خدا به دوستي اهلبيت و انبياء بود، صحبت کرديم. امروز ميخواهيم بحث را يک چرخشي بدهيم و يک مقدار در بين خودمان بياوريم و محبت و دوستيهايي که ما به هم ميورزيم و مؤمنين به هم ميورزند.
يکي از نعمتهاي بزرگ الهي تأليف قلوب است و اينکه دلها با هم باشد. خدا به پيغمبر ميفرمايد: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّه» (بقره/231) نعمت مرا ياد کنيد. نعمت فقط آب و نان نيست. يکي از نعمتها اين است، «ْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم» (آلعمران/103) شما دشمن بوديد، به برکت ايمان و خدا و نام خدا دلهاي شما به هم تأليف پيدا کرد. در جاي ديگر باز ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم/96) آنهايي که ايمان دارند، مؤمن هستند و عمل صالح دارند، سالم هستند و بي کلک و بي حقه و بي حاشيه هستند. رابطهشان با خدا خوب است، با خودشان هم خوب است. چرا؟ چون اينها کساني هستند که بين خودشان و خدا را درست کردند. حديث داريم «مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» (كافى، ج 8، ص 307) خداوند ما بين او و بين مردم را اصلاح ميکند.
به عنوان مثال در قرآن داريم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُم» (حجرات/10) شما سعي کنيد الفت ايجاد کنيد، دوستي ايجاد کنيد. اگر اول سوره طه را ملاحظه کنيد، خدا وقتي در مورد حضرت موسي صحبت ميکند، ميفرمايد: «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي» (طه/39) ما محبتمان را به تو القاء کرديم و انداختيم. در روايت داريم هرکسي اين بچه را ميديد، دوستش داشت حتي فرعون! زن فرعون گفت: بچه را بياور. بغلش ميکرد و با او بازي ميکرد. در خانهاش برد و به او غذا ميداد. حتي افرادي که فهميدند اين بچه متولد شده و خواستند بروند بگويند: يک حالتي شد که خدا محبت اين بچه را در دلها انداخت. «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي» ذيل همين آيه که خواندم، «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» که اين آيه به آيه مودّت معروف است، در روايتي دارد اين آيه يکي از مصاديقش اميرالمؤمنين علي(ع) است که خداوند ميفرمايد: گويا ما محبت تو را در دلها قرار داديم. با توجه به اين ويژگي که عرض کرديم در روايات داريم مؤمنها با هم ميجوشند. «المُؤمِنونَ يَألَفونَ ويُؤلَفونَ ويُغشي رَحلُهُم» هم انس ميگيرند و هم با آنها انس گرفته ميشود. مؤمنين کساني هستند که با هم خوب هستند. رفيق هستند و دوست زياد دارند، دشمن کمتر دارند. يک روايت ديدم خيلي زيباست. اين را بگويم که مردم بيشتر به جذب دوست خوب رو بياورند. فرمود: سعي کنيد دوست زياد داشته باشيد. چون خدا يکي از صفاتش کريم و با حياء است. روز قيامت ميبيند اين خيلي دوست دارد حياء ميکند او را جهنم ببرد يا عذاب بدهد.
مثلاً شما يک کسي با هفت تا از دوستانش نزد شما ميآيد، شما يک طلبي از او داري. نزد خودت هم گفتي الآن به حسابش ميرسم. ميگويي: برو به خاطر رفقايت ملاحظه تو را کردم. حديث داريم «اَکثِروا مِنَ الإِخوانِ» سعي کنيد دوست زياد داشته باشيد، «فَإِنَّ رَبَّکُم حَيّيٌ کريم» يکي از صفات خدا حيا و يکي کرم است. «يستحيي أن يُعذّب عيده بين اخوانه يوم القيامه» يعني او را ضايع نکن. بعضي در دنيا به اين اعتماد ميکردند، التماس دعا ميگفتند، ولي اين مشکل داشت. بگذار همان حسن ظن که داشتند باقي بماند. پس دوست زياد خودش يک امتياز است حتي در قيامت. لذا در روايت داريم سه چيز کشنده است. يعني روحيه انسان را لطمه دار ميکند. به تعبير امروزي اضطراب و افسردگي و به هم ريختگي ميآورد. «ثلاثٌ هنَّ موبقات» سه چيز است که اينها کشنده است و اينها يک نوع لطمه و ضربه روحي براي انسان است. يکي «فقرٍ بعد الغني» فقر بعد از ثروت، انشاءالله آنهايي که گرفتار زندان و ورشکستگي هستند، گرفتار چک برگشتي و اين مسائل هستند خداوند کمکشان کند. کسي که غني بوده، فرض کنيد پدري که به خانهاش رفت و آمد ميکردند، همه روي اعتبار او حساب ميکردند، يکباره تهي شود خيلي سخت است. فقر بعد از غنا سنگين است.
2- «ذلٍ بعد عِز» ذلت بعد از عزت، خيلي سخت است. لذا امام سجاد در صحيفه سجاديه فرمود: خدايا به من عزت بده و مرا خوار نکن! يکوقتي عزيز بوده و براي خودش کسي بوده، حالا او را تحويل نگيرند و عليه او شعار بدهند.
3- «فقد الاحبّه» فقدان دوست، يعني تنها باشد. اين سه مورد کشنده است. فقر بعد از ثروت، ذلت بعد از عزت و فقدان دوست! بينندهها ميدانند گاهي دوست خوب از پدر و مادر و برادر و خواهر به انسان نزديکتر است. ايام شادي است، ايام ولايت و مباهله است. در روايت داريم که در خصال مرحوم صدوق است «النُشرَةُ في عَشَرَةِ أشياءَ» شادي در ده چيز است. يک کتابي در مجموعه دار الحديث قم به نام «شادي در اسلام» چاپ شده است. فرمود: ده چيز شادي آور است. شادکامي ميآورد و به انسان نشاط ميدهد. ميفرمايد: يکي «وَالاِرتِماسِ فِي الماءِ» فرو رفتن در آب است. فقط شنا نه. يکي نگاه کردن به سبزيجات است «وَالنَّظَرِ إلَى الخُضرَةِ» نگاه به کوه و دشت، يکي ديگر «ومُحادَثَةِ الرِّجالِ» رفقا دور هم بنشينند و حرف بزنند. يکي از بهترين تفريحات براي ما دور هم جمع شدن طلبهها و گفتگو است. گفتگويي که حرام و لغو و تمسخر نباشد. علماي بزرگ ما امروز هم همينطور هستند و من اطلاع دارم يکي از چيزهايي که باعث انبساط خاطرشان هست همين دور هم نشستن و معاشرت با همديگر است.
من دو نکته را عرض کنم. 1- چه چيزي موجب ميشود اين دوستيها مستمر شود؟ 2- چه چيزي اين دوستيها را از هم ميپاشد؟ عوامل اين تلفيق و استمرار و محکم شدن و عوامل از هم پاشيدن چيست؟ کتابي به نام «دوستي در قرآن و حديث» کتابي يک جلدي است که براي مجموعه دار الحديث قم است که بسيار کتاب خوبي است. در سه بخش هست: دوستي با خدا، دوستي با اهلبيت و دوستي با مردم. من حدود دوازده عامل را براي استمرار نوشتم که فهرست وار بگويم و توضيح مختصري بدهم.
شريعتي: حضرت علي فرمود: بدبخت واقعي کسي است که دوستي ندارد. بدبخت تر از او کسي است که دوستانش را از دست بدهد. ما چه کنيم اين دوستيها پايدار بماند؟
حاج آقاي رفيعي: يکي از عوامل را اشاره کرديم. اصل محبت دست خداست. شما در ازدواج وقتي ازدواج ميکنيد «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) ازدواج باعث آرامش است. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» چه کسي مودت و رحمت را قرار داده است؟ خداوند. زن مرد را دوست دارد و مرد، زنش را دوست دارد. شما نگوييد: آمار طلاق و اختلاف و درگيريها چيست؟ براي اين است که به باقي مقتضيات عمل نميکنيم. خداوند مودت و محبت را قرار ميدهد، خداوند به شما ذهن داده است ولي تا درس نخواني نمره نميآوري. آيه 96 سوره مريم را خوانديم که خداوند وُد و مودت را قرار ميدهد. يا سوره طه که به حضرت موسي «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/39) لذا وقتي حضرت ابرهيم وقتي همسر و فرزندش را در مکه گذاشت، هاجر و اسماعيل، رفت سيزده سال برنگشت. خيلي عجيب است. انسان تعجب ميکند. يک زن و بچه را در بيابان رها کرد. نه زراعت بود، نه آب بود. دستور خدا بود. بعد از چند سال که برگشت هاجر چقدر او را تحويل گرفت. ما دو سه روز جايي سفر برويم، اعتراض ميکنند! ابراهيم يک دعايي براي اينها کرد، وقتي اينها را گذاشت گفت: خدايا من اينها را در يک سرزمين «لم يزرع» گذاشتم، اين دستور تو بود. اما «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) خدايا نميگويم: آب و نانشان را بده چون تو «يا دائم الفضل علي البريه» هستي. يک کرم هم کف چاه گرسنه نميگذاري! ولي دلها را به اينها جذب کن و محبت اينها را در دلها بيانداز. بعد از مدتي آمدند مردم جمع شدند. الآن هم آب زمزم مورد احترام است. خود اسماعيل هنوز که هنوز است بخاطر دعاي ابراهيم مورد احترام است. در حجر اسماعيل هاجر و ابراهيم دفن هستند. چقدر آنجا طواف ميکنند و حرکت ميکنند.
در روايت ديدم همين دعا را پيغمبر براي امام حسين کرد. وقتي قنداقه را به او دادند، «اللهم فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» خدايا محبت حسين را در دلها بيانداز. لذا روايت دارد «ان للحسين» حسين محبتي در قلوب مردم دارد که سرد نميشود. لذا ميبينيد دختر ابن زياد به دختر يزيد، در مقتل خوارزمي هست. شايد دختر يزيد باشد اگر اشتباه نکنم. سر ابي عبدالله را از پدر ميگيرد. ميشويد و تميز و معطر ميکند. همسرش به او اعتراض ميکند. راهب نصراني سر را ميبرد. يهودي در مسير ميآيد.
من يک سال به يک کشور اروپايي براي تبليغ رفته بودم. روز اربعين بود. مکرر در ميزدند، قبل و بعد از اربعين، خانمها و آقايان مسيحي و غير مسلمان، شربت و شکر براي امام حسين ميآوردند. اول عاشورا کدام نهادي دستهجات را مديريت ميکند؟ همه خدايي است. زينب کبري به ابن زياد گفت: چه کار بوده که نکني؟ اسير که کردي. مردم را که کشتي. ناسزا گفتي و تازيانه زدي. به خدا محبت و ياد ما را نميتواني از دلها بيرون ببري.
در مسجدالحرام هارون الرشيد وارد شد. ظاهراً اولين ملاقات او با موسي بن جعفر بود. هنوز خيلي آقا را نميشناخت. ديد يک جواني آنجا نشسته است. گفته بود: آنجا را قُرق کنيد که کسي نيايد من ميخواهم بيايم. وارد شد ديد کسي نشسته است. رفت جلو و گفتگويي کرد. فهميد امام کاظم است. حرفهايش که تمام شد برگشت. پسرش بود يا اطرافيان او، گفتند: اين آقا که بود با او حرف زدي؟ گفت: «هو امام القلوب» او امام دلها بود. «و أنا امام الجسوم» ما پيشواي جسم مردم هستيم. امام رهبر کبير انقلاب امام در دل مردم بود. لذا طيب رضايي فرد ميداني با آن سابقه ميآيد پايش ميايستد و ميگويد: به خدا من اين سيد را نديدم. ولي من به او خيانت نميکنم! پاي چوبه دار ميرود. چه چيزي حُر را سمت امام حسين کشيد؟ محبت. شما در شيشه را ببندي و در دريا بياندازي، آب درونش نميرود. عمر سعد فايده نداشت. روزنه باز باشد کشيده ميشود. پس نکته اول اينکه محبت را از خدا بخواهيم.
دومين راه استمرار محبت، «مَنْ حَسُنَت نِيَّتُهُ كَثُرَتْ مَثُوبَتُهُ وَ طابَتْ عيشَتُهُ وَ وَجَعَتْ مَودَّته» اگر حسن ظن به مردم داشته باشيم، دوست ما زياد ميشود. بدگمان نباشيم. سه تا حسن محبت را زياد ميکند. يکي حسن نيت يا حسن ظن است. يکي حسن خلق، يکي حسن معاشرت! با مردم خوش اخلاق باش، نيتت خوب باشد، خوب هم معاشرت کن و تحويل بگير. «حسن الخلق يثبت المودّة»، «من حَسُنَت عشرته کَثُر اخوانه» يکي اينکه خدا را گفتيم. سه تا حسن هم محبت ميآورد. يکي نيت ما خير باشد. حسن ظن، حسن خلق و حسن معاشرت!
«ثَمَرَةُ التّواضُعِ الْمَحَبَّةُ» (غررالحکم/ح5179) ثمره تواضع محبت است. براي اينکه ما با دوستمانمان خوب باشيم و دوست جذب کنيم، تکبر نکنيم و غرور نداشته باشيم. بي تکلف باشيم. حارث بن عبدالله به اميرالمؤمنين گفت: آقا منزل ما ميآييد؟ بله. به شرطي که چيزي از بيرون تهيه نکني. زن و بچه را اذيت نکني. امام حسن مجتبي رد ميشد ديد يک عده دارند غذا ميخورند. ظاهراً بيماران خاصي هم بودند. آقا سر سفرهشان نشستند و فرمودند: من مينشينم و با شما غذا ميخورم ولي به شرطي که به خانه ما برگرديد! بچهها داشتند بازي ميکردند. امام حسين (ع) به بچهها فرمود: من با شما غذا ميخورم ولي به خانه ما برگرديد. اين تواضع خودش موجب جذب دوستي ميشود.
ويژگي ديگري که عرض ميکنيم و در روايات خيلي روي آن تأکيد شده است انصاف است. «الانصاف يستديمُ المحبّه» انصاف موجب ميشود محبت انسان مستمر شود. «يَستَديم» موجب استمرار محبت ميشود. انصاف خيلي مهم است. در روايت داريم سه کار مشکل است. «سيد الاعمال ثلاثه» سه کار مشکل است. 1- «ذکر الله علي کلِ حال» ذکر در بعضي حالتها راحت است. مثلاً شب 21 رمضان «بک يا الله» ميگويند. اما در همه حال، کنار دريا هم ياد خدا باشد و معصيت نکند. شب عروسي هم ياد خدا باشد. 2- مواسات و 3- انصاف
روايت داريم «افضل الفضايل الانصاف» بالاترين فضيلت انصاف است. من گاهي به دوستانم ميگويم: انصاف يعني رعايت حقوق ديگران. اين انصاف محبت ميآورد. انصاف غير از عدالت است. معناي عدالت اعم است. انصاف اين است که شما حق را زير پا نگذاري و حقوق ديگران را رعايت کني. «احب ما تُحِب لنَفسِک» آنچه براي خود ميپسندي براي ديگران هم بپسندي و آنچه براي خود نميپسندي براي مردم هم نپسند. اين هم يکي از اسبابي که موجب ميشود محبت زياد شود.
عامل ديگر که موجب محبت ميشود، فرمودند: سه چيز محبت ميآورد. «تنبت الموده» انبات يعني جاي روييدن، موجب ميشود محبت روييده شود. يکي افشاء السلام است. بلند سلام کردن، سلام عليکم! کسي بر پيغمبر اکرم سبقت نميگرفت. دارد که فرمود: به بچهها هم سلام ميکنم. فرمود: دوست دارم اين بعد از من سنت شود. ما توقع داريم وقتي مرد خانه وارد ميشود بچه به او سلام کند. بله او وظيفه دارد، ولي اشکال ندارد شما سلام کني. 2- «لينُ الکلام» کلام نرم، يعني خرد نکن، حرفت نيش نداشته باشد. بعضي حرفها نيش دارد. خانم ميگويد: آقا بد اخلاق است. مرا ميزند. يک حرفي ميزند، ميسوزاند! اين خيلي بد است. «همزةٍ لُمزه» است. پس مودت را سه چيز ميروياند. افشاء سلام، نرمي کلام و زيارت! به ديدن هم رفتن، سر زدن و با هم نشستن و گفتگو کردن. صداقت داريم، راستگويي داريم، امانت داريم، وفاي به عهد داريم. اينها همه موجب ميشود دوستي بين ما زياد شود.
شريعتي: همه نکاتي که بيان کرديد وقتي مرور ميکنيم و به تاريخ برميگرديم ميبينيم حد اعلاي آن در پيامبر و اهلبيت بوده است.
حاج آقاي رفيعي: «إن الله لم يبعث نبيا قط إلا بصدق الحديث و أداء الامانة» (مشکاة الانوار/ص46) هر پيغمبري را خدا فرستاد، براي صداقت و امانت. در قرآن ميگويد: پيغمبر تو اگر بدخلق و بد رفتار بودي کسي دورت جمع نميشد! «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آلعمران/159) در روايت دارد مدينه با قرآن فتح شد. بعد توضيح ميدهد «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) خلق عظيم پيغمبر عامل جذب اسلام شد.
شريعتي: به قول حاج آقاي فرحزاد:
رشتهاي بر گردنم افکنده دوست *** ميکشد هرجا که خاطرخواه اوست
انشاءالله محبتها و الفت بين همه زياد و زيادتر شود، حول محور ولايت و پيامبر و اهلبيت گرانقدرشان. امروز از جزء چهارم قرآن کريم صفحه 77، آيات ابتدايي سوره مبارکه نساء در سمت خدا تلاوت خواهد شد. اين هفته در برنامه از عالم جليل القدر، خادم قرآن کريم و نهجالبلاغه مرحوم آيت الله ابوالقاسم خزعلي تجليل ميکنيم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً «1» وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً «2» وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلَّا تَعُولُوا «3» وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4» وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً «5» وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، آن كس كه شما را از يك نفس آفريد و همسرش را نيز از (جنس) او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را (در روى زمين) پراكنده ساخت واز خدايى كه (با سوگند) به او از يكديگر درخواست مىكنيد، پروا كنيد. و (نسبت) به ارحام نيز تقوا پيشه كنيد (وقطع رحم نكنيد) كه خداوند همواره مراقب شماست. و اموال يتيمان را به آنان (باز) دهيد و اموال بد (خودتان) را با اموال خوبِ (يتيمان) تبديل نكنيد و اموال آنان را با اموال خود نخوريد، همانا اين (تصرّفاتِ ظالمانه) گناهى بزرگ است. و اگر مىترسيد كه عدالت را دربارهى (ازدواج با) دختران يتيم مراعات نكنيد، (از ازدواج با آنان صرفنظر نماييد و) با زنان دلخواه (ديگر) ازدواج كنيد، دوتا، سهتا، يا چهار تا. پس اگر ترسيديد كه (ميان همسران) به عدالت رفتار نكنيد، پس يك همسر (كافى است) يا (به جاى همسر دوّم از) كنيزى كه مال شماست (كام بگيريد، گرچه كنيز هم حقوقى دارد كه بايد مراعات شود) اين نزديكتر است كه ستم نكنيد. و مهر وكابين زنان را به صورت هديه و با رغبت بدهيد و اگر با ميل و رغبت خويش چيزى از آن را به شما بخشيدند، آنرا حلال وگوارا مصرف كنيد. و اموال خود را كه خداوند وسيلهى برپائى زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان ندهيد (ولى) رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهيد و آنان را بپوشانيد و با آنان سخن شايسته و نيكو بگوييد. و يتيمان را بيازماييد، تا هنگامى كه به (سنّ بلوغ و ازدواج) برسند، پس اگر در آنان رشد (فكرى) يافتيد، اموالشان را به ايشان برگردانيد و آن را به اسراف و شتاب، از (بيم) اينكه بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگيرند) مصرف نكنيد. و هر (قيّم وسرپرستى) كه بىنياز است، عفّت به خرج دهد (و از گرفتن حقالزّحمهى امور يتيمان چشم بپوشد) و آن كه نيازمند است، به مقدار متعارف (در برابر نگهدارى از مال يتيم) مىتواند ارتزاق كند. پس هرگاه اموالشان را به آنان ردّ كرديد، (افرادى را) بر آنان گواه و شاهد بگيريد. (اين گواهى براى حفظ حقوق يتيمان است، وگرنه) خدا براى محاسبه كافى است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و ادامه فرمايشات شما را بشنويم.
حاج آقاي رفيعي: اول آيه سوره نساء با بحث امروز ما تناسب دارد. قرآن ميفرمايد: «اتقوا الله» تقوا داشته باشيد، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ» خدايي که از او سؤال ميشويد، ميگويند: وظايفتان را چه کرديد؟ بلافاصله ميگويد: «وَ الْأَرْحامَ» از دو چيز سؤال ميشود. خدا و ارحام، مردم زياد شنيدهاند که «بالوالدين احسانا» کنار توحيد آمده است. ولي اينجا در کنار نام خدا «وَ اتَّقُوا اللَّهَ... و الاَرحام» آمده است. يعني اهميت رسيدگي به فاميل و رحم و بستگان و نزديکان را ميرساند که انشاءالله عزيزان توجه خواهند کرد.
بخش دوم عرايضم را ميخواهم روي موانع ببرم و تعبيري که جنابعالي داشتيد که گاهي دوستهايي که داريم از دست ميدهيم. اين اوج خسران است. حفظ دوستي، عوامل محبت را گفتيم. بحثهايي که ميگوييم در مورد همه مصاديق هست. يعني محبت زن و شوهر به هم، پدر و مادر، همکار، برادر به برادر، فاميل، همسايه، مجموعه جامعه را عرض ميکنيم. چند تا از عواملي که دوستيها را از هم ميپاشد و لطمه ميزند، نقطه مقابل آنچه گفتيم، خدمت دوستان عرض کنيم. يکي از آنها در روايت دارد خبث نيت و خبث باطن است. سوء ضماير، اينکه آدم کار ديگران را ايراد بگيرد. ما را دير دعوت کرد! ما را تحويل نگرفت، دير زنگ زد. بعضي دائم طلبکار هستند. يعني دائم ميخواهند بدهکارت کنند. دير زنگ زدي، دير دعوت کردي! حاج آقاي قرائتي ميفرمودند: کلي آدم سر ماشين شب عروسي با هم قهر هستند. که اينها ما را تعارف نکردند سوار سواري شويم، سوار ميني بوس شديم! اينطور نباشد. سر برادرم شلوغ بود، نرسيد ما را تعارف کند با سواري برويم! نيت خوب داشته باشيم. مهمان زياد داشت فرصت نکرد زنگ بزند. به ما احترام گذاشت کارت داد. کارت ندهد ما را خودي حساب کرد کارت نداد! چقدر اين حسن ظنها باعث بهبود روابط ميشود.
اميرالمؤمنين فرمود: «مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ» (نهجالبلاغه، خطبه 113) تمام اين تفرقهها و اختلافات بين شما، منشأ آن خبث و ناپاکي درون و سوء نيت است. در خانواده هم اينطور است. اِ اين ميخواست به مادرم جسارت کند، مادر شوهر ميخواست مرا تحويل نگيرد. خيلي بد است. اگر اين حس از ما گرفته شود، اين حس مثبت انديشي در بين ما بيايد، خيلي از اوقات اينها تبديل به يک فرصت براي يک ارتباط بيشتر ميشود.
دومين عاملي که دوستيها را از هم ميپاشد، سَرَک کشيدن در زندگي خصوصي است. فرمود: «لا تُفَتِّشِ النَّاسَ» در زندگي مردم تفتيش نکن. از کجا آورد ماشين خريد؟ چطور اين خواستگار را پيدا کرد؟ کي رفت فلان چيز را خريد؟ فرمود: اگر اينطور باشي «لا تُفَتِّشِ النَّاسَ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَتَبْقَي بِلا صَدِيقٍ» (تحفالعقول، ص 369) اگر اينطور باشد بدون دوست ميماني. ديديد بعضي از ما بعضي جاها نميرويم و ميگوييم: فلاني خيلي دخالت ميکند. نميخواهم با او رفت و آمد کنم.
سوم «مراء» است. ما يک مناظره داريم اشکال ندارد، بنده و جنابعالي مينشينيم با هم گفتگو ميکنيم. «مراء» به معني جدال يا گفتگوهاي بي تأثير و بي ثمر و اختلاف برانگيز است. الآن بعضي از فاميلها با هم در فضاي مجازي گروه درست ميکنند. عيبي هم ندارد. به هم تبريک ميگويند، گاهي حديث براي هم ميفرستند. اما بعضاً اين فضاها تبديل به مراء شده است. مخصوصاً در اختلاف نظرهاي سياسي، جنابعالي طرفدار زيد و من طرفدار عَمر هستم. شروع ميکنيم در اين فضا به هم تاختن! گاهي اين موجب دعوا و اختلاف ميشود. اين فضاها براي اين کارها نيست. براي ايجاد الفت و اطلاع رساني است. در اين گروه عدهاي عضو هستند و در اين مواقع از آب گل آلود ماهي ميگيرند. در روايت داريم که فرمودند: اگر مراء در زندگي شود «لا محبة في مراء» محبت با مراء از بين ميرود. لذا اگر دقت کرده باشيد خدا به پيغمبر ميفرمايد: «مراء» نکن! اصلاً «مِريه» که واژهاش در قرآن هم آمده است، يعني اينکه انسان به بحثهاي بي ثمر دامن بزند و بي خود اختلاف بين خانوادهها بيافتد.
يک آقايي به من گفت: در همين انتخابات رياست جمهوري کل فاميل ما به هم ريخت، چون باجناق من خواست به زيد رأي بدهد. من به عَمر رأي دادم. نظرها محترم است و با هم درگيري و جدل نداريم.
از عوامل ديگري که دوستيها را به هم ميريزد، کبر است. «ليسَ لمتکبر صديق» همانطور که فرمود: «ثمرة التواضع المحبة» آدم متکبر، رفيق ندارد. با اينکه تکبر زشت است و صفت بدي هست اما «التكبر مع المتكبر عباده» اگر کسي برايت تکبر ورزيد، تو هم در مقابلش خودت را خوار نکن. چون طرف سوء استفاده ميکند. مؤمن نبايد خودش را خوار کند! اميرالمؤمنين مسجد آمدند، من اين روايت را يکوقت در کتاب «اخلاق اسلامي» مرحوم فلسفي ديدم. خيلي کتاب خوبي است و دو جلد است. حضرت مسجد ميآمدند، يک کسي آمد به ايشان جسارت ميکرد. آقا هم عفو ميکردند و رد ميشدند. تا ميآمد سخنراني کند باز بلند ميشد يک چيزي ميگفت. يک روز حضرت امير نگاهي کرد و فرمود: «ايها المتکلم قُم» بلند شد ايستاد، فرمود: اگر بخواهم ميتوانم درباره تو بگويم آنچه که ميدانم! چه کسي هستي و چه گذشتهاي داشتي! يعني آقا اين راه را بست. يکوقت پيغمبر داشت ميرفت، پشت سر پيغمبر ميآمد شکلک درميآورد. عبايش را ميکشيد. منافقين و مشرکين هم ميخنديدند. يک روز و دو روز! پيغمبر فرمود: همينطور بماني که ديگر تا آخر رعشه گرفت. لذا تکبر و فخر فروشي موجب ميشود انسان دوستانش را از دست بدهد.
عامل ديگري که به دوستي لطمه ميزند، در روايت داريم «استهزاء» است. تمسخر کردن! آدم رفت و آمد نميکند. ميگويد: هروقت ما را ميبيند به لباس ما گير ميدهد! از قيافه ما ايراد ميگيرد. جوان شدي! پير شدي! لاغر شدي! يکي هم سرزنش کردن است. کساني که سرزنش ميکنند، حيف تو نبود زن فلاني شدي؟ خواستگاري قحطي بود؟ جا بود خانه خريدي؟ دائم سعي دارند در سر طرف بزنند و او را بکوبند. اينها موجب ميشود دوستيها استمرار پيدا نکند.
عامل ديگر بخل است. «ليس لشحيح رفيق» (غررالحكم، ص 293) شحيح، شُح يعني بخل، «وَ مَنْ يُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9) يکبار خانه ما آمد، دو بار آمد، مسافرت رفتيم، دائم ما دست به جيب بوديم. صبحانه اين داد و شام گردن ما بود. ديگر کسي با اين سفر نميرود. اگر ميخواهيم دوستيها را نگه داريم و حفظ کنيم، سلسله عواملي براي استمرار شمرديم و سلسله عواملي را هم گفتيم که موانع دوستي است. اينها را کنار بگذاريم، دعا کنيم دوستيها بيشتر شود. با هم باشيم و صميمي باشيم. دعا هم دوستي ميآورد. خدايا محبت مرا در دل مردم قرار بده. حضرت ابراهيم يک چنين دعايي کرد. خدايا مرا لسان صدق قرار بده! «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) کاري کن که همه بگويند: ابراهيم آدم خوبي است! مسيحيها و نصارا و يهوديها و مسلمانها به هر سه دين، دين ابراهيمي ميگويند. حتي صابعين هم که پيرو حضرت يحيي هستند.
شريعتي: از وقتي حاج آقاي عابديني قصه انبياء را براي ما ميگويند، به قصه حضرت ابراهيم که رسيديم، يک پيامبر بسيار محبوب و دوست داشتني است که عجيب به دل مينشيند.
حاج آقاي رفيعي: اين دليلش دعاست. چون پربار ترين پيامبرها در قرآن، بيشترين دعا از طرف حضرت ابراهيم نقل شده است. يک بخشي از اين دعاها در سوره شعرا است. يک بخشي از دعا اين است که خدايا مرا لسان صدق قرار بده. در زبان ديگران مرا به نيکي ياد کنند. اين مجموعه بحثي است که ما در دوستي عرض کرديم. دوستي با خدا در رأس است. دوستي با انبياء، اهلبيت و بعد دوستي با مؤمنين، يک بحثي هم در روايت داريم که به ما گفتند: با بعضي طرح رفاقت نريزيد. مگر اينکه آن صفت را کنار بگذارد. اينکه امام باقر ميفرمايد: پدرم امام سجاد فرمودند: پسرم از چند گروه بپرهيز و با اينها مجالست نکن. در روايت داريم «قاطع رحم» يعني دائم با فاميل درگير است. اگر اين دوستي بلد بود، با خالهاش قهر نبود! يکي کذاب است. يعني خيلي دروغ ميگويد. اين در دوستي هم دروغ ميگويد. اين وعده بدهد دروغ است. يکي هم فاسق، فاسق کسي است که در گناه کردن از نگاه مردم اِبايي ندارد. برايش مهم نيست ماه رمضان جلوي مردم سيگار بکشد. آب بخورد. يعني ظاهر هم حفظ نميکنند. اينکه امام حسين فرمود: «يزيدٌ فاسق» علني گناه ميکند. تو خليفه مسلمين هستي. جلوي مردم شراب ميخوري؟ شراب حرام است. جلوي مردم ارتباط با نامحرم برقرار ميکني. با کذاب و بخيل و فاسق و قاطع رحم دوست نشويد.
شريعتي: تمام نکاتي که شنيديم نسخه امروز جامعه ما هست و شايد دواي دردها و مراودات و تعاملات ما با هم باشد. انشاءالله خدا به ما توفيق بدهد بتوانيم به اين آموزههاي نوراني که از مکتب اهل بيت(ع) بدست ما رسيده است عمل کنيم. فردا روز مباهله است. خيلي از دوستان تمايل دارند بدانند که در اين روز چه بايد بکنند؟
حاج آقاي رفيعي: ايام غديريه از عيد قربان بلکه روز قبلش نهم ذي الحجه شروع شد تا به روزهاي آخر رسيديم و مردم ما بحمدالله تجليل خوبي هم از غدير انجام دادند. روز مباهله روز مهمي است. در مباهله آيهاي که نازل شده، اميرالمؤمنين جان پيغمبر معرفي شده است. امام حسن و امام حسين فرزندان پيغمبر معرفي شدند. شيعه و سني نوشتند: آيه مباهله در رابطه با اين سه شخصيت يعني اين خانواده نازل شده است. لذا روز مباهله که روز24 ذي الحجه است، روزه مستحب است. عزيزاني که توفيق دارند روزه بگيرند. غسل مستحب است. زيارت مولي الموحدين اميرالمؤمنين مستحب است. نمازهايي دارد که در مفاتيح هست و اين روز بر همه عزيزان مبارک باشد.
انشاءالله خداوند دلهاي ما را نسبت به هم مهربان بگرداند. ريشه طلاق و اختلاف و درگيري و سوءظن و گراني و رکود را از کشور امام زمان ريشه کن بکند. انشاءالله خداوند همه جوانهاي ما را مؤمن و متدين قرار بدهد. زمينه ازدواج و اشتغال آنها فراهم شود. خدايا در ظهور آقاي ما حجة بن الحسن تعجيل بفرما.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. انشاءالله همه ما در پناه اهلبيت(ع) باشيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»