برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آثار محبت به اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 09-06-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
کيست تا کشتي جان را ببرد سوي نجات *** دست ما را برساند به دعاي عرفات
موسي من تو به دنبال کدامين خضري *** گوشهي چشم تو ابري است پر از آب حيات
خوش به حال شهدايي که نمردند هنوز *** که دلي دارند بشکسته تر از پير فرات
يا حسين بن علي عشق دعاي عرفه است *** عشق آن عشق که بيرون بَرَدم از ظلمات
تو همه اصل و اصولي، تو همه فرع و فروعي *** تو همه حج و جهادي و تو همه صوم و صلات
تو کدامين غزلي، عطر کدامين ازلي *** از تو گفتن نتوانند چرا اين کلمات
جبل الرحمه همين جاست، همينجا که تويي *** پاي اين سفره که نور هست و سلام و صلوات
شريعتي: سلام ميکنم به همهي شما دوستان عزيزم، خانمها و آقايان. در روز عرفه، روز نيايش با سمت خدا مهمان لحظات ناب و نوراني شما هستيم. انشاءالله بهترينها در اين روز با فضيلت براي همه ما رقم بخورد. براي هم دعا کنيم. براي تعجيل در فرج حضرت وليعصر دعا کنيم. افتخار داريم در پنجشنبههاي ماه ذي الحجه ميزبان جناب آقاي دکتر رفيعي عزيز باشيم. آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض سلام خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز دارم. روز عرفه را گرامي ميداريم که به نوعي از اعياد بزرگ هست. پيشاپيش عيد سعيد قربان را تبريک ميگويم. اميدوارم خداوند در اين روز ما را مشمول دعاي آن کساني که در صحراي عرفات هستند و کساني که در اين روز در کربلا هستند بکند. انشاءالله توفيقي شود با جنابعالي و بينندگان عزيز به خانه خدا و حرم اباعبدالله مشرف شويم.
شريعتي: خيلي از دوستان از حضور جنابعالي در برنامه ابراز خوشحالي کردند. از اينکه دوباره چشم ما به جمال شما روشن ميشود خيلي خوشحال هستيم. بي صبرانه منتظريم و بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقاي رفيعي: با توجه به اينکه روز عرفه هست، من فراز کوتاهي از دعاي عرفه را خدمت شما عرض کنم. دعاي عرفه چند سالي است در کشور راه افتاده و پرشور برگزار ميشود. يکي از توصيههايي که من همواره داشتم و حتي در حج هم اين توصيه را داشتم اين است که يکي دو فراز از اين دعا قبل از شروع دعا براي مردم توضيح داده شود. چون خيلي از عزيزان ممکن است مفاهيم و معاني دعا را توجه نداشته باشند. اين دعاي با ارزش و با اهميت دعايي است که از لبهاي مبارک اباعبدالله الحسين جاري شده است. آنجايي که در نقل دارد آب از ديدههاي امام حسين جاري شد و حال خوشي پيدا کرد، اباعبدالله به اينجا رسيدند که اشک ميريختند، در نقل هم دارد که اينجا جاي آن حالت امام حسين(ع) بود. اين فراز را ميگويند: «اللهم اجعلني أخشاک کاني أراک» خدايا کاري کن من آنچنان خوف تو و عظمت در دلم باشد که گويا تو را ميبينم.
مثلاً فرض کنيد کسي بالاي سر ما باشد، در امتحان مراقب، يا در جاده خود پليس، يکوقت دوربين است، يکوقت احتمال ميدهيم اين دوربين کار نکند، کار بکند. خيلي ممکن است جدي نگيريم. اما اگر ببينيم پليس اينجا ايستاده است. مراقب کنارت ايستاده است. حالت مراقبه و توجه بيشتري به ما دست ميدهد. حواسمان را جمع ميکنيم. حضرت عرض ميکند خدايا کاري کن من آنچنان عظمت تو در دلم باشد، آنچنان خوف و خشيت تو را داشته باشم که گويا تو را ميبينم. اين يکي از مهمترين عوامل ترک گناه است. «اللهم اجعلني أخشاک کاني أراک» اميرالمؤمنين ميفرمايد: من ربي را که نبينم عبادت نميکنم. «لم أعبد ربّاً لم أره» ابي عبدالله در همين دعا ميفرمايد: «عَميت عين لا تَراک» کور باد چشمي که تو را نبيند. ديدن و احساس هميشه با اين حواس ظاهري نيست. يکوقتها يافتني است. در اشعار دارد:
پنج حسي هست جز اين پنج حس *** آنچه زرّ سرخ و اين حسها چو مس
«حس ابدان قوت ظلمت ميخورد» فلان غذا را بخوري نور چشمت زياد ميشود.
حس ابدان قوت ظلمت ميخورد *** حس جان از آفتابي ميچرد
بارها گفتيم اينکه امام سجاد به خدا عرض ميکند: «إذقني حلاوةً عبادتک» شيريني عبادت با اين پرزهاي چشايي نيست. اين پرزهاي چشايي براي شيريني و شوري غذاست. يا آنجايي که انسان احساس کند عظمت خدا را ميبيند با اين چشم نيست. حضرت امير نميخواهد بگويد: من با اين چشم خدا را ديدم. داستان اول سوره بقره که ايام ذي الحجه به اين موضوع هم ميخورد. «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/142) بعد از اين قصه ميقات عدهاي از قوم حضرت موسي تقاضاي رؤيت خدا را کردند. اوايل سوره بقره است که حضرت هفتاد نفر را برگزيد و آوردند، حضرت موسي ميدانست با چشم ظاهري نميشود خدا را ديد. منتهي گاهي فشار زياد است و انسان به امري تن ميدهد که خودش باور ندارد. آورد و دعا کرد و صاعقه آمد و به کوه زد که در آيات آمده است. معناي آيه اين است که بدانيد همه چيز با چشم قابل رؤيت نيست. اين تعبيري که انسان در زندگي خدا را آنچنان حاضر و ناظر ببيند که گويا مراقب است. اين بازدارنده است.
بحث ما در مورد محبت بود. اشاره به بحث محبت خدا کرديم. در دعا از رسول گرامي اسلام داريم: خدايا به ما سه تا محبت بده. «اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ حُبَّكَ» اول تو را دوست داشته باشد. من در برنامهي گذشته نشانههاي محبت الهي را گفتم. چه کنيم خدا ما را دوست داشته باشد و از کجا بفهميم خدا ما را دوست دارد. 2- «و حُبَّ مَن يُحِبُّكَ» به من عطا کن دوست داشته باشم آنهايي که تو را خيلي دوست دارند. يکوقت بنده جنابعالي را دوست دارم، يکوقت فرزند شما را دوست دارم چون فرزند شما منصوب شماست. 3- «و العَملَ الّذي يُبَلّغُني حُبَّكَ» به من ياد بده آن عملي که مرا به حبّ تو ميرساند. در اين دعا پيغمبر گرامي اسلام سه چيز از خدا ميخواهند. حبّ خودشان، حبّ اولياء و حبّ آن اعمالي که موجب ميشود خدا انسان را به واسطه آن عمل دوست داشته باشد. با توجه به اين نکته ميخواهيم بحث اين جلسه را روي بحث حبّ اولياي خدا و حبّ رسول خدا و اهلبيت(عليهم السلام) ببريم. قرآن کريم به صراحت ميفرمايد: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه» (آلعمران/31) دو تا حب دارد. اگر شما خدا را دوست داري، يک چيزي وسط هست آن را انجام بده. «فَاتَّبِعُونِي» از پيغمبر «يُحْبِبْكُمُ اللَّه» خدا شما را دوست خواهد داشت. يعني محبت شما به خدا نشانهاش تبعيت از پيغمبر و اهلبيت است. اهلبيتش را اينجا ندارد، در روايت دارد که عرض ميکنيم. بعد نتيجهاش دوست داشتن خدا نسبت به شماست.
اين نکته را عرض کنم که محبت اهلبيت، دوستي اهلبيت که منظور رسول خدا و فرزندانشان است. چهاردم معصوم منظور است. آثار زيادي در زندگي انسان دارد که يکي از آن آثار مهم اين است که اگر کسي ما را دوست داشته باشد، خدا به او علم و فهم و حکمت و درک ميدهد. «من أحبنا أهل البيت» هرکس ما اهلبيت را دوست داشته باشد، «وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ» اين محبت را در دلش جايگزين کند. «جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِهِ» حرفهايش حرفهاي حکيمانه ميشود. الآن بحث محبت که ميکنيم فراگير بحث ميکنيم. جُرج جرداق مسيحي هم که ميگويد: من علي را دوست دارم، ثمرهاش اين ميشود که ميآيد کتاب مينويسد. در واقع آن فهم به او هم داده ميشود. بحث ما غير از ولايت و امامت است. يک کسي مسلمان هم نيست.
بنده خدايي نصراني بود. زمان امام هادي گرفتاري پيدا کرد. متوکل عباسي او را احضار کرده بود، ايشان هم خيلي ميترسيد. يک رفيقي داشت شيعه بود. پيش او آمد و گفت: خيلي ميترسم. ميشود من يک چيزي نذر امام هادي شما بکنم؟ نذر کرد يک مبلغ پولي را به امام بپردازد. قبل از اينکه يش متوکل برود، گفت: بروم نذرم را ادا کنم. چون بعضي کارشان که راه ميافتد يادشان ميرود. آمد و با يک معجزهاي روبرو شد. داخل خانه رفت، آقا او را به اسم صدا زد. پول را به امام داد. امام فرمود: برو متوکل با تو کاري ندارد! وقتي ميرفتند، آقا به اطرافيان فرمودند: بعضي فکر ميکنند محبت ما فقط براي پيروان ماست. يعني محبت ما براي آنها اثرگذار است. اين راه بسته نيست. ايشان اتفاقاً مسلمان نشد. اين محبت مهم است. فرمود: اين محبت ينابيع حکمت در دل انسان ايجاد ميکند.
در سوره مبارکه جن آيه 16 هست که قرآن کريم از قول جنيها نقل ميکند. ميدانيد بعضي از مطالب در قرآن از قول جن نقل شده است. مثلاً وقتي پيغمبر خدا قرآن را براي اينها خواند، قرآن ميفرمايد: بعضي از جنيها گفتند: عجب کتابي است! «يَهْدِي إِلَى الرُّشْد» (جن/2) ما را به رشد ميرساند. از جمله اينکه خداوند در سوره جن آيه 16 نقل ميکند. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ» (جن/16) اگر استقامت در مسير باشد، «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا» آب فراوان به آنها مينوشانيم. اين ظاهر آيه است. از امام معصوم در جلد 24 بحار روايت داريم، فرمود: اگر استقامت در محبت ما و ولايت ما باشد، «لاذَقْنَاهُمْ عِلْماً كَثِيرا» (تأويلالايات الظاهرة، 703) منظور از اين ماء علم کثير است. محبت اهل بيت يکي اين است که علم نافع و حکمت ميآورد. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني که من مقيد هستم گاهي از اين بزرگان نقل کنم. چون مردم اينها را ديدند.
يک کتابي را داماد آيت الله العظمي صافي، حضرت آيت الله کريمي جهرمي که آيت الله العظمي صافي داماد آيت الله العظمي گلپايگاني بود. ايشان در شرح حال آيت الله العظمي گلپايگاني نوشته است که فرمود: ايشان در اوايل طلبگي وقتي به نجف اشرف رفتند که درس بخوانند بالاخره همان شب اولي که آنجا وارد شدند و در حجرهاي در حرم اميرالمؤمنين استراحت ميکردند که بعد مشغول درس و بحث شوند، همان شب اول در عالم رؤيا، بعضي خوابها رؤياي صادقه است. قرآن کليت خواب را نفي نميکند. خواب حضرت يوسف را نقل ميکند. خواب عزيز مصر را نقل ميکند. ميگويد: همان شب اول در عالم رؤيا خواب ديدم وارد حرم حضرت امير شدم، ضريح نيست. ضريح را برداشتند و قبر است. آقا اميرالمؤمنين(ع) نشستند و ظرف عسلي را جلوي من آوردند و گفتند: شما ميل کن. يک انگشت از اين عسل را در دهان من گذاشتند. ايشان فرمود: من هنوز شيريني آن را احساس ميکنم. وقتي از خواب بيدار شدم و براي يکي از آقايان نقل کردم، گفته بود: تعبيرش علم است. به شما علم زياد داده ميشود و شما مرجع ميشويد. «عنوان بصري»94 سال سن داشت. خدمت امام صادق آمد و گفت: من خيلي درس خواندم و شاگردي کردم. آقا فرمود: «العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء» درست است با کثرت تعلم هم انسان چيز ياد ميگيرد ولي همه اين نيست. لذا اينکه بعضي يک چيزهاي خاصي دارند، با همان محبت اهلبيت است.
اثر ديگر در روايت داريم آرامش است. «وَ جَعَلَ اَهلَ بَيتي اَماناً لِاَهلِ الاَرض» ما همه دنبال آرامش و اطمينان هستيم. فرمود: «مَن أحَبَّ اللّه َ ورَسولَهُ ، وأحَبَّ أهلَ بَيتي صادِقًا غَيرَ كاذِبٍ، وأحَبَّ المُؤمِنينَ شاهِدًا وغائِبًا ألا بِذِكرِ اللّه ِ يَتَحابّونَ» اگر کسي از امام معصوم ذيل اين آيه «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) ذکر خدا آرامش ميآورد. سؤال شد منظور از «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» فرمودند: يک مصداقش اين است کسي که خدا و پيغمبر و اهلبيت و مؤمنين را دوست داشته باشد، «شاهِدًا وغائِبًا» مؤمنيني که هستند يا آنهايي که از دنيا رفتند، اين همان آرامش برايش ميآيد. سوم نشاط و شادماني است. يعني ياد و محبت اهلبيت يک نشاطي در زندگي انسان ايجاد ميکند.
وجود مقدس امام رضا(ع) از جدشان رسول خدا فرمود: پاره تني از من در خراسان به خاک سپرده ميشود. هر غم ديدهاي او را زيارت کند، غم دلش بر طرف ميشود. در آثار زيارت اميرالمؤمنين داريم، در آثار زيارت امام حسين هم داريم. بحث محبت و دوستي اهلبيت که فراگير دارم بحث ميکنم. بحث ما محبتي است که هرکسي با هر ميزاني اين محبت را داشته باشد در زندگياش اثر دارد و ميتواند از برکاتش بهرهمند شود. اوج اين محبت، ولايت ميشود. پذيرش امامت است. برادران اهل سنت نسبت به امام حسين و امام رضا خيلي ارادت دارند. در صحن جامع رضوي امسال ديدم که يک کاروان بزرگي از اهل سنت که اکثراً از علما و روحانيون بودند، وارد حرم شدند با يک صفايي وارد شدند. اين محبت و عشقي که به امام(ع) هست، اينها فرزندان پيغمبر هستند. اينها ذوي القربي هستند. اينها کساني هستند که رسول خدا سفارش اينها را کرده است. اين روايتي که خواندم که پيامبر فرمود: پاره تن من در خراسان است. اين را منابع اهل سنت نقل کرده است. «ينابيع المؤده» که قندوزي الحنفي نوشته است و ترجمه فارسي هم شده است همه محبت اهلبيت است. يعني حبّ اميرالمؤمنين چه اثري دارد. حبّ اهلبيت چه اثري دارد؟ دهها و صدها کتاب دانشمندان اهل سنت در موضوع اهلبيت و محبت به اهل بيت نوشتند. مناقب، ابن عساکر، شروح مختلفي که در نهجالبلاغه هست.
يک روايتي که مرحوم شيخ صدوق در خصال با موضوع محبت به اهل بيت نقل کردند را بگويم. خصال خيلي کتاب خوبي است. ايشان در اين کتاب نقل ميکند که رسول خدا فرمودند: محبت اهلبيت من بيست اثر دارد. «عشرون خصلة» بيست اثر دارد. «عشر منها في الدنيا» ده تا از اين آثار «في حب أهل بيتي عشرون خصلة عشر منها في الدنيا و عشر منها في الاخرة» (خصال صدوق، ج 2، ص 515) ده تا در دنيا و ده تا در آخرت است. من روي اين دنياييها ميخواهم تأکيد کنم. چرا؟ به عبارت ديگر رسول خدا ميخواهد بفرمايد: محبت خشک و خالي فايده ندارد. رسول خدا فرمود: اگر کسي محبت اهلبيت را داشته باشد بايد در زندگي اين ده مورد نمود پيدا کند. هرکسي به اندازه خودش سعي کند در زندگي اينها را داشته باشد.
1- «فالزهد» اولي زهد است. يعني محبّ اهلبيت خيلي نبايد غصه فقدانها را بخورد. به حضرت امير گفتند: زهد چيست؟ گفت: زهد دو کلمه است. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حديد/23) زهد يعني براي از دست رفتهها غصه نخور، براي آنهايي هم که به تو ميرسد خيلي خوشحال نباش! خدا آقاي قرائتي را حفظ کند. ميفرمايند: مثل اين حسابدارهاي بانک، ده ميليون واريز کني بالا و پايين نميپرد و ده ميليون از حسابت بگيري، ناراحت نميشود! پس محب اهلبيت زهد دارد. چرا؟ چون اهلبيت مظهر زهد بودند.
2- «و الحرص علي العمل» حرص در عمل، حرص بد است. اما چند جا خوب است. يکي حرص در علم است. يکي حرص در هدايت است. يکي از اوصاف پيغمبر خودمان حريص است. قرآن ميفرمايد: بر مؤمنين حريص بود. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» (توبه/128) بعد ميفرمايد: اين پيغمبر حريص بر مؤمنين است. حرص در هدايت! حرص بر عمل، هي بچرخد، بگردد. چطور ثواب نماز زياد ميشود؟ ميگويند: براي مثال عبا بياندازي. ديگر چطور؟ اذان و اقامه بگويي. ديگر چه؟ مسجد بروي. ديگر چه؟ صف اول بايستي. يعني دغدغه داشته باشي به بهترين شکل ممکن نماز بخواني. کنکوريها براي يک سؤال خودشان را ميکشند که رتبه يک شوند. کسي که رتبه پانصد ميشود، چقدر خوشحال است. چون هرچه رتبه بالاتر شود حق انتخابش بهتر است. ما وقتي رتبه عملمان بالاتر باشد، در بهشت هم آنجا ميرويم. ما ميخواهيم پيش امام حسين باشيم، همسايه امام صادق باشيم. در خدمت امام زمان باشيم. وقتي بهشت ميآيند ميگويند: هرچه قرآن بلد هستي بالا برو! «اقْرَأْ وَ رَبُّك» (علق/3) بخوان و برو بالا!
3- «الورع في الدين» ورع و تقوا داشته باشد.
4- «الرغبة في العباده» رغبت به عبادت داشته باشد. بالاخره شما که محب اهلبيت هستي، اين اهلبيت(ع) هستند. امام رضا به هيچ وجه اجازه نميداد نماز اول وقت از بين برود. اميرالمؤمنين نسبت به نماز، نسبت به ياد خدا اهتمام داشتند. خودشان فرمودند: ما با اطاعت به جايي رسيديم. شما ميخواهيد با عدم اطاعت برسيد. کسي نزد امام صادق آمد گفت: ما افرادي داريم که خيلي شما را دوست دارند. ولي اهل نماز نيستند. وقتي ميگوييم، ميگويند: به خدا اميد داريم. اينها اهل معاصي هستند. «لَهُ قَوْمٌ يَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِى وَ يَقُولُونَ نَرْجُو» (کافي/ج2/ص68) گناه ميکنند ولي اميد به خدا دارند. فرمود: والله دروغ ميگويند. اگر کسي چيزي را اميد داشته باشد، «إِنَّ مَنْ رَجَا شَيْئاً طَلَبَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَىْءٍ هَرَبَ مِنْهُ» (كافى، ج 2، ص 68)
5- «التوبة قبل الموت» محب اهلبيت توبه قبل از مرگ دارد. در مفاتيح پانزده مناجات هست يکي مناجات تائبين است. گاهي بينندگان سؤال ميکنند چطور توبه انجام بدهيم؟ هفتهاي يکبار اين مناجات تائبين را بخوانيد. اين مناجات يک شويندگي در انسان ايجاد ميکند. چطور امام در اين مناجات با خدا حرف ميزند. خدايا اگر توبه نَدَم است، من نادم هستم از همه نادمها. خدايا تو يک دري به نام باب التوبه گذاشتي. اگر کسي اين در را نزد، خودش مقصر است. کوتاهي کرده است. پس محب اهلبيت توبه قبل از موت دارد.
6- «النشاط في القيام الليل» در بلند شدن براي شب نشاط دارد.
7- «اليأس مما في أيدي الناس» نگاهش به دست مردم نيست. ما در داشتههايمان دو جور مقايسه داريم. مقايسه افزاينده و مقايسه کاهنده. در بحثهاي روانشناسي خيلي مهم است. اينهايي که مقايسه افزاينده دارند، هميشه طلبکار هستند، شاکر نيستند و احساس ضعف ميکنند. مقايسه افزاينده يعني شما آنچه داري به بالاترت نگاه کني. شما پرايد داري به پرادو سوار نگاه کني. اگر اينطور باشد ماشين برايش لذت ندارد. احساس شادي نميکند، احساس ميکند چيزي کم دارد. اما اگر پرايد دار سوار موتور سيکلت دار شد، سعدي ميگويد: کفش نداشتم غصه ميخوردم. رفتم مسجد کوفه ديدم کسي پا ندارد. اين هم شاد است، هم شکر ميکند و هم احساس کمبود نميکند و هم از اين پرايد لذت ميبرد.
8- «و الحفظ الامر الله و نهي» محب اهلبيت امر و نهي خدا را محافظت ميکند. يعني نميگذارد امر و نهي الهي، ممکن است يکوقت از دستش در برود دروغ بگويد. حواسش نباشد جايي امر خدا را رعايت نکند. ولي مراقب هست. من اشتباه کردم اين بايد حفظ شود.
9- «بغض الدنيا» دنيا نزد او مبغوض باشد. اين مبغوضي به اين معنا نيست که دنيا را دنبال نکند. «ربنا آتنا في الدنيا حسنه» سوار دنيا باشد.
10- مورد بعدي هم سخاوت است. اين براي محب اهلبيت در دنياست. البته آثار دهگانه قيامت هم فرصت باشد ميگوييم.
شريعتي: اينها نشانهها و علامات مؤمن است و حضرات معصومين اين خطکش را به ما دادند. اطرافيان معصومين ما هم اين ويژگيها درونشان بود که محشور و همنشين بودند.
حاج آقاي رفيعي: در جنگ صفين يکي از افراد خدمت حضرت علي(ع) آمد. نيزه بلندي داشت به او هاشم مرقال ميگفتند. پدرش هم آدم خيلي خوبي نبود. ولي او عاشق حضرت امير بود و مرد مؤمن و متديني بود. اجازه گرفت به ميدان برود. آقا به او فرمود: سفارشي نداري؟ گفت: دوست ندارم همه دنيا را به من بدهند اما دستم در دست دشمن شما باشد. دلم ميخواهد اين محبت براي من حفظ شود. در جنگ جمل زيد بن صوهان به زمين افتاد. حضرت امير بالاي سرش آمد. نگاهي به او کرد. فرمود: شما کاري نداريد؟ سفارشي نداريد؟ گفت: نه، فقط دلم ميخواهد مرا با همين خونهايي که روي بدنم هست دفن کنيد که فرداي قيامت بگويم: من از علي دفاع کردم و در محبت به حضرت امير ثابت قدم بودم. بعد حضرت يک دعايي براي او کرد. فرمود: رحمک الله يا زيد! خدا رحمتت کند! بعد فرمود: بر ما بار نبودي بلکه بر ما کمک بودي. «کنت خفيف المَئونه و کثير المَعونه» اين خيلي مهم است که ما در راه ولايت محبت به اهلبيت داشته باشيم. هر اداعايي هزينه دارد، اين هزينه پرداخت شود.
شريعتي: انشاءالله خداوند به ما توفيق بدهد در اين مسير گام برداريم. امروز صفحه 63 قرآن کريم آيات 101 تا 108 سوره آل عمران در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «101» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «102» وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ «103» وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «104» وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «105» يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ «106» وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «107» تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ «108»
ترجمه: و چگونه شما كفر مىورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مىشود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين وكتاب) خدا تمسّك جويد، پس قطعاً به راه مستقيم هدايت شده است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خداوند پروا كنيد آن گونه كه سزاوار تقواى اوست و نميريد مگر اينكه مسلمان باشيد. وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند، شايد هدايت شويد. و از ميان شما بايد گروهى باشند كه (ديگران را) به خير دعوت نمايند و امر به معروف ونهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند. و مانند كسانى نباشيد كه بعد از آنكه دلايل روشن برايشان آمد، باز هم اختلاف كرده و پراكنده شدند و براى آنان عذابى بزرگ است. (قيامت) روزى (است) كه صورتهايى سفيد و نورانى و صورتهايى سياه مىشوند. پس كسانى كه روسياه شدند، (از آنان سؤال مىشود:) آيا بعد از ايمانتان كفرورزيديد؟ پس به خاطر كفرتان عذاب الهى را بچشيد. و امّا آنان كه روسفيد شدند، غرق در رحمت خدا شده و در آن جاودانهاند. اينها آيات خداوند است كه ما آن را به حقّ بر تو مىخوانيم و خداوند هيچ ستمى را بر جهانيان نمىخواهد.
شريعتي: سلام ميکنيم به امام حسين(ع)، انشاءالله زائر کربلاي معلي باشيم. انشاءالله در اين روز بهترينها براي همه شما رقم بخورد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي رفيعي: اين آيه که تلاوت شد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» کلمه «حق»، که اينجا «حقَّ تقاته» و جاي ديگر «حقَّ جهاده» داريم. مرحوم علامه طباطبايي ميفرمايد: يعني نهايتش! آيه ميفرمايد: اي کساني که ايمان آوردهايد تقوا داشته باشيد، «حَقَّ تُقاتِهِ» آخر تقوا، بعد مرحوم علامه ميفرمايد: وقتي اين آيه نازل شد کار سخت شد. «حَقَّ تُقاتِهِ» اين است که شما شبهه ناک مرتکب نشويد. حسابي همه نمره شما بيست باشد. ميفرمايد: خدا تخفيف داد. آيه ديگري نازل کرد در جاي ديگر قرآن که آدرسش را بايد دوستان پيدا کنند. فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم» (تغابن/16) هرچقدر ميتوانيد تقوا داشته باشيد. به يک کسي بگوييم: رتبه يک کنکور بشو، بعد بگوييم: آقا ميدانيم سخت است ولي تلاشت را بکن.
شريعتي: آن ده نشانه اخروي را هم براي ما بگوييد.
حاج آقاي رفيعي: اين ده مورد را گوش ندهند و ده مورد ديگر را فراموش کنند. بعضي اوقات مثل پدري که به فرزندش ميگويد: پسرم اگر معدل تو بيست شد، يا درس خواندي و فلان کار را کردي، دوچرخه را ميخرم! بچه ميرود و ميآيد، ميگويد: دوچرخه را ميخري يا نه؟ يادش نيست معدل بايد کسب شود. اگر آن ده ويژگي را رعايت کرديد فرمود: ده خصوصيت براي محب اهلبيت در قيامت و صحراي محشر است.
1- «فلا ينشر له ديوان» ديوان و پرونده اعمال که براي همه هست، براي ايشان گشوده نميشود. يعني ميگويند: شما کارت درست است. برو!
2- «و لا ينصب له ميزان» ميزان هست براي اعمال ولي محب اهلبيت بخاطر اينکه حبّ اهلبيت دارد، ده ويژگي هم دارد. اينجا هم اينطور است. مثلاً ما گاهي با دوستان امتحان شفاهي داريم، بعضي ميآيند ميگوييم: اين قبول است. امتحان نميخواهد. اينقدر اين قدرت و قوت مسلط است که مشخص است.
3- «يعطى كتابه بيَمينه» نامه اعمال دست راستش ميدهند. اصحاب يمين ميشوند. اصحاب يمين اهل بهشت هستند.
4- «تکتب له براء من النار» برائت از جهنم به او ميدهند. در اين حديث نوراني فرمود: چهرهاش هم سفيد است. چون در اين صفحه که قرائت شد داشتيم که روز قيامت بعضي چهرهها سفيد و بعضي تاريک است. البته سفيد و تاريک که ميگوييم: رنگهاي دنيايي منظور نيست. چهرهشان نوراني است. لباسهاي بهشتي بر او پوشيده است. از مهمتر فرمود: در صد نفر از خانوادهاش شفاعت ميشود. خانمش، بچهاش!
8- «و ينظر الله اليه بالرحمة» خدا به او نظر رحمت ميکند. تاج بهشتي روي سرش ميگذارند. در دنيا تاج گذاري که ميکنند تيجان است، حتي عمامه گذاري ما هم در روايت داريم تيجان است، تاج ملائکه، تيجان بهشتي بر سر او ميگذارند. نکته آخر هم با شادابي و نشاط وارد بهشت ميشود. برائت از جهنم و ورود به بهشت، تيجان بهشتي، لباس بهشتي. اين دو کفه است که عشر در دنيا و عشر در آخرت است.
شريعتي: مطالب خيلي خوبي را شنيديم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي رفيعي: قبل از دعا يک سلامي به مسلم بن عقيل(ع) سفير امام حسين که روز عرفه روزش هست، بدهم. در زاويه مسجد کوفه دفن هستند. شخصيت بزرگي هستند. کسي هست که وقتي امام حسين(ع) خبر شهادتش را شنيد، فرمود: «لا خير في الحياة بعدک» بعد از تو زندگي ارزشي ندارد. «السلام عليک ايها العبد الصالح و المطيع لله و لرسوله» سلامي که به حضرت ابالفضل ميدهيم در زيارتنامه حضرت مسلم هم هست. به روان پاک مسلم بن عقيل و هاني بن عروه که اين روزها نامشان مطرح است و مقدمه محرم هستند. شهادت مسلم بن عقيل مقدمه محرم و شهادت اباعبدالله است. با اينکه مسلم روز عرفه شهيد شد، يکماه بعد روز عاشورا بعد از ظهر در گودي قتلگاه، امام حسين يادش کرد. آنجا صدا زد: يا مسلم بن عقيل، يا هاني بن عروه! اول مسلم را صدا زد. شاعر ميگويد: مسلم بالاي دروازه کوفه سلام به امام حسين داد.
دَم آخر چو مسلم ياد شه کرد *** شَهَم يادش ميان قتلگه کرد
خدايا به آبروي مسلم بن عقيل و به آبروي شهداي کربلا تو را قسم ميدهيم. در اين روز عرفه معرفت ما را زياد بگردان. به همه ما شناخت خودت و شناخت کساني که تو سفارش کردي يعني پيامبر و اهلبيت را عنايت بفرما. در ظهور آخرين وصي پيامبر گرامي اسلام حجت بن الحسن تعجيل بفرما.
شريعتي: ميگويند: امروز خداوند قبل از اينکه به آنهايي که در عرفات هستند نظر کند، به زوار قبر سيدالشهداء نگاه ميکند. از همينجا کبوتر دلمان را راهي کربلاي معلي کنيم و دست به سينه سلام بدهيم. «السلام عليک يا ابا عبدالله»