برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش:94/08/20
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا داشته ام فقط تو را داشته ام *** با ياد تو قد و قامت افراشته ام
بوي صلوات ميدهند دستانم *** از بس که گل محمدي کاشته ام
شريعتي: سلام به همهي شما خيلي خوش آمديد به سمت خدا سلام عرض ميکنم به آقاي دکتر رفيعي.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز.
شريعتي: ما وعده داده بوديم در جلسات گذشته در ذيل بحث امام شناسي به سوالات اعتقادي شما هم پاسخ بدهيم سوالات شما از طريق پيامک ايميل به دست ما رسيد بخشي از اين سوالات را انتخاب کرديم که امروز به آنها پاسخ ميدهيم. پرسيدند من هيچ گاه نتوانستم اين حس را در خودم به وجود بياورم که خداوند متعال و اهل بيت ناظر بر اعمال ما هستند لذا خيلي راحت به طرف گناه ميروند بقيه اين حس را چگونه در خودشان به وجود آوردند و چگونه آن را تقويت کردند.
حاج آقا رفيعي: از همان بقيه ميشود سوال کرد که شما چطور در خودتان ايجاد کرديد اولا اين بينندهي عزيز انکار نميکنند اين موضوع را که خدا ناظر است غير از خدا که در راس ناظران است به تصريح قرآن پيغمبر هم ناظر است «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ (توبه/ 105) قرآن ميفرمايد اعمال شما را خدا ميبيند و پيغمبر و مومنون که در روايت داريم منظور از اين مومنون همهي مومنون نيستند افراد خاصي هستند که تفسير به ائمه شده است ضمن اين که ناظرين ديگري هم داريم خود فرشتهها در دعاي کميل ميگوييم أَمَرْتَ بِإثْبَاتِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَگرچه داريم خدايا خودت شاهدي وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ (دعاي کميل).يک چيزهايي ممکن است از آنها مخفي بداند شاهدان ناظران خدا پيغمبر ائمه فرشتگان زمين زمان زياد هستند پس اصلش را قبول داريم اما سوال اين است که چطور اين حس را در خودمان ايجاد کنيم ايجاد اين حس به همين توجه دادن است يعني همين که چطور شما در جادهها وقتي تابلويي ميبينيم سرعت پايين يا کمربند ببنديد يا پليس تذکر ميدهد ما اين کمربند را ميبنديم غافل نميشويم اين طوري است ايجاد اين توجه از همين راهها است يک وقت انسان اين آيه را مينويسد در اتاقش نصب ميکند هر روز ميبيند «أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ يَرَى» (علق/ 14) اين حس در او ايجاد ميشود يک وقت توجه به اين نکته که بزرگان افراد ديگر زندگي بزرگان را مطالعهاي بکنيم يا بعد از نماز بنشينيم تفکر کنيم در روايات داريم بالاترين عبادت تفکر است يعني خود توجه به اين که خدا ما را ميبيند داستاني است يک وقت يکي از سلاطين و حاکمان که حاکم ظلم هم بود به حجاج نسبت ميدهند غالبا ميگويند او در بيابان به تفريح ميرفت به چوپاني رسيد گفت يکي از اين گوسفندان را بده ما کباب بکنيم بخوريم گفت مال من نيست امانت است گفت ميدانم امانت است ولي مگر اربابت متوجه ميشود يا صاحبان اين گوسفندان متوجه ميشود يک گوسفند کم بشود؟ به علاوه ميتواني بگويي گم شد گرگ خورد چوپان نگاهي کرد گفت فَعَينَ الله اشاره کرد به طرف بالا گفت با خدا چه کنم ما مکرر داشتيم ائمه از اين روش استفاده کردند براي ترک گناه دربارهي حضرت يوسف هم دارد من در مورد افراد عادي عرض ميکنم نه پيغمبران جواني آمد پيش امام صادق گفت من مبتلا به گناه بدي هستم آقا اول سوالي که کرد گفت اين گناه را در مقابل مردم هم انجام ميدهي گفت نه خود ما هم همين طور هستيم يک وقت طرف در فضاي مجازي است تا مادرش ميآيد کليد ميزند لپ تاپ را يعني نميشد اين را مادر ببيند معلوم است صحنه مناسب نبود يا شبکه را فورا رد ميکند اگر گرفتار شبکهي ماهوارهاي نادرستي است رنگش هم گاهي ميپرد معلوم است نميشد آن کسي که وارد شد اين را ببيند از او ملاحظه ميکند امام صادق فرمودند اگر يک بچهاي جلويت باشد اين گناه را ميکني گفت نه فرمود يعني تو خدا را از آن بچه کمتر فرض کردي؟ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِينَ عَلَيْکَ (کافي ، ج 2 ، ص 55) توجه به اين داستانها خودش همان حس را ميآورد لذا پاسخ من به اين بيننده اين است که با نوشتن به آيات با نگاه به قرآن با تفکر و تامل اين نگرش را براي خودشان ايجاد بکنند. از يکي از بزرگان قم شنيدم ايشان فرمود من کنار علامه طباطبائي بودم ايشان دو سه روز بود با کسي صحبت نميکرد حالشان خيلي نامساعد بود ايشان ميفرمود من گفتم الآن ايشان را به کلام ميآورم اجازه بدهيد علامه در اين لحظات احتضار حرف دنيايي نميزند رفتم گفتم چگونه ميتوانيم در نماز حضور قلب داشته باشيم لا اقل حضور خدا را در نماز احساس بکنيم ميگفت سه مرتبه فرمود المراقبه المراقبه المراقبه توجه حواس جمع بودن من گاهي به دوستان ميگويم تا توجه تان ميرود دوباره برگرديد رانندهاي که يک مقدار فرمانش کج ميشود بايد صاف بکند اين توجه مکرر موجب ميشود انسان حضور قلب پيدا بکند.
شريعتي: خيلي ممنون اين سوال را هم ميشنويم با سلام خدمت شما و برنامهي خوب عليکم السلام خيلي ممنون آيا بايد شفاي مريض مان را از خود امام عليه السلام بخواهيم يا او را واسطه قرار بدهيم و شفا را از خداوند متعال بخواهيم.
حاج آقا رفيعي: مکرر اين سوال را در مشهد جاهاي ديگر از من پرسيدند به شکلهاي ديگر هم ميپرسند نه فقط بحث شفا. بدون ترديد همهي ما معتقديم ائمهي ما انبيا براي اين آمده اند که همهي امور به دست خداست حتي مرگ و حيات پيغمبر «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ» (زمر/ 30) قرآن ميفرمايد تمام امور به دست خدا است خود پيغمبر هم که بيمار شود خدا بايد شفا بدهد خود پيغمبر هم سلامتش را از خدا ميخواهد خود پيغمبر هم در خانهي خدا اشک ميريزد حضرت علي ميفرمايد من افتخار ميکنم به چنين خدايي من ميبالم به بندگي اين خدا سر تا سر نهج البلاغه بندگي خدا است سر تا سر صحيفهي سجاديه بندگي خدا است شما يک جا يک کلامي پيدا بکنيد از ائمهي معصومين يا انبيا که بگويند نه من در عرض خدا قرار دارم اين محال است و نمونه اش دعاي عرفه دعاي صباح است مَولَايَ يَا مَولَاي مناجات مسجد کوفه است منتها بينندگان اين نکته را دقت بکنند ما در کارها يک فاعل قريب داريم يک فاعل بعيد يک فاعل دور داريم يک فاعل نزديک ساده تر بگويم يک عامل اصلي داريم يک عامل به واسطه الآن رئيس جمهور در راس امور اجرايي است هر اتفاقي در کشور ميافتد پاسخگو بايد باشد ناهنجاري خرابي باشد اما استاندار يک شهر را نميتواني سوال بکني نمايندهي دولت است فرماندار را نميتواني سوال بکني به عنوان نمايندهي دولت. مثالم نواقص دارد من نميخواهم خدا پيغمبر را با رئيس جمهور استاندار مقايسه بکنم براي تقريب ذهن ميگويم خود خدا در قرآن کريم در مورد مرگ سه مطلب دارد يک جا ميگويد «اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا » (زمر/ 42) همهي جانها را خدا ميگيرد درستش همين است اما يک جاي ديگر ميفرمايد ملائکه يک جا ميگويد ملک الموت چطور ميشود خدا جان را ميگيرد عزرائيل هم ميگيرد فرشتههاي ديگر هم که ممکن است مامور عزرائيل باشند ميگيرد به دليل اين که اين خدا به عزرائيل اذن داده که قابض ارواح باشد شما اگر به خدا گفتي يا قابض الارواح درست است؟ بله اگر به عزرائيل هم گفتي درست است؟ بله اما تفاوتش اين است که به خدا اصالتا ميگويي اما به اينها با فرع با واسطه به اذن الله ميگويي اصلا من يک مثال خيلي روشن تر بزنم خلقت با چه کسي است؟ با خدا حيات با چه کسي است؟ با خداست اين را همه حفظ هستند «وَاللَّـهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ» (آل عمران/ 156) خالق اوست همين خدا در قرآن خلقت و حيات را به حضرت عيسي نسبت ميدهد حضرت عيسي ميگفت من زنده ميکنم «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّـهِ» (آل عمران/ 49) من خلق ميکنم پرنده ميآفرينم ولي يک حاشيه ميزد ميگفت باذن الله لذا من خدمت اين بيننده عرض ميکنم الآن شما ميرويد مشهد ميگويي يا علي بن موسي الرضا از خدا بخواه بچهي من را شفا بدهد اين درست است يک وقت هم نه اين بيان را نميگويي ميگويي يا امام رضا از راه دور آمدم شفاي مريضم را از شما ميخواهم اين يعني چه؟ يعني من ميخواهم که شما واسطه شوي پيش خدا پس اگر اين واسطه را هم نگفتي اشکالي ندارد اين خيلي دقت شود ما اگر يک وقتي مستقيم از خدا بخواهيم مسلم بلا مانع است اگر امام را واسطه کنيم بگوييم يا وَجيهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه (دعاي توسل) اي. کسي که پيش خدا موجه هستي شفاعت ما را هم بکن واسطه شو اگر هم مستقيم آمديم گفتيم يا علي بن موسي الرضا بچهي ما را شفا بده اشکالي ندارد چون آن مقدمه در پرانتز است چون خود خدا در قرآن هم مرگ را به خودش نسبت ميدهد هم به عزرائيل هم به نيروهاي ريز تر يعني فرشتگان اين را پيش فرض داريم لذا هيچ خداي نکرده کفر و شرک نيست بعضي از اين شبکههاي مروج افکار وهابيت که اصلا از اهل سنت ما در سراسر دنيا اينها را قبول ندارند اين تفکر را لذا پياده روي اربعين بخشي اش را برادران اهل سنت برگزار ميکنند سال گذشته من مشهد خودم بودم مکرر پياده رويها از برادران عزيز و خواهران از زاهدان از کردستان بودند اين حرف را محمد بن عبدالوهاب آمد زد که اين شرک است نه اگر شرک است خود خدا در قرآن به حضرت ابراهيم به حضرت عيسي عليه السلام نسبت ميدهد لذا اگر گفتيد وساطت را درست است نگفتيد هم از باب انتساب به فاعل بعيد يا به عبارت ديگر بالاصالة نه بالفرع که واسطه ميشود نزد خدا به اذن الله گفته ايد مثل قصهي علم غيب همهي علوم نزد خداست يک کسي از حضرت علي پرسيد شما علم غيب ميدانيد فرمود نه ما تعلم از عالم به غيب کرديم آن چيزي که علم غيب ميداند در اختيار ما هم اينها را قرار داده و گذاشته است.
شريعتي: گفتند چگونه ميتوان معرفت کامل به ائمهي اطهار پيدا کرد و عشق و معرفت ائمه را در دلهاي خود و ديگران تقويت کرد آيا اين گفته که جوان چون احساسي است بايد با او از راه احساس وارد شد و استدلال عقلي آن چنان اثري ندارد صحيح است يا خير.
حاج آقا رفيعي: من جلسهي آينده در مورد معرفت اهل بيت مفصل صحبت خواهم کرد بنا هم داشتم در اين برنامه صحبت بکنم منتها چون وعده داده بوديم هر دو هفته پرسش و پاسخ باشد گفتم ممکن است بعضيها ناراحت شوند و الا يک جلسهي مستقل روي حديث مَن ماتَ و لَم يعرف امام زمانِهِ ماتَ ميتةً جاهِليةً (کافي، ج 1، ص 371) صحبت خواهم کرد از منابع فريقين صحبت خواهم کرد ادله را هم ميآورم منتها براي اين که نسيه نباشد معرفت امام مراحلي دارد يک: معرفت معرفت شناسنامهاي است اين کار سادهاي است اين را جرج جرداق هم دارد چون کتاب در مورد حضرت علي نوشته اين را مستشرقين غير مسلمان هم دارند مکرر در مورد پيغمبر نوشتند اين معرفت را ممکن است شما نسبت به مارکس و لنين هم داشته باشيد بدانيد کي به دنيا آمده کي مرده اين اسمش معرفت نيست اين شناخت ابتدايي است يک نوع اطلاع است اما معرفت ائمه يک معرفت اجمالي است يک معرفت تفصيلي معرفت اجمالي که اگر کسي داشت ديگر مرگش مرگ جاهلي نيست هفتهي آينده خواهم گفت اعتقاد به امامت امام اين معرفت است همين قدر شما معتقد باشيد ما محب ائمه زياد داريم در همهي فرقهها هم داريم ممکن است امام رضا را دوست داشته باشد زيارتش ميآيد ولي امام نميداند معرفت امام يعني اعتقاد به اين که ايشان امام است معصوم است معرفت به جايگاهشان و امامتشان يک معرفت تفصيلي هم داريم معرفت به مقام ولايت هدايت باطني نظارت امام يک مقدار دايره اش گسترده ميشود به عبارت ديگر يک معرفت داريم به اصل امامت امام عصمت امام انتصاب من الله اين خوب است اين که داريم کسي برود مشهد عارفا بحقه زيارت کند همين است روايت از امام صادق است گفتند منظور از اين معرفت چيست فرمود اعتقاد به امامت است اما يک مرحلهي عالي تر است که همان زيارت جامعهي کبيره است يعني اعتقاد به اين شکل که شما مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبَطِ الْوَحْيِ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ هستيد .
شريعتي: اگر کسي فرازهاي زيارت جامعهي کبيره را بخواند و متوجه شود.
حاج آقا رفيعي: معرفت تفصيلي است اين که گفتند جوان به هر حال احساس در جوان قوي است منتها احساس مقدسي است احساس منفي نيست نه هيچ منافاتي ندارد با استدلال و عقلاني بودن اتفاقا امام صادق فردي را فرستاد براي بصره براي تبليغ ايشان گفت آنها حرف من را نميدهند عَلَيكَ بِالأَحداثِ (کافي، ج 8، ص 93) سراغ جوانها سراغ نوجوانها ميرفتي روايات متعدد داريم که امام فرمود من دوست دارم جوانان شيعه تفقه بکنند بروند چيز ياد بگيرند مگر هشام بن حکم جوان نيست امام صادق با او با استدلال صحبت کرده خود پيغمبر گرامي اسلام وقتي ورود پيدا کرد براي دعوت به اسلام عقلاني بحث کرد آمد فرمود اين بتها ارزشي ندارد خدا واحد است چرا ارواح مختلف را ميپرستيد اولين مخاطبينش جوانان بودند اتفاقا ابوسفيان ميگفت هَذَا الرَّجُل اَفسَد شَبابِنا اين مرد جوانان ما را از ما گرفته پس چنين نيست جوان دو بال خرد و احساس دارد شور و شعور دارد و طبيعتا اين دو بايد هم باشد عقل احساس را هدايت ميکند جهت دار ميکند اين احساس است که جوان را اربعين پياده به کربلا ميکشد اما پشت اين احساس و پياده روي يک منطق عقلي و يک خرد فعال است لذا پاسخ همين است که عرض کردم.
شريعتي: گفتند من احساس ميکنم مبلغين ما روايات را بر آيات قرآن کريم ترجيح ميدهند بهتر نيست در مباحث تنها از قرآن کريم استفاده کنيم چون تنها منبعي است که آيات آن تحريف نشده.
حاج آقا رفيعي: اين سوال را در دو سه بخش من خلاصه عرض ميکنم ايشان نميخواهد بفرمايد ترجيح شايد کلمهي درستي نباشد ميخواهد بگويد مبلغين ما بيشتر از روايات استفاده ميکنند البته اين طور هم نيست عموميت ندارد مثلا بگويد بنده از روايات بيشتر از آيات استفاده ميکنيد اين حرف خوبي است آدم در سخنرانيها جلسات اول از آيات استفاده بکند بعد از روايات مرحوم مجلسي در بحار روشش اين است هر فصلي را که مطرح ميکند اول آيات بعد روايات را ميگويد موصوعهها يعني آثار حديثي که اخيرا دارد کار ميشود همين طور است مثلا همين آثار الصادقين خدا رحمت کند مرحوم آقاي احسان بخش امام جمعهي استان گيلان اثر خيلي خوبي دارند ترجمهي فارسي هم شده من خودم خيلي از اين کتاب استفاده ميکنم ايشان در تمام مباحث اول ميگويد القرآن بعد ميگويد حديث روشش اين است همين ميزان الحکمه که کار دار الحديث است اول هر بحثي آيات است و بعد روايات منتها من نکتهاي را عرض ميکنم يک تفکري دانسته يا نادانسته هر کجا ميرويم بعضيها مطرح ميکنند فقط قرآن اين حرف حرف درستي نيست بالاخره ما الآن همين رسالههايي که مراجع نوشتند ميدهيم دست مردم آقا باز ميکند ميگويد من سر در نميآورم آقاي فلاح زاده تشريف ميآورند رساله را باز ميکنند يک ربع بيست دقيقه يک مسئله را توضيح ميدهند که مثلا اين واژه اين کلمه احتياط مستحب احتياط واجب يعني چه چون مرجع قرار نبوده يک چيز پانزده جلدي بنويسد قرار بوده يک رسالهي کلي دست شما بدهد در يک جايي بنويسد احتياط مستحب اين است اقوا اين است اولي اين است اقوا يعني چه اولي يعني چه احتياط واجب يعني چه همين طور کتابهاي درسي کتابهاي مدرسه اگر همه چيز در آن بود براي چه بچهها ميروند مدرسه کتابهاي پزشکي شيمي فيزيک رياضي مدرس ميخواهد نياز به شرح دارد مثال ساده تر در حوزهي خودمان مرحوم علامه طباطبائي بدايه نهايه نوشته مرحوم شيخ انصاري مکاسب نوشته رسائل نوشته کتابهاي درسي حوزه است يک صفحه اش را آدم خودش بخواند متوجه نميشود مدرس ميخواهد آقا ميآيد ده صفحه از اين را يک سال درس ميدهد توضيح ميدهد قرآن کريم وحي است «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (انعام/ 59) تمام اصول هدايت نه اصول پزشکي اين کتاب پزشکي نيست نه اصول علم کيهان شناسي و زيست شناسي نميگويم قرآن کيهان شناسي ندارد ولي کتاب کيهان شناسي نيست توقع نداشته باشيم اين آيه يعني فرمول هستهاي هم در قرآن باشد نه در بحث هدايت همه چيز در آن آمده ولي محدوديت زمان بوده 23 سال و محدوديت آياتي حدود شش هزار و اندي آيه اينها را بيان کرده دويست و پنجاه سال ائمهي ما امامت کردند غير از امام زمان عليه السلام بيست و سه سال هم پيغمبر گرامي اسلام اضافه بکنيد 273 سال ميشود معصومين و حضرت زهرا سلام الله عليها به توضيح تبيين اين آيات به تشريح اينها پرداختند که اين توضيح و تشريح فهم قرآن را بيشتر ميکند لذا وقتي مثلا قرآن کريم ميفرمايد که «لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ (حجرات/ 11) هم ديگر را مسخره نکنيد امام معصوم ميآيد ميفرمايد مثال عرض ميکنم نميگويم روايت است ميفرمايد اگر شما به کسي گفتي پيراهنت اين طور است صورتت قدت اين طور است اين مصداق تمسخر است امام مصداق تمسخر را بيان ميکند يک کلمه قرآن ميفرمايد «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا » (حجرات/ 12) از بعض غيبت نکنيد شهيد ثاني يک رساله مينويسد رسالة بالغيبه ميگويد ده جا غيبت مجاز است آمده مشورت بکند براي دختر شوهر دادن پسر فاسد است ميشود شما نگوييد؟ نه اين غيبت نيست. چه کسي بايد اين استثنائات را توضيح بدهد يا مباحث فقهي قرآن ميفرمايد نماز بخوانيد نميگويد چند رکعت دست باز يا دست بسته و موارد متعدد ديگر. روايات آيات را تفسير ميکنند برويم سراغ نهج البلاغه حضرت امير ميفرمايد لاَ بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ (نهج البلاغه، خطبه 125) اين قرآن ترجماني ميخواهد نه ترجمه بلکه توضيح دهنده تشريح کنندهاي ميخواهد نکتهي بعدي اين که مکرر در روايات است يک بابي در کافي است مکرر ائمه فرموده اند قرآن محور تاييد روايات است يعني اگر يک روايتي مخالف قرآن بود مثلا قرآن ميفرمايد امر به معروف بکنيد فرض کنيم يک روايتي پيدا کرديم گفت امر به معروف نکنيد فرمود اين روايت را بگذاريد کنار لَم اَقُلهُم ما نگفتيم بالاخره دويست و هفتاد هشتاد سال کلام معصوم بوده يک سري افراد بيمار در جامعه بودند يک درصدي ممکن است روايات ضعيف و مجهول وارد روايات کرده باشند بايد تشخيص داده شود ما چهل و چهل هزار حديث در کتب اربعه داريم سي و شش هزار حديث در وسائل الشيعه است خيلي ريز است ريز به اين معنا که در روايات جزئي ميکند قرآن ميگويد «فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ » (اسراء/ 23) روايت توضيح ميدهد که چه به پدرت بگويي اف است چطور با مادرت برخورد بکني اف است لذا روايات ترجمان است به عبارت ديگر مبلغين ما وقتي روايات روي منابر ميخوانند دارند قرآن را بيان ميکنند فرق نميکند چون پيغمبر گرامي اسلام هم در حديث معروفي که شيعه و سني نقل کردند فرمود كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي (کافي، ج 1، ص 294) اينها با هم هستند
شريعتي: گفتند قرآن تنها منبعي است که تحريف نشده يک سوال مشابهي را دوست عزيزي فرستاده بودند قريب به اين مضمون بود که آيا نميشود که اين احاديث را جدا بکنيم خبرگان جمع شوند روايات جعلي ديگر ما نداشته باشيم که ديگر اين شبهه در مورد روايات نباشد.
حاج آقا رفيعي: اين کار شده ما دهها منبع حديثي داشتيم سه نفر از بزرگان علماي شيعه حدود هزار سال پيش نشستند اينها را تنقيه کردند که يکي اش مرحوم کليني است بيست سال نشست زحمت کشيد اين کافي را نوشت شانزده هزار حديث است لذا روايات کافي نميشود گفت جعلي در اين است به طور قاطع نميگويم هيچ چيز اما گاهي روايات ضعيف است روايات ضعيف غير از روايات جعلي است يک وقت سند يک روايت شرايط لازم را ندارد اما يک وقت نه ميگويد قسم ميخورم اين مجعول است نه اين مشکل است خيلي مشکل است به قول مرحوم نائيني ميفرمايد در کتب اربعه کسي چنين ادعايي بکند ادعاي سنگيني است يا مرحوم شيخ طوسي شيخ صدوق در کتب اربعهي ما اين کار شده در کتب حديثي هم که بعدا نوشته شده به قوت آن چهار تا نيست مثلا ما هيچ وقت بحارالانوار را به قدرت کافي نميدانيم چرا؟ چون مرحوم مجلسي لجنهاي گروهي تشکيل داد گفت بياييد روايات را جمع بکنيم کاري نداريم کدام درست است نادرست است همه را جمع کنيم منتها خودش آمد ذيل هر روايتي که ديد مشکل دارد تذکر را داد حداکثر توجيه را هم کرد گفت ممکن است اين باشد بعضا هم رد کرد گفت اين روايت با عقل با قرآن جور در نميآيد لذا ما گروهي تشکيل دهيم بنشينند مجموعهي روايت را جمع بکنند بگويند اين روايات درست است اين کار کار شدني نيست چرا؟ چون اولا اختلاف مباني است بعضيها معتقد هستند ممکن است اين درست باشد الآن در علم رجال هم بعضي افراد را ممکن است بعضي تاييد بکنند بعضي تاييد نکنند نکتهي ديگر که خيلي مهم است بخش عمدهي روايات ما که اخلاقي است سند قوي هم نميخواهد روايت دارد ميگويد خوش اخلاق باشيد زيد نقل کرده باشد يا امر روايات داريم ميگويد دروغ نگوييد تهمت نزنيد يا داستاني را بيان ميکند اينها خيلي نياز به دقت در سند ندارد روايات ما دو قسم است يک بخشي در حوزهي فقه و اعتقادات است سند محکم ميخواهد ميخواهيم حکم کنيم مثلا نافلهي مغرب چند رکعت است ميخواهيم حکم کنيم که حکم طلاق چيست آيا ميشود فارسي هم گفت يا نميشود اين جا اين قدر علما چکش ميزنند در درسهاي خارج که خدا ميداند چون ميخواهند حجت باشد در اعتقادات هم اين است ميخواهند بگويند جبر درست است يا تفويض يا امر البين الامرين ميخواهند بگويند در صفات خدا قائل به چه باشيم اين جا هم بايد با دقت باشد از اين دو حوزه که خارج شويم در حوزهي تاريخ و اخلاق و تفسير تخصصي است اما چون سوال کرديد ميگويم ما چهارده هزار روايت تفسيري داريم يعني ائمه قرآن را تفسير کردند بناي علما اين نبود که در سندهاي اينها دقت بکنند اگر ذره بين در دست بگيرند ممکن است در سند بعضيها گير بکنند در تفسير و تاريخ و مباحث اخلاقي و داستانها و قصص و اينها ميخوانيم اگر ديديم خلاف قرآن نيست مطلب هم خوب است نقل ميکنيم ميگوييم مشهور اين است که امام صادق فرمودند «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً» (بقره/ 201) حسنه در دنيا يعني رزق در آخرت يعني مغفرت حالا سند اين روايت ضعيف باشد اين حرف چه اشکالي دارد؟ حرف قشنگي است در منابع هم آمده با قرآن هم منافات ندارد خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبائي و استاد ما مرحوم آيت الله معرفت که خدمت ايشان گاهي براي بحثهاي تفسيري ميرفتيم ميفرمود اين دستهي دوم روايات يعني تاريخ و تفسير و اخلاق اينها را از محتوايش بايد وارد شد به سندش خيلي کاري نداشته باشيم يک داستاني را امام صادق نقل کرده داستان اخلاقي است زيبا است در منابع هم آمده منافات به قرآن ندارد تکيه به آن منبع هم ميگوييد مثلا شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا يک چنين قصهاي را از امام رضا نقل کرده کتاب هم مال هزار سال پيش است شيخ صدوق هم آدم مورد توجهي بوده اين طور نبوده بي دقت نقل بکند.
شريعتي: مشرف ميشويم محضر نوراني قرآن کريم صفحهي 30 قرآن کريم را تلاوت ميکنيم آيات 191 تا 196 سورهي مبارکهي بقره
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ?191? فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ?192? وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّـهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ?193? الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ?194? وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ?195? وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ?196?
ترجمه:
و آنان را [که از شرک و کفر و هيچ ستمي بازنمي ايستند] هر کجا يافتيد، به قتل برسانيد و از جايي که شما را بيرون کردند بيرونشان کنيد و فتنه [که شرک، بت پرستي، بيرون کردن مردم از خانه و کاشانه و وطنشان باشد] از قتل وکشتار بدتر است. و کنار مسجدالحرام با آنان نجنگيد مگر آنکه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما جنگيدند، آنان را به قتل برسانيد که پاداش وکيفر کافران همين است. (???) اگر از فتنه گري وجنگ بازايستند، يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. (???) و با آنان بجنگيد تا فتنهاي [چون شرک، بت پرستي و حاکميّت کفّار] بر جاي نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس] تجاوزي جز بر ضد ستمکاران جايز نيست. (???) ماه حرام در برابر ماه حرام است [اگر دشمن حرمت آن را رعايت نکرد و با شما در آن جنگيد، شما هم براي حفظ کيان خود در همان ماه با او بجنگيد.] و همه حرمتها داراي قصاص اند. پس هر که بر شما تعدّي کرد، شما هم به مثل آن بر او تعدّي کنيد، و از خدا پروا نماييد، و بدانيد که خدا با پروا پيشگان است. (???) و در راه خدا انفاق کنيد و [با ترک اين کار پسنديده، يا هزينه کردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاکت نيندازيد، ونيکي کنيد که يقيناً خدا نيکوکاران را دوست دارد. (???) حج وعمره را براي خدا به پايان بريد، و اگر [به علتي] از انجام آن ممنوع شديد، آنچه را از قرباني براي شما ميسر است [قرباني کنيد و از احرام در آييد]؛ و سر خود را نتراشيد تا قرباني به محلش برسد؛ و از شما اگر کسي بيمار بود يا در سرش ناراحتي و آسيب داشت [و ناچار بود سر بتراشد، جايز است سر بتراشد و] کفّارهاي چون روزه، يا صدقه يا قرباني بر عهده اوست. و هنگامي که [از علل ممنوعيّت] در امان بوديد، پس هر که با پايان بردن عمره تمتّع به سوي حج تمتّع رود، آنچه از قرباني ميسر است [قرباني کند]. و کسي که قرباني نيابد، سه روزْ روزه، در همان سفر حج و هفت روزْ روزه، هنگامي که بازگشتيد بر عهده اوست؛ اين ده روز کامل است [و قابل کم و زياد شدن نيست]. اين وظيفه کسي است که [خود و] خانواده اش ساکن و مقيم [منطقه] مسجد الحرام نباشد. و از خدا پروا کنيد و بدانيد که خدا سخت کيفر است. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني امروز را ميشنويم
حاج آقا رفيعي: اين آياتي که خوانده شد بيشتر مربوط به بحث حج است منتها چند امر و نهي در اين آيات است من اشاره ميکنم « وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ، وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ » (195-194) تقوا داشته باشيد بدانيد خدا با آدمهاي با تقوا است تقوا هم ساده اش اين است يعني خودتان را کنترل کنيد بداني خدا شما را ميبيند ناظر است بعد ميفرمايد اگر تقوا داريد در راه خدا انفاق بکنيد بالاخره ثمرهي تقوا بايد جايي آشکار شود بعد ميفرمايد خودتان را به هلاکت نيندازيد بعضيها با روي آوردن به مواد مخدر يا خداي نکرده روان گردان يا بعضي از چيزهايي که ضرر دارد خودشان را عملا به هلاکت مياندازند مرگ خودشان را جلو مياندازند يا در رانندگيها رعايت نکردن سرعت و قوانين خود را هلاک ميکنند جان عزيز است مهم است بايد حفظ شود مواظب باشد و بعد ميفرمايد احسان بکنيد که خدا محسنين را دوست دارد پس تقوا انفاق احسان خود را به هلاکت نينداختن اينها نکاتي است که از اين آيات استفاده ميشود
شريعتي: خيلي ممنون سه خواهر از يک خانوادهي مذهبي و با تحصيلات دانشگاهي هستيم اما حتي يک نفر خواستگار مناسب نداشتيم همانهايي هم که آمدند پشت سرشان را نگاه نکردند مادرم نزد چهار نفر از دعا نويسها رفته آنها گفتند با طلسم بخت خانوادهي شما را بستند و البته با يک دعاي سنگين که اتفاقا گران قيمت هم است بخت شما باز ميشود و اين را هم بگويم چندي پيش ما در يکي از کمدهاي خانه مان را باز کرديم تصادفا نوشتهاي با خطهاي عجيب و غريب هم ديديم به نظر شما مراجعه با دعا نويس کار درستي است و آيا او ميتواند براي ما کاري بکند يا خير
حاج آقا رفيعي: مکرر در مکرر در همين برنامه اين سوال مطرح شده و فراوان هم از ما ميپرسند بحث ازدواج در جامعهي ما عقلاني بايد رويش فکر شود با دعا و دعا نويسي و اين تخيلات نميشود اين قصه را تمام کرد بالاخره ما در جامعه مان اين طور گفتند تعداد زن و مرد تقريبا مساوي است يعني اگر همهي آقايان ازدواج بکنند هيچ خانمي روي زمين نميماند اما بخشي از بدنهي جامعه ازدواج نميکنند که دليلش شايد مشکل کار و خانه و مسکن باشد شايد دليلش راحتي ارتباط با نامحرم باشد وقتي يک آقايي ميتواند راحت دو سه تا دوست داشته باشد از جنس مخالف کمتر رو به ازدواج ميآورد به اين دلايل که ميشمارم آمار دخترهايي که ازدواج نميکنند بالا ميروند و آمار پسرها کم ميشود چون کار و شغل باشد باشد گاهي ارتباط راحت با نامحرم دارند اعتياد است آمار اعتياد در کشور بالا است و بيشترش در مردها است تصادفات و حوادث هم پيش ميآيد موتور سوارها چند موتور سوار خانم داريم؟ استثنائا کسي عقب موتور سوار شود اکثرا مرد هستند پس طبعا جمعيت مرد فروکش ميکند جمعيت زن افزايش پيدا ميکند يک نکتهي بدي که متاسفانه بايد جلويش گرفته شود ما در خانمها به هواي درس خواندن آمديم سن ازدواج را گذاشتيم بالا يعني ازدواج که من بارها گفتم دفاع هم ميکنم بايد در قبل از دوران هجده نوزده سالگي باشد دختران دبيرستان سال آخر يا حداکثر بعد از ديپلم ازدواج بکنند نميگويم دانشگاه نروند بروند دکتر شوند اما سن ازدواج بايد بيايد زير بيست سال البته اعتقاد من کمتر است شانزده هفده اما احتياط ميکنم زير بيست ميگويم اما اين سن رعايت نشد توقعات رفت بالا سنها به سي و سي و پنج رسيده پاي دعا نويس باز شده حالا اين خانم ميگويد من دعا در کمد پيدا کردم اولا چرا منفي برداشت ميکنيد ممکن است فاميلي خواهري مادري اين دعا را براي شما گرفته که بختت باز شود ما نه قائل هستيم به اين که دعا از زير زمين در آمده نه موريانه آورده نه يک کسي گذاشته مادر شما خواهر شما يکي از بستگان شما گذاشته چون از اين کارها ميکنند رفته پيش يکي از اينها گرفته از سر دل سوزي گذاشته ميروي پيش همان آقا ميگويي باطل کن فلان قدر پول ميدهي من نه منکر دعا هستم نه با دعا نوشتن مخالف هستم نه دعاهايي حرزهايي است يک دعاهايي را ما مينويسيم همراه خودمان قرار ميدهيم روايت داريم امام رضا حرز همراه امام جواد ميکرد حالا يکي بلد نيست جنابعالي مينويسيد ميگوييد هزار تومان ميگيرم نميخواهم بگويم اين هم اشکال دارد ما با دفتر و دستک و دکان و کاسبي راه انداختن پولهاي ميليوني براي اين کارها مخالف هستيم اصل دعا موثر است سورهي حشر واقعه بخوانند قرآن بخوانند ولي اين تنها راه نيست بايد روي قصهي ازدواج کل کشور کار بکند صدا و سيما کار بکند دولت کار بکند امتيازاتي بدهد چطور آمدند گفتند کسي ازدواج بکند يا بچه دار شود سه ماه سربازي اش کم شود از نظر مسکن و اين چيزها زمينه فراهم بکنند که ازدواج بيشتر صورت بگيرد
شريعتي: اگر تصورشان اين باشد احتمالش اين است که با دعا نوشتن بخت کسي را بشود بست؟
حاج آقا رفيعي: اعتقاد به اين قصه صحيح نيست امکانش هست اما اثباتش مشکل است چرا ما هميشه نيمهي خالي ليوان را ميبينيم يک بنده خدايي تب داشت پيغمبر آمد عيادتش فرمود ان شاء الله خوب ميشوي گفت اين تب من را ميکشد حضرت فرمود همين ميشود که گفتي اتفاقا با همان تب هم مرد روايت داريم تَفَعَّلُوا بِالخَيرِ هميشه خير بگوييد اين طور نيست اين اتفاق نيفتاده چرا شما براي خودتان يک سري توهمات داريد حتي ممکن است بعضي هايش درست باشد نه اولا نبايد اين باور را داشت اگر واقعا ته دلش يک چنين نگراني است راهش مراجعه به اين افراد نيست خودتان مفاتيح شيخ عباس را باز کنيد نوشته اين حرز امام جواد است پيغمبر گرامي اسلام کسي ميخواست برود مسافرت فرمود چيزي بگويم حفظ شوي در مسافرت گير نکني خطري پيش نيايد فرمود ناس و فلق و توحيد و کافرون و نصر را بخوان پنج سوره بخوان به اميد خدا حرکت بکن مرحوم شيخ عباس در مفاتيح از امام نقل ميکند نماز اول ماه که جمعه اول ماه صفر است حتما بخوانند دو رکعت است رکعت اول حمد و سي توحيد دوم حمد و سي قدر ميگويد برو در دهان اژدها البته اين تعبير من است تا آخر ماه تامين هستي از خطرات يعني راهکار همينهايي است که نوشتند من ميدانم بعضي افراد با اين کار سرکيسه ميکنند کارهاي عجيب و غريبي انجام ميدهند همه اش بحث دعا نيست گاهي سنگي بالا پايين ميکند نه از همين راه طبيعي و مراجعه به قرآن و روايات با اين باور مقابله بکنند.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار