اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-02-14-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-شخصيت حجربن عدي

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

-شخصيت حجربن عدي

92-02-14

سوال- در مورد شخصيت حجربن عدي توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – حجربن عدي يکي از شخصيت هاي بزرگ اسلامي است که از ياران پيامبر و اميرالمومنين است. سيدمحسن امين در کتاب اعيان الشيعه مي نويسد: حجر از نيکان صحابه بود. فرماندهي شجاع، بلند همت، عابد، زاهد مستجاب الدعوة، عارف به خدا، مطيع محض فرمان پروردگار، حق گو، صريح ظلم ستيز، صبور، بي هراس از شهادت، ايثارگر و از ياران اميرالمومنين بود.

حجر فردي متدين و مومن بود و از دل باختگان به اهل بيت و پيامبر بود. شبي که حضرت امير ضربت خوردند، او در مسجد بود. قبل از اينکه حضرت امير به مسجد بيايد، حجر از ترور حضرت با خبر شد. سريع خودش را به خانه رساند که آقا به مسجد نيايد ولي آقا از راهي آمد که او را نديد و اين اتفاق افتاد. او از فرماندهان جنگ جمل و صفين بود. حضرت او را خيلي دوست داشت. در بيستم ماه رمضان، حجر به ديدن حضرت امير رفت و ديد که حضرت از هوش مي رود و دوباره به هوش مي آيد و براي حضرت شعر مي خواند: من تاسفم مي خورم که چنين مولاي با تقوايي را از دست داده ام، غصه بر خودم مي خورم که از محضر شما محروم شده ام. اما به هوش آمد و پرسيد که اين چه کسي است که شعر مي خواند؟ گفتند: او حجر است. آقا او را صدا زد و فرمود: اگر روزي به تو بگويند که از علي تبري بجوي، آيا حاضري از من دست برداري ؟ او گفت: اگر مرا با شمشير قطعه قطعه کنند و بسوزانند، من دست از محبت شما برنمي دارم. امام فرمود: من مي دانستم. امام شهيد شد و بعدها در زمان معاويه، ابن زياد،حجر و پسر و تعدادي از يارانش را دستگير کردند و به مرزهاي عزرا در حاشيه ي سوريه در دمشق بردند. او نگاهي به اين منطقه کرد و گفت که مردم اين منطقه بدست من مسلمان شدند و من اولين تکبير را در اينجا گفتم. در زمان خليفه ي دوم حجر سفير اسلام بود .سپاهيان معاويه گفتند که از علي برائت بجوي و اِلا تو را مي کشيم. او قبول نکرد و گفت من دوتا خواهش دارم: اجازه بدهيد که دو رکعت نماز بخوانم . او نماز را سريع خواند و گفت که من نمازم را خيلي تند خواندم که نگوييد: حجر ازمرگ ترسيده است. ديگر اينکه اول پسرم همام را بُکشيد و بعد مرا بکشيد، مي ترسم وقتي شمشير به گردن من گذاشته شود عواطف پسرم تحريک بشود و دست ازدفاع از علي بردارد. حجر، ياران و پسرش را به شهادت رساندند و در منطقه ي کنوني يعني مرز عزرا دفن کردند.

معاويه بعد از شهادت حجر، سفري به حجاز داشت و با عايشه ملاقاتي کرد.عايشه به معاويه در مورد شهادت دو نفر اعتراض کرد: محمد بن ابي بکر برادر عايشه که در مصر به شهادت رسيد و حجر. عايشه به معاويه گفت: از پيامبر شنيدم در مرز عزرا( در دمشق )افرادي کشته مي شوند که خشم خدا تا ابد بر قاتل آنهاست. حتي داريم که امام حسين(ع) به معاويه اعتراض کرد که آيا تو حجر را نکشتي ؟

پس حجر در اين سرزمين به شهادت رسيد و الان به قبر او جسارت شده است و نبش قبر کرده اند. واقعا جاي تعجب است ؟ الان مناطقي وجود دارد که هنور در آن بت مي پرستند و کسي به آنها کاري ندارد ولي عده اي از اروپا مي آيند و قبر اولياء خدا را خراب مي کنند. علت اين کار تحجر و عصبانيت است. علت اصلي آن مخالفت با خداست. احترام به قبور لازم است.

نجم الدين طبسي کتابي در نقد وهابيت نوشته است . ايشان در اين کتاب پنج دسته دليل براي زيارت قبور آورده است:

دسته ي اول آيات قرآن است، سوره نساء آيه 64 مي فرمايد: اي پيامبر اگر مسلمانان براي استغفار پيش تو بيايند خدا توبه آنها را قبول مي کند. رسول خدا فرمود: حيات من با ممات من يکي است و اگر بعد از مرگم هم طلب مغفرت بکنيد خدا قبول مي کند. در سوره کهف داريم که وقتي محل حضور اصحاب کهف را پيدا کردند آنرا مسجد قرار بدهيد. بعضي ها از قرآن، خدا و پيامبر جلو مي افتند.

در اينترنت يک بحثي فرضي با عبدالوهاب بنيانگزار فرقه ي وهابيت و خدا طراحي شده است . از زبان وهاب نوشته اند: خدايا تو به فرشته ها گفتي که به انسان سجده کنند و اين شرک است. خدايا در قرآن فرموده اي که محل ابراهيم را محل عبادت قرار بدهيد، اين شرک است. آنها واقعا از خدا جلو افتاده اند. آنها مي گويند که افکار ما با محوريت قرآن است ولي آنها قرآن را با سليقه ي خودشان تفسير مي کنند.

ابن عباس معاويه را ديد و گفت که چرا تفسير قرآن را ممنوع کرده اي ؟ معاويه گفت که تفسير قرآن تو را که به روش علي تفسير مي کني، ممنوع کرده ام ولي اگر از افراد خودمان قرآن را تفسير کنند اشکالي ندارد.

دسته ي دوم احاديث اهل سنت است. در منابع اهل سنت آمده است که پيامر فرمود: هر کس قبر مرا زيارت کند شفاعت من بر او واجب مي شود.

دسته سوم سيره صحابه و تابعين است. درکتاب اهل سنت داريم که خليفه ي دوم هرگاه به مدينه وارد مي شد به قبر پيامبر سلام مي داد، عبدالله بن عمر کنار قبر پيامبر مي ايستاد و سلام مي داد. حتي داريم که اصحاب به زيارت قبر بلال مي رفتند. قرآن مي فرمايد که شهدا زنده هستند و بايد آنها را تکريم کرد. توهين به قبر مسلمان هم اشکال دارد.

سُني ها قبر بزرگاني مثل شافعي و ابوحنفي را زيارت مي کنند. توهين کردن به قبور با فرهنگ و باورهاي سازش ندارد. اين تفکر بين مسلمانان افتاده است و الان جنايات را به اسم اسلام و با فتواهايي که در تونس داده مي شود انجام مي دهند. اينها زير سر يهوديان و اسرائيلي ها است که مسلمانان را به جان هم انداخته اند و مسلمانان را قتل عام مي کنند. نبش قبر اهانت است.

دسته چهارم فتاوي اهل سنت براي توصيه زيارت اهل قبور است.

دسته پنجم کتاب هاي متعددي است که در مورد نقد جايز نبودن زيارت قبور مومنين نوشته شده است.

سوال – درمورد خطاب هاي قرآني (سوره حجرات آيه يکم) توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – سوره حجرات آيه يکم مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد از خدا و پيامبر جلو نيفتيد و تقوا داشته باشيد، خدا شنوا و آگاه است.

چرا بعضي ها برخلاف قرآن و خدا سليقه ي خودشان را در دين اعمال مي کنند؟ اين آيه جواب اين افراد را مي دهد.

خانمي با نامحرم ارتباط داشت و مي گفت که اين آقا خواب امام رضا(ع) را ديده است که فرموده با من ارتباطش را حفظ کند. خدا در قرآن فرموده است که با نامحرم ارتباط نداشته باشيد و امام رضا(ع) اين قرآن را مي خوانده است و به آن عمل مي کرده است. قرآن هم مي فرمايد که برادر، پدر، عمو، دايي و فرزندان به شما مَحرم هستند و بقيه نامحرم هستند. بعضي ها حرف هاي محکم را رها کرده اند و به خواب استناد مي کنند.

پس جلو افتادن از خدا و پيامبر سه جور است:

جلو افتادن در رفتار، بعضي ها در هنگام راه رفتن جلوتر از پيامبر مي رفتند يا بعضي ها به پيامبر مي گفتند که ما مُبَلغ مي خواهيم و قبل از اينکه پيامبر نام کسي را ببرد، نام فردي را مي بردند. و بعد اين آيه نازل شد. تقدم رفتاري اين است که ما رفتاري از خودمان بروز بدهيم که مطابق رفتار پيامبر و اهل بيت نباشد. پيامبران و اصحاب شان به کنار قبر شهيدان احد مي آميدند و پيامبر بر آنها درود مي فرستاد و مي فرمود: هر کس به شهداي احد سلام بفرستد خدا اين سلام را به آنها مي رساند. حضرت زهرا(س) مکرر به کنار قبر حمزه مي آمدند و اشک مي ريختند. پس شما به چه مجوزي قبر حجر را ويران مي کنيد و آنرا پيروزي مي ناميد؟

تقدم ديگر تقدم حکمي است. مثلا مي گويند که گوشت خرگوش حرام است ولي بعضي ها مي گويند ما حرمتي در آن نمي بينيم و آنرا مي خوريم. اگر کسي مقلد و تابع پيامبر است بايد بداند که شراب حرام است . بعضي کارها آلات قمار است که جزو قمار بحساب مي آيد و حرام است . بعضي از کارها را در ورزشگاه ها بازي مي کنند که اين جزوقمار نيست . بعضي ها مي گويند که در شب عروسي اشکالي ندارد که زن و مرد مخلوط باشند. آيت الله صدر کتابي در تفسير سوره ي حجرات دارد که در ذيل اين آيه توضيحات جالبي نوشته است.

تقدم بعدي تقدم سليقه اي است. يعني مي خواهيم کار را به سليقه ي خودمان انجام بدهيم. مثلا فردي تعبيري در مورد حضرت علي(ع) بکار مي برد مثلا مي گويد: علي خداي من است. بعد مي گويند که منظور ما خداي شجاعت است. اين کار اشتباه است.

کساني که در کارهاي وسواس به خرج مي دهند يا روش هاي غلطي را ابداع مي کنند از خدا و پيامبر جلو مي افتند. خيلي از سُني ها به زيارت امام رضا(ع)، نرجس خاتون در مصر مي روند. يکي از افراد اهل سنت به من مي گفت که ما هر مشکلي داشته باشيم با توسل به موسي بن جعفر آنرا حل مي کنيم. خطيب بغدادي که از علماي اهل سنت است کتابي بنام تاريخ بغداد دارد که در آن نوشته است که هر مشکلي را باتوسل به موسي بن حعفر حل کردم. ما بحثي بين شيعه و سُني نداريم. رهبر فرمود که نه دولت سوره نماد شيعي است و نه شما که با سوريه مي جنگيد نماد اهل سنت هستيد. بحث، بحث مذهب نيست بحث مبازه با اسلام و پيامبر است. خط آنها خط اسرائيل است. در غزه مسلمانان زيادي را قتل عام کردند و کسي عليه آنها فتوا نداد ولي الان حکام عربستان براي قتل مسلمانان سوريه فتوا مي دهند. اين کار خلاف عقل و منطق است. در قرآن داريم که به بت مشرکين ناسرا نگوييد زيرا آنها هم به خدا شما ناسزا مي گويند. هيچ مرجع تقليد نمي گويد که معبد هندي ها را خراب کنيد زيرا اين کار باعث مي شود که آنها هم مقابله مي کنند. و فتنه ايجاد شود.

در دين ما زيارت اهل قبور، نذر و احترام به قبور منعي ندارد زيرا ما مرگ را ختم زندگي نمي دانيم. روايت داريم که هر کس که به پيامبر سلام بدهد حضرت در برزخ جواب او را مي دهد.

سوال – صفحه 317 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – اين صفحه مربوط به داستان سامري است که با ساختن گوساله اي قوم موسي را گمراه کرد. امروز وهابي ها سامري اين امت هستند. سامري پيرو موسي بود و به اسم خدا و دين کارش را انجام مي داد. خدا مي فرمايد: سامري قوم موسي را گمراه کرد و موسي با عصبانيت برگشت و گفت: اي مردم خدا به شما وعده نداد، مگر سرنوشت فرعون را نديديد؟چرا به اين کار کشيده شده ايد ؟قوم موسي با پيروي از سامري بر خدا و موسي تقدم پيدا کردند.

سوال – چرا بعضي ها مي خواهند از خدا و پيامبر جلو بيفتند؟

پاسخ – در تاريخ داريم کساني را که از اصحاب پيامبر و ياران امام بودند ولي از آنها جلو افتادند و مورد لعنت واقع شدند. يکي از آنها مغيرةبن سعيد بود که امام صادق(ع) او( هفت نفر) را لعن کرد. آنها معتقد به الوهيت ائمه بودند. ابوالخطاب هم مورد لعن امام قرار گرفت. احمد بن هلال پنجاه سفر به مکه رفت ولي در آخر عمرش گمراهش، در مقابل امام زمان ايستاد. حتي کساني بودند که واسطه ي امام زمانعج) بودند ولي مورد لعنت قرار گرفتند.

سه علت وجود دارد که عده اي از خدا و پيامبر جلو مي افتند:

جدا شدن از حجت خدا . ولايت مبنا است و ما بايد در کنار حجت خدا باشيم با اينکه آنها فقط قرآن وعترت را براي ما توضيح مي دهند. امام رضا(ع) مي فرمايد: نظام امامت است. روايت داريم: مَثَل امام به امت مَثَل نخ تسبيح به تسبيح است. وقتي از امام جدا شدند فرقه گرايي و مذهب گرايي شروع شد. پيامبر فرمود که اگر به قرآن وعترت تمسک جوييد رستگار مي شويد ولي متاسفانه عده اي قرآن را گرفتند و عترت را رها کردند.

جدايي از عقل و خرد. عقل رسول باطني است. عقلاي دنيا قبول ندارند که مسلمانان همديگر را بکشند يا بمب گذاري کنند.

پيروي از هواي نفس يعني وقتي انسان مي خواهد خواست خودش را بر خدا و ديگران مقدم کند و مي خواهد تصميم گيرنده باشد.

اللهم عجل لوليک الفجر. انشاءالله با آمدن امام زمان(عج) همه ي دلها شاد بشود و مظالم برطرف بشود.






ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها