اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

88-11-18-حجت الاسلام والمسمين دکتر رفيعي-رد مظالم

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسمين دکتر رفيعي

-رد مظالم

88-11-18

در مورد رد مظالم صحبت کنيد. در چه مواردي بايد به رد مظالم بپردازيم ؟
حقوقي که به گردن انسان است به چند صورت است. بخشي حق الهي است، چون وقتي ما بحث توبه را مطرح مي کنيم کسي که استغفار کند، توبه کند و شب قدر را احياء بگيرد، زيارت حضرت اباعبدالهت يا زيارت امام رضا (ع) برود يا فلان دعا را بخواند، خداوند گناهان گذشته و آينده ي او را مي بخشد. و در بعضي روايات گفته شده که چند هزار گناه بخشيده مي شود. بعضي ها مي گويند خوب شد با اين وضع گناهي باقي نمي ماند. اينگونه روايات را بايد در کنار هم ديد. بخشي از حقوقي که به گردن انسان است قضا نياز دارد و طبيعتاً با استغفار اين حقوق جبران نمي شود. مانند کسي که سي سال نماز نخوانده است که بايد قضا کند، البته نمي گوييم يک مرتبه بلکه کم کم شروع کند. مثلاً کسي مي گويد من از 50 سالگي با دين آشنا شده و نماز را شروع کردم اين 30 يا 35 سال گذشته را بايد يواش يواش يک نماز صبح و يک نماز ظهر و غيره را بخواند. و يا قصد آن را داشته باشد بعد هم اگر مرگ اجازه نداد در وصيت نامه خود بنويسد از اصل مال ايشان که جزء ارث نيست خارج شود و اين نمازها خوانده شود. اگر کسي حج به گردن او باشد و با فرض استطاعت نرود به شرط اينکه همه شرايط آماده بوده و غيره، در حديث داريم به فردي که در حال جان دادن است مي گويند: تو مسلمان نمي ميري انتخاب کن يا يهودي بميري يا نصراني. و اين نکاتي است که به هر حال ترک حج بدنبال دارد و هر کس استطاعت داشته باشد حج وظيفه ي او بوده. يا کسي که روزه خورده است، بيمار نبوده و توان هم داشته است و بدون هيچ عذري آن را ترک کرده خوب حالا اين اگر عمدي بوده يک حکم دارد و اگر سهوي بوده يک حکم ديگر. بخش دوم حق الناس است، حق افرادي که طرف را مي شناسند، مثلاً بنده از شما پولي را قرض کردم ممکن است به اين دليل که شما فراموش کرده ايد من آن را به شما ندهم، شما هم برائت اعلام نکرده ايد خوب اين حق الناس است و وظيفه من است آن را پرداخت کنم، حق الناس مالي را عرض مي کنم. الان بعضي ها ورشکست مي شوند يکي از دلايل ورشکستي آنها نيز همين است که بدهي هاي آنها را مردم نمي دهند. شخص زندان مي رود و سالها مي گذرد البته يک عده خيّر پيدا مي شوند و بالاخره او را آزاد مي کنند ولي شخص بدهکار پول او را نمي دهد. در حق الناسي که فرد را مي شناسيد بايد پول او را پرداخت کنيد. اما در حق الناسي که مربوط به آبرو است گفتيم به شخص نگويند اما جبران کنند، شما پشت سر کسي غيبت کرده ايد حالا از او تعريف کنيد، مذمت کرده ايد تهمت زده ايد حالا به يک صورتي خود شما کاري کنيد زمينه ي آن را از بين ببريد و طلب مغفرت کنيد. رد مظالم مال آن جايي است که من نمي دانم چه چيزهايي است مثلاً به کاسبي بدهي کوچکي دارم اما از ياد برده ام. يک زماني امکان دارد اينجور موارد پيش آمده باشد که به اينها رد مظالم مي گويند که انسان طرف را نمي شناسد و حدسي است. آقاياني که الان به مکه مي روند به همين خاطر بايد مبلغي حدود ده هزار يا سي هزار تومان به فقير بدهند. خوب چيزي که مسلم است نه اقل دارد نه اکثر، من واقعاً نمي دانم يک مبلغي را بدهند خود ايشان مي دانند و کرم ايشان.
پدر من در زمان حيات خود همه ي اموال خود را به دو برادر من بخشيده است و بقيه فرزندان خود را در فقر و بدبختي رها کرده و بدون ارث گذاشته است. آيا ايشان حق داشته اند که چنين کاري بکنند يا خير؟
يک بحث اين است که بگوييم يک کسي در زمان حيات خود با اينکه فرزندان او هستند کل اموال خود را به يک مؤسسه خيريه مي بخشد در حالي که در سلامت کامل است و در بستر مرگ و بيماري هم نيست، سرحال، کل اموال خود را به يک مجموعه مي بخشد. شايد بگوييم اين کار از نظر شرعي و حکمي عيبي نداشته باشد چون فرد خودش مال خود را مي بخشد و بقيه را نيز محروم مي کند. اگر ورثه او به دادگاه پيش قانون بروند، قانون مي گويد حق داشته است مال او بوده و مي توانسته همه ي آن را در چاه بريزد. اما يک بحث اخلاقي هم داريم. يک بحث تعهدي هم داريم. مثلاً يک وقتي جنازه را روي زمين گذاشتند. پيامبر هم براي او نماز خواند و در حال دفن بودند يا شايد هم دفن کرده بودند، به نزد پيامبر آمدند و گفتند: يا رسول الهم اين فرد تمام اموال خود را به فقرا بخشيده است و براي خانواده ي خود چيزي نگذاشته است و آنها را در فقر قرار داده، پيامبر فرمودند: اگر شنيده بودم براي او نماز نمي خواندم و اجازه نمي دادم در قبرستان مسلمانان به خاک سپرده شود. حتماً مسئله مهمي است که در قرآن کريم و روايات ما تأکيد به رعايت حقوق فرزندان شده تا جايي که ارث به فرد مسلمان تعلق مي گيرد نه به فرد با ايمان. مثلاً فردي دو فرزند دارد از نظر شناسنامه اي هر دو مسلمان هستند يعني پدر ايشان مسلمان است ولي يکي از آنها بي نماز و بي دين است و اصلاً در ايران نيست به خارج رفته و در يک کشور ديگر زندگي مي کند و ديگري مؤمن، متدين و نماز شب خوان است، پدر آنان که فوت کرد ارث بين آنها به تساوي تقسيم مي شود. يعني بحث ارث را روي اسلام بسته اند و آن اسلام شناسنامه اي نه اينکه بگوييم اين فرد نماز شب خوان است و آن يکي اهل فساد، بايد يک جور ارث بدهيم. تقسيم ارث ربطي به ايمان و اعتقادات ندارد و لذا اين ظلم است و اگر پدري اين کار را کرده ظالم است و بايد پدرها به اين مسئله توجه داشته باشند. البته ما يک وقت حقوقي در شرع داريم که مثلاً مي گويند که پسر بزرگ يک چيزهايي را به ارث مي برد، متعادل هم است چون نماز و روزه فرد نيز به گردن پسر بزرگ است. اما آقايان توجه داشته باشند که بين فرزندان تبعيض قائل نشوند، گاهي پدري مثلاً فرزندي دارد که نقص عضو دارد يا بي دست و پا است، فرزندان ديگر او همه فوق ليسانس و دکتري گرفته اند اما اين ديپلمه است، در اين صورت پدر براي او مغازه مي گيرد، بقيه ازدواج کرده اند و ماشين دارند، ديگر نمي توان گفت اينجا ظلمي شده است يعني زير بال يکي را پدر بيشتر گرفته است. من مي خواهم به آن برادران بزرگتر بگويم اگر اين بابا نبود، شما اين کار را بايد مي کرديد اين جور مواقع حسادت نشود. بسيار خانواده هايي هستند که چند اولاد دارند يکي يا دو تا از اولادها مثلاً يک دختر شانس زيادي داشته و شوهر پولداري کرده است بهترين خانه و ماشين دارد، اما دختر ديگر يک شوهر کارگر بايک زندگي ساده دارد، حالا اگر پدري آمد يواشکي يک صد هزار توماني در اختيار دختر دوم قرار داد اشکالي ندارد و لازم هم نيست که ديگران متوجه شوند. بله اگر شام دعوت مي کند خونه ي خود بايد همه فرزندان را دعوت کند ولي رسيدگي به آن فرزند موضوع ديگري است. مثلاً شنيده ام بعضي پدرها اين جور فرزندان را عمره مي فرستند شايد فرزندان ديگر بتوانند بروند کارخانه داشته باشند يا درآمد ميليوني، اينها را ديگر نمي توان تبعيض گفت. اين تبعيض يک نوع مساعدت بيشتر براي فرزندي است که وضع او زياد خوب نيست.
ما هر کاري مي کنيم نمي توانيم فرزندان خود را به نماز علاقمند کنيم، در خصوص حقوق معنوي فرزندان و تربيت ديني آنان چه کاري پيشنهاد مي کنيد ؟
پاسخ - اين سؤال را زياد مي پرسند. ما خوب است اول يک دسته بندي بکنيم. جوانها و نوجواناني که اهل نماز نيستند چند دسته اند: دسته ي اول معاند با نماز که مي گويند: من اصلاً نماز را قبول ندارم و از آن بدم مي آيد. اينها همانهايي هستند که قرآن کريم مي فرمايد: گروهي بودند که از قرآن خوششان نمي آمد، انگشت خود را درگوش مي کردند تا قرآن را نشنوند، البته فکر نمي کنم سؤال شما شامل اين گروه باشد. اگر يک جواني گرايشاتي پيدا کرد و با نماز عناد پيدا کرد خوب طبيعتاً با زور و جبر نمي توان او را به راه آورد بلکه بايد با کسي که قبول دارد مشاوره انجام دهد تا براي او تبيين شود که نماز مفيد است. دسته ي دوم تارک نماز است که نماز را قبول دارد و مي گويد که وظيفه است اما نمي خواند و مي گويد نه وقت آن را و نه حوصله ي آن را ندارم. دسته ي سوم مي خوانند و کج دار و مريز، ظهر را مي خوانند، اما صبح را مي خوابند و مغرب و عشاء را هم آخر وقت مي خوانند، اگر مسافرت هم بروند ممکن است همان را هم نخوانند، پس نماز آنها نماز بعضي است نه تارک کامل. دسته ي چهارم نمازخوان هايي هستند که کاهل اند، پدر مي گويد: فرزند من نماز مي خواند اما زماني که به رکوع و سجود مي رود مثل اينکه دارد الاکلنگ مي کند، بي توجه و سهل انگار است. معاند را که گفتيم مي ماند تارک الصلاة، تبعيض در صلاة و کاهل، به اين سه گروه بايد خانواده ها توجه کامل داشته باشند که اولاً از اين که هستند بد تر نشوند و نگذارند که تارک، معاند بشود؛ تبعيض در صلاة، تارک شود و يا کاهل، تبعيض در صلاة بشود. حالا اگر جوان صبح نماز نخواند ولي ظهر که بيدار شد به او بگو پسرم قضاي آن را بخوان، يک مرتبه همه را بخوان اين فرد مقيد به قضا خواندن مي شود. يا الان که حدود ساعت 5 اذان است و ساعت شش وسي دقيقه آفتاب مي زند، شما شش و بيست و پنج دقيقه که فرزندتان بايد بيدار شود و صبحانه بخورد و براي مدرسه آماده شود به او بگوييد: پسرم الان که بيدار شدي نماز خود را نيز بخوان. بايد به زبان خوش و با مهرباني عنوان کرد نبايد نماز را پيش بچه ها مغبوض جلوه داد، نبايد نزد فرزندان دين را مغبوض جلوه دهيم. بايد با مهرباني به نماز دعوت کنيم اين شيوه ي ائمه اطهار است بايد تدريجي پيش آمد. چرا در مکه خيلي چيزها حرام نبود: شراب حرام نبود، روزه واجب نبود چون کسي که با آن سابقه کفر در مکه مسلمان مي شد اگر پيامبر به او مي گفت: روزه بگير و خمس و زکات بده، شراب هم نخور، جهاد هم بکن براي او مشکل بود. بنابراين در مکه شراب حرام نبود، روزه واجب نبود، تدريجاً اين احکام آمد. يک مقداري با ملاطفت و مهرباني، البته به شيوه هاي مختلف. بعضي از بچه ها را مي توان با اين روش که امکاناتي را که مي خواهد منوط به خواندن نماز کنيم به دين آورد. البته نمي خواهم بگويم نماز ما نماز انتقامي باشد اين هم درست نيست ولي ممکن است بگوييم: فرزندم من دوست دارم تو نماز بخواني من هم اين کار را براي تو انجام مي دهم. البته گاهي هم تشر لازم است و گاهي هم بايد به خواسته هاي او بي توجه بود. مثلاً به او بگوييد تو به نماز اهميت نمي دهي چطور مي خواهي من به خواسته هاي توعمل کنم. رفتار پدر و مادر هم که اول وقت به نماز بايستند مهم است. اينکه تنظيم غذا و برنامه به گونه اي باشد که نماز هم در برنامه ديده شود. اينکه فرزند خود را با رفقاي نماز خوان همراه کرد، گاهي نوجوان در خانه است و دوست هم دارد با رفيق خود بيرون برود دوست او مي آيد و مي گويد: بيا بيرون برويم يک بستني بخوريم. سر راه حرم هم برويم نماز خود را نيز بخوانيم، يعني از طريق رفيق مي توان اين جذبه را بوجود آورد. البته همه ي راهکارهايي که گفتيم به تنهايي کافي نيست بايد توجه و عنايت کرد و نااميد هم نشد. پيامبر اکرم اين همه تبليغ کردند، نوح پيامبر نهصد و پنجاه سال تبليغ کرد عده ي کمي ايمان آوردند، نا اميد نشويم يک مقدار توجه و عنايت بيشتر بکنيم. بخش عمده ي اين بي نمازي ها معلول سهل انگاري است، يک بخش عمده هم نقش رسانه هاي ما است اين فيلم و سريالها گاهي احساسي مي شود و نماز هم خيلي در آن جايي ندارد. بايد نشان داده شود که يک بخشي از زندگي اين جوان نماز هم است، چرا توي سريال زماني که فرد به بن بست رسيد انتهاي آن يک مسجد است و فرد به مسجد مي رود، نبايد اينگونه باشد بن بست نيست. بلکه نشان دهند که آغاز راه است، نشان دادن و فرهنگ کردن اين مسئله در سريال ها مي تواند خيلي نماز را نهادينه کند و جا بيندازد. يکي هم در دانشگاه ها اگر اساتيد در صف نماز حاضر شوند مخصوصاً اساتيد غير دروس ديني مثلاً اساتيد شيمي و فيزيک، علوم پايه و مهندسي خيلي مفيد است. يعني يک استادي مثلاً استاد زيست شناسي زماني که بحث به زبان سلولي يا به تشريح عضوي در بدن مي رسد بگويد: خوب ببينيد اين دقت ظريف در اين عضو را چه کسي ايجاد کرده است ؟ خوب معلوم است خداوند. ما نبايد يک تشکري بکنيم حداقل آن نماز است، گفتار اساتيد خيلي مؤثر است.

مقام معظم رهبري در يک اجلاس نماز گفتند که بايد يک نهضت توي نماز ايجاد شود، گفتند زماني ما با هواپيما از سفر لندن مي آمديم براي تبليغ رفته بوديم، 5 يا 6 ساعت پرواز بود و وقت نماز فوت مي شد من بلند شدم و گفتم: ما مي توانيم نماز بخوانيم ؟ گفتند بله، قبله را هم مي توانيد معين کنيد ؟ گفتند بله، مي توانيد پشت کابين خلبان نماز بخوانيد، گفتم: نه همين جا مي خوانم، گفتند الان در مسير قبله هستيم، من ايستادم به نماز هفت يا هشت نفر بلند شدند به نماز خواندن، يعني اگر من بلند نمي شدم شايد بقيه هم اين کار را نمي کردند اما ديدند مي شود. بعضي ها فکر مي کنند نمي شود در هوا نماز خواند بعضي ها رويشان نمي شود، بايد اين قبح بشکند. دانشجو نبايد فکر کند اگر کسي نماز بيايد ايراد دارد، البته الان خيلي خوب شده است، الان ارزش شده است اما زمان شاه ضد ارزش بود. روي خطاب من مخصوصاً به دانشجويان خوابگاهي است آنهايي که چهار يا پنج نفر توي يک اتاق هستند، دانشجوي عزيزي که روي رايانه وقت مي گذاري، روي ورزش وقت مي گذاري، روي غذا خوردن وقت مي گذاري، بي انصافي است که روي نماز وقت نگذاري. خداوند تمام اين نعمات را به تو داده است، خداوند به تو اين درک و فهم را داده است، کافي است که يک لحظه اين گردش ذهني تو برگردد، عقب افتاده ذهني مي شوي. کافي است يک گرفتگي کوچک در رگ قلب تو ايجاد شود چند ميليون بايد خرج کني و يک فنر بگذاري. سلامت داريد، امنيت داريد، خدا به شما استعداد داده است، جواني داده است بعد احساس ضرر مي کنيد. جوانان عزيز به نماز مقيد باشيد، سريع بخوانيد ايرادي ندارد من نمي گويم با آداب آن بخوانيد، کلاً هفده دقيقه هم نمي شود، يک ربع وقت بگذاريد. اگر بلند شديد و ديديد آفتاب زده است همان موقع وضو بگيريد قضاي آن را بخوانيد نگوييد ظهر مي خوانم به خواندن همان موقع مقيد باشيد. خدا مي داند در روايات داريم که کسي که به نماز بي توجه باشد هجده بلا در زندگي او مي آيد که شش تاي آن توي همين دنيا است، يکي اينکه برکت از زندگي او مي رود. خداوند به شما روحيه مي دهد، در امتحانات به شما آرامش مي دهد، اصلاً يک احساس سبکي مي کنيد. ما انسان هستيم، عاقل هستيم، شعور داريم، درک داريم. بالاخره نمي توانيم نسبت به قضيه بي تفاوت باشيم.چطور شما اگر به کسي خدمتي بکنيد انتظار تشکر داريد ؟ گاهي اوقات براي کسي يک کاري مي کنيد و مي گوييد: نگاه کن سر خود را انداخت پايين و رفت يک تشکر هم نکرد. يک نفر مثلاً استاد شما، معلم شما انتظار تقدير دارد، الان روز معلم مي گذارند، روز دانش آموز مي گذارند. حتي خود شما چطور از پدر و مادر خود انتظار داريد تقدير کنند، تشکر کنند، اين نعمتها را خدا به شما داده چرا تشکر نمي کنيد ؟ يک وقتي به حضرت موسي خدا فرمود من را نزد مردم محبوب قرار بده، گفت چگونه؟ خطاب شد نعمت هاي من را به مردم بگو، مردم به عبادت و بندگي من علاقمند مي شوند. يک حرف هم به جوان ها بگويم: با هرکس قهر مي کنيد با خدا قهر نکنيد، اگر جويي با دريا و چشمه ارتباط خود را قطع کند مي خشکد، الصلاة وجه الدينکم نماز صورت دين است. الان آقايان چند ميليون خرج مي کنند که دندانهاي آنها صاف شود، اگر خال داشته باشند چقدر مي دهند اين خال را بر مي دارند يعني چون صورت در ديد است به آن اهميت مي دهند، حالا اگر اين خال در کف پا باشد اهميت نمي دهند چون پيدا نيست. نماز صورت دين است. چشم، ابرو و دندان نماز را، رکوع و سجده و تکبيرةالاحرام نماز، صورت دين خود را حفظ کنيد. جوان ها از تمام واجباتي که داريم، حج که خيلي هاي شما هنوز نمي خواهيد برويد، خمس که خيلي از شما در معاش مشکل داريد يعني نداريد که بدهيد، اصلاً از اين فروع دين بشماريد: حج، خمس و زکات و خيلي هاي ديگر شامل حال شما نمي شود. تمام آن چيزي که ماندگار است نماز است، ودرخواست من بعنوان يک درخواست اخلاقي اين است که اين ارتباط را با خدا حفظ کنيد و اگر بد ديديد به ما بگوييد. حالا سوال مي کنند که نمي توان به اجبار بچه را به اينکار وادار کرد و اگر اجبار در کار باشد آيا اثر تربيتي خود را دارد يا خير؟ هر اجباري هم بد نيست البته من اين را از زبان مديران مدارس مي گويم. ايشان مي گويند که ما دو هزار يا هزارمحصل داريم فقط پنج يا ده نفر از آنان نماز مي خوانند. مدام به آنها کارت مي دهند، اردو مي برند اما مي بينند که جواب نمي دهد. خدا بالاخره مردم را اجبار کرده که يک ايام خاصي به حج بيايند مي توانست بگويد در سال هروقت که خواستيد بياييد. اجبار هميشه هم بد نيست. گاهي اوقات من از مديران و مسئولان آموزشي مي خواهم که اجبار را بکار ببرند، چطور صبحگاه را اجبار مي کنند، درس پرورشي را اجبار مي کنند، نماز را هم اجبار کنند. شما فرض کنيد اردو که ثبت نام کردند بايد بيايند و اگر جلساتي را براي آموزش خانواده بگذارند بايد بيايند. کلاسها را تقسيم کنند مثلاً اولي ها شنبه تا دو شنبه، دومي ها دوشنبه تا چهارشنبه اين اجبار اشکالي ندارد. در خصوص بچه ها داريم که فرزندان خود را به نماز وادار کنيد اين به معناي تحکم و زورگويي نيست. همانطور که الان تحصيل اجباري است و اگر يک بچه اي بگويد نمي خواهم به اول ابتدايي بروم خانواده قبول نمي کند، حتي اگر بچه محکم بايستد خانواده هم محکم جلوي او مي ايستد، اين هم مانند همان نماز است. البته اگر شيوه هاي قبل جواب نداد اين شيوه را بکارببرند، اجبار خفيف نه اجبار خشن.
درباره ي رساله ي حقوقي امام سجاد (ع) بپردازيد.
رساله ي حقوقي مجموعه اي از حقوق است که امام سجاد(ع) آنها را بيان فرموده اند. بخشي از آن حقوق مردم است حالا اقشار مختلف: پدر و مادر، معلم، فرزند، حاکم، رعيت و همسايه، بخشي از آن هم مربوط به حقوق اعضاء است، نخست هم که حق خدا را مطرح کرده اند. چون بحث ما بحث فرزند است بنده اين فراز را عرض مي کنم: امام سجاد (ع) مي فرمايد واَما حَق وَلدکَ حق اولاد شما واِن تَعلم اَنه مِنکَ و مضاف عليه اول اين است که بداني اين فرزند متعلق به تو است، اگر بد شود مي گويند بچه ي فلاني و اگر خوب شود مي گويند بچه ي فلاني. من يک جمله از يک آقايي ديدم جمله زيبايي بود تحت عنوان جاهليت نو، ايشان نوشته بودند: ما قبل از اسلام را براي زنده بگور کردن دختران مذمت مي کنيم، قرآن مي فرمايد دختر هم زنده بگور مي کردند و مي کشتند از ترس گرسنگي، چطور ما اينکه در جاهليت فرزندان خود را زنده بگور مي کردند مذمت مي کنيم در حاليت در جاهليت نوين فرزندان خود را در مفاسد و شهوات زنده بگور مي کنيم. اين هم يک نوع زنده بگور کردن است، بچه اي که معتاد مي شود، بچه اي که اهل فساد مي شود، بچه اي که در مفاسد جنسي اين چنين از کف مي رود و ازدست خانواده مي رود، اينها هم زنده بگور کردن است بعضي ها حتي به مرگ فرزند خود را مي فروشند و مي گويند خدا کند بميرد.
نخستين نکته اي که بايد به آن توجه کرد اين است که فرزند از آنِ تو است و منسوب به تو است. بيرون کردن او از خانه و گفتن اينکه تو اولاد من نيستي، مانند اين است که تو به دست خود بگويي از من نيستي، يا به چشم خود بگويي از من نيستي، اولاد نور چشم انسان است. پس در روايت داريم که وقتي عيسي ابن مريم از کنار قبري عبور مي کردند صاحب آن قبر را عذاب مي کردند بعد از مدتي که از کنار آن عبور کردند فرمودند: عذاب از صاحب قبر مرتفع شد، گفتند چرا يا روح اله؟ فرمود يک فرزند صالح داشت آن فرزند يک راه خرابي را براي مردم ساخت و به خاطر اين کار مردم گفتند خدا پدر او را بيامرزد و خدا نيز پدرش را آمرزيد. در روايت داريم که با مرگ انسان اعمالي مانند نماز و روزه ي او منقطع مي شود، اما چند چيز بعد از مرگ هم ادامه پيدا مي کند يکي از آنها کتابي است که انسان نوشته است. مثلاً الان شهيد مطهري چند سال است که شهيد شده اند اما هر کسي کتاب ايشان را بخواند ثواب آن به ايشان مي رسد. يکي ديگر علمي است که گذاشته است، يکي نهري است که جاري کرده براي مردم که البته الان مي توان لوله ي آب براي مردم کشيد يا اشتراک براي مردم گرفت، يکي درختي که کاشته باشد. انسان بعد از مرگ خود همواره از هر يک از اعمال ثمره مي برد به اينها مي گويند: باقيات و صالحات. يکي ديگر ولد صالح است که به خاطر آن مي گويند خدا او را بيامرزد.

لذا امام سجاد (ع) مي فرمايد نخستين چيزبه عنوان پيش فرض است و هنوز به وظايف نرسيده مي فرمايد: اين بچه مضافٌ اليه تو است، هرچه باشد فرزند تو است، بايد بداني که اعمال او اعمال تو است، روش او روش تو است، منش او منش تو است و به يک شکلي پاره ي تن تو است چون مسئول اعمال او هستي نه در قيامت که بين مردم. وقتي او يک کاري را انجام داد مي گويند اين پسر چه کسي است ؟ پسر فلاني. حالا اين وظايف چيست، حا لا که معلوم شد پاره ي تن من است: اِنکَ مَسئولٌ اما وليته مِن حُسنُ الاَدب نخست آن است که به او ادب ياد بدهي. مي دانيد ما در روايت داريم لا ميراثَ کَل اَدب. امير المؤمنين در نامه ي 31 نهج البلاغه مي نويسد: پسرم من خودم شروع کردم که آداب را به تو بياموزم. ادب هم که مي گوييم صرف گفتن نيست، شايد اصلاً بچه نصيحت گريزي هم داشته باشد. ادب اين است که مثلا پدري در خانه دروغ نمي گويد بچه صادق بزرگ مي شود، پدري که در خانه منظم است بچه اهل نظم بار مي آيد، پدري که خوش خلق است، اهل فحش دادن نيست بچه خوش خلق از آب در مي آيد. اين همه تعليم است پدري که سيگار مي کشد و معتاد است اينها طبيعتاً يک الگوي عملي است. مي گويند رطب خورده منع رطب چون کند ؟ فرهنگ معصومين ما اين را نشان مي دهد از ابتدا خود ايشان اهل عمل بودند، در خانه ي محقر حضرت زهرا حسنين تربيت شدند، زينبين تربيت شدند، ثروت نبود، گاهي آنها شب ها گرسنهمي خوابيدند ولي مي ديدند که مادر از سر شب تا صبح دعا مي کند. مي فرمايد شبهاي جمعه اي ديدم تا عمود صبح مادر من دعا مي کند و مدام هم براي همسايه، گفتم مادر جان براي خودت. فرمود: الجار ثم الدار. امام حسن (ع) در اين خانه تربيت مي شود در اين خانه اي که هرغريبي به مدينه مي آيد سراغ آن را مي گيرد، يا آن طور انفاق به مردم مي کند. پس نکته ي اول حسن ادب است که بيشتر آن با آداب عملي که والدين دارند ميسر است. دومين وظيفه دلال عَلي رَبِه فرزندان خود را به خداوند راهنمايي کنيد که بدانند خالقي دارند، به عبارت ديگر دين داري را در آنها تقويت کنيد. البته معرفي خدا براي بچه ها در مقاطع سني مختلف متفاوت است، اگر خود شما نمي توانيد آن را بيان کنيد مکان هايي است که توحيد مي گويند و کتاب هايي نيز در اين خصوص وجود دارد. ما واقعاً چقدر کتاب ديني براي فرزندان خود مي خريم. بين اين همه کتاب و سي دي که براي آنها مي خريم چه تعداد آنها آموزش احکام، آموزش قرآن و رفع شبهات است ؟ خوب يکي از راه ها دلالت به خدا است. سومين وظيفه والمعونه له علي طاعته شما او را کمک کنيد در راه بندگي خدا. بالاترين ارزش در زندگي بندگي است و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون اين ليعبدون. اين بخشي از رساله ي امام سجاد(ع) است که در اينجا ايشان فرمودند، البته عنايت داريد که روايات ما بايد در کنار هم چيده شود و مکمل هم باشند. امام در اين روايت به سه حق اشاره فرموده اند ولي ما در روايات ديگر حقوق ديگري هم داريم که بنده به بعضي از نکاتي که پيامبر فرمودن اشاره مي کنم: حق فرزند بر پدر سه چيز است اول اينکه نام نيکو براي او انتخاب کند، دوم اينکه کتابت به او ياد بدهد، سوم اينکه وقتي بالغ شد فوراً او را شوهر بدهد (اذا بلغ يزوجه). در جامعه ي ما الان سن ازدواج بالا رفته است، در ايام ماه رمضان من در جايي منبر داشتم خانمي برايم نامه نوشته بود که ما چهار خواهر هستيم که پدرما نمي تواند کار کند يا کار نمي کند، ايشان مرتب پاي سخنراني شما و حرم مي آيد ايشان سه يا چهار دار قالي براي ما زده و ما اين قالي ها را مي بافيم زماني که پايين مي آيد آنها را مي فروشد و پول آن را نيز به ما نمي دهد، تمام انگشتان ما از شدت قالي بافي زخم شده است، ضعيف و بيمار شده ايم، يکي از ما سي سال دارد و ديگري بيست و هشت سال، يعني ما منبع درآمد براي پدرمان شده ايم و هرچه خواستگار داريم رد مي کند. يا خانمي فرهنگي مي گفت پدر من مي گويد اگر تو ازدواج کني چه کسي ديگر نان ما را بدهد من شده ام نان آور خانواده. خوب اينها ظلم است، پدر عزيز دختر سي ساله ي شما الان بايد مادر باشد، مي گويند بعد از سي و پنج سالگي نبايد زايمان کرد، دختر شما بايد بچه بزرگ کرده باشد طعم مادري را چشيده باشد، متأسفانه اين جور ظلم ها در جامعه وجود دارد.
آيا سخت گيري هايي که براي ازدواج جوان ها چه از طرف خانواده دختر و چه از طرف خانواده پسر وجود دارد در واقع پايمال کردن حق آنها است ؟
بله اين در واقع يک نوع تضييع حق است. بالاخره وقتي ما يک جواني را مجرد نگاه مي داريم خداي ناکرده دچار معصيت مي شود حتي اگر دچار معصيت هم نشود بواسطه اين مقررات دست و پاگير اذيت مي شود و آزار مي بيند. مسلم خانواده هايي که ازدواج را به خاطر اين مقررات دست و پاگير به تأخير مي اندازند باعث تضييع حقوق مي شوند. اگر طرفين يک مقدار کوتاه بيايند، توقعات را پايين بياورند مشکل حل مي شود. نبايد اين قدر بحث ازدواج دچار مشکل و معضل باشد، حالا من فقط از باب يکي از سه حقي که رسول خدا فرمودند مي گويم اينکه وقتي فرزند شما بالغ شد او را به ازدواج در آوريد. خيلي به اين مهم سفارش شده است که در همان نوجواني فرزندان ازدواج کنند. سن نبايد بالاتر رود که در اين صورت توقعات هم بالا مي رود. در يک روايت ديگر باز رسول خدا حقوق فرزند بر پدر و مادر را اينگونه فرموده اند: احبوا الصبيان بچه ها را دوست داشته باشيد اين از حداقل حقوق است. اگر چند مرتبه هم حسن و حسين خدمت رسول اله مي رسيدند ايشان هر بار آنها را مي بوسيدند. مکرر شنيديد که ايشان دست زهراي مرضيه را مي بوسيدند، کدام پدري دست دختر خود را مي بوسد. وقتي حضرت فاطمه وارد مي شد پيامبر بلند مي شدند، وقتي مسافرت مي رفتند آخرين خانه اي بود که در آنجا حضور مي يافت و زماني که برمي گشتند اولين خانه اي بود که به آن وارد مي شدند. در نکته اي ديگر حضرت فرمودند زماني که به فرزندان خود وعده مي دهيد به قول خود عمل کنيد، نگوييد بچه است حالا يک چيزي من گفتم. خوب بطور کلي کتابهايي در خصوص حقوق پدر، حقوق مادر و حقوق فرزندان نوشته شده است، حالا که بر روي حقوق فرزندان تأکيد کرديم بايد بگويم يک حقوقي هم به گردن فرزندان است که همان رعايت حقوق پدر و مادر مي باشد.
حرف آخر من در اين برنامه آن است که هر کسي اگر حقوقي که به گردن او است رعايت کند خيلي از اين درگيري ها و نزاع ها، طلاق ها و اختلاف ها کاهش پيدا مي کند. شما مي دانيد آمار مسائل قضايي و جرائم در کشور ما بالا است درصورتي که در بسياري از کشورهايي که حتي اين سابقه ي ديني را هم ندارند اين قدر آمار طلاق، جرم و جنايت و آمار درگيري بالا نيست. اگر واقعاً در خيابان ماشين ها به حق خود قانع باشند وهرکس در مسير خود حرکت کند، کاسب حق خود را و مشتري حق خود را رعايت کند، زن حق خود و مرد حق خود را رعايت کند مشکلات کمتر خواهد شد. البته بايد يک تلطيفي هم در اين مجموعه حقوق بياوريم بنام گذشت، بالاخره همه ي ما با رعايت هايي که مي کنيم شايد من به عنوان يک پدر بعلت وارد نبودن نتوانسته باشم بعضي از حقوق را نسبت به فرزند اول خود رعايت کنم. آقا پسرها و دختر خانم ها پدر شما قصد سوء نداشته است او را عفو کنيد، مثلاً اسم، خوب مي توان آن را تغيير داد. گاهي بعضي از نکات بد قابل جبران است و بايد گذشت و عفو کرد. به عبارت ديگر اين بحثي که ما در اين هفته و هفته ي گذشته بيان کرديم زماني شکل زيبايي به خود مي گيرد که مسئله عفو و گذشت هم در آن دخيل باشد. الان بعضي از خانواده ها مي گويند شما حقوق زن را گفتيد اما شوهر من رعايت نمي کند يا زن من رعايت نمي کند، خوب شما ببخش انشاء اله رعايت مي کند، گذشته را شما ببخشيد. خذالعفو و الامر بالعرف و اعرض عن الجاهلي اين آيه در واقع رمز موفقيت پيامبر است. خذ العفو واقعاً چه قدر در قرآن داريم اگر قدري در کم لطفي هايي که در حقوق بوده، گذشت صورت گيرد خيلي از اين مسائل زيباتر خواهد شد.



ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها