اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

95-08-26-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

تاريخ پخش: 26-08-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

مگير از زائرانت لحظه‌اي فيض زيارت را *** نبند اينگونه بر ياران خود راه سعادت را

گدايانت ز شوق وصل مي‌آيند و مي‌گويند *** مگير اي شاه از ما پاپتي‌ها اين محبت را

نجف تا کربلا عشق است، موکب موکبش رحمت *** خدا بخشيده انگاري به خُدّامت سخاوت را

چنان گرد تو مي‌آيند خلق الله از هر سو *** تداعي مي‌کند هر اربعين روز قيامت را

تو با هفتاد و دو يارت به روي نيزه‌ها رفتي *** و آوردي کنار خويش هفتاد و دو ملت را

اگر داغي به پا دارند، تاول نيست مي‌دانم *** زمين بوسيده در هر بار پاي زائرانت را

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيزم. بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوب و نازنين‌مان. در آستانه اربعين سيدالشهداء، آرزو مي‌کنم عزاداري‌هاي شما قبول باشد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.

حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. صلي الله علي الباکين حسين(ع). من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب دارم. چه آنهايي که در مسير رفتند، چه آنهايي که دل‌هايشان را از دست دادند، عرض سلام و ادب و تسليت ايام دارم. اميدوارم با اربعين امام حسين به استقبال امام زمان(عج) برويم. (قرائت دعاي فرج) هديه به آقايمان امام زمان و همه گريه‌کنان ابا عبدالله الحسين، صلواتي را هديه کنيم.

شريعتي: گفتند من دختري هجده ساله هستم و بسيار عاشق امام رضا هستم. به پيروي از ايشان علاقه‌مند هستم و هميشه راضي به رضاي خدا بودم. ولي اطرافيان نمي‌گذارند اين رضايت ادامه داشته باشد. ايشان گفتند: من داراي ظاهري معمولي و قد کوتاه هستم. دوستانم به خاطر اين مسأله مرا مورد تمسخر قرار مي‌دهند. از همه بدتر خانواده و مخصوصاً مادرم است که به علت شکل ظاهري و نداشتن خواستگار آن را هم به خاطر ظاهر من مي‌دانند مدام مرا سرزنش مي‌کنند. من نمي‌دانم مگر همه ما مخلوق آن کسي که آفريننده‌ي زيبايي‌ها است، نيستيم؟ پس چطور ديگري را کمتر از خودمان مي‌دانيم؟ به داد من برسيد که ديگر دارم به يک انسان ناشکر تبديل مي‌شوم. اوايل مي‌گفتم: چه خوب است که زيبايي و پول ندارم و اگر کسي مرا بخواهد به خاطر خودم من را مي‌خواهد. نه بخاطر چيزهاي ديگر. اما آنها با سرزنش‌هاي ديگران دارند نظر مرا عوض مي‌کنند و يک طور ديگر به زندگي نگاه مي‌کنم.

حاج آقاي ماندگاري: من يک روي سخنم با اين دختر خانم و امثال اين بزرگوار هست. دختر خانم‌ها و آقا پسرهاي نازنيني که به حسب ظاهر از شکل و قيافه خوبي به قول خودشان برخوردار نيستند. سه سفارش به اين عزيزان مي‌کنم. حتماً در منزل اول صبور باشند. کسي صبور است که اعتماد دارد. اعتماد دارد که خدا به او ظلم نکرده است. اگر خداي عادل يکجايي به حساب ما يک مقدار کم هست، جاي ديگر چند برابر جبرانش کرده است. يا در دنيا، يا در آخرت، من اميدوارم خدا براي اين بزرگوار يک عطيه‌اي را گذاشته باشد، که آن هديه سراغش بيايد، و به قول خودش به خاطر ارزش‌هايش او را قبول کند نه به خاطر طنازي و شکل و قيافه‌اش. يقيناً اگر صبوري کند در مسير بندگي خدا به آن عطيه‌ي الهي مي‌رسد. ولي اگر ناشکري کند، ناشکيبا باشد از جاده خارج شده و شايد نتيجه به او نرسد. نه فقط از لحاظ شکل و قيافه، بعضي‌ها هم از لحاظ اقتصادي، بعضي از لحاظ مشکلات ديگري يک مقدار کمبود دارند. همه آنهايي که احساس کمبود مي‌کنند، سفارش دين اين است که اول به خدا اعتماد کنيد و صبر کنيد. منزل دوم منزل شکر است. اگر بداند خدا با صبرش چقدر به او پاداش مي‌دهد که اصلاً قابل مقايسه با صبر و ابتلائش نيست، تشکر هم مي‌کند. مي‌شود «اللهم لک الحمد حمد الشاکرين لک علي مصابهم» منزل سوم که سفارش مي‌کنم، منزل رضا است. صبور باشد، «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين‏» (بقره/155) شاکر باشد «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ‏ الشَّكُورُ» (سبأ/13) «لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُم‏» (ابراهيم/7) بايد راضي باشد. «رَضِيَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه‏» (مائده/119) چون ايام متعلق به امام حسين است، امام حسين در شديد ترين حالت فرمودند: خدايا راضي هستم. صبر اعتماد به خدا مي‌خواهد. شکر، به آن تجارت فکر مي‌کند و تشکر مي‌کند و رضا به وصل فکر مي‌کند، «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ‏ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة،فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏» (فجر/27 و 28) مي‌گويد: نزد خودم بيا! خواهر خوبم، دختر خوبم، پيش خدا رفتن هزينه دارد. رابطه‌ات را با خدا به هم نزن. اعتماد به خدا را حفظ کن. اعتقاد به خدا را حفظ کن. اتکال و اعتماد به خدا را هم حفظ کن. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏» (طلاق/3) چرا خدا اين آيه را فرموده است؟ ولو پدر و مادرت به تو متلک بگويند. ولو همکلاسي‌هايت به تو متلک بگويند. مي‌ترسم اين تکه را بگويم. شايد تا آخر عمرت هم کسي تو را نپذيرد، اما خدا براي تو بس است. رابطه‌ات با خدا و امام رضا به هم نخورد. ما در اصلاح رابطه‌ي آدم‌ها با خدا و امام رضا و در تخريب چه نقشي داريم؟ به نظر شما آيا آدم عاقل دوست دارد رابطه کسي را با خدا و امام رضا خراب کند؟ قطعاً نه. آيا دوست داريد با تخريب رابطه‌ي کسي با خدا و امام رضا براي خودتان وزر و وبال درست کنيد؟ قطعاً نه. من مي‌خواهم بگويم از تکه انداختن و متلک گفتن، از نيش زدن دو چيز عايد اين گروه مي‌شود.

1- اول داريد به خودتان ظلم مي‌کنيد. تمسخر و نيش و کنايه زدن فقط بار خودتان را سنگين مي‌کند. يک ذره وجدان خودتان را قاضي کنيد، هيچ آدمي بار قيامت خودش را سنگين نمي‌کند. 2- شما به اين آدم نيش بزنيد و تکه بياندازيد، قيافه‌اش عوض مي‌شود؟ نه. قدش بلند مي‌شود؟ جراحي زيبايي مي‌شود؟ نه. فقط رابطه‌اش با خدا و امام رضا به هم مي‌خورد. مي‌گويد: اي خدا مثل اينکه من بنده اندر تو بودم، به بقيه زيبايي دادي و به من ندادي. به بقيه پول دادي و به من ندادي. به بقيه امکانات دادي و به من ندادي. به بقيه قد و قواره دادي و به من ندادي. چقدر براي بنده روز قيامت خجالت آور باشد که به من بگويند: به جاي اينکه رابطه‌ي يک بنده با خدا را اصلاح کني، خراب کردي. هنر تو همين بود؟ مادر بزرگوار که مي‌خواستي فرزندت را در آغوش خدا بزرگي کني، فقط هنرت اين بود زدي رابطه‌ي بچه‌ات را با خدا خراب کردي؟ اين مورد فراواني زياد دارد. همه افراد در دارايي و علم و ثروت و زيبايي با هم متفاوت هستند. آيا آن کسي که ندارد بايد رابطه‌اش را با خدا خراب کنيم؟ يا بگوييم:

خدا گرد ز حکمت ببندد دري *** ز رحمت گشايد در ديگري

اصلاً غصه نخور. اگر خدا اين را نداد، هنر ديگري به تو داد. خياطي بلد هستي. گلدوزي بلد هستي. اخلاقت خوب است. دارايي‌هايش را يادآور شويم.

ما در انتخاب همسفر و همراه کدام را انتخاب مي‌کنيم؟ يک نفر از لحاظ قيافه و زيبايي يک يک است. از لحاظ پول و امکانات يک يک است. ولي اخلاقش خيلي بد است. حتي براي يک ساعت همسفري حاضر هستيم کنار ما باشد؟ براي همکار بودن حاضر هستيم کنار ما باشد؟ نه. ولي يک نفر قيافه آن چناني ندارد. ولي چقدر اخلاقش خوب است. زودتر از همه سلام مي‌کند. کمک مي‌کند. خوش‌بين و خوش قلب و خوش زبان است. دوست داريم کدام يک همراه ما باشد؟ همسفر و همکار ما باشد؟ قطعاً همه مورد دوم را انتخاب مي‌کنند. کساني که اينها را به عنوان شريک زندگي انتخاب مي‌کنند، قول مي‌دهم شاکر خدا خواهند بود.

در جايي خواندم يک همکلاسي مي‌خواست يک همکلاسي ديگر را به دوستش يادآوري کند. فلاني را يادت هست؟ کدام؟ آن کسي که زودتر از همه سلام مي‌کند. آن کسي که وقتي وارد کلاس مي‌شود آشغال ببيند برمي‌دارد. آن کسي که روي باز خوشي با همه دارد. آن کسي که درسش از همه بهتر است. هرچه آدرس مي‌داد اين رفيقش يادش نمي‌آمد. آخر گفت: آنکه با ويلچر مي‌آيد. آهان! معلوله را مي‌گويي! من که اينطور مي‌گويم يعني آن همه زيبايي را نديدم. اين يک نقص را ديدم. ولي آن آدم چقدر قشنگ، زيبايي‌هاي او را ديده بود.

عزيز بزرگواري مي‌گفت: قديم‌ها که چاپخانه‌ها حروف چيني داشتند، نسخه‌ها را با هم مقابله مي‌کردند که اين چاپ غلط نداشته باشد. مي‌گفت: من فوق تخصص در غلط يابي شده بودم. يک کتاب را براي چاپش حسابي غلط يابي شده بود. يک نفر گفت: هرکس از اين کتاب غلط پيدا کند، جايزه مي‌دهم. تا نسخه را به من دادند، انگار غلط‌ها پيش رويم نمايان مي‌شد چون چشم من غلط ياب شده بود. زود غلط‌ها را به او نشان دادم. تا غلط‌ها را نشان دادم يک تلنگر به خودم زدم. عجب، اين کاري که ما داريم در نسخه‌هاي چاپي غلط پيدا مي‌کنيم، نکند نگاه مرا هم در زندگي غلط ياب کرده باشد؟ عيب ياب کرده باشد؟ هرکسي را که مي‌بينم به جاي ديدن حسن‌ها، عيب‌هايش را ببينم. کارم را عوض کردم!

پدر و مادرها، دوست‌ها، معلمين، مسئولين، مردم، همه کساني که اين بحث را دنبال مي‌کنيد. عيب‌ياب و غلط ياب شويم، هم خودمان اذيت مي‌شويم. هم بار خودمان را سنگين مي‌کنيم و هم رابطه‌‌ي مردم را با خدا و اهل‌بيت بر هم مي‌زنيم. اميدواريم دختر خانم گل، اول در منزل صبوري، بعد در منزل شکر و بعد در منزل رضا قدم بگذارد. اميدوارم همه يک مقدار نگاهمان را اصلاح کنيم. نه بار خودمان را سنگين کنيم، نه رابطه‌ي کسي را با خدا و اهل‌بيت بر هم بزنيم. که قيمت اين خيلي گران مي‌شود. جبرانش خيلي سنگين است.

شريعتي: گفتند اين حرف من درد بسياري از جوان‌ها و نوجوان‌ها است. من يک پسر شانزده ساله هستم که در يک خانواده مذهبي بزرگ شدم. يک سال است به سن تکليف رسيدم. فرايض ديني‌ام را انجام مي‌دهم. اما يک مشکل بزرگ دارم. باور کنيد اين نامه را با بغض و ناراحتي نوشتم. چون از گناه کردن خسته شدم و ناراحت هستم. من گاهي اوقات درگير عکس‌ها و فيلم‌هايي مي‌شوم که نبايد بشوم. به خدا قسم هروقت اين عکس‌ها و فيلم‌ها را مي‌بينم بعدش خيلي از کرده خود پشيمان مي‌شوم. احساس مي‌کنم امام زمان به من نگاه مي‌کند و به حالم و به روزم گريه مي‌کند. تا به حال بارها توبه کردم اما هيچ فايده نداشته است. سؤالم اين است که چرا دين اسلام با اينکه دين کاملي است اما برنامه‌اي براي افراد همسال من ندارد که دچار گناهي اين چنيني نشويم؟ درست است که بايد خواسته‌هاي قلبي و نفساني را کنترل کنيم و صبر کنيم. اما باور کنيد نمي‌شود. متأسفانه بستر گناه خيلي فراهم است. خواهش مي‌کنم به سؤال من پاسخ بدهيد و به من کمک کنيد.

حاج آقاي ماندگاري: اين سؤال را از سه جهت انشاءالله پاسخ خواهم داد. در شهري بودم نوجوان عزيزي هم سن ايشان اشک مي‌ريخت که نمي‌خواهم گناه کنم اما در گناه افتادم. من هم توصيه‌هايي به او کردم. اولين نکته هم که به ايشان مي‌گويم اين است که آنهايي که مي‌خواهند جوان‌هاي ما پاک نباشند، بارها گفتم که شيطان فوق تخصص نياز شناسي است. از آنجايي که به حضرت آدم گفت: تو نياز به جاودانگي داري. اين درختي که خدا گفته نخور، درخت جاودانگي است. در سوره طه و اعراف مي‌گويد: شجره خُلد است. دشمنان امروز مي‌دانند نياز نوجوان ما يا اين فضاي باز جامعه نياز غريزه‌ي جنسي است. نياز شهوتي است. از يک جهت هم مي‌گويند: شرقي‌ها مخصوصاً کشورهاي اسلامي يک شرم شرقي دارند. اين جوان در خيابان کمتر دنبال ارضاي غريزه‌ي جنسي‌اش مي‌رود. در جاهايي که ديده مي‌شود کمتر مي‌رود. لذا فضاي مجازي را براي اين کار راه اندازي کردند. چون فضاي مجازي آن شرم شرقي را از بين مي‌برد. در خلوت خودت، يک گوشه پتو روي سرت بکش که کسي نفهمد. در اتاق خلوت و شبانه کسي هم متوجه نمي‌شود. در موبايلت هرچه خواستي ببين. لذا بچه‌هاي ما را در فضاي مجازي آلوده مي‌کنند، اين آتشفشان شهوت در وجودشان فوران مي‌کند، بيرون هم خودشان را نمي‌توانند کنترل کنند.

يک برچسب اندازه دو بند انگشت روي موبايل بزنند. روي اين برچسب اين آيه قرآن که مي‌گويد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» (علق/14) را بنويسند و بالا يا پشت موبايلشان بزنند. اين آيه مي‌گويد: نقطه‌ي کور در عالم وجود ندارد. همه جا دارند تو را مي‌بينند. روي لب تاب و موبايل و اتاق و ميز و خودکارم هم مي‌توانيم بنويسيم.

يک شخصي نزد امام حسين(ع) رفت و فرمود: من نمي‌توانم گناه نکنم. حضرت فرمودند: يک جايي برو و انتخاب کن که خدا تو را نبيند. هرچه مي‌خواهي گناه بکني، بکن.

من اين آيه را هر روز ببينم. بدانم اگر بابا نمي‌بيند، خدا مي‌بيند. مادر نمي‌بيند، خدا مي‌بيند. دوست نمي‌بيند، خدا مي‌بيند. همين که بدانم نقطه کور و نديدني در عالم وجود ندارد. اين يک توصيه بود که شايد کساني را که به خواب عميق نرفته‌اند را بيدار کند.

نکته دومي که مي‌خواهم بگويم اين است که قفل شکن روي موبايلم را هم بردارم. چون اگر فيلتر شکن باشد خود به خود مي‌زنم و عکس‌ها را هم باز مي‌کنم. اين را پاک کنم. من قول مي‌دهم با همين يک کار امام حسين ثواب زيارت اربعين را به شما مي‌دهد. يا اينکه گوشي‌هاي هوشمند خودمان را عوض کنيم. يک گوشي ساده دست بگيريم. اين هجرت از زمينه گناه به زمينه بندگي را به امام حسين هديه کنم. اميرالمؤمنين فرمودند: «أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد» هرکس مي‌خواهد به ما کمک کند، به ما هديه بدهد، از زمينه‌هاي گناه پرهيز کند. کنترل در زمينه‌هاي گناه داشته باشد. تلاش و استقامت داشته باشد.

توصيه دوم که پرسيدند: اسلام چه نسخه‌اي دارد؟ بيکاري محل تخم گذاري شيطان است. وقتت را پر کن شيطان تو را اذيت نمي‌کند. اين نوجوان شانزده ساله بايد وقتش را با چه پر کند؟ 1- با درس خواندن، روزانه يک سوم از وقتت را با مطالعه درسي پر کن. 2- روزي سه ساعت هم براي تفريح و ورزش بگذار. ساده ترين ورزش پياده روي است. اصلاً روايت داريم دردهايتان را با پياده روي مداوا کنيد. لذا حضرت آقا هم براي جوان‌ها توصيه به ورزش کردند. 3- عبادت‌هايت را به صورت نحو احسن انجام بده. تو اگر يک انس مختصري با قرآن داشته باشي، تقريباً بايد روزي يک ساعت و نيم براي عبادت خودت بگذاري. 4- روزي يک ساعت و نيم هم براي خوراکت بگذار. تا اينجا چهارده ساعت شد. 5- روزي يک ساعت هم براي مطالعه غير درسي بگذار. 6- روزانه هشت ساعت هم استراحت کن. 7- روزي يک ساعت هم براي بهداشت فردي وقت بگذار. خودت لباس‌هايت را بشوي و مرتب کن. خودمان بايد خودمان را کنترل کنيم. دين مي‌گويد: «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3)

سومين نکته هم به پدر و مادرها مي‌گويم. پدر و مادرها که مسئوليت تربيت بچه‌ها را دارند. الآن ايشان هفت سال سوم است. در هفت سال دوم آموزش‌هاي ديني بدهند. اگر خودشان نمي‌توانند دست بچه را در دست مسجد و هيأت و کانال فرهنگي و بسيج بگذارند. در هفت سال سوم يک مقدار مسئوليت خانواده را به او بدهند. پدر يک مقدار مسئوليت پدرانه را به پسر بدهد و مادر مسئوليت‌هاي مادرانه را به دختر بدهد. وقتي بچه‌شان با عرضه شد، چرا زودتر ازدواجش ندهند؟ آخرين حرف دين اين است که وقتي بچه شما خوب و با عرضه و با لياقت و ديني تربيت کرديد، اين گل شکوفا شده است. زود ازدواجش بدهيد و در گردونه‌ي مسئوليت پذيري بياندازيد. هفت سال سوم که وزير است چون مسئوليت پذير است. انشاءالله بار زندگي را هم برخواهد داشت.

شريعتي: امروز صفحه 401 قرآن کريم، آيات 39 تا 45 سوره مبارکه عنکبوت براي شما تلاوت مي‌شود.

«وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَيِّناتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كانُوا سابِقِينَ «39» فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «40» مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «41» إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «42» وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ «43» خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ «44» اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ «45»

ترجمه: و قارون و فرعون و هامان را (نيز هلاك كرديم)؛ و به راستى موسى همراه دلايل روشن (و معجزات) به سوى آنان آمد، (ولى) آنان در زمين تكبّر و سركشى كردند، و (با اين همه) نتوانستند (بر خدا) پيشى گيرند (و از عذاب الهى فرار كنند). پس هر يك (از آنان) را به (جرم) گناهش گرفتار (عذاب) كرديم، پس بر بعضى از آنان باد شديد ريگ افشان فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه‏ى آسمانى (و بانگ مرگبار) فرا گرفت، و برخى را در زمين فرو برديم، و بعضى ديگر را غرق كرديم؛ وچنان نبود كه خداوند بر آنان ستم كند، بلكه خودشان بر خود ستم كردند. مَثَلِ كسانى كه غير خدا را سرپرست خود برگزيدند، همانند مَثَل عنكبوت است كه (براى خود) خانه‏اى ساخته؛ و البتّه سست‏ترين خانه‏ها خانه‏ى عنكبوت است اگر مى‏دانستند. همانا خدا آنچه را غير از او مى‏خوانند، هر چه باشد مى‏داند، او عزيز و حكيم است. و اين مثل‏ها را براى مردم مى‏زنيم؛ امّا جز دانشمندان و آگاهان، كسى آن را درك نمى‏كند. خداوند آسمان‏ها و زمين را به حقّ آفريد، همانا در اين آفرينش، براى اهل ايمان نشانه‏ى قطعى است. آنچه را از كتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت كن و نماز را به‏پادار، كه همانا نماز (انسان را) از فحشا و منكر باز مى‏دارد و البتّه ياد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهيد مى‏داند.

شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.

حاج آقاي ماندگاري: آيه 41 مؤيد قشنگي است براي دو پاسخي که به عزيزان داديم. «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ» آنهايي که فرزندان خودشان را بخاطر شکل و قيافه و نداري‌ها تمسخر مي‌کنند، در واقع دارند آنها را از خانه محکم توحيدي و بندگي خدا و از اين وادي امن بيرون مي‌آورند، وقتي او به خدا بدبين شود و به غير خدا خوش بين شود، خانه عنکبوتي مي‌شود. خوب است که بچه‌هايمان را از خانه امن به خانه عنکبوتي بياوريم؟ آن جوان شانزده‌ ساله‌اي که در وادي خداست و مي‌گويد: واجباتم را انجام مي‌دهم، تا زماني که در وادي خداست، خانه امن است. ولي وقتي در گناه رفت، به خانه عنکبوتي رفته است. اگر خوب است که اسباب انتقالمان را از خانه امن به خانه عنکبوتي فراهم کنيم، هرجا دلمان خواست پرسه بزنيم. در هر فضايي هر عکس و فيلمي را خواستيم نگاه کنيم. ولي اگر خانه‌ي امن الهي مطمئن‌تر است مراقب گناه باشيم!

شريعتي: اين سؤال را خيلي پرسيدند و خيلي‌ها خودشان را سرزنش مي‌کنند که چه اتفاقي افتاده که امسال من زائر اربعين نشدم؟ چرا من انتخاب نشدم و نرفتم؟ حالا که جا ماندم چه کنم؟ پرسيدند: سه سال است که من خيلي دوست دارم کربلا بروم و از امام حسين هم خيلي خواستم. ولي انگار اصلاً امام حسين مرا نمي‌بيند. چه برسد به اينکه بخواهد صداي مرا بشنود؟ آيا امام حسين هم پارتي بازي مي‌کند؟ آيا واقعاً من لياقت يکبار زيارت با معرفت را ندارم؟ دوباره اربعين شد و حسرت زيارت امام حسين! امام حسين امسال هم زائران پارسال را طلبيد. واقعاً خسته شدم.

حاج آقاي ماندگاري: ما اعتقادمان بر اين است که يک ديدن در چشم است و يک ديدن در دل است. چرا به خودمان اجازه بدهيم اينطور بگوييم که امام حسين ما را نمي‌بيند. پيامبر اکرم 1400 سال پيش وقتي آيه‌ي 54 سوره مائده نازل شد، کساني را با چشم دل ديدند که هنوز به دنيا نيامده بودند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْم‏» اميرالمؤمنين در يکي از جنگ‌ها وقتي يک نفر دير رسيد، غصه‌دار بود که چرا دير رسيده است، کساني را ديدند که هنوز به دنيا نيامده بودند. فرمودند: کساني اسمشان در جنگ با ما نوشته شد که هنوز به دنيا نيامدند. چرا ما آنها را مثل خودمان نگاه مي‌کنيم؟ همين عزيز بزرگواري که اين پيام را دادند، چند بار اين پيام را شنيدند که: «در يمني، پيش مني *** پيش مني در يمني» اويس قرني خيلي پيغمبر را دوست داشت. ولي تا آخر عمرش در چشم پيغمبر نرسيد. يکبار هم که مي‌خواست پيغمبر را ببيند، پيغمبر در مدينه نبود. فهميد مادرش به او احتياج دارد، گفت: فرمان پيغمبر از ديدن پيغمبر واجب‌تر است. من که يقين دارم همه بينندگان و شنوندگان دوست داشتند بروند، اما يک واجبي، يک مسئوليت کار و پدر و مادر و خانواده‌اي، آنها را مانع از رفتن شد. «بعد منزل نبود در سفر روحاني» ما مي‌دانيم ميليون‌ها نفر را با پاي جسمشان رفتند و ميلياردها نفر با پاي دلشان بروند. مگر ما معتقد نيستيم که هر دلي که ياد امام حسين باشد، حرم امام حسين است؟ شما در گوشه خانه‌‌ات نشستي، عزيز بزرگواري که نتوانستي کربلا بروي. به ما وعده دادند هرجاي عالم باشيد، زير آسمان سه مرتبه بگوييد: صلي الله عليک يا أباعبدالله... زائر امام حسين محسوب مي‌شوي.

به ما وعده دادند هرکس عمل قومي را دوست داشته باشد، به آن قوم محشور مي‌شود. خدايا تو شاهد باش ما و همه عزيزاني که دارند به اين برنامه خدمت مي‌کنند، همه بينندگان و شنوندگان دوست داشتند زائر پياده اربعين امام حسين باشند. بنا به وعده‌اي که دادند خدا آن ثواب را به ما مي‌دهد.

شريعتي: ياد کلامي از شهيد آويني افتادم که گفتند: به جاي اينکه با زبان زيارت عاشورا بخوانيم، در خيل اصحاب آخر الزماني امام زمان، با دل به زيارت عاشوا برو. خيلي از چيزها در اين سيستم و اين اتفاقاتي که مي‌افتد دست ما نيست و با حساب و کتاب‌هاي ما جور در نمي‌آيد. انشاءالله دعا کنيم سال آينده همه زائر امام حسين(ع) باشيم.

حاج آقاي ماندگاري: خدا به دعاي همه اربعيني‌ها که در هر کجاي عالم «صلي الله عليک يا أباعبدالله» مي‌گويند، فرج آقاي ما را برساند. با فرجي که در فرج امام زمان هست به همه بشريت و مسلمين و همه گرفتارها فرج عنايت بفرمايد. زيارت خانه‌اش، قبور اوليائش با نابودي دشمنان و با عافيت و معرفت نصيب و روزي همه ما بگرداند. باران رحمتش را بر ما نازل بفرمايد. همه مريض‌ها و گرفتارها رفع گرفتاري بفرمايد. اموات و شهدا و امام ما و شهداي مدافع حرم را با اولياي خود محشور بفرمايد. خدا انشاءالله آنچه به زائرين اربعين امام حسين وعده داده است، به همه آنهايي که در اين ايام يا حسين مي‌گويند، عنايت بفرمايد.

شريعتي: السلام عليک يا ابا عبدالله...

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها