اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

88-12-08-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري- پرسش وپاسخ

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

- پرسش وپاسخ

88-12-08

سوال – مدل هاي پاسخگويي خداوند به دعاهاي ما چيست ؟
پاسخ - هيچ دعايي نزد خداوند دفع نميشود و اينکه فکر مي کنيم خدا ما را دوست ندارد و به دعاهاي ما پاسخ نمي دهد بخاطر فکر کوچک ماست. خدا خالق کرم است ولي خالق حکمت هم هست. کرم خدا حکمت خدا را نقض نمي کند. يعني چارچوبهايي که خدا براي خودش براي خودش واجب کرده، کرم خدا آنرا نقض نمي کند. خيلي ها مي گويند : خدايا تو نميتواني مقدر ما را آن جور که ما مي خواهيم تنظيم بکني ؟ بله خدا مي تواند ولي بنا ندارد بخاطر من، همه ي قانون هايش را تبصره بزند. قانون الهي اين است : عالمي را تنظيم کرديم و اسبابي را هم براي آن گذاشتيم. اين نظام است. يک نظام قاعده ي عمومي يک حرکت است. اگر قرار بشود براي تک تک تبصره بخورد، ديگر نظام نيست. ما بايد خودمان را با قاعده ي عمومي حضرت تنظيم بکنيم. چطور مي توانيم موضوعات زندگي مان را تبديل به فصل هاي بندگي بکنيم ؟ در مسير بندگي که قرار بگيريم من به عزيزان قول مي دهم که نگاهمان نسبت به خدا عوض ميشود. سوء ظن تبديل به حسن ظن ميشود. اگر زماني همه هم به من بگويند : ديدي خدا جوابت را نداد و حالت را هم گرفت، جواب خواهم داد : اگر با ديگرانش بود ليلي چرا ظرف مرا بشکست ليلي. اگر ما در مسير بندگي قرار بگيريم اولين برکتش اين است که سوء ظن ما به حسن ظن تبديل ميشود. آنقدر همه چيز را از ناحيه دوست و حضرت حق زيبا مي بينم که يکبار هم گله نمي کنم. ما مي خواهيم قدم به قدم به سمت خدا برويم. استادي به شاگردش گفت : تو مي خواهي چکاره بشوي ؟ گفت : مي خواهم مثل شما بشوم. استاد گفت : تو هيچ چيزي نمي شوي. من خواستم امام صادق بشوم اين شدم، تو مي خواهي مثل من بشوي هيچ چيزي نمي شوي. من در اثر بندگي مي خواهم به جايي برسم که به جز خدا نبينم. من بايد گام هايم را اين جوري بردارم. نگاه تان به آرمان تان ولي پايتان در امکانات تان باشد. يک قدم هم خوب است. اگر ما سالي چهل قدم هم بتوانيم جلو برويم خيلي خوب است. خدا مي گويد : تو يک قدم به سوي من بيا من ده قدم به سوي تو بر ميدارم. چرا ما هر اتفاقي مي افتد تقصير خدا مي گذاريم و يقه ي خدا را مي گيريم.
يکي ديگر از راههاي پاسخگويي حضرت حق به دعاهاي ما اين است که دستي که بلند شده ودعا کرده، يک درجه اي به او مي دهد. بخاطر اين دعا درجه ي من بالاتر ميرود. اين هم يک نوع پاسخگويي است. حاجت من را در آن موقع نداد ولي درجه ي من را بالا برد. يکي ديگر اين است که خدا بخاطر اين دعا بخشي از گناهانت را مي بخشد و تخفيف مي دهد. خود دعا پوشاننده ي گناه است. اينکه مي گويند : الدعا سلاح المومن. سلاح بايد خشاب پُر فشنگ هم داشته باشد ولي ما در جنگ با سلاح بي خشاب هم اسير گرفتيم. دعا را ترک نکنيد ولو خشاب هم نداشته باشد. از دعا کردن خسته نشويد. دعا را ترک نکنيد.

سوال – دختري هستم محجبه و با اعتقادات متوسط ديني. پسري که متدين و مذهبي بود به خواستگاري من آمد. بعد از رفت و آمدهاي طولاني و قول و قرارها، ايشان به يکباره اعلان انصراف از ازدواج کرد و من را با سرشکستگي فراوان تنها گذاشت. حالا من نسبت به همه عباداتم کاهل شده ام. شما من را راهنمايي بکنيد.
پاسخ - انشاءالله ما به آن مرحله برسيم که بگوييم : من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. ما يک ساختماني را در نظر بگيريم. اين چهار سوال از چهار گوشه ي ساختمان چهار اِشکال را بيان کرده اند. آيا اگر از هر چهار گوشه ي ساختمان اشکالي پيش بيايد، من بايد يک چوب بردارم و روي کنتور بزنم و برق را قطع کنم. ما برق و نور زندگي مان را از خدا ميگيريم. ديوار خراب شده است. شما چه کار به کنتور برق داريد ؟ تو که نماز نمي خواني، منبع انرژي خود را قطع ميکني. آن عزيزي که يک پسر خوب به خواستگاريش آمده و حالا گذاشته و رفته و دليلش هم معلوم نيست. خوب خانم اگر شما به يک رستوران نامناسب برويد و غذاي بدي خورديد، ديگر به هيچ رستوراني نمي رويد. آيا اينجا تصميم مي گيريد که ديگر غذا نخوريد ؟ چون که اين آقا يکبار شما را سرشکسته کرده ديگر نبايد با خدا ارتباط داشته باشيد ؟ من يک جواب نقضي به آنها مي دهم. اگر با ماشين به مسافرت بروم و مشکلي پيش بيايد، ديگر با ماشين به مسافرت نمي روم ؟ يکبار هواپيما مشکل دار شد ديگر سوار هواپيما نمي شوم ؟ با يک مشکل که مبناي آنرا هم نمي دانم نميشود اين طور برخورد کرد. من چون کوچک هستم زود کم مي آورم. در حالي که اينجا مي توانم ده ها احتمال بدهم.

خدايا شايد چون من اين امر را به تو واگذار کرده بودم، شايد آن آقا با ظاهر و چهره ي مذهبي معلوم نبود در زندگي چگونه مي بود. چون اين را به تو واگذار کرده بودم اين را خير مي دانم. قرار است که من بنده ي خدا بشوم. گاهي براي اينکه يوسف بندگي خدا را بکند، تهمت دزدي هم به او مي زنند. اين تهمت کمي نبود. بنيامين براي اينکه مي خواست برادرش را ببيند به او تهمت دزدي هم زدند. من به آن عزيزي که در سربازي به او تهمت دزدي زدند مي گويم که شايد ميخواهند تو را بنده ي خدا بکنند. ببينند آبروي نزد مردم چقدر برايتان مهم است و آبروي نزد خدا چقدر برايتان مهم است. اگر رابطه ات با خدا خوب است اصلا خودت را ناراحت نکن. يقين بدان اين تهمتي که به تو زدند و شايد خسارت هايي هم ديدي يا کفاره ي گناهان است و يا خدا مي خواهد تو را يک درجه بالاتر ببرد. اين امتحان است. اين امتحان يا براي تطهير گناهان من است يا براي ترفيع من است. هر دو لطف است. کسي که آلودگي روح من را پاک مي کند بايد از او تشکر کنم. آخر زيارت عاشورا اللهم لک الحمد الشاکرين يعني هرچه تو براي من بپسندي خير است. روايت داريم : هرکس خدا زيادي دوستش دارد گوشش را مي پيچاند. خداوند پيامبران را دوست داشت. حضرت يونس يک ترک اولي کرد و خدا او را در شکم ماهي انداخت و در قرآن مي فرمايد : اگر توبه نمي کردي تا روز قيامت در آنجا مي ماندي. حضرت آدم را از بهشت بيرون کرد. بر اساس بعضي از روايات حضرت آدم بعد از راندن شدن از بهشت چهل سال گريه کرد. و اگر پنج تن را واسطه نکرده بود خدا او را برنمي گرداند. ما بايد در حد خودمان امتحان بشويم. هر اتفاقي که براي ما مي افتد، صد عامل بشري دارد ولي اشاره را به طرف خدا مي بريم. به آن خانم مي گويم که اگر قرار باشد به ظاهر محاسن و ظاهر افراد که نماز خوان هستند نمره ي بيست بدهيم، مردم کوفه نمره شان بيست و چهار مي شد. در دين ما گفته شده به ديانت و لياقت طرف در ازدواج دقت کن. شما چقدر از ديانت و لياقت او اطلاع داري. شايد خير تو بوده که پس زده است. چرا قصه ي انصراف از خواستگاري و ازدواج را اينقدرسخت کرده ايد ؟ شما يک ماشين مي خواهيد بخريد و نخريديد، آيا آبرويتان پيش فاميل مي رود ؟ ازدواج هم يک عقداست و دو طرف بايد بخواهند. در خواستگاري يکي دين است و يکي گفتگو کردن است و يکي تحقيق کردن است. شايد در هر کدام از اين مراحل است. يک مرحله ي استخاره کردن را هم اضافه کرده اند. روي شان نميشود جواب منفي بدهند مي گويند : استخاره کرديم خوب نيامد. چرا دختران ما با يک جواب منفي شنيدن اين همه خود را اذيت مي کنند ؟ به خدا بسپارند.

يک وقت من کوتاهي کرده ام و يک رفتار بدي با آنها کرده ام، خوب استغفار کنيد. هر وقت اتفاقي افتاد اول راجع به حرفهاي خودم استغفار کنم و بعدا راجع به حرفهاي ديگران استغفار کنم و بعدا بگويم. آيه 70 سوره ي فرقان مي فرمايد : در استغفار تو تغيير بکن من تبديل مي کنم. مگر ما نميخواهيم خدا مقدراتمان را خدا عوض بکند ؟ ميگويد : تو اول تغيير بکن. يک موقع من مي گويم : چيزي که من را از خدا دور کرده، خوردني هاي من است، خوب آنرا اصلاح مي کنم. چيزي که من را از خدا دور مي کند، ديدني هاي من است، چيزي که من را از خدا دورمي کند، مسير من است. خدا مي گويد : تو تغيير بکن، من پرونده ي سي سال تو را تبديل مي کنم. حر در شب عاشورا عوض شد. حر روز تاسوعا يزيدي بود و حر روز عاشورا حسيني بود. خدا تمام سابقه اش را عوض کرد. حر وقتي به روي زمين افتاد پيشاني بند قشنگي بسته بود و امام حسين (ع) سر او را به زانو گرفت و گفت : آرزويي داري ؟ و او گفت : خونها را از چشمهايم پاک کن تا رضايت را چشمهاي تو ببينم. نگفت : چرا اين بلا سر من آمد. اگر تو راضي باشي خدا هم راضي است. امام فرمودند : عجب اسم قشنگي مادر براي توانتخاب کرده است. تو آزاد شدي.
سوال – شوهر من در ابتداي ازدواج نماز نمي خواند ولي با راهنمايي و محبت هاي من اهل نماز شد. الان هر وقت بين ما بحث پيش مي آيد او ديگر نماز نمي خواند و با خدا قهر مي کند. بايد چکار کرد ؟
پاسخ - انشاءالله ما به آن مرحله برسيم که بگوييم : من از درمان و درد و وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسندد. ما يک ساختماني را در نظر بگيريم. اين چهار سوال از چهار گوشه ي ساختمان چهار اشکال را بيان کرده اند. آيا اگر از هر چهار گوشه ي ساختمان اشکالي پيش بيايد، من بايد يک چوب بردارم و روي کنتور بزنم و برق را قطع کنم. ما برق و نور زندگي مان را از خدا ميگيريم. ديوار خراب شده است. شما چه کار به کنتور برق داريد ؟ تو که نماز نمي خواني، منبع انرژي خود را قطع ميکني. آن عزيزي که يک پسر خوب به خواستگاريش آمده و حالا گذاشته و رفته و دليلش هم معلوم نيست. خوب خانم اگر شما به يک رستوران نامناسب برويد و غذاي بدي خورديد، ديگر به هيچ رستوراني نمي رويد. آيا اينجا تصميم مي گيريد که ديگر غذا نخوريد ؟ چون که اين آقا يکبار شما را سرشکسته کرده ديگر نبايد با خدا ارتباط داشته باشيد ؟ من يک جواب نقضي به آنها مي دهم. اگر با ماشين به مسافرت بروم و مشکلي پيش بيايد ديگر با ماشين به مسافرت نمي روم. يکبار هواپيما مشکل دار شدي ديگر سوار هواپيما نمي شوم ؟

با يک مشکل که مبناي آنرا هم نمي دانم نميشود اين طور برخورد کرد. من چون کوچک هستم زود کم مي آورم. در حاليکه اينجا مي توانم ده ها احتمال بدهم. خدايا شايد چون من اين امر را به تو واگذار کرده بودم، شايد آن آقا با ظاهر و چهره ي مذهبي معلوم نبود در زندگي چگونه بود. چون اين را به تو واگذار کرده بودم اين را خير مي دانم. قرار است که من بنده ي خدا بشوم. گاهي براي اينکه يوسف بندگي خدا را بکند، تهمت دزدي هم به او مي زنند. اين تهمت کمي نبود. بنيامين براي اينکه مي خواست برادرش را ببيند به او تهمت دزدي هم زدند. من به آن عزيزي که در سربازي به او تهمت دزدي زدند مي گويم که شايد ميخواهند تو را بنده ي خدا بکنند. ببينند آبروي نزد مردم چقدر برايتان مهم است و آبروي نزد خدا چقدر برايتان مهم است. اگر رابطه ات با خدا خوب است اصلا خودت را ناراحت نکن. يقين بدان اين تهمتي که به تو زدند و شايد خسارت هايي هم ديدي، يقين بدان يا کفاره ي گناهان است و يا خدا مي خواهد تو را يک درجه بالاتر ببرد. اين امتحان است. اين امتحان يا براي تطهير گناهان من است يا براي ترفيع من است. هر دو لطف است. کسي که آلودگي روح من را پاک مي کند بايد از او تشکر کنم. آخر زيارت عاشورا اللهم لک الحمد الشاکرين يعني هرچه تو براي من بپسندي خير است. روايت داريم : هرکس خدا زيادي دوستش دارد گوشش را مي پيچاند. خداوند پيامبران را دوست داشت. حضرت يونس يک ترک اولي کرد و خدا اورا در شکم ماهي انداخت و در قرآن مي فرمايد : اگر توبه نمي کردي تا روز قيامت در آنجا مي ماندي. حضرت آدم را از بهشت بيرون کرد. بر اساس بعضي از روايات حضرت آدم بعد از راندن شدن از بهشت چهل سال گريه کرد. و اگر پنج تن را واسطه نکرده بود خدا او را برنمي گرداند. ما بايد در حد خودمان امتحان بشويم. هر اتفاقي که براي ما ميافتد، صد عامل بشري دارد ولي اشاره را به طرف خدا مي بريم. به آن خانم مي گويم که اگر قرار بود به ظاهر محاسن و ظاهر افراد که نماز خوان هستند نمره ي بيست بدهيم، مردم کوفه نمره شان بيست و چهار ميشد. در دين ما گفته شده به ديانت و لياقت طرف در ازدواج دقت کن. شما چقدر از ديانت و لياقت او اطلاع داري. شايد خير تو بوده که پس زده است. چرا قصه ي خواستگاري را اينقدرسخت کرده ايد ؟ شما يک ماشين مي خواهيد بخريد و نخريديد، آيا آبرويتان پيش فاميل مي رود ؟ ازدواج هم يک عقداست و دو طرف بايد بخواهند. در خواستگاري يکي دين است ويکي گفتگو کردن است و يکي تحقيق کردن است. شايد در هر کدام از اين مراحل است. يک مرحله ي استخاره کردن را هم اضافه کرده اند. روي شان نميشود جواب منفي بدهند مي گويند : استخاره کرديم خوب نيامد. چرا دختران ما با يک جواب منفي شنيدن اين همه خود را اذيت مي کنند ؟ به خدا بسپارند.

يک وقت من کوتاهي کرده ام و يک رفتار بدي با آنها کرده ام، خوب استغفار کنيد. هر وقت اتفاقي افتاد اول راجع به حرفهاي خودم استغفار کنم و بعدا راجع به حرفهاي ديگران استغفار کنم و بعدا بگويم : آيه 70 سوره ي فرقان مي فرمايد : در استغفار تو تغيير بکن من تبديل مي کنم. مگر ما نميخواهيم خدا مقدراتمان را خدا عوض بکند ؟ ميگويد : تو اول تغيير بکن. يک موقع من مي گويم : چيزي که من را از خدا دور کرده، خوردني هاي من است، خوب آنرا اصلاح مي کنم. چيزي که من را از خدا دورمي کند، ديدني هاي من است، چيزي که من را از خدا دورمي کند، مسير من است. خدا مي گويد : تو تغيير بکن، من پرونده ي سي سال تو را تبديل مي کنم. حر در شب عاشورا عوض شد. حر روز تاسوعا يزيدي بود و حر روز عاشورا حسيني بود. خدا تمام سابقه اش را عوض کرد. حر وقتي به روي زمين افتاد پيشاني بند قشنگي بسته بود وامام حسين (ع) سر او را به زانو گرفت و گفت : آرزويي داري و او گفت : خونها را از چشمهايم پاک کن تا رضايت را چشمهاي تو ببينم. نگفت : چرا اين بلا سر من آمد. اگر تو راضي باشي خدا هم راضي است. امام فرمودند : عجب اسم قشنگي مادر براي توانتخاب کرده است. تو آزاد شدي.

سوال – پسري درام که تا قبل از سربازي نمازخوان بود. ولي از وقت يکه در خدمتت سربازي وسيله اي گم شد و به او نسبت نارواي دزدي زدند ديگر هيچ کدام از عبادات را انجام نمي دهد. من چگونه او را راهنمايي بکنم ؟
پاسخ - انشاءالله ما به آن مرحله برسيم ک بگوييم : من از درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. ما يک ساختماني را در نظر بگيريم. اين چهار سوال از چهار گوشه ي ساختمان چهار اشکال را بيان کرده اند. آيا اگر از هر چهار گوشه ي ساختمان اشکالي پيش بيايد، من بايد يک چوب بردارم و روي کنتور بزنم و برق را قطع کنم. ما برق و نور زندگي مان را از خدا ميگيريم. ديوار خراب شده است. شما چه کار به کنتور برق داريد ؟ تو که نماز نمي خواني، منبع انرژي خود را قطع ميکني. آن عزيزي که يک پسر خوب به خواستگاريش آمده و حالا گذاشته و رفته و دليلش هم معلوم نيست. خوب خانم اگر شما به يک رستوران نامناسب برويد و غذاي بدي خورديد، ديگر به هيچ رستوراني نمي رويد. آيا اينجا تصميم مي گيريد که ديگر غذا نخوريد ؟ چون که اين آقا يکبار شما را سرشکسته کرده ديگر نبايد با خدا ارتباط داشته باشيد ؟ من يک جواب نقضي به آنها مي دهم. اگر با ماشين به مسافرت بروم و مشکلي پيش بيايد ديگر با ماشين به مسافرت نمي روم. يکبار هواپيما مشکل دار شدي ديگر سوار هواپيما نمي شوم ؟ با يک مشکل که مبناي آنرا هم نمي دانم نميشود اين طور برخورد کرد. من چون کوچک هستم زود کم مي آورم. در حاليکه اينجا مي توانم ده ها احتمال بدهم. خدايا شايد چون من اين امر را به تو واگذار کرده بودم، شايد آن آقا با ظاهر و چهره ي مذهبي معلوم نبود در زندگي چگونه بود. چون اين را به تو واگذار کرده بودم اين را خير مي دانم. قرار است که من بنده ي خدا بشوم. گاهي براي اينکه يوسف بندگي خدا را بکند، تهمت دزدي هم به او مي زنند. اين تهمت کمي نبود. بنيامين براي اينکه مي خواست برادرش را ببيند به او تهمت دزدي هم زدند. من به آن عزيزي که در سربازي به او تهمت دزدي زدند مي گويم که شايد ميخواهند تو را بنده ي خدا بکنند.

ببينند آبروي نزد مردم چقدر برايتان مهم است و آبروي نزد خدا چقدر برايتان مهم است. اگر رابطه ات با خدا خوب است اصلا خودت را ناراحت نکن. يقين بدان اين تهمتي که به تو زدند و شايد خسارت هايي هم ديدي، يقين بدان يا کفاره ي گناهان است و يا خدا مي خواهد تو را يک درجه بالاتر ببرد. اين امتحان است. اين امتحان يا براي تطهير گناهان من است يا براي ترفيع من است. هر دو لطف است. کسي که آلودگي روح من را پاک مي کند بايد از او تشکر کنم. آخر زيارت عاشورا اللهم لک الحمد الشاکرين يعني هرچه تو براي من بپسندي خير است. روايت داريم : هرکس خدا زيادي دوستش دارد گوشش را مي پيچاند. خداوند پيامبران را دوست داشت. حضرت يونس يک ترک اولي کرد و خدا اورا در شکم ماهي انداخت و در قرآن مي فرمايد : اگر توبه نمي کردي تا روز قيامت در آنجا مي ماندي. حضرت آدم را از بهشت بيرون کرد. بر اساس بعضي از روايات حضرت آدم بعد از راندن شدن از بهشت چهل سال گريه کرد. و اگر پنج تن را واسطه نکرده بود خدا او را برنمي گرداند. ما بايد در حد خودمان امتحان بشويم. هر اتفاقي که براي ما ميافتد، صد عامل بشري دارد ولي اشاره را به طرف خدا مي بريم. به آن خانم مي گويم که اگر به ظاهر محاسن و ظاهر افراد که نماز خوان هستند نمره ي بيست به آنها بدهيم، مردم کوفه نمره شان بيست و چهار ميشد. در دين ما گفته شده به ديانت و لياقت طرف در ازدواج دقت کن. شما چقدر از ديانت و لياقت او اطلاع داري. شايد خير تو بوده که پس زده است. چرا قصه ي خواستگاري را اينقدرسخت کرده ايد ؟ شما يک ماشين مي خواهيد بخريد و نخريديد، آيا آبرويتان پيش فاميل مي رود ؟ ازدواج هم يک عقداست و دو طرف بايد بخواهند. در خواستگاري يکي دين است ويکي گفتگو کردن است و يکي تحقيق کردن است. شايد در هر کدام از اين مراحل است. يک مرحله ي استخاره کردن را هم اضافه کرده اند. روي شان نميشود جواب منفي بدهند مي گويند : استخاره کرديم خوب نيامد. چرا دختران ما با يک جواب منفي شنيدن اين همه خود را اذيت مي کنند ؟ به خدا بسپارند. يک وقت من کوتاهي کرده ام و يک رفتار بدي با آنها کرده ام، خوب استغفار کنيد.

هر وقت اتفاقي افتاد اول راجع به حرفهاي خودم استغفار کنم و بعدا راجع به حرفهاي ديگران استغفار کنم و بعدا بگويم : آيه 70 سوره ي فرقان مي فرمايد : در استغفار تو تغيير بکن من تبديل مي کنم. مگر ما نميخواهيم خدا مقدراتمان را خدا عوض بکند ؟ ميگويد : تو اول تغيير بکن. يک موقع من مي گويم : چيزي که من را از خدا دور کرده، خوردني هاي من است، خوب آنرا اصلاح مي کنم. چيزي که من را از خدا دورمي کند، ديدني هاي من است، چيزي که من را از خدا دورمي کند، مسير من است. خدا مي گويد : تو تغيير بکن، من پرونده ي سي سال تو را تبديل مي کنم. حر در شب عاشورا عوض شد. حر روز تاسوعا يزيدي بود و حر روز عاشورا حسيني بود. خدا تمام سابقه اش را عوض کرد. حر وقتي به روي زمين افتاد پيشاني بند قشنگي بسته بود و امام حسين (ع) سر او را به زانو گرفت و گفت : آرزويي داري و او گفت : خونها را از چشمهايم پاک کن تا رضايت را چشمهاي تو ببينم. نگفت : چرا اين بلا سر من آمد. اگر تو راضي باشي خدا هم راضي است. امام فرمودند : عجب اسم قشنگي مادر براي توانتخاب کرده است. تو آزاد شدي.

سوال – هر وقت از خدا چيزي ميخواهم عکس آنرا به من مي دهد. تصميم گرفته ام که ديگر دعا نکنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ - انشاءالله ما به آن مرحله برسيم ک بگوييم : من از درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. ما يک ساختماني را در نظر بگيريم. اين چهار سوال از چهار گوشه ي ساختمان چهار اشکال را بيان کرده اند. آيا اگر از هر چهار گوشه ي ساختمان اشکالي پيش بيايد، من بايد يک چوب بردارم و روي کنتور بزنم و برق را قطع کنم. ما برق و نور زندگي مان را از خدا ميگيريم. ديوار خراب شده است. شما چه کار به کنتور برق داريد ؟ تو که نماز نمي خواني، منبع انرژي خود را قطع ميکني. آن عزيزي که يک پسر خوب به خواستگاريش آمده و حالا گذاشته و رفته و دليلش هم معلوم نيست. خوب خانم اگر شما به يک رستوران نامناسب برويد و غذاي بدي خورديد، ديگر به هيچ رستوراني نمي رويد. آيا اينجا تصميم مي گيريد که ديگر غذا نخوريد ؟ چون که اين آقا يکبار شما را سرشکسته کرده ديگر نبايد با خدا ارتباط داشته باشيد ؟ من يک جواب نقضي به آنها مي دهم. اگر با ماشين به مسافرت بروم و مشکلي پيش بيايد ديگر با ماشين به مسافرت نمي روم. يکبار هواپيما مشکل دار شدي ديگر سوار هواپيما نمي شوم؟ با يک مشکل که مبناي آنرا هم نمي دانم نميشود اين طور برخورد کرد. من چون کوچک هستم زود کم مي آورم. در حاليکه اينجا مي توانم ده ها احتمال بدهم. خدايا شايد چون من اين امر را به تو واگذار کرده بودم، شايد آن آقا با ظاهر و چهره ي مذهبي معلوم نبود در زندگي چگونه بود. چون اين را به تو واگذار کرده بودم اين را خير مي دانم. قرار است که من بنده ي خدا بشوم. گاهي براي اينکه يوسف بندگي خدا را بکند، تهمت دزدي هم به او زدند. اين تهمت کمي نبود. بنيامين براي اينکه مي خواست برادرش را ببيند به او تهمت دزدي هم زدند. من به آن عزيزي که در سربازي به او تهمت دزدي زدند مي گويم که شايد ميخواهند تو را بنده ي خدا بکنند. ببينند آبروي نزد مردم چقدر برايتان مهم است و آبروي نزد خدا چقدر برايتان مهم است. اگر رابطه ات با خدا خوب است اصلا خودت را ناراحت نکن. يقين بدان اين تهمتي که به تو زدند و شايد خسارت هايي هم ديدي، يقين بدان يا کفاره ي گناهان است و يا خدا مي خواهد تو را يک درجه بالاتر ببرد. اين امتحان است.

اين امتحان يا براي تطهير گناهان من است يا براي ترفيع من است. هر دو لطف است. کسي که آلودگي روح من را پاک مي کند بايد از او تشکر کنم. آخر زيارت عاشورا اللهم لک الحمد الشاکرين يعني هرچه تو براي من بپسندي خير است. روايت داريم : هرکس خدا زيادي دوستش دارد گوشش را مي پيچاند. خداوند پيامبران را دوست داشت. حضرت يونس يک ترک اولي کرد و خدا او را در شکم ماهي انداخت و در قرآن مي فرمايد : اگر توبه نمي کردي تا روز قيامت در آنجا مي ماندي. حضرت آدم را از بهشت بيرون کرد. بر اساس بعضي از روايات حضرت آدم بعد از راندن شدن از بهشت چهل سال گريه کرد. و اگر پنج تن را واسطه نکرده بود خدا او را برنمي گرداند. ما بايد در حد خودمان امتحان بشويم. هر اتفاقي که براي ما ميافتد، صد عامل بشري دارد ولي اشاره را به طرف خدا مي بريم. به آن خانم مي گويم که اگر به ظاهر محاسن و ظاهر افراد که نماز خوان هستند نمره ي بيست به آنها بدهيم، مردم کوفه نمره شان بيست و چهار ميشد. در دين ما گفته شده به ديانت و لياقت طرف در ازدواج دقت کن. شما چقدر از ديانت و لياقت او اطلاع داري. شايد خير تو بوده که پس زده است. چرا قصه ي خواستگاري را اينقدرسخت کرده ايد؟

شما يک ماشين مي خواهيد بخريد و نخريديد، آيا آبرويتان پيش فاميل مي رود ؟ ازدواج هم يک عقد است و دو طرف بايد بخواهند. در خواستگاري يکي دين است و يکي گفتگو کردن است و يکي تحقيق کردن است. شايد در هر کدام از اين مراحل است. يک مرحله ي استخاره کردن را هم اضافه کرده اند. روي شان نميشود جواب منفي بدهند مي گويند : استخاره کرديم خوب نيامد. چرا دختران ما با يک جواب منفي شنيدن اين همه خود را اذيت مي کنند ؟ به خدا بسپارند. يک وقت من کوتاهي کرده ام و يک رفتار بدي با آنها کرده ام، خوب استغفار کنيد. هر وقت اتفاقي افتاد اول راجع به حرفهاي خودم استغفار کنم و بعدا راجع به حرفهاي ديگران استغفار کنم و بعدا بگويم : آيه 70 سوره ي فرقان مي فرمايد : در استغفار تو تغيير بکن من تبديل مي کنم. مگر ما نميخواهيم خدا مقدراتمان را خدا عوض بکند ؟ ميگويد : تو اول تغيير بکن. يک موقع من مي گويم : چيزي که من را از خدا دور کرده، خوردني هاي من است، خوب آنرا اصلاح مي کنم. چيزي که من را از خدا دورمي کند، ديدني هاي من است، چيزي که من را از خدا دورمي کند، مسير من است. خدا مي گويد : تو تغيير بکن، من پرونده ي سي سال تو را تبديل مي کنم. حر در شب عاشورا عوض شد. حر روز تاسوعا يزيدي بود و حر روز عاشورا حسيني بود. خدا تمام سابقه اش را عوض کرد. حر وقتي به روي زمين افتاد پيشاني بند قشنگي بسته بود وامام حسين (ع) سر او را به زانو گرفت و گفت : آرزويي داري و او گفت : خونها را از چشمهايم پاک کن تا رضايت را چشمهاي تو ببينم. نگفت : چرا اين بلا سر من آمد. اگر تو راضي باشي خدا هم راضي است. امام فرمودند : عجب اسم قشنگي مادر براي توانتخاب کرده است. تو آزاد شدي.

سوال– گاهي دعا مي کنيم، برآورده نميشود، از خدا گله مي کنيم. آيا اين درست است؟
پاسخ - گاهي وقت ها ما گله مي کنيم و از خدا مي خواهيم سِر کار ما را به ما بگويد. چون اين را حضرت ابراهيم به ما ياد دادند. به خدا گفت : به من نشان بده که مردگان را چطور زنده ميکني ؟ خدا گفت : تو به من ايمان نداري ؟ گفت : بله دارم ولي مي خواهم قلبم مطمئن بشود. مادر موسي هم از خدا يک علامت خواست وقتي فرزندش را در آب انداخت. ما هم بايد بگوييم : خدايا ما که مي دانيم اين به مصلحت ما بوده است، يک علامت به ما بده. قهر نکنم. از قهر ما با خدا، خدا بيشتر اذيت مي شود. خدا را اذيت نکنيد. خدا مي گويد : اي بنده ي منتو کجا ساختار زندگي ات را با بندگي من تنظيم کردي و من تو را در مسير قشنگ نگذاشتم ؟ حضرت زينب از خدا خيلي چيزها خواست و خدا به او نداد. ما از خدا سوال کنيم. در آيه 76سوره بقره خدا به ما اجازه داده است. اي پيغمبر وقتي بندگان من از من سوال مي کنند، آدرس دور به آنها نده و بگو خدا خيلي نزديک است و حرفهاي شما را مي شنود. حضرت موسي گفت: خدايا تو دور هستي که فرياد بزنم و يا نزديک هستي که با تو نجوي کنم. خطاب آمد : من کسي هستم که هميشه به ياد من باشي. اين را فکر نمي کنيد که اگر در زندگي مشکلات پيش نمي آمد، من خدا خدا نمي کردم. اگر همه ي زندگي ام بر وفق مرادم بشود، پس خدا را کجا ببينم. پس آخرت را کجا ببينم. اگر قرار باشد همه چيز را در اين دنيا ببينم و بعد بگويم اين قسمتش ناقص است، پس در آخرت چه ببينم ؟ توقع ما از خدا زياد است. حضرت علي (ع) قناتي را لايه روبي ميکردند و معمولا خودشان به درون چاه مي رفتند تا به آب برسند. همراهش صدا زد يا علي هنگام نماز است. علي گفت : صبر کن الان کارم تمام ميشود. همانجا وقف نامه را هم نوشتند و گفتند : ممکن است جوشش آب را ببينم و دلم نيايد آن را وقف کنم. بعد نماز خواندند و ناهار خوردند. ناهار آنها چند تکه کدوي خشک و روغن بود و ناني در آنها ريختند و هنگام غذا گفتند: خدايا مگر من براي تو چکار کردم که اين سفره ي رنگين را براي من آماده کردي؟ همراهش شروع به گريه کردن کرد و گفت : تمام عمر تو به بندگي خدا گذشته است و اينگونه مي گويي. مگر ما چقدر بندگي خدا کرديم که توقع داريم همه ي امورات با نظر من کوتاه فکر تنظيم بشود ؟ دوازده قدم بندگي را ميگويم تا به سمت خدا برويم. اولين قدم اين است که که آيا من در هر مورد زندگي ام به سراغ خدا رفته ام تا تکليف را از او بگيرم و از دين شناخت پيدا کنم ؟ مثلا راجع به ازدواج، آيا تعريف ازدواج از نظر دين را پرسيده ايم و بعد برويم و ازدواج کنيم؟ زوجيت فقط مخصوص انسانها نيست. براي حيوانات و گياهان هم هست. آنها جفت گيري ميکنند. از خودم مي پرسم که ازدواج چقدر با جفت گيري فرق دارد ؟ در حيوانات با تغيير صدا و بو جلب توجه ميکنند و جفت گيري مي کنند. آيا بعضي از انسانها هم اينطور نيستند ؟ ما انسان هستيم. حتي آيا ما در زيارت رفتن هم از دين مان سوال کرده ايم ؟ آيا تعريف آن را از دين پرسيده ايم ؟

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها