برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-پاسخ به پرسش هاي بينندگان
89-05-24
دلم امروز گواه است کسي مي آيد، حتم دارم خبري هست گمانم بايد فال حافظ هم هر بار که مي گيرم باز، مژده اي دل که مسيحا نفسي مي آيد، بايد از جاده بپرسم که چرا مي رقصد، مست موسيقي گامي شده باشد شايد، ماه در دست بدنبال که اينگونه زمين مست مي چرخد و يک لحظه نمي آسايد، گله کم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد.
سوال: استخاره چقدر حجيت دارد و چقدر ما مي توانيم براساس استخاره اي که مي کنيم عمل کنيم؟ هفته پيش دختري گفتند که آقا پسري به من ابراز علافه کردند و از من چند تا عکس بي حجاب خواست و من با اينکه مي دانستم اين خلاف شرع است، استخاره کردم و خوب آمد و بعدها دچار مشکلات زيادي شدم. حالا من ماندم که چرا استخاره خوب آمد. استخاره چقدر حجيت دارد؟ توضيحات تکميلي را بفرماييد.
پاسخ: جايگاه استخاره بخوبي روشن نشده است و در نتيجه براي افرادي مشکلاتي ايجاد مي شود و تقصير را به عهده استخاره مي گذارند. اولاً ما بطور کلي دو جور استخاره داريم يک استخاره اصلاً دعاست و استخاره به معني معروف استخاره با قرآن و تسبيح نيست و اصلاً طلب خيرکردن و خير خواستن از خداست که به اين معنا، اهل بيت زياد براي کارهايشان استخاره مي کردند و اصلاً بحث شک و ترديد و سردرگمي نيست که آدم سر دو راهي باشد و نداند که چکار بايد کند. مقدمات کاري را آماده کرديد از خدا طلب خير کنيد. در روايتي از امام محمد باقر (ع) فرمود: پدر بزرگوارم امام سجاد (ع) عمره اي مي خواست برود و يا معامله اي انجام بدهد، دو رکعت نماز مي خواند بعد طلب خير از خدا مي کرد: اَسْتَخيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فى عافِيَةٍ. از خداوند طلب خير را با عافيت و سلامتي مي خواست و اي چه بسا اين جمله دعا را دويست بار تکرار مي کرد. در روايت از امام صادق (ع) است که اگر مي خواهيد کار مهمي را انجام بدهيد با وجودي که همه مقدمات فراهم است، دو رکعت نماز بخوانيد و بعد صدمرتبه از خدا طلب خير کنيد: استخيرالله، استخيرالله و بعد با بسم الله آن کار را شروع کنيد. در روايت از امام صادق (ع) است که فرمودند هر کاري مي خواهيد کنيد، استخاره کنيد و مطمئن باشيد خدا خير براي شما قرار مي دهد، حتي اگر شما از آن کراهت داشته باشيد. اين حديث درباره استخاره نوع اول است، وگرنه جاي استخاره نوع دوم هرجايي نيست و اصلاً کثرت و عادت کردن و افراط در آن مطلوب نيست. نوع دوم استخاره که غير از اين استخاره دعا است، به معني معروف استخاره با قرآن و تسبيح است و جايي که انسان در تحير و ترديد و ي ماند و واقعاً اسباب ظاهري که در اختيار دارد از جمله فکر و انديشه خودش و يا مشورت گرفتن از ديگران جواب نمي دهد و با اين وجود سر دو راهي مانده و دستوري از شرع هم که الزاماً حرام و يا واجب است، نيامده است، استخاره با قرآن و تسبيح کند که بعضي مراجع استخاره با تسبيح را از نظر سند روايي قوي تر مي دانند و بعضي فرق بين قرآن و تسبيح نمي دانند و اولويتي ندارد. البته با قرآن کسي مي تواند استخاره کند که بتواند بفهمد و خوب و بد بودن مطلب و عمل را در بياورد، وگرنه رجوع به کسي کند که فهم قرآن داشته باشد. استخاره کار هر کس نيست جايي که آيت الله شيخ عبدالکريم حائري يزدي موسس حوزه علميه قو مي فرمود من آيه يسبح لله ما في السموات و الارض را نمي دانم خوب است يا بد. به کساني که عالم دينند و آشنا به مفاهيم و معارف قرآن هستند رجوع کنيد، وگرنه با تسبيح استخاره کنيد. سه بار صلوات بفرستد و دعاي استخيرالله را سه بار بگويد و بعد يک بخشي از تسبيح را بگيرد و بعد دوتا دوتا بشمارد، اگر آخر آن دوتا آمد بد است و اگر فرد آمد به فرديت خدا براي اينکه در ذهن بماند، خوب است. جاي استخاره بايد باشد و افراط نبايد کرد. بايد از عقل و مشورت استفاده کرد و بعد استخاره کرد و اگر اين موارد را رعايت نکرد و استخاره کرد، بد يا خوب هيچ اعتباري ندارد. خانمي که اين سوال را کرده است خودش مي داند اين کار او خلاف شرع است و اصلاً جاي استخاره نبوده است. مطلب ديگر اين است که استخاره الزام آور نيست يعني اينچنين نيست که اگر خوب آمد واجب باشد من انجام بدهم و جزء ادله شرعي مثل يک آيه قرآن و يک روايت نيست و اگر بد بيايد حرام باشد و ترک آن عمل گناه داشته باشد، منتها احترام به استخاره اين را اقتضا مي کند که از جهت اخلاقي به قرآن يا تسبيح پناه برديد، تسليم باشيد. اگر مجبور شد جايي بر خلاف استخاره عمل کند يک صدقه اي بدهد و مقدراتي عوض شود.
سوال: بعضي ها براي کاري چند بار استخاره مي کنند و آنقدر استخاره مي کنند تا خوب بيايد، اين چطور است؟
پاسخ: اين هم يکي از موارد اشتباه در بحث استخاره است، اصلاً تکرار در استخاره در جايي که هنوز موضوع عوض نشده است. من يک بار از قرآن الهي سوال کردم اين خوب است يا بد؟ گفت خوب است، تا وقتي آن موضوع است مثلاً من براي يک معامله و يا سفر استخاره کردم و تا موضوع سفر عوض نشده است، حکم استخاره همان اولي است، لدا تکرارها هيچ اعتباري ندارند و بايد به آن اولي عمل کنند. با تکرار استخاره خودشان را بيشتر در تحير مي کند و قرار بود از حيرت در بيايند. قرآن که صفحه سفيد ندارد، خوب و يا بد مي آيد و حتي اگر شما در غير موردش استخاره بگيريد، يک چيزي مي آيد و اين به معناي اين نيست که جواب شماست و مال شماست و شما بي جا زديد و اگر مي خواهيد به آن اولي عمل کنيد.
سوال: من و همسرم هر دو براي ازدواج استخاره کرديم و اتفاقاً هر دو استخاره بد آمد، اما به علت علاقه اي که به هم داشتيم، با هم ازدواج کرديم، وليکن الان زندگي ما در کشمکش است و شوهرم مي گويد ما بايد به استخاره عمل مي کرديم و با هم وصلت نمي کرديم و الان بايد از هم جدا شويم. آيا براي ما راهي به جزء طلاق وجود ندارد؟
پاسخ: اگر واقعاً استخاره گرفتن براي اينها جا داشته يعني تحقيقاشان را در مورد همديگر براي شناخت هم انجام دادند و مشورتشان را کردند و دوباره در تحير بودند و استخاره کردند و اقتضاء مي کرد براي احترام به قرآن، مخالفت به آن نمي کردند و اگر مي خواستند انجام بدهند، صدقه مي دادند. به هر حال الان شرايط خودشان را دارند و بايد ببينند مي توانند با هم سازگار باشند، طبيعتاً ادامه بدهند و به خاطر آن استخاره بر خودشان الزامي براي جدا شدن و طلاق نبينند. عرض کرديم که استخارره الزام آور که نيست که حالا بودن با همديگر حرام باشد. حالا که ازدواج کرديد به سمت سازش و ايجاد تفاهم حرکت کنيد و اگر آن تفاهم و سازش که لازمه زندگي است با هم نداريد، دوباره نه به خاطر استخاره، جدا شويد. محل استخاره گذشته و انجان نشده و نبايد براي استخاره، دوباره يک اشتباه ديگري کنيد، بلکه دنبال راهکار جديد باشند که توصيه به تفاهم مي شود و اگر نه طلاق.
گاهي استخاره هايي که از ما مي کنند براي پيشگويي و آينده خواني است و اينهم يکي از اشتباهات است. مثلاً فرد قصد دارد معامله و يا امتحاني را انجام بدهد و شک هم ندارد و يا انجام داده و مي خواهيد ببيند قبول مي شود يا نه؟ گاهي در روايت داريم که با قرآن فال نزنيد. گاهي بالاي قرآن خوب و بد نوشته شده است، اين براي مواقعي است که فرد به کسي دسترسي ندارد که او قرآن را بفهمد، مي تواند به همان اعتماد کند، وگرنه اگر فرد عالمي باشد ديگر لازم نيست به آن خوب و بد توجه شود. نکته آخر اينکه خوب و بدي که در استخاره مي آيدالزاماً به اين معني نيست که آن مقصودي که شما از عملتان داريد انجام مي شود يا نمي شود. مثلاً من مي خواهم مسافرت بروم و قصد ديدن يک اقوام را دارم، ولي شک دارم که بروم، استخاره مي کنم خوب مي آيد، معناي خوب اين نيست که تو مي تواني به مقصودت مي رسي و يا بد آمد تو به مقصودت نمي رسي، بلکه به اين معني است که آن اتفاق مي افتد خير است و خير الزاماً آن مقصود تو نيست و اگر بد مي آيد يک شري به تو مي رسد ولي شر الزاماً اين نيست که تو به مقصودت نمي رسي. کسي خومت امام صادق (ع) رسيده بود گفت آقا يک استخاره اي براي من بکنيد. حضرت استخاره کردند فرمودند: بد است. يک مدت گذشت و آن فرد خدمت آقا آمد و گفت اين چطور بد بود آن سفري که رفتم خيلي هم خوب بود و معامله سودآوري هم بود و به مقصودم هم رسيدم. حضرت فرمود: در آن مسافرت يک نمازت قضا نشد؟ گفت: چرا. فرمود: بديش همين است، شما هر چي هم سود ببريد جاي آن نماز فوت شده را نمي گيرد.
سوال: در جلسه گذشته اشاره کرديد که فقر باعث تضعيف دين مي شود، البته اين مجوز اين نيست که اگر ما فقير شديم بي دين باشيم، اما نکته اينجاست که اگر کسي در معرض فقر قرار گرفته شده باشد و با وجود فقر و مشکلاتي که همه ما از آن مطلع هستيم دين خودش را حفظ کند و به هيچ قيمتي دين خودش را نفروشد آيا دين ما يک نگاه ويژه اي به اين شخص مي کند و يک امتياز ويژه به اين شخص قائل است و به عبارت ديگر اگر کسي در فقر و تنگدستي دين خودش را حفظ کند فرق مي کند با آدمي که در آسايش و نعمت قرار گرفته و دين خودش را حفظ مي کند و يا نه هيچ فرقي نمي کنند؟
پاسخ: ما رواياتي داريم که اگر فقرايي که از اين امتحان سربلند بيرون بيايند و مقاومت ديني آنها درهم نشکند و بتوانند صبورانه اين بار بلا را تحمل کنند، ارزششان نسبت به کساني که در راحتي و عافيت بودند، البته آنها هم امتحان دارند، ولي به فرض اينکه آنها هم سربلند بيرون بيايند، ارزش آن فقرا از اغنياء فاصله بسيار زياد و باور نکردني است. چند تا روايت عرض کنم. يک روايت است که پيغمبر (ص) فرمود: فقر نزد مردم ممکن است عيب و عار باشد، اما در روز قيامت در نزد خدا زينتي است، البته آن فقري که صبورانه تحمل شده باشد و فرد را به لغزش نکشانده باشد و از پس اين امتحان بتواند بيرون بيايد. بعد پيغمبر (ص) فرمود: فقرا پادشاهان بهشتند و آنجا قدرت و دولتي دارند و شما از اينجا دستي از فقرا براي خودتان پيدا کنيد و از اينجا يک جا پا از فقرا براي خودتان دست و پا کنيد و ارتباط برقرار کنيد پون انها آنجا پادشاهي مي کنند و در روايت است که فقرا 500 سال جلوتر از اغنياء به بهشت مي روند چون فقرا براي محاسبه چيزي ندارند و خدا براي مال حلال اغنياء حساب مي کند. حضرت سليمان آخرين پيامبري است که وارد بهشت مي شود چون ثروت و مکنت او بسيار زياد بود. از امام صادق (ع) و پيغمبر (ص) رسيده که حضرت سليمان چهل سال ديرتر از انبياء ديگر به بهشت مي رود و فقرا اول از همه مي روند و در روايتي از پيغمبر (ص) است که همه مشتاق بهشتند و بهشت مشتاق فقراست. در يک روايت از امام صادق (ع) است که فوق العاده است، فرمودند فقر مثل شهادت از گنجهايي است که در خزانه هاي خودش نگهداشته و به هر که بخواهد مي دهد. در روايتي از پيغمبر (ص) است که اين کيميا را به انبياء و يا به مومني که کرامتي پيش خدا دارد، مي دهد. در يک روايت فوق العاده که مايه تحير است و هم در اصول کافي و هم در بحارالانوار است که خداوند در روز قيامت از فقرا عذرخواهي مي کند. خداوند متعال در روز قيامت به مومنين فقير نگاه مي کند و گو اينکه مي خواهد عذرخواهي کند و خيال نکنيد که شما را در دنيا فقير کردم به خاطر اينکه شما را حقير مي دانستم به عزت و جلالم از اينکه از چشم افتاده بوديد فقير نکردم، بلکه به شما کيميا دادم که به منزله شهادت است، حالا امروز (قيامت) رفتار مرا با خود مي بيني. بعد خداوند متعال آنچنان به آنها لطف مي کند که فقرا مي گويند با اين عِوضي که خدا به ما داد، ديگر چه زيان که آنها را در دنيا از ما گرفته بود. فقرا چه کسي هستند؟ ما فکر مي کنيم که فقير کسي است که به حدي برسد که درخواست کند، در حاليکه فقير آن کسي است که خرج سال زندگي اش را در حدي که بتواند زيارت برود، پوشش مناسب داشته باشد و مرکب داشته باشد و حتي اگر خدمتکار براي کارش نياز داشته باشد و ضروري زندگي اش باشد، نداشته باشد و کمتر از اين فقير است و لذا در روايات ما اشاره شده است که اگر شما مي خواهيد به فقرا برسيد، اينطور نباشد که از سر ترحم يک چيز کوچکي به او بدهيد، اين که فقرش را برطرف نمي کند و آنها را به حد غني نمي رساند، اين يک مسکن است و آنچيزي که در روايات توصيه شده است اين است که آنقدر به فقير بدهد که به غنا برسد و در بعضي روايات اين غنا را تعريف مي کنند که فرد پوشش داشته باشد، حج برود و عمره اي انجام بدهد يعني در حد کفاف يعني آن زندگي که در حد رفاه نسبي باشد، نه اينکه خاک نشين باشد و اگر پايين تر از اين باشد فقير است و ديگران بايد او را به اين حد برسانند. گاهي طرف يک ماشين و يک خانه نقلي دارد، منتها دخل و خرجش به هم نمي خواند و آنهايي که مي خواهند کمک کنند مي گويند خانه اش را بفروش، مستاجر شود. اين اشتباه است، ما در دين جايي نداريم که توصيه شده باشد کسي که خانه داشته باشد، غني است و بايد خانه اش را هم بفروشد و خرج اوليه زندگي اش را کند. البته فقير دو نوع است يک نوع فقير به حدي مي رسد که به حد سوال مي رسد که به آن سائل مي گويند و يک نوع فقر پنهان است و صورت خودش را با سيلي سرخ مي کند و اينها در اولويت هستند که به حد سوال نرسند. ما در نگاههاي ديني خودمان داريم آن کساني که غني و ثروتمند هستند، اموال و حق فقرا در اموال اينها هست. اين خيلي نگاه عجيبي است. در قرآن و در نهج البلاغه اين مسئله ذکر شده است. در سوره زاريات و معارج داريم که در اموال اغنياء حقي معلوم براي فقرا و سائلين است. امام صادق (ع) فرمود: هيچکس گرسنه و برهنه نماند، مگر آنکه ثروتمندان آن وظيفه اشان را انجام ندادند و بايد از سر وظيفه و نه از سر ترحم و منت گذاري اموالشان را بدهند. نگاه دين، نگاه ترحم آميز به فقرا نيست و نگاهي است که بايد از سر وظيفه به او بدهند. اول طلبگي در قم ما با لبخند رد مي شديم، يکي بود که از مردم درخواست مي کرد و تکدي گري مي کرد و با پرخاش مي گفت حق مرا بدهيد. حالا ما مي بينيم واقعاً فقير حقي دارد. اگر خمس و زکات ندهد سرقت و غصب از مال فقرا است. حتي از بعضي روايات بر مي آيد که فقط خمس و زکات نيست و حتي تا آنچيزي است که فقرا را غني کند، حداقل آن فقرايي که مي شناسيم. اگر ما حق او را نمي دهيم و توانمنديم، اين به گونه اي است که غصب کرديم. تعبير روايت اين است که اغنياء توشه فقرا را سرقت کردند. اميرالمومنين (ع) در نهج البلاغه دارد که خدا واجب کرده است. ما اينها را توصيه اخلاقي مي دانيم، در حاليکه اگر کسي به اينها عمل نکند در مسلماني اش کم دارد. طلبه اي نزد آخوند کاشي آمد که از عرفاي اصفهان بود، گفت سلام عليکم. ايشان جواب دادند: سلام عليکم اي فاسق. او گفت: آقا يعني چي؟ مرحوم کاشي گفت: در همسايگي تو ديشب کسي بود که گرسنه سر بر بالين گذاشت و تو بي خبر بودي. گفت: والله نمي دانستم. گفت: نمي دانستي گفتم يا فاسق، اشکال من اين است که چرا نمي دانستي و بايد مي رفتي و پيدا مي کردي و اگر مي دانستي و عمل نمي کردي، مي گفتم سلام عليکم يا کافر. پس کسي که مي داند و بخل مي ورزد و عمل نمي کند دچار کفر عملي نه کفر اعتقادي شده است.
سوال: شايد ما در زندگي خيلي مشکل نداشته باشيم و کساني را مي شناسند که به نان معتاجند. نکته اي که شما گفتيد که بايد آنقدر کمک کنيد تا آنها غني شوند، آيا اين شائبه پيش نمي آيد که حالا که من نمي توانم اينها را غني کنيم پس اصلاً کمک نکنم؟
پاسخ: بله هر کس در وسع خودش بايد کمک کند و اينچيزي که ما عرض کرديم که تا حدي کمک کند که غني کند، در حد آن توانمندان و اغنياء جامعه است که گاهي خرجهاي اضافه دارند. من شنيدم که در يکي از شهرها فردي که به ظاهر متدين هم بود، 500 ميليون هزينه جهيزيه و ازدواج دخترش شده است. اين شخص مي تواند 100 تا جوان را با جهيزيه و زندگي اشان راه بياندازد. اين چه اسلامي است. نه اقشار متوسط جامعه که خودشان هم اگر قناعت نکنند چه بسا جزء فقرا باشند.
روايتي از امام رضا (ع) است که فرمود هرکس با مسلمان فقير روبرو شود و به او سلامي متفاوت با سلامي که به ثروتمند مي کند، داشته باشد، روز قيامت خداوند را در حاليکه خداوند خشمگين از او است، ملاقات مي کند.
سوال: چه وظايفي متدينين در قبال فقرا دارند؟ من نوعي با حد بضاعتي که دارم چقدر مي توانم در رفع فقر کساني که در اطراف ما هستند و مي شناسيم موثر باشيم.
پاسخ: ديدي که معارف ديني ما در قبال همه و بخصوص فقرا دارد، عجيب است. آن ديد معروف که همه مي دانيم که دنيا دار امتحان است و ما بايد به فقير به عنوان ماموري که براي امتحان الهي به سمت ما مي آيد، نگاه کنيم. اگر ما او را رد کنيم و يا منت بگذارم و يا تحقير کنم، در واقع خودم در امتحان رد شدم. اگر اخلاص در کار باشد اين مسائل هم پيش نمي آيد. وقتي مواجه با فقير را مواجه با خدا بدانيد، کاري به شخص او نداري و او دست خداست که بطرف شما مي آيد و از شما امتحان مي گيرد. لذا امامان ما وقتي به فقير چيزي مي دادند، دستشان را مي بوسيدند چون مي گفتند در دست خدا قرار گرفته است، حتي توصيه مي کنند که دست خود را بالاي دست فقر قرار ندهيد و زير دست فقير قرار دهيد که او بيايد بردارد. اما يک ديدفوق العاده اي که دين براي ما ايجاد مي کند، در جامعه مومنين ارتباطي که مومنين با همديگر دارند، با آن چيزي که آنها را به هم پيوند مي دهد، آن محبت و ولايت خداوند و اولياي خداست که شعبه اي از آن در همه است. وقتي شما فقيري را مي بينيد، جلوه اي از امامت را در آن مي بيني مثل يک نخ تسبيح که در تمام دانه ها رفته و آن چيزي که ما را پيوند مي دهد، ولايت است. پس اگر فقيري به سمت تو مي آيد، اگر او را احترام کردي و راه انداختي، به ولايتي که در او است، احترام کردي و اگر به او بي احترامي کردي، در واقع به ولايتي که در اوست، بي احترامي کردي. در روايت ماست که کمک به کساني که در جامعه ايماني کمک بخواهند، اگر انجام دادي، ولايت تو به ما محکم است. امام صادق (ع) به محمد بن خونعيس فرمود: اگر برادر ديني ات آمد و حق او را رعايت نکردي، به همان مقدار که رعايت و احترام نکردي، ولايت خودت با خدا و حق را قطع کردي و اگر اعتنا کردي و اهميت دادي، ولايت خودت را با ما محکم کردي. چرا اهل بيت اين را به ما ياد دادند؟ چون به قضيه به صورت ولايي نگاه کنيد که فقرا جلوه اي از ولي خدا در اوست و احترام بگذاريد تا اخلاق ولي محوري در جامعه مومنين تمرين شود، تا براي آمدن ولي الله و ظهور آماده شود چون وقتي من به شما احترام مي گذارم به خاطر ولي خدا به شما نوعي کمک مي کنند، وقتي خود ولي خدا بيايد قطعاً به او احترام مي گذارند. اگر نگاهمان به هم سرد باشد و هر کس به فکر خودش باشد و نگاه فردگرايانه و بخيلانه داشته باشد اين جامعه خيلي فاصله دارد.
سوال: اغنياء خيلي ها پولهاي کلاني خرج مي کنند که شايد خيلي ضروري نباشد و گفتمان با اينها متفاوت از کساني است که بضاعت نسبي دارند، شايد ما خيلي از سفرهايي مي رويم و چيزهايي مي خريم که ضروري نباشد. ما چقدر مي توانيم کمک کنيم و چه وظيفه اي به دوش ماست؟
پاسخ: اگر اين نگاه را داشته باشيم، او نيازمند به من نيست بلکه من نيازمند به او هستم، لذا هر مقداري که در توانم است، کمک کنم. گاهي ما خرجهاي اضافه داريم و اي چه بسا فرد پشت سر هم به زيارت مي رود. يک نفر است که اگر تو کمک کني مي تواند يک بار به زيارت برود و تقويت دينش مي شود. ما در حد وسع خودمان کمک کنيم. اگر همه را نمي توانيم يک بخشي که مي توانيم انجام دهيم و خودمان را در مسير آن کساني که ولايتشان را با اين کار تقويت مي کنند، قرار بدهيم.
سوال: يک بار ديگر ذکر استخاره را بگوييد؟
پاسخ: ساده آن استخيروالله است يعني خدايا از تو خير مي خواهم و ادامه آن که در کلام ائمه است اَسْتَخيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فى عافِيَةٍ يعني از رحمت و لطف خداوند خير همراه با عافيت و سلامتي مي خواهيم. که براي طلب خير کردن دو رکعت نماز بخواند و صد مرتبه اين ذکر را بگويد.
اللهم اغني کل فقير اللهم اشبع کل جائع اللهم اشف کل مريض