برنامه سمت خدا
کارشناس برنامه: حجت الاسلام والمسلمين عالي
موضوع برنامه: دينداري در آخرالزمان
زمان پخش: 16-03-89
به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد مي کشد به دو رکعت صلاه عشق. ماه امشب کامل است و آسمان گيسوي او، سيزده شب ماهها در انتظار روي او، ماه معصومم اگرچه رو گرفته از چشمه ها از وراي ابرها هم مي رسد سو سوي او، پشت پلکم خم شد از اين غم که عمري چشم من بر تمام خلق رو انداخت الا روي او، گاه خورشيد آرزو دارد که شب روشن شود تا زمين يک دم ببيند ماه را پهلوي او.
سوال: هفته پيش بحثي به نام دينداري در آخرالزمان، با رويکرد وظيفه شناسي نه نشانه شناسي شروع کرديم. از آخرالزمان و نشانه هاي آن صحبت شد و با نگاه کلان به ضرورت توجه به اين پرداختيم که دين در زندگي امان چه نقشي دارد. از سختي دينداري در آخرالزمان گفتيم انسان هاي موفق کساني هستند که از اين تهديدها به عنوان فرصت و سکوي پرش در زندگيشان استفاده مي کنند. بهانه همه اين روايتي بود که از حضرت رسول اکرم (ص) عرض کردم که اجازه مي خواهم يک بار ديگر بخوانم. حضرت فرمودند: گروهي دين خود را به بهايي اندک مي فروشند، کسي که در اين روز به دين خود چنگ زده و پاي بند است (مثل آخرالزمان) مثل کسي است که گلوله اي از آتش را در دست گرفته و يا بوته خاري را در دست مي فشارد. اين چکيده مباحث هفته گذشته بود. خواهش مي کنم يک چشم اندازي براي ما براي ورود به بحث ترسيم کنيد که از کجا مي خواهيم شروع کنيم و به کجا مي خواهيم برسيم؟
پاسخ: در روايت اهل بيت در مورد آخرالزمان، دو جور تهديد را اشاره کردند. يکي تهديدهايي که متوجه دين و دينداران است قطع نظر از اينکه از چه قشر و صنفي هستند، مرد و زن، جوان و پير و عالم و عامي، به تمام اقشاري که افراد متدين هستند خطرات و آسيبهايي متوجه مي شود که طبيعتاً بايد راههاي مقابله با آن را بررسي کنيم. يک بخش ديگري که در روايات که بحث مفصلي است که تهديدهايي است که به اصناف و اقشار مختلفي وارد مي شود و آسيبهايي که به خانواده وارد مي شود آسيب هايي که مربوط به زنان و مردان است. آسيب هايي که مربوط به کسبه و تجار است. آسيب هايي که به عالمان و تحصيل کرده ها و قاريان قرآن متوجه مي شود. اينجا هم شناخت آنها و به خصوص اهم اين آسيب ها چون شناخت تک تک آنها به فرصت بسيار زيادي احتياج دارد، و پيدا کردن راههاي مقابله با اين آسيب ها يک بخش ديگر بحث است که ما از بخش اول يعني آسيب هاي عمومي شروع کنيم. آسيب هاي عمومي که کلي است مثل دنيازدگي. شيطان يکي از کساني است که در آخرالزمان ترفندهاي خاصي دارد و شناخت آن ترفندها و ابزار و وسايلي که تمرد معصيت را اشاعه مي دهد،
سوال: اصولاً حقيقت دين چيست اصلاً دين در کجاي زندگي ماست و قرار است با زندگي ما چکار کند و چه ضرورتي دارد که توجه به دين کنيم و اينقدر از دينداري در آخرالزمان مي گوييم و اصلاً ضرورتي دارد که ما ديندار باشيم يا نه؟
پاسخ: اگر بخواهيم دين را به زبان ساده ترسيم کنيم، دين طرح و برنامه اي است که از طرف خداوند متعال براي رسيدن بشر به سعادت دنيا و آخرت و براي رسيدن به کمالاتي که يک انسان مي تواند به آن کمالات برسد، نقشه راه و طرح و برنامه و دفترچه راهنمايي است که از طرف خداوند توسط انبياء براي بشريت آورده شده است. الان شما بخواهيد وسيله اي بخريد يک دفترچه راهنمايي يا کاتالوگ به همراه آن وسيله قرار داده مي شود که عمداً دو نقش دارد يکي اينکه ظرفيتها و امکانات و استعدادهايي که اين وسيله دارد را معرفي مي کند و طريقه بهره برداري از آن امکانات و استفاده ها. چه بسا کسي تلفن همراه دارد و بسياري از امکاناتش را استفاده نمي کند چون او نمي داند و آن دفترچه راهنما اين امکانات را براي فرد به فعليت مي اندازد. دوم اينکه باعث مي شود که آن وسيله عمر مفيد طولاني تر پيدا کند و استفاده بهينه از آن شود. براي مثال براي ماشين لباسشويي از پودر و کابل مناسب استفاده نکنيد بعد از مدتي کارايي خودش را از دست مي دهد و عمر مفيدش کوتاه مي شود. دين دفترچه راهنمايي است که خداوند متعال که سازنده عالم و آدم و اين دستگاه آفرينش است که براي انسان آفريده که اولاً استعدادها و ظرفيت هايش به فعليت برسد و از امکاناتش استفاده کند و الان ما از امکاناتمان استفاده نمي کنيم و انسان در بين مخلوقات الهي موجودي با بي نهايت استعداد و ظرفيت است و تنها موجودي است که بي حد است هم در طرف خوبي و صعود و هم در طرف بديها و سقوط. شما دعاي سحر ماه رمضان را ببينيد اهل بيت به ما ياد دادند که از خدا بخواهيم: اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ، اللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِاَجَلِّهِ وَكُلُّ جَلالِكَ جَليلٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ: خدايا جمالت و جلالت و علمت و رحمتت و مشيتت را مي خواهم. به تعبير يکي از بزرگان قم که درس اخلاق مي گفتند، مرحوم شيخ عباس تهراني، زماني که حضرت امام خميني در قم بودند و درس اخلاق مي گفتند از ايشان نقل مي کنند وقتي اين دعاي سحر را مي گفت يعني خدايا مي خواهم مثل خودت باشم يعني صفات خودت را داشته باشم. انسان اين ظرفيت را دارد که صفات الهي را بتواند براي خودش کسب کند. در روايت خيلي معروف که حديث قدسي است که از طرف خداوند متعال که فرمود: بنده من مرا اطاعت کن تا من تو را مثل خودم قرار بدهم صفات من در تو تسري پيدا کند. همانجور که من مي گويم هر چيزي را که اراده کنم خواهد شد تو هم اگر اراده کني هر چيزي که بخواهي خواهد شد. اين دور از دسترس است چون ما به دفترچه راهنما عمل نمي کنيم. اصلاً اين دفترچه راهنما براي همين است و چيزي دور از دسترس نيست. طبيعتاً موانعي دارد که بايد پشت سر گذاشته شود. انسانهايي که به قله ها برسند خيلي زياد نباشند همه اهل قله ها نيستند، اما اين ظرفيتي است که دين ايجاد مي کند و مقصود من اين نيست که الزاماً همه مي رسند. نمونه هايي هم داشتيم. اگر نمونه اي نداشت آنوقت مي گفتيم ديني که هيچ نمونه اي ندارد فقط يک آرمان و تخيل است. دين دفترچه راهنمايي است که آمده اين ظرفيتهاي بي نهايت انسان را بکار بگيرد و بتواند آن را به فعليت برساند. ما شايد الان از يکصدم ظرفيت هايمان استفاده نمي کنيم مانند آن تلفن همراه که از امکاناتش بهره برداري نمي شود و فقط احياناً براي تلفن زدن است، اما امکانات متعددي که دارد از آن بهره برداري نمي شود. انسان هم الان همينطور است. در روايت ظهور امام زمان (ع) است که فرمودند از ابتداي خلقت بشر تا زمان ظهور حضرت ولي عصر (ع) دو حرف از 27 حرف علم کشف مي شود و 25 حرف علم را حضرت مي آورد. معلوم است که خيلي از امکانات استفاده نشده است. آنوقت زمان ظهور وقتي شما مختصات جامعه مهدوي و انساني که در آن زمان است تحت تربيت معصوم قرار گرفته مي بينيد وقتي اين ظرفيت ها به فعليت مي رسد در روايات گفته شده که عقلها و اخلاقها کامل مي شود دروغ و کينه ها از دلها دور مي شود و بطون قرآن را امام زمان (ع) براي مردم مي آورد و مردم متدين محرم سِر مي شوند آنقدر رشد پيدا مي کنند که به تناسب محرم سِر مي شوند و کراماتي که از بعضي از اولياي خدا مي شنويم آنزمان براي مردم معمولي خواهد بود چون مردم آنزمان مردم رشد يافته هستند. اين نشاندهنده ظرفيت انسان است. چرا در آن زمان اينقدر به فعليت مي رسند؟ قرآن را در سوره نور آيه 55 ببينيد که مي فرمايد: دليل اينکه مردم به اين شکوفايي استعدادها مي رسند و زمين و زمان زنده مي شود و دوران زندگي انساني در واقع است چون آن ديني که خداوند براي آنها پسنديده مستقر مي شود و چون دين تحقق پيدا مي کند آنوقت اين شکوفايي رخ مي دهد. اين شکوفايي در واقع عمل به اين دفترچه راهنما است. بنابر اين اين نکته اول که دين ظرفيت ها را به جريان و بفعليت مي اندازد. نکته دوم اين است که اين دفترچه راهنما عمر مفيد را براي انسان طولاني مي کند. بسياري از ما يا برخي از ما، يا عمر مفيد نداريم و يا کم داريم. ياقوت حموي کتاب معروف به معجم البولدان دارد که مربوط به شناسايي مناطق و سرزمين هاي مختلفي است. آنجا يک نکته زيبايي اشاره کرده است. مي گويد: به يک سرزميني گذرم افتاد که ديدم قبور جلوي خانه ها مردم است، تعجب کردم قبرستان که از منازل دور نيست!! نگاهم به سنگهاي قبر افتاد، ديدم سن و سال همه انهايي که از دنيا رفته اند، کم است، يک ساله و دو ساله و سه ساله، خدايا اينجا همه بچه مردند؟ از يک نفر از اهالي سوال کردم. او گفت: اينکه قبور را در خانه ها مي گذاريم، براي اينکه بفهميم از پس امروز، فردا هم است و هر روز بفهميم که دنيا ابدي نيست و آخرتي هم است و به فکر آن باشيم. برخلاف بعضي جاها که قبرستانها مي خواهد ياد مرگ حذف شود و ثانياً اينکه شما ديديد سن و سالها کم هستند چون ما عمر مفيد را فقط درج مي کنيم، آن مقداري که شخص زندگي انساني داشته است. يکي از بزرگان مي گفت: بنابر اين بعضي ها سقط جنين هستند يعني چه بسا عمر مفيدي در دنيا نداشته اند. ما متاسفانه خيلي وقت پِرت و هدر داريم و عمر مفيد ما خيلي زياد نيست. من اينجا در پرانتز لازم است عرض کنم که ما اگر نگاه کنيم که چقدر وقتهاي هدر و اتلاف وقت در زندگي ما است. در انتظارها براي مثال در مطب ما وقت را 2-1 ساعت سخاوتمندانه از دست مي دهيم، با آنکه مي شد، آنجا استفاده کرد. گاهي براي ديدن يک مسابقه ورزشي، جوان يک روز منتظر مي ماند و براي ديدن يک ساعت مسابقه، زمانش را از دست مي دهد. در ترافيک ها وقتهايي مي گذرد. با يک حساب سر انگشتي کسي حساب کرده بود که اگر عمر من 70 سال باشد بر فرض اينکه در روز 7-6 ساعت مي خوابم يعني حدود 20 سال را خواب بودم و اگر در روز 2 ساعت مشغول خورد و خوراک بوديم، تقريباً 4 سال در کل عمرمان در خوردن بوديم. اگر روزي 3 ساعت پاي تلويزيون بنشينيم يعني يک هشتم روز، کل عمر يک هشتم اش حدود 9 سال مي شود. همين سه قلم را جمع کنيم 33 سال يعني نيم عمر رفته است. يعني نخوابيم و نخوريم؟ نه مقصود اصلاً اين نيست، تفريح و خواب لازمه زندگي است، اينها گريس کاري و روغن کاري است که پيچ و مهره ها خوب کار بکنند، وگرنه اصلاً انسان خشک و بي نشاط نمي تواند ادامه دهد و عمر مفيدش هم کم خواهد شد. بحث اين است که اتلاف وقت نداشته باشيم و برنامه و مديريت براي زمان خودمان داشته باشيم. ما مي گوييم عمر طلاست با اينکه قابل مقايسه با طلا نيست چون طلا قابل جبران است اگر از دست برود و سرقت شود، ولي عمر قابل جبران نيست. بعلاوه شما با وقت طلا گير مي آوريد و با طلا وقت گير نمي آوريد. نگاه کنيد اگر يک انگشتر يا سکه طلا داريم از آن محافظت مي کنيم، ولي وقت را چه بسا به راحتي هدر مي دهيم و وقت کشي هم مي کنيم که به تعبير بعضي روايات وقت کشي، خودکشي است. روايتي يسيار زيبا از پيغمبر (ص) است که فرمود: تو به تعداد روزها و ايامت هستي يعني ايام عمر هر کس لباسي است که به قد و قواره او دوخته شده است، 60 يا 70 سال، هر چقدر عمر دارد. هر چقدر از روزت برود يک تکه از تو رفته است و يک مقدار از خودت رفته است. اينطوري بايد به عمر نگاه کرد که سرمايه اي است که هيچ چيز ديگر بديل و جايگزين ندارد. فخر رازي يکي از علماي بزرگ اهل سنت است و يک تفسيري به نام تفسير کبير دارد، در آن تفسير مي گويد من در يک تابستان گرم از جايي عبور مي کردم مي ديدم شخصي يخ مي فروشد و دقت کردم ديدم اينجوري کالاي خودش را تبليغ مي کند. مي گفت: مردم بيايد به کسي که سرمايه اش دارد ذوب مي شود، رحم کنيد و يخ را بخريد و همانجا فهميدم اين تفسير سوره والعصر است که خدا قسم به زمان مي خورد که ان الانسان لفي خسر، انسان آرام آرام آب مي شود و سرمايه اش به هدر مي رود، الا الذين آمنوا و عمل صالحات، مگر ان کساني که با دينداري بتوانند عمر مفيد براي خودشان درست کنند. چکار بايد بکنند؟ انسانهاي با فضيلت و موفق کساني هستند که بتوانند براي وقت خودشان برنامه ريزي کنن و مديريت وقت داشته باشند. اصلاً مقصودم اين نيست که استراحت، تفريح و ديد و بازديدها را کنار بگذاريم، مقصودم اين است که جلوي اتلاف را بگيريم. ببينيد دزد طلا يک چيزي است و دزد وقت گاهي بي برنامگي و جلسات بي فايده و بي حوصلگي و تنبلي و خواب زياد است. وقت خودبخود نمي آيد، همه از کمبود وقت مي نالند و چه بسا وقتشان آنقدر مفيد نباشد. وقت را بايد ايجاد کرد. اگر براي خودمان برنامه بريزيم و روزي يک ساعت براي خودمان خالي کنيم يعني در ماه سي ساعت و 365 ساعت در سال يعني حدود 45 روز کاري مفيد براي خودتان خالي کرديد. مي توانيد براي خودتان مطالعه بگذاريد و يا مهارتهايي که در زندگي و شغل ات لازم داريد، آموزش ببينيد و يا يک زبان ياد بگيريد و يا قرآن را حفظ کنيد.
سوال: دين چکار مي کند؟ شايد جوامعي که ديندار نباشند، آدمهايي که اهل دين نباشند اين برنامه ريزي را داشته باشند و چه بسا خيلي هم از وقتشان بهتر از ما استفاده مي کنند.
پاسخ: يک نکته اي را من عرض کنم. در اين استفاده از وقتها، اگر بتوانيم از اين وقتهاي پِرت و هدر استفاده کنيم. من که يک تا دو ساعت وقتم در ترافيک مي گذرد، اگر راننده هستم با يک نوار و سي دي آموزشي و سخنراني و نوار قرآن يا هر چيزي که بتواند براي عمر من مفيد باشد. يکي از دوستان مي گفت من اکثر آثار شهيد مطهري را در ماشين گوش کردم. يا يک کتاب کوچک جيبي و يا قرآن کوچکي داشته باشم، مي توان از بسياري وقتها استفاده کرد. موقع خوابيدن چند دقيقه اي که قبل از خواب است و معمولاً شخص طول مي کشد که بخواب برود، مي تواند يک مطالعه سبک کند. بهتر اين است که در روايت ما داريم که براي ورود به خواب که شبيه مرگ است، اذکار خواب را بگويد. حضرت زهرا (س) فرمودند: پدرم پيغمبر نزديک خواب من که رختخواب را پهن کرده بودم، وارد شد. بعد فرمود دخترم مخواب مگر اينکه چهار کار را انجام داده باشي. يکي اينکه ختم قرآن کرده باشي، دوم شفاعت انبياء را براي خودت جلب کرده باشي، سوم حج و عمره اي بجا آورده باشي و چهارم اينکه خوشنودي همه مومنين را براي خودت جلب کرده باشي و فوري مشغول نماز شد. حضرت زهرا (س) فرمودند من منتظر نماز پدرم بودم تا تمام شد و گفتم: يا رسول الله اصلاً در اين وقت نمي شود اينکار را کرد، چکار کنيم؟ پيغمبر ياد دادند. دين خيلي از اين استفاده ها را براي موقعيت هاي مختلف ياد مي دهد. پيغمبر فرمودند اگر شما سه تا سوره قل هو الله احد (توحيد) را بخوانيد، يک ختم قرآن کرديد و اگر شما موقع خواب درود و صلواتي بر من و انبياء پيشين بفرستيد اللهم صل ال محمد و آل محمد و صل علي الانبياء و المرسلين، شفاعت ما را به خودت جلب کردي و اگر استغفار کني براي همه مومنين اللهم اغفر المومنين و المومنات، کاري کردي که خوشنودي مومنين را درک کردي و اگر يکبار بگويي، سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، گويا حج و عمره را بجا آوردي. دين کاري که در زندگي مي کند و استفاده بهينه مي دهد، اين است که شما را به يک برنامه ريزي مي کشاند که اولاً نيت خالصانه در زندگي ات داشته باشي و خود اين نيت بسياري از وقتها و کارها را مفيد مي کند. آن کسي که صبح براي کسب و کار بيرون مي رود، نيت اش آن است که خانواده خودم را از کسب حلال تامين کنم، سرتاسر اين زندگي اش که براي کسب کار رفته است، در عبادت مي گذرد. خانمي که در خانه مشغول کار، تربيت و مديريت در خانه است و زحمت خانه را مي کشد با اين نيت که من خانه جوري اداره کنم که اين تربيت در خانواده صورت بگيرد و آرامش و سکونتي که قرآن مي گويد و يکي از اهداف زندگي است، در خانه تحقق پيدا کند، سرتاسر کارهايي که در منزل مي کنيم، عبادت مي شود. حتماً لازم نيست که مانند نماز نيت کند و به زبان بياورد و حتي در نمازش هم لازم نيست و حتي بعضي گفتن مکروه است که به زبان بياورد چون بعد از اذان و اقامه گفتن، ديگر آدم نبايد چيزي به زبان بياورد. نيت همان امر قلبي است و مي داني چکار داري مي کني. سرتاسر آن زندگي عبادت مي شود. آن کسي که گفت: خوشا آنان که دائم در نمازند، مقصودش اين بود که شخص دائم در نماز مي شود و منظور اين نيست يک سجاده بياندازم و فقط رکوع و سجود کنم، بلکه دائم در بندگي قرار مي گيرند و اين بالا بردن کيفيت زندگي است، کميت شايد فرق نکند چون شما اعمالت را اضافه نکردي. بر اعمال روزت نيافزودي، هر چند خود آن اعمال روز به تناسب ظرفيت، اگر آدم نشاط داشته باشد مي تواند اضافه شود، همان که گفتم يک ساعت مي تواند در وقت خود اضافه کند و کارها ي مفيد را در کار بياورد، اما حتي آن هم نباشد، حداقل دين کيفيت زندگي را بالا مي برد. شما با يک نيت خالص تمام اعمالت، عمل صالح مي شود. معجزه دين اين است که زندگي شما مي توانيد زندگي پاک و سالم و آرامش بخشي کنيد. شما آدم را فقط براي زندگي دنيا تعريف نمي کنيد، ما زندگي را فقط سعادت دنيا تعريف نمي کنيم، بلکه زندگي را تا ابد تعريف مي کنيم نه 60 و 70 سال. اگر ما تمام اين مدت را ببينيم، آنوقت کارآيي دين مشخص مي شود. شما در اين 60 و 70 سال زندگي که مزرعه آخرت است، کاشت درست داشته باشيد و وقت پِرت و هدر نداشته باشيد. هم کميت کارهايت به تناسب ظرفيت و قدرت خودت درست باشد که بتوانيد کارهاي مفيد در زندگي انجام بدهيد، ديد و بازديد درست و جلسات مضر را حذف کند که دين اينکار را مي کند. جلساتي که کارکرد منفي دارد و از انسان کم مي کند، جلويش را بگيرد. به هر حال دين خط قرمزهايي را قرار مي دهد که اگر شما در آنجا وارد شويد، استعدادهايت کشته مي شود خودت هدر مي روي. دين مي تواند هم اين کميتها را يعني اين محدودها را درست کند و هم در اين محدوده يک کيفيتي به زندگي ات بدهد که سرتاسر زندگي ات در بندگي باشد و در رشد باشي. دين در زندگي امان مهندسي مي کند و اين چيز کمي نيست. ما نياز داريم يک کسي به ما برنامه بدهد و دستورهاي ديني همين برنامه است که اگر ما بتوانيم اين برنامه را، آن واجبات و محرمات که پايه و فونداسيون شخصيت انسان است و تعداد آن کم يا زياد براي انسانها ندارد و همه بايد رعايت کنند. يک محدوده کاملاً مشخص است. در ناحيه مستحبات و آداب به مقداري که شما نشاط داريد و به مقداري که قدرت و توان داريد و البته به مرور اين توان بالا مي رود و قدرت و ظرفيت استفاده از آداب و مستحبات روزافزون مي شود. اين مسير يک مسير تدريجي است که اگر کسي رعايت کرد و اين همان دفترچه راهنما است. زندگي را نبايد تعطيل کرد و سراغ دين رفت، اصلاً دين بيرون زندگي نيست و آميخته با زندگي است. کدام يک از ائمه ما بيرون از زندگي بودند، کار مي کردند. امام محمد باقر (ع) مزرعه داشت و ائمه ما بعضاً کار مي کردند و هيچکدام يک گوشه اي بنشيند، نبود. در خانه و خانواده و کار و هرجايي که است مي تواند دين را عملي کند و اتفاقاً محک دينداري آدمها اين است که در زندگي اشان ديندار باشند. اگر قرار باشد من گوشه اي فقط بروم، اين که هنر نيست. هنر اين است که شما در کسب و کار انصاف داشته باشيد و در مسائل مالي دقت داشته باشيد و حقوق ديگران را رعايت کند و در خانه احتياج دارد فداکاري کند و وقتي بخواهد آرامش برقرار شود، من کوتاه بيايم و مشاجره را قطع کنم، حتي اگر حق با من است. اينها همان دستورات ديني است و دينداري آدمها در اينجا معلوم مي شود. اينکه در روايت امام صادق (ع) فرمود دينداري را به طول رکوع و سجود نبيند، دينداري را در صداقت و امانتداري ببينيد. دينداري را در مسائل مالي، گذشت و کوتاه آمدن در مشاجرات در خانه ببينيد. دين دستور زندگي است که آميخته با زندگي است. اگر کسي اينکار را کرد، انسانهاي عصر ظهور اينکار را مي کنند که آنچنان رشد مي يابند و زندگي عصر ظهور زندگي انساني است چون به تعبير قرآن در سوره نور آيه 55 دين تمکن و استقرار در زندگي اشان کرده و قدم به قدم با دين جلو مي روند.
روايتي از امام علي (ع) که فرمودند براي اهل دين نشانه هايي است که به واسطه آنها شناخته مي شود راستي در گفتار، اداي امانت، وفاي به عهد، صله ارحام، ترحم به ضعيفان، بذر خوبها، اخلاق نيکو، پيروي از علم و آگاهي و آنچه آدمي را به خداي متعال نزديک مي سازد.
مقام معظم رهبري فرمودند: اگر دنيا را خورشيدي روشن کرد اين به آن معنا نيست که تا آمدن آن خورشيد نوراني در تاريکي بنشينيم.
سوال: نشانه هاي اهل دين در دو روايت بالا ذکر شد، بعضي مي گويند ما که آدم راستگويي هستيم و امانتدار هم هستيم خيلي هم دلمان براي ضعفا مي سوزد و خيلي صله رحم انجام مي دهيم و ديد و بازديد مي کنيم، ولي انجام واجبات و ترک محرمات را از ما نخواهيد چون در توانمان نيست که مثلاً روزه بگيريم. سوال در اين است که چرا نشانه هاي دينداري را حضرات معصوم (ع) اين موارد را برشمردند، چرا خواندن نماز و گرفتن روزه نيست؟
پاسخ: اين سوال بسيار ارزنده اي است، منتها اين مطلب را بايد گفت که دين يک مجموعه به هم پيوسته است و يک دفترچه راهنمايي است که اگر کامل به آن عمل شود، خاصيت هاي خودش را خواهد داشت. شما نمي توانيد به بعضي از دستورات عمل کنيد چون بخشي از وجود شما معطل مانده است و بخشي از استعدادهايي که براي کمال انسان است، رشد پيدا نمي کند. دين مجموعه اي از عقايد و دستورات عملي است عقايدي که آدم بايد به آن باور داشته باشد و دستورات عملي است که بايد در زندگي در مسائل احکامي و اخلاقي و فردي و اجتماعي پياده کند. اين مجموعه به هم پيوسته است که مي تواند آن خاصيت خودش را داشته باشد. اگر مي بينيد در بعضي روايات اين نشانه هاي اهل دين را مي گويند، اين را نشان نمي دهد که شما نماز و روزه را کنار بگذاريد، گفته فقط او را نبينيد يعني در واقع آن ديد سطحي که گاهي وقتها بعضي ها دارند و ملاک دين را فقط در طول رکوع و سجود مي بينند و فقط اعمال ظاهري مي بينند، اينجا ائمه گفتند فقط او را نبينيد و ملاک دينداري جاهاي ديگر در عينيت زندگي است، اما جاي ديگر گفتند که نماز بخوانيد و روزه بگيرد، اين بخش مهم دين است و اين شخصيت انساني، انسان است و شخصيت ديني انسان با همين واجبات است و پايه است و هيچ چيز جايگزين آن نيست، بنابر اين اگر ما اين را بپذيريم که در يک فضايي که ائمه وقتي مي بينند افراد بطور سطحي نمره دينداري را به کساني مي دهند که همان ظواهر دين را و بعضي از مناسک دين را عمل مي کنند، حتي جاي ديگر اخلاق ندارد. شخص ممکن است رکوع و سجودش طولاني داشته باشد، اما در خانه اخلاق ندارد. اي چه بسا با ديد سطحي بگويند چه آدم متديني است، اين که آدم متديني نيست. ائمه جلوي اين را دارند مي گيرند فقط تدين را به آنجا نمره ندهيد، بلکه تدين يک مجموعه است و او نمره اش کم است و يک بخش را بجا آورده و به همان حد به او نمره بدهيد و نمره متدين و کمال دين به او ندهيد چون شخصيت اش ناقص است نگاه به صداقت، امانتداري و انصاف و گذشت کنيد. ائمه مي خواهند بگويند منحصراً يک يا دو عمل را نبينيد، ولي معنايش اين نيست که اصلاً نبينيد و يکي اين نتيجه را بگيرد پس ما آنها را عمل نمي کنيم. مثل چيزي که بعضي در توصيف بعضي از افرادي که در کشورهاي ديگر هستند مي گويند آدمهاي با نظمي، راستگو و با وجدان کاري هستند و از همه خيلي متدين تر هستند، اين ديگر مرتبه اقرار و جوگير شدن است که يک مرتبه از آنطرف مي افتيم و اين به معني اين نيست که آدم متديني است، تدين يک اعتقادات دارد و يک رفتار و تعبدات دارد. اين مجموعه را بايد در نظر بگيريم.
سوال: آيا حقيقت دين به معناي کلمه سخت است يا آسان؟ اگر اين مشخص شود خيلي چيزها براي ما حل مي شود.
پاسخ: اين سوال از آن سوالاتي است که کليد خيلي از مشکلات و گره هايي است که بعداً مي تواند يک کسي با آن مواجه شود. ببينيد اگر ما اثبات بکنيم که ديني که از ناحيه خدا آمده است، آموزه هاي ديني چه از ناحيه اعتقادات و باورهاي و چه در ناحيه دستورالعملها سهل و دينداري راحت است. اگر ما اين را اثبات کنيم آنوقت مي فهميم که اگر يکجا ما در سختي افتاديم اين سختي براي دين نيست و يک امر بيروني بر دين عارض شده و يک مشکلي در ما بوجود آمده است، از ناحيه خدا آن دستورالعمل شاقي نيست و غيرقابل عملي نيست. اگر غير قابل عمل باشد، آن خدايي که خودش سازنده انسان است و مي داند توانش چقدر است، بيشتر از توان نمي خواهد. گاهي وقتها مي گوييم اين دختر بچه ما نمي تواند روزه بگيرد و يا نماز بخواند، عزيز من دلسوزتر از تو به او، خداي او است، او وقتي يک سني را براي تکليف تعيين کرده او مي داند که او اين توان را دارد، بعد راهکاري گذاشته است اگر در يک مورد خاصي به مشقت و سختي افتاد، يک راه حل دادند، گفتند اگر به تعبير ديني به حَرج افتاد، او مي تواند يک کار ديگر جايگزين او کند و يا يک وقت ديگر آن را انجام بدهد. بنابراين اگر اين را اثبات کردم که دين سهل است که اثبات خواهيم کرد، سختي ها و مشکلاتي که بعداً بوجود مي آيد، از ناحيه ماست. براي مثال عرض مي کنم ببينيد اشخاصي که دچار وسواس شدند به خصوص در اعمال ديني اشان کار دارم. در وضو گرفتن و يا غسل کردن چند بار تکرار مي کند مدتها به مشقت مي افتد در نماز و قرائت نماز گاهي وقتها مي شکند و گاهي اعاده مي کند و به سختي افتاده و دين در ذائقه اش تلخ شده و اتفاقاً شيطان همين را مي خواهد که دين را به کام افراد تلخ شود و او بگويد ديني که چنين است چه فايده دارد و دين را رها کند. اين سختي دينداري براي چه کسي است؟ خدا که در قرآن فرموده: يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر (سوره بقره-آيه 185): خدا براي شما ساده گرفته و آساني را مي خواهد و من که الان در مشقت و سختي افتادم، اين معلوم است که مشکل در من است. نقش محيط براي دين نيست اين به خاطر کوتاهي وظيفه ماست که محيط را نساختيم. نقش دين بع عنوان آموزه هايي که خداوند متعال داده، خود عمل به دين سخت نيست. چون شما نگاه کنيد هم اعتقادات و باورهاي ديني را خدا نخواسته تحميل بکند و مطابق با عقل و فطرت و وجدان است و هم باورهاي ديني چنين است و خلاف عقل نيست و يک باور غيرمعمول و غير منطقي نيست. منطق برايش است اصلاً برايش گفته اعتقاداتت را با منطق بپذير و هم دستورات ديني، دستورات شاق و فوق قدرت انسان نيست. پيغمبر در يک روايت بسيار زيبا فرمود: من را خدا با شريعتي فرستاده که هم سماحت يا با گذشت دارد و دين لجوج و يکدنده نيست و اگر گفته براي نماز وضو بگيريد و غسل بکنيد، به جاي آن گفته اگر براي شما ضرر داشت و يا احتمال ضرر را داشتيد، تيمم کنيد. ببينيد در جاي خودش مي گذرد. اگر گفته روزه بگيريد، خود همين دين گفته در صورتي که در سفر بوديم و براي شما مشقت دارد، روزه نگيريد. بعضي مي گويند آسان بودن يعني اينکه روزه نگيريم. نه به اين معني نيست که بي دين باشيد. بي دين بودن را ما گفتيم آن دفترچه راهنما بايد کارش را بکند. بي دين بودن باعث مي شود که فرد به سعادت خودش نرسد. اين دين دستوراتي که براي سعادت آورده شده، عمل به آن ساده است، نه اينکه عمل نکنيم و بگوييم خدا ساده و آسان مي گيرد. نه همان خدا فرموده اين کارها را بکنيد و اگر اين خط قرمزها را رعايت نکنيد و واجبات و محرمات را عمل نکنيد کيفر دارد.
سوال: شما مي گوييد اين دين مطابق با فطرت ماست و عمل کردن به آن بسيار ساده است. اگر اينطور باشد ما در مدينه فاضله زندگي مي کرديم؟
پاسخ: گفتم سختي هايش از ناحيه ماست. چرا شخصي که دچار وسواس است، يراي او دينداري سخت است. چرا ديگران همين نماز و روزه و وضو و غسل را خيلي راحت انجام مي دهند، براي او يک اختلالي بوجود آمده است و او يک عدم تعادلي در شخصيت اش بوجود آمده است. من مي خواهم بگوييم آنچه که از ناحيه خداوند آمده به تناسب انسان و قدرت او، چيزي است که بتواند عمل کند و به مشقت هم نيافتد. ببينيد در همين آيه اي که مربوط به روزه است اگر شما مريض بوديد و يا در مسافرت بوديد: من کان مريضا او علي سفر فهده من ايام اخر يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر (سوره بقره-آيه 185): روزه نگيريد و يک وقت ديگر قضايش را به جا بياوريد و بعد خدا مي فرمايد: خدا براي شما سختي نمي خواهد و خدا براي شما سهولت مي خواهد. ديني که با نيت انسان، نيتي که خيلي زحمت ندارد، نمره مثبت مي دهد. شما نيت کنيد، رشد مي کنيد. ديني که خداي او سريع الرضا است که بهانه براي بخشيدن مي گيرد و نه بهانه براي جهنم بردن. مچ گيري نمي کند، دستگيري مي کند. در روايت اصول کافي امام باقر (ع) فرمود: وقتي حضرت آدم از بهشت رانده شد به خدا گفت خدايا شيطان اين چنين قوي را بر ما مسلط کردي و مثل خون در رگ و پي ما جاري است و نفوذ در ما مي کند وسوسه مي کند و به تعداد هر انساني که بدنيا مي آيد دو تا شيطان هست که تعدادشان خيلي زياد است، خدايا براي من هم يک چيز امدادي و کمکي قرار بده و خداوند متعال فرمود: براي تو و فرزندانت اين را قرار مي دهم تا روز قيامت، اگر از بين شما نيت کار خوب را کرد، براي او يک حسنه مي نويسم و اگر آن کار خوب را انجام داد ده حسنه مي نويسم و از آنطرف اگر نيت کار بد را کرد براي او نمي نويسم، ولي اگر عمل بد و شر را انجام داد تا هفت ساعت نوشته نمي شود اگر شخص توبه کند و اگر اينکار را نکرد براي او يک دانه فقط مي نويسم. حضرت آدم فرمود: بيشتر مي خواهم. خدا فرمود همان يک معصيت را هم که براي فرد گناهکار نوشتم تا آخر عمر از آن پشيمان شود و برگردد، او را مخفي مي کنم و آن سئيه را تبديل به حسنه مي کنم. چنين خدايي سخت گير است.