کارشناس برنامه : حجت الاسلام والمسلمين عالي
موضوع برنامه : حشر در قيامت
تاريخ پخش : 12-07-97 (بازپخش 27-09-90)
سوال – در مورد مرحله ي حشر قيامت توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - اولين مرحله بعد از نفخ صور دوم برخاستن انسانها از قبور ورود به عرصه ي محشر است. ميلياردها انسان از بدو خلقت تا آخر هراسان از قبر بلند مي شوند و به نقطه اي سرازير مي شوند. امام رضا (ع) مي فرمايد: سه روز است که خيلي وحشتناک است. يکي وقتي که بچه بدنيا مي آيد زيرا براي اولين بار دنيا را مي بيند و براي او وحشت آور است، يکي وقتي که انسان مي ميرد و چشمش به عالم برزخ مي خورد و يکي روز رستاخير و برخاستن از قبور است که براي انسان ناشناخته است. ما برزخ را بهتر مي توانيم تصور بکنيم زيرا به دنيا نزديکتر است. ولي قيامت براي ما دورتر است. قرآن مرحله ي برخاستن از قبر و حاضر شدن در قيامت را در چند آيه ترسيم کرده است. در سوره يس آيه 51 مي فرمايد: وقتي در صور دميده مي شود ناگهان و بدون آمادگي قبلي همه از قبرها بر مي خيزند و به سمت خدا سرازير مي شوند. عده اي که اين حرفها را قبول نداشتند و فقط دنيا را مي بينند، وقتي از قبر برمي خيزند و اين صحنه ي عجيب را مي بينند مي گويد: اي واي بر ما چه کسي ما را از اين قبور بلند کرده است. فرشتگان مي گويند: اين همان وعده اي است که خدا به شما داده بود و شما حرف پيامبران را جدي نمي گرفتيد. سوره قمر آيه 6 مي فرمايد: هنگامي که يک صداي ناشناخته مردم را به سمتي دعوت مي کند، در حاليکه چشم هايش با ترس همراه است و چشمهايشان فرو افتاده است از قبور برمي خيزند مثل ملخ هايي که درهوا پراکنده هستند با شتاب و عجله به سمت صدا زننده مي روند و در اين حال کفار مي گويند که چه روز سختي است. در سوره معارج آيه 42 مي فرمايد: پيامبر ما، غصه ي اينها را نخور بگذار آنها با بازيچه هاي دنيا مشغول باشند تا ملاقات کنند روزي را که به آنها وعده داده شده بود. روزي که همه با سرعت از قبرها بلند مي شوند و گويي به سوي تابلوهاي مشخصي مي روند. چشمها از ترس فرو افتاده و غبار ذلت بر چشمها نشسته است. اين همان روزي است که به آنها وعده داده شده بود و آنها جدي نمي گرفتند. اين آيات در مورد کساني است که قيامت را قبول نداشته اند. و عمدتا اين هول و هراس براي کافران است. عرصه ي محشر يا صحراي محشر زميني است که هموار شده است و در آن کوهي وجود ندارد. زميني است که متناسب با عرصه ي قيامت و خدانما شده است. قرآن مي فرمايد: اين زمين غير از اين زمين است. امام صادق (ع) مي فرمايد: زمين است که پستي و بلندي ندارد و مسطح است. يکي از خصوصيات صحراي محشر گرماي سخت و فوق العاده ي آن است. امام مي فرمايد: جنس زمين قيامت از آتش است جز سايه ي مومن که آنجا خنکي دارد. گرماي زمين و ازدحام جمعيت ( مثل تير دان هايي که در ترکش هستند ) باعث عرق مي شود که راه نفس گرفتن را مي بندند. امام علي (ع) در خطبه ي دو مي فرمايد: در آن روز خوش شانس ترين افراد کساني هستند که بتوانند در آنجا جاي پايي پيدا بکنند که بتوانند بايستند و نفسي بکشند. روايت داريم که اين يکي از مواقف هزار ساله است. امام صادق (ع) فرمود: در اين گرماي شديد مومنين سايه اي دارند که در خنکاي آن هم نفسي مي کشند وهم راحت هستند. سايه آنها صدقاتي است که در دنيا داده اند. وقتي شما در اين دنيا صدقه اي داده اي و سايه بان کسي شده اي، اين صدقات در آنجا سايه ي سر خودت مي شود. بقول فروغي بسطامي همان دست که دادند همان دست گرفتند. در جلد 72 بحارالانوار داريم که پيامبر فرمود: هر مسلمان بايد هر روز صدقه بدهد. فردي پرسيد: مگر ما چقدر پول داريم که هر روز صدقه بدهيم ؟ پيامبر فرمود: صدقه فقط مالي نيست. اگر شما راهي را هموار بکني و بتواني باعث بشوي که کسي راهي را برود ( راه علم، تقوا، دينداري يا راه عبور )، بتواني جاهلي را هدايت بکني، عيادت مريض بکني، جواب سلام بدهي، اينها صدقه است. پس هر گونه دستگيري و کمک به مومن که نوعي خدمت رساني و دستگيري مومني باشد و سايه ات را بر سر او مي بري يا سايه ي محبت خودت را بر سر کسي با جواب سلام دادن مي بري، اين سايه عطوفت پهن کردن است. کار خير گاهي فردي است و گاهي خير آن به همه مي رسد، منظور از صدقه کار خيري است که به همه مي رسد. صدقه ي نشانه ي صدق ايمان ما است. اگر کسي اين کار را انجام بدهد، در آن گرماي عجيب اين صدقه کمکش مي کند. علامه مجلسي با تيمي بحارالانوار را جمع آوري کردند. سيد نعمت الله جزايري از شاگردان علامه مجلسي بود و در جمع آوري اين کتاب به سيد کمک کرد. آنها بين خودشان قرار گذاشتند که هر کس که زودتر از دنيا رفت خبري به ديگري بدهد. علامه مجلسي از دنيا رفت. جزايري دوست داشت که استادش را ببيند. او روزي بر سر قبر علامه رفت و برايش قرآن خواند و گريه کرد و همانجا خوابش برد. در خواب استاد را ديدم که در وضعيت بسيار خوبي بود. هم لباس فاخري بر تن داشت و هم روي زيبايي داشت. من از ايشان پرسيدم که بعد از مرگ چه شد. در هنگام مرگ من بخاطر بيماري جسمي که داشتم از خدا خواستم که فرجي براي من بفرستد. ناگهان يک چهره ي زيبايي ديدم. او به من گفت که درد مي کشي ؟ دستهايش را روي پايم گذاشت و پايم بهتر شد. دستهايش را به همه جا کشيد تا به سينه ام رسيد، در آن لحظه روح خودم را در آن طرف اتاق ديدم، ديدم جسمم افتاده است و همه گريه مي کنند. من فرياد مي زدم که من خوب شده ام ولي ديگران نمي شنيدند و گريه مي کردند. بعد از اينکه من را غسل دادند و در قبر گذاشتند ندايي آمد براي ما چه آورده اي ؟ يک دفعه ياد چيزي افتادم. از بازار اصفهان عبور مي کردم. ديدم چند نفر دارند يک نفر را مي زنند و مي گويند که طلب ما را بده. هرچه او مي گفت که من طلب شما را مي دهم، آبروي من را نبريد، آنها گوش نمي کردند. من طلب او را دادم و آبروي او را حفظ کردم. او براي من دعايي کرد که آبروي من را حفظ کردي انشاءالله خدا تو را حفظ کند. چيزي که در عالم قيامت دست من را گرفت اين بود. در آنجا ما خيلي محتاج هستيم. البته مرحوم مجلسي خدمات علمي ايشان به جاي خودش بوده است. بقول حضرت امام در آنجا محل بروز علم نبوده است و محل آن جاي ديگري بوده است. پس چيزي که اول انسان را دستگيري مي کند دستگيري فردي در اين دنيا است. ما درعرصه ي محشر برهنگي داريم. امام باقر (ع) فرمود: خدا در قيامت همه ي انسانها را بر مي انگيرد درحاليکه همه ي انسانها پابرهنه و عريان هستند. در دعاي ابوحمزه ي ثمالي امام سجاد (ع) توصيف ظريفي دارد: گريه مي کنم براي روزي که از قبر خارج مي شوم در حالي که برهنه هستم و بار اعمال سنگين اعمالم بر دوشم سنگيني مي کند. اطراف خودم را نگاه مي کنم که کسي به من کمک بدهد ولي هر کس مشغول کار خودش است. آنجا چهره ها متفاوت است. عده اي خندان هستند و به آنها بشارتي داده اند اما گروهي هستند که غبار تيرگي و ذلت بر چهره ي آنها نشسته است و غمناک هستند.
برهنگي و گرما براي غيرمومنين است. مومني که در اين دنيا زشتي هايش را از خودش دور کرده است در آن دنيا زشتي هايش آشکار نمي شود. خوبي ها و اعمال صالح نوري مي شود که پوشش آنها مي شود. زشتي ها براي کساني است که در اينجا زشت بوده اند. ابن مسعود مي گويد که حضرت علي (ع) فرمود: قيامت پنجاه موقف دارد و اوج هر کدام هزار سال است. اولين موقف خروج از قبر و محشر است. در محشر هزارسال نگه داشته مي شوند. انسانها نگه داشته مي شوند تا مومنين بروز پيدا بکنند که همان داشتن سايه بر سر است. از همان ابتدا ثمره ي مومن بودن مشخص مي شود. بعد مرحله ي دادن عمل است. در اينجا وقتي کارنامه ي قبولي به مومنين مي دهند آنها با افتخار مي گويند: بياييد بخوانيد. اين مرحله هزار سال طول مي کشد در حالي که گرسنه، تشنه و پابرهنه هستند. امام مي فرمايد: اگر کسي که از قبر بر مي خيزد ايمان به خدا و قيامت داشته است، پيامبر، رسالت و دستورات او را قبول داشته باشد، از سختي و گرسنگي نجات پيدا مي کند. جبرئيل به پيامبر گفت که به قبرستان بقي برويم. جبرئيل بالاي يک قبر صدا زد که برخيز، فردي سفيد رو بلند شد و خودش را تکاند. وقتي که او برخاست ذکر الله اکبر را گفت و گفت: الحمدلله. جبرئيل گفت که با اذن خدا به قبرت برگرد. باز جبرئيل پيامبر را سر قبر ديگري برد و گفت که برخيز. شخصي سياه رويي بلندشد و اولين کلمه اش اي واي بر من و هلاکت بر من بود. جبرئيل گفت: برگرد و او به قبر بازگشت. جبرئيل گفت که در قيامت مردگان اين طوري از قبور برمي خيزند، مومنين با چهرهاي نوراني و ذکر خدا ولي کفار با روي سياه و با ذکر وا حسرتا بر مي خيزند. پس عمده ي اضطراب ها براي غير مومنين است. درست است که نگراني ها و سختي ها در قيامت براي غير مومنين است اما بشرطي که بتوانيم ايمان خودمان را تا دم مرگ ببريم. کساني بوده اند که سابقه هايي در علم، عبادت، جهاد و جنگ داشته اند ولي سقوط کرده اند. در تاريخ و قرآن داريم افرادي که عاقبت به خير نشده اند. اولياء خدا هراس داشته اند زيرا خدا به کسي ضمانت نامه نداده است که تا آخر بماني. خود انسان بايد سعي بکند که ايمانش را ثابت نگه دارد. وقتي پيامبر به حضرت علي (ع) گفت که تو شهيد مي شوي، اولين سوالي که حضرت پرسيد اين بود که آيا در هنگام شهادت دين من سالم است؟ پيامبر گفت: بله و حضرت شکر کرد. حفظ کردن دين سخت نيست. اگر ما حداقل هايي که خدا مي خواهد انجام بدهيم دين مان را حفظ کرده ايم. اگر کسي يک مرحله را برود، در مراحل بعدي امدادهاي الهي به سراغ او مي آيد. خدا مي فرمايد: شما تلاش خودتان را بکنيد ما هم دست شما را مي گيريم. پس دين دار بودن سخت نيست. اگر ما سعي بکنيم خودمان را در مسير الهي قرار بدهيم و در چارچوب زندگي حلال و حرام خدا را رعايت بکنيم، اگر جايي از دست ما در رفت خدا براي ما کمکي گذاشته است. در زمان امام سجاد (ع) فردي بنام حسن بصري گفت: من تعجب مي کنم با اين همه شيطان و عوامل غفلت و سقوط چطور انسان مي تواند به بهشت برود ؟ امام فرمود: من تعجب مي کنم با اين همه رحمت خدا چطور کسي به جهنم مي رود. خدا به بهانه هاي مختلفي شما را کمک مي کند. مرحوم آيت الله کوهستاني مي فرمودند: من جوري زندگي کرده ام که در روز قيامت اعضا و جوارح من عليه من شهادت ندهند. مرحوم شيخ مرتضي زاهد در آخر عمر در بستر فوت مي کرد و مي گفت که دنيا را فوت مي کنم. اين کسي بود که يک عمر دنيا را فوت مي کرد و به دنيا نچسبيد. اين دنيا بايد به اندازه اي باشد که انسان بتواند توشه اش را بردارد و خوب زندگي بکند و در چارچوبه ي حلال تفريح داشته باشد. خدا در کنار هر لذت حرام، لذت حلال را در کنارش گذاشته است. هيچ کدام از واجبات ما سختي طاقت فرسايي ندارد. هر کاري در دين ما به هرج رسيد، دين آنرا از ما نمي خواهد. دين ما آسان گرفته است.
سوال – سوره ي صافات آيات 52 تا 76 را توضيح بفرماييد.
پاسخ – نوح وقتي در سختي قرار گرفت دعا کرد که خدايا آنهايي که بايد هدايت مي شدند هدايت شدند و بقيه را روي زمين نگذار. در آيه 75 خدا مي فرمايد: نوح ما را صدا زد. ما چه خوب جواب دهنده هايي هستيم. اين معنايش اين نيست که هرچه نوح خواست ما همان را به او داديم. يکي از خواسته هاي نوح اين بود که پسرش که داشت غرق مي شد نجات پيدا کند. خدا فرزند او را نجات نداد. پس جواب دادن خدا به دعاها الزاما اين نيست که ما هرچه بخواهيم بشود. خدا مي فرمايد: ما بيش از آن چيزي که نوح مي خواست به او داديم. او فقط مي خواست از زخم زبان ها ي کفار و از طوفان نجات پيدا کند ولي ما افراد با ايمان او را از سختي نجات داديم. فرزندان او را درزمين گذاشتيم و فرزندان خوب او را تا قيامت در زمين گذاشتيم سلامتي روح در تمام عوالم.
گاهي انسان چيزي را مي خواهد و خدا سه تا چيز ديگر به او مي دهد، پس ما خيلي گله مند نباشيم. وظيفه ي ما خواستن است و دادن را به خدا بسپاريم.
سوال – در مورد دادن نامه اعمال در صحنه ي محشر توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – اين بحث مورد توجه روايات ما است و در قرآن مکرر به آن اضافه شده است. نامه ي عملي که به ما مي دهند ( بدست مي دهند که البته ما در روايتي نداريم که نامه را به دست مي دهند چون ما ذهن دنيايي پيدا کرده ايم اين کلمه را مي گوييم)، در واقع آنرا به ما ارائه و نشان مي دهند. مسلم نامه عمل نوشته ي با کاغذ و قلم نيست. حتي نامه ي عمل مثل فيلم نيست که در جلوي انسان گذاشته بشود يعني بيرون انسان چيزي باشد که انسان را نشان بدهد. در واقع در آنجا کل اعمال عمرت را طوري مي بيني مثل اينکه الان داري آنرا انجام مي دهيد. امام صادق (ع) فرمود:وقتي روز قييامتمي شود نامه ي عملش را به او مي دهند و به او مي گويند: بخوان. هيچ لحظه ي از عمرش نيست، هيچ کلمه اي که از دهانش خارج شده نيست، هيچ قدمي که در زندگي اش برداشته نيست مگر اينکه يادش بيايد و جوري يادش مي آيد مثل اينکه دارد آنرا انجام مي دهد. عده اي در آنجا مي گويند: واي اين چه کتابي است که ريز و درشت زندگي ما را حساب کرده است، ما فکر نمي کرديم که اين قدر دقيق است. خواندن نامه ي عمل يعني تذکر و يادآوري. يعني شما يکجا بر اعمال هشتاد ساله ي خودت احاطه پيدا مي کني. به تعبير قرآن متذکر مي شوند و عملشان را حاضر مي بينند. علي القاعده نامه عمل باز است. قرآن مي فرمايد: نامه ي عمل را مي بيند در حاليکه باز است. يعني هم هشتاد سال عمر را مي بيند و هم اينکه همه آنرا مي بينند. يکي از رسوايي هاي قيامت همين است. يکي از دعاها اين است که خدايا ما را رسوا مکن و نامه ي عمل ما را به کسي نشان نده. چيزي که در نامه ي عمل تاکيد شده اين است که ريز و درشت حساب شده است و هيچ چيزي فراموش نشده است. بعضي از گناهان براي ما عادي شده است و ما توجه نداريم که اينها ثبت مي شود. ما بايد به اينها بيشتر دقت کنيم.
در کتاب اصول کافي از امام صادق (ع) داريم که پيامبر در صحرايي که هيچ چيزي در آن بود به يارانشان فرمودند که هيزم جمع کنيد. اصحاب گفتند که در اينجا هيزمي نيست. پيامبر گفت: بيشتر دقت کنيد. وقتي آنها هيزم جمع کردند. پيامبر فرمود: گناهان هم اين جوري با دقت جمع مي شوند. بترسيد از گناهان کوچکي که انسان به آن بي اعتنا مي کند. گاهي قسم خوردن به خدا و قرآن تکه کلام شده است و گاهي آنرا بعنوان دروغ حساب مي کنند. گاهي هم غيبت و نگاههاي آلوده براي ما عادي شده است. اين عادي شدن براي ما به اين معنا نيست که اين براي ما گناه محسوب نمي شود. گاهي دروغ ها، ناسزاها، فحش ها و تکه کلامهاي شوخي که دل مي شکند هم همين طور است. فرمود: هر چيزي يک طالبي دارد. خواهان گناهان کوچک ما ملک ثبت اعمال است که آنها را مي نويسد. انشاءالله ما نامه ي عمل خودمان را طوري بنويسيم که آن ملک هميشه بيکار باشد.
اللهم الرزقنا شفاعة الحسين يوم الورود.