اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-06-22-حجت الاسلام والمسلمين عالي-نفخ صور (بازپخش 06-09-90)

معرفی برنامه

-برنامه سمت خدا

کارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عالي

موضوع برنامه : نفخ صور

زمان پخش : 22-06-97 (بازپخش 06-09-90)
دل اين سوره فجر پشت اين صبح مبين به تفاسير نگاه تو اگر گرم نبود، شب ظلماني يخبندان را هيچ از قالب تکرار زدن شرم نبود، آه اي عالم رباني عشق در کتابي ابدي شرح منظومه ي بيداري ما را بنويس.
سوال – در مورد نفخ صور و آثار آن توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – شروع قيامت با صيحه و فرياد کوبنده اي است. کساني که در عالم دنيا به سرمي برند با اين صيحه وارد برزخ بشوند و بعد از آن دو تا نفخ توسط حضرت اسرافيل صورت مي گيرد. نفخ اول نفخ مرگ است و کساني که در عالم بالا هستند مثل ملائک فاني مي شوند و نفخ دوم که پس از مدتي صورت خواهد گرفت نفخ حيات است که موجودات مجدد زنده مي شوند و وارد قيامت مي شوند. اولين اثري که در نفخ اول رخ مي دهد فزع و ترس بسيار شديدي است که همه را در بر مي گيرد به جز يک عده. قرآن مي فرمايد:همه به فزع مي افتند جز يک عده. شيخ مفيد در کتاب ارشاد نقل کرده است که وقتي پيامبر از جنگ تبوک بر مي گشتند، به يکي از سران کفر که خيلي به شجاعت معروف بود گفت که اسلام بياور تا تو در بزرگترين ترس ها در امان باشي. او با قلدري گفت که من از چيزي نمي ترسم. پيامبر فرمود: تو نمي داني چه اتفاقي خواهد افتاد. همه با نفخ اول صور مي ميرند و با نخ دوم صور همه زنده مي شوند، آسمان و کوهها به حرکت در مي آيند و منهدم مي شوند و در آن روزه همه در فکر خويش هستند. تو در آن روز چکار مي کني؟ او گفت: اين چيزهاي جديدي که مي شنوم ترسناک است و همانجا با عده اي که همراهش بودند به اسلام ايمان آورد. در آن روز اگر کسي در پناه خدا نباشد قطعا کم خواهد آورد. حضرت علي (ع) مناجاتي بنام مناجات مسجد کوفه دارد. خوب است که گاهي اين مناجات در خلوت قبرستان خوانده بشود و خوب است که به معاني آن توجه بشود. بعضي از دعاهاي آنرا مي توان در قنوت و سجده نماز خواند. حضرت مي فرمايد: خدايا من از تو پناه و ايمني مي خواهم براي روزي که هيچ چيز به درد نمي خورد نه مال و نه فرزندان، سرمايه ي انسان قلب بدون شرک است که مي تواند به خدا ارائه بدهد، خدايا از تو امان مي طلبم از آن روزي که ظالم آنچنان دو دست خودش را از پشيماني به دندان مي گيرد و مي گويد که اي کاش با رسول خدا همگامي مي کردم و از او عقب نمي افتم، خدايا از تو پناه مي خواهم از آن روزي که مجرمين را با چهره شان مي شناسند موي پيشاني يا پاهاي او را مي کشند و مي برند. (کسي که در فکرش گناه مي کرده او را از موي پيشاني مي گيرند وکسي که با پا گناه کرده او را از پا مي گيرند.)، خدايا از تو امان مي طلبم از آنروزي که هيچ پدري از فرزندش حمايت نمي کند و هيچ فرزندي به درد پدرش نمي خورد، وعده ي خدا حق است خدايا از تو ايمني مي طلبم از آن روزي که معذرت خواهي ظالم به دردش نمي خورد ( در دنيا انسان مي توانست معذرت خواهي بکند و خدا او را مي بخشيد ولي در آن دنيا معذرت خواهي رشدي براي انسان ندارد ) آن موقع فقط عاقبت بد است که شامل انساني مي شود که در اين دنيا از خدا معذرت نخواسته است، خدايا از تو ايمني مي خواهم از آن روزي که هيچ کسي مال کسي نيست و خدا مالک همه چيز است ( البته الان هم خدا مالک همه چيز است ولي ظهوري ندارد و انسان فکر مي کند که خودش مالک است)، خدايا از تو امان مي طلبم از روزي که هر کسي عزيزاني داشته از آن فراري است (يکي از اين جهت که نبيند که خجالت بکشد و يکي از اين جهت که هرکس مشغول کار خودش است ) هر کس مشغول خودش است، در آن روز نه تنها از عزيزانش فرار مي کند بلکه مي خواهد آنها را گِرو بگذارد تا خودش خلاص بشود زيرا گرفتاري شديد است و انسان مي خواهد خودش را نجات بدهد. فراز بعدي اين دنيا مولاي يا مولا است. در اين فراز حضرت مي فرمايد که تو مولا هستي و من عبد هستم و من مشمول بخشش تو هستم زيرا تو بزرگ هستي و اگر قرار است که کسي ببخشد تو بايد بر من ببخشي زيرا تو غني هستي و من فقير هستم، خدايا اگر قرار باشد که کسي بر کسي ترحم کند تو هستي که بايد به من کمک بدهي، تو راهنما هستي و من سرگردان، راه بلد بايد به سرگردان کمک بدهد و من چيزي از خودم ندارم. ما در قرآن داريم که عده اي از اين هول و اضطراب قيامت در امان هستند. ترس بزرگ آنها را محزون نمي کند و آنها خوش هستند. در روايات ما گفته شده که ده گروه هستند که از آن فزع اکبر درامان هستند. دسته ي اول معصومين و کساني که در پرتوي معصومين و تحت ولايت معصومين زندگي شان را سپري کرده اند. اگر معصومين به آرامش مطلق رسيده اند.بخاطر اين است که به خدا وصل شده اند و هيچ چيز آنها را نگران نمي کند. قرآن مي فرمايد: کساني که مومن هستند و عمل هم انجام داده اند که در ايمان وعملشان شرک نيستند، اين افراد امنيت دارند. امام حسين (ع) در روز عاشورا همه ي عالم مضطرب بودند که ولي خدا را آن طور به شهادت مي رسانند. در زيارت اول رجب زيارت امام حسين (ع) داريم: من شهادت مي دهم که در خون شما پايه هاي عرش خدا لرزيد و مضطراب شد و تمام مخلوقات آسمان و زمني بر شما گريه کردند، ساکنين آسمان و درياها و بيابان ها. نير تبريزي در ديوان آتشکده مي گويد: اي در غم تو ارض و سماء خون گريسته ماهي به آب و وحش به هامون گريسته، جعفر آقاي مجتهدي وقتي به اين شعر رسيده بود گفت: يا اباعبدالله من مي دانم تمام عالم در مصيبت تو گريستند ولي من مي خواهم گريه عالم را ببينم. به ايشان صحنه اي نشان دادند که تمام عالم يک چشم گرياني براي اباعبدالله در عاشورا دارد. محتشم کاشاني مي گويد: در بارگاه قدس که جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است. وقتي محتشم به اين مصرع رسيد: گرچه از ملال بري ذات ذوالجلال، ديگر نتوانست قسمت دوم را بگويد. چه چيزي بگويد که جسارت به خدا نباشد. خدا بري از ملال است و نتوانست مصرع دوم را بگويد. او خوابيد و در خواب مصرع دوم را به او الهام کردند. بگو: او در دل است و هيچ دلي نيست بي ملال. در روز عاشورا که همه مضطرب بودند يک دلي بود که آرام بود و خطاب يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي. ... بود. ( آخر سوره ي فجر ) اين نفس آرام متلاطم نمي شود حتي در روز قيامت. وقتي حضرت ابراهيم را در کوه آتش پرتاب مي کردند، روايت داريم که جبرئيل بر او نازل شد و گفت که تو حاجتي داري؟ ابراهيم گفت: من به تو احتياجي ندارم ولي به خداي خودم خيلي حاجت دارم و خدا مي داند که من چه مي خواهم. معصوم و ولي خدا کسي است که خدا و قدرت او را باور کرده است، لاحول و لاقوه الا بالله را باورکرده است و باور کرده که يک برگ بدون قدرت خدا از درخت نمي افتد. بخاطر همين راحت خودش را به خدا مي سپارد و متلاطم نمي شود. کساني که در تحت ولايت ولي خدا هم هستند از هول قيامت در امان هستند. تحت ولايت معصوم بودن يعني اينکه چارچوب زندگي انسان با معيارهايي که آنها داده اند تنظيم بشود، بايد و نبايد هايي که آنها ترسيم کرده اند. معيارهايي که آنها بيان کرده اند همان معيارهايي است که خدا براي بندگي تنظيم کرده است و کل زندگي چنين انساني خضوع و يک سجده در مقابل خدا مي شود. در مقابل معيارهاي خدا از خودش چيزي در نمي آورد. چنين فردي در حصار معصومين وارد شده است. اين چارچوب ابتدا با يک اعتقاد شروع مي شود. کسي که به سرپرستي و امامت آنها اعتقاد دارد، اين خودش گام بلندي است. کسي که محبت اهل بيت را دارد و اعتقاد به سرپرستي آنها دارد، اين خودش ورود به قلعه ي ولايت است. منتها هرکس که بتواند تمام زندگي اش را با آنها تنظيم کند به آنها نزديکتر است. سلمان بدون اجازه ي اميرالمومنين آب نمي خورد. سلمان در اين مرتبه بود. حالا ممکن است که کسي در مرتبه اي باشد که گناهاني هم داشته باشد، درست است که گناهان او بد است. از امام کاظم (ع) پرسيدند که شيعه ي شما گناه هم مي کند ؟ امام فرمود: بله. سوال کردندکه مي شود از آنها تبري بجوييم؟ امام فرمود: خير، بايد از اعمال آنها تبري بجوييد. ذات آنها خوب است ولي اعمال شان بد است مثل الماسي که در لجن افتاده است و مي توان آنرا تطهير کرد. پس ما نبايد نااميد باشيم. بعضي ها محبت اهل بيت را ناديده مي گيرند و مي گويند که ما بايد فقط عمل را انجام بدهيم. محبت و اعتقاد يک عمل قلبي است و ورود به چارچوب ولايت است. اين باعث مي شود که ذات الماس بشود. هرچه انسان بتواند اخلاق و رفتارش را به آنها نزديکتر بکند خودش را به کانون معرفت که معصومين هستند نزديکتر مي کند. آيت الله بهجت هفتاد سال هر روز زيارت عاشورا، زيارت جامعه کبيره و نماز جعفر طيار مي خواندند، نماز سحر ايشان ترک نمي شود و هر روز به زيارت يک امام يا امام زاده مي رفتند. بعضي ها مي گويند که اگر تحت ولايت اينها است ما نمي توانيم اين کارها را بکنيم زيرا وقت نداريم. شايد ما نتوانيم حتي هفت روز اين کارها را انجام بدهيم. حتي اميرالمومنين هم خودش را در امان نمي دانست. ما وقت هاي هدر زياد داريم. طلبه به مرحوم حاج شيخ انصاري گفت: من يک ساعت مانده به اذان صبح بيدار مي شوم، خوب است که در اين ساعت عبادت کنم يا درس بخوانم؟ ايشان گفتند که در روز حرف زدن زيادت را ترک کن که هم به نماز شب برسي و در روز هم به درس خواندن برسي. ما گاهي دو ساعت مسابقه ي فوتبال را مي بينيم و وقت براي مان مهم نيست ولي وقتي به عبادت مي رسيم همان نيم ساعت براي ما مهم مي شود. تمام کارشناسان اين برنامه گفته اند که مي شود کل زندگي را به بندگي تبديل کرد. ما نمي خواهيم عبادت را از زندگي جدا بکنيم. زندگي معمولي انسان مي تواند عبادت باشد. انسان بايد سعي بکند که تمام اعمالش را از يک فيلتر رضايت معصوم که همان رضايت خداست عبور بدهد. اگر انسان همه ي کارهاي روزمره را در چارچوب و معيار قرار بدهد همه ي اينها سجده مي شود. خوشا آنان که دائم در نمازند. نشانه ي ملموس که انسان بتواند خودش را بسنجد که ببيند راهش چقدر همگام با معصوم است، اين است که خودش را با گذشته مقايسه کند و ببيند که ترازويش چقدر حساس تر شده است. من بايد خودم را با ده سال پيش مقايسه کنم و ببينيم که ترازوي من در وزن کردن گناهان حساس تر شده است يا خير. مثلا اگر قبلا نسبت به مال حرام يا شبه ناک بي تفاوت بودم اما الان مي ترسم و نسبت به آن حساس شده ام و بي تفاوت نيستم. اين نشانه ي رشد است. بعضي از ترازوها مثقال ها را حساب مي کند زيرا خيلي حساس است ولي بعضي از ترازو ها حتي کيلوها را هم حساب نمي کند. قرآن مي فرمايد: وقتي شيطان به يک مومن نزديک مي شود تمام وجودشان آژير مي کشد و حساس مي شوند. مرحوم عبدالکريم حائري يزدي اگر به سمت غذايي دست مي بردند که نمي دانستند حرام است، حالت تهوع به او دست مي داد. ايشان اينقدر تمرين کرده بود که وجودشان با حرام هيچ سنخيتي نداشت. اياشندر ميهماني رفته بودند تا آمدند ميوه را بردارند دست کشيدند. صاحب خانه اصرار کرد که من خمس ميوه ها را داده ام. ايشان فرمودند که من وقتي دستم را به سمت اين مبوه ها بردم حالت تهوع به من دست داد. بعد طرف فهميد که پسرش بخاطر اينکه ميهمان داشته اند ميوه ها را از باغ همسايه بدون اجازه چيده است. حساسيت ترازوها با هم فرق دارد. هر کس بايد خودش را با خودش مقايسه کند نه با ديگران. اگر ترازوي ما حساسيتش را از دست داده است معلوم مي شود که ما از ولايت دور شده ايم. ولي اگر ما حساس تر شده باشيم يعني به کانون پاکي نزديکتر شده ايم.
سوال – آيات پاياني سوره ي احزاب را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه هفتاد مي فرمايد: اي مومنين کساني که اعتقاد داريد در عمل هم خدا را مراقب باشيد کلامتان حق و محکم باشد. قول سديد دو ويژگي دارد. يکي اينکه دروغ نباشد و ديگري اينکه بيهوده نباشد و مفيد باشد. اين گفتار ميتواند انسان را بهشتي يا جهنمي بکند. روايت داريم که هر روز صبح با ساير اعضا احوال پرسي مي کند. اعضا و جوارح مي گويند که اگر تو بگذاري ما خوب هستيم. هيچ اعضاي مثل زبان نمي تواند پرگناه باشد. سي گناه از زبان امکان پذير است. مي فرمايد: اگر انسان بتواند زبان را کنترل کند زندگي تان خوب مي شود و گناهانتان بخشوده مي کند و اطاعت از خدا و رسول شما را به سعادت مي رساند.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها