برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين عالي
-دينداري
89-08-02
سوال – چه عواملي باعث تقويت دينداري در دوره ي آخرالزمان مي شود؟
پاسخ – بحثمان عوامل تقويت ايمان و باورهاي ديني است بخصوص که در آخر الزمان امواج فتنه ها باعث لغزش هاي مومنين ميشود. يکي از عوامل مهم دين داري و تقويت باورها، توسل و تمسک به معصومين (ع) است بخصوص وجود امام زمان (ع) که توصيه ي خاصي بر اين مورد شده در هر زمان و مخصوصا در آخرالزمان. اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايند: امواج سنگين فتنه ها را بشکنيد و جلو برويد با کشتي نجات. در صلوات شعبانيه که در ماه شعبان بعد از نماز ظهر خوانده ميشود و مومنين بر آن مداومت مي کننند، در شان معصومين داريم: الفلک الجاريه... اهل بيت کشتي هايي هستند که جاري هستند و تحرک دارند. يک موقع کشتي در امواج رهاست و آب آنرا اين طرف و آن طرف مي برد اما يک وقت در عين حالي که کشتي در امواج است آب را مي برد و جلو مي رود و به سمت ساحل مي برد. تعبير اين است که کشتي که جريان دارد و سرنشينان خود را به ساحل امن مي برد. اين يکي از وسائل مهم نجات است و پيامبر اکرم فرمودند: صراط مستقيم در بين هزاران راه هاي انحرافي يکي بيشتر نيست، تشخيص آن يک راه و پيمودن آن با توجه به خطرات زياد در آخرالزمان کاري است که بدون هدايت معصومان، کساني که خودشان اين راه را رفته اند و کاملا آشنا هستند امکان پذير نيست. در قرآن سوره هود دارد که وقتي حضرت نوح در کشتي تعدادي مومنين را سوارکرده بود و پسرش کنعان در آب دست و پا مي زد و حضرت نوح با مهرباني به او گفت: اي پسرم سوار شو و او بي نيازي از معصوم جست و گفت که من خودم شنا بلد هستم و روي کوه بلند مي روم و نجات پيدا مي کنم در آن موقع موجي آمد و آنها را جدا کرد و پسر نوح از بين رفت. مولوي اين داستان را اين طور مي گويد:
همچو کنعان سر به کشتي وا مکش که غرورش داد نفس زيرکش
که برآيم من بر سر کوه مشيد منت نوحم چرا بايد کشيد ؟
کاش چون طفل ازحيَل جاهل بُدي چون طفلان چنگ برمادر زدي
يا زعلم نقل کم بُدي مَلي علم اهل دل ربودي از ولي
کاش در اينجا انسان به خودش تکيه نکند. در اين امواج خروشان دست به دامان ولي الهي بشود و با او حرکت بکند. توسل و تمسک يکي از عوامل مهم دين داري در آخر الزمان است.
سوال - چه ضرورتي هست که ما متوسل بشويم و آيا اين توسل مختص مذهب شيعه است؟
پاسخ – خير مختص به شيعه نيست. آن چنان که قرآن نقل کرده و اين کتابي است که موارد مفيد و قابل استفاده ي گذشته ي تاريخ را بدون تحريف نقل ميکند، مي بينيم که بحث توسل در تمام گذشتگان و انبياء جاري بوده است. شما حضرت آدم را در نظر بگيريد، اين روايت را شيعه و سني از پيامبر نقل کرده اند. در قرآن داريم که وقتي آدم از بهشت رانده شد گريه کرد، اظهار پشيماني کرد و خدا فرمود که آدم کلماتي را از خدا گرفت و بواسطه ي اين کلمات توبه اش پذيرفته شد. پيامبر مي فرمايند که آن کلماتي که حضرت آدم از خدا گرفت و به آن توسل کرد، اسماء پنج تن بوده است. يعني حضرت آدم خدا را به محمد و فاطمه و علي و حسن و حسين قسم داد و گفت که توبه ي من را قبول کن. در سند اين حديث هيچ شکي نيست، شيعه و سني آنرا نقل کرده اند. قرآن در رابطه با فرزندان يعقوب که آن خطاي بزرگ را کردند، باعث شدند که يوسف چهل سال از پدرش دور باشد و او را دچار فراق کردند، دارد که وقتي پشيمان شدند، پيش پدرشان آمدند، پدري که چقدر سخت کشيده بود، کمرش خميده شده بود و چشمش کور شده بود، گفتند: اي پدر تو براي ما استغفار کن و ما گناهکار هستيم. به او که ولي و پيغمبر بود يعني به پدرشان که نبي زمان بود متوسل شدند. حضرت يعقوب فرمودند: من از خدا براي شما طلب مغفرت مي کنم. اين همان واسطه بردن در خانه ي خدا و توسل است. در خود قرآن دستور داده شده که اي پيامبر، اگر مردم پيش خدا زانو بزنند و از تو بخواهند براي آنها استغفار کني، خدا را تواب و رحيم مي بينند و در قرآن داريم با وسيله در خانه ي خدا برويد، با واسطه در خانه ي خدا برويد حتي چهارده معصومين هم توسل داشتند. روايتي از مرحوم مجلسي در بحار است که مي فرمايد: امام باقر (ع) تب شديدي داشتند. کاسه ي آب سردي درکنارشان بود و دستشان را در آن فرو مي کردند و روي پيشاني شان مي گذاشتند و مي گفتند يا مادر فاطمه. و محتملا ايشان به مادرشان توسل مي کردند زيرا حضرت زهرا (س) حُجَجي بر حُجَت الهي بوده است. پس توسل از حضرت آدم تا فرزندان يعقوب مرسوم بوده است.
سوال - ما به چيزهايي مي توانيم متوسل بشويم؟
پاسخ – واسطه هايي که مي توانند رحمت خدا را براي ما جلب بکنند، اين ها مي توانند وسيله ي توسل ما باشند يعني توبه خودش يک وسيله است. قرآن مي فرمايد که با واسطه اي به خدا برسيد و رحمت خدا را جلب بکنيد. اعمال صالح هم وسيله اي است که باعث پوشانده شدن اعمال زشت ميشود. خود قرآن و تمسک به آن وسيله است. اما آن وسيله اي که ذيل خود اين آيه است مي گويد که اهل بيت همان وسيله اي هستند که خدا آنرا فراهم کرده است و بزرگترين وسيله ي الهي وجود معصومين هستند. قرآن احتياج به تفسير دارد و هر کس مي تواند ادعا کند که آن را بيان مي کند ولي معصوم خودش بيان است، خودش راه و تفسير است، از اين جهت مهمترين وسيله خود معصومين و اهل بيت هستند. حالا شايد اين سوال مطرح بشود که ما براي درخواست از خدا چه نيازي به واسطه داريم ؟ بله خود خدا هم حرفهاي ما را مي بيند، مي شنود و مي داند و هم قدرت دارد که بدهد، او احتياج به واسطه ندارد. از طرف خدا براي دادن مشکلي نيست، مشکل براي گرفتن از طرف ماست. ما نمي توانيم بي واسطه رحمت خدا را بگيريم. در ما مانع وجود دارد.
امام سجاد (ع) در دعاي سجاديه تعبيري دارد: خدايا تو محجور از خلق نيستي، پنهان نيستي، ما محجور هستيم و مانع داريم. به هرحال آلودگي ها و گناهان و نوع وارد شدن باعث ميشود که نتوانيم رحمت الهي را جذب کنيم. همان طورکه نمي توانيم پيام الهي را مستقيم دريافت کنيم و احتياج به پيامبراني هست که آنها در جهت گيرندگي وحي واسطه بشوند، بقيه فيوضات هم همين جور است. رحمت، هدايت، شفا، علم و قدرت را بايد انسانهاي بي خطا که معصومين هستند واسطه بشوند که از طريق خدا جذب کنند و به ما بدهند. اين همان عقيده ي شيعه است. عقيده ي واسطه ي فيض که ما قائل هستيم که امامان ما واسطه ي فيض هستند لذا ميگوييم امام زمان (عج) الان زنده است چون اگر او در اين عالم نباشد، عالم دنيا برچيده ميشود و به آن فيض نمي رسد. بعضا شما مي بينيد اديان و مذاهب ديگر مي گويند که منجي و موعود آخرالزمان هنوز بدنيا نيامده است. مسيحيان و يهوديان قائل به موعود هستند اما ميگويند که هنوز بدنيا نيامده است اما شيعه ميگويد که بدنيا آمده و زنده است هر چقدر هم که عمرش طول بکشد چون واسطه ي فيض است. بواسطه ي او فيض به اين عالم مي رسد. داستان شب قدر هم همين است. آن فيضي که خدا مي خواهد در يکسال به بنده اش بدهد توسط ولي او مديريت مي شود. يعني اراده ي خدا و مشيت خدا از منازل شما اهل بيت صادر ميشود و در عالم پخش ميشود. بنابراين اينکه ما ميگوييم اهل بيت محل مشيت خدا هستند يعني از اينجا فيض پخش مي شود.
ما در دادن حاجات اهل بيت را مستقل از خداوند نمي دانيم که توسل به آنها بکنيم، ديد ما به اهل بيت ديده واسطه ي فيضي است ولي اين چيزي است که خدا قرآن به ما توصيه کرده است. يکي از بزرگان خدمت آيت الله خوانساري که از مراجع بزرگ تهران بودند رسيدند و سوال کردند اگر بخواهيم به امام رضا(ع) متوسل بشويم چطور خطاب بکنيم؟ خدا را مخاطب قرار بدهيم و بگوييم اي خدا بحق امام رضا (ع) به ما چيزي بدهد يا بگوييم که اي امام رضا (ع) تو چيزي به ما بده. ايشان فرمودند: هر دوي آنها خوب است ولي دومي بهتر است. يعني از امام رضا (ع) بخواهيد که از خدا بخواهد و واسطه ببريد. اينکه مي گوييم اي امام رضا (ع) به ما بده، يعني واسطه است. ما که ميدانيم امام رضا (ع) مستقلا و بي اذن خدا نمي دهد، نگاه ما به او نگاه استقلالي نيست. اين همان دستگاه الهي است نه اينکه امام رضا (ع) کنار دستگاه خدا دستگاهي زده است. وقتي ديد ما به امام رضا (ع) يک ديد واسطه اي است آنجايي که ميگوييم يا امام رضا (ع) به ما بده، در واقع مي دانيم که خدا به امام رضا (ع) مي دهد. منتها ما با واسطه پيش خدا مي روييم. ما در دعاهايمان تعبيراتي داريم که به خود معصومين خطاب شده است. دعاي فرج معروف خطاب مستقيم به محمد و علي است، شما من را کفايت کنيد، شما من را کمک بکنيد. حالا کسي نگويد که اين شرک است زيرا شما از انساني کمک مي خواهيد، ما مي گوييم اين ها واسطه هستند. مثلا ميگوييم دکتر به دادم برس منظورمان اين نيست که خدا را قبول نداريم. معنايش همان واسطه ي شفاست بنابراين اين ديد است که ما به معصومين و واسطه اي فيض الهي داريم و آنها را به اين صورت شفي قرار مي دهيم.
سوال - گاهي بعضي انسانها ارادت خاصي به امام رضا (ع) دارند و به ايشان توسل مي کنند يعني امام رضايي هستند، بعضي ها امام حسيني هستد، در اين ها چه اتفاقي مي افتد؟
پاسخ – بعضي ها در خودشان درمي يابند همچنان که به همه ي معصومين ارادت دارند و همه را قبول دارند ولي دست خودشان نيست و فکر مي کنند که جذبه شان نسبت به يکي از معصومين يا امام زاده ها بيشتر است و نسبت به آنها کشش دارند. يکي نسبت به امير المومنين يک حساسيت و عشق خاصي دارد يکي نسبت به حضرت زهرا، يکي نسبت به حضرت ابوالفضل يا امامزاده ها. ما سِر حقيقي مطلب را نمي دانيم. در بعضي از بزرگان ما هم بوده است، اين طور نيست که فقط در مردم معمولي باشد. مرحوم آيت الله تحللي از خوبان همدان بوده است. ايشان آنچنان عاشق اميرالمومنين بودند که وقتي ميخواست اذان و اقامه را بگويد و وقتي به اشهد ان عليا ولي الله مي رسد بي اختيار مي گفت: جانم به قربان نامت و اطرافيان ميگفتند چنان با سوز مي گفت که دل ما مي ريخت و اشکش جاري مي شد. آيت الله کشميري از عاشقان امير المومنين و زيارت ايشان بود طوري که مرحوم جعفر آقاي مجتهدي مي گفت که هر وقت ايشان به خانه ي ما مي آيد گنبد و بارگاه امير المومنين را با خودش مي آورد. اين قدر عشق در دلش بود. آقاي حائري استاد امام خميني عاشق امام رضا (ع) بود و مي گفت که ما چهارده معصوم را در امام رضا (ع) خلاصه کرده ايم و تا تعطيلي گيرش مي آمد به زيارت امام رضا (ع) مي رفت. اين اختلافاتي که نسبت به معصومين در بندگان خدا هست، شايد سِرش اختلاف تجليات اسماء الهي باشد. خدا اسم هايي دارد که در دعاي جوش کبير که همه ي متدينين با آن آشنا هستند. وقتي اسمهاي خدا را مي خوانيد به تناسب حالت، به تناسب موقعيت، مرتبه و معرفت شما به تناسب نيازت گاهي يک اسم شما را جذب ميکند مثلا کسي که به فقر افتاده به مشکل افتاده، وقتي به يا رزاق مي رسد يا به کنز الفقرا مي سد اينجا مثل اين است که يک دفعه او را نگه ميدارد. مثلا کسي که مريض است يا مريضي سختي دارد يا مريض سختي دارد، وقتي به يا شافي يا طبيب مي رسد، اينجا يک حال ديگري دارد.
کسي که بي کس است و نارفيقي ديده است، وقتي به يا رفيق من لا رفيق له مي رسد حال ديگري دارد. يکي از افرادي که نارفيقي ديده بود گفت: خدايا تو هم رفيقي هم شفيق، آيا مي گذاري که اين رفيقت را شيطان ببرد ؟ شيطان دارد رفيقت را مي برد. ابن عربي گفته: وقتي اسماء خدا را مي خوانيد اسمي که شما را جذب کرد، زود از رويش رد نشويد. و آنرا تکرار بکنيد تا آثار و برکاتش را دريافت بکنيد. همين وضعيت در مورد اسماء ائمه هم هست. اسماء خارجي خدا ائمه اطهار هستند که صفات الهي در آنها جمع است و به تناسب معرفت ما و رتبه ي ما گاهي يک معصوم براي ما جلوه ي خاصي دارد. مثلا چون امام رضا (ع) مظهر اسم رئوف خداست، فردي که احتياج دارد دستي روي سرش کشيده بشود چه بسا آن اسم خيلي برايش جلوه مي کند. در اينجا اختلاف معرفت است. همچنين افراد نيازها و حالاتشان مختلف است. هر کدام از ائمه که مظهر اسم خدا هستند و بيشتر در آنها فعليت دارد و بر دل ما جلوه اي دارد و دل ما را مي کشاند. شبيه همان اسمائي که در دعاي جوشن کبير است که به تناسب حالات افراد يک جذبه هايي دارد، چه بسا کشش معصومين هم از اين باب باشد.
ما يک روايات معتبري به اين معنا که از فلان معصوم فلان حاجت را بخواهيد و ديگري نمي تواند بدهد، به اين شکل نداريم چون همه ي معصومين باب الحوائج هستند. همه ي آنها معدن اين هستند که واسطه بشوند و رحمت خدا را بگيرند و حاجات را بدهند منتها در کتاب بحار علامه ي مجلسي جلد نود و چهار روايتي نقل کرده است که دعاي توسلي است که غير از دعاي توسل معروف است شما مي توانيد بعد از دعاي توسل آن را در مفاتيح پيدا بکنيد بنام دعاي توسل ديگر. در آنجا حاجات تقسيم شده است که مثلا اگر کسي عافيت و سلامتي ميخواهد متوسل به موسي بن جعفر (ع) و اگر کسي دفع ظلم مي خواهد متوسل به امير المومنين و اگر کسي سلامتي در سفرها مي خواهد به امام رضا (ع) و اگر کسي وسعت رزق مي خواهد به امام جواد (ع) متوسل شود. اگر کسي در اين دعا تمسک به معصومين در اين دعاهاي خاص که ذکر شده بکند اين خيلي مناسب است ولي ديد مان اين نباشد که معصوم ديگر نمي تواند. اين ديد خوبي نيست.
سوال – آيه 182- 186 سوره بقره را توضيح دهيد.
پاسخ – آيه 186 مي فرمايد: اي پيامبر اگر از من بپرسند، بگو من نزديک هستم و من دعاي شما را اجابت مي کنم مردم هم بايد من را اجابت بکنند. با تقوا باشند و ايمان بياورند که اين بنفع خودشان است و رشد پيدا ميکنند. يک نکته اين است که خدا مي فرمايد من نزديک هستم. در دعا لازم نيست که انسان داد و بيداد بکند بخاطر همين در ادب دعا داد و فرياد نيست. بلکه آهسته دعا بکنيد. بعد خدا مي گويد من دعاي آن کسي که من را مي خواند جواب مي دهم. دو تا شرط براي استجابت دعا در اين آيه ذکر شده است که اگر اين دوشرط محقق بشود خدا گفته جواب مي دهد. شرط اول اين است که انسان حقيقتا بخواهد ولي بعضي مواقع چيزي را مي خواهيم که به مصلحت مان نيست. اشک هم مي ريزيم ولي نمي دانيم که به صلاح مان نيست ما ضرر خودمان را نمي خواهيم پس ما در آنجا واقعا دعا کننده نيستيم پس خدا همان واقعي را لطف مي کند و به ما نمي دهد. البته بجاي آن يک چيز ديگر ميدهد که در قيامت وقتي مردم مي بينند ميگويند که کاشکي هيچ کدام از دعاهاي ما برآورده نميشود و عوضش را در آنجا مي دهد. پس شرط اول اينکه دعا حقيقي باشد به مصلحت و خير باشد. شرط دوم اخلاص در دعاست. يعني فقط از خدا بخواهد، خدا را همه کاره ي عالم بداند و فقط از او بخواهد. پيامبر فرمودند: هر بدهکاري که اين دعا را بخواند قرضش ادا ميشود. خدايا بواسطه ي حلالت من را از حرام بي نياز کن و بوسيله ي چيزهايي که مورد طاعت توست من را از معصيت خودت بي نياز کن و من را از فضل خودت بي نيازم کن. شيخ بهايي گفت: ما اين کار را انجام داديم و شد. از جايي که نمي دانستيم قرض هايمان ادا شد. ممکن است کسي اين کار را بکند و نتيجه نگيرد و آن بخاطر اخلاص است که شرط دوم است. اين همان مضطر شدن است، اميدش از همه جا قطع بشود، فقط از خداي متعال بخواهد و به او متصل بشود.
سوال – آيا توسل بايد هميشگي باشد ؟
پاسخ – اگر ما توسل را به اين معنا بگيريم که دائم ميخواهيم از خدا فيض بگيريم پس ما هيچ موقع بي نياز از فيض خدا نيستيم، بي نياز از رحمت و لطف خدا نيستيم. پس دائم احتياج به آن واسطه ها داريم. درست است که لازم نيست دائم بنشينيم و دعاي توسل بخوانيم و حاجت بخواهيم اما توسل حقيقي توسل دائمي است. آن توسل حقيقي که دائمي هم هست، صرف اينکه بنشينيم ختمي بگيريم، ذکر صلواتي بگيريم، نذري بکنيم و روضه اي گوش بدهيم اين ها نيست البته اين ها خوب است آن توسل حقيقي که انسان دائما تحت ولايت و سرپرستي و عنايت اهل بيت باشد و دائما به او لطف ببريد، اين است که انسان عملا هم از جهت رفتاري و هم از جهت اخلاقي متمسک به آنها باشد. آنها را الگو قرار بدهد، آنها را در زندگي اش جاري بکند، اخلاقيات، افکار و گفتار آنها را در زندگي اش جاري بکند و من تحت ولايت آنها زندگي بکنم اگر اين باشد توسل دائمي است و اين حقيقي است. ائمه با کساني که از دوستانشان بودند و اين کار را نمي کردند برخورد مي کردند. کساني از راه دور پيش امام رضا (ع) رفتند. امام رضا (ع) آنها را شصت روز راه نداد و بعد از شصت روز امام آنها را راه دارد و گفت: شما حقوق همديگر را عايت نمي کنيد و حلال ها و حرام ها را رعايت نميکنيد و مي خواهيد من شما را راه بدهم. راه پيدا کردن به ساحت معصومين ادعايي نيست اين احتياج به يک توسل واقعي دارد يعني توسل عملي و همين زمينه ي شفاعت است اگر کسي اينکار را کرد، دستش را به معصومين داده است و سوار کشتي شده است. درست است که محبت معصومين گنجينه ي ارزشمندي است ولي ما علاوه بر محبت بايد دست ولايت را بگيريم. حبي ارزشمند است که نورش در زندگي ما باشد و در زندگي ما ظهور پيدا کرده باشد و وقتي عملا دستم را به آنها دادم، در آخرت هم شفاعت اهل بيت شامل حال من ميشود.