برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژه برنامه امام زمان(عج)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
تاريخ پخش: 21-01-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
براي ما نگاهت آفتاب است *** چراغان کردن دنيا ثواب است
دعا کردم بيايي زير باران *** دعا در زير باران مستجاب است
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه مردم نازنيني که دعاي «اللهم عجل لوليک الفرج» ورد زبانشان است. سلام بر حضرت مهدي که رويش فرداي ماست. سلام بر مردمي که پاک و ساده در انتظار بهار واقعي ايام و دوران هستند. به سمت خدا خيلي خوش آمديد. عيد ميلاد بر شما مبارک باشد. حاج آقاي پناهيان سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي پناهيان: خدمت بينندگان محترم سلام عرض ميکنم. روز ميلاد منجي عالم بشريت را تبريک ميگويم. انشاءالله ديشب و امروز از عبادات و معنوياتي که جاري ميشود همه بهره کافي برده باشند، تا غروب فرصت هست براي اينکه بهره کافي را برد.
شريعتي: انشاءالله بهترينها براي همه اتفاق بيافتد. خيلي خوشحاليم که در خدمت شما هستيم. خيلي از دوستان ميگويند: ما دوست داريم با امام زمان ارتباط عاطفي و احساسي و يک ارتباط پيش برنده برقرار کنيم. امروز حاج آقاي پناهيان از راههاي ارتباط با امام زمان خواهند گفت.
حاج آقاي پناهيان: بسم الله الرحمن الرحيم. آنهايي که مزه ارتباط با حضرت ولي عصر را چشيدند، خيلي مشتاق هستند اين ارتباط را تقويت کنند. اول بايد اين ارتباط را تعريف کرد که چه نوع ارتباطي است؟ اگر کسي به بلوغ معنوي برسد، احساس نياز به ارتباط با امام زمان پيدا ميکند. يک کودک سه چهار ساله احساس نياز به ارتباط با کسي که همسر و همسفر زندگياش باشد، پيدا نميکند. ولي کم کم که بزرگ ميشود ميگويد: مثل اينکه من بايد با کسي زندگي کنم و اين احساس نياز در او پيدا ميشود. اين احساس نياز، نياز به فعاليتي ندارد به طور طبيعي رخ ميدهد و پدر و مادر که شد، مخصوصاً وقتي پا به سن بگذارد احساس نياز ميکند که بچهها به او سر بزنند. احساس نياز ميکند که فرزنددار شود. اينها نيازهاي طبيعي است که خودشان را نشان ميدهند در طول مسير زندگي، يک نيازي هم داريم که عميق تر و لذتبخش تر است، آن هم ارتباط با امام و مولا است. براي کساني که اکتساب ميکنند اين نياز بيدار ميشود و وقتي اين نياز بيدار شد ديگر بدون امام نميتواند زندگي کند و دائم بي قرار است. اگر اين بيقراري را کسي در دل خود پيدا کرد به بلوغ معنوي، در واقع به بلوغ انساني رسيده است. همه وجوه انساني خودش را رشد داده است. بحث معنويت به اين معنا که شما به يک دين خاصي معتقد باشيد، نيست. انسان از نظر روحي تکامل پيدا کند دنبال امام خود ميگردد. مثل سلمان فارسي که دنبال امام زمان خود ميگشت و پيغمبر را پيدا کرد.
اينطور افراد حتي اگر دين هم نداشته باشند، از اين فضا بي خبر باشند از کنار يک مجلس عزاداري و زيارت عبور کنند و صحنههاي ارتباط مردم با امامشان را ببينند يکباره خوششان ميآيد و اين نياز در آنها پيدا ميشود. گمشده خود را پيدا ميکنند. نکته مهم اين است که اگر کسي امام خودش را پيدا نکرد و به امام خودش عشق نورزيد اين فرد به طور طبيعي، حيات بشر او را مجازات خواهد کرد. مجازاتهاي روحي و رواني که طرف را ممکن است وابسته کند به امامي که از جنس طاغوت است، يا در اثر خلأ اذيت ميشود و اين بي قراري روحي و رواني زيادي در او ايجاد ميکند که يکي تکبر است و يکي خودخواهي مفرط است، يا او را وابسته به طاغوت ميکند. عبد طاغوت ميشود. ميداند يزيد آدم پستي است ولي براي تقرب به او از هستي خود ميگذرد. اي کاش اساساً تو هيچوقت امام نداشتي و از خلأ او رنج بکشي. چرا داري کسي را به امامت برميگزيني که دارد تو را نابود ميکند. تو ميداني او پستتر از تو است. وقتي کسي امام باطلي را برگزيد، ناخود آگاه در اثر نداشتن امام حق، عيبهاي امام باطل را نميبيند. اين انسان، انسان مسخ شده ميشود. در فيلمها رباطهايي را ميسازند که آدم نما هستند و يک آدم بد کنترل اينها را به دست ميگيرد. اين تحليلي است از کساني که امام حق را نپذيرفتند و مريد امام باطل شدند و به فرمان امام باطل چه ميکنند. نمونه برجستهاش در کربلا اتفاق ميافتد که بخاطر تقرب جستن به امام باطل مثل يزيد، در کربلا چه کردند. برايش فداکاري ميکنند، «من لم ينفق في سَبيل ولي الله اُبتلي بأن يُنفِق في سبيل عَدُّو الله» مبتلا ميشود، فرمانده سپاه يزيد که به مدينه حمله کرده بودند، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدينه را به سربازان يزيد حلال کرد. تجاوزهاي زياد، هفتصد نفر از صحابه و تابعين را کشتند. خون در کوچههاي مدينه جاري بود. يزيد اين کار را با مدينه انجام داده و در تاريخ مشهور به واقعه حَرّه شد. فرمانده سپاه يزيد وقتي داشت به سمت مکه ميآمد، در راه بيمار شد و فهميد در اين بيماري دارد از دنيا ميرود، وصيتي کرد که در تاريخ هست، يک قسمتي از وصيتنامه با خدا مناجات ميکند. ميگويد: خدايا تو بايد مرا ببخشي، براي اينکه من اين جنايتهاي مدينه را به دستور اميرالمؤمنين يزيد انجام دادم! چقدر مسخ شده است.
آنهايي که امام خوب ندارند، يک مقدار بين خودشان بگردند، ميبينند دلشان دارد آنها را ميبرد به سمت وابسته شدن به امام باطل، مثال امروزياش ميشود بعضيها روحيه غرب زدگي پيدا ميکنند، فجايع غرب را ميبيند، نميپذيرد. ميگويد: اينها داعشيها را درست کردند و در جهان منتشر کردند. اينها فمنيست نيستند، اينها دشمن زن و کودک هستند. اينها عبد طاغوت شدند. درجهاي از پرستش و تحسين و تقديري در وجودش هست. نفرت از استکبار بخاطر مظلومان يمن پيدا نميکند. اينها عبد طاغوت شدند. درجهاي از غرب زدگي مصداق عبد طاغوت است. در همين وضعيت کرونا، بعضيها از غربيها گفتند که غرب وحشي دارد وحشگري خودش را نشان ميدهد، بعضي فرو ريختند، اما بعضي سعي ميکنند به عيبهاي معبود نگاه نکنند و احترام عجيبي براي معبود قائل هستند. امام باقر(ع) ميفرمايد: قرآن را نميتوانيد بشناسيد مگر اينکه دشمنان قرآن را بشناسيد. امام زمان و ارتباط با امام زمان را نميشناسيم، مگر اينکه دشمنان ارتباط با امام زمان را بشناسيم. همين وضع مناجاتي ما نسبت به امام زمان را نسبت به طاغوت پيدا ميکنند.
تا تعطيلات ميشود دلش پر ميزند امام رضا برود، همان تفريح معنوي که بارها تکرار کرده است. جاهاي ديگر هم برود خوب است، ولي بعضي دلشان اساساً به يک دليل ديگري آنها را ميکشد و ميبرد جاي ديگري، پس ماهيت ارتباط با امام زمان را گفتيم که در اثر بلوغ انساني است. اين حرف کجاي قرآن آمده که اگر شما امام حق پيدا نکنيد، امام باطل تو را پيدا خواهد کرد و دل تو امام باطل را پيدا خواهد کرد؟ در قرآن ميفرمايد: روز قيامت هر گروه از مردم را با امامشان محشور ميکنيم. «كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِم» (اسراء/71) حالا يکي بيايد بگويد: مگر من امام دارم؟ امام داشتن به اين نيست که بيايي مراسم معنوي که اين طرف در جمکران و حرم امام رضا اجرا ميکنند، زيارتنامه ميخوانند و سلام ميدهند، اين کارها را بکني. مناسک تو طور ديگري است. ممکن است مناسک تو در اين باشد که سبک زندگيات را شبيه آنها بکني. من نميخواهم هرکس اينطور رفتارها را داشت متهم کنم ولي خطرش هست. چرا خدا ميفرمايد ما همه مردم را روز قيامت هرگروهي را با امامشان محشور ميکنيم؟ مگر آنها هم امام دارند؟ بله. پس ماهيت ارتباط با امام را به يک امر فطري و نياز طبيعي بشر تفسير کرديم. انسان فطرتاً نياز به امام دارد. امام حق را انتخاب نکردي خود به خود دلت به سمت پيدا کردن امام باطل ميرود و از طرف امام باطل هم آدم تغذيه نميشود.
شما سلام به امام حسين ميدهي، از امام صادق پرسيدند: ما سلام ميدهيم، شما پاسخ ميدهيد؟ فرمود: بله، ولي تفاوتي دارد جواب ما با سلام شما! شما از راه دور سلام ميدهيد و ما از نزديک پاسخ ميدهيم. حرم امام رضا ميرود انرژي ميگيرد. توجه به حضرت وليعصر که به حرم رفتن هم نياز دارد و انرژي ميگيرد. منتهي يک مقدار با اين فضاي مادي متفاوت است. يک مقدار آدم بايد با صفا و آرامش برخورد کند تا انرژيها را دريافت کند. انسان در اثر بلوغ انساني به جايي ميرسد که امام ميخواهد. اينهايي که امامشان را ميشناسند و امامشان پشت پرده غيبت است، واقعاً بغض گلويشان را ميگيرد. «اشکوا اليک فقدَ نبينا و غيبة ولينا» اين اوج بلوغ است که ميگويد: من امام خود را ميخواهم. کار به جايي ميرسد که امام زمان به او سر ميزند. به جايي ميرسد که در خواب يا بيداري خدمتش ميرسند. خدا بنده خوب خودش را خلق نکرده که او را شکنجه کند. اين حال را خدا براي او درست کرده و اين در اثر بلوغ معنوي به احساس نيازي رسيده است.
ميگويد: خدمت امام صادق(ع) رسيدم، ميتوانست برود آنجايي که حضرت عبادت ميکنند. ديدم حضرت سر سجاده است، نماز خواندند، دارند گريه شديد ميکنند به حدي که دستشان را تکيهگاه قرار دادند بتوانند بدن خودشان را نگه دارند. دارند با آقايي صحبت و مناجات ميکنند. آقاي من غيبت تو خواب را از چشمان من ربوده است. بعد گريههاي شديد که ما اصلاً براي امام زمان به اين نقطه نرسيديم. دعاي امام زمان تمام شد و آن همه اشک، پرسيدم: آقا تو خودت امام هستي، براي چه کسي اينطور ناله ميزنيد؟ فرمود: به دلايلي من ياد دوران غيبت مهدي(عج) افتادم، احساس يک شيعه را آنجا پيدا کردم نسبت به غيبت امامش و همان حال به من دست داد. دعاي ندبه که محتمل هست نقل از امام صادق(ع) باشد يا ائمه معصومين يا خوباني که مرتبط با ائمه معصومين(ع) بودند، در آن دعا اوج بي قراري نشان داده ميشود. اين يک سليقه نيست و يک مسير تکاملي براي انسان است و ما هنوز هنر آن را پيدا نکرديم که به مردم جهان بگوييم: يک گروهي هستند که به دين و ايمان و سبک زندگي آنها کاري نداريم. اينها کسي را دارند که اينطور به او عشق ميورزند، همين را نشان بدهيم مردم شيفته ميشوند. بيشترين ابيات عاشقانه درباره يک معشوق سروده شده و آن أباعبدالله الحسين است در تمام تاريخ بشريت. چرا ما نميتوانيم فيلمي بسازيم در عشق به کسي که بيشترين سرودههاي عاشقانه درباره اوست و بيشترين پايکوبيها و دست افشانيها به روش خودش، ليلي و مجنوني در عالم هست و ما هنر نشان دادن اين را نداريم. چه کنيم به بلوغ و اوج اين ارتباط برسيم؟ چرا مردم اين سؤال را دارند؟ چون يک لذتي بردند که قابل بيان نيست. حالا هرکس اين لذت را برده ميخواهد اين ارتباط را تقويت کند.
براي تقويت اين ارتباط يکي از راهها ذکر و ياد حضرت هست. يکي از راهها افزايش معرفت و علم و آگاهي است. ولي راه اصلي براي نزديک شدن به حضرت اين است که ما جنس روحي و وجودمان مقرب شود به جسن وجود مقدس حضرت ولي عصر، حضرت چطور هستند و ما هم شباهتي به ايشان پيدا کنيم. مهمترين عامل تقرب به يک انسان به حضرت وليعصر يا تقويت اين ارتباط تقوا و مراقبت کردن است. حضرت شديداً اهل تقوا هستند و امام المتقين هستند. وقتي امام متقين هستند چه کساني را خدا ميپذيرد و امام زمان ميپذيرند؟ کساني که اهل مراقبت هستند. براي اينکه کاري کنيم بهتر اهل تقوا شويم و ثانياً تقواي ما از جنسي باشد که ما بهتر به امام زمان مقرب کند، اين تقوا را چطور طرح ريزي کنيم؟ مراقبت کنيم دل امام زمان را نشکنيم و در مقام عمل نگاه حضرت را مراقبت کنيم. آن چيزي که آقا دوست دارد در زندگي انجام بدهيم. انسان ميتواند کودک درون خودش را در برابر حضرت بيدار کند و با حضرت ارتباط قلبي بگيرد. بچه در سني دوست دارد شبيه پدر و مادر شود و ميگويد: از من راضي شديد؟ نکته مهم اين است که اساساً در دين و ارتباط ما با پروردگار عالم هميشه يک امام حضور دارند. گناه کنيم امام زمان اذيت ميشود. براي بخشيدن خداي متعال مانعي ندارد چون تو به خودت ضرر زدي. ولي ميفرمايد: شما ولي مرا اذيت کردي، ايشان را چطور راضي ميکني؟ من از حق ايشان به اين سادگي نميگذرم. کار ثواب ميکنيم خداي متعال خوشحال ميشود ولي خدا نفعي از کارهاي ما نميبرد. به طور مستقيم شما يک نفع روحي به حضرت وليعصر رساندي و خوشحالش کردي. حضرت درباره ما بي تفاوت نيست. شما يک مادر را خبر خوب بدهي از بچهاش انرژي ميگيرد. اگر اين امام بود چه اتفاقي ميافتد؟ چرا دنبال اين نميرويم که امام زمان را خوشحال کنيم. امام زمان چطور حضور دارند؟
آقاي بهجت يک تعابيري دارند که انگار خودشان لمس کردند، ميفرمايد: وقتي حرف ميزني، قبل از اينکه صداي من به شما برسد به حضرت ميرسد. يعني مراقبت کن چه ميگويي، آقا را ناراحت نکني. حضرت امام دو مرتبه در سخنرانيهايشان فرمودند: کاري نکنيم که بخاطر ما امام زمان نزد خدا سر افکنده شود. شرمنده شود، يعني واقعاً اينطور است؟ امام زمان نسبت به ما بي تفاوت نيستند. من ميخواهم به نظم عالم اعتراض کنم و بگويم: خدايا چه ميکني؟ الآن بخاطر ما يک نفر اذيت ميشود. چرا يک ولي در عالم گذاشتي که کائنات همه چيز به او وابسته است و مقدرات ما را شب قدر بايد حضرت امضا کنند. چرا ما اگر مريض شويم بيشتر از مريضي ما امام مريض ميشود. فرمودند: ما بخاطر مريضي شما مريض ميشويم. چطور تحمل ميکنند؟ از بس سعه صدر دارند. ولي اين يک واقعيت است. مگر شما ميتواني يک بچه را جلوي مادر سر ببري و بگويي: پنج فرزند ديگر داري؟
وقتي ميگوييم: به امام زمان معرفت پيدا کنيم، يک وجهاش اين است که به دل امام زمان نسبت به خودمان معرفت پيدا کنيم. بين من و خدا يگ گناهاني هست ولي تا شما راضي نشوي خدا نميبخشد. خدا ميفرمايد: من بخشيدم، حق الناس را چه ميکني؟ دل امامت را چه ميکني؟ اين واقعيتي است، مردم بياييد براي واقعيت کاري کنيم. خدا متقين را دوست دارد، آنهايي که اهل مراقبت هستند. مهمترين خبري که به حضرت وليعصر از ما برسد اين است که بگويند: آقا ايشان هم اهل مراقبت شدند. ما در مناجاتهايمان، در گفتههايي که داريم فکر نکنيد به اوج رسيديم در ادبيات و همه چيز را گفتيم. ما اين حرفها را نداريم که بگوييم: يابن الحسن من دخترت هستم، من پسرت هستم! مگر امام رضا(ع) نفرمود: امام مانند مادر است نسبت به طفل شيرخوار. در اشعار ما هست؟ يک کسي بيايد در دعاي ندبه بگويد: يابن الحسن بچههايت آمدند. مگر امام رضا نفرمود؟ مگر پيغمبر نفرمود: «أنا و علي أبوا هذه الامة» احساس پدري را دارند. ما وقتي حس فرزندي را نداشته باشيم، طبيعتاً يک مقدار احساس غريبي ميکنيم. ما با کسي احساس غريبي ميکنيم که او نزديکتر از پدر و مادر ما نسبت به ماست، و علاقهمندتر از پدر و مادر به ما حتي از خود ما به ما علاقهمندتر است.
چطور ما به تقويت اين ارتباط بپردازيم. موقعيت اين ارتباط از اين جهت که او ما با چه ارتباطي دارد، توجه پيدا کنيم و ثانياً به ماهيت اين ارتباط که ما با او چه ميکنيم توجه کنيم که خلاصهاش در کلمه تقوا هست. تقوا در قرآن حتي با ايمان خيلي فرق دارد. نميفرمايد: «والعاقبة للمؤمنين» ميفرمايد: «والعاقبة للمتقين»، «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»، «انما يتقبل الله من المتقين» تقوا شاخص اصلي است. ايمان ممکن است از بين برود، يک کسي مؤمن شده ممکن است دوباره ايمانش را از دست بدهد، ولي خدا براي تقوا حساب ديگري باز ميکند. چون کسي اهل مراقبت شد خدا از او مراقبت ميکند و کارهايش را قبول ميکند. وقتي قبول کرد شما نزد خدا حساب داري و رهايت نميکند بروي. خدا نمينشيند نگاه کند. از متقين قبول ميکند. لذا تقوا کليد واژه مهمي است. در خطبه اول در نماز جمعه ميفرمايد: در خطبه اول در مورد توصيه به تقوا صحبت کنيد و در خطبه دوم در مورد توصيه به تقوا. اين متقين که در قرآن آمده اسم رمز چيزي است که ما به آن شيعه ميگوييم. شما خدا را بايد بيشتر مراقبت کني يا امام زمان را؟ اين سؤال ممکن است براي بعضي سخت باشد.
شما خدا را بايد بيشتر مراقبت کني يا پدر و مادرت را؟ اگر شما گناه خدا را انجام بدهي انشاءالله با استغفار حل ميشود ولي اگر پدر و مادرت را اذيت کردي، چه اتفاقي ميافتد؟ از پدر و مادر مهربانتر داشتي و او را اذيت کردي چه؟ حساسيت بالاتر ميرود. ما چه کنيم يک نفر به ما اينقدر عاطفه دارد و ما را رها نميکند و ما برايش مهم هستيم. چه کار کنيم؟ ميتوانيم عالم را عوض کنيم. ما ميتوانيم به مادرمان بگوييم: تو يک مدتي مادر نباش. ميتوانيم يک پدر دلسوز را از زندگيمان حذف کنيم و بگوييم: نگران ما نباش؟
رزمندهاي مجروح شد و به خانه رفت. وسط عمليات رفته بود. ميگفت: ما تعجب کرديم اين عمليات را رها نميکرد بيايد؟ الآن آمده و نشسته با ما حرف ميزند. از پدر شنيدم که به من ميگفت. ميگفت: سر سفره نشسته بود، گفتم: پسرم چطوري؟ يک آهي کشيد و فهميدم مجروح است و نميخواهد بگويد. بعد از اينکه متوجه شدم او را بيمارستان بردم، ديدم چه جراحتي دارد. مراقبت دل امام زمان(ع) اگر امام زمان بيايد پرونده اعمال ما را ببيند، ببيند ما براي خودمان جهنم درست کرديم، حضرت چه ميکند؟ اين توجه خيلي معنا دارد. خيلي عميق است، يک بلوغي ميخواهد آدم به اين وضع طبيعي برسد. قرآن ميفرمايد: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (توبه/128) يک پيغمبري را به سوي شما مردم فرستادم، براي او سخت است چيزي شما را اذيت کند. حريص شماست، اگر شما آدم خوبي باشيد که رئوف و رحيم است. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» (توبه/129) اي پيغمبر من، تو که اينها را اينقدر دوست داري، اگر اينها به تو بدي کنند خيلي نامرد هستند و دل تو را شکستند، ولي اگر اينها به تو پشت کردند، چيزي نگو و بگو: خدا براي من بس است. اين آيه قرآن يکجايي در تاريخ اجرا شد.
حضرت زهراي اطهر از مسجد برگشتند و صدا زدند، علي جان! مردم جواب رد به من دادند. بعد با التهاب روحي، تو اينطور غريبانه در خانه نشستي! حضرت فرمودند: فاطمه من «فقل حسبي الله» يعني ولشان کن. يکوقت چيزي نگويي. ما صدقه سر دعاهاي امام زمان زندگي ميکنيم. اگر بخواهيم ارتباطمان را تقويت کنيم. ارتباطي که حضرت با ما دارند را درک کنيم و ارتباطي که بايد با حضرت داشته باشيم را درک کنيم، کدام رفتار از ما نزد حضرت خيلي خوب است؟ نه اينکه تک و توک کارهاي خوب بکنيم، آن چيزي که خدا در قرآن از ما ميخواهد، ميگويد: ميخواهم اهل مراقبت باشيد. ممکن است کسي پرستار باشد يا پزشک باشد، ولي در مقابله با کرونا هنوز حوصله مراقبت کردن از خودش را نداشته باشد. دستکش و ماسک چيه؟ چطور هميشه و همه جا مراقبت ميکنيم، اين مراقبت خيلي عزيز است. يک لحظه مراقتب نکنيم، ممکن است مبتلا شويم. اهل مراقبت بودن عزيز است نزد خدا. در اين فضاي کرونا سطح مراقبت عمومي افزايش پيدا کرده است. مراقبت ميکند بيرون نميرود. مراقبت ميکند ماسک ميزند. فاصله را رعايت ميکند. تقوا خيلي با خوب بودن فرق دارد. خيلي با کار خوب کردن فرق دارد. مراقبت سخت است براي همين آدم نزد خدا عزيز ميشود. مراقبت کردن از زبان که مبادا حرف باطل بزني، سخت است براي همين خدا به او عنايت ميکند و نزد امام زمان عزيز ميشوي. خدا اهل تقواست. امام زمان اهل تقواست و امام متقين است. کسي بخواهد امام زمان را به خودش نزديک کند، خودش بايد اهل مراقبت باشد.
چرا خداوند قرباني را از قابيل نپذيرفت؟ فرمود: من از متقين ميپذيرم، تو متقي نيستي. يک قرباني آوردي دادي. تو اهل مراقبت نيستي. در ماه رمضان صبح تا شب مراقبت ميکنيد آب و غذا نخوريد. خدا در قرآن ميفرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» (بقره/183) اينجا تمرين ميکني تا شايد به تقوا برسي. يکوقت غذا نخوري، آب نخوري، تقوا يعني مراقبت، چند ميليون ماشين در تهران هست ولي شايد يک هزارم درصد تصادف در تهران شود. چرا؟ چون رانندهها مراقب هستند. ماشين که مراقب نيست، راننده مراقب است. براي اين همه راننده مراقبت کردن راحت شده است. اين مراقبتها از بس آسان شده هيچي نميبيند. بايد مراقبت کرد، اگر مراقب نباشي از پارکينگ نميشود بيرون رفت. ظاهر مراقبت چيز سختي است. آدم در وادي مراقبت بيافتد ديگر خودش را جمع ميکند.
آقاي بهجت ميفرمود: اينقدر مراقبت در ارتباط با نامحرم کرده بوديم، يک نامحرم ميخواست در محيطي بيايد، خود به خود چشمهاي ما پايين ميافتاد. برخي از اين اساتيد خوش بيان برنامه شما، از آنها تقاضا کنيد روي تقوا بحث کنند. تقوا با اخلاق فرق دارد. يک کسي عصبي مزاج است، اين مهم نيست. مهم اين است که بتواند مراقبت کند عصبانيتش را بد بروز ندهد. حتي مراقبت کند عصباني نشود. تقوا با حس و حال معنوي خوب فرق دارد. تقوا مراقبت در مقام عمل است. بياييم اينجا درباره سلامتي صحبت کنيم، از مدالهاي مدال آورندگان سخن بگوييم ولي خودمان يک ذره براي بدنمان و حفظ سلامتي خودمان مراقبت نکنيم. ميترسم فضاي گفتگوي معنوي در جامعه ما بيشتر جنبههاي عاطفي را در نظر بگيرد و مردم بيايند با معنويت تفريح کنند.
يکي از علما زمان طاغوت اين کتاب را نوشته است، يک آقايي نزد صاحب دلي رفت، بار قبل که رفته بود اين عارف او را تحويل نگرفته بود، اين بار رفت او را تحويل گرفت و با لبخند با او برخورد کرد. گفت: چطور شد اين بار مرا تحويل گرفتي؟ گفت: در اتوبوس بودي نگاهت به حرام افتاد و پرهيز کردي، امام زمان از تو خوشحال شد و من بخاطر خوشحالي امام زمان، خوشحال شدم. چيزي که امام زمان از ما ميخواهد هيچ تفاوتي با چيزي که خدا از ما ميخواهد، ندارد. ما او را با تقواي خودمان خوشحال ميکنيم.
شريعتي: کتابي با عنوان «انتظار عاميانه، عالمانه و عارفانه» با قلم حاج آقاي پناهيان است، ميتوانيد به 20000303 پيامک بدهيد، دوستان من شما را راهنمايي خواهند کرد. در طرح قرباني نيمه شعبان 1100 رأس گوسفند قرباني شد و به دست نيازمندان خواهد رسيد.
حاج آقاي پناهيان: اميدوارم در اين ايامي که توجه مردم دنيا به منجي بيشتر شده است، بتوانيم منجي عالم بشريت را، حقيقت وجودش را، اصل فلسفه تاريخي که بناست منجر شود به تمدن عظيم انساني که در واقع همان تمدن اسلامي است، در يک تلاش جهاني شروع به معرفي کردن بکنيم، دلهاي آماده در دنيا زياد است. خيلي از دلها هستند که اميدي به آينده ندارند. روي قصه منجي بايد کار جهاني کنيم. تلاش براي هرچه جهانيتر کردن معرفت منجي و مقدمه سازي براي ظهور، وگرنه در اثر شدت بالاها دچار اضطرار خواهيم شد براي منجي، اگر معرفت پيدا کنيم با معرفتمان ميرويم. خدايا بقيه دوران غيبت حضرت وليعصر را به ما ببخش.
شريعتي: همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کف *** به اميد آنکه روزي به شکار خواهي آمد