اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

90-10-28-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان- پرسش و پاسخ

معرفی برنامه

سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين پناهيان

- پرسش و پاسخ

90-10-28
سوال – ما وقتي مي بينيم حکم يک چيزي که در زمان ما حرام بوده، الان حلال اعلام مي شود. مثلاً حکم بازي شطرنج و يا حلال شدن ماهي خاويار. ديگر اعتماد نمي کنم که درخصوص مطلبي به فرزندان خود به صراحت تأکيد کنيم. آيا امکان دارد که زماني همين مفهوم عبوديت هم که شما به عنوان يک مفهوم کليدي به آن اشاره مي کنيد تغيير کند. ؟
پاسخ – از اينگونه موارد تنها مي توان به دو يا سه مورد اشاره کرد. اين دو يا سه مورد هم در مصاديق بسيار جزئي است. تغيير حکم اتفاق نيفتاده، بلکه در تشخيص موضوع تفاوتي پديد آمده است. بازي شطرنج هم اگر قمار باشد حرام است. اما به عنوان يک بازي فکري حلال است. يا براي مبناي حرام بودن يک ماهي، دستگاه هاي جديد اختراع مي شود. دستگاه هايي مانند ذره بين که با آن پولک ماهي را مي توان ديد. يعني موضوع تغيير مي کند و يا تشخيص ما در مورد موضوع تغيير مي کند. ولي حکم ثابت است. ماهي بدون پولک تا آخر حرام است. در گذشته فکر مي کردند که اين ماهي پولک ندارد. اما الان متوجه شده اند که پولک دارد. اين مسئله نبايد باعث شود که هزاران مفهوم کليدي و صدها مفهوم قطعاً ثابت را احتمال تغيير بدهيم. حتي در زندگي مادي ما که با تجربه اداره مي شود، با اينکه تجربه خطا پذير است. امور بسيار کمي تغيير مي کند. در مسائل پزشکي و بهداشتي نيز يک مسائل مهم و باثباتي وجود دارند که همه ي اطباء آن را رعايت مي کنند. نبايد روحيه ي خود را بخاطر تغيير چند حکم تضعيف کنيم. اين ها هم از وسوسه هاي ابليس است. ما اگر فهرستي از وسوسه هاي ابليس داشته باشيم، متوجه مي شويم که کدام حرف، سخن دل ما است. کدام حرف مربوط به دل ما نيست. چون ابليس اجازه دارد در سينه ي ما وسوسه هايي را ايجاد کند، فکر مي کنيم که اين حرف ها از دل ما بر مي خيزد. در حالي که اين سخن ها در سينه ي ما متولد شده و سينه جايگاه وسوسه هاي شيطان است. ارزش گناه و ميزان مجازاتي که خداوند براي يک گناه در نظر مي گيرد، متفاوت است. اگر به برخي از افراد بگوييد که غيبت از زنا بدتر است. مي گويند پس زنا آنقدر هم بد نيست. اين هم يکي از وسوسه هاي شيطان است. اين سخن ها، بهانه تراشي براي فرار از عبوديت است. در حالي که ترجمه ي عبوديت اين است که براي چشم گفتن به دنبال بهانه باشيد. کلاً خود خدا بهانه ساز است. بهانه مي دهد اگر کسي خواست فرار کند، بتواند. تا به اين وسيله خوب و بد تشخيص داده شوند. ضمناً برخي از مفاهيم اعتقادي هستند. مانند احکام نيستند که بتوان بوسيله ي فقها آنها را تغييرداد. مسائل اعتقادي قابل تغيير نيست. A  برخيA  مفاهيم اخلاقي هم ثابت هستند. مثلاً عدالت خوب است و هيچگاه تغيير نخواهد کرد. اينطور مفاهيم اخلاقي و اعتقادي تغيير پذير نيستند.
سوال – من و همسرم از ابتداي زندگي مشترک نسبت به حلال و حرام بودن درآمد خود جديت و حتي وسواس داشتيم. تا اندازه اي هم که مي توانستيم سعي مي کرديم که مفاهيم ديني را به فرزندان خود منتقل کنيم. اما الان که آنها وارد فضاي جامعه و کار شده اند ديگر از آن فرزندان سالم، متدين و مودب خبري نيست. اکنون نه تنها ما به آنها افتخار نمي کنيم ؛ بلکه در بسياري از موارد شرمنده ي اطرافيان هم هستيم. به نظر شما من و همسرم چه کار ديگري مي بايست مي کرديم ؟ آيا حضرت نوح هم درمراحلA  انتقال مفاهيم ديني به فرزند خود دچار کوتاهي شده بود؟ آيا هر فرزندي که خلاف کار مي شود، نتيجه ي کوتاهي پدر و مادر است ؟ کلاً وظيفه ي والدين در تربيت فرزند چيست و نهايتاً چه انتظاري بايد داشته باشند ؟
پاسخ – شما بايد تا چهارده سالگي براي تربيت فرزند خود تلاش کنيد. بعد از آن هر اتفاقي افتادA  به شما ارتباطي ندارد. ديگر او يک انسان مستقل است که خدا و قيامت دارد. خدا بخاطر بدي او شما را مواخذهA  نخواهد کرد. ممکن است که در جامعه آن فرزند باعث آبرو ريزي شود. اما از نظر شرعي تأکيد شده که اگر شما تلاش خود را براي تربيت فرزند کرده باشيد، ديگر مسئوليتي متوجه شما نيست. اين تلاش هم شامل مواردي از قبيل لقمه ي حلال، احترام و محبت پدر و مادر نسبت به يکديگر، فراخواني بچه ها به احترام و محبت است. همين مقدار کافي است. بعد از چهارده سالگي اگر ما تلاش خود را انجام داديم، اما نتيجه اي نداشت و بچه خوب تربيت نشد. در روايت تصريح شده که ديگر به شما ارتباطي ندارد. البتهA  بايد پدر و مادر دلسوزي داشته باشند. اما در روز قيامت نزد پروردگار عالم مواخذه نمي شوند. همانطورA  که اگر تصادف کند، نسبت به او دلسوز هستند. بنابراين اگر تا سن چهارده سالگي ما تلاش خود را کرده باشيم کافي است. بعد از آن بايد بدانيم که بچه ها، به طور مستقل بندگان خدا هستند. خود آنها با خدا طرف خواهند شد و از نظر شرعي ما مسئوليتي نزد پروردگار عالم نخواهيم داشت. نکته ي ديگر اين است که ما بايد مسئله ي استقلال را به رسميت بشناسيم و به بچه ها اعلام کنيم. متأسفانه در آموزش و پرورش از کلاس اول دبيرستان به بعد هم دانش آموزان را بچه فرض مي کنند. بايد اين مسئله در فرهنگ ما نهادينه شود که او يک انسان مستقل است. در پنهان کاري ها، او با خدا مواجه است. A  پس ما بايد به بچه هاي خود بگوييم که اگر بطور پنهاني و دور از چشم پدر و مادر خلاف کنيد، سودي به حال شما ندارد. شما يک موجود مستقل بوده و در نزد خدا شخصاً مسئول هستيد. اما اگر به فرزند خود بگوييم که من مي خواهم تو خوب رفتار کني، کار اشتباهي انجام ندهي وغيره، بچه احساس مسئوليت نمي کند. در اين صورت انگيزه ي فرار از دستورات پدر و مادر در وجود او موج مي زند. و اين کار عامل خراب شدن او مي شود. نگراني بيجا، موجب فرارA  بيشتر او مي شود. گاهي اوقات ما نسبت به فرزندان خود احساس مالکيت داريم. دلسوزيA  درست است، اما بايد بدانيم که ما مالک آنها نيستيم. ما در هيچ دوراني از زندگي فرزند مالک او نيستيم و حق نداريمA  هر طور مي خواهيم با او رفتار کنيم. احساس مالکيت با دلسوزي متفاوت است. بايد بدانيد که مالک اصلي خدا است. از نظر عاطفي، شما با بچه داري کردن ارضاء شده ايد. در اين صورت شما هم سود برده ايد و سود به صورت دو طرفه بوده است.

گاهي احساس مالکيت، امتحانات الهي را سخت تر مي کند. براي اينکه احساس مالکيت شما از بين برود، گاهي خداوند بچه ها را طبق ميل شما قرار نمي دهد. اينکه بچه فتنه بوده و براي انسان محل امتحان است همين معنا را دارد. يکي از مراحل رشد شهيد چمران مربوط به اين مسئله بود که همسر ايشان آمريکايي بود. با چريک بودن او مخالفت کرد و به همراه بچه ها به آمريکا بازگشت. اين يک مرحله ي تکامل براي چمران بود. او به خدا نگاه کرد. احساس مالکيت او را افسرده و شکست خوردهA  نکرد. گاهي احساس مالکيت آرامش ما را برهم مي زند. شهيد چمران به يکي از فرزندان خود خيلي علاقه داشتند، اما بعداً شنيدند که او در استخر فوت کرده است. خدا چيزي را که شما نسبت به آن احساس مالکيت داريد از شما مي گيرد. گاهي نيز بد از آب در مي آيد. بايد سر به سجده گذاشته و بگوييد که خدايا اين متعلق به تو است. اگر دلسوزي داريد، آن را از احساس مالکيت جدا کنيد. A  ما بچه ي خود را براي آبروي اجتماعي تربيت نمي کنيم. خوب است که آبروي ما در مقابل ديگران حفظ شده و بچهA  مايه ي عزت انسان باشد. اما گاهي اوقات امتحان الهي اينگونه است که بچه آبروي ما را در جامعهA  ببرد. در حقيقت شما دلسوز بچه نيستيد بلکه نگران آبروي خود هستيد. اگر دلسوز بوديد بايد در مواردي جلوي هواي نفس خود را مي گرفتيد تا بچهA  برخي کارهاي اشتباه را از شما ياد نگيرد. اگر هواي نفس خود را راحت بروز داديد، در واقع دلسوز بچه نبوده ايد. اگر نگران او بوديد، رفتارهاي ظريفي را رعايت مي کرديد. مثلاً خانم و آقا بايد هواي نفس خود را زير پا گذاشته و با هم دعوا نکنند. در اين صورت بچه متوجهA A  مي شود که آنها اين هواي نفس خود را کنترل کرده اند. اگر پدر و مادري دلسوزبچه نبوده و هر رفتاري را انجام دهند. بايد انتظار داشته باشند که بچه ي آنها خراب شود. اگر شما بخواهيد بخاطر جامعه بچه خوب بزرگ شود، باعث خراب شدن او شده و از تعادل خارج مي شود. چون انگيزه ي شما مخلصانه نيست. اگر مخلصانه صلاح بچه را بخواهيد، اثر کلام شما زياد خواهد بود. مانند پيامبران الهي که مخلصانه صلاح بشر را مي خواستند. وقتي که بچه پنهان از پدر و مادر کاري را انجام مي دهد دو برابر لذت مي برد. در اين صورت ما او را گنهکارتر بار آورده ايم. پدر ها و مادرها بايد جستجو کنند که آيا واقعاً همه چيز را در خصوص فرزند خود رعايت کرده اند. مثلاً پدر و مادري که مذهبي بوده، حجاب را رعايت کرده و نماز مي خوانده اند آيا مراقب غيبت کردن خود در نزد بچه هم بوده اند ؟A  گاهي غيبت اثر بسيار مخربي دارد. اثر آن از برخي از بي ديني ها بيشتر است. آيا مادر ميهمان پولدارتر را بيشتر تحويل نگرفته و تبعيض قائل نشده است ؟A 

همه ي اينها وA  مواردي مانند آن بسيار موثر است. ما بايد به برخي از گوشه هاي رفتار خود نگاه کنيم. برخي از پدرو مادرها با اينکه مذهبي هستند با نيش و کنايه صحبت مي کنند. اگر بچه قدرت پيدا کند، از دست پدر و مادري که نيش مي زنند، فرار کرده و دين آنها را کنار خواهد گذاشت. سفارش زيادي شده که از رفتار بد بچه هاي خود تغافل کنيد. مثلاً گروهي از پدر و مادر ها با اينکه مذهبي هستند، نصيحت هاي خود را همراه با عصبانيت ابراز مي کنند. A  در روايتي از اميرالمومنين(ع) است که وقتي خوشحال هستند همه را مي بخشند و وقتي ناراحت باشند هيچکس را نمي بخشند. و براي اين کار خود دلايل شرعي زيادي مي آورند. از هفت سالگي به بعد بچه ها به خوبي درک مي کنند که در اين پدر و مادرها هواي نفس حکومت مي کند، نه دين

اينها رفتارهاي ظريفي است که پدر و مادر از خود نشان مي دهند و اثر آن بعداً در بچه ها ديده مي شود. بنابراين صرفاً مذهبي و نمازخوان بودن کافي نيست. گاهي اوقات خداوند يک ظرفيت ايماني به ما داده که مي توانيم نوافل نمازها را نيز بخوانيم. اما فرزند ما نه تنها نوافل را نمي خواند بلکه اذان و اقامه هم نمي گويد. نبايد او را سرزنش کنيم. با اينکار اين بچه را کوچک مي کنيم. بايد در مقام او قرار گرفته و از ديد او دنيا را نگاه کنيم. مثلاً به او بگوييم که خيلي خوب است که تو با اينکه به بازي علاقه داري، نماز خود را هم مي خواني. در مورد اذان و اقامه هم اشکالي ندارد بعداً حتماً آنها را نيز بجا مي آوري. با اين طرز صحبت بچه خوشحال مي شود که شما از او خرده نگرفته ايد. نبايد ايمان و سبک دينداري خود را به ديگران تحميل کنيد. کم کم اين بچه بزرگتر شده و خود او به گفتن اذان و اقامه مشتاق مي شود. حضرت آيت الله بهجت و يا امام خميني الگوهايي بودند که ايمان و دينداري خود را به ديگران تحميل نمي کردند. اگر پدر و مادر مذهبي هستند اما احياناً بچه ي آنها دينداري ضعيفي دارد بايد بازگردند و به اين عوامل نگاه کنند. شايد در کنار لقمه ي حلال، مذهبي بودن و غيره رفتارهاي تربيتي درستي نداشته اند.A 
سوال – اگر ما همه ي تکنيک ها را رعايت کرديم، آيا بايد انتظار داشته باشيم که فرزند ما مانند آيت الله بهجت شود؟
پاسخ – حتي آيت الله بهجت هم انتظار نداشتند که فرزندان ايشان درست مانند خود ايشان شوند. پدرو مادرهايي که احياناً بچه ي آنها ناباب مي شود بايد دل خود را در کنار دل امام هادي (ع) بگذارند. يا کنار قلب مقدس امام علي (ع) بگذارند که نوه ي ايشان در بازار کوفه راه مي رفت و مي گفت من نمي دانم حق با علي است يا با معاويه. ما اصلاً نبايد توقع داشته باشيمA  تنها بايد وظيفه ي خود را انجام دهيم. تا آنجا که مي توانيم بايد آگاهي داده و در انتقال مفاهيم ديني درست عمل کنيم. اگر کار خود را درست انجام دهيم، بقيه ي مسائل دست خداوند است.
سوال – همانطور که جبهه ي بي ديني و کفر به روش هاي جديدي براي انتقال ارزش هاي خود مسلط شده است. خواه ناخواه ما نيز نمي توانيم از همان روش هاي قديمي متعلق به والدين خود در انتقال مفاهيم ديني به فرزندان خود استفاده کنيم. من به عنوان يک مادر مذهبي وقتي به مطالعات رو مي آورم، احساس مي کنم بسياري از مطالب را متوجه نمي شوم. به نظرم کتاب هايي مانند رساله ي عملي احکام به زباني نوشته شده که با ادبياتي که ما در مدرسه خوانده ايم متفاوت است. آيا براي فهم رساله هاي عمليه که قاعدتاً براي عموم مردم نوشته شده هم بايد مقدماتي را طي کرد؟ خود من حتي بعضي اوقات مفهوم حرف هاي شما و هم لباسي هاي شما را نمي فهمم. با اين سردرگمي من منتقل کننده ي چه مفاهيمي به فرزندان خود بايد باشم ؟
پاسخ- من خيلي سعي مي کنم که با زباني که در مردم رايج است صحبت کنم. بعضي از افراد نيز به همين دليل از من انتقاد مي کنند و يا مي گويند که سخن شما عالمانه نيست. گاهي اوقات ما خيلي ساده هم صحبت کنيم، به اين خاطر که در فضاي خود هستيم. فکر مي کنيم بسياري از مقدمات نظري بحث ما را خيلي از افرادA  مي دانند و شبهه اي براي کسي ايجاد نمي شود. البته مسئله ي تفهيم و تفاهم مسئله ي ساده اي نيست و مشکلاتي دارد. کسي نبايد انتظار داشته باشد که با شنيدن يک جمله از يک موضوع کاملاً تفاهم صورت بگيرد. در فرايند تفاهم، ازسوء تفهيم گرفته تا عدم تفاهم امکان دارد رخ بدهد. اما با مطالعه ي زياد کم کم مطالب براي ما جا مي افتد. با گوش کردن زياد و سوال کردن مسئله براي ما حل خواهد شد. اخيراً برخي از فضلايA  حوزهA  مسائل احکام را نيز در کنار بيان يک موضوع شيوا مانند نماز در کتاب خود عنوان مي کنند رساله ي عمليه بيان خشکي دارد و بايد به عنوان يک کتاب مرجع به آن نگاه کرد. کتاب لغت، کتابي نيست که به دنبال جذب مخاطب باشد. رساله ي عمليه نيز همينطور است. خيلي اوقات ممکن است انسان اصطلاحات آن را متوجه نشود. در اين گونه رساله ها يک نثري رايج مي شود که برخي از جاهاي آن را نمي توان تغيير داد. البته خشک و سرد هم است. ولي افرادي بايد باشند که آن را توضيح دهند. البته فضلاي محترم بايد کتاب هايي را بنويسند که براي مردم قابل فهم و جذاب باشد. و احکام شرعي را به اين شيوه بيان کنند. در اين زمينه کم کاري شده است. در حوزه، اهل قلمي که به اين نياز بپردازند تعداد زيادي نيستند. ولي همه ي دوستان توجه کنند که بالاخره برخي از اصطلاحات در زندگي جديد رايج مي شود که مجبور هستند ازآن استفاده کنند. مانند بسياري از اصطلاحات کامپيوتري که الان رايج شده است.
سوال – درخصوص آيات 21 تا 29 سوره ي مبارکه ي فصلت توضيح بفرماييد.
پاسخ – در يکي از اين آيات خداوند متعال ما را از ظن، نهي مي کند. مي فرمايد: اين گمان شما است نسبت به پروردگار و علم شما نيست. خود شما آن را به عنوان يک احتمال مطرح مي کنيد. يعني ريشه ي آن يقيني نيست. نهي از ظن در قرآن بسيار چشمگير است. در جاهاي ديگري در قرآن خداوند متعال مي فرمايد که به گمان خود تکيه نکنيد. آدم شريف کسي است که وقتي يک حرف گماني را به صورت يقيني عنوان کرد. و به او گفتند که آيا به اين حرف يقين داري و فکر نمي کني که اشتباه کرده باشي به سرعت بپذيرد و اشتباه خود راA  قبول کند.
ما بايد از دو جهت به بعد ايمان در انتقال مفاهيم ديني توجه کنيم. يکي اينکه خود ايمان قابل آموزش است. نکته ي بعدي اينکه ايمان در درک مفاهيم ديني چه تأثيري دارد. اگر ايمان داشته باشيم خوش فهمي پيدا مي کنيم. چکار کنيم که فرزندان ما مومن شوند ؟ آيا مي توانيم ايمان را آموزش دهيم ؟ در ضمن بايد به بچه هاي خود بگوييم که درک برخي از مفاهيم نياز به ايمان دارد. تا زماني که فرد صفاي باطن و ايمان نداشته باشد، قدرک درک برخي از مفاهيم را پيدا نخواهد کرد.





ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها