سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
- انتقال مفاهيم ديني به فرزندان
90-10-14
سوال – در گذشته پدر و مادرها به ابعاد ده گانه ي انتقال مفاهيم ديني و تربيتي آگاهي نداشتند. اما باز هم اين مفاهيم را به فرزندان خود منتقل مي کردند. در اين مورد توضيح بفرماييد.
پاسخ – هر چه حيات بشر تکامل بيشتريA پيدا مي کند، ما با مشکلات و مسائل بيشتري مواجه مي شويم و براي حل آنها بايد از علمA و فن آوري بيشتري استفاده کنيم. در گذشته زندگي انسان، وضعيت سطحي ترو محدودي داشت. افراد با جوامع محدودتري ارتباط برقرار مي کردند. عده ي کمي از مردم با انديشه هاي متفاوت آشنا مي شدند. امروزه افزايش وسائل ارتباط جمعي فضا را تغيير داده است. البته اين تغييرات ماهيت زندگي انسان را عوض نکرده است. اما انسان را درگير مسائل و پرسش هاي گوناگوني کرده اند. در گذشته اگر کسي مي خواست به ديگري سلطه پيدا کند، يک اسلحه بالاي سر او مي گرفت. امروزه سلطه گران روش هاي بسيار پيچيده تري را انتخاب کرده اند. آنها روح، فکر و جان انسان ها را تسخير مي کنند. امروز اگر فرعوني باشد انسان ها را با شلاق زدن به بنايي وادار نمي کند. بلکه از طريق رسانه ها افکار عمومي را تحت تأثير قرار مي دهد. و آنها را به بندگي خود ودار مي کند. اين در واقع شيوه ي جديد استثمار است. لذا امروزه دشمني با دين ما، يک دشمني بسيار سازمان يافته است. يک دشمني فکري تر و عميق تر است. چون افراد از اين ابزار استفاده مي کنند، جا انداختن دين نياز به انرژي بيشتري دارد. امروزه همA تربيت فرزند کار دشواري نيست. اما عواملي که ما را به اشتباه مي اندازد زياد است. پدر و مادرهاي جوان اکثراً راه زندگي را از پدر بزرگ و مادربزرگ هاي خود ياد نگرفته اند. بلکه عمدتاً از سريال ها و برنامه هاي تلويزيوني آموخته اند. در گذشته ما منبعي به غير از پدربزرگ و مادر بزرگ ها نداشتيم. اين افراد انديشه ها را ازA صافي هاي زيادي عبورداده و سپس به ما منتقل مي کردند. ولي امروز انديشه ي غلط با برنامه ريزي به ما منتقل مي شود. بنابراين چون با مشکلات بيشتري که به ما تحميل کرده اند، مواجه هستيم. مجبور هستيم که براي مقابله با اين مشکلات از آگاهي هاي بيشتري استفاده کنيم. درست است که امکاناتي که ما امروز داريم، ما را درگير مشکلات زيادي کرده است. ولي مي تواند ما را در دين عميق تر کند. وقتي شما دشمن داشته باشيد، مجبور هستيد که اسلحه بسازيد. وقتي که اسلحه ساختيد، علم و فن آوري در نزد شما افزايش پيدا خواهد کرد. افراد در گذشته دشمن نداشتند. به همين خاطر يک سپر و شمشير زنگ زده داشتند. امروز چون دشمن وجود دارد، ما مجبور هستيم موشک بسازيم. با اين کار وادار به فعاليت بيشتر شده ايم. اما نتيجه اين است که ما فن آوري هاي بيشتري داشته باشيم. بنابراين از جهتي مشکلات اضافه شده است. اما انتظار داريم که عقل بشر امروز، بيش از گذشته به دين برسد. امام صادق (ع) فرمودند: در آخر الزمان افرادي مي آيند که حرف هايي را که شما از روي تعبد از من مي پذيريد، از روي عقل خود از من قبول مي کنند.
سوال – در خصوص بُعد عقلاني براي انتقال مفاهيم ديني توضيح بفرماييد.
پاسخ – گاهي يک آگاهي و يا يک سلسله آگاهي هاي مرتب و حساب شده، در انسان تحولات عجيبي را ايجاد کرده و او را به سمت دين داري سوق مي دهد. ما براي اينکه بتوانيم فرزندان خود را ديندار بزرگ کنيم، بايد تفکر منطقي را به آنها آموزش دهيم. بچه ي ما بايد تفاوت استدلال منطقي و سخن عاقلانه را با سخن سطحي، عوامانه و غير منطقي درک کند. البته درک بچه در يک حد است. و ما نيز در خانه و مدرسه بايد به اندازه ي فهم او اين کار را انجام دهيم. در چهارده سالگي وظيفه ي پدر و مادر و مدرسه نسبت به تربيت کودک تمام شده است. بعد از آن دوران تمرين است و بايد آن چيزهايي را که ياد گرفته، درست اجرا کند. گاهي فرد ديپلم گرفته اما تفاوت بين سوال غلط و درست را نمي داند. اين يکي از علامت هاي عدم برخورداري از تفکر منطقي است. هرکسي مي خواهد سوال کند ابتدا بايد آن را بررسي کند. تا چند وقت پيش برخي از افراد غربزده، نفس سوال را تبليغ مي کردند. البته سوال حسن بوده و نصف علم است. يک پرسشگر خوب نيمي از راه علم را طي کرده است. چون فهميده که چگونه بايد سوال کند و سوال خوب چيست. اگر شما استاد باشيد، مي توانيد از سوال هاي دانشجويان تشخيص دهيد که کداميک از آنها در آينده رشد علمي خواهند داشت. برخي از سوال ها از روي شتابزدگي است. گروهي نيز از روي مخالفت است. برخي سوال ها از روي سطحي نگري وعدم تفکر است. علامه طباطبايي مي فرمايد که من سعي مي کردم تا آنجا که امکان دارد سوالات خود را از کسي نپرسم. براي اينکه فکر کنم و ببينم که خودم به جواب آنها مي رسم يا خير. آن فعاليتي که انسان انجام مي دهد تا به پاسخ سوالات خود برسد، بسيار ارزشمند تر از پاسخي است که از يک عالم دريافت مي کند. با اين کار خود انسان توليد کننده ي علم خواهد شد. اگر مدام سوال بپرسيدA A A A در واقع جمع آوري کننده ي علم خواهيد بود. سوال به عنوان يک شاخص براي تفکر منطقي است. تفکر منطقي به معناي توضيح براي پرورش عقلاني فرزندان در جهت درک دين است. اگر شيوه هاي پرسش گري خوب را ياد ندهيم، نمي توانيم توقع داشته باشيم که بچه هاي ما ديندار شده و مفاهيم ديني را بپذيرند. مفاهيم ديني خيلي اوقات وابسته به اطلاعات نيست. بلکه وابسته به تفکر است. قرآن مجيد ما را به تفکر توصيه مي کند نه به دانايي. قرآن مي فرمايد که در خلقت آسمان ها و زمين تفکر مي کنند. بعد از تفکر به اين نتيجه مي رسند که نمي شود تو اين ها را بيهوده آفريده باشي. اين يک سوال عميق است. A کسي که مي خواهد ديندار شده و آن را بفهمد، بايد از نظر تفکر منطقي و قدرت عقلي قوي باشد. دين ما عوامانه و سطحي نيست. بنابراين براي درک دين عميق، انسان بايد عقل خود را پرورش دهد.
سوال – يک نفر مي گويد : من يک سگي دارم که مرتب آن را شستشو داده و واکسن هاي آن را زده ام. او هيچ ميکروبي ندارد. چرا اسلام مي گويد که نگهداري سگ مشکل داشته و نجس است. آيا اين سوال از روي بي فکري است؟
پاسخ – اين سوال از روي بي فکري نيست. بلکه اين پرسشگر منطق سوال را بلد نيست. در يک جلسه اي در يکي از کشورها، فردي پرسيد انگل هايي که در گوشت گاو است بيشتر از انگل هايي است که در گوشت خوک است. چرا اسلام گوشت گاو را حلال کرده و گوشت خوک را حرام کرده است ؟ به ايشان گفتم : آيا اين حرمت و حليت بايد براساس انگل تعيين شود ؟ گفت پس علت آن چيست ؟ بايد اينجا سوال را منطقي تر کنيم. مي توان اينگونه پرسيد که چرا گوشت خوک حرام شده در حالي که برخي از گوشت هاي ديگر حلال هستند ؟ يا مي توان به صورت منطقي تر پرسيد که اصلاً چرا گوشت خوک حرام است ؟ اين سوال کلي و درست است. آيا اگر گفته شده نگهداري سگ به شدت مکروه است به دليل انگل هايي است که در بدن سگ است ؟ در واقع ارتباطي بين تزريق واکسن و نجس بودن سگ وجود ندارد. خوردن گوشت ها در روح انسان آثار ژنتيک دارند. چيزهايي که ما مي خوريم يک سري صفات ژنتيک به ما منتقل مي کند. پيامبر اکرم (ص) در جايي فرمودند که خوردن گوشت گوسفند صفت مهرباني را به انسان منتقل مي کند. خوردن گوشت خوک نيز صفاتي را به انسان منتقل مي کند که با انگل نمي توان مقايسه کرد. خانمي که مطالعاتي در اين زمينه داشتند در همان جلسه گفتند که حتي خوردن گياهان نيز صفات ژنتيکي خاصي را به افراد منتقل مي کند. اسلام چقدر دين دقيقي است که اين صفات را بررسي مي کند. يعني با بود و نبود انگل در گوشت خوک و يا واکسينه کردن سگ نمي توانيم قطعيت پيدا کنيم که حکم اسلام غلط است. اگر شما نمي خواهيد منطق اسلام را بپذيريد و تنها مي خواهيد از علم تجربي استفاده کنيد، مي توانيد صبر کنيد تا علم تجربي اين مسائل را براي شما ثابت کند. اما اگر ابعاد ديگر عقل شما هم کار مي کند. و مي توانيد به کسي که دانش بيشتري در يک شاخه ي علم دارد اعتماد کنيد. اين متخصص به شما مي گويد که نگهداري سگ در خانه از نظر ژنتيک صفاتي را در بچه ي شما ايجاد مي کند. به حرف او احترام مي گذاريد يا خير؟ اگر يک دکتر جامع شناس به شما گفت که در روان شناسي اجتماعي، ما بررسي کرده و ديده ايم که وجود سگ در خانه در روابط خانواده و مناسبات اجتماعي اثر منفي مي گذارد به حرف او احترام مي گذاريد يا خير؟ حتي از حرف تمام اين دکترها بالاتر، سخن خدا است که آگاهي هاي عميق تري را به پيامبران خود داده است. پس ما بايد منطقي برخورد کنيم. يک زماني است که ما نمي خواهيم حرف دين را بپذيريم. گاهي علاقه ها ي ما موجب مي شوند، حرف منطقي را نپذيريم. علاقه ها، ميزان حافظه ي ما را مشخص مي کنند. اگر ما چيزي را دوست نداشته باشيم حتيA در حافظه ي خود نگاهA A A A A A A نمي داريم. علاقه بر فهميدن يک مطلب تأثير دارد. بعضي از مطالب را همه مي فهمند. اما فهميدن برخي از مطالب به علاقه ي ما بستگي دارد. علاقه، موضوع تفکر را براي ما تعيين مي کند. خيلي اوقات ما حاضر نيستيم درخصوص زندگي بعد از مرگ تفکر کنيم. چون آن را دوست نداريم. البته اگر تفکر کنيم عمر ما طولاني تر هم مي شود. با اين کار آرامش گرفته و حزن از دل ما مي رود. در روايت داريم که تفکر در خصوص مرگ، غم را از دل انسان زايل مي کند. علاقه هاي ما نه تنها موضوع تفکر را تعيين مي کنند، بلکه مقدار آن را نيز مشخص مي کنند. مثلاً يک نفر بر روي يک معامله فکر مي کند. در مسير اين تفکر به يک نتيجه اي مي رسد. به اين نتيجه علاقمند مي شود. چون فردي است خود شيفته و در مورد تشويق خود، دچار تعجيل شده است و... در نتيجه تفکر خود را ادامه نداده و در همان نتيجه باقي مي ماند. اگر تفکر خود را ادامه مي داد در همان نتيجه ي عجولانه متوقف نمي شد. بنابراين مقدار تفکر ما را علاقه ي ما تعيين مي کند. حتي علاقه ايجاد استدلال مي کند که ما اصطلاحاً به آن توجيه مي گوييم. علاقه موجب مي شود که تمام عيوب را در کسي که دوست نداريد ببينيد. و تمام حسن ها را در کسي که به او علاقه داريد ببينيد. در نتيجه توازن ذهني شما به هم مي ريزد. انسان بايد در مورد مشکلات وزن کشي کند. اينکه نبود خانواده ي منسجم چه وزني دارد و برخي مشکلات ترافيکي در خيابان چه اهميتي دارد. مي فرمايد : عاقل کسي است کهA فرق خوب و بد را بفهمد. عاقل کسي است که ببيند بين دو کار بد، کدام بدتر است. و همينطور بين دو کار خوب، کدام خوب تر است. علاقه قدرت توزين عقلاني را از بين مي برد. برخي از افراد يک خبري را از ماهواره ها مي شنوند و به سرعت قبول مي کنند. در حالي که مي دانند آنها دشمن بوده و حتي به مردم خودشان هم دروغ مي گويند. ولي بخاطر علاقه از همه ي اينها صرف نظر مي کنند. و بدون دليل حرف اين افراد را قبول مي کنند. افراد با اميرالمومنين (ع) مواجه مي شدند و مي گفتند که خدا او را بکشد چقدر مي فهمد. يک نفر بر سر اميرالمومنين (ع) داد زد و گفت : چرا من هر سوالي مي کنم شما زود جواب مي دهيد ؟ حضرت فرمودند که پيامبر همه چيز را به من ياد داده و من آموخته ام. همانطور که اگر شما بخواهيد اسم خود را بگوييد نياز به فکر ندارد. سوال هاي شما هم براي من نياز به فکر ندارد. در روايتي داريم که هر گناهي انجام دهيد، بخشي از عقل شما برداشته مي شود که ديگر باز نمي گردد. بنابراين گرايش ها و حب وA A A بغض هاي ما بر تفکر عقلاني ما تأثير مي گذارد. البته ما هيچگاه نمي توانيم قلب خود را از حب و بغض خالي کنيم. نبايد فکر کنيم که محبت ما بايد از بين برود تا عقل ما کار کند. اما اگر محبت بي جا داشته باشيم، عقل مخدوشA مي شود. محبت بجا باعث باروري عقل مي شود. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند : اگر اهل بيت من را دوست داشته باشيد، عقل شما بارور مي شود. A خدا به شما حکمت داده و خود شما توليد علم مي کنيد. لحظه ي بي انصافي انسان، لحظه ي پنهاني است. اگر انسان دقت کند مي تواند درک کند که کجا نامردي کرده است. خدا در روز قيامت اين لحظه ها را به انسان نشان مي دهد.
سوال – لطفاً درخصوص آيات 57 تا 67 سوره ي زمر توضيح بفرماييد.
پاسخ – در ابتداي اين آيات، خداوند سخن خود را با سوال شروع مي کند. وقتي خداوند پرسشي را مطرح مي کنند يعني اينکه ما بايد فکر کنيم. معمولاً پاسخA اين پرسش ها با استفاده از تفکر است نه دانايي. خدا مي فرمايد : انسان هاي نادان شما مي گوييد که من غير از خدا را بپرستم. کلمه ي جاهل نه براي افرادي است که از اوضاع مطلع نيستند. بيشتر جهل در مقابل عقل است. در جاي ديگري قرآن مي فرمايد : افراد تعقل نمي کنند. اگر با همين مقدار دانايي هاي خود تعقل کنند، يک چنين پيشنهاد هايي نمي دهند. پيامبران الهي به افراد مي گفتند: آيا ما بايد کسي غير از خدا را بپرستيم. يعني انسان نمي تواند کسي را نپرستد. با ديد قرآن اگر ما به حيات بشر نگاه کنيم. همه ي انسان هاA در حال پرستش هستند.
سوال - آموزش و پرورش در مورد بالا بردن قدرت تفکر منطقي و نقادانه ي دانش آموزان چه وظيفه دارد ؟
پاسخ -A اين کار يک قدرت خاص مي خواهد و حتماً بسياري از معلمان، توانايي اين کار را دارند و بايد بررسي شود. اساساً ما بايد فلسفه ي اسلامي خود را آموزشي کرده و با زبان مدرسه اي منتقل کنيم. در کشورهاي غربي اين کار انجام شده است. در خانه نيز ما با يکديگر در حال گفتگو هستيم و درکنار اين گفتگو، مي توانيم مدام اين تفکر منطقي و بعد عقلاني را پرورش دهيم. در بستر يک تفکر منطقي مي توانيم مفاهيم ديني را به راحتي منتقل کنيم. يکي از تمرين ها اين است که به بسياري از پرسش هاي بچه ها پاسخ فوري ندهيم. کمک کنيم خود بچه ها به پاسخ دست پيدا کنند. سال ها قبل من با يک دانش آموزي که خانواده ي مذهبي داشت. اما دو بار از خانه فرار کرده بود مواجه شدم. من هر چيزي به اين بچه مي گفتم، او مي دانست و جواب مي داد. با کمي صحبت با يکي از والدين او، احساس خستگي کردم. از ايشان پرسيدم آيا هر سوالي فرزند شما مي پرسد، همينگونه جواب مي دهيد؟ گفتم با اين کار شما او را خفه مي کنيد. شما فرزند خود را زياد احاطه کرده ايد. اين بچه از دست شما خسته شده است. مشکل او دانايي نيست. يک مدتي در پاسخ سوال هاي او، کلمه ي نمي دانم را بکار ببريد. آنقدر اين پدر و مادر به بچه اطلاعات مي دادند که قدرت تفکر را از او گرفته بودند. بايد به بچه هاي خود اجازه ي تفکر بدهيم. حتي همه ي غلط هاي تفکر فرزندان خود را نگيريم. بگذاريم روحيه ي او باقي بماند. سال ها قبل در کلاس هاي دانشگاهي وقتي افراد سوال مي کردند من به طور قاطع جواب مي دادم. مدتي که از ترم مي گذشت ديگر کسي سوال نمي کرد. گاهي بايد معلم در سر کلاس به دانش آموزان بگويد نمي دانم. گاهي بايد به آنها ميدان داده و بگويد که بعداً پاسخ مي دهم. با اين کار تفکر ادامه پيدا مي کند. سوال، يکي از علامت هاي تفکر است. ما نبايد سوال ها را زود پاسخ دهيم. بلکه با کمک کودکان بايد به پاسخ سوال ها برسيم. با اين کار آنها تشويق مي شوند. در ضمن براي پرسشگري و يا بدست آوردن پاسخ، زياد فرزندان خود را تشويق نکنيم. بسياري از اوقات تشويق يعني توقف. نبايد محبت کوپني باشد وA وقتي بچه کار خوبي کرد به او محبت کنيم. بلکه هميشه بايد اين کار را بکنيم. نکته ي بعدي اين است که اگر سوال مسبوق به يک انگيزه است. انگيزه ي آن را با بچه ي خود درميان بگذاريم. با مهرباني و بدون تمسخرA کردن اين کار را بکنيم. وقتيA انگيزه ها مشخص شود افراد با شفافيت بيشتري خود را مي بينند. در مورد خود تفکر کرده و راه تفکر منطقي براي آنها باز مي شود. و راه تفکر عوامانه مسدود مي شود. پدر و مادرها بايد بدانند که برخي از سوال ها فطري هستند. اينکه چرا خدا ما را خلق کرده است. و بحث از جبر و اختيار،A سوال هاي فطري نوجوانان ما هستند. اما برخي از سوال ها وسيله ي اعتراض هستند. مثلاً يک نفر مي پرسيد چرا در اسلام حجاب اجبار شده است. از او پرسيدم چرا بايد انسان ها لباس بپوشند؟ گفت: اين مسئله معلوم است که ما بايد يک پوشش داشته باشيم. گفتم: چه کسي اين مسئله را معلوم کرده است. A گفت : همه، اين را مي گويند. گفتم آيا اگر همه بگويند بايد تو را اعدام کنند تو قبول مي کني ؟ گفت : نه. بنابراين ما نبايد براساس حرف همه و يا ذهن خود زندگي کنيم. بايد غير از انگيزه ها در مورد پيش فرض هاي سوال ها هم صحبت کنيم. نبايد براي خود پيش فرض هاي غلط درست کنيم. بايد در پرسش ها و سوال هاي خود اولويت سنجي کنيم. بايد اهميت و ارزش سوال را به فرزند خود بگوييم. اهميت موضوعات مختلف را به او ياد آوري کنيم. امام صادق (ع) مي فرمايند : هميشه اميرالمومنين (ع) اين سخن را بر زبان خود جاري مي کردند کهA قلب خود را با تفکر بيدار کنيد. پهلوي خود را از خواب تهي کرده. و تقواي خدا را پيشه کنيد. بايد از خواب بيدار شده و عقل خود را بکار بيندازيم تا به تقوا برسيم.