سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-نقش آگاهي در انتقال مفاهيم ديني
90-10-07
سوال – علم و آگاهي چه نقشي در انتقال مفاهيم ديني دارد؟
پاسخ – اساساً ما بايد براي معلومات ديني ارزش قائل شويم. به فرزندان خود بگوييم که کسب اطلاعات ديني کار ارزشمندي است. اين کار با خواندن رياضي، فيزيک و دروس ديگر متفاوت بوده و از نظر ارزشي يک رتبه بالاتر است. در دوراني که غرب زدگي به کشور ما غلبه داشت، به علومي ارزش مي دادند که انسان را در زندگي طبيعي خود رشد مي دهد. سعي مي کردند نه تنها ارزش علم ديني را کم کنند، بلکه آن را در حد خرافه و پندار تقليل بدهند. فرزند ما بايد بداند کسب آگاهي ديني يک امر ارزشمند است. چون به وحي و خداوند متعال ارتباط دارد. وقتي اين مسئله را فهميد نوراني تر مي شود. اساساً دين ما از مقوله ي علم و معرفت است. دين صرفاً احساسي يا عملياتي نيست. مجموعه اي از آگاهي هاي فراوان که مي توان اصطلاحاً نام علم را بر آن گذاشت، در دين ما وجود دارد. وقتي که انسان وارد شبکه ي بسيار گسترده و پيچيده ي معلومات ديني مي شود، از هماهنگي و دقت آن لذت مي برد. لذا در انتقال مفاهيم ديني، بايد به شبکه ي منظم آگاهي ها بسيار توجه کرد. علم مجموعه اي از آگاهي هاي به هم پيوسته و منسجم است که در موضوعي خاص و براي مقصود مشخصي منتقل شود. در دين ما آگاهي هاي طبقه بندي شده و منسجمي وجود دارد که يکي ديگري را تأييد مي کند. بنابراين ما به علم و سلسله معارف ديني نياز داريم. اينها غير از آگاهي هاي پراکنده اي است که وجود دارد. اينکه شما از پيروزي يک تيم در ميدان مبارزه باخبر شويد، علم نيست. اين در واقع آگاهي است. ولي وقتيA مجموعه اي از آگاهي هاي پيرامون يک مسابقه ي فوتبال را ياد بگيريد که نظم خاصي داشته باشد، در واقع کارشناس فوتبال مي شويد. تعداد مفاهيم ديني کم نبوده و با هم ارتباط دارند. آنها شبکه هاي مختلفي را تشکيل مي دهند. از جمله اعتقادات، مباحث اخلاقي و عرفاني و مسائل اجتماعي و. ..فرزندان ما بايد بدانند که وارد يک شبکه ي بسيار گسترده مي شوند. در مورد مسائل و احکام ديني نبايد به سادگي اظهار نظر کرد. بايد براي يک معلم ديني ارزش قائل شد. بايد براي شناخت و فهم دين وقت گذاشت. در روايتي اميرالمومنين (ع) مي فرمايند که هر مومني بايد در هفته يک روز وقت خود را به کسب معارف ديني اختصاص بدهد. براي اين کار بايد در کلاس هايي شرکت کنيم. دينداري نياز به آموزش دارد. ممکن است بسياري از بخش هاي زندگي نياز به آموزش نداشته باشد، ولي دينداري نياز دارد. ممکن است بسياري از مهارت هاي زندگي به مرور به دست بيايد. ولي معرفت ديني نياز به آموزش گسترده دارد. اينطور نيست که کسي با شنيده هاي جسته و گريخته، خود را بي نياز از آموزش ببيند. بنابراين، مفهومي به نام علم و معرفت ديني وجود دارد که شبکه ي گسترده اي از آگاهي ها را در بر مي گيرد.بايد رسماً اين مسائل را آموزش ببينيم و يا مطالعات مستمر داشته باشيم. چقدر براي ثبت حديث و حفظ آيات قرآن ارزش قائل شده اند. چقدربراي مطالعه ي قرآن کريم ارزش قائل شده اند. قرائت قرآن کريم تنها به معناي جاري کردن کلمات آن بر زبان نيست. بلکه تأمل و تفکر نيزبايد وجود داشته باشد. بالارفتن سطح آگاهي با آموزش ديدن متفاوت است. در آگاهي هاي پراکنده ممکن است برخي آگاهي هاي کليدي ذکر نشوند. ايراد ما به نظام آموزش ديني است نه فقط به تبليغات ديني. چون در تبليغات، شما يک سخنراني را مي شنويد و مطلبي را دريافت مي کنيد. اما با اين کار کليدي ترين مطلب به دست شما نمي رسد. درحالي که ممکن است همين سخنران در مجلس ديگري که لازم بوده، اين مطلب کليدي را عنوان کرده باشد. در اينجا نمي توان از سخنران ايراد گرفت. چون او هر بار يک نکته را بيان مي کند. مي توان از مبلغان خواست که کليدي ترين مطالب را در سخنراني ها زياد بيان کنند. اما در امر آموزش، در مدارس و دانشگاه ها، بايد سرفصلي به اين مطالب کليدي اختصاص داده شود. برخي آگاهي هاي کليدي وجود دارد که با يک سرفصل مستقل آموزش داده نشده اند. هر چقدر سطح آگاهي هاي عمومي افزايش پيدا مي کند، خلاء اين آموزش مشهودتر است. مثلاً ما مقداري از خداشناسي صحبت مي کنيم. اما بيشتر حجم گفتگو ها درخصوص اثبات وجود خدا است. حجم کمتري به صفات پروردگار عالم اختصاص داده مي شود. ما بايد اسماء خدا را شناخته و با آنها آشنا شويم. اين يکي از نقص هاي موجود است. ما توصيه هاي اخلاقي را زياد به يکديگر منتقل مي کنيم. اما مقدم بر توصيه هاي اخلاقي، بايد علم ديگري را از مجموعه ي علوم ديني دريافت کنيم. آن نيز سنت هاي حاکم پروردگار عالم بر حيات بشراست. وقتي که ما سنت هاي حاکم بر زندگي را دقيق درک نکنيم، طبيعتاً توصيه ها را درست رعايت نمي کنيم. بسياري از آيات و روايات به اين سنت ها اشاره مي کنند. وقتي که بالاي منبر و يا در گفتگو هاي دوستانه بسياري از اين توصيه ها را ذکر مي کنيم، افراد مي گويند که تا بحال متوجه نبوده اند. بنابراين معلوم است که يک دوره ي آموزشي در طي دوران تحصيل به اين موضوع اختصاص داده نشده است. مطالعه ي تاريخ اسلام به صورت تحليلي و عميق يکي از کمبود هاي علمي و معرفتي ما است. جوان هاي ما به خوبي با تاريخ اسلام آشنا نيستند. گاهي افراد مي پرسند که حکومت اسلامي چرا بايد اينگونه باشد. به آنها مي گوييم که ممکن است افراد در حکومت اسلامي مرتکب خطا شوند.حتي در حکومت پيامبر گرامي اسلام نيز اين اشکالات بود. مثلاً خالد بن وليد را رسول خدا (ص) فرستادند که قومي را به اسلام دعوت کنند. پيامبر(ص) گفتند که اگر آنها مسلمان بودند کاري نداشته باشيد. اما اگر اسلام نياورده بودند و خواستند دشمني کنند با آنها مقابله کنيد. خالد بن وليد مي بيند نه تنها آنها مسلمان هستند، بلکه مسجد هم دارند. اما باز هم در آنجا قتل عام به راه مي اندازد. پانزده نفر را مي کشد و خانه هاي برخي از آنها را خراب مي کند. اين کار را به علت خصومت شخصي که با آنها داشته انجام مي دهد. پس اين اتفاقات در زمان پيامبر (ص) هم رخ مي دهد. بنا نيست که تمامي سربازان پيامبر گرامي اسلام معصوم باشند. در زمان حکومت علي ابن ابي طالب (ع) نيز اتفاقاتي رخ داده است. يک جوان طلبه يا دانشجو که به مسائل اجتماعي علاقمند است بايد حد اقل هاي لازم را از تاريخ اسلام بداند. در حالي که در هيچ دوره ي آموزشي به آنها انتقال پيدا نکرده است. به همين دليل مشکلات و سوء تفاهم هايي پيش مي آيد. ما نياز به علم و آموزش داريم. براي اين علم و آموزش بايد افرادي طراحي انجام دهند. بايد بگويند که در خصوص تاريخ اسلام، کداميک از موارد بايد مطرح شود. بطور تقريبي مي توان گفت که جريان آموزش، براي انتقال معلومات ديني واقعاً ضعيف است. ما در برنامه ريزي و شيوه ي انتقال ضعف داريم. سنت هاي الهي که حاکم بر زندگي ما است، يک موضوع کليدي است. اين يک علم گسترده است که عالمان ديني بايد به آن بپردازند و وارد سرفصل هاي درسي شود. که البته اين کار هنوز صورت نگرفته است. اگر اين کار انجام نگيرد، نمي توان گفت که معلومات ديني مردم ما خوب است ولي عمل نمي کنند. در واقع معلومات ديني آنها خوب نيست و ما اين مطالب را با ترتيب لازم نخوانده و به فرزندان خود منتقل نکرده ايم.
سوال – آيا انتقال آگاهي هاي ديني به سطح سواد بستگي دارد ؟
پاسخ – اگر کسي بخواهد آگاهي هاي ديني مورد نياز خود را براي مصرف شخصي جمع آوري کند، لازم نيست در معارف ديني متخصص شود. اگر يک مجموعه آگاهي هاي منسجم انتخاب شده وبه اين فرد داده شود، براي نيازهاي شخصي و اجتماعي او کفايت مي کند. کسي که عالم ديني يا فقيه مي شود، مي خواهد نيازهاي متنوع همه ي افراد را پاسخ دهد. دوره هاي عمومي کسب معارف ديني در کنار روال عادي زندگي و تحصيلي براي همه ي افراد امکان پذير است. اما اين دوره هاي عمومي امروز خوب طراحي نشده است. اگر خوب طراحي شود، حجم معارف ديني براي نياز فردي زياد بالا نيست. در طول دوران تحصيل فرصت هاي گران بهايي از دست مي رود. آنطور که بايد ما از اين فرصت ها براي انتقال مفاهيم ديني استفاده نمي کنيم. با حجم کمتري از معارف ديني اما با برنامه ريزي دقيق مي توان در همين دوران مدرسه بصورت بسيار موثر سطح معلومات را بالا برد. انشاء الله درآينده محقق خواهد شد. در زمان ظهور حضرت، خانم ها به خانه داري مي پردازند اما آنقدر آگاهي هاي ديني آنها بالا رفته که مي توانند مانند يک مجتهد فتواي مورد نياز خود را از متون ديني استخراج کنند. و نياز به تقليد از کسي ندارند. نه به اين علت که اين خانم خانه دار بيست سال درس خوانده است. بلکه به اين خاطر که آگاهي هاي کليدي و درست، بجا و بموقع به اين افراد داده شده است. بنابراين حجم آموزش زياد اهميت ندارد. حتي اين حجم زياد ممکن است موجب سوء برداشت شود. اما اگر آگاهي ها حساب شده منتقل شوند، انسان مي تواند نتايج علمي بسيار بالايي بگيرد. بنابراين نياز به سطح سواد بالا ندارد. تنها بايد اين مفاهيم خوب انتخاب شده و خوب انتقال داده شود.
سوال – براي انتقال آگاهي ها و استفاده از اين بعد علمي بايد از کجا شروع کرد ؟
پاسخ- قدم اول را بايد از جهات مختلف مورد مطالعه قرار داد. در نامه ي سي و يکم نهج البلاغه، اميرالمونين (ع) قبل از سخن گفتن از خدا و توحيد، از پيامبر(ص) سخن مي گويند. يعني نبوت را مورد بحث قرار مي دهند. در اين انتخاب يک دقت لطيف وجود دارد. انسان وقتي که مي خواهد با معارف ديني مواجه شود، ابتدا با پيامبر (ص) روبرو مي شود. سپس پيامبر(ص) از خدا سخن مي گويد. ترتيب واقعي براي مطالعه ي دين از رسول خدا شروع مي شود نه از خداوند. وقتي که شما از خدا سخن مي گوييد، در واقع از خدايي مي گوييد که قرآن معرفي کرده است. قرآن را پيامبر(ص) آورده است. بنابراين بايد ابتدا پيامبر(ص) را بشناسيم. در واقع به گونه اي تاريخ اسلام بر برخي مفاهيم اعتقادي ارجحيت پيدا مي کند. البته به صورت مطلق نيست نامه ي سي و يکم نهج البلاغه، نامه ي انتقال مفاهيم ديني به نسل جوان است. اميرالمومنين (ع) به نسل جواني که پيامبر (ص) را نديده اند يک نامه ي طولاني نوشته اند. مسئله ي ديگري که بايد به عنوان يک اولويت و ضرورت به آن نگاه کنيم، مسائل حکومتي پيامبرگرامي اسلام و اميرالمومنين در صدر اسلام است. اين مسائل حکومتي به صورت مجزا در جايي آموزش داده نمي شود. مردم ما هر سال بايد پاي صندوق رأي رفته و در مورد سياست مداران قضاوت کنند. قضاوت آنها بايد بر آگاهي هاي ديني مبتني باشد. وقتي که يک جوان مي پرسد ولي فقيه که معصوم نيست پس چرا بايد از او اطاعت کنيم. در واقع اين سوال از يک مشکل آموزشي بر مي آيد. پيامبر گرامي اسلام شخصي را در مکه نصب نمودند که معصوم نبود. اما در نامه ي حکم او نوشتند که اين فرد بر شما فرمانروايي خواهد کرد بدون اينکه با من در کارهاي خود مشورت کند. در امر حکومت از او نپرسيد که اين مسائل نظر تو است يا نظر پيامبر. امام زين العابدين (ع) مي فرمايند: زماني که اين فرد به مکه حکومت مي کرد و جانشين پيامبر بود، در هيچ کدام از کارهاي خود با پيامبر(ص) مشورت نکرد. بنابراين مي توان به کسي حکومت مطلقه داد که معصوم نباشد. چرا در طول دوازده سالي که ما آموزش مي بينيم، هيچ کس اين کار حکومتي پيامبر(ص) را به ما ياد آوري نکرده است. يکي از ضروريات اين است که تاريخ و حيات پيامبرگرامي اسلام را، به نوعي بر برخي از مباحث کلامي و اعتقادي مقدم بدانيم. بنابراين بخشي از تاريخ اسلام است که به حکومت پيامبرگرامي اسلام و اميرالمومنين مي پردازد، اولويت دارد. نکته ي بعدي تقدم انسان شناسي بر مباحث اخلاقي است.بايد مباحث انسان شناسانه ي قرآن و روايات راAA بر توصيه هاي اخلاقي مقدم بدانيم. وقتي انسان خود را بشناسد، پنجاه درصد از توصيه ها را تشخيص مي دهد. انسان از عجله آفريده شده است. بايد اين مسائل توضيح داده شود. شهيد مطهري و مرحوم علامه جعفري مباحث انسان در قرآن دارند. اين توصيف دقيق انسان مشکل را حل مي کند. من عرف نفس فقد عرف رب. ابتدا بايد خود و مقتضيات خود را بشناسيم. با درک اين مفاهيم آرامش پيدا کرده و از توصيه ها احساس فشارنمي کنيم. نکته ي ديگر اين است که ما حيات شناسي، زندگي شناسي و يا سنت هاي حاکم بر زندگي خود را درک کنيم. در بسياري از جلسات، وقتي برخي از آيات قرآن خوانده مي شود مردم تعجب مي کنند. در حالي که اينها از اولين آموزش ها است. قرآن مي فرمايد که ما انسان را در رنج آفريديم. حيات دنيا، حيات پر رنجي است. ما بايد اين رنج ها و آسايش ها را براي افراد توضيح بدهيم. قرآن مي فرمايد که تو در اين دنيا زجر مي کشي. اميرالمومنين (ع) در نامه ي سي و يکم نهج البلاغه چهارده عدد از اين رنج ها را ذکر مي کنند. بنابراين تکليف انسان با اين دنيا مشخص مي شود. البته دنيا به معناي هستي، بستر حيات انسان و سنت هاي حاکم خدا بر زندگي است. نه تنها اولويت هاي اين معارف رعايت نمي شود، بعضاً حتي منتقل هم نمي شوند. در انتقال مفاهيم ديني، وقتي ما آگاهي هاي ديني را مجموعه اي از آگاهي هاي منسجم بدانيم که بايد در آنها يک ترتيبي رعايت شود، کار بسيار راحت تر خواهد شد.
سوال – لطفاً درخصوص آيه ي 84 تا 88A سوره ي صاد و آيه يA 1 تا 5 سوره ي زمر توضيح بفرماييد.
پاسخ – در ابتداي اين صفحه از جهنم سخن گفته مي شود. خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: آگاهي هر کسي از معارف ديني افزايش پيدا کند، خشيت و خوف او زياد تر خواهد شد. لذا نفس اين آگاهي ها بدون اينکه کار جانبي ديگري انجام گيرد، بايد يک اثري را در وجود فرد داشته باشد. آن اثر اين است که فرد محتاط تر شده و خوف و خشيت الهي در دل او وارد مي شود. در نتيجه در اعمال خود مراقبت بيشتري مي کند. يکي از اين آگاهي ها، توصيفاتي است که خداوند از بهشت و دوزخ در قرآن کريم دارد. معمولاً ما به جزئيات اينها نمي پردازيم. درحالي که خداوند لازم مي دانسته که اين جزئيات را براي ما ذکر کند.
سوال – چگونه مي توان فرزند خود را با بحث انسان شناسي آشنا کرد؟
پاسخ – خداوند در قرآن مي فرمايد: انسان خود را مي شناسد و به خود بصيرت دارد. هرچند عذر و بهانه بياورد و از خود دفاع کند. از مباحث بسيار ارزشمندي که در روان شناسي به آن توجه شده، بحث رفتار دفاعي است. افراد در مقام دفاع از خود، بسيار حق و ناحق مي کنند. داشتن انگيزه ي زياد در مقام دفاع از خود، اشتباه است. در خانه بايد تربيتي اعمال کرد که فرد دچار رفتار دفاعي نشود. اگر فردي اين انگيزه را داشته باشد، چهار بار از خود دفاع کرده و عذر و بهانه مي آورد. و يک بار دفاع درستي از خود نشان خواهد داد. رفتار پدر و مادر با فرزند بايد به گونه اي باشد که او را در موضع دفاعي قرار ندهند. اين آيه ي قرآن را با بچه کار کنند تا آموزش ببيند. به او بگويند که به گفته ي قرآن ما خود را مي شناسيم. حتي به او بگويند که يک ويژگي انسان اين است که عذر و بهانه تراشيده و خود را پشت آنها پنهان مي کند. اين يک گزاره ي انسان شناسانه است. در اکثر موارد وقتي که قرآن مي خواهد يک نکوهشي از بدي هاي طبيعي انسان مطرح کند، از کلمه ي انسان استفاده مي کند. برعکس وقتي که ما مي خواهيم بگوييم آدم خوبي باش، مي گوييم انسان باش. خداوند مي گويد که با خود صادق باشيد. سعي کنيم که انسان ها به صورت شفاف و دقيق به خود نگاه کنند. اين مسئله تمرين مي خواهد و مي توان در خانه انجام داد. حتي پدر و مادر به بصيرتي که به خود دارند بدون عذر تراشي اعتراف کنند. لازم نيست خود را تحقير کنند ولي با آرامش و لبخند به نقطه ضعف هاي خود اشاره کنند. اين مسئله، انتقال يک گزاره ي انسان شناسانه است که قرآني و کليدي است.
سوال – لطفاً به صورت فهرست وار به شيوه هاي انتقال آگاهي به فرزندان اشاره کنيد.
پاسخ – ما مي دانيم که ذهن بچه هاي ما ويژه است. درگيري آنها با هر مفهومي به صورت ساده نيست. ممکن است ما نتوانيم بسياري از مفاهيم را به آنها منتقل کنيم. بايد از تمثيل ها و تشبيهات و ادبياتي که آنها با آن درگير هستند و در محدوده ي زندگي بچه ها است استفاده کنيم. محدوده ي زندگي آنها بازي، رفقا، پدر و مادر است. يعني از کلماتي که سنگين است استفاده نکنيم. مشکل بزرگ در تعليم معارف ديني اين است که ما زياد به خود زحمت نمي دهيم که آنها را به زبان کودکان تبديل کنيم. مثلاً زبان مسابقه و بردن و باختن در کودکي يک زبان قابل درک است. کلمه ي مسابقه در قرآن هم آمده است. ما مي توانيم بسياري از مفاهيم ديني را به همين صورت به آنها منتقل کنيم. بسياري از اوقات ما از ادبيات خشک و بيروح و غير قابل لمس و انتقال استفاده مي کنيم. وقتي که با يک کودک حرف مي زنيم بايد با زبان خود او سخن بگوييم. کلمه ي برد و باخت کلمه اي است که کاملاً براي بچه ها قابل لمس است و از آن در بازي هاي خود استفاده مي کنند. مامي توانيم سلسله مفاهيم ديني را با ادبيات بازي و برد و باخت هايي که دربازي ها وجود دارد، منتقل کنيم.
سوال – چگونه مي توانيم بخشي از زندگي پيامبر (ص) و تاريخ اسلام را با زبان کودکانه به آنها منتقل کنيم ؟
پاسخ – مهرباني پيامبر گرامي اسلام و تحمل منافقين، يکي از کليدي ترين ويژگي هاي ايشان است. در سيره ي پيامبرگرامي اسلام و رخ داد هاي آن زمان نقش بسيار کليدي دارد. خيلي از افراد مي گويند که اميرالمومنين (ع) خيلي قاطع رفتار مي کردند. وقتي تعداد منافقيني که ايشان تحمل کردند براي آنها گفته مي شود، تعجب مي کنند. خيلي از افراد دوران تحصيل خود را پشت سر گذاشته اند، اما نمي دانند که پيامبر اسلام چه سختي هايي را در زندگي خود داشته اند. ما بايد به آنها بگوييم که چون پيامبر(ص) رحمتي براي عالميان است با سعه ي صدر خود ضعفا و منافقين را تحمل مي کردند. بايد افراد را به اين سيره ي پيامبر(ص) توجه بدهيم. اين مفاهيم در دوران کودکي براي بچه ها قابل انتقال است. وقتي مفهوم تحمل منافقين به طور دقيق در آن دوران به بچه منتقل شد، متوجه مي شود که هميشه نبايد با قانون و خشن با او برخورد کرد. اين مسئله اثر تربيتي بسيار خوبي دارد. براي انتقال مفاهيم به فرزندان، پدر و مادر بايد مطالعه ي جدي داشته باشند. با اين ابزار و رسانه هاي جديد اين کار شدني است. هفتاد درصد از پدر و مادر ها وقت اين کار را دارند. همه ي افراد، شاغل و درگير کار نيستند. بسياري از افراد در خانه هستند. اگر خانم خانه بسياري از آموزش ها را ببيند، مي تواند آنها را به شوهر و فرزندان خود انتقال بدهد. آموزش و پرورش بايد برنامه داشته باشد. وقتي معلم آموزش ببيند و به سر کلاس برود، خوب است. اما نبايد پدر و مادررا رها کرد. چون آنها نيز وظيفه ي آموزش را به عهده دارند. عصرها مي توان مدرسه را به پدر و مادرها اختصاص داد. تا آنها نيز مفاهيم کليدي را آموزش ببينند. براي عمليات آموزش بايد دو کارانجام دهيم: ابتدا انگيزه ي آموزش را در همه افراد فراگير و تقويت کنيم. نخبگان جامعه نيز بايد در برنامه ريزي آموزشي دقت کنند. بايد مفاهيم کليدي را شناخته و سرفصل قرار بدهند. انشاء الله خداوند متعال ما را برخوردار از علم نافع قرار دهد.