برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
- پرسش وپاسخ
88-07-11
نظر يکي از بينندگان در مورد نحوه نگاه به دنيا:
نگاه حاج آقا به دنيا قشنگ است ولي باور کنيد دنيا به اين قشنگي نيست.
وقتي شما ميتوانيد يک خطي را زيبا بنويسي چرا ننويسي؟ اين دليل نمي شود چون همه زشت مي نويسند، شما هم زشت بنويسيد. وقتي شما مي توانيد دنيا را قشنگ ببيني چرا نبيني؟ حالا همه زشت مي بينند چرا ما زشت ببينيم؟ اين جواب بخش اول سوال که شما زندگي را قشنگ مي بينيد. اما پاسخ بخش دوم. چرا. دنيا قشنگ تر از اين هم هست. من مثل کسي مي مانم که آهنگ زيبايي در ذهنش است و با دهان خودش زمزمه مي کند خوب فاصله اين با آن خيلي زياد است. آن چيزي را که من ميگويم با آن چيزي که در ذهنم هست و از دل آيات وروايات گرفته ام، خيلي فرق ميکند. دنيا رياضيات بسيار دقيقي دارد. هندسه بسيار زيبايي دارد. من به يک نمونه اشاره مي کنم تا ببينيد قشنگ است يا نه. از ديد قرآن کريم ما انسانها خط نيستيم، دايره هستيم. من و شما در يک خط ايستاده ايم. من شما را هُل مي دهم و شما مي افتيد ولي من سر پا هستم، اين خط مي شود. ما دايره هستيم. يعني ده نفر دايره وار ايستاده ايم و اگرنفر جلويي را هُل بدهيم، نفر جلويي مي افتد و بر روي بعدي هم تاثير مي گذارد و در آخر خودمان هم مي افتيم. هرکاري در اين دنيا بکنيم روي خودمان تاثير ميگذارد. هرکسي يک دايره است. اگر شما به کسي خوبي کرديد در واقع به خودت خوبي ميکني. آدمها دايره هستند منتها بعضي دايره ها بزرگ هستند و بعضي دايره ها کوچک هستند. دايره کوچک، الان کاري ميکند و چهار دقيقه بعد چوبش را مي خورد. يک پست و مقامي به کسي داده اند. اين دايره بزرگ است تا برود و برگردد، زمان مي برد. اگر زمان زيادي ببرد، انسان غافل مي شود. همه ما دايره هستيم. اين هندسه قرآن است. همه ما وقتي کنارهم قرار مي گيريم مثلث مي شويم. يک زن و شوهر وقتي کنارهم قرار ميگيرند، يک مثلث تشکليل مي دهند. يک ضلع آن آقا و يک ضلع آن خانم و يک ضلع بالاي آن خداست. يعني تا وقتي دو نفر با هم جمع ميشوند ضلع سوم را خدا تشکيل مي دهد. اگر انسان عالم را، زندگي زناشويي را مثلث ببينند، هيچ وقت غم وغصه اي نمي بيند. چرا خانمها غصه مي خورند ؟ مي گويد: من هرچه به شوهر خدمت ميکنم او جواب نمي دهد. خوب اين يک ضلع است ولي ضلع بالا که خداست مي گويد: من ناظر هستم و مي بينم که تو خدمت کردي و او جواب نداد. من جبار هستم و جبران مي کنم. تو کارت را بکن. او جواب ندهد. به نفع توست. چون پاي من وسط مي آيد و من جبران مي کنم. دو تا همکار وقتي کنارهم قرا مي گيرند، يک مثلث تشکيل مي دهند. دو تا همسايه وقتي کنار هم قرا مي گيرند، مثلث تشکيل مي شود. اينجاست که بايد حواسمان به ضلع بالايي باشد. خدا به پيامبرش گفت: تو اجر و مزدي از مردم نگير. من خودم اجر و مزد مي دهم. چون شما که ميدهيد کم ميشود. مثل وقتي که در يک آسمان پر ستاره، به شما شمعي مي دهند و شما از زيبايي ستارگان دور ميشوي. از ضلع بالايي محروم مي شوي ولي اگر شمع هم به شما ندهند، شما زيبايي آسمان را مي بيند.
نماز را آهسته بخوانيم يا تند؟
ضرب انگشت است. بعضي ها، انگشت را خيلي در استامپ فشار مي دهند و بعضي ها خيلي سريع اين کار را مي کنند. مهم ضرب انگشت است. يک قرارداد را بايد ضرب انگشت بزنيد. دوست داشتي طولش بده. روايت داريم: پيامبر نمازش را از همه سريع تر مي خواند. چون نماز قراردادي است که شما با خدا مي بنديد. شما دستت را بالا مي بريد و به خدا مي گوييد: من به فرمان تو هستم. حالا مي خواهي با متانت بالا ببريد و يا تند اين کار را بکنيد. البته طوري هم باشد که آن آرامش را داشته باشد.
A از نمازي که مي خوانم، هيچ حالي به من دست نمي دهد. آيا با خواندن نماز، بايد به ما حالي دست بدهد؟
اصلا نماز به انسان حالي نمي دهد. نماز حال را نشان ميدهد. آمپر ماشين به ماشين بنزين نميدهد. بنزين را نشان مي دهد. نماز حال شما را به شما نشان ميدهد. اگر حال مي خواهيد، بايد قبل از نماز حال داشته باشيد. نماز يک سُفره است. در آشپزخانه قبل از اينکه سفره را بيندازند، روي آن کارها مي کنند. شما قبل از نماز، بايد کارهايتان را کرده باشيد. چهار تا گره را باز کرده باشيد. مشکلي حل کرده باشيد. آن وقت وقتي نماز بخواني خودبخود حال داريد. قلبت حضور پيدا مي کند. ما قلب را به زور در نماز حاضر مي کنيم. قلب بايد خودش حضور پيدا کند. کِي حضور پيدا مي کند ؟ وقتي فضا و شرايط فراهم باشد. کِي فراهم ميشود ؟ وقتي شما قبل از نمازتان، اقداماتي داشته باشيد.