سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
-حسن خلق
88-06-21
چگونه مي توانيم اخلاق خودمان را به خوبي ها عادت بدهيم و زبان خودمان را از بدي ها باز بداريم؟
مولوي مي گويد: آب بد را چيست درمان ؟ باز در جيحون شدن. خوي بد را چيست درمان؟ باز ديدن روي يار. هر کس مي خواهد اخلاقش خوب بشود بايد خدا را در نظر بگيرد. در حرف زن و نگاه کردن بگويد: اگر خدا جاي من بود اين جوري حرف مي زد. اگر انسان همين را ملاک کار خودش قرار دهد، اين کاري را که من مي کنم خدا خوشش مي آيد ؟ يا خوشش نمي آيد ؟ و اگر خوشش نمي آيد آنرا ترک بکند. همه مي فهمند که خدا کجا خوشش مي آيد و کجا خوشش نمي آيد. خدا به موسي گفت: برو به مردم بگو اگر کاري کنيد که خوشم بيايد، کاري ميکنم که خوشتان بيايد. اين ملاک خوبي است. اگر در زندگي اتفاقي برايت افتاد که خوشايند بود، بدان که کاري کرده اي که براي خدا خوشايند بوده است. ببينم کاري را که مي کنم اگر خدا خوشش نمي آيد آنرا رها کنم. قرآن مي گويد: با کسي که صحبت مي کني نرم صحبت کن حتي اگر طرف شما فرعون باشد. اگر کسي ملاک داشته باشد يعني غربال داشته باشد، قبل از اينکه حرف بزند درشتها و خشن ها را جدا کند. نرم حرف بزند. اتفاقي نمي افتد. نانوايي ها اگر غربال نداشته باشند، نان از گلوي ما پايين نمي رود. ما هم حرفهاي لطيف را بزنيم. وقتي خانمي شوهرش دير به خانه مي آيد نگويد: تو هميشه دير مي آيي. اين کلمه ي هميشه خشن است. آنرا غربال بکن و بگو گاهي دير مي آيي. هيچ اتفاقي نمي افتد و او قبول مي کند که گاهي دير مي آيد.
آيا امکان دارد که امروز که روز آخر ماه مبارک رمضان است، يک تغيير اساسي در زندگي مان اتفاق بيفتد؟
قديم که به مکه مي رفتند ماهها در راه بودند و مثل الان نبود. از مکه تا مدينه روزها در راه بودند وهر روز حاجيان به اين اميد بودند که غروب به خانه خدا مي رسند. ولي به حاجيان مي گفتند: بارها را بيندازيد ودر تنگه هاي کوه اُطراق مي کردند. شهريار اين صحنه را در بيتي بيان مي کند که خيلي غمبار و جانسوز است. مي گويد: مغرب شد و تنگه کوه، تو اي وقت ديري، تو اي کعبه دوري. مي گويد: کعبه تو دور هستي و دست ما به تو نمي رسد. ماه رمضان چنين تصويري دارد. ما به غروب ماه مبارک رمضان نزديک مي شويم. در حالي که نميدانيم دستمان به آن کعبه حقيقت رسيده يا نرسيده است. روايات به ما اميد مي دهند و ميگويند: اگر هم نرسيده، اميدوار باشيد. چون خدا در ماه رمضان لطف مي کند بخصوص در ساعات آخر و روز عيد و بخصوص اينکه ما دست به دامان خوبان بشويم. هستند خوبهايي که مورد توجه حق قرار گرفته اند و ما هم درکنار آنها هستيم و به يُمن آنها، خدا هم به ما توجه ميکند. مثل ماهي گيرها که تور مي اندازند، اگر همه ماهي ها کوچک باشند، وقتي تور را بالا مي کشند ماهي ها ريز از تور بيرون مي افتند ولي اگر يک جايي بيندازند که ماهيها درشت باشند و ماهيهاي ريز در لابلاي ماهيهاي بزرگ باشند، وقتي تور را بالا ميکشند، اين ماهيهاي کوچک در کنار ماهي هاي بزرگ حفظ ميشوند. و از تور بيرون نمي افتند. بايد اميدوار بود چون خيلي ها در اين ماه مبارک مورد توجه حق هستند. روزه دار بوده اند و ما هم به ظاهر روزه دار بوديم و همرنگ جماعت بوده ايم. قطعا خدا توجه و عنايت مي کند. لذا هيچ کس نبايد نااميد باشد. انبياء گفته اند: نااميدي بد است و نا اميد نباشيد. چون نااميدي بزرگترين جسارت به خداست. وقتي شما از خدا نااميد هستي يعني خدايا تو نمي تواني براي من کاري بکني. در توانا تو نيست. خدا هرگناهي را مي بخشد ولي نااميدي را نمي بخشد چون جسارت به قدرت خداست. خدا در قرآن از قدرت و توانايي خودش مي گويد. شما وقتي نااميد مي شوي در حقيقت اين آيه را ناديده گرفته اي. منکر اين حقيقت شده اي. به خدا بر ميخورد که کسي نااميد باشد، بخصوص کسانيکه آلوده هستند، اميدوارتر باشند. مرحوم دولابي مي گفت: يک پدر بزرگ اين قدر که نوه اش را دوست دارد و به نوه اش توجه ميکند، به بچه خودش توجه نمي کند. با اينکه با نوه اش نسبت دورتري دارد. خدا آنقدر که به گناه کاران توجه مي کند به خوبان توجه نمي کند زيرا مي گويد خوبان از من بهره برده اند. کسي که دور است بي بهره مانده است. لذا تمام توجه خدا معطوف به گناهکاران است. در روايت داريم: وقتي يک گناهکاري به خدا رو مي کند شبيه به چوپاني است که در بيابان صد تا گوسفند داشته، نود ونُه تا در کنار چوپان هستند و يکي از آنها گم شده، او به دنبال گمشده ميرود تا او را پيدا کند. اين قدر که از پيدا کردن يک گوسفند شاد ميشود از حضور نود ونه تا در کنارش، شاد نيست. پس بياييد در اين ماه تغييرات اساسي در خودمان ايجاد کنيم.