برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
-چرا سعدي؟
88-05-03
چرا براي بازخواني، ابيات و سخنان نغز سعدي را انتخاب کرده ايد؟
شما دقت کرده ايد که هرچه تکنولوژي بيشتر پيشرفت مي کند، محصولات تجاري هم ظرافت بيشتري پيدا ميکند. اساسا کاربرد و کارائي شان هم بيشتر ميشود. مثلا يارانه اول که به بازار آمده بود، چه حجمي و چه سايزي داشت؟ ولي الان يک رايانه، به اندازه کف دست مي سازند. گوشي هاي موبايل هم همين طور بودند و الان چقدر کوچک شده اند. رشد در انسان هم، چنين پيامدي دارد. اينکه يک رشد عقلاني پيدا مي کنند، محصولاتشان هم ظريف تر و کاربردي تر ميشود. زيرا ما آدمها هرکدام يک کارخانه عظيمي هستيم. مثلا همين مجموعه دهان ما، يک کارخانه چند کاره است. يکي از توليدات آن توليد سخن و کلام است. مواد مصرفي اين کارخانه هواي آلوده است. شما هواي آلوده تهران را مصرف مي کنيد و وقتي بصورت بازدم در مي آيد، آلوده تر ميشود. بعد با همين هواي آلوده تر، کلام و سخن مي سازيد. اين معجزه بزرگي است. براي اينکه اين معجزه براي شما ملموس بشود مثالي مي زنم. يک موتور وقتي به روغن سوزي افتاده باشد، دود غليظي از اگزوز بيرون مي آيد. بعدا مخترعي، يک دستگاهي اخترا ع کند و آن را به سر لوله اگزوز نصب کند و همينکه اين دودهاي آلوده مي آيد، آنها را به شعرهاي حافظ تبديل کند. خدا اين را دروجود ما قرار داده است. يعني يک دستگاهي در دهان ما هست که از همين هواي آلوده سخن مي سازد. حالا هرچقدر سازنده اين سخن از نظر عقلاني بيشتر رشد کرده باشد، سخن او ظريفتر و کاربردي تر ميشود. جامع تر و کپسولي تر ميشود. حضرت علي (ع) مي فرمايد: وقتي عقل انسان به کمال ميرسد، سخنش کوتاه ميشود. کلماتش قصار ميشود و گاهي در کوتاهترين جمله، بلندترين مطلب را بيان مي کند. مثلا سهراب سپهري از نظر عقلاني رشد بالايي داشته است. مي بينيد گاهي در ضمن چند کلمه کوتاه، عقايد بلندي را بيان مي کند. برويم از سايه ني، اين چهار کلمه است ولي ببينيم چه حقيقتي را بيان مي کند. ني وقتي برابر آفتاب قرار مي گيرد، سايه پيدا مي کند. ولي آياي شما با اين سايه در ظهر تابستان به خنکي مي رسيد؟ شما از آسيب آفتاب در امانم مي مانيد؟ مي گويد: اين آدمهايي که تو مي بيني مثل ني هستند، سايه اين ها مثل سايه ني است. خنک نمي کند. بياييد زير سايه خدا و شاخه طوبي قرار گيريد. در حج به حاجيان مي گويد: زير سايه نرويد. خدا مي گويد: زير سايه خودم بيا. زير سايه هيچ کس نرو. ببينيد چقدر کوتاه، لطيف و نرم سخن گفته است. خود سعدي، گاهي در کوتاهترين جملات، بلندترين حقايق را در اختيار ما قرار مي دهد. بخصوص که سخنان سعدي ريشه در سخن خدا دارد. البته همه آن نه ولي غالب آنها ريشه در آيات الهي دارد. علت ماندگاري شعرهاي سعدي و حافظ همين پشتوانه ها است و اگر اين جور نبود، دوام نمي آوردند. مثلا دو آيه قرآن را برداشته: هرکس کار کوچکي ولو به اندازه يک ذره دانه انجام بدهد، پاداش مي گيرد و اگر کسي کار خوبي انجام دهد، خدا دهها برابر به او پاداش خواهد داد. مثل پله هاي برقي است که شمايک قدم بر ميداري ولي ده قدم تو را بالا مي برد. نتيجه اين دو آيه اين ميشود که هر خير کوچکي پاداش عظيمي دارد. سعدي اين دو آيه رابرداشته و يک داستان را نقاشي ميکند و مي گويد: يتيمي از کوچه اي مي گذشت و يک خار در پاي او فرو رفت. درگوشه اي نشست و گريه کرد. کسي که اين حادثه را ديد، اين خار را از پاي يتيم درآورد. بزرگ شهر از آنجا رد مي شد و صحنه را ديد. بعد از مدتي کسي که خار از پاي يتيم درآورده بود، ميميرد وبه خواب آن بزرگ شهرمي آيد. ديد او در باغ بزرگي، خرامان خرامان راه مي رود و وقتي آن بزرگ به او مي رسد ميگويد: چه خبر؟ گفت: آن روز ديدي که خاري از پاي يتيم در آوردم. گفت: بله و مرد گفت: اين باغ و گلزار بخاطر پاداش آن کار است. فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يَره. سعدي آمده و اين کار را مصداقي کرده است. يکي خار پاي يتيمي بکند، به خواب اندرش ديد صدرخُجَند، همي گفت و در روضه ها مي چميد، کزآن خار بر من چه گلها دميد. ببينيد در دو بيت، سخن نغزي بيان مي کند. علاوه بر آنکه دو آيه قرآن را هم، بيان کرد. به نظر من سعدي ارزش بازخواني را دارد.