برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام و المسلين رنجبر
- لطافت در دين
88-04-27
آيا دين مقوله ي خشني است ؟ يا اينکه سرشار از لطافت و زيبايي است ؟
همه کرامت و لطف است شرح يزدان. حافظ لطيف مي گويد: دين خدا سراپا لطف است، دقيقا مثل گل نرگس است. شما گل نرگس را ديده ايد. هيچ تيغي ندارد. به امام زمان گل نرگس مي گويند. يک جهت به خاطر مادرشان است ولي يک جهت هم بخاطر اين است که وقتي اين مرد پا به عرصه عالم مي گذارد، هيچ رنجي با خودش به همراه ندارد. سراسر رحمت است. مايه آسايش و آسودگي خيال بندگان خداست. به همين خاطر مردم او را روي چشم مي گذارند. حافظ مي گويد: هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد، گلرُخانش ديده نرگس دان کند. گل نرگس را در گلدان هاي شيک و خاص مي گذارند و به آن نرگسدان مي گويند. امام زمان گل نرگس است و دين هم دقيقا، شبيه امام زمان است. يعني مثل گل نرگس هيچ تيغ و تاري ندارد. مثل حرير است. ولي متاسفانه ما آن را جوري عرضه مي کنيم که حرير نيست مثل برزنت مي ماند. برزنت خشک و خشن است و هيچ کس از برزنت کت و شلوار درست نمي کند. يک کاربرد خاصي دارد. مثلا برزنت را روي وانت مي کشند تا اثاثيه محفوظ بماند و باد و باران در آن نفوذ نکند. يا در صحرا از برزنت چادر درست مي کنند تا از گزند باد و سرما و باران در امان باشند.
متاسفانه براي بعضي از افراد، دين اين وضعيت را دارد. هرگاه گره اي در کارهايمان مي افتد يک حادثه اي و طوفاني از بلا برمي خيزد، دست به آسمان مي شويم و سراغ دين مي رويم. سراغ تسبيح، سجاده، نماز، حرم امام رضا، نذر و نياز مي رويم. اين بخاطر بدعرضه کردن دين و کج فهمي ما است. ولي بيشتر بخاطر اين است که عرضه صحيحي از دين صورت نمي گيرد. چون اگر دين خوب عرضه بشود، همه شوق و ذوق و اشتياق نشان مي دهند. چه کسي است که از آب بدش بيايد ؟ شما يک نفر را در دنيا پيدا کنيد که از آب نفرت داشته باشد. اين محال است. به دين شريعت مي گويند. شريعت همان شريعه عربي است که به آب راه مي گويند. يک نهر بزرگ آب است و يک قسمتهايي را درست کرده اند که شما مي توانيد راحت به آب دسترسي پيدا کنيد. به اين شريعه مي گويند. شريعه فرات هم يعني همان قسمت هايي که از آنجا مي توان به آب دسترسي پيدا کرد. دين را شريعت مي گويند. يعني دين شما را به آب حيات مي رساند. چه کسي است که از آب بدش بيايد ؟ ولي اگر شما همين آب را، در يک ظرف آلوده بريزيد ولو آب زمزم باشد يا آب چشمه باشد و در يک ظرف آلوده بريزيد و اين آب همراه خاشاک و گرد و غبار باشد، اگر طرف تشنه هم باشد به آن لب نمي زند و از آن فاصله مي گيرد.
اگر ما دين را به همان زلاليتي که هست و رنگ و لعابي که دارد عرضه کنيم، مردم به آن روي مي آورند و استقبال مي کنند. سعدي کسي است که دين را حقيقتا، به همان اندازه اي که درک کرده، حريروار و زلال بيان مي کند.
امام خميني مي فرمايد: شاعراگر سعدي شيرازي است بافت هاي من و تو بازي است. امام خودش شاعر بود و شاعر، شاعر را خوب مي شناسد. قديم سنت خوب سعدي خواني بود. دور هم جمع مي شدند و گلستان و بوستان سعدي را مي خواندند. ما مي توانيم در اين برنامه سعدي خواني را رواج بدهيم که هم سنت را احيا کرده باشيم و هم با منابع خودمان آشنا بشويم. خيلي ها هستند که مي آيند، مطالب ما را بر ميدارند و يک رنگ و لعابي به آن مي دهند و دسته بندي مي کنند و همين را به خودمان بر مي گردانند و ما مشتري آنها مي شويم. در پشت اين رنگ و لعاب، منطق و حرفهاي خودشان را ميزنند و نکته ديگر سعدي خواني اين است که ما مي توانيم، دين را لطيف و زلال دريافت کنيم. شما يک قطعه از سعدي را بيت بيت بخوانيد و از آن استفاده مي کنيم.
8 – درباره ادامه دين توضيح دهيد.
در قديم خانه ها گلي بود ولي باور مردم، سيماني بود. محکم بود. ولي امروز متاسفانه وضعيت معکوس است. خانه ها سيماني شد و ضد زلزله شد ولي ايمان و باور بعضي ها گلي شد و با يک ضربه فرو مي ريزد. مي گويند: در زمان ظهور امام زمان، طرف صبح ايمان دارد و شب ايمان ندارد. در گذشته خيلي با احتياط زندگي مي کردند.
در بچگي که به مغازه قصابي مي رفتيم و صد گرم گوشت مي گرفتيم، يک تکه گوشت هم اضافه روي آن مي گذاشتند و مي گفتند: اين هم براي برکتش. به لقمه ها حساس بودند. الان اين طوري نيست. نه تنها از آن خبرها نيست، بلکه طرف ترازو را هم دست کاري ميکنند تا کمتر نشان بدهد. چرا در گذشته آن طور بوده و الان اين جور است ؟ زيرا در گذشته مردم به دين، باور بيشتري داشتند. چون دين به آنها خوب عرضه شده بود. دين روان و مفهوم بود. زمخت و خشک نبود. مردم هم استقبال مي کردند.
متاسفانه الان آن جذابيت در تعليم ديني وجود ندارد. به همين دليل در بعضي جاها از آن اقبال نمي کنند. ما بايد دين را از زبان کساني بفهميم که دين را با لطافت بيان کرده اند. به عبارت ديگر توانسته اند، لطافت دين را خوب عرضه کنند. يکي از اين آدمها سعدي است که خيلي ملموس و روشن حقايقي را بيان کرده است. و چه پندهاي گوش نوازي دارد. من نمونه اي عرض مي کنم. بسيار کاربردي است و به درد زندگي ما مي خورد. يک فرمول است.