20/9/89
باران مِي گرفته به ساغر چه جاجت است، به آب زمزمه کوثر چه جاجت است، آوازه ي شفاعت ما رستخيز شد ما خود قيامتيم محشر چه حاجت است، کِي اعتنا به نيزه و شمشير ميکنيم، ما کشته ي توئيم به خنجر چه حاجت است، بي سر دوباره مي گذريم از پل صراط تا ما بر آن سَريم به آن سرچه حاجت است، بسيار آمدند و فراوان نيامدند، من لشکرم خداست، به لشکر چه حاجت است، بنشين به پاي منبر من روضه خوان، بخوان تا نيزه ها بپاست به منبر چه حاجت است.
سوال – درباره ي ماه محرم، ماه عزاداري امام حسين (ع) نکاتي بفرماييد.
پاسخ – اگر شما به يک بوته ي گل آب بدهيد، گل به شما گلاب ميدهد يعني همان چيز را بهتر به شما برمي گرداند. وجود ائمه و سيد الشهدا که در اين روزها در سوگ او هستيم از جنس گل هستند. اينها گلهاي عالم هستي هستند. هر کسي به اين ها به هر نحوي و به هر نوعي اظهار ارادت و محبت کند، اين ها هم مثل گل کرامت و بزرگواري مي کنند و اين لطف کم ما را با لطف بسيار خودشان جبران مي کنند. قرآن مي فرمايد: اگر کسي به شما اظهار لطف و محبت کرد، شما به او زيباتر اظهار لطف و محبت بکنيد. اهل بيت اهل قرآن هستند و قرآن مجسم هستند. تمام آيات الهي در دل و جانشان جاي گرفته است، اين است که اگر کسي به اين ها اردات و محبتي ابراز بکند قطعا آنها زيباتر پاسخ مي دهند. اين را گفتم که هرکس به هر نوع و نحويي که ميتواند خودش را از اين سفره ي کرم الهي محروم نکند.
سوال – ترجمه ي سوره فجر را بفرماييد.
پاسخ - ان ربک لبالمرصاد: الان در مغازه هايي که پوشاک دارند يک مانکن هم دارند، هر لباسي که مي آورند تن اين مانکن ها مي کنند معنايش هم اين است که اگر هيکل شما هم سايز اين باشد اين لباس به شما مي آيد، وقتي شما اين را بپوشيد چنين شکلي پيدا مي کنيد. قصه هايي که قرآن از فرعون، عاد و ثمود مي گويد حکم مانکن را دارد. در حقيقت خدا ميخواهد بگويد که اگر شما مثل اينها زندگي مي کنيد ماهم مثل اينها با شما برخورد ميکنيم. همان برخوردي که با فرعون کرديم با شما هم مي کنيم. همان برخوريد که با قوم عاد و ثمود کرديم با شما هم ميکنيم. مي فرمايد: خدا در کمين است و دارد تماشا مي کند. ببيند چه کسي مثل چه کسي رفتار مي کند. اگرکسي مثل فرعون رفتار کرد خدا هم مثل فرعون با او رفتار ميکند. اگر کسي مثل موسي زندگي کرد همان کاري که خدا با موسي کرد، با او مي کند.
-فاما الانسان اذا. ..ربي اهانن: يک کشاورز روزي در زمين بذري مي کارد و يک روز هم درو مي کند. يعني هرچه داده پس مي گيرد، اصلا ريشه کن مي کند. نه آن موقع که به زمين بذر مي دهد به آن احترام مي گذارد و نه وقتي درو مي کند به زمين بي احترامي کرده است. خدا در قرآن ميگويد که ما کشاورز هستيم. يعني اگر ما چيزي به شما مي دهيم دليل بر احترام نيست. معني اش اين نيست که انسان محترمي هستيد يا اگر از شما چيزي ميگيريم معنايش اهانت نيست. مثل وزن کشي است که کشتي گيران قبل از کشتي خودشان را وزن مي کنند. نه وقتي بالاي ترازو مي روند به آنها احترام مي کنند و نه وقتي پايين مي آيند به آنها بي احترامي مي کنند فقط مي خواستند وزنشان را مشخص کنند. وقتي هم که مشخص شد ميگويند که پايين بيايند. هر نعمتي که خدا ميدهد حکم همان ترازو را دارد. يک پست و منصبي امروز به شما ميدهد و فردا ميگيرد، فقط مي خواهد وزن معرفت، انسانيت و ايماننت را مشخص بکند. غرض احترام يا اهانت نبود. قرآن مي فرمايد: اگر چيزي به کسي ميدهيم فکرميکنند که براي احترام است و اگر چيزي از کسي مي گيريم فکر ميکنند اهانت کرديم. اصلا اينطوري نيست.
-کلا بل لا تکرمون اليتيم: اگر ما نعمت را از شما گرفتيم دليل ديگري دارد. ما امتحان کرديم و تو امتحان را خوب پس ندادي. تو هواي زيرمجموعه ها را نداشتي، هواي فقير بيچاره ها را نداشتي، ما يتيم در کنار تو گذاشتيم که از آنها سرپرستي کني. در بازي شما وقتي توپي به شما مي دهند مي خواهند که اين را به آنکسي که نزديکتر است پاس بدهي نه اينکه زير پايت نگه داري. حق نداري زير پايت نگه بداري. ما به شما نعمت هايي داديم و قرار بود که شما منتقل کني، خودت بهره ببري و ديگران هم از آن بهره مند بشوند. شما اين کار را نکرديد و هرچه بود براي خودت برداشتي. ما نعمتها را از شما گرفتيم زيرا شما از محرومان و در راس آنها يتيمان و بي سرپرستان ياد نکرديد.
-ولا تحاضون علي طعام المسکين: حالا ممکن است کسي بگويد که من اين قدر نداشتم که به کسي بدهم. و اگر مي دادم براي خودم چيزي نمي ماند. خودت نمي تواني چاي تلخ را شيرين کني ولي ميتواني دو تا حبه ي قند از قندان برداري و داخل آن بيندازي و آنرا شيرين کني. شما خودت نميتوانستي ديگران را شيرين کني، تلخ کامي را از آنها دور کني، مي توانستي دست چند تا انسان ثروتمند را بگيري، قلم که داشتي، زبان که داشتي، مي توانستي ديگران را تشويق کني، چرا نکردي ؟ تشويق نکردي و آنچه که ما به تو داديم از تو گرفتيم.
-و تاکلون الثرات اکلا لما: بعضي وقتها وقتي چيزي از انسان مي گيريم قاطي مي کند مثل ماشين که آب روغن قاطي ميکند و ببينيد که چه خسارتي ببار مي آيد. وقتي قطره آب در روغن داغ مي ريزد چه سرو صدايي راه ميافتد. چون آب و روغن قاطي شده است. اين ها حلال و حرام را قاطي مي کنند. وقتي قاطي مي کنند خسارت بار ميشود. يکي از خسارت هايش همين است که عرصه به خودشان تنگ ميشود. قاطي شدن حلال و حرام در ارث و ميراث ها خيلي اتفاق مي افتد. وقتي پاي تقسيم مي آيند، آنهايي که زورشان بيشتر مي چربد با تبصره، قانون و ماده راحت بالا مي کشند. مي گويد: شما کساني هستيد که ارث و ميراث ها را مي خورديد و مال ديگران را با مال خودتان قاطي کرديد پس ما آنچه به شما داديم از شما گرفتيم.
-و تحبون المال حبا جما: يکي از چيزهايي که خدا مجبور ميشود بگويد حب مال است. اگر حب مال فراوان باشد و زيادي باشد خطرناک ميشود. البته حب مال خوب است. انسان بايد مال را دوست داشته باشد. انسان بايد ماشين و زندگي اش را دوست داشته باشد ولي اگر زيادي شد، خطرناک ميشود. مي گويد که ما از او ميگيريم. شما اگر يک قاشق روغن حيواني به غذا بزني بوي عطرش بلند ميشود طعم و خاصيت پيدا مي کند اما اگر بجاي يک قاشق بيست تا قاشق زدي، سم ميشود، خطرناک و مهلک ميشود. لذا اگر شما طرف را دوست داشته باشي بشقاب را از جلويش برمي داري. ميگويد: علت اينکه ما مال تان را از شما گرفتيم اين بود که شما زيادي آنرا دوست داشتي. زيادي هر چيزي بد است. هر چيز مثبتي چه افراط و چه تفريط آن غلط است. مثل خيابان است، اين طرفش جوي است و آن طرفش هم جوي است. هر دو طرفش بد است. بايد از جاده يعني وسسط عبور کنيم. خوبي هم همينطور است. حب مال خوب است ولي اگر زيادي شد، بد است. اگر حب مال هم کم باشد کسي ديگر کار و تلاش نمي کند، بي عار و مصرف کننده ميشود، توليد کننده نيست. قرآن مي فرمايد: علت اينکه ما گرفتيم اهانت نکرديم، شما مال را زيادي دوست داشتي.
-کلا اذا دکت الارض دکا دکا و جاء ربک و الملک صفا صفا: باز هم ميگويد که اهانت نيست. ما قصد اهانت و جسارت به شما نداشتيم. و شما هم اين را نمي فهميد. يک روزي مي فهميد که آن روز، روز قيامت است. وقتي به صحنه ي قيامت آمدي تازه مي فهمي که چه آن وقتي که به شما داديم و چه آن وقتي که نداديم يکسان بود. اگر دادن ما احترام و اکران بود، ندادن هم احترام و اکران است. چه آن وقت که داديم و چه آن وقت که گرفتيم، هر دو براي حفظ شما بود. وقتي يک پلاکارد را از اين طرف خيابان به آن طرف مي خواهند نصب کنند سوراخش مي کنند که به طناب محکم ببندند و آن را حفظ کنند تا اگر باران آمد پاره نشود. قيامت جايي است که ما اين زمين را درهم مي کوبيم. آن روز خدا و فرشته ها مي آيند که حسابرسي کند. در قيامت ما از يک طرف آتش مي ريزيم و در هم ميکوبيم و از آن طرف هم فرشته ها به کار شما رسيدگي مي کنند.
-و جاء يومئذ بجهنم بحيات: آتش قليان را روي قليان درست نمي کنند. در روي منقلي درست ميکنند و بعد روي قليان مي گذارند. آتش جهنم هم همينطور است، در جهنم درست نمي کنند، در جاي ديگر درست مي کنند و آنجا هم دنيا است يعني هرکس آتش جهنم خودش را خودش تهيه مي بيند. ما چيزي بنام جهنم براي شما در نظر نگرفته ايم. خدا مي فرمايد: آن روز جهنم آورده ميشود يعني هرکس جهنم خودش را با خودش مي آورد. بهشت هم همينطور است. هر کسي بهشت خودش را از اينجا با خودش مي برد. اينجا خودت بهشت درست مي کني. مثلا حلوا که در مغازه است ولي در مغازه درست نمي کنند. در جاي ديگر درست مي کنند و مغازه عرضه مي کنند. شيريني را که پشت ويترين قنادي درست نمي کنند. شيريني بهشت را اينجا درست ميکنند. حافظ گفت: من که امروزم به بهشت نقد حاصل ميشود، وعده ي فرداي زاهد راچه باور،بده ساقي مي باقي که درجنت نخواهي يافت،کنارآب رکن آبادوگلگشت مصلا.
آن چيزي که شما را مسحور مي کند ماده و مايه اش را بايد در اينجا تهيه ببيني، از اينجا بايد با خودت ببري. قرآن جهنم را ميگويد که شما بهشت را خودت بفهمي.
-يتذکر الانسان و اني له الذکري يقول ياليتني قدمت لحياتي: اگر يک تشت آب وسط باشد و شما يک استکان از آن برداري، نشان نمي دهد. اما اگر به لبه ي ظرف نگاه کني نشان ميدهد که پايين رفته است. اين دنيا مثل وسط تشت است هر خلافي که در دنيا بکني خودش را نشان نمي دهد. قيامت مثل لبه ي تشت است. وقتي رفتي تازه مي فهمي که چه داده اي و چه قدر از دست داده اي و خسارت ديده اي. مي فرمايد: آن روز انسانها متوجه ميشوند که چه از دست داده اند و اين تذکرهم هيچ سودي ندارد. اينجا اگر انسان متوجه بشود مي تواند جبران کند ولي آنجا راهي براي جبران ندارد. آن روزي است که با افسوس مي گويد که اي کاش براي زندگي ام چيزي از پيش فرستاده بودم.
-يومئذ لايعذب عذابه احد: ميگويند که گل پشت و رو ندارد، اتفاقا دارد. يک طرف گل مخمل وار است ولي پشت آن اين طور نيست، آنان رنگ و لعاب را ندارد. خدا هم گل هستي است. خدا هم پشت و رو دارد. اين طور نيست که با همه رئوف باشد و رافت داشته باشد. خدا در قيامت نسبت به مومنين رافت دارد و نسبت به ديگران خردکننده است. خدا ميگويد که اما انتقام مي گيرم. خدا دو چهره دارد و دوچهره را در اين سوره نشان مي دهد. آن روزي است که هيچ کسي چنين عذابي نکرده باشد. آن روز خدا انسانها را به بند مي کشد که تا آن روز هيچ کس اين را کار را نکرده باشد. در آيه اي مي فرمايد: وقتي انسانهاي خطاکار تقاضاي بخشش مي کنند خدا به آنها ميگويد: گم شويد و حرف نزنيد. (اخسو عربها براي درو شدن سگ بکار مي برند.) شما ظالم ها را پديد آورديد، اگر شما نبوديد فرعون هم نبود. فرعون مثل سوزن بود و شما مثل نخ دنبال سر او راه افتاديد و هر کاري خواست براي خودش کرد. شما امروز عذابي ميشويد که خود فرعون نميشود. اين قدر که پيروان فرعون را عذاب ميکنيم خود فرعون را عذاب نمي کنيد. چون اينها فرعون پروري کردند.
-يا ايتها النفس المطئنه ارجعي. ..جنتي: اين بشارت است. مصداق بارز آن سيدالشهدا است. اي کسي که سراپاي وجودت اطمينان و اعتقاد بود و سياهي لشکر به چشمت نيامد چون به ما تکيه کرده بودي. وعده ي ما را باور داشتي، بيا به سور پروردگار خودت هم تو راضي هسيت و هم ما راضي هستيم. اول بيا کنار خوبان و جَدّت، بعد وارد بهشت بشو. بهشت بدون آنها صفا ندارد.
و در آخر قرآن مثل شيشه ي عطر سربسته است. تا اين سرباز نشود و به جامه زده نشود فايده اي ندارد. بايد سرش را باز بکني و استفاده بکني، هم خودت استفاده بکني و ديگران هم بهره مند بشوند. قرآني که به جلوي ماشين نصب کرده ايم خيلي فايده اي ندارد وقتي فايده دارد که در زندگي انسان بيايد. تا وقتي آيه قرآن بري ما باز نشود خودش را نشان نمي دهد. مثل طاقه ي پارچه اي مي ماند که تا باز نشود خودش را نشان نمي دهد. آيه قرآن مثل پارچه است تا باز نشود انسان مشتري نميشود و راه باز شدن آن هم با تفکر، تامل و انس است. اگر کسي با قرآن مانوس بشود و آيه اي برايش روشن شود دائم پيرامون آن تامل کند، خدا به او نورانيتي مي دهد و آيه باز ميشود. حالا کتاب خوبي يا استاد خوبي سر راهش سبز ميشود و آيه برايش باز ميشود و يکي از راههاي باز شدن عمل به آيه و دنبال کردن آيه است. گاهي با دنبال کردن خودش را نشان مي دهد.
سوال – سوره ي آل عمران آيات 200- 195 را توضيح دهيد
پاسخ – اگر شما يک شاخه ي گل، دست يک بچه بدهيد سريع آن را پرپر ميکند اما اگر اين را دست بزرگتري بدهيد آن را در ظرف آب مي گذارد و آنرا حفظ مي کند. خدا مي گويد که اعمال شما مثل گل است، دست هرکس بدهيد آن را پرپر ميکند و آن را ضايع ميکند. تنها کسي که اعمال شما را حفظ ميکند و در جاي خودش قرار مي دهد من هستم. مي فرمايد: من عمل هيچ عمل کننده اي را ضايع نمي کنم چه زن باشد و چه مرد باشد. اگر اعمالشان براي جلب رضايت من باشد، آنرا حفظ مي کنم.
سوال – درباره ي اشک بر امام حسين (ع) بگوييد.
پاسخ – اشک انسان را سرپا ميکند. شمع چند قطره اشک مي ريزد و بعد روي آن سرپا ميشود. اشک بر سيدالشهدا انسان را سرپا ميکند. اشک هم وقتي هست که يک روشني باشد. شمع وقتي اشک مي ريزد که روشن باشد. اگر معرفت و روشني اتفاق بيفتد انسان اهل اشک ميشود و ديگر لازم نيست که شما يک مرثيه اي بخواني و اشک بريزي، همين که يک معرفتي نسبت به سيداشهداء پيدا بکند، اين چراغ در وجود او روشن بشود که عندالحسين مصباح اهل اشک هم ميشود. اشک به انسان انعطاف مي دهد. نان هاي محلي خيلي خشک هستند و زود مي شکنند ولي وقتي چند قطره آب به آن مي پاشند و در سفره مي پيچند نرم و لطيف ميشود. اشک بر امام حسين (ع) يک عاطفه ي عجيبي در انسان ايجاد ميکند. اگر اين اشک حرمت و قداست دارد بخاطر تاثيرش است. انشاءالله اين نعمت را خدا به ما بدهد. انشاءاله خدا به ما توفيق بدهد که عزادار با معرفتي براي امام حسين (ع) باشيم.