اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

88-10-09-خانم نيلچي زاده-خواستگاري و ازدواج

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

-خواستگاري و ازدواج

88-10-09
سوال- من دختر 23 ساله اي هستم. تا به حال خواستگاراني داشته ام ولي براي اينکه به جنس مخالف اعتماد ندارم به هيچ کدام جدي فکر نکرده ام. ترسم به خاطر تجربه ناموفق بعضي دوستان در ازدواج بوده که همگي، همسرانشان بعد از ازدواج حرف هايشان از زمين تا آسمان فرق کرده و به وعده هايي که داده اند عمل نکرده اند،از طرفي اطرافيان مي گويند که اگر الان ازدواج نکني ديگر موفق به ازدواج نمي شوي. اين حرف ها آزارم مي دهد. من هنوز آمادگي قبول مسئوليت يک زندگي را ندارم. از طرفي از حرف مردم هم مي ترسم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ- در جامعه ما يک اتفاق بد و بزرگي افتاده و آن اينکه بلوغ زوجيت خيلي به تاخير افتاده است. من اين اصطلاح را مخصوصا استفاده مي کنم. بلوغ زوجيت در حقيقت معدلي از چند بلوغ و رشد است. اول بلوغ جنسيت بعد بلوغ عاطفي بعد بلوغ عقلي بعد بلوغ اجتماعي، معدل همه اينها فرد را براي زندگي مشترک موفق آماده مي کند. اگر فردي ازدواج کند و حداقلي از اين رشد يافتگي ها را نداشته باشد قطعا در زندگي دچار اختلال مي شود. از همين جا علت بسياري از نابساماني هاي زناشويي را و جداشدن ها را جستجو کنيم. مادرها و مادر بزرگ هاي ماسيزده الي هجده سالگي ازدواج کرده اند، قطعا آسيب هايي را داشته اند ولي ويژگي هاي مثبتي هم داشته اند،اينکه در نسل هاي گذشته يک خانم خيلي زود به آن بلوغ زوجيت مي رسيد، مثلا وقتي 23 يا 24 سالش بود چند تا فرزند داشت و به راحتي مي توانست 20 يا 30 مهمان را اداره کند،قدرت تعامل اجتماعي خوبي داشت و قدرت عاطفي بالا که هم مي توانست به فرزند و همسرش و اطرافيان محبت ابراز کند و هم محبت را دريافت کند اما امروز يک دختر 23 يا 24 ساله ما چه حالتي را دارد ؟ کاملا آماده است که پدر و مادر به او خدمات ارائه کنند، کمک کنند، ببرند، بياورند، حالا دانشگاه مي رود يا آموزشکده، وسايل خانه براي او آماده باشد، غذا و لباس آماده باشد اين يعني اينکه ما پدر و مادرها يک غلط ديکته در زندگي فرزندانمان نوشتيم. سن بچگي فرزندمان را طولاني کرديم، دلمانمي خواهد هنوز فرزندمان بچگي کند، وقتي به يک مادر و پدري مي گويند سن 18تا 24 سالگي زمان طلائي ازدواج براي يک دختر خانم است مي گويند نه هنوز بچه اند بگذاريد براي خودشان بگردند، زندگي کنند، درس بخوانند حالا وقت است. اين اصطلاح که هنوز بچه اند از يک حالت تربيتي حکايت مي کند يعني والدين فرزندان را آماده زندگي مشترک نمي کنند،ترجيح مي دهند فرزند تجردشان و حس وابستگي به خانواده طولاني شود.من از شما سوال مي کنم دختر بچه ها از چه سني دوست دارند مادر شوند با عروسک نقش يک مادر را بازي مي کنند؟ وقتي شما يک عروسک به بچه 4 ساله مي دهيد. وقتي به سن 6 سالگي مي رسد خيلي جدي کاملا نقش يک مادر را بازي مي کند.

درحقيقت ما رفتار آموزي را براي يک زندگي اجتماعي در کانون خانوادگي در دوره طفوليت ياد مي گيريم اما براي اينکه بتوان اين آموزش ها را به شکل صحيح استفاده کرد قطعا پيرامون سن بلوغ جنسي براي پسران و دختران زمان خيلي خوبي است که فرايندهاي رفتاري و اجتماعي بچه را تقويت کنيم. يکي از مشکلات جدي بحث ازدواج اشتغال است، اما آيا اين مشکل اصلي شغل است يا مسئوليت پذيري؟ يعني امکان دارد فردي شغل داشته باشد ولي مسئوليت پذيريش خيلي پايين باشد، شغل را به راحتي از دست بدهد يا درآمدش را در راه هاي مناسبي مصرف نکند. پس اولين مسئله مشکل تربيتي است که در خانواده هاي ما هر روز پر رنگ تر مي شود البته در يک زمان طولاني اين پروسه قطعا به حالت اوليه اش بر مي گردد، نقش مربيان اجتماعي اين است که اين هشدار را به والدين بدهند که با طولاني کردن دوران تجرد، اين زمينه را ايجاد مي کند که آن ها در امر ازدواج دچار ترديد و وسواس شوند و فکر کنند چه نيازي است که ازدواج کنند يا دچار شک شوند که به سختي ازدواج کنند و لزوما زندگي موفقي نداشته باشند اما اين دوست عزيز گفتند که از حرف اطرافيان مي ترسند. اين ترس، ترس خوبي است و آن را حفظ کنيد و آن را به عنوان يک انرژي مثبت استفاده کنيد. ما همه از سگ مي ترسيم، اگر يک سگ وحشي به ما حمله کند يا دنبال مان کند فرار مي کنيم. آيا قدرت ما در دويدن کمتر مي شود يا بيشتر ؟ بيشتر مي شود. قطعا اگر شما مي ترسيد پس آسيب هاي اجتماعي که ديگران بطور مداوم گوشزد مي کنند، گاهي با سرزنش و گاهي با نصيحت خوب است بترسيد و سرعت تان را براي بلوغ زوجيت بالا ببريد. حس مسئوليت پذيري را بالا ببريد تا آماده شويد واقعا عضو حقيقي جامعه شويد. يک خانواده عضو جامعه است نه يک فرد، يک انسان يک نصف آدم است و هنوز عضو اصلي جامعه نشده است.
سوال- من خيلي بد شانس هستم چون با اينکه زيبا، پاک، مومن و دانشجو هستم خواستگاري ندارم. اگر هم باشد غير ممکن است به مرحله خواستگارييا ابراز علاقه برسد چون قبل از همه اينها خيلي زود منصرف مي شودمثلا يک مورد خوبي بود که يکسال مي خواست با من ازدواج کند اما او هم خود به خود منصرف شد با اينکه خيلي نماز و دعا مي خوانم و با خود نوشته اي از سوره نگه مي داشتم تا منصرف نشود بالاخره او هم از ازدواج با من منصرف شد. مي دانم بختم باز است چون کتاب بازکرده ام، اما مطمئنم که شانس ندارم. حالا چه کار کنم تا هم شانس داشته باشم وموردي که گفتم دوباره به من علاقه مند شود؟
پاسخ- در پيامک اين دوست عزيز هفت الي هشت غلط ديکته فکري وجود دارد. اول اين که رفته اند و سرکتاب باز کرده اند و گفتند که بختت باز است. اين جزء معدود افرادي است که به طرف مقابل راست گفته است. در مورد بسته و باز بودن بخت اجازه بدهيد توضيحي بدهم. اين که گفته مي شود بخت دختري بسته يا باز شده، راستشس را بخواهيد بخت همه دختر ها باز است. بسته شدن آن فقط براي اين است که چند نفر پيدا شوند از اين راه براي خودشان پولي به دست آورند و آن پول قطعا حلال نيست. کسي که مي گويد: من مي خواهم سر کتاب باز کنم، دعا بگيرم، قرآن راهي است براي موفقيت، خواندن، تدبر در آن و عمل کردن به آن، چرا مي خواهيد مثلا بگوييم سوره حمد يا فتح يا يس ؟ همه سوره هاي قرآن خوب است در صورتي که به آنها عمل شود. اين دوستمان اشاره کردند به روشي که رايج است مثلا مي گويند که فلان دعا يا فلان سوره را همراه فرد کنيد تا مشکلاتش حل شود. من مي گويم درست است اما غلط است. درست است يعني من قرار است جانم با حقيقت آن سوره يکي شود طوري که با جان من همراه باشد. در وجود من نقش بگيرد آن سوره مبارک هر موقع اين طور شد شما ديگر بنده اين نمي شويد که اين سوره را کي بنويسد، چه جوري بنويسند، چه قدر از شما پول بگيرند، همه اين ها راه هاي غلطي است که متاسفانه رايج شده است. قطعا اين ها دور از روش اهل بيت است. شما در روش ائمه کجا ديده ايد که توصيه براي اين که دختر يا پسر ازدواج کند اين سوره را بنويسيد و در لباسش بگذاريد ؟ بهترين راه حل برگشتن دوباره به سمت خداست. شما سوره حمد را در روز بارها در نماز مي خوانيد چون سوره حمد، سوره بسيار زيبايي است که عصاره کل قرآن است و خدا از زبان ما با خودش صحبت مي کند تا ما ادب سخن گفتن با خدا را ياد بگيريم. آيه شريفه اياک نعبد و اياک نستعين جواب همه کساني است که مي خواهند سرکتاب باز کنند و دعا بگيرند، مي خواهند سحري را باطل کنند، اياک نعبد يعني خدايا فقط تو را مي پرستم اگر کسي فکر مي کند برايش دعاي نوشتند باور دارد که خدا را مي پرستد، پس با تمام وجود تکرار کند اين قدر که قلبش بپذيرد اياک نعبد خدايا ما تنها تو را مي پرستيم، خدايا ما با پرستش تو اعلام مي کنيم کسي غير از تو را موثر در عالم نمي دانيم و اياک نستعين، فقط از تو کمک مي خواهيم. کسي در اين عالم بدون اراده تو تاثير گذار نيست. اين آيه به عنوان کليد گشايش همه ي درهاي بسته زندگي يک انسان مسلمان است. هر موقع در زندگيمان حس کرديم گرفتگي سختي، بسته شدن راهي هست، دل بسپاريم با تمام وجود آن قدر اين ذکر شريف را بگوييم تا آن گشايش را در قلب خودمان و زندگيمان حس کنيم. اين را به عنوان يک سوره و يک دستور العمل عرض نمي کنم به عنوان تدبر يعني کجا داريم مي رويم، قرآن سوال مي کند به کجا مي رويد ؟ کجا مي رويم که فکر مي کنيم بايد با قرآن معامله اي از اين دست بکنيم. قرآن را سر طاقچه بگذاريم چون خانه نو خريديم، چون مي خواهند خطبه بخوانند،مسافرمان را از زير قرآن رد کنيم، قرآن همه اين هنر ها را دارد ولي نهايت ظلم بهاين معجزه بزرگ خداست که هر لحظه قدرت آفريدن معجزه را دارد. اگر من جانم را با قرآن همراه نکنم چه سوره اي را بخوانم و بنويسم که مشکل اقتصاد ي پسرمان، همسرمان، مشکل بخت دخترمان حل شود، جانتان را با قرآن اين قدر آشنا کنيد و با ذکرآيهشريف اياک نعبد و اياک نستعين که عصاره کل قرآن است، يقين داشته باشيد معزه خدا را خواهيد ديد.
سوال- دختري 29 ساله هستم تا حالا هيچ خواستگاري براي من نيامده است و از من جوابي براي ازدواج نخواسته است. هيچ کس تا به حال من را دوست نداشته است. چرا بخت من بسته است ؟
پاسخ - ايشان 29 سال دارند. اجازه بدهيد بگويم محال است از کسي ايشان خوشش نيامده باشد، شايد ابراز نکرده باشند، امکان دارد کسي درخانه ي ايشان را براي ازدواج نزده باشد، قطعا به پدر و مادر، خواهر، عمو، دايي، خاله وکساني بوده اند که اعلام کرده باشند و آنها گاهي اوقات با مصلحت انديشي غلط حتي نگفته اند. در پيامک ها بعضي دخترها شکايت کرده بودند از پدر و مادر که مثلا وقتي خواستگار مي آيد به ما نمي گويند بعد ماچند سال بعد متوجه مي شويم که موردي بوده است، حتي گفته بودند هر خواستگاري مي آيد بدون توجه به نظر ما رد مي کنند. چون مي گويند که داماد ما بايد ماشين و خانه داشته باشد ولي براي من ماديات آن قدر مهم نيست، با اين تلقي که امروز گروهي از پدر و مادر ها که در نهايت دلسوزي هستند اما آسيب هاي اساسي را به فرزندان مي زنند و آن اينکه عامل تاخير ازدواج فرزندان مي شوند. گفتيم براي ازدواج بلوغ زوجيت نياز داريم. اگر فرزند شما مي بيند از جهت عاطفي قدرت اين را دارد که به فردي وابسته نشود اما قدرت ابرز محبت و دريافت محبت را دارد، ازجهت شکلي و عقلي قدرت تدبير امور زندگي خود را به حد سن خود دارد، قدرت پذيرش مسئوليت را به اندازه خود دارد، شما يقين بدانيد در حق او جفا کرده ايد اگر زمينه ازدواج او را فراهم نکنيد. ما در فرهنگ اهل بيت اين دستور را داريم که فردي که واسطه بين دختر و پسر براي ازدواج آن ها شود، هر قدمي که بر مي دارد، اين قدم ها او را به خدا نزديک مي کند. اين فرد مي خواهد دو نفر را به يکديگر از راه زوجيت الهي برساند و خودش بطور مداوم به خدا نزديک مي شود و حتي داريم روز قيامت که سايه اي نيست فردي که واسطه اي در ازدواج باشد، زير سايه عنايت خدا قرارمي گيرد. اين بالاترين شفاعتي است که ما انسان ها مي توانيم انجام دهيم.دليل ديگري که اين فکر غلط در جامعه است علتش اين است که فرهنگ وساطت در ازدواج در جامعه ما مثل آفتاب بهمن ماهي است. وقتي برف شديد آمده، شما گاهي مي بينيد خورشيد سَرَکي مي کشد. من که دختر يا پسري براي فرزندم معرفي کرده اند فکر مي کنم آن معرف، ضامن تمام خوبي ها و بدي ها است.

معرف اسمش معلوم است يعني فقط من تا اين اندازه اين آدم را مي شناسم شما هستيد که بايد تحقيق و بررسي کنيد ببينيد که اين دختر يا پسر چه قدر با يکديگر تناسب هم شاني دارند ؟ اين فرهنگ غلط است که اگر ازدواجي رخ دهد و کسي واسطه باشد، اگر موفق باشد همه مي گويند که خودمان کرديم و آن واسطه را فراموش مي کنند. مراسم عقد يکي از شاگردانم دعوت شده بودم. مادرشوهر و خواهرشوهرها همه بودند. علاوه بر لباس ها و پارچه هاي خلعتي که براي خانواده دختر مي آورند، ديدم يک کادوي ويژه اي هم دست مادر شوهر است. پرسيدم اين کادو مال کيست؟ گفت: مال واسطه است که اين امکان را به ما داد که اين دختر خوب را بتوانيم بشناسيم و ما قدردان او هستيم. رسما جلوي همه آن کادو را به او دادند، تشکر کردند و گفتند ايشان معرفي کرده و ما بعد تحقيق کرديم و در همين اندازه که معرفي کرده ما ممنون ايشان هستيم. اين روش خيلي قشنگ و زيباست چرا در جامعه ما دلمان مي خواهد يک فرافکني غلط بکنيم. اگردر کاري ناموفق شديم دنبال مقصر بيروني مي گرديم، اگر دو نفر که ازدواج کردند در زندگيشان به مشکل برخورد کنند دنبالاين نمي گردند که چه رفتار يا گفتار غلطي داشتند ؟ مي روند سراغ آن کسي که آنها را به هم معرفي کرده است.
سوال- من 35 سال دارم. نمي توانم به هيچ يک از خواستگارانم دل ببندم و تصميم ازدواج برايم از اول سخت بوده و هست ولي اطرافيان فکر مي کنند اين غرور من است و فکرهاي ديگران من را بيشتر اذيت مي کند. من هم مي خواهم ازدواج کنم ولي نمي دانم چرا نمي توانم اين تصميم زندگيم را بگيرم. بعضي مي گويند: بخت تو بسته شده است. لطفا من را راهنمايي کنيد.
پاسخ- ايشان در حقيقت مهارت تصميم گيري ندارند. بعضي افراد کمال گرا هستند. همه چيز را صد مي خواهند، همه چيز را 20 مي خواهند، اين کمال گرايي افراطي موجب مي شود که معمولا در وضعيت هاي نامناسب بگيرند، بدتر از آن چيزي که حتي فکرش را مي کردند يعني مي بينند افراد عادي خيلي خوشبخت تر از آنان زندگي مي کنند چون اينان همه چيز را خيلي عالي مي خواستند به همان حداقل ها هم نرسيدند. به اين دوست عزيز اعلام مي کنم قطعا بخت شما را نبسته اند چون شما مي گوييد به طور جدي به موضوع ازدواج فکر مي کنيد تصميم ازدواج هم داريد اما قدرت تصميم گيري نداريد، خواهش مي کنم حتما به مشاوره خوب برويد يا کلاس هاي مهارت تصميم گيري برويد تا ياد بگيريد در مسائل مهم و بزرگ زندگيتانبه طور عاقلانه ريسک کنيد. ما قطعا نياز داريم خوب بشناسيم و خوب تحقيق کنيم ولي بقيه اش به مهارت هاي خوب زندگي کردن ما بستگي دارد.
سوال- من پسري 33 ساله هستم. شايد از دختري خوشم بيايد اما آنها را به چشم خواهري مي بينم. من قصد ازدواج دارم ولي نمي توانم دختري را براي همسري انتخاب کنم. در ضمن براي انتخاب هر چيز ديگري هم بسيار سخت گير و تا حدي مغرور و بسيار خجالتي هستم. بهترين راه انتخاب همسر و اختلاف سن چيست؟
پاسخ- خود ايشان اعتراف کردند که ريشه مشکل کجاست. خجالتي هستند ايشان قطعا بايد ضريب اعتماد به نفسشان بالا برود اما جالب است که دچار يک نوع تضاد هويتي هستند چون افراد مغرور کساني هستند که اعتماد به نفس اضافي دارند مثل افرادي که روي باربند ماشين بار اضافي بسته اند، براي خودشان زيادي حساب باز مي کنند اما از آن طرف خجالتي هستند، ايشان از آن دست افرادي است که استعداد ها و توانايي هاي خود را به طور جدي نمي شناسند. لازمه اش اين است يک سري تست هاي خودشناسي را بدهند و کمک کنند به اين که در مسئله شناخت از جنس مقابل وارد يک سري از بحث هاي روان شناسي جنس مقابل شوند تا با شناختن خودشان و طرف مقابل يک تصميم درست و خوب بگيرند.
سوال - من خانمم را دوست ندارم و مي خواهم با فرد ديگري ازدواج کنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ- اين تصميم خيلي دير هنگام است. اگر فرد ديگري را از قبل دوست داشتيد اين ظلم به خود و همسرتان بود که با ايشان ازدواج کرديد و اگر بعد از ازدواج با همسرتان اين محبت ايجاد شده است پس معلوم مي شود که شما يک جاهايي در حريم الهي قانون شکني کرده ايد، مرتکب حرام شده ايد، نگاه حرام، فکر حرام و احساسي که شما را دچار محروميت از محبت همسرتان کرده است. حرام يعني چيزي که براي من محروميت مي آورد. راه برگشت دقيقا اين است که خودتان را از کسي که فکر مي کنيد او مي تواند شما را خوشبخت کند فاصله بگيريد. اين فاصله گرفتن احساسي، عاطفي، رفتاري و گفتاري کمک مي کند شما کارت اعتباري شيطان را ديگر شارژنکنيد. کمک مي کند شما خودتان را پيدا کنيد چون فکرمي کنيد شخص ديگري را دوست داريد. اصلا محبت هاي همسرتان را نمي توانيد ببينيد پس اول قطع همه نوع رابطه با آن طرفي که با شما هيچ رابطه معنادار صحيحي ندارد و بعد مهارت هاي خوب شوهرداري کردن و خوب همسرداري کردن را ياد بگيريد تا با محبت شما قطعا محبت همسرتان هم شکوفا شود.

فردي خدمت امام معصوم (ع) مي آيد و مي گويد: من گاهي اوقات بيرون هستم و زنهاي زيبا رو را مي بينم و دلم کاملا متوجه آنها مي شود و نمي دانم چکار کنم ؟ امام (ع) مي فرمايند: آن خيال را از دلت خالي کن و سراغ همسرت برو و به او ابراز محبت و عشق کن که قطعا آن ويژگي مشترک عاطفي و رفتاري که بين زنان وجود دارد در صورت محبت تو به همسرت از او دريافت خواهي کرد و اين راه شيطان را درفکر تو خواهد بست. ما براي اينکه بتوانيم خوب راه زندگي کردن را بياموزيم، يادمان باشد پشت اين زندگي دنيايي، يک زندگي غيبي و ملکوتي وجود دارد که براي همين هم بارها پيامبران از ما خواسته اند که ايمان به غيب بياوريم، ايمان به چيزي که با حواس پنجگانه قابل دريافت نيست، الذين يومنون بالغيب کساني هستند که اهل ايمانند و قرآن هدايتشان مي کند. يکي از آن پيام هاي غيبي اين است که پيامبر مي فرمايد:هر کسي که چشمش را به روي حرام ببندد خداوند قلبش را به شگفتي هاي عالم باز مي کند. به عبارت ديگر بتواند مديريت در مقابل نامحرم زن و مرد داشته باشد، چون اين دستور خدا در قرآن هم به مرد هاي مومن و هم به زن هاي مومن گفته شده که نگاه خود را فرو بيفکنيد يعني اگر ديديد اين فرد براي شما جاذبه دارد بلافاصله نگاهتان را از او دور کنيد، چشم را اندکي با حيا به پايين انداختن، خيره نگاه نکردن و جستجوگرانه و با حس عاطفي نگاه نکردن، اين موجب مي شود که فرد قلبش پاکي هاي ويژه را دريافت کند. در حقيقت چشم سوم يا چشم برزخي او به مرور زمان باز خواهد شد. جدا کردن نگاه از حريم گناه راه باز شدن شهود عالم غيب است و فردي که به اين مرحله برسد قطعا به کرامت مي رسد. راه سختي است اما زيبا و شيرين است و تمرين راحت و رايگان دارد. در دنياي امروز کم ديدن و نديدن جنس مقابلي که زيبايي هاي خود را عرضه مي کند کار سختي است ولي هميشه کارهاي آسان کارهايي نيست که ما را خوشبخت کند، کارهاي سخت آن تمرين هاي ويژه المپيادي خدا است که از انسان هاي مومن مي گيرد تا دلشان را گارانتي کند براي خدا چون دل حريمي است که بايد عرش الهي در آن جا بگيرد.
سوال- من خيلي به شوهرم شک دارمو خيلي هم به او تهمت زده ام. شما را به خدا من را کمک کنيد.
پاسخ-شکاکي يا شک کردن به ديگران اسم دقيقش بدبيني و سوءظن است. اين خانم خودشان از اين روحيه منفي مفرط حرف زده اند و مي دانند که خودشان دچار يک نوع اختلال احساسي و عاطفي شده اند. فردي که دچار بدبيني افراطي است و اين به صورت زمان طولاني رخ داده و خودش هم يقين دارد که اين کار غلط است، يک قدم به سمت سلامتي آمده چون بيماريش را شناخته است اما خودش نمي تواند از پس خودش برآيد، اين بدبيني افراطي نيازمند حتي دارو درماني است و بعد از آن نياز به رفتار درماني دارد. البته اين احتمال را هم مي دهيم که شايد رفتار همسرشان به خاطر روحيه درون گرايي شان، به خاطر پنهان کاري، به خاطر اينکه هنوز روحياتشان همراه نشده زمينه هايي را فراهم مي کند که اين خانم مدام دغدغه داشته باشد و شايد هم اين اشکال در موقعيت خاص اين خانم است يعني مثلا تجربه هاي بد و غلطي که ديگران از بي وفايي ها، خيانت و سوء رفتار هاي مردان ديگر مي گويند يا ايشان در مجلات و روزنامه مي خوانند و ذهنشان اين قدر روي اين موضوع متمرکز کرده که فقط بدي ها را مي بيند. براي آن دسته از افرادي که مي گويند: ما در مورد همسرمان شک داشتيم در مورد اينکه رفتار غلط انجام مي دهد و بعدا براي ما اثبات شد، حالا چه کار کنيم ؟ گاهي وقت ها مربوط به اعتياد فرد مي شود، گاهي به روابط نامناسب و ناسالم مي شود،گاهي در حقيقت رفتار هاي غلط اقتصادي است، انواع خطاهايي که فرد سعي مي کند پنهانش کند اگر ما متوجه شديم به عنوان يک همسر در درجه اول وظيفه ما اين است که بسنجيم اين رفتار چه قدر مي تواند به بنيان هاي خانوادگي و بنيان هاي اعتقادي همسرمان آسيب مي رساند. اگر اين آسيب خيلي خطرناک و جدي است قطعا بايد وارد عمل شويم اما نه اينکه سرزنش کنيم يا نصيحت. من گاهي خانم ها را ديده ام که مثلا وقتي پيگيري مي کنند و مي بينند همسرشان دچار مواد مخدر شده است يا دچار رابطه ناسالم شده، گوشي همسرشان را مي آورند و مي گويند اين پيامک ها از کي آمده ؟ اين تماس با چه کسي بوده است ؟ يا مثلا چيزي که پيدا کرده اند نشان مي دهند و مي گويند که توبايد بگويي اين چيست ؟ بايد اقرار کني که چنين اشتباهي را انجام داده اي.اولين توپ به دروازه خودي زدن اشتباه است. ما اگر مي خواهيم به عزيزترين فرد خانواده که همسرمان است کمک کنيم قطعا لازمه اش اين است که به او محبت بيشتري کنيم چون چه بچه ما و چه همسر ما وقتي سراغ خطا مي روند و از ما پنهان مي کنند قطعا از ما مي ترسند يا به نوعي اين قدر ما را دوست دارند که مي خواهند ما متوجه نشويم و سر و ته قضيه را هم بياورد. مرحله اول اين است که ما به روي طرف مقابل نياوريم و دنبال چاره جويي باشيم. از افرادي که در اين امر دانا هستند و خير خواه و امين هستند کمک بگيريم. ترجيحا بستگان درجه اول نباشند چون امکان دارد مشکل همسر من حل شود ولي او هنوزخاطرش هست که همسر من اين مشکل را دارد و اگر فرد کم ظرفيتي باشد مي تواند اين مسئله را به رخ من و همسرم بکشد. بارها به زوج هاي جوان عرض مي کنم که هيچ وقت تنش که بين شما و همسرتان وجود دارد به مادرتان نگوييد يعني عروس خانم به مادرش و آقا پسر به مادرش نگويد به خاطر اين که اين مادر با تمام عشقي که به فرزند دارد اين ناراحتي در قلبش جا مي گيرد حتي دچار سوء رفتار مي شود به عروس يا داماد ولي اين خانم يا آقا با رابطه عاطفي که خدا بين آنها قرار داده بعد از مدتي فراموش مي کنند و همسرش براي او جبران مي کند ولي نمي تواند از دل مادرش بيرون بياورد وگاهي ساليان سال طول مي کشد و گاهي به خاطر اينکه فوق العاده نزديک هستند رفتارهاي غلط و تندي را پيشنهاد مي کنند. به خانواده هاي خوب مان پيشنهاد مي کنم که اول ازدواج اگر هنوز ازدواج نکرده ايد در همان ابتدا و اگر ازدواج کرده ايد هنوز دير نشده، مشاور امين ديندار و دانايي را براي خودتان در بين کساني که مي شناسيد پيدا کنيد که هم شما و هم همسرتان حرف او را قبول داريد و در مشکلات از او کمک بخواهيد. او قطعا به شما کمک خواهد کرد. دوم اينکه شما حتما نصف عقلتان را کامل کنيد. تغافل نصف عقل يک انسان دانا است يعني خودتان را به نديدن بزنيد تا وقتي که قرار است به صورت غير مستقيم به همسرتان کمک کنيد. خيلي وقت ها امکان دارد من زمينه منفي را ايجاد کنم، مثلا توقعات زياد يک خانم در زندگي مي تواند احيانا موجب شود که همسر به سمت مفاسد اقتصادي حرکت کند پس من زمينه را ساختم، علت اصلي نيستم ولي در جرم سهيم هستم. اگر احيانا همسرم با فرد نامحرمي ارتباط غلطي را آغاز کرده، اين نشان مي دهد من خلاهايي را دارم. اگر اين خلاها را جبران کردم و او همچنان به رفتارش ادامه داد نشان مي دهد نياز است در مورد ويژگي هاي همسرم سراغ يک مشاور جدي بروم تا مشکل او را حل کنم. آن قانون طلايي هميشگي مان، ما هيچ وقت نمي توانيم ديگران را تغيير دهيم مگر اينکه خودمان را تغيير دهيم. پس هميشه تغييرات را از خودمان شروع کنيم. من اگر با هر کسي مشکل دارم اول بايد ببينم چه بهانه اي به او داده ام يا چه زمينه اي را براي او فراهم کرده ام که او با من بدرفتاري يا بد گفتاري مي کند. وقتي همه اين زمينه ها را به شکل عاقلانه و بدون توقع از بين بردم، حالا نوبت به اين مي رسد که به او کمک کنم تا بتواند اشکالات خود را بر طرف کند. در حقيقت دوستان مي گويند مادر من،پدر من، همسرم، مادر شوهرم، اين مشکل را دارد اما نمي گويند مشکل خودشان چيست ؟ و اين بزرگترين اشتباهي است که ما در اصلاح کردن رفتار ديگران در تعاملشان با خود پيدا مي کنيم.
سوال- براي علاقمند کردن ديگران به داشتن حجاب کامل بايد از رنگ هاي شاد هم استفاده کرد و اِلا با اين بهانه که رنگ تيره افسردگي مي آورد همه از حجاب فرار مي کنند. خانم ها محکوم به مشکي پوشيدن نيستند. رنگ شاد چه اشکالي دارد؟
پاسخ- ما هميشه بعنوان يک معلم در دانشگاه يا حوزه مي گوييم که هر موقع سوالي را در امتحان ديديد که جوابش را بلد نبوديد، سوال را خيلي خوب حلاجي کنيد. نصف جواب در سوال است اين دوست عزيز سه قسمت جواب را خودشان گفته اند يکي تهمت افسردگي را به رنگ مشکي مي زنند. ديگر اينکه براي اينکه ديگران را مي خواهند جلب کنيم رنگ شاد بپوشيم تا ديگران بگويند حجاب چيز خوبي است و آخري اين است که رنگ شاد گناه ندارد. بله، رنگ مشکي رنگ محبوب مسلمانانقطعا نيست، رنگ اول در حريم خصوصي رنگ سفيد است. رنگ عبادت هم رنگ سفيد است ف بعد رنگ سبز، بعد رنگ زردو بعد تمام رنگ هاي زيباي سالم تا هر سليقه اي داريد از آن استفاده کنيد اما رنگ حضوراجتماعي در درجه اول، مشکي است و اين تهمت افسردگي هم درست است. اگر کسي در زندگي شخصي خود بطور مداوم از رنگ مشکي در خانه استفاده مي کند بدون اينکه ايام سوگواري اباعبدالله باشد يا بدون اينکه غم و مصيبت شخصي داشته باشد، اين فرد دچار بيماري روحي است يا در معرض افسردگي است. اما رنگ مشکي يازده معني دارد. رنگ مشکي رنگ اقتدار است. به خاطر همين هم در ورزش هاي رزمي کمربند مشکي يعني بالاتر از رنگ سياهي رنگي نيست، رنگ دانايي است به خاطر همين هم رداي قضاوت وکلا در جهان غرب همچنان رنگ مشکي يا سورمه اي بسيار تيره است،رنگ تقدس است به خاطر همين رداي کشيش ها و راحبه ها مشکي است، رنگ نه گفتن به غريزه جنسي و شهوت است به خاطر همين هم کار کرد ويژه در حجاب دارد. براي اينکه قرار است جاذبه هاي جنسي را به حداقل برساند،رنگ هيبت و عظمت است به خاطر همين رنگ پرده خانه خدا مشکي است و وقتي که پرده هاي کعبه را در ايام حج تمتع بالا مي زنند مي بينيد سنگ هاي خانه خدا هم مشکي است و شما آن عظمت را بيشتر احساس مي کنيد، رنگ نجابت و شرافت است به همين دليل در فرانسه و انگلستان قصرها و حتي سنگ ها و لوازم منزل به رنگ مشکي است، چيزي که در بازار لوازم منزل کشور ما هم آمده رنگ مشکي ايتاليک. رنگ مشکي معناي بسياري دارد که اگر همه را ببينيم ديگر تهمت افسردگي، دل مردگي و غم به آن نخواهيم زد.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها