سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
-تحقير و تمسخر
90-05-19
سوال – لطفاً درخصوص تحقير و تمسخر توضيح بفرماييد.
پاسخ – در همه ي اديان آسماني دستورات اخلاقي وجود دارد که انسان بتواند به رشد و تعالي و سلامت معنوي خود برسد. يکي از آن زشتي هايي که در برخي از خانواده ها و مجامع ديده مي شود روحيه ي تحقير و تمسخر است. گاهي اوقات افراد براي اينکه صرفاً بخندند يا به اين خاطر که طرف مقابل خود را دست کم گرفته و او را کوچک حساب کنند و يا بخاطر روحيه ي تکبر و دشمني دوست دارند ديگران را دست بيندازند. اين روحيه ي تمسخر و استهزاء نشان دهنده ي عدم سلامت رواني است و علامتي است براي اينکه نشان دهد فرد به تعادل روحي نرسيده است. و ضرب آهنگ رشد معنوي و عاطفي او دچار آسيب است. اين تمسخر روحيه اي است که گاهي اوقات در برخي از محيط ها به آن دامن زده مي شود. افراد مسابقه مي گذارند براي اينکه ديگران را دست بيندازند. بعضي وقت ها افراد در محيط خانواده و از طريق کساني که به آنها نزديک هستند مسخره مي شوند. مثلاً ممکن است زوجين يکديگر را مسخره کنند. يا پدر و مادر آنقدر از رفتار و گفتار فرزندان خود آزرده هستند که فکر مي کنند با تمسخرمي توانند آنها را درست کنند. گاهي اوقات تکه کلام هاي يک فرد و شيوه ي حرف زدن ويا لهجه ي او مورد تمسخر واقع مي شود. ما انواع طنز هاي غلط را مي بينيم. طنزي که نسبت به قوميت هاي مختلف است از جمله اخلاق، رفتار، روحيات و لهجه ي آنها. يعني آن لهجه ي خاص تبديل به يک طنز عمومي مي شود که براي خنديدن، تمسخر و دست انداختن از آن استفاده مي شود. بعضي وقت ها نيز رفتار فرد يا گروه هايي مي تواند مورد تمسخر قرار گيرد. يعني شيوه ي غذا خوردن، راه رفتن و يا شيوه هاي مختلفي که فرد در زندگي دارد ديگران تقليد کنند تا بقيه بخندند. امکان دارد که يک فرد در جسم خود از هنگام تولد يک نقصي را داشته باشد يا اينکه در اثر يک سانحه براي او مشکلي بوجود آمده باشد. در واقع متفاوت بودن او باعث شود که ديگران او را دست کم گرفته و پست و حقير حساب کنند. گاهي نيز صفات اخلاقي يک فرد مورد تمسخر قرار مي گيرد. مثلاً امکان دارد کسي دست و دلباز نباشد، در نتيجه به راحتي به اين فرد برچسب خسيس و بخيل بودن زده مي شود و مورد تمسخر قرار مي گيرد. حتي اگر خسيس هم باشد وقتي مورد تمسخر قرار بگيرد زمينه اي براي رشد او قطعاً نخواهد بود. فقط زمينه اي خواهد شد که يک آسيب فردي تبديل به يک آسيب عمومي شود. با تمام علت هاي مختلفي که تمسخر مي تواند داشته باشد، کساني که به آن مبتلا مي شوند از انسانيت خود فاصله مي گيرند. يعني فردي که نمي داند در عالم هستي چقدر ارزش داشته و نزد خدا چقدر اعتبار دارد و فردي که عيار خود را در فکر و معنويت جدي نگرفته به خود اجازه مي دهد که بقيه را وزن کرده و در برخي زمينه ها آنها را سبک تلقي کرده و به آنها بخندد.
قرآن خيلي زيبا به ما تيپ شناسي شخصيتي ارائه مي کند. قرآن مي فرمايد: کساني که شروع مي کنند به تمسخر انسان هاي مومن کساني هستند که دچار کمبود نور ايمان و عقل هستند. چه بسا کساني که مورد تمسخر واقع مي شوند، خيلي بهتر از افرادي هستند که آنها را مسخره مي کنند. يعني بين هفتاد تا نود درصد از کساني که شما ديديد همه جا آنها را مسخره مي کنند انسان هاي خوبي هستند. قرآن اين فرمول را به ما ياد داده که ما بتوانيم از يک وارونگي هاي اخلاقي به سلامت اخلاقي برسيم. هرجا که ديديد يک کسي را مسخره مي کنند فوراً به اين فکر کنيد که قرآن مي گويد به احتمال زياد اين فرد داراي ويژگي هاي خوبي است، پس آن را کشف کنيد. چه بسا آدم هايي که مسخره مي شوند آدم هاي خوبي هستند. چون آدم هاي ديگر اين خوبي ها را ندارند يک بهانه اي پيدا کرده اند که او را دست بيندازند تا به نوعي گره هاي روحي خود را باز کرده و حس حقارت دروني خود را تخليه کنند. بنابراين قرآن نهي صريح دارد از مسخره کردن. هيچ گروهي گروه ديگر را مسخره نکند. قرآن اين را به عنوان يک فرمول عمومي قرار داده که اين روحيه ي تمسخر را در خود به صفر برسانيد. چون با اين کار شما دچار يک آسيب و پاتولوژي مي شويد. آن کسي که ديگران را مسخره مي کند مريض و بيمار است و بايد به فکر درمان خود باشد. گاهي اوقات در بين جوانان اين روحيه وجود دارد. مثلاً يک نفر را دست مي اندازند و همه مي خندند. آنوقت کسي که قدرت مسخره کردن را دارد به نوعي با اين رفتار عزيز مي شود و مي گويند که فلاني باشد تا ما يک مقدار بخنديم. اما هرکسي که روحيه ي تمسخر را داشته باشد در چشم افراد عاقل حقير مي شود. مثلاً اگر نمره ي اين فرد بيست بود وقتي که مي بينيد به خود اجازه مي دهد ديگران را مسخره کند ارزش او ناگهان پايين مي آيد. بخصوص اگر آن فردي که مورد تمسخر واقع مي شود انسان خوبي باشد و عيار او بالا باشد. به قول اهل بيت اين فرد از چشم انسان مي افتد. خدا از ما مي خواهد که به آدم هايي که روحيه ي تمسخر دارند ميدان ندهيم. اجازه ندهيم که با رفتار و گفتار خود ديگران را مسخره کند و اگر تمسخر کرد به نوعي با او مقابله کنيم.
قرآن يک نکته ي ويژه تري را هم مي فرمايد که گاهي اوقات روحيه ي تمسخر بين خانم ها رايج تر مي شود. چون همانطور که در بين بيماري هاي جسمي، قدرت ريسک برخي از بيماري ها در خانم بالاتر است و برخي از بيماري ها هم در آقايان بالاتر است. مثلاً طبق آمار پزشکي، سکته ي مغزي در بين آقايان رايج است و سکته ي قلبي در بين خانم ها رايج تر است. نه اينکه هرکسي که خانم باشد امکان دارد دچار متمسخر شود. بلکه روحيه ي زنانه بخاطر لطافت و احساسات عميقي که دارد اگر مراقب بهداشت رواني خود نبوده و خودسازي نکند به روحيه ي تمسخر دچار مي شود. يعني در يک جمع زنانه کساني را که به نوعي با آنها احساس رقابت پنهان مي کند دست مي اندازد تا نشان دهد که فرد مهمي است. آدم هايي که اهل تمسخر هستند به دنبال عيب مي گردند و آن را مي سازند. اصطلاحاً روحيه ي مگس را پيدا مي کنند که در بين همه ي خوبي ها فقط به دنبال بدي و زشتي مي گردد. اين يک بيماري است که فرد قدرت اين را ندارد که خوبي ها راببيند. او ازآسيبي که براي ديگران وجود دارد براي خود مايه ي تفريح و مزاح درست کرده است. اين آدم در عدم سلامت رواني، فوق العاده در معرض خطر است. گرچه ممکن است که ما از کنار او خيلي ساده عبور کنيم. در روايت داريم کسي که به مومني اهانت کند به خدا اعلام جنگ کرده است. خداوند درآيات شريفه ي قرآن يک يا دومورد را اعلام جنگ به خدا عنوان کرده است. يکي از آنها ربا است. در بحث ويژگي ها و آسيب هاي اخلاقي هم روحيه ي تمسخر و اهانت به افراد مومن و انسان هاي خوب يک روحيه اي است که يک بيماري است و با اين کار تمام عالم هستي برعليه اين فرد خواهد شد. مي دانيم که روز قيامت روز فوق العاده سختي است. قرآن مي فرمايد روز بسيار سخت و مشکلي است. سخت ترين روز براي هر انساني روز قيامت است. چون روز حسرت است و خوبان و بدان همه حسرت مي خورند. خوب ها به اين خاطر که چرا کار خوب بيشتر نکردند و بدها به اين خاطر که چرا ازبدي ها نبريدند. داريم افرادي که کار آنها در هر جمعي مسخره کردن بود و به هر جمعي که وارد مي شدند همه مي گفتند چه خوب فلاني آمد که مسخرگي کند و ما بخنديم. در روز قيامت سنگيني بار اين افراد به شانه هاي آنها آويخته شده است و در اين حالت سخت، دري از درهاي بهشت را باز مي کنند. ملائکه به آنها مي گويند که مي توانيد به بهشت بياييد. اين افراد با اين سختي که فشار گناه بر روي آنها خيلي جدي است قدرت حرکت ندارند. با سختي زياد خود را به اين دري که باز کرده اند مي رسانند. اما زماني که مي رسند در را مي بندند. يعني ملکوت عمل او اين است که در دنيا اين فرد به همه مي خنديد. اما کاري کرده که در روز قيامت همه اهل عالم به او مي خندند. اين فرد همه ي زندگي خود را قمار کرده است. قرار بود راه پيدا کند به يک زندگي خوب و جاودانه در بهشت. اما زماني که به در بهشت مي رسد آن را مي بندند و همه به او مي خندند. در اين هنگام در ديگري را باز مي کنند و به او مي گويند تند و سريع تا اين در بسته نشده بيا. اما قرار نيست هيچ دري به روي او باز شود. چون فردي که مسخره مي کند با خدا جنگيده و راهي به بهشت ندارد. وجود او پر از دوزخ بوده و کسي که اهل دوزخ است نمي تواند اهل بهشت شود مگر اينکه توبه کند. دل همه ي افرادي را که شکسته بدست بياورد. و بطور جدي حساب هاي خود را با خدا صاف کند. ماه رمضان يک زمان طلايي است براي اينکه انسان اين فرصت را ايجاد کند و حلاليت بطلبد.
قبل از اينکه شب هاي قدر برسد و احياء داري هاي ما به طور جدي برسد از ديگران حلاليت بطلبيم. اگر زمينه اي پيش آمده که در غياب و حضور افراد کاري کنيم که ديگران به آنها بخندند، طلب مغفرت کرده و عذر خواهي کنيم. و خيلي جدي تر از خدا عذر خواهي کنيم چون امر خدا را زير پا گذاشته ايم. وقتي که اين فرد با سختي به در دوم بهشت مي رسد دوباره در را مي بندند. تمام درها به نوبت براي او باز مي شود ولي وقتي که مي رسد بسته مي شود. خنده اي از اين تلخ تر در عالم وجود ندارد که در بهشت را باز کنند و با سختي زياد به آن برسيد اما شما را راه ندهند. گاهي اوقات حتي افرادي که سني از آنها گذشته موجب دست انداختن جوان ها مي شوند. البته خوشبختانه رايج نيست. گاهي افرادي که از باطن عمل خود آگاهي ندارند و جواني آنها به يک خامي آميخته شده امکان دارد به اين آسيب دچار شوند. ممکن است فرد مسني را ببينند که حرکت دست، پا يا حرف زدن و راه رفتن او به گونه اي است که به نظر آنها خنده دار مي آيد آن را تقليد مي کنند تا بقيه به آنها بخندند. در روايت داريم که وقتي افراد پير مي شوند بايد مانند انبياء در بين امت خود عزيز باشند. بايد مراقب گيسو و ريش سفيد فرد مسن باشيم چون او عمري را در بندگي خدا سپري کرده است. من نمي دانم که در بين اعمال او عمل زشتي است يا خير. من از عمل زشت خود باخبر هستم اما از عبادت هاي اين فرد مي توانم بگويم که او اهل ايمان است و من حق ندارم بخاطر ضعف هايش او را مسخره کنم. يقين بدانم کسي که اين روحيه ي تمسخر را دارد همه ي عالم عليه او خواهد شد. يعني در درجه ي اول احترام خود را در بين همان افرادي که او را تشويق مي کردند از دست مي دهد. چون اگر عاقلانه فکر کنند مي فهمند که اين فرد که در مقابل آنها همه را مسخره مي کند در پشت سر نيز خود آنها را مسخره مي کند. در بحث غيبت نيز گفتيم که اين يک نوع روش شناسي شخصيتي است. وقتي که مي بينيد کسي غيبت ديگران را نزد شما مي کند يقين بدانيد که عيب شما را هم نزد ديگران مي گويد. چون اين خصلت جزو روحيه ي او شده اينطور نيست که شما را ممتاز کند. آن کسي که روحيه ي او مسخره کردن است بقيه را نيز دست مي اندازد. اگر اين روحيه در پدر و مادر و در خانواده باشد، يعني پدر و مادر بخاطر آزردگي روحي خود که از دست فرزندان و خواهر و برادرخود عصباني هستند اين روحيه ي تمسخر را بکار ببرند. رفتار آنها را تقليد کنند و يا با يک طنز رفتارهاي آنها را نقل کنند، چون موقعيت سرپرستي و تربيت فرزندان خود را به عهده دارند آسيبي که مي بينند و آسيبي که مي زنند خيلي شديدتر است. در درجه ي اول وقتي مورد تمسخر قرار مي دهند آن فرکانس و طول موج آسيب هاي کل عالم به سمت اين افراد مي آيد. چون نسبت به خدا اعلام جنگ کرده اند. همه ي عالم در اختيار خداوند است. وقتي که تو مسخره کردي جايي که حق تو نيست همه تو را مسخره کرده ودست مي اندازند.
آدم مومن وقتي که يک آسيبي براي او پيش مي آيد باز مي گردد و نامه ي خود را بررسي مي کند. هر موقع ديديد که در زندگي مشکلي پيش آمد که خود را مستحق آن نديديد يکي از احتمالات اين است که شايد بدون اينکه برنامه ريزي کرده باشيد و متوجه شويد دچار اشتباهي شبيه اين در گذشته شده و استغفار نکرده ايد. آن گناه باقي مانده اما چون خدا تو را دوست داشته در همين دنيا بازتاب آن را به تو رسانده است. ما يک روش غلطي که داريم و روان شناسان به آن فرافکني مي گويند اين است که هر موقع دچار آسيب مي شويم فوراً به دنبال اين مي گرديم که ديگران بد هستند. يعني آسيب هاي دروني خود را به ديگران نسبت مي دهيم. گاهي اوقات برخي از افراد مي گويند که همه با من بد هستند. اگر ديديد که اکثريت يک مشکلي با شما دارند بدانيد که شما يک مشکلي داريد نه اينکه اکثريت مشکل دارند. در واقع در مورد خود يک مقدار تفکر کنيد. اين روحيه ي تمسخر به عنوان يک بيماري شديد اخلاقي چيزي است که قرآن خيلي محکم در مقابل آن ايستاده است. و تأکيد ويژه به انسان ها مي کند که هرجا انسان مومني است مراقب باشيد که مبادا با رفتار و گفتار و حرکت چشم و دست موجب شويد که ديگران به او بخندند.
سوال – لطفاً در خصوص سوره ي طه آيات 88 تا 98 توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين ده آيه ي شريفه ي سوره ي طه ماجراي گوساله ي سامري مطرح مي شود. ماجراي رفتن حضرت موسي به ميقات، ده شب اضافه شدن به آن سي شب و يک اربعين ماندن حضرت موسي در عبادتگاه و فتنه اي که در بين قوم بني اسرائيل رخ مي دهد. سامري يکي از آن افرادي است که به طور خيلي جدي با حضرت موسي است. ضمناً قابليت هاي معنوي خوبي هم دارد. اين فرد طلاهاي بني اسرائيل را مي گيرد، آب کرده و ازآن يک مجسمه ي گوساله طراحي مي کند. اين گوساله يک گوساله ي عجيبي است. قرآن مي فرمايد وقتي اين گوساله را مي گذاشتند و باد در آن مي پيچيد واقعاً صداي گوساله مي داد. سامري اعلام مي کند که اين خداي موسي است که فراموش کرده است. اي مردم اين گوساله را بپرستيد. مردم هم که يک دوره ي طولاني بت پرستي کرده بودند و خيلي هم مطيع امر دستورات پيامبر خود نبودند راحت گمراه مي شوند. وقتي که حضرت موسي باز مي گردد و ماجراها پيش مي آيد و شروع مي کند به اصلاح بينش افراد، از سامري سوال مي کند که چطور اين کار را کردي ؟ در آيه ي نود و شش مي فرمايد: من از خاکي که جاي پاي رسول بود يک مقدار برداشتم و دراين گوساله ريختم. اين کار موجب شد که گوساله صداي ويژه اي بدهد و مردم گمراه شوند. الان که گوساله ي سامري دنياي غرب عرفان هاي کاذب را ايجاد کرده است، بسياري از روش ها و مکاتب مختلف غلط رايج شده، امکان دارد ما چيزهاي عجيبي را از برخي از افراد ببينيم. حتي آدم هايي که يک زماني جزو متدينين بوده اند. يعني حتي امکان دارد که در سلک و لباس روحانيت باشند. يا در موقعيت هاي معنوي باشند. مراقب باشيم خطر افرادي که تهذيب اخلاقي ندارند و قلب خود را مطيع دستورات الهي آنچنان که نازل شده قرار نمي دهند براي مردم خيلي زياد است. بترسيم از کسي که طبق شريعت الهي و پيامبر، دستورات ديني را ترويج نمي کند. به قول آيت الله بهجت از کسي که طبق رساله ي عمليه ي صحيحه شما را به دين دعوت نمي کند، حتي اگر از او کارهاي عجيب هم ديديد بترسيد. چون او همان سامري امت اسلامي است.
سوال – مردي سي و پنج ساله هستم که از وقتي خود را شناخته ام اگر چه خيلي کوتاهي کرده ام اما سعي کرده ام که مودب به آداب الهي و عامل به دستورات خدا باشم. حدود شش سال است که ازدواج کرده ام يا بهتر است که بگويم شش سال است رنگ خوشبختي را نديده ام. همسر من بسيار بداخلاق و اهل لجبازي است. خيلي کم ديده ام که بر سر مسائلي که پيش مي آيد بخاطر من، بخاطر تنها فرزند ما و بخاطر زندگي ما بخواهد گذشت کند. همسر من براي خريدهاي خود حتماً بايد به مغازه هاي آنچناني برود و خريدهاي او نيز بايد مارک دار باشد. از زمين و زمان ايراد مي گيرد. به محض اينکه در محل کار من همکار خانمي باشد ايراد مي گيرد. به اينکه يکي از اقوام من نسبت به زندگي ما نظري بدهد جنگ و دعوا راه مي اندازد. تمام خريدهاي او بايد يا با خواهرش و يا با مادرش باشد. مادر من در حسرت اين است که يک بار با او به خريد و يا جايي برود. وقتي که ناراحت مي شود به راحتي توهين کرده و بد و بيراه مي گويد. پسر ما بايد بيشتر با خانواده ي همسرمن ارتباط داشته باشد. چشم ديدن تنها جاري خود را ندارد و دائم از او پيش من بدگويي مي کند. به راحتي در ارتباط با ديگران، رفتار آنها و حتي چيدمان خانه ي آنها نظر مي دهد و ايراد مي گيرد. از اين ناراحت هستم که همسر من در نزد ديگران به عنوان يک فرد مذهبي مطرح است. هرچه با اوصحبت کرده و تذکر مي دهم هيچ سودي ندارد. نمي دانم يا اينکه من از ياد خدا رويگردان شده و گرفتار زندگي سخت شده ام و يا اينکه خداوند من را امتحان مي کند. از شما مي خواهم راهنمايي بگيرم. البته من نه توکل و نه اميد خود را از دست نداده ام و همه ي تلاش من اين است که تقواي خدا را پيشه کنم که او من را ياري کند.
پاسخ – اين ويژگي هايي را که به عنوان شرح حال، اين آقا از همسر خود گفتند نشان دهنده ي اين است که اين خانم در درون خود دچار يک نوع ضعف هاي هويتي است. اين ضعف مي تواند مربوط به دوران کودکي و يا دوران نوجواني و جواني او باشد. حتي مي تواند بعد از ازدواج خيلي شديد شده باشد. اين مسئله از اينجا مشخص است که اين خانم مدام به دنبال مارک است. يعني براي او مهم است که حتماً از فلان مغازه با فلان مارک خريد کند. هرکسي که بنده ي مارک است يقين بداند که دچار آسيب روحي و اخلاقي است. نگوييد که شما از هرجايي خريد مي کنيد به ما هم مي گوييد هر چيز بدي را از هرجايي بخريم. ما مي خواهيم بهترين ها را بخريم چون خود ما بهترين هستيم. شما اشتباه مي کنيد، فردي که بهترين است آنقدر ارزش هاي او دروني است که ارزش هاي بيروني براي او هويت ساز نمي شود. حاضر نيست که بخاطر اين چيزها زندگي خود را ازبين ببرد و به ديگران اهانت کند. فردي که اين مسائل براي او اوليت مي شود در حقيقت از درون در حال تهي شدن است و از بيرون خود را پر مي کند. مي خواهد بگويد مي دانيد کفش و لباس من چه مارکي است و از کدام فروشگاه خريد کرده ام. اين آسيبي است که در حال رايج شده است. و گاهي بين خانم ها رايج تر است. شايد به اين خاطر که کمتر به رشد اخلاقي، فرهنگي و معنوي خانم ها توجه مي شود. وقتي که يک دختر بچه ي کوچک چهار يا پنج ساله وارد يک جمعي مي شود آيا کسي از رفتار و اخلاق او تعريف مي کند يا اينکه همه در پي اين هستند که چه گل سر زيبايي زده و يا چه لباس چين داري دارد. ما به دختران ياد مي دهيم که خود را با اين چيزها ارزشمند بدانند. در خانم ها اين مسئله رايج تر است و اگر خانم ها به داد خود نرسند قطعاً اين آسيب در کل خانواده ايجاد خواهد شد. اينکه شما با صبر و توکل پيش مي رويد خوب است اما در مورد صبر خود يک بازنگري کنيد. ما گفتيم که صبر دو گونه است: صبر خلاق و صبر منفعل. صبر منفعل يعني من ناچار هستم. اگر بخواهم از زبان اين آقا بگويم اينطور است که من چکار کنم همسر من است. بداخلاق و بدرفتار است اشکالي ندارد هر کسي يک عيبي دارد من هم بايد با او بسازم. از او يک فرزند دارم نمي توانم او را بچه ي طلاق کنم. با او کنار مي آيم مگر زندگي دنيا چقدر است. اسم اين صبر منفعل است. اين صبري نيست که خدا از ما بخواهد. مطمئن باشيد که اين صبر يک روز تمام مي شود و آن روز امکان دارد که حادثه ي بدي رخ بدهد که همان جدايي است. شما با اين کار به انواع ناراحتي هاي روحي و جسمي به خاطر خشم هاي فرو خورده اي که داشته ايد مبتلا مي شويد. خدا از ما صبر خلاق مي خواهد. انسان مومن درنهايت خلاقيت معنوي است.
شما در برابر بدرفتاري، بد اخلاقي و بد کرداري همسر خود مدام سکوت کرده و يا گاهي اوقات مشاجره اي کرده ايد. اين هردو غلط است. اينکه شما سکوت کرده ايد خوب است اما زماني که همسر شما در مقابل ديگران و يا در مقابل فرزند شما است يا زماني است که او خيلي عصباني است و به خود اجازه مي دهد که به ديگران اهانت کند. بعد از اينکه همسر شما يک مقدار آرام شد و شما هم به خود مسلط شديد بايد با او حرف بزنيد ولي از روي عقل. مقام معظم رهبري در صحبت هاي چند روز اخير خود خيلي زيبا اشاره کردند و گفتند که وقتي شما مي خواهيد کلام حقي را بگوييد اگر با عصبانيت بگوييد آن حق هم از بين مي رود. مراقب باشيد عصباني نشويد. وقتي که مديريت هيجان داريد و به خشم خود مسلط هستيد مي توانيد کلام حق رابگوييد اما با اين فرمول: شش باضافه ي يک. يعني خوبي هاي همسر خود را ببينيد و بگوييد. از کدبانوگري، از دقت، از زيبايي هايي که قطعاً در رفتار و گفتار او وجود دارد ولي با اين بدي آنها را تخريب مي کند. آن خوبي ها را دانه دانه بشماريد و تحسين کنيد. بعد در آخرين موردي که از او دلخور شده ايد، ديگران را مسخره کرده و يا خود را به رخ ديگران کشيده و سعي کرده با اين چيزها يک هويت کاذب براي خود ايجاد کند، به او بگوييد يک چيزي است که من را رنجيده کرده و آن هم وقتي است که شما اين رفتار را مي کنيد و اين حرف را مي زنيد. فکر مي کنم که شما که اينقدر خوب هستيد چرا اين رفتار را مي کنيد. شما که اين هنر را داريد که با حداقل ها زيباترين ها را در زندگي ما ايجاد کنيد چه نيازي داريد که از فلان مغازه و فلان خيابان خريد کنيد ؟ اين رنجش را به طور جدي به او اعلام کنيد و بگوييد که يک عدم رضايت جدي در وجود من نسبت به شما بوجود آمده است. با اينکه شما را خيلي دوست دارم، همسر من و مادر فرزند من هستيد و براي من عزيز هستيد. اين حالت را به عنوان يک اولتياماتوم اخلاقي ولي بدون سرزنش و آسيب و نيش و کنايه اعلام کنيد. اين رفتار را ادامه داده و خسته نشويد همانطور که ايشان از رفتار غلط خود خسته نمي شود. آدم هايي که خوب هستند نبايد از کارهاي خوب خود خسته شوند چون بدها هيچگاه از بدي کردن خسته نشده اند.
سوال – ما مادران با بچه هاي کوچک با توجه به اينکه روزه گرفتن طاقت انسان را کم مي کند چطور هم از روزه بهره ببريم و هم به خواسته هاي کودک خود رسيدگي کنيم ؟ فرزند من موقع تلاوت قرآن تلويزيون را خاموش مي کند. و انتظار دارد که با او بازي کنم. بر سر سفره ي افطار هم همينطور. همسرمن هم بخاطر خستگي کار و روزه بودن توانايي کمک به من را ندارد. من چطور مي توانم خود را کنترل کرده و عصباني نشوم و کودک خود را نيز راضي نگاه داشته و عبادت هاي اين ماه پربرکت را هم انجام دهم؟
پاسخ – از امام صادق (ع) نقل شده که هيچ بدني از انجام دادن آن چيزي که نيت بر آن قوي باشد ناتوان نيست. درحقيقت لازم است که شما يک بينش درماني کنيد. انگيزه ي شما خيلي قوي تر خواهد شد و قدرت جسمي شما بيشتر خواهد شد. شما مي گوييد روزه داري ضعف مي آورد. اين مسئله صحيح است شما هم که مسئوليت بچه را داريد بيشتر است. اما بايد بدانيد خداوند اين رنج ها را در مسير انسان شدن ما فراهم کرده تا من بتوانم با اين سختي ها خود را رشد بدهم. يعني مانند يک دانه ي گندم بايد از لايه هاي خاک بيرون آمده و رشد کند. روز عيد فطر، روز جوانه زدن وجود ما و روز گل کردن آن است. وقتي که اين فرزند کوچک را داريد برنامه ي شما با وقتي که مجرد بوديد و يا فرزند نداشتيد متفاوت است. قطعاً وقتي که فرزند شما بيدار است اگر شما تلويزيون را روشن کنيد و بخواهيد يک جزء قرآن بخوانيد خسته مي شود. زماني که فرزند شما بيدار است قرآن خواندن ممنوع است. اگر هم مي خواهيد بخوانيد قرآن را روشن کنيد و با هم آن را تکرار کنيد. البته به اندازه اي که فرزند شما متوجه مي شود. ساعت خواب و بيداري او را طوري تنظيم کنيد که کمتر خسته شويد. از دوست، خواهر و کساني که نزديک شما هستند کمک بخواهيد که در طي روز يک يا دو ساعت بچه را نگاه دارند تا شما به اعمال عبادي خود برسيد و يا استراحت کنيد.