برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
-پرسش و پاسخ
90-04-01
سوال – وقتي که مي گويند حضرت فاطمه زهرا (س) هيچ درخواستي از حضرت علي (ع) نداشتند. حضرت علي (ع) هم قدر ايشان را مي دانستند. ولي من چگونه مي توانم از بانوي دو عالم الگو بگيرم وقتي که مي بينم با اينکه من از همسر خود درخواستهاي زيادي نمي کنم و حتي خرج من هم خيلي کم است و از چيزهايي که دوست دارم مي گذرم تا ايشان شرمنده نشود. ولي باز هم به من مي گويد تو پرخرج هستي. من هم مي گويم در اين صورت که قدر من را نمي داند پس من هم ازآن چيزهايي که تا کنون چشم پوشي کرده ام، نگذرم. يا اينکه تازه به اين حرف مي رسم که زياد خرج کن تا همسر تو قدر تو را بداند. لطفاً من را راهنمايي کنيد.
پاسخ – اين خانم بايد بدانند که گذشت خوب است اما قدم اول نيست بلکه قدم دوم است. اگر جاي اين دوقدم اشتباه شود نتايج نامناسبي بدست مي آيد. در يک رابطه ي موثر و خلاق، چه در ميان پدر و مادر با فرزندان، چه رابطه ي زوجين با يکديگر و حتي دو نفر که رابطه ي دوستي با يکديگر دارند، زماني ما مي توانيم از خواسته ها و نيازهاي خود بگذريم که طرف مقابل بداند که من اين نياز را دارم و بعد بداند که من از آن گذشته ام. مهم اين است که وقتي که نياز خود را بيان مي کنم بتوانم احساس دروني خود را نيز به خوبي و زيبايي بيان کنم. اما در مرحله ي دوم بدون اينکه دچار بيماري منت گذاشتن و سرزنش کردن شوم، بتوانم اعلام کنم که بخاطر محبتي که دارم حاضر هستم از نياز خود بگذرم. گاهي اوقات مرد ها براي اينکه بتوانند نيازهاي کاذب و يا صادق افراد خانواده را تأمين کنند، گناه هاي اقتصادي مرتکب مي شوند. از رشوه گرفتن، تا ربا، کم فروشي و هزار و يک مسئله ي ديگر که گاهي اوقات نيازهاي اقتصادي درون خانواده چنين تله اي را ايجاد مي کند. من ابتدا بايد نياز خود را عنوان کنم و بعد بدون منت بگويم که از آن مي گذرم و آنقدر محبت وجود دارد که به خاطر تو حاضر هستم از آن بگذرم. اثر اول اين کار اين است که از جهت رواني من در يک آرامش روحي قرار مي گيرم. يعني به نياز اصيل احساسي خود پشت نکرده وخود را ناديده نگرفته ام. ما حق نداريم که خود مقدس را ناديده بگيريم. ما دو خود داريم يکي خود مقدس و ديگري نامقدس. وقتي که به ما مي گويند خودخواه نباش، در واقع يعني خودخواه باش اما خودي را نخواه که نفساني است، به بدي ها گرايش پيدا مي کند و دنيا هدف او است. هيچگاه نگذار که اين خود در زندگي تو محور شود. اما يک خود رحماني داريم که علت بوجود آمدن تو در عالم هستي است. خداوند تو را بخاطر خود تو آفريده است، نه بخاطر همسر و فرزندان تو. تو رابه اين خاطر آفريده که آنقدر ارزشمند بودي که تاج کرامت بر سر تو بگذارد.
پس ما بايد يک خودخواهي مقدس داشته باشيم يعني اينکه اگر ديگران را دوست داريم بخاطر دوست داشتن آنها گذشت کنيم اما با يک شناخت و حقيقت. اگر لازم است بخاطر همسر، فرزند، پدر و مادر و عزيزان خود تا پشت در جهنم برويم، بخاطر هيچ کسي داخل جهنم نرويم. گاهي جلوه ي دوزخ اين است که در يک نشناختن هاي متراکم جلو مي رويم. مثلاً زن از نيازهاي احساسي خود هيچ چيزي بيان نکرده است و هميشه گذشت کرده است. گذشت دائمي طرف مقابل را به يک خطاي شناختي انداخته است وفکر مي کند که شما اصلاً يک چنين نيازي نداريد. اين يک ظلمي است که شما در درجه ي اول به خود و بعد به طرف مقابل کرده ايد. من معمولاً به زوج هاي جوان در کلاس هاي مهارت هاي همسرداري مي گويم که وقتي قرار است شما در دوره ي نامزدي و عقد و يا سال اول ازدواج به يک شناخت متقابل برسيد، نيازهاي احساسي خود را به يک زبان خوب و زيبا بيان کنيد. از نيازهاي خود عبور نکنيد. مثلاً شما احساس مي کنيد که نياز داريد به يک مسافرت برويد ولي همسر شما توان مالي براي اين کار ندارد. همان اندازه که موظف هستيد احساس نياز خود را به صورت عاطفي و نه بصورت سرزنش و امر و نهي بيان کنيد، به همان اندازه نيز از نظر اخلاقي موظف هستيد که وقتي همسر شما از لحاظ مالي اين توان را ندارد صبوري کنيد تا خداوند گشايشي ايجاد کند. اين ملاطفت عاطفي با ذخيره ي عاطفي شما ارتقاء پيدا کرده و حساب پس انداز عاطفي زن و شوهر روز به روز بيشتر مي شود. گاهي اوقات به تناسب توانمندي مالي همسر خود نگاه کنيد، لازم نيست حتماً سوال کنيد که الان چقدر پول داريد. از آن ميزاني که اوپول دارد بيست درصد کمتر خرج کنيد. يعني نگوييد الان که پول دارد يک کاري کنم که ديگر اصلاً پول نداشته باشد تا بداند که زن داري يعني چه. بعضي از افراد نيز مي گويند اشکالي ندارد حتماً همسر ما آنقدر آگاه است که بداند نياز يک زن چيست. لزوماً اينطور نيست شما بايد در باره ي نيازهاي خود بگوييد. مثلاً اگر مي بينيد ده سال است همسر شما براي شما هيچ هديه ي جدي نگرفته است با اينکه واقعاً اين امکان را داشته است. معلوم است که شما يک خطاي شناختي در همسر خود ايجاد کرده ايد. معمولاً خانم ها به طلا علاقمند هستند، يک بار که با همسر خود به خريد مي رويد يک توقف کوتاهي پشت در يک مغازه ي زرگري بکنيد و از او نيز بخواهيد که بايستد تا شما آنها را ببينيد. مثلاً به او بگوييد که فلان زينت آلات زيبا است اي کاش مي توانستيم قيمت آن را بدانيم. شما آنقدر نگفتيد و ديده نشديد، که ناديده گرفته شديد. حالا مي خواهيد يک حرکت کاملاً معکوس را انجام دهيد. پس گذشت گام دوم است. اول اجازه دهيم که طرف مقابل ما را بشناسد و در مرحله ي دوم قدرت گذشت را داشته باشيم بدون اينکه منت بگذاريم. مرحله ي سوم اين است که نه به اندازه ي توان همسر خود بلکه يک مقدار کمتر ازآن زمينه را فراهم کنيم که او فرصت محبت کردن به ما را پيدا کند.
سوال – حدود سه سال است که پدر من بي کار است. به دنبال کار مي رود اما به او کار نمي دهند. در شهر ما کار زياد است اما پدر من مي گويد بايد خيلي چرب زبان باشم تا به من کار بدهند. من از اين بي پولي خسته شده ام البته خيلي دعا مي کنم اما بايد پدر من هم همت کند و از يک جايي شروع کند اما او قبول نمي کند. مي گويد من پيمان کار بوده ام الان کارگري کنم. کارکردن عيب نيست بي کاري عيب است. حتي نمي گذارد من سر کار بروم. در حالي که من يک دختر بيست ساله هستم و دوست دارم کار کنم و هميشه پول داشته باشم. ديگر در خانه ي ما کسي به کسي احترام نمي گذارد، همگي از اين وضع خسته شده ايم.
پاسخ – شما بدبخت ترين دختر دنيا نيستيد، بدبخت ترين دختر يا پسردنيا کسي است که خدا را در زندگي خود گم کرده باشد، هنوز زندگي شما پر از نعمت است. فقط خلاء هاي فرهنگي و عاطفي وجود دارد که يک مقدار بين شما فاصله انداخت است. بايد اينجا اقرار کنيم که متأسفانه در برخي از فضاهاي کاري در جامعه ي ما يک سري آسيب هاي روحي و اخلاقي رخ داده است. در فضاهاي پيمانکاري اين آسيب به شکل خاصي است. يعني گاهي مي بينيد پيمانکاراني که انتخاب مي شوند لزوماً يک نسبت و رابطه اي با آن فردي داشته باشند که کار را گرفته است. يا بايد يک پورسانت يا همان حقي را به ما بدهيد تا ما اين کار را به شما بدهيم و نه به ديگري. در واقع صلاحيت هاي حقيقي افراد ديده نمي شود. بخاطر همين است که بسياري از پروژه هاي کشور مي تواند آسيب پذير شود. من فکر مي کنم چشم هاي نظارتي ملي، از مجلس گرفته تا قوه ي قضائيه و مجريه ضروري است که بيشتر نظارت کنند تا الگوي عدالت خود را نشان دهد. از اين خواهر خوب مي خواهيم که واقعيت هاي تلخ و نامناسب را ببينند. ما با ديدن واقعيت هاي تلخ مي توانيم راهي براي اصلاح خود، خانواده وجامعه باز کنيم. اما اينکه پدر شما مي گويد من پيمانکار هستم اما الان که چرب زبان نبوده و اهل رشوه نيستم به من کار نمي دهند و من نيز نمي توانم کار پايين تر از خود را قبول کنم، او يک روش خوب دارد که چرب زبان نبوده و اهل رشوه نيست. اما يک آسيب اخلاقي ديگر در او رشد کرده است. وقتي که پيامبر يک احترام ويژه اي به کارگر مي کنند و نه به کارفرما، دليل ايشان اين است که خود کار يک قداست دارد. نگاه حضرت امير (ع) اين است که در روان شناسي رشد و اجتماعي خيلي معنا دارد: بالاترين تفريح کار است. يعني افرادي که روحيه ي بي کارگي دارند، تنبل و بيکاره هستند و دوست دارند ديگران کار کنند و تن به کارهاي صحيح و درست نمي دهند، دچار يک نوع آسيب اخلاقي قطعي خواهند شد. همان چيزي که اين خانم مي گويند در خانواده ي ما رخ داده است. يعني اينکه امروز در خانواده افراد با يکديگر دعوا مي کنند، حوصله ي يکديگر را ندارند و به هم احترام نمي گذارند بخاطر نبودن پول نيست. بخاطر اين است که ارزش هاي حقيقي و معنوي در آن خانواده گم شده است. قرار است که ما به شکل صحيح عزت خود را حفظ کنيم. آيا واقعاً در اين جامعه امکان اينکه من بتوانم يک کار حلال پيدا کنم وجود ندارد. چرا وجود دارد اما من فکر مي کنم که با شخصيت من هماهنگ نيست. اين خيلي آسيب اخلاقي بدي است که برخي از افراد بخاطر مدرک و برخي نيزبخاطر موقعيت اجتماعي فکر مي کنند که نبايد اين کار را انجام دهند. يکي از سوال هايي که من از آقا دامادها در هر شغل و موقعيتي که باشند مي کنم اين است که اگر در اين موقعيت علمي شما مقطعي پيش بيايد که شما نتوانيد شغلي را مطابق با علم و مدرک خود بدست بياوريد و خانواده شما به تأمين مالي نياز داشته باشد. مثلاً اجاره خانه ي شما مانده باشد و يا پول مدرسه ي بچه مانده باشد يا همسر شما نياز به درمان داشته باشد شما در آن موقعيت چکار مي کنيد ؟ قرض مي گيريد ؟ منتظر مي شويد تا يک کار خوب به شما پيشنهاد شود ؟ ساير افراد خانواده را وادار به کار مي کنيد ؟ يا کار ديگري مي کنيد. معمولاً افراد موفق و انسان هاي رشد يافته مي گويند که ما در پي اين هستيم که زندگي خود را تأمين کنيم، حتي اگر لازم باشد باوجود اينکه تحصيل کرده هستيم کارگري کنيم اين کار را مي کنيم به شرط اينکه در آن کار رزق حلالي را بدست بياوريم. يعني در واقع اينجا ما دچار يک غرور کاذب هستيم. مدرک و موقعيت اجتماعي غرور کاذب مي آورد وقتي که من نمي توانم نياز مالي خود و خانواده را به شکل درستي تأمين کنم، اما در جاي ديگري کار پايين تري است و من نمي پذيرم. اين دختر خانم مي گويد من مي خواهم سرکار بروم اما پدر من اجازه نمي دهد. من مي گويم اينجا بايد به پدر شما آفرين گفت. چون سرکار رفتن شما زمينه ي يک سري آسيب هاي جديد را باز مي کند. اول اين است که به غيرت پدر شما بر مي خورد. يعني اينکه حاضر شود زن و بچه ي او به سرکار بروند و نان بياورند تا ايشان هم ميل کنند. اين يک آسيب اجتماعي است که در برخي از خانواده ها رايج شده است. يعني مرد روي حقوق همسر و يا دختر خود حساب جدي باز مي کند. اين آسيبي است که خانواده ها را دچار ورشکستي هاي عاطفي عميق خواهد کرد. من بايد به يک آسيب اجتماعي ديگر نيز اشاره کنم که امروز براي دختران جوان محيط هاي کاري سالم کم است. محيط هاي سالم کاري فراهم است اما آنقدر لغزان است که پدر شما چه بسا بخاطر نگاه مردانه و غيرت ورزي که دارد به خود اجازه نمي دهد. اما راه به روي شما و پدر همچنان بسته نيست. راه اين است که الان در کل دنيا بحث مشاغل خانگي و يا مشاغل دوستدار خانواده مطرح است. اگر دوستان به اينترنت سر بزنند مي توانند برخي از بحث هاي سالم آن را پيدا کنند. يعني اينکه فرد مي تواند در عرض دو يا سه ماه يک مهارت و هنر را ياد بگيرد و يک سري توليدات فرهنگي و هنري ارزشمند را در خانه داشته باشد. شيوه هاي خلاق و تأثير گذار و آن چيزي که در بن فرهنگي ما وجود دارد. بن مايه ي فرهنگي ملت مسلمان ايران صنايع دستي کنار خانواده است. اين کار الان به راحتي امکان پذير است و به سرمايه هاي زيادي نيز نياز ندارد. شما مي توانيد در درون خانواده يک کارگاه خانوادگي ايجاد کنيد. يک خانمي نقل مي کرد و مي گفت همسر من يک دوستي دارد که ظهرها چند ساعتي موتور همسر من را کرايه مي کند. براي اينکه همسر اين آقا در خانه غذا مي پزد و در ظرف هاي يک بار مصرف مي گذارد. اين آقا ظهرها اين غذا ها را به مغازه دارها و افرادي که غذاهاي سالم و خانگي مي خواهند با يک قيمت کمي مي فروشد. اين خانواده از اين طريق زندگي خود را مي گذرانند. اين يک فکر کوچکي است اما صدها مدل در بحث هاي کارآفريني و مشاغل خانگي وجود دارد.
سوال – سن بچه ي من هنوز يک سال نشده اما من الان دوباره باردار هستم. شوهرمن خيلي پافشاري کرد که او را سقط کنم اما من از عذاب خدا ترسيدم و مي ترسيدم که بلايي بر سر دو بچه ي ديگر من بيايد. بعد از پافشاري هاي من شوهر من گفته بايد بعد از بدنيا آمدن بچه يا او را به يک موسسه بدهي و يا بگذاري داخل بيمارستان و بيايي. من هم گفته ام به خانه ي پدرم مي روم و دو بچه ي خود را نيز با خود مي برم. مي دانم که با اين کار بچه ي اول من ضربه ي روحي شديدي مي خورد. شوهرمن گفته است که گناه سقط بچه را من به گردن مي گيرم. آيا اين حرف درست است. من اين حرف را قبول نکردم با اينکه شاغل هم هستم. شوهرم با خانواده ي من قهر است و رفت و آمد ندارد. لطفاً من را راهنمايي کنيد.
پاسخ – در اين سوال دو نکته وجود دارد. يکي در مورد سقط جنين و ديگري زيرساخت و زمينه ي مطلب است. وقتي که اين آقا اعلام مي کند من فرزند سوم را قبول ندارم و دوست ندارم عضوي از اعضاء خانواده باشد و در ادامه اين خانم اشاره مي کند که با همه ي خانواده ي من هم قهر است. پس معلوم است که در اين خانواده مشکلات اخلاقي عميق وجود دارد. مشکل فرزند سوم نيست، مشکل اين است که احساس مسئوليت پذيري اين آقا در روابط في مابين و در روابط خانوادگي فوق العاده اندک است و نيازمندي ويژه به محبت دارد. ايشان يک نوع فقر محبت دارد. در جايگاهي که بايد به عنوان يک پدر مسئوليت و نقش خود را بپذيرد مانند بي مسئوليت ترين فرد جامعه برخورد مي کند. پس بايد به دنبال اين باشيم که بجاي اينکه در باب لجاجت بيفتيم اين فقر عاطفي سنگين را جبران کنيم. اما درخصوص اين گناه که گاهي اوقات رايج تلقي مي شود. افراد مي گويند با توجه به اينکه سقط جنين حق پدر تلقي شده و ما کفاره ي آن را مي پردازيم پس اشکالي ندارد. سقط جنين واقعاً قتل نفس است. ما نمي خواهيم باور کنيم که سقط جنين يعني کشتن يک انسان. يک انساني که زنده است و حيات دارد. اينکه اندازه ي او کوچک است يا دوره ي حيات او اندک است دليل اين نيست که ما به خود اجازه دهيم که حق حيات را از او بگيريم. همانطور که نمي توانيم از هيچ انسان ديگري حق حيات را بگيريم مگر آنکه جرم بزرگي مرتکب شده باشد که حق حيات را از دست داده باشد. اين بچه ي معصومي که هنوز پا به اين دنيا نگذاشته و هيچ جرمي ندارد ما به چه حقي به خود اجازه مي دهيم که اين گناه را در رابطه با او مرتکب شويم ؟ قرآن چنين چيزي را نمي پذيرد و فرمولي که آيين ناب توحيدي به ما ياد مي دهد اين است که هيچ کس بار گناه ديگري را به دوش نخواهد کشيد. به همين دليل هيچ خانمي به خود اجازه ندهد که به خاطر همسر خود گناهي، هرچند اندک را مرتکب شود. چون قطعاً او بايد پاسخگوي اعمال خود باشد. در اينجا هر دونفر مرتکب جرم شده اند البته آقا به عنوان علت مي تواند جرم بيشتري داشته باشد ولي اين خانم نيز قطعاً مجرم است. ما متأسفانه در برخي از گناهان فراموش کرده ايم که از خدا بترسيم. خوشبختانه اين خانم مي ترسد. اين ترس خلاق و موثر است. آدم هايي که نمي ترسند ديوانه هستند و ديوانه ها از هيچ چيزن مي ترسند. کسي که ديوانه باشد هيچ خطري را حس نمي کند. وبه قول قرآن کسي که دنيا پيش چشم او را گرفته باشد، شيطان دست نوازش بر سر او کشيده است. او هيچ واقعيتي را نمي بيند و فراموش کرده که قرار است يک روز بميرد و پاسخگوي اعمال خود باشد. در ضمن گناهان دو اثر دارند ک يک اثر وضعي در دنيا دارند و يک اثر ماندگار و جاودان در آخرت دارند. فرض کنيم يک روزي شما اين گناه و يا چيزي شبيه آن را مرتکب شديد و خداوند شما را بخشيد. يعني به قدري جدي، واقعي و از عمق وجود توبه کرده و آن را جبران کرديد که خدا بخشيد، اما عوارض اين گناه چطور؟ يعني عوارض طبيعي اين گناه مانند آتش سوزي است که رخ مي دهد، اين آتش سوزي اثر دارد. آثار طبيعي آن اين است که شما بسياري از توفيقات معنوي را از دست خواهيد داد. شما به افرادي که در عالم هستي تأثير گذار بوده اند نگاه کنيد. اگر شما به نخبگان، فرزانگان، انديشمندان، علما و کساني که جامعه ي بشري را به سمت تکامل پيش برده اند نگاه کنيد مي بينيد که در زمان بارداري اين افراد خانواده در يک نابساماني و سختي بوده است. يا مثلاً پدر آنها فوت کرده است، در اين صورت همه مي گفتند حالا که پدري وجود ندارد چرا اين بچه به دنيا بيايد. خداوند مي فرمايد: من وکل عالم هستي در يک مداري قرار مي گيريم که هم رزق و روزي شما را مي دهيم و هم روزي آنها را چرا مي ترسيد ؟ ترس از فقر عاطفي، اقتصادي و اجتماعي شما را به اين گناه وادار نکند که عذاب آن قطعي است. روزي خواهد رسيد که شما محتاج کسي مي شويد که بتواند کوچکترين محبت را به شما بکند و اين همان فرزندي است که او را از بين برده ايد و اين خطا در زندگي شما خود را نشان خواهد داد.
اگر مادري دچار يک چنين اشتباه بزرگي شده است همانطور که يک قاتل بايد توبه کند، ايشان نيز بايد توبه کند. در حقيقت اين مادر حق حيات را از موجود بي گناهي گرفته است. براي جبران آن بايد به کساني که براي زندگي به توجه و محبت او نياز دارند، محبت کند. علاوه بر بحث ديه و کفاره، توجه به ايتام و کساني که نيازمند محبت هستند و همچنين تصميم جدي بگيرد که ديگر هيچگاه اين گناه را انجام ندهد.
سوال - لطفاً درخصوص سوره ي نحل آيات پانزده تا بيست و شش توضيح بفرماييد.
پاسخ – در آيه ي هيجده گفته شده: اگر بخواهيد نعمت هاي خدا را بشماريد هرگز نمي توانيد. با همين آيه اگر دقت کنيم مومن گنجينه ي شادي است. يعني شادي مومن هيچگاه تمام نمي شود و در ادامه مي فرمايد که ان الله لغفور الرحيم. قطعاً خداوند مي بخشد و مي آمرزد. من اشاره کردم به افرادي که مرتکب گناه سقط جنين و يا چيزي شبيه آن شده اند، نکته ي مهم اين است که ياد ما باشد خداوند مغفرت خود را شامل حال کساني مي کند که با تمام وجود جهت زندگي خود را سمت خدا باز گردانده اند. پس اگر دچار اشتباهي کمتر و يا بيشتر از اين شديم، آغوش گرم خداوند براي ما باز است و اين جزء آن نعمت هاي بي شمار است که مومن دچار افسردگي اضطراب نمي شود به اين خاطر که در هر لغزشگاه و سختي خداوند منتظر او ايستاده تا با آغوش رحمت خود او را راهنمايي کند.
سوال – آقاي بيست وچهار ساله اي به خواستگاري من آمده است که به نظر خوب مي آيد. اما تنها مشکل من اين است که مي گويد من دوست دارم فقط چشم بشنوم حتي اگر حرف من غير منطقي بود براي من استدلال نياور و فقط بگو چشم. با توجه به اينکه ايشان مذهبي هستند من احاديثي مي خوانم که ايشان را متقاعد کنم که اين راه دين و اهل بيت نيست لطفاً من را راهنمايي کنيد.
پاسخ – اينکه همسر شما از اول خيلي ساده و روشن گفته است من چشم مي خواهم حرف بدي نزده است. اما براي اينکه مطمئن شويد اين اطاعت مطلقي را که از شما مي خواهد در چه مداري است، ميزان عقل و ديانت ايشان را وزن کنيد. اگر انسان عاقل و اهل تدبير است وهمچنين اهل افراط و تفريط هاي کور و جهل هاي زمانه نيست و فردي است که خدا در زندگي او حرف اول را مي زند راست مي گويد استدلال نخواهيد. چشم گفتن زن را نورچشمي مي کند به اين شرط که عقل مرد به ديانت کامل شده باشد. اما يک زماني است که فرد در مدار خودخواهي، هوس و منيت هاي متراکم تحمل اين را ندارد که کسي از او عاقل تر باشد. تحمل اين را ندارد که کسي بيشتر از او بفهمد و بتواند اشتباه او را آشکار کند. در اين صورت اين فرد دچار يک نوع آسيب دروني است. حضرت امير(ع) مي فرمايند که مراقب اين نوع افراد باشيد. آدم هايي که نادان هستند و عرصه ي شناخت خويشتن، خدا شناسي و عالم شناسي را ندارند معمولاً يا دچار زياده روي مي شوند و يا دچار کم خواهي. ولي الان چشم گفتن خانم ها يک مقدار در خانواده ها کم شده است. يک دليل آن اين است که امروز خانم ها تحصيل کرده هستند. اين يکي از نعمت هاي بزرگ انقلاب اسلامي است که سطح تحصيلات عاليه ي خانم ها بالا رفته است. اما گاهي اوقات ما بخاطر رعايت حقوق خود برخي از اخلاق هاي ويژه ي خانوادگي را فراموش مي کنيم. بعضي از افراد سازگاري را با سازشکاري اشتباه مي کنند. اگر همسر شما چشم خواستن شما را بدون هيچ عقلانيت و ديانتي مي خواهد، در واقع از شما سازشکاري مي خواهد. در اين صورت اين آدم ارزش اين را ندارد که شما بخواهيد همه ي زندگي خود را پاي اين نگاه بگذاريد. اما اگر فردي است که واقعاً فهم عميق ديني دارد و درست رفتار مي کند، شايد به يک زاويه ي خالي امروز زن هاي موفق جامعه نگاه مي کند. امروز در زندگي زن هاي موفق، تحصيل کرده، صاحب موقعيت هاي اجتماعي و موقعيت هاي شغلي مثبت يک مسئله ي مهم وجود دارد اينکه در زندگي زناشويي کمتر موفقيت بدست مي آورند. يعني يک آسيبي که ايجاد شده اين است که ما توانمندي هاي جديد را به دست آورده ايم اما توانمندي هاي نسل گذشته را به توانمندي هاي خود اضافه نکرده ايم. ما قرار نيست که مانند مادر بزرگهاي خود زندگي کنيم و قرار است که مانند نسل کنوني زندگي کنيم اما قرار نيست که به دانايي ها و توانمندي هاي نسل هاي گذشته پشت کنيم. در حقيقت مادر بزرگهاي ما با اينکه سواد کمتري داشتند و کمتر درآمدي داشتند اما خيلي جدي در خانواده بر روي آنها حساب مي شد هم از طرف پدر بزرگها و هم از طرف افراد ديگر خانواده. به اين دليل که آنها هنرسازگاري داشتند. هنر سازگاري يکي از آن هنرهايي است که امروز ما به طور جدي به آن نياز داريم. زنان تحصيل کرده دچار يک آسيب شده ان آن هم اين است که براي اينکه در خانواده حرف آنها که مخصوصاً در مدار حرف خدا هم است ثابت شود تعداد زيادي استدلال مي آورند. حرف دل را بايد به زبان دل گفت نه به زبان استدلال. من به همه ياد مي دهم که در زندگي زناشويي خود استدلال نکنيد. اگر هر دو نفر عاقل و متدين هستيد حساب عزت نفس و ذخيره ي عاطفي يکديگر را بالا ببريد. لازم نيست براي هر چيزي استدلال کنيد. بخاطر همين است که زناني که کمتر تحصيلات دارند کمتر دردام استدلال هاي خانوادگي مي افتند. اگر شما واقعاً دوست داريد که به زيارت امام رضا (ع) مشرف شويد و دوست داريد که همسر شما اين کار را بکند لازم نيست نيم ساعت استدلال کنيد کافي است فقط با محبت و با هنر زنانه از همسر خود بخواهيد که شما را به زيارت ببرد و همينطور بازخواني خاطرات زيباي مشترک خود را بکنيد. با اين کار اجازه دهيد که دل او آنچه را که دل شما مي خواهد بفهمد.
سوال – من يک زن افغاني هستم. مي خواستم از شما بپرسم که آيا در اسلام گفته شده که با مهاجر و جنگ زده بد رفتاري شود ؟ من خيلي دوست دارم که به وطن خود بازگردم. پدر و مادر من هشت سال است که به افغانستان رفته اند و من از آنها دور هستم. پسري دارم که چون افغاني است بچه ها با او بازي نمي کنند. شما بگوييد آيا افغاني بودن جرم است ؟
پاسخ - اين روحيه اي که گاه و بي گاه در بين ما ايرانيان ديده مي شود يک روحيه ي استکباري است. ما فکر مي کنيم که حتماً متفاوت هستيم که ايراني متولد شده ايم. اما افغاني بودن جرم نيست، همانطور که ايراني بودن لزوماً افتخار نيست. ايراني وقتي مي تواند به خود افتخار کند که کمال معرفتي و توحيدي را به خود افزوده باشد. درهمين آيات امروز بود که خداوند آدم هايي را که احساس خود برتر بيني کاذب دارند دوست ندارد. من به اينکه اهل فلان شهر خاص و يا ايران هستم مي نازم. اگر اسلام آمده براي اين است که همه ي ما را امة واحده بکند. اگر توحيد آمده به اين خاطر است که هرکسي در دل او آهنگ و نواي خداي يگانه است خود را با ديگران يکسان و همانند بداند. به اين خواهر مي گويم که فقط در حق شما ظلم نمي شود، هرکسي که در مدار اطاعت خدا زندگي نکند زندگي او هميشه پر ازظلم است. هميشه در نگاه خود فکر مي کند که حتماً چيزهاي خوبي دارد که ديگران ندارند ولي وقتي که به سراغ آنها مي رود مي بيند که حباب هاي رنگيني بوده اند که خيلي زود از بين مي روند. اين روحيه ي مظلوم کشي مربوط به آدم هايي است که خود واقعي خويش را نشناخته اند. اِنَ النَفسَ لِاَمارةٌ بِالسوء اِلا ما رَحمَ الرَبي. قطعاً نفس اماره ما را به زشتي ها دعوت مي کند مگر اينکه خداوند به همه ي ما رحم کند. يک ايراني مسلمان با يک مسلمان و يک موحد در هرجاي عالم يکسان است. ماه رجب، شعبان و رمضان سه ماهي است که فصل خودسازي نام گرفته و فرصتي است براي اينکه ببينيم کجا در زندگي خود اشتباه مي کنيم و با مدار اهل بيت فاصله مي گيريم. حضرت علي (ع) در نامه ي خود به مالک اشتر نوشت: اگر کسي هم دين تو است حواس تو باشد که با تو مساوي است و اگر حتي دين تو را هم ندارد بدان که از يک پدر و مادر هستيد.
سوال – من پسري شش ساله دارم و از وقتي که به او گفته ام خدا در قرآن با ما حرف زده و برخي از معاني قرآن را براي او خوانده ام، او به شدت اشتياق نشان مي دهد. با توجه به اينکه معني قرآن براي او سخت است شما چه منبع وراهي پيشنهاد مي کنيد؟ من دختري دارم که تازه به سن تکليف رسيده است وقتي که به او مي گويم اگر نماز بخواني خدا تو را کمک مي کند مي گويد مگر فلاني نماز نمي خواند پس چرا مدام مريض است و خدا او را کمک نمي کند. چطور مي توانم زيبايي هاي نماز و چنين مواردي را به او ياد دهم ؟
پاسخ – براي اينکه ما بتوانيم بچه هاي خود را با مفاهيم بلند ديني و قرآني آشنا کنيم لازم است از ميزان فهم بچه ها شروع کنيم. بهترين راه اين است که از قصه هاي قرآن بخصوص آن قصه هايي که از زبان حيوانات است براي بچه ها بگوييم. ما متأسفانه در بازار کتاب کودک دچار آسيب هستيم. آنهم اين است که از زبان هرکسي بيان داريم اما از زبان حيوانات قرآني خيلي کم داريم. قصص قرآن و داستان حيوانات در قرآن براي شروع جزء آن مباحث خوب است. و محور سوم آيات مربوط به آيات و اخلاق است. در روايت داريم که امام صادق (ع) مي فرمايند که من همه ي فرزندان را جمع مي کردم که قرآن بخوانند وبه آنها که نمي توانستند مي گفتم ذکر بگوييد. من اينجا دوکتاب خوب را معرفي مي کنم: يکي کتاب خدايي که در اين نزديکي است نوشته ي آقاي مسلم گريواني. اين کتاب مي گويد که چگونه خدا را به فرزندان خود معرفي کنيم. هم خدا در قرآن و هم اينکه جاي خدا کجا است و چرا برخي جاها به ما کمک مي کند و بعضي جاها نمي کند. اين کتاب جزء با ارزش ترين کتاب هاي موجود در بازار است و جزء کتاب هاي جديدي است که در عرصه ي کتاب کودک وارد شده است. کتاب ديگر: کتاب صدف آسماني و مرواريد بهشتي از مجموعه کتاب هاي ريحانة النبي است. صدف آسماني داستان حجاب است که به زبان خود بچه ها براي آنها بازگو مي شود و کتاب مرواريد بهشتي که در سه پايه ي سوم، چهارم و پنجم دبستان بر روي بحث حجاب کار مي کند. اين کتاب در بيش از پنج استان کشور از طريق مربيان حجاب کار شده و تأثير گذاري بسيار مثبتي را دارد.