برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
- دينداري و آرامش
89-11-20
سوال – دين و دينداري چطور مي تواند براي رسيدن به آرامش قلبي به ما کمک کند ؟
پاسخ – همه ي ما امکان دارد که درگذشته دچار اشتباهاتي شده باشيم. گاهي اوقات يک اشتباه خيلي کوچک در يک زمان خيلي طولاني موجب مي شود که يک دغدغه ي خيلي جدي در ذهن ما ايجاد کند. مثلاً کسي که مي گويد من وقتي بچه بودم در مدرسه پاک کن همکلاسي خود را برداشته ام ولي الان نه او را مي شناسم و نه موقعيت اجتماعي من اجازه مي دهد که اگر او را هم بشناسم از او عذرخواهي کنم و بگويم من در بچگي دزدي کردم و پاک کن تو را برداشته ام. يا مثلاً زماني که خواستم ماشين خود را پارک کنم به يک ماشين ديگر برخورد کرد، بي خبر از آنجا رفتم و جريمه يا خسارتي نپرداختم. پشت سر کسي حرفي زدم و الان ناراحت هستم که چرا مرتکب اين کار شدم و غيبت کردم و نمي دانم چگونه بايد جبران کنم. هرموقع به ياد آن ميفتم عصباني و ناراحت مي شوم و اين فکر مرا دچار آزردگي مي کند. يا حرفي را به يک نفر زده ام و هروقت ياد آن ميفتم ناراحت مي شوم که چرا اين حرف را زده ام. چيزهاي مختلفي است که مي تواند براي ما دغدغه ايجاد کند. يا کسي که مي گويد در يک دوره اي در موقعيت هاي قبلي، من نماز نمي خواندم يا روزه نمي گرفتم و بعضي از عبادات خود را جدي نگرفتم. کسي که مي گويد من در يک دوره بي حجاب بودم و امر خدا را در خصوص حجاب جدي نمي گرفتم. هرموقع ياد اين مسئله ميفتم خيلي ناراحت مي شوم و گاهي آنقدر ناراحت مي شوم که نااميد مي شوم. ياد ما باشد راه حل مواردي از اين دست را دين خيلي آسان پيش پاي ما قرار داده است. مي گويد اگر شما اشتباهي کرديد راه باز است براي اينکه بتوانيد توبه و اصلاح کنيد. البته به قول آن انديشمند بزرگ که مي گويد اگر آن وجدان درد بعد از گناه، قبل از آن به سراغ ما آدم ها مي آمد، ما آن قدرت را پيدا مي کرديم که آدم هاي بسيار با تقوايي بشويم. دقيقاً آن مکانيسم اصلي که در بحث هاي بهداشتي نيز است که پيشگيري بهتر از درمان است. يادمان باشد که گناهان بخواهيم يا نخواهيم ما را دچار وجدان درد مي کنند. هشياري بعضي از افراد بيشتر است و درمقابل گناه هاي کوچک نيز اين درد را حس مي کنند. اما بعضي از افراد نيز ممکن است بدترين گناهان را بکنند ولي از آن ناراحت نشوند. پس اولاً مراقبت کنيم از اينکه دوربين مخفي خداوند همه جا کار مي کند و حواس ما نسبت به اين مسئله جمع باشد. دوم مراقب باشيم که در بسياري از دستورات ديني مانند همان بحث نماز، روزه و حجاب حتماً به کسي مراجعه کنيم که دين آگاه است. روحانيت، مراجع و کساني که مي توانند دستورات ديني را بطور صحيح به ما آموزش بدهند. لازم نيست ما يک زمان طولاني ذهن خود را درگير کنيم و کلي آزردگي داشته باشيم بدون اينکه اقدامي بکنيم. در حقيقت اين دوستان بايد به اين آيه ي قرآن عمل کنند که فسعلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون اگر نمي دانيد که راه و روش چيست حتماً از کساني که اهل فهم ديني و دقت در مسائل ديني هستند، از روحانيت ياد بگيريد و از مراجع بپرسيد و به آن عمل کنيد. درمورد آن کساني که مي گويند حقي را از کسي ضايع کرده ايم چطور؟ آن مواردي که ما فرد را مي شناسيم لازم نيست که به آنها بگوييم که ما دزدي کرده ايم، کوچک بوديم و ندانسته اشتباه کرديم. مثلاً فردي که مي گويد من کوچک بودم و از کيف خاله ي خود ازکيف مادرم يا از جيب پدر خود پول برداشتم. الان فهميدم که کار من خيلي زشت است هرموقع آن را به ياد مي آورم عصباني و ناراحت مي شوم و مي گويم که خدا من را نمي بخشد. اين دقيقاً فرمولي است که خداوند در قرآن به ما ياد داده است. شيطان در اين موقعيت ها کمين کرده که شما را از ما نااميد کند، مراقب خود باشيد با وسوسه هاي خود مي خواهد فکر شما را منحرف کند از اينکه راه اصلي را پيدا کنيد. راه اصلي اين است که اگر من بخاطر مرتبه ي اجتماعي، جايگاه و سن و موقعيت خود اين امکان را ندارم که بروم و صراحتاً به او بگويم که يک چنين خسارت مالي را به او زده ام، مي توانم از طريق هديه آن هزينه را به آن فرد پرداخت و جبران کنم. مهم جبران آن است و لازم نيست که حتماً يک آرمي را روي آن بزنم که من اين گناه را انجام داده ام. و در جايگاهي که حق الناس مربوط به آزردگي هاي فکري و روحي و احساسي است ما به شجاعت اخلاقي احتياج داريم. يعني اينکه ما بتوانيم هنر عذرخواهي کردن را ياد بگيريم. مهارت عذرخواهي کردن يکي از آن مهارت هاي بزرگي است که فقط آدم هاي توانمند دارند، انسان هايي که با خود روراست هستند. من وقتي که نمي توانم بابت اشتباه خود عذرخواهي کنم دچار پيچيدگي و چندگانگي شخصيتي شده ام. دچار يک جور رودربايستي با خود شده ام که ترجيح مي دهم خود را خيلي خوب بدانم در حالي که مي دانم اشتباه دارم. زماني که من با خودم تنها مي شوم مي فهمم که اشتباه دارم. در اينجور موارد راه حل اين است که بايد دوستان روش توسل، توکل و تلاش را دنبال کنند. اول اينکه ياد من باشد که خدا مدافع قطعي من است. اِن الهَ يُدافع انِ الذين امَنو. کارم را با خدا قرار بدهم و از خدا کمک بخواهم که خدايا من به خاطر تو مي خواهم بروم و از حرف بد و رفتار بدي که انجام داده ام عذرخواهي کنم. خدا مي فرمايد کسي که بخاطر من و بخاطر رضاي من تواضع بکند من او را عزيز کرده و پيش چشم همه بزرگ مي کنم. پس فکر نکنيد که کوچک مي شويد. چون خيلي از افراد مي گويند که ما نمي رويم که خود را کوچک کنيم. اگر ما برويم عذرخواهي کنيم ديگران مي گويند ببينيد چقدر خود را کوچک کرد. اين دقيقاً حرف شيطان است. هرجا که ما رضايت خدا را نمي بينيم بدانيم که آنجا هواي تيره و آلوده اي است که با نفسانيت ها و افکار و ايده هاي شيطاني همراه شده است.
سوال – اگر اين اعتراف ايجاد مفسده ي بيشتري بکند چطور؟
پاسخ – تشخيص آن ضروري است. اگر مفسده ي بيشتر به آن معنا باشد که دعواي جديدي به راه بيندازد يک مقدار به اين علت است که ما گاهي اوقات هنر خوبي براي عذرخواهي کردن نداريم. يعني وقتي عذرخواهي مي کنيم خود را آماده نکرده ايم که الان فرد مقابل شروع به دفاع از خود مي کند. مي گوييم من وقتي عذرخواهي کردم او بايد قبول مي کرد. من در مهارت عذرخواهي کردن بايد يادم باشد که امکان دارد طرف مقابل نپذيرد. حق طبيعي او است که عذرخواهي من را نپذيرد. يا امکان دارد که با يک برخورد خيلي نامناسب مواجه شويم. در قواعد اخلاق گفته شده که فرصت ندهيد که او عذرخواهي کند بلکه او را ببخشيد و براي او دعاي خير بکنيد چرا که او اشتباه کرده است. ولي اينکه من توقع داشته باشم که وقتي عذرخواهي کردم حتماً طرف مقابل بايد بپذيرد يک جور خودخواهي است. شما اشتباه کرده ايد بايد تاوان آن را پس بدهيد. تاوان آن اين است که جبران کنيد. اگر آبروي او را برده ايد، خوبي هاي اورا بين مردم پخش کنيد. اگر حرف بدي زده ايد که دل او را آزرده کرده است، خوبي هاي او را ببينيد و از آن خوبي ها قدرداني کنيد و او را به شکل حقيقي تحسين کنيد. اما اگر مشکلي است که تمام شده است و گفتن آن ايجاد مفسده مي کند، نياز نيست که عنوان کنم. فقط زمينه اي را فراهم کنم براي اينکه هم محبت خود را نسبت به او بيشتر ابراز کنم و هم اينکه جلب محبت الهي بکنم.
سوال – خانمي گفتند که من مانع ازدواج دو نفر شدم الان پشيمان هستم. الان سه سال گذشته است آن آقا و آن خانم با افراد ديگري ازدواج کرده اند من چه کنم ؟
پاسخ – نکته ي خوبي را گفته اند. گاهي اوقات ما اشتباهي را که انجام مي دهيم و گناهي را که مي کنيم، جبران آن خيلي سخت است. يا اينکه همه ي عوارض و نتايج آن را نمي توان جمع و جور کرد. مانند يک بيماري است که گاهي اوقات بيماري درمان مي شود اما عوارض آن ممکن است مدت هاي طولاني باقي بماند. اين هشداري است به همه ي ما که نسبت به گناه بي پروا نباشيم. يعني راحت هر حرفي را نزنيم. راحت هر قضاوتي را نکنيم. راحت هر کاري را انجام ندهيم. امکان دارد که بعضي از گناهان را ما جدي نگيريم. اهل بيت به ما ياد داده اند که اگر کسي گناهي را کوچک بگيرد آسيب هاي بزرگي خواهد خورد. چون کوچک شمردن گناه زمينه اي است براي اينکه شيطان به ما مسلط شود و نفس ما به ما حکومت کند. در اين صورت خواسته هاي ما ديگر خواسته هاي الهي نيست و ديگر ميلي به روش هاي الهي نداريم. اما در مورد اين دوست خوب، اگر کسي مانند ايشان مبتلا به يک چنين اشتباه بزرگ و نامناسبي شده است راه حل اين است که ابتدا توبه کند. يعني ابتدا غلط ديکته هاي برگه ي پرغلط خود را با خدا بگيرد. به سمت خدا بگردد، توبوا الي اله. بازگشت به سمت خدا به اين معنا است که من تصميم جدي بگيرم که ديگر رفتارهاي شبيه اين را نداشته باشم. دوماً اينکه راهکار جبراني را براي اين فرد پيگيري کنم. يعني اگر آن دختر خانم ازدواج نکرده و احياناً خواستگارهاي او نيز بعد از گذشت اين سالها کمتر شده يا مناسب نيستند به دنبال اين باشم که افراد مناسبي را به ايشان معرفي کنم. اين کار را با نيت خيرخواهانه انجام بدهم نه به اين خاطر که فقط بخواهم کفاره ي گناه خود را پس بدهم. بعضي از افراد به کفاره ي گناه مثل ماليات نگاه مي کنند که از سر اجبار است. اين کار پاکي و طراوت روحي را براي شما مي آورد و آن نورانيت و هم افزايي نورهاي معنوي را در محيط شما پراکنده مي کند. سوماً اينکه حتماً براي اين دو نفر استغفار کند. اما اعتراف لازم نيست. چون اين اعتراف زمينه اي را فراهم مي کند که آسيب ها را جدي تر کند و ممکن است در ذهن و دل آنها اين مسئله باقي بماند و هيچگاه نتوانند رابطه ي خوبي را با ايشان برقرار کنند. ما در فرهنگ ديني، قرآن و اهل بيت (ع) اصلاً اعتراف به گناه نداريم. مگر جايي که کسي را به جرم گناه نکرده تنبيه مي کنند در صورتيکه شما گناه کار هستيد در اين صورت بايد اعتراف کنيد. يعني در صورتيکه که کس ديگري را به گناه شما تنبيه مي کنند بايد اعتراف کنيد. اما يک موقع کسي از گناه شما خبر ندارد يعني بين خود شما بوده با خدا، يا بين شما با يک يا دونفري که اطلاع داشته اند بوده است. ما حق نداريم بدي ها را گسترش بدهيم بلکه بايد بدي ها را با خوبي جبران کنيم. بخاطر همين غير از آن موردي که گفتم ما اجازه ي اعتراف به گناه نداريم. چون مومن و انسان نزد خداوند جايگاه ويژه دارد و خداوند تاج کرامت بر سر او گذارده است. مي گويد وقتي که تو گناه کردي و آن را آشکار مي کني، هم قبح گناه براي آن کساني که شنيده اند مي ريزد و هم احترام تو مي شکند. ديگران هم مي گويند خوب فلاني که اين گناه را کرده است پس چه عيبي دارد. در حقيقت ما مي خواهيم فضاي منفي در ارتباطات به حداقل برسد و ما به سمت سلامت معنوي حرکت کنيم. خدا اين فرمول را خيلي دقيق به ما ياد داده است. جايي که ايجاد مفسده مي کند قطعاً من اجازه ندارم که اعتراف کنم. فقط در جايي که کسي آسيبي مي بيند و بخاطر گناه من براي او ايجاد زحمت شده است و با اعتراف من امکان دارد که دست از او بردارند لازم است که من اعتراف کنم. نه اينکه گناهي را به گردن کسي ديگري بيندازم. چرا که خيلي اوقات افرادي که گناهکار هستند به دنبال يک بي گناه مي گردند تا گناه خود را به گردن او بيندازند. اين دقيقاً کساني هستند که دچار ضعف هويتي و شخصيتي هستند و مسئوليت پذيرش گناه خود را ندارند. کسي که مسئوليت پذيري نسبت به اشتباهات خود ندارد، هميشه زمينه ي آسيب براي خود و ديگران را فراهم مي کند.
سوال – اگر گناهي در گذشته انجام شده اعم از کوچک و بزرگ، اول با توبه و استغفار بعد با جبران کردن سعي کنيم که آن را برطرف کنيم و گفتيد که عوارض آن ممکن است همچنان باقي بماند و ممکن است مانند يک خوره مدام ذهن ما را دچار تشويش کند در اين صورت چه بايد کرد ؟
پاسخ – ذهن حرف اصلي ما بود. يعني اينکه ما در دنياي خيال وفکر امکان دارد دچار خيال ها و فکرهايي بشويم که آزار دهنده باشد. چکار بايد بکنيم که به اين افکار بد و منفي مسلط شويم ؟ يک بخشي از اين فکرهاي نامناسب، فکر نسبت به همان گناهي است که من انجام داده ام. گروه اول گناهاني است که قابليت جبران دارد. گناهان کوچکي هستند که من مي توانم به راحتي آنها را جبران کنم اما مدت ها به آنها فکر مي کنم و زجر مي کشم و آنها را جبران نمي کنم. بهترين راه اين است که صبر کنيم، توبه و اصلاح کنيم و اجازه ندهيم که اين افکار بد را با خود به همه جا ببريم. يعني لباس احرام دين داري نياز به اين دارد که خود را پاک کنيد. اما گروه دوم مي گويند ما گناهي را پنهاني انجام داده ايم. گناه بسيار بزرگي است که وعده ي عذاب دوزخ براي آن داده شده است. هرموقع که به ياد آن ميفتيم همه ي نور اميد ما به خدا و مسائل ايماني و به موفقيت و خوشبختي از بين مي رود ما چه کنيم ؟ راه حل آن، همان فرمول اصلي است، يعني شاهراه اصلي توبه است. بخاطر همين هم خداوند به همه ي آدم ها مي گويد توبوا الي اله جميعا، همه ي شما به سمت خدا برگرديد. با يک چنين استدلالي اهل بيت به ما ياد مي دهند که هر موقع ديديد در زندگي دچار گرفتاري هاي ناشناخته مي شويد و هيچ علت ظاهري ندارد. يعني با عقل سليم، بررسي و مشورت مي بينيد که واقعاً هيچ دليل خاصي نيست اما مدام گرفتاري هاي مختلف در زندگي شما ايجاد شده است. در اين صورت استغفار کنيد. بيخود دچار توهم نشويد و نگوييد که سحر و جادو کرده اند. بيهوده دچار خرافات نشويد و به دنبال بهانه هاي بيخود نگرديد. بدنبال اين باشيد که غلط ديکته هاي هرچند کوچک از نظر شما وجود دارد ولي شما آن گناهان را کوچک شمرده ايد. هر موقع شما گناه را کوچک گرفتيد آن گناه قطعاً زمينه ي غضب الهي خواهد شد. اينجا موجب مي شود که شما عوارض و نتايج منفي آن را در زندگي خود ببينيد. پس براي اينکه من بخواهم ذهن خود را آرام کنم چه کنم. فرمولي را که اهل بيت به ما ياد مي دهند اين است که خداوند با علم و دانايي عبادت مي شود يعني اگر عبادت الهي همراه با معرفت باشد، زمينه ي اين پديد مي آيد که من از گناهاني که پيش روي من است و ممکن است به سمت آنها لغزش داشته باشم دور شوم. از گناهان گذشته ي خود فاصله بگيرم و آنها را جبران کنم. ما اگر با عضوي از اعضاء خود گناهي را انجام داده ايم مثلاً کسي که با گوش خود صداها و حرفها يي را مي شنود که خداوند روي آنها خط قرمز کشيده است براي تطهير آن چه بايد بکند ؟ چون اين خود پارازيت هاي فکري و معنوي ايجاد مي کند. در اين صورت مثلاً با آيات قرآن آن را نه جايگزين بلکه درمان کنيد. مثلاً شما وقتي که روي يک زخم عميق عفوني پانسمان مي گذاريد که چرک را از بين ببرد، در اين صورت شما جايگزين نکرده ايد بلکه درمان کرده ايد. چون واقعاً عفونت ايجاد شده است.
امام خميني رحمة الله عليه در چهل حديث خود از آيت اله شاه آبادي بزرگ نقل مي کنند و مي گويند: کساني که به نغمه هاي لهوو لعب گوش مي دهند اراده ي ضعيفي دارند. احتمال دارد شما بگوييد که آدم هاي با اراده اي نيز در بين آنها است. مي گويم اگر اين فرد اهل موسيقي هاي حرام نبود اراده ي او دهها و بلکه صدها برابر بود. راه چاره چيست ؟ من خود را با آنچه که حلال الهي است و آنچه که خداوند مي پسندد درمان کنم. در اين صورت راه درماني است براي اينکه من بتوانم آن مشکلات را از بين ببرم. فکرهاي گناه و غلطي که به ذهن ما مي آيد گاهي اوقات آنقدر فرد را به سمت نا اميدي سوق مي دهد که فرد را به سوي خودکشي مي کشاند. مثلاً افراد مي گويند که به ذهن ما رسيد که خودکشي کنيم. خودکشي که خود يک بلاي عجيب و غريب است، فکر کردن به آن نيز نشان دهنده ي يک بيماري عميق است. يعني اينکه من آنقدر راه را براي شيطان باز گذاشته ام که به من مسلط شده تا يک اندازه من را نا اميد کند. همينجا يک نکته را بگويم، اهل بيت خصوصاً امام صادق (ع) در روايتي مي فرمايند که شيطان سگ درگاه الهي است. چون خيلي از افراد سوال مي کنند که خدا به اين خوبي چرا شيطان را آفريد که ما را گول بزند. مثلاً يک بچه ي چهار يا پنج ساله هم مدام کارهاي بد او را بجاي اينکه به خود او نسبت بدهند و اينکه درست بايد فکر کند، به او مي گويند شيطان تو را گول زده است، هميشه به دنبال اين مي گردد که کارهاي بد خود را تقصير يک نفر بيندازد. ما نمي گوييم همه ي کارهاي بد خود را تقصير شيطان بيندازيم، نه اينکه سهم شيطان را حذف بکنيم و بگوييم شيطان ساخته و پرداخته ي ذهن کساني است که در فرهنگ هاي ديني و آئيني هستند. شيطان واقعاً يک موجودي است که وجود دارد و نقش اصلي او اين است: وقتي که شما وارد يک خانه اي مي شويد اگر در آن خانه سگ نگهباني وجود داشته باشد، او را معمولاً در ورودي خانه مي گذارند. براي اينکه جلوي کساني که غريبه، مهاجم، بيگانه يا دزد هستند را بگيرد. اگر هيچ کاري نتواند بکند پارس مي کند. اگر آزاد باشد پاي آن افراد را خواهد گرفت و آنها را دچار آسيب مي کند. شيطان دقيقاً همين نقش را دارد.
در اقليم الهي وقتي که ما ولايت خدا را مي پذيريم، در آفرينش ما خداوند برنامه ي نرم افزاري روح اله را در همه ي ما نصب کرده است. و نَفَختُ فيه مِن روحي. گرچه گاهي اوقات اين روح اله وجود من و تو به خواب مي رود و فقط بايد روح اله موسوي الخميني باشد که در آن بدمد و آن را زنده کند. اينکه خداوند در وجود من اين نغمه ي ملکوتي را گذاشته است اما خيلي وقت ها من از ولايت خداوند خارج مي شوم. يعني ترجيح مي دهم که چتر محبت خداوند را کنار بگذارم و در رگبار آسيب ها قرار بگيرم. چه زماني ؟ هرموقع که در زندگي خود از گناه نترسم و بگويم که خدا الرحم الراحمين است و مي بخشد. اين دقيقاً همان شيطان است. يکي از روش هاي شيطان اين است که در شما آرزو هاي زياد ايجاد مي کند. مي گويد اشکالي ندارد بعداً که سني از شما گذشت توبه مي کنيد. پس مراقبت نسبت به اينکه شيطان قسم خورده است من در مسير مستقيم قرار مي گيرم بخاطر همين هم در روايت داريم که کسي که سر نماز مي ايستد دور او را شياطين پر مي کنند. ولي وقتي که فرد اذان و اقامه مي گويد ملائک پشت سر او قرار مي گيرند. يعني من اين قدرت را دارم که با نور معنويت و ملکوتي و با آن علم و آگاهي و معرفت خود اين فضاهاي منفي را کاملاً از خود دور کنم. شيطان نسبت به چه کسي تسلط پيدا مي کند ؟ شيطان به هيچ کدام از ما تسلط ندارد. اما بعضي از افراد از شيطان خيلي مي ترسند به گونه اي که ولايت او را مي پذيرند. يعني از آن طرف پشت بام ميفتند. خداوند مي فرمايد حواس شما باشد شيطان با کساني کار دارد که اهل گناه هستند. کسي که گناه مي کند شيطان بر او مسلط مي شود. خدايا اگر ما دچار گناه شديم چه کنيم ؟ فوراً برو و از توبه ي الهي استفاده کن. بخاطر همين هم توبه جزء واجبات اورژانسي است. مانند اينکه بر روي يک لباس سفيد و خيلي زيبايي يک فنجان قهوه بريزد، همه بلافاصله آن را مي شويند. ما در مورد روح و فکر خود هم همين دقت را بکنيم. به محض اينکه دچار گناه شدم و حواس من نبود بلافاصله برگردم و تصميم بگيرم با آگاهي که دفعه ي بعد دچار اين لغزش نشوم. شيطان به کساني پارس مي کند که با خدا غريبه هستند. کسي که با خدا غريبه است و اهل نماز نيست، اهل حجاب نيست و اهل اطاعت از خداوند نيست. رضايت خدا در زندگي او جاي جدي ندارد، شيطان با اين آدم خيلي سروکار دارد. به گونه اي سرو کار دارد که گاهي اوقات او را سرکار مي گذارد و او را آدم خود مي کند. يعني ديگر حرف هاي اين فرد حرف هاي شيطان است، چون گناه را پيش چشم ديگران آسان مي کند. کسي که گناه را براي شما آسان مي کند يقين بدانيد که او صداي شيطان است. با اين نوع نگاه من چکار کنم که فکرهاي بد و منفي و فکرهاي گناه از ذهن من دور شود؟ شاهراه توبه را جدي بگيرم و متناسب با آن راه اصلي را پيدا کنم.
قرآن مي گويد حواس شما باشد گاهي اوقات شيطان شما را وسوسه مي کند در اين صورت فوراً به پناهگاه خدا برويد. من اينجا دو کتاب را معرفي کنم: يکي کتاب استعاذه است از شهيد دستغيب رحمة اله عليه که از شهداي محراب هستند. استعاذه به معناي پناه بردن به خدا است. دوستاني که دوران دفاع مقدس را ديده اند يادشان است که هرموقع حمله ي هوايي مي شد، آژير قرمز پخش مي شد. پيامي که داده مي شد اين بود که معني و مفهوم آن اين است که به پناهگاه ها برويد. هرموقع که حس مي کنيد ميل شما به گناه جدي شده است به پناهگاه برويد. مانند وقتي که کسي گناهي را انجام نداده اما در تنهايي خود نشسته مي بيند که فکر گناه به ذهن او آمده است. گاهي اوقات ده دقيقه تا يک ربع در دنياي خيال خود، او به موضوع گناه مي پردازد اين خيلي خطرناک است. داريم که کسي که دچار خيال هاي گناه مي شود اصلاً تنها نماند. تنهايي مانند بيکاري راهي است براي اينکه شيطان به فرد نفوذ کند. وقتي که حادثه شروع مي شود مانند يک زلزله است. زلزله يک حادثه ي طبيعي است اما ممکن است تعداد کشته هاي آن زياد باشد پس بايد مراقب باشيم.
سوال - درخصوص صفحه ي 136 سوره ي انعام توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه ي هفتاد از سوره ي مبارک انعام همين مطلبي را که مي گفتيم مي تواند در ذهن دوستان کامل کند. خداوند مي فرمايد رها کن کساني را که دين خود را به بازي و سرگرمي گرفته اند، دينداري آنها به بازي و سرگرمي است. کساني که بيرون از خانه ي خدا هستند سگ وجود شيطان حاضر است، مراقب باش که شيطان وقتي با تو کار دارد که تو غريبه باشي و پاي خود را از در اين خانه بيرون بگذاري. تو کسي هستي که بايد در ولايت خدا باشي. آن کساني که دين خود را به بازي و سرگرمي گرفته اند راه را هموار مي کنند براي اينکه تو هم دين خود را جدي نگيري. دين را جدي بگير و با قرآن دل خود را آرام کن که قرآن آرامش بخش دل ها است. مبادا روز قيامت بيايد و تو شرمنده ي خداوند شوي. آيه ي هفتاد اين سوره ي مبارکه قلب و دل همه ي ما را متوجه امنيت ولايت الهي مي کند. حواس ما باشد که صاحب خانه ي اصلي خدا است و شيطان سگي است براي اينکه به کساني پارس کند و آسيب بزند که از اين ولايت خارج شده باشند.
لطفاً جمع بندي بفرماييد
فکرهاي منفي وقتي به سراغ ما مي آيد که ولايت خدا را جدي نگيريم. رضايت خداوند جهت يابي اصلي زندگي ما را مشخص نکند. اطاعت خداوند کم رنگ باشد. گناهان به نظر ما کوچک باشد. اما در روز قيامت، روز خيلي دور آن وقتي است که فراموش مي کنيم همه ي حقيقت و همه ي زندگي به اين وابسته است که بتوانيم رضايت خدا را بيش از پيش بدست بياوريم. مانند همان شهدايي که هم خدا از آنها راضي است و هم آنها از خدا راضي هستند و آن چيزي نيست جز اينکه قلب آنها پر از خشيت الهي است. روز بيست و دو بهمن به نيابت از شهدا در راهپيمايي شرکت کنيم و هر کدام از ما نايب يک شهيد باشد