برنامه سمت خدا
خانم نيلچي زاده
آرامش دروني و افکار مزاحم
6/11/89
سوال – گاهي وقت ها فکرهاي غير اخلاقي به ذهن مي مي رسد و من را آزار مي دهد. من را کمک کنيد و بگوييد چکار کنم ؟
سوال – من دختري بيست ساله هستم و به اصول ديني پايبند هستم. ولي گاهي اوقات فکرهايي به ذهن من مي رسد که مي ترسم خدا نگاه خود را ازمن دور کند. مثل اينکه خدا کيست ؟ از کجا آمده و چرا ما را خلق کرده است ؟ لطفاً من را راهنمايي کنيد.
سوال – يک فکرهايي به ذهن من خطور مي کند که اين فکرها گناه و حرام هستند. هرقدر هم ذکر مي گويم و دعا مي کنم فايده اي ندارد. اين فکرها مرا خيلي اذيت مي کند. مي خواهم بدانم آيا من دچار گناه بزرگي شده ام ؟
سوال – خيلي احساس سرگرداني مي کنم آرامش خاطر ندارم. هرکاري مي کنم نمي توانم ذهن خود را از مشکلات پاک کنم. چند وقتي است که فکرهاي گناه آلود به سراغ من مي آيد. سعي کردم با ياد خدا افکارم را کنترل کنم ولي نمي دانم چکار کنم. بجز نماز و روزه و ذکر و دعا چکار بايد بکنم که بيشتر به من آرامش دست بدهد ؟
بحث ما درخصوص آرامش رواني در سايه ي دينداري بود. درحقيقت اينکه چطور مي شود آرامش فکر، خيال و روان را با يک دينداري حقيقي و درست بدست آورد؟ بايک چنين نگاهي بايد خاطر ما باشد که ما بعنوان يک انسان قدرت هاي مختلفي داريم. خشم يا اصطلاحاً قوه ي غضبيه، قوه ي غريزي و شهوت و قوه ي خيال و فکر. اينها قوايي هستند که همه ي انسانها دارند و بايد ياد بگيرند که چگونه آنها را مديريت کنند يعني مديريت خويشتن. اما آن چيزي که اينجا مورد بحث ما است اين است که گاهي به فکر و ذهن انسان خيالاتي مي آيد که آزار دهنده است. دل او نمي خواهد که اين افکار را داشته باشد اما اين افکار ظاهر مي شود و او را دچار فرسايش و آزردگي مي کند. نکته ي مهم اين است که شروع اين فکر و آمدن اين فکر لزوماً گناه نيست. اين نکته ي مهمي است که مي خواهيم دوستان به آن توجه کنند. فکربه گناه يا فکري که به طور ناگهاني به ذهن ما خطور مي کند به خودي خود گناه نيست. ورود اين فکر که در بحث سيرو سلوک به آن واردات قلبي مي گويند جزء گناهان محسوب نمي شود. پس ما نبايد خود را توبيخ و سرزنش کنيم که چرا اين فکر به سراغ ما آمد.
اما دو چيز ديگر است که ما بايد از آن پيشگيري و مراقبت کنيم. گاهي اوقات فکر هاي منفي که به سراغ ما مي آيد، علت و عامل بوجود آمدن آن را خود ما ايجاد کرده ايم. بعد ناراحت هستيم که چرا اين فکر به ذهن ما آمده است. مثلاً کسي که مديريت نگاه را بلد نيست و ياد نگرفته که حريم هاي الهي را رعايت کند آنچه که خدا تأکيد مي کند که مراقبت کنيد آنچه را که من حرام کرده ام به آن چشم ندوزيد. اين فرد به خود کارت سبزي مي دهد و مي گويد اشکالي ندارد حالا اگر من ببينم چه اتفاقي مي افتد. در اثر ديدن چيزهايي که خدا نهي کرده، تصويري در ضمير خود آگاه او مي آيد و بخشي از آن وارد ضمير ناخود آگاه او مي شود. ضميرخود آگاه را شايد بتوان در بعضي از قسمت ها مديريت کرد اما ضمير ناخودآگاه هرازگاهي شروع به پمپاژ انرژي هاي منفي مي کند. حتي امکان دارد فرد در يک موقعيت الهي، مثبت و معنوي ؛ مثلاً سرنماز يا در يک زيارتگاه، يا هنگام خواندن قرآن، فکرمنفي و گناه آلود ذهن او را اشغال کند. مانند يک بوي بد و نامناسبي که انسان را آزرده مي کند. پس نکته ي اول اين است که راه پرهيز از فکر گناه، پرهيز از خود گناه است. براي اينکه فکر گناه به ذهن من وارد نشود بايد خود را نسبت به گناهان مديريت کنم. نبايد به خود بگويم که من گناه مي کنم بعد توبه مي کنم مشکل حل مي شود. به همين دليل است که حضرت امير(ع) مي فرمودند که گناه نکردن آسان تر از توبه کردن است. يعني اگر مي خواهي که راه پاکي را پيش بگيري سعي کن که اصلاً زمينه ي گناه را براي خود فراهم نکني و در محيط لغزان گناه قرار نگيري. يکي از راه هايي که مانع از فکر گناه مي شود و از آن پيشگيري مي کند اين است که با افرادي که اهل گناه هستند هم نشين نشويم. رفاقت با افرادي که فکر گناه را براي خود مباح کرده اند و مي گويند اگر چهارتا فيلم گناه هم ديديم اشکالي ندارد يا اگر تعدادي موسيقي مبتذل هم شنيديم اشکالي ندارد، يا اگر رفتار غلط را با کسي کرديم يا در باره ي آن حرف زديم اشکالي ندارد. گناه را به خود مي بخشند و سلطنت نفس اماره را براي خود جدي کرده اند، داريم که از اين افراد فرار کنيد. چون اين آدم ها گناه را پيش شما مي شکنند. قبح گناه را مي شکنند و وقتي قبح گناه شکسته شود مي توانيد خيلي راحت به آن فکر کنيد. زمينه هاي گناه هميشه در ضمير خود آگاه شما فراهم مي شود. در درجه ي اول ياد ما باشد که اراده ي خود را به ترک فکر هاي غلط وگناه از طريق ترک زمينه هاي آن فراهم کنيم. هم نشيني کردن با افرادي که اهل ترس از خدا هستند. من فکر مي کنم بعضي از دوستان مي گويند که ما نبايد از خدا بترسيم. چه کسي گفته که ما بايد از خدا بترسيم. از خدا ترسيدن حرف غلطي است. خدا خيلي مهربان و ارحم الراحمين است و ترسيدن از خدا مربوط به کساني است که خدا را نمي شناسند. به اين دوستان خوب مي گويم که ما بايد هم از خدا بترسيم و هم فوق العاده خدا را دوست داشته باشيم. به همين خاطر در روايت داريم که قلب مومن بين دو انگشت خدا است خوف و رجاء. اين دو در قلب مومن موازنه دارد. يعني اين دو حالت تعادل دارد. ترازوي ديجيتال قلب مومن پيوسته نشان مي دهد که همان اندازه که به خدا اميد دارد همان اندازه نيز مي ترسد. آدم هايي که اميد آنها بيشتر از ترس از خدا است راحت گناه مي کنند. چون در هر گناهي براي خود يک کارت گناه مجاز، صادر مي کنند. فکر گناه مي کنند و بدي فکر گناه اين است که اگر ادامه دهيد گناه خواهد شد. ورود فکر گناه به ذهن ما به خودي خود گناه نيست، اما اگر من اين فکر را در خلوت خود ادامه دهم و تبديل به يک خيالبافي کنم. يک تصوير سازي خيال انگيز که مي تواند من را مدتها غرق خود کند. ادامه دادن فکر گناه، خود گناه است. بخاطر همين دستور اهل بيت اين است که وقتي فکر گناه وارد ذهن شما شد تغيير موقعيت بدهيد. تغيير موقعيت فيزيکي، تغيير موقعيت روحي و رواني و تغيير موقعيت فکر و ذکر. اين چهار معيار به طور جدي مي تواند به ما کمک کند. پس ياد ما باشد شروع فکر، گناه نيست اما ادامه دادن فکر گناه خود گناه است. زيرا که فکر من شخصيت من را مي سازد. با يک چنين نگاهي وقتي فکر گناه وارد ذهن فرد مي شود، بايد اين مراقبت را بکند که تغيير دادن موقعيت فيزيکي چگونه باشد. مثلاً وقتي من نشسته ام و اين کتاب را مي خوانم، در آن زمان فکر گناهي به ذهن من بيايد و بگويم به من گفته اند فکر گناه اشکالي ندارد پس آن را ادامه بدهم. نه همان قدر که شما ديديد اين فکر غلط آمد، در همان لحظه متوجه شويد. يعني بايد قسمت اراده و عزم را تقويت کنيم. آدم هايي که ظرفيت عزت نفس آنها پايين است، ويترين اعتماد به نفس آنها نيز شکسته است. بخاطر همين مي گويند من چکار کنم وقتي اين فکرها مي آيد من نمي توانم کاري کنم. اين آدمي است که خود را باور نکرده است و اراده ي او ضعيف است. چکار کنيم که اراده ي خود را تقويت کنيم. که بتوانيم فکر گناه را عقب بزنيم و در مقابل آن ايستادگي کنيم. يکي از مهمترين چيزهايي که مي تواند به ما کمک کند ترک گناه است. در دستورات اهل بيت (ع) داريم که هيچ چيزي به اندازه ي ترک گناه قدرت اراده ي ما را بالا نمي برد. آدم هايي که ترک مي کنند آن چيزهايي که نفس آنها مي خواهد اما خدا نمي خواهد. قبل از اينکه بخواهيم به مباحات برسيم بايد گناهان را ترک کنيم. يعني راه شروع اين است. اين که سراغ مباحات بروم قبل از اينکه گناهان را ترک کرده باشم دچار يک اشتباه جدي مي شوم.
يک اشتباهي که امروز در زمينه ي ديگري در جامعه ي ما رايج است. بعضي از افراد واجبات را انجام نمي دهند اما به مستحبات خيلي مقيد هستند. اين در حقيقت دين وارونه است. مثلاً کسي که نماز نمي خواند اما زيارت عاشورا مي خواند. خوب اين دين غلط و وارونه است. امام صادق (ع) مي فرمايند که هرگاه ديديد که مستحبات به واجبات شما ضرر مي زند آنها را رها کنيد. اينکه من فکر کنم که حجاب ندارم اما نذري مي دهم، اين کار غلط است. من خمس نمي دهم اما به افرادي که نيازمند هستند هرجور که دلم مي خواهد کمک مي کنم، اين کار غلط است. يعني من يک دين خود ساخته اي دارم که خودم پيغمبر خودم هستم و براي خود فرمول مي نويسم. فرمول هاي زندگي و خوشبختي را جديداً خودم کشف کرده ام. اين آن چيزي است که آدم را فوق العاده دچار خطا و خطر مي کند. مهمترين مشکل اين کار اين است که به قول محدثين جمود شيطاني به من مسلط مي شود. يعني اجازه داده ام که نفس اماره ي من با شيطان رفاقت کنند و سر من کلاه گشادي بگذارند. من فکر کنم که آدم متديني هستم. حتي به نظر خيلي ها آدم متديني باشم و بگويند آفرين تو هر هفته امام زاده مي روي. ولي کسي باشم که اصلا به دستورات خدا اهميت ندهم. مثلاً کسي باشم که به احسان و اطاعت از دستورات والدين اهميت ندهم. اهل اين باشم که خيلي راحت همسايه ي خود را اذيت کنم. اما اهل اين هم باشم که مراسم روضه خواني بگيرم. اينها چيزهايي است که خيلي بايد به آن دقت کنيم. همه ي آن مستحبات در جاي خود فوق العاده قدرت بالايي دارند. اما زماني مستحبات اثر مي کنند که من واجبات را انجام دهم. کسي مي تواند بگويد که من مي توانم خيلي راحت فرمول هاي رياضي دانشگاه را حل کنم که اصلاً در کنکور دانشگاه قبول شده باشد. کسي که در کنکور الهي قبول نشده و هنوز از مسير واجبات عبور نکرده، قطعاً مستحبات نمي تواند کمک جدي به او بکند.
سوال – گناهي که خيلي عادت شده شايد ترک آن خيلي سخت باشد. چه راهکاري براي اين داريد ؟
پاسخ – به بعضي از گناهان ما عادت مي کنيم به اين خاطر که فکر مي کنيم به اينصورت ما خوش تر هستيم. يکي از اشتباهات بزرگي که وجود دارد اين است که افراد فکر مي کنند با رعايت آن چيزهايي که خدا به عنوان گناه براي آنها قرار داده احساس خفقان مي کنند. مي گويند چرا خدا به ما گفته که بعضي چيزها را نخوريم، بعضي حرف ها را نزنيم، بعضي چيزها را نبينيم ؟ خيلي براي ما سخت است. خوش بحال آنهايي که راحت مي توانند هر جور دلشان مي خواهد کيف کنند. مهمترين اشتباه اين است که اين فرد در مسير الهي خود و در مسير آن چيزهايي که خداوند حلال کرده، سراغ حلال هاي الهي نرفته. يا حلال هاي الهي را خيلي جدي نگرفته بلکه به دنبال حرام رفته است. نفس خود را به حرام عادت داده است. راه حل آسان اين است: ما براي اينکه ترک کنيم در درجه ي اول بايد يادمان باشد که گناه چه کسي را مي کنيم. خدايي که همه ي نعمات را بي منت در اختيار ما قرار داده است. اگر يک نفري همين امروز به شما اعلام کند که يک مجتمع آپارتماني بدون هيچ منتي به اسم شما مي کند، شما چه احساسي نسبت به اين فرد پيدا مي کنيد ؟ از او تقدير و تشکر بي اندازه مي کنيد. اصلاً يک چنين انتظاري نداشته ايد چون دقيقاً اين فرد را نمي شناخته ايد. خداوند بي منت همه چيز را در اختيار ما گذاشته است. از اکسيژني که به راحتي تنفس مي کنيم. فقط روزهايي که وارونگي هوا در تهران و شهرهاي بزرگ اعلام مي شود تازه مي فهميم که هواي خوب و سالم چه نعمت بزرگي است. تا نوشيدن آب، غذايي که مي خوريم و سلامت جسمي که داريم. ما معمولاً وقتي دچار مشکل مي شويم تازه يادمان مي افتد که چقدر نعمت داشته ايم. قدر عافيت کسي مي داند که به مصيبتي گرفتار آيد. در حقيقت ما بخاطر نعمت هاي زيادي که داريم و غرق در اين نعمت ها هستيم به دنبال چيزهاي ديگري هستيم که ما را خوشحال کند. چون يادمان رفته که چيزهايي که داريم فوق العاده مي تواند ما را شاد کند. در حقيقت براي ترک گناه، ايجاد روحيه ي شکر گزاري براي چيزهايي است که خدا به ما داده خيلي مهم است. کسي که روحيه ي شکر گزاري را در درون خود تقويت کند نيمه ي پر ليوان را مي بيند. چون نيمه ي پر ليوان را مي بيند بهانه گير مي شود. اما بهانه گير مثبت. اين هم در رابطه با خدا معني دارد هم در رابطه با ديگران. ما معمولاً از ديگران آزرده مي شويم بخاطر زحمت ها و اذيت هايي که ازآنها مي بينيم. اما اگر خوبي هاي آنها را ببينيم، مي بينيم که خيلي آدم ناسپاسي بوده ايم. حالا بايد همين را در رابطه با خدا جدي کنيم. من چرا قصد مي کنم که گناه کنم ؟ علت گناه کردن ما آدم ها چيست ؟ به اين علت که فکر مي کنيم که آن چيزي که خدا حرام کرده حتماً چيز خوبي بوده است. باور نداريم که خدا خير و صلاح ما را مي خواهد. مثلاً وقتي که خدا خوردن گوشت خوک را حرام مي کند براي انساني که مي خواهد خوشبخت زندگي کند، چه نفعي به خدا مي رسد ؟
سوال – آيا براي ترک گناهان در دين جايگزين خوب و شيريني داريم يا اساس اين است که ما در اين دنيا براي خوشي نيامده بوديم ؟
پاسخ – دقيقاً جمله ي دوم شما است. اگر خاطر شما باشد ما در بحث ازدواج نيز اين را گفتيم که ازدواج خوشگذراني حلال نيست. اين در حقيقت تعبيري از کلام اهل بيت (ع) است که ما براي خوش گذراندن و تفريح به اين دنيا نيامده ايم. بعضي ها فکر مي کنند که خدا ما را زنگ تفريح فرستاده که يک کمي بگرديم و خوش باشيم. در صورتي که اينطور نيست ما آمده ايم که کوله پشتي خود را از تقوي پر کنيم. کوله پشتي خود را پر کنيد چون مسير بعدي شما فوق العاده سخت است. يک جوري کوله پشتي خود را پر کنيد که کم نياوريد. ما نمي دانيم که چند هزار سال در عالم برزخ مي مانيم. حتي در دستورات اهل بيت (ع) داريم که براي برزخ خود خيلي جدي فکر کنيد. اگر شما صلاحيت آن را پيدا کنيد که شفاعت ما به شما برسد مربوط به قيامت است. برزخ خود را چه مي کنيد ؟ نسبت به اين موضوع مراقبت کنيد. اگر نگاه خود را عوض کنيم. به قول سهراب سپهري چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. من اين طور به عالم نگاه کنم که خداوند من را به اين عالم فرستاده و نقشه ي بازگشت به بهشت را در دست همه ي ما گذاشته است. از طريق انبياء و در رأس آنها خاتم الانبياء محمد مصطفي (ص) و اهل بيت مکرم ايشان نقشه ي راه را دست ما داده است. قرآن ناطق و قرآن صامت. اهل بيت و 114 سوره ي مبارکه. از طريق اينها قرار است که من راه بازگشت به بهشت را پيدا کنم. وگرنه مسير خود را در کوره راه ها گم مي کنم و نمي توانم راه خود را پيدا کنم. پس اگر نگاه من اينطور باشد که من آمده ام تا از اين تلخي هاي دنيا شيريني درست کنم و جلو بروم. من مثالي که براي دوستان مي زنم اين است که روز قيامت خداوند اعمال ما را نمي خرد بلکه خداوند مرواريد قلب ما را مي خرد. همانطور که در فصل مناسب غواصان که به ته دريا مي روند شن ريزه هايي را در صدف وارد مي کنند و در صدف را مي بندند. اين نرم تن طبيعتاً از برخورد اين شن ريزه ها به پيکر نرم خود خيلي آزرده مي شود. هر يک آخي که مي گويد يک آب دهان دور اين شن ريزه مي غلطاند. ياد من باشد هر رنج و سختي که من در اين دنيا مي بينم براي اين است که بتوانم مسير رضايت خدا را پيدا کنم. در اين مسير رضايت حالا مي توانم فکر خود را کنترل کنم. براي کنترل فکرهاي منفي و بد، اولاً سعي کنم خود را مسير گناه قرار ندهم. دوماً با کساني که اهل گناه هستند مصاحبت نکنم و خيلي نشست و برخاست نداسته باشم. خصوصاً اگر جايي است که گناه به يک فرمول رايج تبديل مي شود و اگر کسي باشد که گناه نکند دچار مشکل است. مي گويند اگر تو نمي تواني محيط گناه را تغيير بدهي بايد از آن محيط دور شوي. سوم سمت کساني بروي که ياد خدا را در تو زنده کنند. چهارم فکرو تعقل ما مانند سيستم گوارش نياز به ماده دارد. اگر شما غذاي سالم نخوري، هر غذاي ناسالمي که پيدا کني مي خوري. اين ماده تفکر است. براي اينکه فکر خوره ها و يا اصطلاحاً فکرهاي مزاحم و نامناسب به ذهن ما نيايد و ذهن و قلب ما را اشغال نکند، بايد يا د بگيريم که فکر هاي خوب را در خود پرورش دهيم. يکي از آن ابعاد فکري خوب، خوش بيني به عالم هستي است. يعني ياد ما باشد که خداوند خير مطلق است و جز خير براي ما نمي خواهد. هر موقعي خدا سختي و رنجي را در زندگي من قرار مي دهد، خوب گوش بدهم، حتماً خدا حرفي براي گفتن دارد ومن قرار است آنجا چيزي را ياد بگيرم. اين خوش بيني، مثبت انديشي الهي است نه مثبت انديشي است که قرار است با تلقين و چهار جمله در من ايجاد شود. يک مثبت انديشي حقيقي که ياد من باشد يا من ارجوا اي کسي که اميد دارم به او لکل خير. خدايا همه ي خوبي ها را من از تو توقع دارم چون مي دانم تو منشأ همه ي خيرات هستي. مثبت انديشي نسبت به اينکه خدا در نهايت عدل است. به قول قرآن حتي به اندازه ي پوسته ي نازک روي هسته ي خرما که زرورقي و خيلي کوچک است، خداوند ظلم نمي کند. من با اين نگاه مي توانم نگرش خود را عوض کنم. بعد از اين فکر که فکر در رابطه با عدالت خدا است، فکر در رابطه با طبيعت، فکر در رابطه با عالم هستي و نعمت هايي که خداوند به من داده و فکر در خصوص آخرت و بعد از آن ذکر است. گفتن ذکر لا اله الا اله هر موقعي که ذکر منفي و آزار دهنده اي به ذهن ما مي آيد و تغيير موقعيت دادن. وضو گرفتن فوق العاده مي تواند موقعيت جسمي و رواني ما را تغيير دهد. افرادي که مي گويند ما بمباران فکرهاي منفي هستيم، اگر فکر شما در مسير اعتقادات است يعني نسبت به خدا، نسبت به قرآن، نسبت به قيامت دچار شک مي شويد، ياد شما باشد درمان آن با يقين است. يعني کتابهاي خوب و با ارزشي که در اين زمينه است را بخوانيد و در اين زمينه خود را تقويت کنيد.
اينجا دو کتاب را معرفي مي کنم: يکي کتاب رشد عقلي از آقاي رشيد پور است که خيلي کمک مي کند به دوستاني که مي خواهند در زمينه ي تفکر مثبت خود را جلو ببرند. رشد عقلي مي تواند کمک کند به اينکه ما فکرخود را در زمينه هاي مثبت حرکت دهيم. کتاب غم و شادي در سيره ي معصومان (ع) از آقاي محمود اکبري مي تواند جزء کتاب هاي خوبي باشد که افکار مزاحم را به اشکال مختلف دور کند. در خصوص دور کردن افکار مزاحم تفکر شاه کليد آن است. تفکر کردن به خدا، قيامت و عاقبت هر امر. داريم کسي که به عاقبت کارها بينديشد خود را از مهلکه و نابساماني هاي بزرگ نجات مي دهد.
سوال – درخصوص سوره ي مائده آيات 83 تا 89 توضيح بفرماييد.
پاسخ- در آيات 87 و 88 توجه دوستان را به اين نکته ي کليدي جلب مي کنم که قرآن مي فرمايد: اي مومنان چيزهاي پاکي را که خداوند به شما حلال کرده براي خود حرام نکنيد. انسانهايي که گاهي اوقات با سخت گيري هاي بيجا چيزهايي را که خداوند حلال کرده حرام مي کنند. البته تأکيد بر اينکه اينجا بحث چشم و هم چشمي و تجمل گرايي نيست. يعني آن کساني که مي خواهند جلوتر از دين خدا حرکت کنند و چيزهايي را به خود حرام مي کنند. بايد اين دقت را داشته باشيم که خداوند مي فرمايد نه از اين طرف پشت بام بيفتيد و نه از آن طرف. نه حرام هاي خدا را به خود حلال کنيد و نه حلال هاي الهي را به خود حرام کنيد. ياد شما باشد که خداوند آدم هايي را که از حريم الهي عبور مي کنند و تجاوز مي کنند دوست ندارد. از چيزهايي که خداوند حلال و پاک کرده بخوريد و تقواي الهي داشته باشيد. اين قطعاً زمينه ي مي شود براي اينکه دين داري ما با استانداردهاي الهي هم خواني داشته باشد. کساني که در اقصي نقاط دنيا اين روزها را با حب اهل بيت گذراندند، کساني که در کربلاي معلي در مسير زيارت امام حسين (ع) به شهادت رسيدند. شيعيان خوبي که هرساله در پاکستان به دست افراد کوردل به شهادت مي رسند و رهبر شيعيان عربستان که در دو روز گذشته به رحمت الهي رفتند. شهادت و وفات اين بزرگواران را گرامي مي داريم و ثواب قرائت امروز را به روح همه ي اين دوستان هديه مي کنيم.
سوال – ديروز در برنامه ي سمت خدا آقاي ماندگاري يک طرحي را پيشنهاد کردند ما نيز استقبال مي کنيم و به ياري خداوند و به ياري دوستان اين طرح را ادامه مي دهيم. گفتند خيلي ها دوست دارند که خادم حرم امام رضا(ع) باشند. گاهي اوقات حتي بعضي از خانم ها با اصرار جارو را مي گيرند و خواهش مي کنند که بگذاريد حداقل چند پله اي را ما جارو بزنيم. شايد يک چنين شرايطي فراهم نشود و همه ي آنهايي که يک چنين عشقي در دل آنها است بتوانند در فضاي حرم خدمت کنند. ولي اين اتفاق مي تواند در خارج از فضاي حرم و به صورت يک خادم معنوي رخ دهد. در اين خصوص شما بيشتر توضيح دهيد که چگونه مي توانيم اين يک روز را که ما خادم معنوي حرم هستيم، حريم هرکدام از ائمه اطهار (ع) هستيم و مي خواهيم خدمتگزار آنها باشيم. اولاً چه ارزش معنوي و برکاتي براي ما دارد ؟ اين کار چگونه مي تواند مهيا باشد ؟پاسخ – در روايات اهل بيت (ع) و حتي از وجود حضرت ختمي مرتبت (ص) داريم که مي فرمايند هرکسي به مومني خدمت کند به من پيغمبر خدمت کرده است. قطعاً خدمت به آل اله بالا ترين درجات را دارد. دل همه ي ما مي خواهد که خادم اهل بيت باشيم. پايتخت معنوي همه ي ما ايراني ها مشهد مقدس است. طبيعتاً دل ما مي خواهد که يک جوري يک کاري را در حرم انجام دهيم و بعد بگوييم که خيلي آرامش گرفتيم و خوشحال شديم که توانستيم براي حضرت يک کار کوچکي انجام دهيم. در حدي که چهار جفت کفش جفت کنم، حرم را تميز کنم يا به چهار نفر زائر خدمت کنم. اينها چيزهايي است که قلب ما را به يک آرامش حقيقي مي رساند. چون ما با واسطه هاي فيض الهي مرتبط مي شويم. اما اين فرمولي را که حاج آقاي ماندگاري فرمودند اجازه دهيد من به طور کامل عرض کنم. در روايت اهل بيت داريم که با روزگار دشمني نکنيد. راوي سوال مي کند که منظور شما از روزگار چيست ؟ مي فرمايند که روزگار، ما اهل بيت هستيم. تطبيق ويژه ي آنها با اينکه هر هفته، در حقيقت از روز شنبه تا روز جمعه شما زيارت چهارده معصوم (ع) را داريد. آن دوستاني که اهل دقت هستند مي دانند که مثلاً روز شنبه متعلق به وجود پيامبر اکرم (ص) است و روز جمعه متعلق به امام زمان (ع) است. هر روزي به تناسب متعلق به اهل بيت (ع) مي شود و نمازهاي خاص و زيارتي سفارش شده است. هرکسي به اندازه ي خود، يعني هر کسي به اندازه ي ظرفيت معنوي که دارد يک قدم جلوتر بيايد. افرادي که اهل مراقبت هستند که هرروز هفته زيارت اهل بيت (ع) را بخوانند، ثواب کارهاي مستحبي را که در آن روز انجام مي دهند به ائمه ي آن روز هديه کنند. کساني که اين توفيق را تا الان نداشته اند، با توجه اينکه دهه ي آخر ماه صفر است و اين دهه با روز شهادت امام رضا (ع) خاتمه پيدا مي کند، اين ده روز را يک تمرين معنوي بکنند. ما مي توانيم در هرروز يک کار مستحب را به امام رضا (ع) هديه کنيم. از يک دور تسبيح صلواتي که مي فرستيم تا راهنمايي که يک نفر را مي کنيم تا کمک فکري که به يک نفر مي دهيم. تا چيزي را به کسي امانت مي دهيم. اينها همه راه هايي است براي اينکه ما بتوانيم خدمتگزاري خود را جدي کنيم. آن کساني که مي گويند براي ما سخت است شما هر هفته نگوييد. مي گوييم ماهي يک روز اين کار را بکنيد. در هر ماه يک روز را اختصاصي براي امام رضا قرار دهيد. همه در حقيقت آن روز امام رضايي بشوند. همه آن روز مدال خدمت به امام رضا را داشته باشند. درآن روز کارهاي خوب خود را وقف امام رضا بکنند. به امام رضا خطاب مي کنيم که اي کسي که ما از نور معنوي شما بهره ي زيادي مي بريم گرچه دور هستيم اما دل ما مي خواهد که بيش از پيش به شما نزديک شويم. ماجراي آن مورچه اي است که پاي ملخي را بر روي شانه ي خود گذاشت و به سختي به دربار حضرت سليمان برد. حضرت از او سوال کرد که چه چيزي آورده اي ؟ گفت من بعنوان يک مورچه يک پاي ملخ آورده ام که خيلي از من بزرگتر است. حضرت لبخندي زدند و گفتند خيلي هديه ي تو با ارزش است بخاطر اينکه چند برابر آن چيزي که مي توانستي زحمت کشيدي. گرچه سليمان از همه ي اينها بي نياز است. سليمان وجود، اهل بيت (ع) بي نياز از همه ي اين زحمت ها هستند. اما زحمت هاي ما براي اين است که بهانه اي بشود تا رحمت ال اله را که جلوه ي رحمت خداوند است به سمت خود جلب کنيم. اما آن کساني که مي گويند ماهي يک بار نيز زياد است به ما بگوييد سالي يک بار. مي گوييم اشکالي ندارد، سالي يک بار شما ببينيد چه کار خوبي مي توانيد انجام دهيد. ولي در آن کار حواس شما باشد که فقط براي رضاي خدا باشد چون بايد شايستگي امام رضا را داشته باشد. ما کاري را مي توانيم به اهل بيت هديه کنيم که هيچ نوع ريايي در آن نباشد. يعني من بدانم که از هيچ کسي توقع تشکر ندارم. مثلاً امکان دارد در يک روز من به يک شيرخوارگاه بروم و به بچه ها سرکشي کنم. براي اين بچه ها قصه بگويم. با آنها حرف بزنم. يک فرد نيازمندي را مي شناسم که خيلي با آبرو است و کسي از نياز او خبر ندارد. بدون اسم و نشان نياز او را رفع کنم. اگر مي توانم از جهت مواد غذايي به او کمک کنم. با توجه به اينکه ما به ايام سال نو نزديک مي شويم. در ضمن داريم که اگر مي خواهيم به ديگران کمک کنيم نبايد بگذاريم که کسي ازما تقاضا کند. اگر من نيازمند اين مسئله باشم که کسي از من نياز خود را تقاضا کند، در روايت داريم که به اندازه اي که آبروي او از بين رفته به او کمک کرده ايد پس زحمتي نکشيده ايد. يک مسئله هم قرض دادن است که بتوانيم انشاء اله باب ربا را از بين ببريم. اين قرض دادن هايي که مي تواند بصورت قرض الحسنه هاي خانوادگي يا دوستانه باشد. کارهاي زيادي است اما مهمترين کار ترک گناه است يعني هرکسي به عشق امام رضا يک گناه خود را ترک