حجت الاسلام والمسلمين قرائتي- بهرهگيري بهتر از تعطيلات
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بهرهگيري بهتر از تعطيلات
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 19- 12-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
نور تو روح مرا منزل به منزل ميبرد *** کشتي افتاده در گل را به ساحل ميبرد
مرد صحرايي و با تو شوق باران همسفر *** بوي بارانت مرا منزل به منزل ميبرد
عاقل و ديوانه محکومند آري، چشم تو *** هم ز مجنون ميبرد دل هم ز عاقل ميبرد
اهلبيت نور هستيد آسمان وحيها *** جامعه ما را به شرح اين فضايل ميبرد
اي حبيب غربت تو حضرت عبدالعظيم *** شهر ري با اذن تو از کربلا دل ميبرد
مجلسي که ياد شام انداخت اندوه تو را *** گاه سوي تشت و گاهي سوي محمل ميبرد
کربلا ظهر عطش گودال سرخ قتلگاه *** اشکهايت عشق را تا آن مراحل ميبرد
سلام ميکنم به همهي شما، بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، سالروز شهادت امام هادي(ع) را تسليت ميگويم، انشاءالله همه ما مشمول شفاعت و دستگيري اهلبيت خاصه امام هادي(ع) باشيم و انشاءالله زيارت سامرا نصيب همه ما شود. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. بسم الله الرحمن الرحيم، چون بحث روز شهادت امام هادي پخش ميشود، من يک خاطرهاي از امام هادي بگويم. امام هادي(ع) در سامرا هستند و مرحوم آيت الله العظمي شيرازي حدود يک قرن ميشود، بخشي از حوزه علميه را از نجف به سامرا ميبرد. يکبار يک مشکلي برايش پيش آمد و بي پول شد. کنار صحن ايستاد و گفت: يا امام هادي، پدر شما، جد شما اميرالمؤمنين در خانه فقرا چيزي ميداد. من هيچي پول ندارم. اين صحن خانه شماست، من آمدم کنار خانه کسي خودش بيايد به من پول بدهد. من امروز مهمان شما هستم. آيت الله العظمي شيرازي شبها حرم ميآمد، آن روز دو بعد از ظهر آمد. سلام ميدهد و برميگردد، باز از يک نيم دايره در صحن ميچرخد به آيت الله شيرازي ميرسد. تنگ گوشش ميگويد: بار اولت است آمدي مهمان آقا شدي. ما زمان جواني خيلي مهمان آقا شديم.
امام هادي(ع) کسي خواسته باشد بشناسد، بايد ببيند زيارت جامعه چيست. زيارت جامعه از امام هادي است. شما وقتي خوابت ميگيرد نميتواني پلک را نگه داري و هي پائين ميافتد. خيلي که بگيرد گردنت هم نميتواني نگه داري. يعني نه گردنت را ميتواني نگه داري نه پلکت را، ولي امام هادي در زيارت جامعه ميگويد: خدا قدرتي به شما داده که توسط شما «بكم يمسك السّماء ان تقع على الارض» خداوند توسط شما آسمانها و کرات آسماني را نگه داشته است. پلک را نگه داريم، سرمان را نگه داريم يا آسمانها را نگاه کنيم؟ انصاف اين است که خيلي ما نسبت به امامان کم داريم و اگر خواسته باشيم امام شناسي کنيم زيارت جامعه معرفت ميدهد. يک سلامي به حضرت بدهيم «السلام عليک يا ابالحسن يا علي بن محمد، السلام عليک و رحمة الله و برکاته» خدايا هرچه به عمر ما اضافه ميکني به معرفت و مودت ما نسبت به خودت و پيغمبر و اهلبيت خودت بيافزا.
چون اين بحث در آستانه عيد هست من يک نامه ديروز نوشتم، اينها را امروز نشستم به همه مسئولين تلفن کردم که اين نامه را بگيريد و ببينيد چه ميتوانيد بکنيد؟ سپاه، ارتش، دانشگاه، حوزه، سازمان و دفتر تبليغات نوشتم. قرآن يک آيه دارد ميگويد: اگر يوسف را ميخواهيد «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ» (يوسف/67) از درهاي متفرق وارد شويد. نماز جمعه يک عده را جذب ميکند. مسجد و حسينيه يک عده را جذب ميکند. يک عده هم هنر و شعر جذب ميکند. ما نبايد تبليغ را وادار کنيم به تلاشهاي رسمي و هزينهدار. يک نامه نوشتم که ميخواهم بخوانم.
«بسم الله الرحمن الرحيم به مناسبت فرا رسيدن عيد نوروز؛ نامهي غير اداري از همکار و دوست شما، ايام عيد و همه اعياد بر شما مبارک باشد. افرادي هستند از همه فرصتها استفاده ميکنند و افرادي هستند که فرصتها را از دست ميدهند.» امروز ما زماني زندگي ميکنيم که فاضلاب را دور نميريزند و براي آب زراعت تصفيه ميکنند. خرده شيشه را کارخانه شيشه ميدهند. خرده نان را گاوداري ميدهند و شير ميدهد. خرده کاغذ را کارخانه مقواسازي ميدهند. حالا با عمر چه ميکنيم؟ با خردههاي وقت چه ميکنيم؟ تقريباً کشور 20 روز تعطيل است. 20 روز ضرب در دوازده ميليون بچه مدرسهاي، بيست روز ضرب در پنج ميليون دانشجو، بيست روز ضرب در 150 هزار طلبه دختر و پسر. چند صد قرن ميشود. تعطيلات عيد خوب است، اما يک کار نويي بکنيم.
يکوقت در هواپيما نشسته بودم، مهماندار گفت: شما چاي ميخوري يا قهوه؟ گفتم: چاي در خانه خودمان هست، قهوه بده بيايد. تخمه کدو و لباس نو هست، همه جاي دنيا عيد دارند و يک چيز مشترک است منتهي چه کسي ميتواند از عيد استفاده کند؟ فرصت عيد براي بعضي از شب قدر مهمتر است. شب قدر سه شب و عيد بيست روز است. ماه رمضان مذهبيها مسجد ميروند، عيد مذهبي و غير مذهبي صله رحم ميروند. يک ليمو ترش گيرت آمد دور نيانداز، عرضه داري از همين ليموترش، ليموناد درست کند. خانمهاي هنرمند با پوست پرتقال مربا درست ميکنند، خانمهاي بي هنر بهترين برنج را کوفته ميکنند. يک کسي پشم را طوري ميبافد آنتيک ميشود و يک کسي طوري ميبافد پالون خر ميشود. با تعطيلات ميواهيم چه کنيم؟ بيشترين خسارت ما در عمر است. لذا در سوره عصر ميگويد: «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» به زمان قسم، انسان خسارت ميکند. اينکه پهلوي هم آمده آدم ميتواند بفهمد و استنباط کند که اين بيشترين خسارت ما در از دست دادن زمانهاست.
ما پنج ميليون دانشجو داريم بدون هزينه اضافه در شهر و روستايشان ميروند، هر دانشجو به دو تا بچه فاميل کمک علمي کند در اين ده پانزده روز و بگويد: پسرخاله، پسرعمو بياييد در درسهايي که مشکل داريد، ممکن است رفوزه شويد من کمک شما کنم. نتيجه اين ميشود از هزاران بچهاي که ممکن بود رفوزه شود جلوگيري ميشود. چه بودجهاي به نفع ميشود. يک کمک علمي هم ميشود. طلبهها دلالي کنند، در ديد و بازديدها يک اشکالهايي ميکنند، سياسي و اجتماعي و اقتصادي، اين طلبه شبهه را يادداشت کند و زنگ بزند قم و بپرسد و جوابش را بدهد. اگر فرض کنيد پنجاه هزار تا دختر طلبه داشته باشيم، پنجاه هزار تا دو ساعت وقتشان را صرف بچههاي فاميل کنند و نماز همه درست شود. در هر فاميلي پنج تا پولدار و پنج تا فقير هست و باقي بخور و نمير هستند. اين پنج پولدار بگويند: بياييم به يک نفر در فاميل کمک کنيم. جهازيه اين دختر را درست کنيم. خيلي کار خير ميشود کرد. داريم اگر پول نداري گوسفند بخري، شريک شويد. عيد قربان شريک شويد و شريکي يک گوسفند بخريد. حتي تبليغ هم داريم که شريکي تبليغ کنيد. خدا وقتي به موسي گفت: نزد فرعون برو، گفت: تنهايي نميتوانم، شريکي. هارون هم بيايد، «هارون أخي... وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» (طه/32) شريکي باشد. بعضي پارچهها را بايد با نخ ضخيم دوخت و با نخ نازک پاره ميشود. مسجدالحرام را يک نفر نميتواند تطهير کند، «طهرا» يعني هردو با هم، پدر و پسر با هم. «طهرا بيتي»!
گاهي ميگويد: من پول ندارم. يک برگ زرد ارزشي ندارد ولي اگر در آب بيافتد کشتي پنجاه مورچه ميشود. نبايد بگوييم: من قابل نيستم. حضرت فرمود: در بياباني برويد هيزم جمع کنيد. گفتند: هيزم نيست. حضرت فرمود: برويد هرچه توانستيد جمع کنيد. اصحاب در بيابان پخش شدند و هرکدام هيزم جمع کردند و روي هم ريختند. گفت: اول ميگوييد ندارم، دقت که کرديد ميبينيد هست. ديروز حضرت عبدالعظيم بودم، در حرم يک روحاني به من رسيد و گفت: تبريک ميگويم. گفتم: چه شده؟ گفت: شما يکبار در تلويزيون گفتي: آقايي که سه تا پسرهايت داماد شده است. فرض کن چهار پسر داشتي، يکي از اين جوانها را داماد کن. خانمي که چهار دخترت را جهاز دادي، فرض کن پنج دختر داشتي، يکي از اين دخترها را جهاز بده. اين به دل من نشست و رفت جواني را داماد کرد. تعطيلات عيد وقت خوبي است. پولدارها فقرا را کمک کنند. حديث داريم اگر خواستي به کسي پول بدهي، نگو خمس و زکات است. غصه ميخورد، بگو: عيدي است ولي نيت زکات کن. دروغ بگو که آبروي طرف حفظ شود.
بيست روز تعطيل است، در فاميلها افرادي با هم قهر هستند، اينها را آشتي بدهيد. حديث داريم اگر دو نفر که قهر هستند را آشتي بدهيد، از نمازهاي مستحبي و روزههاي مستحبي بيشتر ثواب دارد. حديث داريم اينها را آشتي بدهيد. حتي اگر ميتواني دروغ بگويي که اينها را آشتي بدهي، با دروغ اينها را آشتي بده. دروغ گناه کبيره است اما براي اينکه دو تا مسلمان با هم رفيق شوند اين دروغ را بگو. تمام چيزهايي که علاقه را زياد ميکند مستحب است يا واجب؟ هديه، عيدي، ديد و بازديد، اطعام، انفاق، کمک مالي، حدود پانصد آيه در مورد کمک مالي در قرآن است. انفاق، صدقه، اعطي، ايتاء، کفاره، خمس، زکات، در قالبهاي مختلف است، هديه، در واژههاي مختلف هست. انفاق به فاميل بهترين انفاق است. حديث داريم «لا صَدَقَةَ وَ ذُورَحِمٍ مُحتاج» اگر فاميل تو محتاج است، پولت را جاي ديگر خرج نکن. اول دور و اطرفيان، يکوقت از پيغمبر سؤالي کردند و گفتند: چه بدهيم؟ «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ» (بقره/215) جواب اينها را نداد و فرمود: «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ» او سؤال کرد چه بدهيم، عدس بدهيم يا برنج بدهيم؟ مهم نيست چه هست، مهم اين است که به چه کسي بدهيم. به خصوص پيرمردها و پيرزنها خجالت ميکشند به بچه بگويند: پول بده.
يک پدر و پسر با هم دعوايشان شد، آمدند نزد حضرت، پدر گفت: آقا اين بچه بود هروقت پول خواست به او دادم. حالا پولدار شده و من از کار افتاده شدم، رويم نميشود به بچه بگويم: پول بده. خجالت ميکشم. پيغمبر فرمود: جا دارد سنگ اشک بريزد. اينقدر سنگين است. پدر و مادرهايي که پير هستند را کمک کنيد. يک کار بدي که در ايران شده اين است که بعضي پيرها را سالمندان ميبرند. قرآن ميگويد: پيرها بايد بغل خودت باشند. «إِمَّا يَبْلُغَنَ عِنْدَكَ الْكِبَرَ» (اسراء/22) يعني کنارت باشد. پيرزن و پيرمرد کنارت باشند. بگو: زن من جوان است، ميخواهد فيلم ببيند و پيرزن ميخواهد بخوابد. در يک آپارتمان تنگ نميشود يک پيرزن و عروس با هم زندگي کنند، مثل پيوند اسفناج و گلابي است. شهرداري بيايد در هر محله، سه چهار سوئيت در محله بسازد اگر در خانه نميتوانم پدر و مادرم را نگه دارم، يک سوئيت باشد که هر روز بتوانم سر بزنم. شهرداران و معماران ما بايد طوري ساخت و ساز کنند که کنار هر خانه يک اتاقک بسازند، من اتاقک را يا ميخرم يا اجاره ميکنم ولي مادرم کنارم باشد. ما از قرآن رد ميشويم. اين «عندک الکبر» نکته دارد. در سوره ابراهيم شش هفت مورد «سَخَّر» هست. سَخَّر يعني در اختيار تو است. شاعر ميگويد: ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند! «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ» (ابراهيم/33) «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» (ابراهيم/33) «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْك» (ابراهيم/32) باران فرستاديم. ميگويد: گير در مديريت توست و عرضه نداشتي از اين «سَخَّر»ها درست استفاده کني.
بيست روز لباس نو ميپوشيم و صله رحم داغ ميشود. بيست روز هوا مناسب است، نه سرد يخ است و نه داغ گرمي است. فراغت و هواي خوب و ديد و بازديد است. عيد همه خانه هم ميروند. بياييم فکري کنيم و اين گفت و شنودها را هدفمند کنيم. آب هست بياييم جدول بندي کنيم مزرعهاي سبز شود. لابه لاي ديد و بازديدها براي افرادي همسريابي کنيم. خيليها دنبال همسر خوب و داماد خوب هستند. «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً» (نساء/85) يعني اگر کسي دلالي خوب کند، بهترين دلالي اين است که بين عروس و داماد واسطه شود. در بسياري از جلسات مسائل سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي گفته ميشود. دفاع نکنيد! عيب داريم، مسئولين همه عادل و کاردرست نيستند. ولي زود قبول نکنيم و يک مقدار تحقيق کنيم. هرچه شنيديم تأييد نکنيم چون ممکن است تهمت باشد. چند وقت پيش کسي چند مرغ دم خانه ما آورد. گفت: من يک مرغداري دارم در جاده اصفهان- شيراز، سالهاست سودش را ميخورم ولي مردم ميگويند: براي قرائتي است. دلم برايت سوخت و گفتم: يکبار تهران بروم برايش دو سه تا مرغ ببرم. وارسي کنيم هست يا نيست! قبول کنيد ممکن است آبروي يک مؤمن بريزد.
يکي از دوستان ما پدر شهيد بود، خدا رحمتش کند. ميگفت: توجيه حماقت است. ما خواسته باشيم کارهاي هرکسي را تأييد کنيم و بگوييم: درست است، خيلي آدم بايد احمق باشد. ما احمق نيستيم. تضعيف هم جنايت است. صدها هزار جوان و شهيد و جانباز و اسير تا انقلاب درست شد. بگوييم: حالا که تخم مرغ درست شد، ما نيستيم. اگر اينطور باشد زينب کبري(س) عصر عاشورا بايد کافر شود چون همه مشکلها سر حضرت زينب ريخت. پس حضرت زينب بايد دست از خدا ميکشيد. دين را کنار بگذاريم خوراک و پوشاک و مسکن است. باقي موجودات هم خوراک دارند، مسکن دارند. از کارهايي که عيد ميشود کرد، در ديد و بازديدها به منکراتي ميرسيم که افراد صاحب نفوذ بايد نهي از منکر کنند. گاهي يک جواني، يک دختري، عيبي دارد. صدايش ميزنيم خصوصي، ميگوييم: اين حرفي که زدي درست نبود، گناه بود، نهي از منکر کنيم و در گناه هضم نشويم. بهشتيها از جهنميها ميپرسند: چطور شما جهنمي شديد؟ «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ» (مدثر/42) چطور به دوزخ گرفتار شديد؟ ميگويند: به چهار دليل، يکي اين است «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ» (مدثر/45) در جامعه هضم شديم، همه نماز نخواندند ما هم نخوانديم. هر گناهي پيش آمد، ما هم سر گناه نشستيم و اراده نداشتيم برويم.
دو برادر بودند به نام زين الدين که سردار بودند. برادر کوچکشان را ميآوردند وسط خيابان اذان بگويد. همه فکر ميكردند ديوانه است چون عصر بود، اذان ميگفت. آخر گفتند: اين عروس ميبردند، جوانها دنبال اين عروس بودند که عروس را ببينند، من خواستم حواس مردم را پرت کنم و مردم متوجه من شوند. قرآن ميگويد: اگر ميبيني جلسه گناه است برو، يا جلسه را عوض کن يا برو. مواظب باشيم در جامعه هضم نشويم. يکسري آدمها در جامعه هضم ميشوند و يکسري جوانها در جامعه خودشان را نگه ميدارند مثل اصحاب کهف، ديدند محيط فاسد است، رفتند در بيابان و گفتند: از خير شهر گذشتيم. يکسري جوانها هستند که جامعه را عوض ميکنند، «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ» (انبياء/60) حضرت ابراهيم يک جواني بود که جامعه را عوض کرد. پس سه تا جوان داريم، افرادي که در جامعه هضم ميشوند. افرادي که در جامعه هضم نميشوند، افرادي که سعي ميکنند جامعه را عوض کنند. گاهي هم تنهايي نميشود، با يک مدير مدرسه، استاد دانشگاه، طلبه، تاجري شريک شويد. امام خميني روز عاشورا شريکي جلسه را اداره ميکرد، مينشست و کوثري روضه ميخواند. خيلي وقتها کارهاي جزئي را با همين ميشود انجام داد.
يکبار کسي خدمت پيامبر(ص) آمد، گفت: يک کمکي بکن. گفت: برو خانه يک چيزي بياور بفروش، از مردم گدايي نکن. گفت: خانه ما چيزي نيست. گفت: نگاه کن هرچه هست بياور. اين هم ناراحت شد و رفت يک پلاس، يک موکت پاره آورد. گفت: يا رسول الله! ميگويم چيزي نيست، همين است. گفت: باشد، به اصحاب فرمود: چه کسي اين را ميخرد؟ يکي از اصحاب گفت: يک درهم. يک نفر گفت: دو درهم. به دو درهم فروخت و دو درهم را به اين فقير داد. گفت: يک درهم را نان و گوشت بخر، يک درهم را کله تبر بياور، رفت يک تبر آورد. پيغمبر فرمود: کسي هست چوبي داشته باشد که در اين تبر فرو کنيم؟ يک نفر گفت: ما در خانه داريم. چوب را آوردند و پيغمبر نجار شد و چوب را در اين تبر جاسازي کرد و گفت: اين ابزار توليد، برو کار کن! از صفر ميشود چيزي درست کرد. منتهي بايد بخواهيم.
در سفر که ميرويم در تعطيلات عيد، از کنار کسي بي اعتنا رد نشويم. ابن سبيل هستند. در قرآن چند بار گفته: ابن سبيل، يعني کسي که در جاده مانده است. من غصه دو نفر را زياد ميخورم يکي پليسهايي که بايد از عيد و سال تحويل و سفره هفت سين محروم باشند. ميارزد که يک بوق براي تشکر براي آنها بزنيم. اين خادم ماست، خادم ما سيد ماست. پيغمبر فرمود: اين کسي که خدمت ميکند آقاست. «سيد القوم خادمهم» کسي که خدمت ميکند اين آقاست. کارمندهاي شهرداري، پنج فشار روي اينهاست. يکي اينکه دور از زن و بچه هستند. بسياري از جاهاي دور ميآيند. روي پا هستند. تنفسشان با گرد و خاک است. سطل زبالههايي که بو ميدهد، حقوقشان هم کم است. ولي اينها حق حيات دارند. کارشان شبانه است. شغلشان بسيار سخت است. عيد امسال را مکتبي قرار بدهيم. عيد هدفمند، مشکل گشا، خانه فقرا بيش از خانه اغنياء برويم. چرا سفارش يتيم شده است؟ چون يتيم پدر و مادر ندارد. گفته به يتيم برس چون کمبود پدر و مادر را بايد جبران کنيم. آقاياني که صله رحم ميرويد، خانهاي که فقير هستند بهترين لباسهايت را نپوش. اين درست نيست. اگر لات باشد فحش ميدهد و ميگويد: اينها دزد هستند. مؤمن باشد، نفرين ميکند و آه ميکشد. با ماشين قشنگ در شهر مانور ندهيد. به ما گفتند: در تشييع جنازه نخنديد. گاهي ممکن است آدم در تشييع جنازه خندهاش بگيرد.
يک کسي زير تابوت زنش خندهاش گرفت. گفتند: چرا ميخندي؟ گفت: ياد چيزي افتادم، در عمرمان که زن و شوهر بوديم تنها جايي که دوش به دوش هم رفتيم و نق نزد الآن است. در عين حال در تشييع جنازه نخند. همسايه فقير است کباب نخور. اگر غذاي نوبر ميخري به بچهات اجازه نده در کوچه بخورد. اين نگاهها اثر وضعي دارد. دل را بسوزانيم، دل را ميسوزانند. «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه/6و7) قرآن ميگويد: آتش جهنم دل را ميسوزاند. چون در دنيا دل را سوزاندي. اينهايي که مدرک دارند، مهندس، دکتر، آيت الله يک مقدار بايد بيشتر تواضع داشته باشند. پيغمبر ما اشرف مخلوقات بود اما به بچهها هم سلام ميدهد. اين در شأن ما نيست. اين به ما نميخورد. در ازدواج ميگويند: فلاني به فلاني نميخورد. چرا؟ ميگويد: او فوق ليسانس است و اين سيکل است. مگر ازدواج مدرک است؟ اگر اينطور باشد همه آيت الله بايد زنهايشان را طلاق بدهند. يک آيه الله چهل سال درس خوانده آيت الله شده و همسرش يک زن خانهدار است.
شريعتي: امروز سوره مبارکه تکوير را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است در سالروز شهادت امام هادي(ع) ثواب تلاوت اين آيات را هديه به روح حضرت کنيم و از برکاتش بهرهمند شويم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ «1» وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ «2» وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ «3» وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ «4» وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ «5» وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ «6» وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ «7» وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ «8» بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ «9» وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ «10» وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ «11» وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ «12» وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ «13» عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ «14» فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ «15» الْجَوارِ الْكُنَّسِ «16» وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ «17» وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ «18» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «19» ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ «20» مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21» وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ «22» وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ «23» وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ «24» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ «25» فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ «26» إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «27» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ «28» وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ «29»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، آنگاه كه خورشيد در هم پيچيده و تاريك شود. و آنگاه كه ستارگان به خاموشى گرايند. و آنگاه كه كوهها به حركت درآيند. و آنگاه كه شتران باردار به حال خود رها شوند. و آنگاه كه حيوانات وحشى، برانگيخته و گرد هم آيند. و آنگاه كه درياها به جوش آيند. و آنگاه كه جانها جفت و قرين شوند. و آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود. كه به كدامين گناه كشته شده است؟ و آنگاه كه نامههاى عمل گشوده شود. و آنگاه كه آسمان از جاى كنده شود. و آنگاه كه دوزخ شعلهور شود. و آنگاه كه بهشت (براى اهلش) نزديك آورده شود. هر كس بداند كه چه حاضر كرده است. سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند. در حركت هستند و پنهان مىشوند. و سوگند به شب آنگاه كه برود. و سوگند به صبح آنگاه كه بدمد. كه همانا قرآن، كلام پيامآورى گرامى است. آن كه نزد خداوندِ صاحب عرش، داراى قدرت و مقام والا است. (فرشتهاى كه) فرمانش برند و امينش شمرند. و همانا مصاحب شما (پيامبر،) جنّ زده نيست. و قطعاً آن (فرشته وحى) را در افق روشن ديده است. و او بر غيب بخيل نيست (و آنچه را دريافت كرده، دريغ نمىكند). و آن قرآن، از القائات شيطانِ رانده شده نيست. پس به كجا مىرويد؟ آن (قرآن) جز پند و تذكّرى براى جهانيان نيست. براى هر كس از شما كه بخواهد راستى و درستى پيشه كند. و شما نمىخواهيد جز آنچه خداوند، پروردگار جهانيان بخواهد.
شريعتي: نکات شما را خواهيم شنيد و بعد هم دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي قرائتي: سفرهايي که ميرويم کساني که نميتوانند بروند را کمک کنيم. آستان قدس رضوي پارسال پنجاه هزار جواني را که تا حالا مشهد نرفته بودند، رفتند. آخوند با ما بود و شام و ناهار با آستان قدس. کاري کنيم که خدايا توفيق بده آنهايي که کم دارند به خودم برسانم، انشاءالله خداوند سال را مبارک کند، اين مبارک بودن عيد ما مربوط به اين است که خودمان مبارک شويم. مبارک برکت است و برکت خير زياد است. صدقهاي که ميدهيد براي سلامتي همه مسافرها بدهيد. اداره بيمه در سفرهايي که تصادف کم نيست، صبح به صبح دو تا گوسفند بکشد و به فقرا بدهد، يکوقت همين دفع بلا ميکند. پليس راهبر روزي يک گوسفند بکشد و در ديگ پادگان بياندازد تا سربازها بخورند ولي به قصد دفع بلا باشد. در سفرها نماز يادمان نرويد. بيش از هزار مسجد در جادهها هست. زمان شاه در رستورانها يک اتاق کثيف نمازخانه بود. در ديد و بازديدها نماز را فراموش نکنيم.
شريعتي: «والحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»