برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نماز و بندگي خدا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 28-03-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
جان آمده رفته، هيجان آمده رفته *** نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احيا نگرفتم تو بگو چند فرشته *** صف از پي صف تا به اذان آمده رفته
پلکي زدهام خواب مرا آمده برده *** پلکي زدهام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده است مرا روزه فقط گاه *** بر لب عطشي مرثيه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم *** گفتند کجايي به جهان آمده رفته
ترسم که به جايي نرسم اين رمضان هم *** بسيار به عمرم رمضان آمده رفته
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان خوبم. بينندهها و شنوندههاي خوب و نازنينمان، طاعات و عبادات شما قبول باشد، ديشب شب قدر بود و خيليها به درگاه خدا استغاثه کردند، دعا کردند. انشاءالله ما را هم فراموش نکرده باشند. ما هم دعاگوي شما بوديم و هستيم. انشاءالله بهترينها نصيب شما شود. در خدمت حاج آقاي قرائتي عزيز هستيم. سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: مشتاق هستيم بحث امروز شما را بشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. کبريت يک ذره گوگرد بيشتر سرش نيست، منتهي افراد عاقل فوري اين را به چراغ گاز وصل ميکنند. چراغ گاز را به ظرف غذا وصل ميکنند. غذا به انسان و انسان به خدا وصل ميشود. يعني اين گوگرد تا خدا رفت. ماه رمضان يک گوگرد است. شب قدر يک گوگرد است. از اين گوگرد بايد تا آخر عمرمان را مديريت کنيم. شما ماه رمضان سيگار نکشيدي طوري نشد، خوب بعد از ماه رمضان هم نکش. پس ميتواني سيگار نکشي.
ماه رمضان مقداري قرآن بيشتر خوانديم. در طول سال حديث داريم روزي پنجاه آيه بخوانيد. ماه رمضان يک جرقه است که از اين جرقه بايد جريان درست کرد. قرآن که در شب قدر نازل شد براي هميشه نازل شد. براي طول تاريخ، نزولش در شب قدر است اما براي بشريت تا آخر عمر است. پس همينطور که قرآن شب قدر براي طول تاريخ نازل شد، ما هم بايد از شب قدر ماه رمضان براي آينده فکر کنيم. شما در ماه رمضان مسجد آمدي، چرا بعد از ماه رمضان نيايي؟ خدا فرق ميکند؟ رابطه با خدا فرق ميکند؟ ماه رمضان که مسجد آمدي ضرر کردي؟ من خيلي غصه ميخورم از کاسباني که مغازهشان نزديک مسجد است و مسجد نميآيند. مگر نماز جماعت چقدر طول ميکشد؟ يک ربع نماز طول ميکشد. در يک ربع چقدر کاسبي ميکني؟ نماز در اقتصاد ما اثر دارد.
من اينجا چيزهايي يادداشت کردم در مورد نماز بگويم. اول اينکه نماز دِين است. حق الله است. ما چند رقم نماز داريم. داريم بعضي نمازها شکر است. قرآن ميگويد: «فَلْيَعْبُدُوا» بايد مردم بندگي خدا را بکنند. چرا؟ «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قريش/4) به شما امنيت داديم، در کشوري که همه دنيا آتش است، ايران امن است. بين مخالفين ما امن هستيم. ما اگر خواسته باشيم خدا را بشناسيم بايد نعمتهاي خدا را چپ کنيم. تا چپ نکنيم نميشناسيم. مثلاً نميگوييم: الحمدلله چشم دارم. شما چشم راستت را ببند، اگر توانستي ده متر راه بروي. فکر ميکنيم آب بايد شيرين باشد، ميگويد: نه، «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» (واقعه/70) بخواهيم آب را تلخ ميکنيم. فکر ميکنيم درختها بايد سبز باشد نه، اگر پاييز شد و ديگر سبز نشد، «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» (واقعه/65) بخواهيم درختها را خشک نگه ميداريم. به چه کسي تلگراف ميکني سبزش کن. يک ريزگرد در خوزستان يا زابل و زاهدان ميآيد، زجر ميکشند و کسي نميتواند کاري کند. ما بايد بندگي خدا را بکنيم و ريش ما دست خداست.
اسلام به ما گفته: مشکلات مادي را هم از راه عبادت حل کن. يکي از چيزهايي که مورد غفلت است اين است ما گاهي هم که در تلويزيون حرف ميزنيم مسائل اقتصادي را وصل به معنويت نميکنيم. مثلاً نميگوييم: دروغ گفتيم روزي ما قطع شد. غيبت کرديم روزي ما قطع شد. تحليلهاي ما اقتصادي است. حساب کتابهاي کامپيوتري است. فکر ميکنيم مثل اينکه شير مادر را تجزيه و تحليل کنيم و بگوييم: شير مادر اينقدر قند است. اينقدر چربي است. اينقدر آب است. بله! اما مهر مادر چطور؟ شير مادر از سينه مادر درميآيد و مهر مادر هم ديدني نيست. بياييم از اين ماه رمضاني که دارد تمام ميشود اين جرقه را جريان کنيم.
افرادي بودند که از جرقه، جريان ساختند. نقل شد يکي از علماي قم، آيت الله نجفي مرعشي بود. تابستان خواست به يکي از روستاهاي قم برود. نقل شد يک زن قمي گفت: خوش به حال شما آخوندها، زمستان قم ميرويد و هوا هم که گرم شد به روستاها ميرويد. ما بدبختها بايد آب شور قم را بخوريم و هواي قم را تحمل کنيم. آقاي نجفي يک مقدار تکان ميخورد و ميگويد: راست ميگويد. مرا به دهات راه ميدهند اين پيرزن کجا برود؟ برميگردد و ديگر تا آخر عمر روستا نميرود. اين جرقه تبديل به يک جريان شد.
پدر من يک شال زردي دور سرش ميپيچيد، عمامه نبود. يک زني به او رسيد، يک مسأله پرسيد. پدرم گفت: بلد نيستم. ميگويد: بلد نيستي عمامهات را بردار. تو که بلد نيستي چرا عمامه گذاشتي؟ پدرم آمد رساله مراجع را خواند، ديگر آخر عمر مسأله گو بازار شده بود. ليموترش را نگو ترش است. با همان ليموترش ليموناد درست کن. يعني از انتقادها استفاده کن. يکي از راههاي تربيت اين است که رقيب شما چه فحشي به شما داده است. آقاياني که براي رياست جمهوري کانديد بودند به هم نقد ميزدند. تمام اين نقدها را روي کاغذ بياورند. البته بعضي نقدها وارد نيست. بعضي نقدها که وارد است بايد همه ملت بسيج شوند. گاهي کمر ميخارد و دست نميرسد که بخارانيم. گاهي پيشاني ميخارد راحت ميخارانيم. نقطه ضعفها را به نقطه قوت تبديل کنيم.
ماه رمضان يک خرده کنار دعاهايمان، دعاي فارسي هم بخوانيم. بنشينيم يک ورقه برداريم، بنويسيم سؤال: چند رکعت نماز با توجه خواندي؟ چند تا سلام به افراد گمنام کردي؟ غير از مديرکل و رئيس و کدخدا، به آدم گمنام هم سلام کردي يا نه؟ من يکوقت قم ميرفتم، يک کارگر افغاني مشغول کاري بود. گفتم: آقاي قرائتي هرچه سلام ميکني به دانه درشتها سلام ميکني، برو يک سلامي هم به اين کن. راهم را يک خرده کج کردم و رفتم گفتم: سلام عليکم! يک نگاهي کرد و گفت: سلام عليکم! رفتيم. چند متر که رفتيم اين عقب من دويد و گفت: آقا ببخشيد! چطور شد شما به من سلام کردي؟ يعني کسي در عمرش به اين سلام نکرده بود. ما يک سلام براي خدا نميکنيم.
از شب قدر نگذريم. نماز دِين است. مگر نماز چقدر طول ميکشد. من يک رکعت نماز بخوانم ببينيم چقدر طول ميکشد. وضو را حساب نکنيم چون هرکسي صورتش را ميشويد. منتهي آن کسي که نماز ميخواند قصد وضو ميکند. دستشويي هم جزء نماز نيست. از الله اکبر شروع کنيم ببينيم چقدر طول ميکشد. (قرائت سوره حمد و توحيد- رکوع و دو سجود) حدوداً يک دقيقه طول کشيد. حالا هفده رکعت هفده دقيقه طول ميکشد. هفده دقيقه به همين اندازه است که خانم زلفهايش را شانه بزند. يک ربع نماز خواندن چانه زدن دارد؟ «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْن» (بلد/8) يک جفت چشم به تو ندادم. من يک دوربين عکاسي به شما بدهم تا آخر عمر از من تشکر ميکنيد. خدا دو تا دوربين داده است. دوربينها وزن دارد اما چشم ما چند مثقال بيشتر وزن ندارد. دوربين را بايد خريد اما چشم را خدا همينطور داده است. فيلم دوربين را بايد عوض کرد اما چشم ما صبح تا شب عکس ميگيرد و نيازي نيست فيلمش را هم عوض کرد. دوربين از يک زاويه فيلم ميگيرد ولي چشم از همه زوايا فيلم ميگيرد. نود سال فيلم برداري ميکند. استفاده کنيم و از اين جرقهها جريان بسازيم.
وقتي يک خيابان براي صياد شيرازي است، ما هر روز از يک خياباني که به نام يک شهيد است عبور ميکنيم، بنا بود اسم شهدا را بگذاريم که اين جريان پيدا کند. يعني شب بيست و سوم را بايد جريان کنيم. جريان سازي مهم است. يک سيب از درخت ميافتد و جاذبه زمين کشف ميشود. يعني از يک مسأله جزئي يک قانون درميآيد. آن چيزي که دائماً ميتواند ما را اندازه بگيرد همين نماز است. شب قدر تمام ميشود. عرف تمام ميشود. عاشورا تمام ميشود. پياده روي کربلا تمام ميشود ولي نماز ميماند. نماز نخي است که خلق را به خالق متصل ميکند. خود نماز سازنده است. در نماز ميگويد: بايد آبي که وضو ميگيري غصبي نباشد. خاک تيمم هم نبايد غصبي باشد. ظرف آب، شير آب نبايد غصبي باشد. مکاني که آب وضو ميريزد بايد مباح باشد. يعني براي وضو همه بايد حلال باشد. خوب وقتي آدم بخواهد نماز سالم بخواند، مجبور است دزدي نکند. نميشود با اختلاس نماز خواند. با الاغ دزدي نميشود به مکه رفت.
يا در مسألهي وضو، يک دعايي است هرکس بلد است بخواند، دعا اين است که خدايا صورت مرا در قيامت رو سياه قرار نده. نه اينکه سياه پوستها بد هستند. يکوقت کسي لباسش سياه است طوري نيست. يک کسي لباسش سفيد است و جوهر سياه رويش ميريزد. وگرنه انسانهايي هستند سياه پوست هستند و خيلي هم نزد خدا آبرو دارند. سياهي اعمال و رفتار منظور است. بعضي از مذهبيها فکر ميکنند خيلي مذهبي هستند زياد آب ميريزند. اسراف گناه کبيره است. قرآن در مورد اسراف ميگويد: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ» (انبياء/9) در مملکت ما خيلي اسراف ميشود. چه زمينهايي که ميتوايم سبزي بکاريم، چمن ميکاريم. چه درختهايي که ميتواند درخت ميوه باشد، درخت تزئيني است. چقدر آب حرام ميشود؟ چقدر خاک حرام ميشود؟ چقدر عمر حرام ميشود؟
آرايشگاهي آمد ريشهاي حضرت علي را اصلاح کن. نقل شد که لبهاي حضرت تکان ميخورد. آرايشگاهي گفت: يا علي لبت را نگه دار، موي روي لب را قيچي کنم. فرمود: نگه ميدارم اما يک سبحان الله عقب ميافتم. يعني از ثانيهها بايد استفاده کرد. ما يک مقداري اگر بودجه نفتمان کم شود، عقل ما بيشتر به کار بيافتد، ما خيلي ميتوانيم صرفه جويي کنيم. مثلاً سالن ميسازيم اسمش را آمفي تئاتر ميگذاريم. کج ميسازيم. اگر اين سالن را صاف ميساختيم ميشد استفادههاي ديگر هم از آن کرد. ميشد سفره انداخت، ميشود عقد و عروسي برگزار کرد. ميشد عزاداري کرد. اگر خوابگاه نبود، ميشود در همين سالن خوابيد. ولي ما کج ميسازيم به خاطر اينکه در سال چهار نفر ميخواهند سخنراني کنند، اسمش را هم آمفي تئاتر ميگذاريم.
ما يک جايي رفتيم سقف ساختمان نزديک سر ما بود. گفتم: خيلي اين سقف کوتاه است. گفت: نقشه مهندسي است. گفتم: مهندس عقل دارد و من هم آدم هستم، دارم خفه ميشوم. يک کسي رفت کفش بخرد وقتي پا کرد ديد تنگ است. گفت: تنگ است. کفاش گفت: من 35 سال است کفاش هستم. گفت: من 45 سال است کفش پا ميکنم. من يک مناجات دارم يک جملهاش اين است « يا من متخصصينه ناشي» يعني خيليها حقوق کارشناس ميگيرند ولي کارشان درست نيست. ناشي هستند. بايد خودمان براي خودمان برنامهريزي کنيم و منتظر برنامههاي دولت هم نباشيم. الآن تابستان است، جوانهاي عزيز و دانشجو، اگر پدرت يک شغلي دارد برو کارگاه پدرت شغل پدرت را ياد بگير. ليسانس فلج نباش. اگر بعد استخدام شدي الحمدلله، اگر هم استخدام نشدي دستت به کاري بند باشد. آموزش و پرورش ما ديپلم فلج تحويل ميدهد. دانشگاه ما ليسانس فلج تحويل ميدهد. محفوظات را حفظ کرده و مدرک گرفته ولي هيچ کاري بلد نيست. محفوظات و مدرک کشور را نجات نميدهد، کشور را قفل کرده است. تمام رئيس جمهورها در انتخابات مسأله اشتغال را گفتند. چرا؟ براي اينکه يک چيزهايي را حفظ کردند و مدرک ليسانس و فوق ليسانس دارند اما مهارت ندارد. آدمي که مهارت ندارد 1- کار ندارد. 2- کار ندارد، پول ندارد. 3- پول ندارد، همسر ندارد. 4- همسر ندارد، مسکن ندارد. آدمي که پول ندارد پاي ماهواره مينشيند. در ماهواره ممکن است فساد هم باشد. ديگر چه؟ اعتياد پيدا ميکند. ضد انقلاب ميشويم. ميگوييم: دولت ايجاد اشتغال نکرد، پس ديگر ما در نماز جمعه شرکت نميکنيم. ديگر رأي نميدهيم. يعني همه بند به يک چيز است. دولت نميتواند مهارت را حل کند.
يکوقت من يک نامه به مقام معظم رهبري نوشتم که حضرت آيت الله خامنهاي تمام روايات ما تيراندازي و شنا با هم است. «عَلِّمُوا أَوْلادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ» (كافي، ج 6، ص 47) ما تيراندازي را در پادگان ياد ميدهيم، شنا ياد نميدهيم. آنوقت کشور ما شمالش دريا است، جنوبش درياست، آنوقت در دريا بلد نيست شنا کند. چرا تيراندازي را ياد ميدهيم و شنا را ياد نميدهيم؟ دين را ناقص معرفي ميکنيم. آقا همين نامه را به مسئولين رده بالاي قواي مسلح دادند، يک مدتي گذاشت ما را دعوت کردند در يک جلسهاي که هم سران ارتش بودند و هم سران سپاه و سردارها بودند. گفتم: اين جلسه در چه مورد است؟ گفتند: به آقا چه نوشتي؟ گفتم: نوشتم در روايات ما تيراندازي تنها نيست. هرجا نوشته تيراندازي کنارش شنا هم هست. گفت: شما تأمين اعتبار کردي؟ ميداني چقدر بودجه نياز هست؟ هر دو هزار سربازي يک استخر سرپوشيده، تصفيه خانه، رختکن، سردکن و گرمکن، ميداني چند ميليارد پول نياز دارد؟ گفتم: هيچ پولي نميخواهد. گفتم: شما اعلام کن اگر يک سربازي شنا بلد بود، ده روز زودتر آزاد کنيم. وقتي دفترچه آماده باش دارد، با پول پدرش در شهر خودش استخر ميرود، پدرش هم به او پولش را ميدهد. چون ميخواهد بچه زودتر برگردد. با پول خودش در شهر خودش شنا ياد بگيرد. هيچ پولي نميخواهد. يک خرده به هم نگاه کردند.
ما الآن بگوييم: مهارت، ميگويند: ميداني چقدر بودجه ميخواهد؟ کسي که پدرش نجار است يک کارگاه دارد که نجاري کند، خوب پسرش هم ياد بگيرد. اين کار بايد از عزت باشد. حضرت امير بيل دست ميگرفت، يعني يادتان باشد ليسانس چيزي نيست. حضرت زهرا کار ميکرد. اينها پيام دارد. حضرت علي شب نوزدهم شهيد شد، يعني چه؟ يعني اگر سرم هم بشکافد مسجد ميروم. آنوقت شما شيعه هستيد و مسجد نميرويد. بعد از اينکه سر امام حسين را بريدند روي ني قرآن خواند. پيغامش اين است که سرم از بدن جدا ميشود ولي سرم از قرآن جدا نميشود! در نماز ميگوييم: «سمع الله لمن حمده» نميگوييم: «سمع الله لحمدي». «لحمدي» يعني خدايا ستايش مرا ميشنوي. خوب تو يک نفر هستي. وقتي گفتي: «سمع الله لمن حمده» يعني خدايا تو همه ستايشها را ميشنوي. ستايش ملائکه، انسانها و جنيها، اين ميلياردي ميشود. «اهدني» يعني مرا هدايت کن. «اهدنا» يعني همه را هدايت کن. «السلام عليَّ» تو يک نفر هستي، بگو: «السلام علينا». «اياک اعبد و اياک استعين» نماز باطل است. ولو يک نفر هم نماز بخواني انگار نماينده کل بشر هستي. «اياک نعبد و اياک نستعين» يعني همه با هم عبادت ميکنيم. نماز به ما پيام ميدهد. صفها منظم باشد يعني نظم. پشت سر عادل نماز بخوان يعني دنبال عادل برويد نه فاسق!
اينکه ميگويد: ميخواهي وضو بگيري شير را باز کن، ببند. دوباره شير را باز کن وضو بگير. نگذار آب برود. آقا دارد وضو ميگيرد آب باز است. هم دارد عبادت ميکند هم گناه ميکند. اسراف ميکند و اسراف گناه کبيره است. گناه کبيره اين است که خدا وعده عذاب و هلاکت را بدهد. ما بايد از جرقهها جريان درست کنيم. چقدر زن داريم خياط است. خوب خياطي را تابستان به دخترش ياد بدهد. آرايشگر است، آرايشگري را ياد بدهد.
قديم در جبههها اسير ميگرفتند. هر اسير هنر داشت، گرانتر بود. مثلاً اسيري که بنا بود قيمتي بود. اسيري که خياط بود، قيمتي بود. پيغمبر ما از اسيرها کار ميکشيد. اسيري را گرفتند، گفت: تو با سواد هستي، ده تا مسلمان را باسواد کن. در عوض آزادت ميکنم. يعني از دشمن کافر شمشير به دست که جبهه آمده مرا بکشد، از او به نفع فرهنگ استفاده ميکرد.
يک نفر بازار برده فروشها رفت، برده بخرد. گفت: برده چند است؟ گفت: اين خيلي گران است. گفت: اينچه مهارتي دارد؟ گفت: تشنه شناس است. يعني به کسي نگاه کند ميگويد: اين تشنه است. آقا هم تحريک شد و گفت: اين برده را بخرم. برده را خريد و آمد گفت: من يک برده دارم وقتي به کسي نگاه کند ميفهمد اين تشنه هست يا تشنه نيست. گفت: امتحان کنيم. يک جلسه پذيرايي درست کردند و سران کشور را دعوت کردند. غذاي چرب و شور تهيه کردند و سفرهاي را پهن کردند. سر سفره آب نگذاشتند، غذاي چرب و شور هي آب ميطلبد. يک نفر گفت: آب، اين برده نگاه کرد و گفت: دروغ ميگويد! يک نفر ديگر گفت: آب، برده نگاه کرد گفت: دروغ ميگويد. هرکس گفت: آب، گفت: دروغ ميگويد. گفتند: اين برده ما را سر کار گذاشته است. همه با هم گفتند: آب، برده به صاحبش گفت: اين پولي که خرج من کردي بي خود نبوده است، من تشنه شناس هستم، اينها دروغ ميگويند: تشنه هستند و جو سازي ميکنند. يک نفر از اينها ليوان برداشت و بيرون رفت، گفت: اين تشنه است. اينکه نشسته و آب ميخواهد تشنه نيست.
کسي که نشسته و ميگويد: دولت مرا به کار بگيرد. اين کار نميخواهد. ميخواهد پشت ميز بنشيند. بله گاهي واقعاً بايد دولت ايجاد اشتغال کند. در فاميل هيچ هنري نيست. اما تو که پدرت مکانيک است چرا مکانيکي نميکني؟ تو که پدرت راننده است چرا رانندگي نميکني؟ تو که پدرت شنا بلد است چرا شنا نميکني؟ تو که مادرت خياط است چرا خياطي نميکني؟ مادرت بيست رقم غذا درست ميکند. به 124 هزار پيغمبر، هرکس رئيس جمهور شود، نميتواند مسأله اشتغال را حل کند. ميتواند مقداري کمک کند. اما مگر ميشود ميليونها شغل ايجاد کرد؟ نميشود. ماه رمضان تمام ميشود، اشکال دارد شما بگويي: ما بياييم قرآن را بدون غلط بخوانيم. فوق ليسانس است ولي نميتواند قرآن بخواند. اين بخاطر اين است که يک وقتي آموزش و پرورش ما خيانت کرد. البته مقدار زيادي جبران شده است. من يکوقت کتاب عربي دبيرستان را گرفتم، نگاه کردم. ديدم نوشته: «العصفور طاره» گنجشک پريد! اين عربي است. گفتند: بله، نمره بيست هم ميگيرند. خوب يک آيه قرآني بنويسيد. البته الآن عوض شده است. شما بنويس «قاتلوا ائمة الکفر» رهبران کفر را بکشيد. سلمان رشدي به پيغمبر ما جسارت کرد، با او کاري نداشته باشيم؟ اگر کسي به پيغمبر ما جسارت کند حکمش اعدام است. نيازي به قاضي و حاکم شرع هم ندارد. جسارت به پيغمبر و ائمه و فاطمه زهرا، اگر معناي چريک اين است که آدم جسور را دهانش را بشکنيم، بله همه ما چريک هستيم. اول چريک حضرت موسي بود. «فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى» (قصص/15) قرآن ميگويد: موسي يک مشت زد، طرف مرد. يهوديها در مورد اين آيه چه ميکنند؟ حضرت ابراهيم فرمود: «وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ» (انبياء/57) به خدا قسم بتهاي شما را ميشکنم. يک روز هم که شهر خلوت بود يک تبر دست گرفت و همه بتها را شکست.
امام به شاهپور بختيار گفت: من در دهان اين دولت ميزنم. آنجايي که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» (فتح/29) ما وحشت نداريم. دين ما جنگ دارد، صلح هم دارد، برائت دارد، تولي هم دارد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» داريم، «رُحَماءُ بَيْنَهُم» هم داريم. من رفتم مسجدي نماز بخوانم، ديدم مردم مسجد مرگ بر آمريکا نميگويند. گفتم: چرا نميگويند؟ گفتند: اينجا مسجد مقدسين است. مسجد سياسيون نيست. گفتم: مرگ بر آمريکا قرآني است. چه کسي گفته: سياسي است؟ به آيت اللهي که آنجا بود گفتم: آقا اجازه ميدهي من يک دقيقه صحبت کنم؟ گفت: بله. بلند شدم گفتم: اي مؤمنين، شما نماز شبتان را خوانديد. پشت سر آيت الله هم نماز خوانديد. ولي به نظر من شما پنجاه درصد مسلمان هستيد. شما مثل ميني بوس، ميني مسلمان هستيد. گفتند: چطور پنجاه درصد مسلمان هستيم؟ گفتم: براي اينکه در قرآن علامت مسلماني چهار چيز است. قرآن درباره مؤمن ميگويد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» يعني مرگ بر آمريکا، «رُحَماءُ بَيْنَهُم» يعني درود بر رزمندگان! بعد گفته: «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّدا». يعني گفته: مرگ بر آمريکا، درود بر رزمندگان، رکوع و سجود! شما در مسجدتان «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» نيست. «رُحَماءُ بَيْنَهُم» نيست. فقط رکوع و سجود است. بنابراين شما پنجاه درصد مسلمان هستيد. بعضي چيزها هم پنجاه درصد يعني کشک! به کسي گفتند: شنا بلد هستي؟ گفت: پنجاه درصد. گفت: شيرجه ميروم اما بيرون نميآيم.
يک کسي ميگفت: پنجاه درصد دعاهاي من مستجاب ميشود. گفتم: چطور؟ گفت: دخترم بزرگ شد. گفتم: خدايا يک داماد خرپول قسمت من کن. داماد قسمتم کرده خر هست، ولي پول ندارد. بعضي چيزها پنجاه درصد مهم است. ما اگر مسلمان هستيم بايد مسلمان حسابي باشيم. اينکه شما ماه رمضان قرآن بخواني و مسجد بيايي که خوب نيست. عبادت فصلي که نبايد باشد. بعد از ماه رمضان هم پاي ما از مسجد قطع نشود.
شريعتي: انشاءالله خداوند حلاوت ذکر و ياد خودش و حلاوت نماز خواندن را به همه ما بچشاند. انشاءالله ديشب که شب قدر بود آنچه خدا به مقربان درگاه خودش داده است به همه ما عنايت کند. امروز از جزء بيست و سوم قرآن کريم صفحه 444، آيات مبارکه سوره يس را تلاوت ميکنيم.
«إِنَ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ «55» هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ «56» لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ «57» سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ «58» وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ «59» أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ «60» وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ «61» وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ «62» هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ «63» اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ «64» الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «65» وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ «66» وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ «67» وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ «68» وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ «69» لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»
ترجمه: بى شك اهل بهشت در آن روز به خوشى مشغولند. آنان و همسرانشان در زير سايهها بر تختهاى زينتى تكيه مىزنند. در آن جا (هر گونه) ميوه براى آنان مهيّا است و هر آن چه بخواهند برايشان موجود است. سلام، سخن پروردگار مهربان به آنان است. و (گفته مىشود) اى گناهكاران و مجرمين! امروز (از نيكوكاران) جدا شويد. اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را اطاعت نكنيد كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است. و تنها مرا بپرستيد، كه راه مستقيم همين است. امّا شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد، پس چرا تعقّل نمىكرديد؟ اين همان جهنّمى است كه به شما وعده داده مىشد. امروز وارد آن شويد و به خاطر كفرى كه داشتيد، به آتش آن بسوزيد. امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به آن چه كسب كردهاند گواهى مىدهند. و اگر بخواهيم فروغ ديدگانشان را محو مىكنيم، پس آنگاه كه در راه سبقت مىگيرند، چگونه خواهند ديد؟ و اگر بخواهيم آنان را در جاى خود مسخ مىكنيم (و به مجسّمههايى بىروح مبدّل مىسازيم،) به گونهاى كه نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند. و هر كه را طول عمر دهيم، او را در آفرينش واژگونه مىكنيم. (حافظهاش به فراموشى سپرده مىشود، قدرتش به ضعف مىگرايد و قامتش خم مىگردد) آيا تعقّل نمىكنند؟ و ما به او (پيامبر) شعر نياموختيم و سزاوار او نيز نيست، آن (چه به او آموختيم) جز مايهى ذكر و قرآن روشن نيست. (اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.
شريعتي: يا رب از ابر هدايت برسان باراني *** پيشتر زانکه چو گردي ز ميان برخيزم
انشاءالله لحظه لحظه زندگي ما منور به نور قرآن کريم باشد. انشاءالله قدر همه چيزهايي که در اين شبهاي نوراني قدر بدست آورديم را بدانيم و بتوانيم از آنها محافظت کنيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: چون بحث من در مورد نماز بود. چند نکته در مورد بحثم بگويم. يکي اينکه گفتيم نماز در کاهش جرم اثر دارد. بخاطر اينکه اگر نماز درست باشد، يک شرايطي دارد. اگر آن شرايط را مراعات کنيم جرم کم ميشود. مثلاً اگر انسان قصد داشته باشد پول آب را ندهد، يا به طور کامل ندهد يا بدون اينکه علم به رضاي طرف داشته باشد آن را به تأخير بياندازد. غسلش باطل است. بگويد: من پول حمامي را نميدهم. يا نصفش را نميدهم. يا از پول حرام ميدهم. اينها همه گير دارد. يا نماز در لباس غصبي، حتي اگر نخ لباس غصبي باشد نماز گير دارد. اگر زمين و فضا غصبي باشد. حتي اگر يک پا در زمين غصبي باشد، نماز گير دارد. يک بچه را بلند کني و بروي آنجا بايستي و نماز بخواني، نماز باطل است. يعني بايد حقوق را مراعات کرد.
عزت بايد مراعات شود. کسي آب ندارد و يک کسي آب ميدهد. ميگويد: من آب به تو ميدهم وضو بگير. ولي سرش منت بگذارد. ميگويند: تيمم کن و نماز بخوان ولي با آبي که درونش منت است وضو نگير. نماز ميخواني اگر سالم هستي بايد روي پاي خودت بايستي. اگر کسي به کسي تکيه بدهد و نماز بخواند. اگر کسي مريض است حسابش جداست. اگر کسي سفري که ميرود حرام باشد. براي انتقال قاچاق باشد. ظلم باشد، اگر يک کسي کارش مقدس نيست، باز اينجا نمازش شکسته نيست.
دو برادر بودند خدمت امام رضا(ع) رسيدند. گفتند: ما دو برادر هستيم از فلان منطقه آمديم. فرمود: نماز شما دو رکعتي است و نماز تو کامل است. گفت: چرا؟ ما هردو از يک منطقه آمديم؟ فرمود: تو نيتت زيارت امام رضا بوده است. تو نيتت زيارت مأمون الرشيد بوده است. زيارت طاغوت سفر حرام است، نماز چهار رکعتي است. زيارت امام رضا سفر حلال است و نماز شکسته است.
در هواپيما نشسته بوديم، من اينجا بودم و يک عده از سران قواي مسلح هم آن طرف بودند. دختر اين سران قواي مسلح پشت سر من نشسته بود. نزديک مشهد گفت: حاج آقا ميخواهم يک سؤال کنم پدرم نفهمد. يک خرده سرت را عقب بياور. گفت: پدر من بله قربان گو است. زمان شاه بله قربان گوي شاه بود و الآن هم به ولي فقيه بله قربان ميگويد. براي من فرقي نکرده است. پدر ما بله قربان گو است و بايد اطاعت کند. حالا چه رئيسش شاه باشد و چه فقيه باشد.گفتم: شما قصه يوسف را خواندي؟ گفت: بله. گفتم: وقتي زليخا عاشق يوسف شد و خودش را آرايش کرد و درها را قفل کرد و به يوسف پيشنهاد گناه کرد، يوسف چه کرد؟ اين دختر يک مقدار فکر کرد و گفت: يوسف فرار کرد. گفتم: زليخا چه کرد؟ گفت: او هم دنبال يوسف دويد و پيراهنش را کشيد و پاره شد. گفتم: فرق بين اين دو فرار چيست؟ يوسف ميدويد که گناه نکند و زليخا ميدويد که گناه بکند. فيزيکش يکسان است اما شيمياش فرق ميکند. بله قربان به فقيه يعني بله قربان به مجتهد عادل! براساس هوس حرف نميزند. بله قربان به شاه، شاهي که فاسق و ظالم است. بله قربان هردو يکي است، يکي به عادل و يکي به فاسق. يکي نظر شخصياش را ميگويد و يکي نظر اسلام را ميگويد. يکي هدف رضاي خدا و يکي هدف رضاي آمريکاست.
شريعتي: حاج آقاي قرائتي دعا کنند و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي قرائتي: حديث داريم که دستي که بالا بيايد و دعا کند، خدا ميگويد: محروم نميکنم. اين نه به اين معني که خدا بالاست. به اين معني که من گدا هستم. آدم گدا دستش را بلند ميکند. اين که دستمان را دراز ميکنيم علامت سؤال من است نه علامت مکان خدا. داريم دست که بالا آمد يا همان که ميخواهد به آن ميدهيم. يا اگر صلاح نباشد مشابه آن را ميدهيم، يا اگر اصلاً صلاح نباشد يک بلايي را از جانش دور ميکنيم. يا براي نسلش ميگذاريم يا براي قيامتش. خدايا به آبروي قرآن، به قلبي که قرآن بر آن نازل شد، به آبروي رمضان و شب قدر، به آبروي اشکهايي که مورد قبول تو و عبادتهايي که مورد قبول تو هست، قسمت ميدهيم قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.
شريعتي: بهترينها را براي همه شما آرزو ميکنم.
ما را به جبر هم که شده سر به زير کن *** خيري نديدهايم از اين اختيارها
بايد براي ديدن تو مهزيار شد *** يعني گذشتن از همگان، محض يارها
اين دستها به لطف تو ظرف گدايياند *** يا ايها العزيز تمام ندارها
«والحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»