اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

91-10-12-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي- ارزش مال به چيست؟

معرفی برنامه

91/10/12

سوال– از نظر دين و قرآن، بهترين مال چه مالي است؟

پاسخ – ارزش مال به خصوصيات آن است و اِلا کوه ها بيشتر از تاجرها مال( طلا) دارند. در دعاي جوشن کبير داريم: کوه هاي طلا، خزانه ي خدا هستند. مهم اين است که اين مال از کجا بيايد و چطور خرج شود و چه مشکلي را حل کند. داشتن مال بد نيست. حضرت سليمان و حضرت يوسف پولدار بودند. در قرآن داريم: همه ي امکانات در اختيار ذوالقرنين بود. قرآن به مال چند لقب خوب و بد داده است. لقب هاي خوب مال در قرآن عبارت است از: مال خير، فضل و زينت است. چيزي که بد است افراط و تفريط است. در قرآن داريم: عده اي وقتي به ارث مي رسند آن را مي بلعند و به حرام آن کاري ندارند. جمع کردن مال بد نيست بلکه دلبستگي به مال بد است. اين بد است که انسان همه ي کمالات را رها کند تا به پول برسد. يعني همه را زير پا بگذارد تا به پول برسد. تند رفتن با ماشين خوب است ولي انسان نبايد طور تند برود که در زمستان به مردم آب باران بپاشد يا افرادي را بترساند. پس هم ماشين، هم تند رفتن ماشين و هم رانندگي ماشين خوب است ولي رانندگي بايد طبق مقررات باشد و حقي ضايع نشود. پس مسئله ي مال در اسلام مهم است. داريم که حتي اگر شما به پول احتياج نداريد باز بيکار نباشيد و در خانه نمانيد. معصومي از فردي پرسيد که چرا در منزل نشسته اي؟ او گفت که من پير شده ام. معصوم گفت کار کن و پول کمتري بگير ولي در خانه ننشين. انسان با کارکردن مي تواند مشکلات مردم را حل کند و به مردم خدمت کند. خود فضاي کسب و کار مهم است. گاهي امامان هم تجارت مي کردند. امام صادق (ع) پولي به فردي داد و گفت که با آن کار کن(مضاربه).مال خصوصياتي دارد. اميرالمومنين مي فرمايد: حسابت خودت را بياور تا ببينم آنرا از کجا آورده اي. در قرآن داريم: انسان بايد به طعامش بنگرد تا ببيند که از کجا آمده است. ناشري کتابهايش را براي من هديه فرستاد. من از کتابها خوشم آمد ولي فردي به من گفت که خيلي خوشحال نشو زيرا پول اين کتابهاي تو را روي کتاب هاي ديگران مي کشد. ما بايد ببينم که مال مان در کجا صرف مي شود. خيلي وقت ها پولها هدر مي رود. آيا درست است در حالي که چند منطقه مسجد ندارد ما در يک منطقه مسجد چند ميلياردي بسازيم؟ يکي از کارهاي بد ما اين است که لقب ها را عوض مي کنيم و بعد فکر مي کني که کارخوب شده است. مثلا در خانه، خانم غذاي زيادي مي پزد و مي گويد که ممکن است کم بيايد و آبروي مان برود. يعني به اسم آبروداري اسراف مي کند. در وزارتخانه ها مي گوييم که اين کار اسراف است ولي مي گويند که اين شأن نظام است. مذهبي ها به اسراف، شعائر ديني مي گويند. اينها توجيه است. مهم اين است که پول در کجا هزينه مي شود و مهم است که چگونه هزينه مي شود. مردي نزد پيامبر آمد و گفت که مادرم پيراهن شما را بعنوان تبرک مي خواهد. پيامبر پيراهنش را به آن مرد داد و وقتي مي خواست به مسجد برود لباس نداشت. آيه نازل شد که چرا اين قدر انفاق مي کني؟ آيه داريم: مومن کسي است که وقتي انفاق مي کند نه زياده روي کند نه کم روي. يعني انفاق هم حدوسط دارد. امام معصوم يک مشت شن برداشت و دستش را مشت کرد که شن ها نريزد و فرمود:اين غلط است و بعد دستش را باز کرد و همه ي شن ها ريخت، فرمود: اين هم اسراف است. به حضرت گفتند که فلان ميت تمام اموالش را وقف کرده است،حضرت فرمود:اگر او بچه داشت کار اشتباهي کرده زيرا بچه هايش گرسنه مي مانند. حضرت فرمود که اگر اين را به من مي گفتيد من نمي گذاشتم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنيد. گاهي افراد مي خواهند مال شان را وقف کنند و وقتي ريشه يابي مي کنيم،مي بينيم که اين کار براي خدا نيست بلکه از روي لجبازي با همسر و فرزندان است.A  اين کارها قصد قربت نيست. اينکه کسي از روي کينه تمام اموالش را وقف مي کند، کارغلطي است. قبيله اي شتري را کشتند و به همه مردم غذا دادند، اتفاقا يک ظرف غذا هم براي رئيس قبيله ي ديگر بردند، او ناراحت شد و ظرف غذا را پرت کرد و از روي چشم و هم چشمي به قبيله ي خودش گفت که صد شتر بکشند و به مردم بدهيد. حضرت علي (ع) فرمود: گوشت ها را در بيابان بريزيد زيرا اين گوشت خوردني نيست.پس بايد مشخص بشود که اين مال براي خدا خرج مي شود و از روي کينه نباشد. بعضي ها براي پُزدادن پول خرج مي کنند و بعضي براي خدا پول خرج مي کنند، نيت ها مهم است.يک وقت به شما آب تعارف مي کنند و شما تشنه نيستيد و نمي خوريد اما يک وقت شما ناراحت هستيد و بخاطر قهر بودن آب نمي خوريد. يک وقت شما آب نمي خوريد زيرا مي گوييد که فرد ديگر تشنه تر از من است. اين آب نخوردن شما ارزش دارد. اعمال ما به نيت هاي آن است. نيت به کار، رنگ مي دهند. چاقوکش و جراح، هردو شکم را پاره مي کنند اما از چاقوکش پول مي گيرند ولي به دکتر پول مي دهند. نيت ها به کار ارزش مي دهند. ممکن است که انسان در جاي مقدسي باشد ولي نيتش مقدس نباشد. گاهي محل و کار مقدس است ولي نيت مقدس نيست. و عمل را فاسد مي کند. من به منبر مي روم و براي اينکه منبر من شلوغ تر ازمنبرهاي ديگر باشد، بحث بهتر و علمي تري را ارائه مي دهم تا از من تعريف کنند. در رقابت اخلاص وجود ندارد. اگر انسان بخواهد کارش مخلص باشد بايد جايي برود که رقابت نباشد. مثلا اگر من به افريقا بروم، درآنجا نه رقيبي است نه روضه خواني نه دوربيني است، آنجا نيت، خدا مي شود. مقدار مال مهم است. ما بايد در عبادت هم ميانه رو باشيم. گاهي فردي هر هفته به جمکران مي رود و گاهي سالها به جمکران نمي رود. در کشور ما افراط و تفريط زيادي وجود دارد. گاهي افراد را زياد بزرگ مي کنيم. و دروغ هايي را در مورد آنها مي گوييم.ما مي خواهيم با توهمات يا دروغ،ديگران را بزرگ کنيم. گاهي هنوز طرف دکتر يا آيت الله نشده به او دکتر يا آيت الله مي گوييم. قرآن مي فرمايد:خوششان مي آيد به کاري که نکرده اند ستايش شوند. گاهي ما داستان را از کتابي نقل مي کنيم ولي اسم آن کتاب را نمي گوييم بلکه کتاب مرجع را مي گوييم که بگويند:چقدر باسواد است. گاهي ميهمان را به اتاق مطالعه يا کتابخانه مي بريم. ما نبايد عوام فريبي يا مقدس نمايي کنيم.

گاهي اوقات انسان پولدار مي شود ولي خيلي از کمالات را زير پا مي گذارد. مثل اينکه کسي با قرآن ميخ را بکوبد يعني قرآن را پاره مي کند که ميخ خودش کوبيده شود. بايد ببينيم در ازاي پولي که بدست آورده ايم،چه چيزي را از دست داده ايم ؟ممکن است که انسان پولدار شود ولي از خيلي چيزها محروم شود. در مسيري پولدار شدن نه به جبهه رفته اي نه به يتيم کمک کرده اي نه به نماز جمعه اي رفته اي، بايد ديد که اين پولها چطور جمع شده است. مهمتر از همه اين است که ببينم اين مال چقدر برکت دارد. در قرآن داريم که خدا قول داده است که مال ربا را پودر کند و مال با صدقه را رشد دهد. ممکن است که فرد مال داشته باشد ولي خير آن را نبيند. خير در مال خيلي مهم است. مهم است که ما از مالمان، چقدر به ديگران وام داده باشيم. مسئله ي ديگر اين است که ما چقدر به مال، دل بسته ايم. انسانهايي که به دنيا چسبيده اند خيلي سخت مي ميرند مثل چسبي که به روي موهاي دست چسبيده باشد که موقع کندن دردآور است. تاجري منشي داشت که خيلي مذهبي بود. تاجر مذهبي نبود. تاجر بيمار شد و منشي فکر کرد که نکند او در اين بيماري بميرد، بنابراين به آيت الله خوانساري گفتم که اگر شما به منزل او بياييد و او بفهمد که يک مرجع به خانه ي او آمده،شايد در آخر عمر، دل از مالش بِکند و خمس بدهد. آيت الله العظمي خوانساري به منزل ايشان آمد ولي تاجر گفت که نمي توان از مال خودم بگذرم و خمس بدهم. آيت الله خوانساري رفت و آن تاجر هم مُرد. قرآن مي فرمايد: به زمين چسبيده است. ممکن است که فردي که به زمين چسبيده است روحاني باشد نه تاجر. مثلا به روحاني مي گويند که فلان روستا روحاني ندارد ولي او مي گويد که مي خواهم در جوار حضرت معصومه باشم. اين روحاني هم به زمين چسبيده است. اسلام روي سه پايه است:خمس، زکات و حج است. افرادي هستند که هر سال به حج عمره مي روند. بعضي ها از دين فقط عزاداري را مي بينند يا بعضي خانم ها از دين، فقط حجاب را مي بينند ولي با همين حجاب دروغ مي گويند و غيبت مي کنند. حجاب يک بخش دين است، دين بخش هاي ديگر هم دارد.

سوال – صفحه 194 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين صفحه داريم: اگر آنها مرد جنگ بودند شمشيرهايشان را تيز مي کردند.

اگر شما منتظر ميهمان بوديد، خانه را مرتب مي کرديد.

حضرت اميرالمومنين مي خواست به حج برود بنابراين به بازار رفت که حوله احرام بخرد. به حضرت گفتن که چه عجب شما به بازار آمده ايد؟ حضرت فرمود: مي خواهم به جهاد بروم. اين تفسير به راي نيست اين استفاده از قرآن است. اگر کسي مصداق را عوض کرد اين تفسير به راي نيست.ما بايد از آيات قرآن استفاده، به روز بکنيم و اِلا به ما ارتباطي پيدا نمي کند زيرا آيات قرآن تاريخي است. مثلا در 1400 سال پيش قوم قريش در تابستان به يک منطقه و در زمستان به منطقه ي ديگري مي رفتند. اين به ما ربطي ندارد. قرآن حي است. اين آيه مي خواهد بگويد که شما هم کوچA  کنيد و در تابستان جابجا بشويد تا کارهاي تان تعطيل نشود. ما مي توانيم آيات قرآن را در موارد ديگر هم مصرف کنيم.

سوال – در مورد اينکه مال حلال پربرکت است توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ- قرآن مي فرمايد: اگر در را خدا بدهيد ما جايگزين مي کنيم. اگر مادر به فرزندش شير بدهد، شير بيشتر مي شود و جاي آن پُر مي شود و اِلا شيرخشک مي شود. خون در بدن انسان جايگزين مي شود. هر فرزندي روزي جايگزين پدرش مي شود. ما فکر مي کنيم که اگر مال مان را مصرف کنيم کم مي شود ولي اين طور نيست ممکن است که مال کم بشود ولي با برکت مي شود.

اگر ما مي ترسيم که انفاق کنيم بخاطر اين است که مشکل توحيدي داريم و به وعده هاي خدا اعتقاد نداريم. ما درعقيده مشکل داريم. هرچه لامپ بالاتر باشد،نور بيشتري پخش مي کند. بعضي ها مي گويند که اگر بغل مغازه ي ما مغازه ي ديگري بزنند، سود ما کم مي شود ولي اين فکر اشتباه است. ما مشکل ايماني داريم.قرآن مي فرمايد: کساني که پول هايشان را ذخيره مي کنند و در راه خدا نمي دهند، اين پولها مهري داغي مي شود که بر پيشاني و پهلويشان مي خورد.

يک سلام ساده يک زيارت است. آنچه در قرآن کمال است، امام حسين(ع) داشت. درقرآن امر به معروف و نهي از منکر، اخلاص، نماز و... وجود دارد، اين صفات در امام حسين(ع) هم وجود داشت.

خدايا معرفت ما را نسبت به دين زياد کن.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها