برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مهم مسأله ابلاغ در روز عيد غدير
كارشناس: آيت الله ميرباقري
تاريخ پخش: 18-05-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تا قافيهي شعر امير است و غدير است *** برخيز که هنگام مراعات نظير است
اليوم که اکملتُ لکم دينکم آمد *** تا عرش فراخوان تماشاي امير است
افطار در خانه مولا بنشيند *** هر خسته که مسکين و يتيم است و اسير است
بر طبل بکوبيد، نقاره بنوازيد *** آواز بخوانيد که بي مايه فطير است
من مات علي حبّ علي مات شهيدا *** آنان که نمردند بميرند که دير است
اين شيههي اسبان ظهور است ميآيد *** هنگامهي ما يستوي الاعمي و بصير است
ميچرخم و ميرقصم و تقصير خودم نيست *** اين شور و جنون را چه کنم عيد غدير است
«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه اميرالمؤمنين و الائمه المعصومين» سلام ميکنم به دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و نازنينمان، عيد شما مبارک باشد. انشاءالله هرجا هستيد زير سايهي مهربانيهاي اميرالمؤمنين باشيد و زيارت ايوان باصفاي حضرت نصيب شما شود. حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي ميرباقري: سلام عليکم و رحمة الله، خدمت شما و همه بينندگان عزيز سلام ميکنم. اميدوارم اين روز سرآغاز برکات فراواني براي ما باشد.
شريعتي: انشاءالله، بحث امروز ما قطعاً عيدي شما به ما و مخاطبان برنامه خواهد بود. بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ميرباقري: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين سِيما بقية الله في الارضين ارواحنا لتراب المقدمه الفداء و لعنة علي اعدائهم اجمعين، (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
يک حديثي را ابتدا از أمالي صدوق ميخوانم که بشارتهاي خوبي براي محبين و شيعيان اميرالمؤمنين هست، در اين حديث نوراني هفت هشت نکته را نبي اکرم بيان کردند و امام صادق اين حديث را از پدران و آباء معصوم خود از وجود مقدس رسول الله(ص) نقل کردند در باب اميرالمؤمنين و فضيلت انس و ارتباط با حضرت، خداوند متعال به برادرم اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب صفاتي داده و فضايلي داده که «لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ» جز خداي متعال کسي نميتواند احصاء کند، احاطه پيدا کند به فضايلي که به حضرت داده شده است. حضرت فرمود: جز خدا و من کسي تو را نشناخته است، اي علي. اين نکته اول است که فضايل حضرت در احصاء ما نميآيد ولي بهره ما از اين فضايل چيست؟ فرمودند: اگر کسي يکي از اين فضايل را ياد کند، «فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا» اين فضيلت در قلبش اقرار پيدا کرده باشد و فضيلت را پذيرفته باشد، خداي متعال گناهان گذشته و آينده او را پاک ميکند. يعني به طهارت نفس ميرسد. توبهاي که اينقدر سنگين است با متذکر شدن به فضيلت حضرت محقق ميشود. ولايت حضرت مطهر است، فرمودند: اگر کسي فضايلي از فضايل حضرت را بنويسد، مادامي که اين کتاب باقي است، ملائکه براي صاحب اين کتاب استغفار ميکنند. اگر کسي بشنود فضيلتي از فضايل حضرت را، گناهاني که با سامعهاش کرده است، قوه سامعه انسان تطهير ميشود. اگر فضيلتي از فضايل حضرت را بخواند، خداي متعال گناهاني که با چشم انجام داده را پاک ميکند. شرط همه اينها اقرار است. گناه خروج از دايره ولايت است و باطنش ولايت ائمه جور است. وقتي انسان برميگردد رو به اميرالمؤمنين و قواي خودش را در ارتباط با حضرت قرار ميدهد مثل آدمي است که به آب نزديک ميشود. آدمي که بدنش متنجس است، وارد آب کُر شود پاک ميشود.
وقتي به سرچشمه طهارت نزديک شوي، استماعش، خواندنش، شنيدن و نوشتن و ذکرش طهارت نفس ميآورد. رسول خدا فرمودند: «النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِبَادَةٌ» ما محروم هستيم مگر اينکه کسي اهل سلوک باشد و بتواند وجه حضرت را در عالم ببيند. «وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ» متذکر حضرت و فصايل او شدن عبادت خداست و پرستش خداي متعال از اين طريق است. اين هم بخاطر جايگاه حضرت است. «وَ لَا يُقْبَلُ إِيمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ» ايمان هيچ بندهاي قبول نميشود الا با ولايت حضرت و برائت از دشمنان حضرت و هردو بايد با هم جمع شود. انشاءالله فرصتي بگذاريم براي اينکه فضايل حضرت را بخوانيم. قريب به سي جلد از بحارالانوار در باب فضايل اميرالمؤمنين است. در روايتي که مرحوم کليني در مقدمه کافي نقل کردند، مصاديق ديگري هم دارد. حضرت فرمودند: اگر کسي امر ما را از قرآن بدست نياورد، عارف به مقامات ما از طرق قرآن نشود، فتنههايي که در پيش روي امت هست از آنها نجات پيدا نميکند. در قرآن مقامات حضرت و درکات دشمنان و درگيريها با تفصيل ذکر شده است. حتي وقايع آخرالزماني هم در قرآن اشاره شده است. اگر کسي اينها را بداند از فتنهها عبور ميکند. لذا بهترين مصدر قرآن است البته با تکيه به روايات.
نکتهاي که بايد بگويم اين است که روز غدير اين آيه نازل شده و حضرت به اين آيه عمل کردند. آيه مبارکه سوره مائده «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/67) آنچه به شما مأموريت داده شد ابلاغ کنيد و اگر نکنيد رسالت انجام نشده و ابلاغ رسالت نشده است. خداي متعال وعده ميدهد، «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» پيداست اينجا تکليف سنگيني روي حضرت بوده، در روايت هست در أمالي صدوق هست که حضرت 120 معراج رفتند، در معراج صد و بيستم که نزديک غدير بود، مقامات را طي کردند به يک نهري که از آن تعبير به نهر نور شده است، و اين آيه ذکر شده «وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ» (انعام/1) از اين مقام است. به حضرت عرض کرد: عبور کنيد، احدي جز شما تا حالا از ملائکه و انبياء عبور نکردند. حضرت عبور کردند و جبرئيل هم آمدند، به نقطهاي رسيدند که ديگر جبرئيل هم جا ماند. وقتي وارد محيط خلوت با خداي متعال شدند، خداي متعال آنجا با حضرت گفتگويي دارند، من اسم تو را از اسم خودم گرفتم، من اسم تو را از اسم خود مشتق کردم، هرکس به تو پيوند بخورد من به آنها پيوند ميخورم و هرکس از تو جدا شود من از او جدا ميشوم. فرمودند: من براي هر پيغمبري وصي قرار دادم. وصي شما را هم اميرالمؤمنين قرار دادم. به امت خود ابلاغ کن وقتي از معراج برگشتي. حضرت شش روز درنگ کردند. در اين حديث هست چون مردم تازه از دوران جاهليت عبور کرده بودند.
قبلاً گفتيم که جاهليت يعني آدم در عالم بر محوريت خودش راه برود. چه قرن بيست و يکم باشد چه چهارده قرن قبل باشد. تا انسان به امام بر نگردد و با امام به سمت خدا نرود، جاهل است. کسي که خودش ميخواهد از پيش خودش خدا را عبادت کند، جاهل است. در کتاب شريف کافي بابي هست در کتاب حجه، باب المعبود، آنچه ما ميپرستيم چيست؟ امام صادق فرمودند: کسي خدا را توهم کند، خودش خدا درست کند و بپرستد، اين ذهن خودش را ميپرستد و نقش پرست است و کافر است. کسي اسامي را بپرستد. اسامي حضرت حق مثل الله، رحمان، رحيم، کسي در مقابل اينها سجده کند اين کفر است. اين اسماء يک اسماء ملفوظه هستند که به لفظ ميگوييم و يک معاني در ذهن ما دارد ولي يک اسمايي هست که اسماء حقيقي است و اين اسامي حکايت از آن ميکند که اين اسامي اسم حقيقي خداي متعال هستند. اسامي و صفات مخلوقات هستند. در توحيد صدوق هست که به وسيله اينها خدا شناخته و عبادت شود. اگر اسامي نبودند خدا عبادت نميشد. اسمايي که از طريق آنها خداي متعال عبادت ميشود. اين دعا يعني عبادت، مرحوم علامه طباطبايي نکتهاي بيان کردند، خيلي لطيف است و فرمودند: مقصود از دعا اينجا عبادت است. «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/180) از طريق اين اسماء عبادت کنيد. اين اسماء فقط الفاظ نيستند. الفاظ هم عالمي دارد. حقايقي اين اسماء هستند که عالم را پر کردند. آن اسمايي که خداي متعال عالم را با آن پر کرده است، وقتي بسم الله ميگوييم به آن اسماء تکيه ميکنيم، مخلوقات هستند ولي آفريده شدند براي اينکه طريق عبادت و پرستش باشند. فرمود: اگر کسي اسم را بپرستد اين هم غافل است. هم حضرت حق را بپرستد و هم اسامي را مشرک است. راه صحيح چيست؟ «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حَقّاً» کسي حضرت حق را ميپرستد اسماء را نميپرستد، راهي براي پرستش خداي متعال و معرفت او نيست که او را بشناسيم و عبادت کنيم الا اسماء، همانطور که اين اسماء ملفوظه ما را دلالت ميکنند، يک حقايقي در عالم است که اگر کسي به آن حقايق راه پيدا کرد، از طريق آن حقايق خدا را ميشناسد. اميرالمؤمنين فرمود: خداي متعال مستقيم ميتوانست خودش را معرفي کند، ولي ما را باب الله قرار داده است. ما اعرافي هستيم که خداي متعال جز از طريق معرفت ما شناخته نميشود. اين اعراف مقامي است که در قيامت بايد بشناسيم. قبل از آن اعراف در قالب باب و سبيل و صراط هست و بايد به آن رسيد.
اسماء طريق معرفت و عبادت هستند. خود آنها را عبادت کني کفر است. شريک عبادت قرار بدهي شرک است ولي اگر از طريق آن عبادت نکني، خدا عبادت نميشود. راهي براي عبادت نيست. کسي خيال کند خودش ميتواند عبادت کند يا معرفتي پيدا کند، راه معرفت و عبادت اسماء حسني الهي است. امام صادق فرمود: ما اسماء الحسني هستيم که «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ» پرستش جز با معرفت ما مقدر نيست. هيچ جا نه اسم را ميپرستد نه خداي متعال را به جز از طريق اسماء ميپرستد. اسم را بپرستي و يا شريک قرار بدهي غلو است. اسم را در پرستش حذف کني تقصير است. امام مسأله گو است، امام راه را نشان ميدهد، اينها تقصير در حق امام است. فرمود: اولياي حقيقي اميرالمؤمنين اينها هستند. گفتيم: حضرت فرمودند وقتي از معراج برگشتم خدا فرمود: ابلاغ کنيد. ايشان شش روز تأخير انداختند. اين ابلاغ را شش روز تأخير انداختند، چون مردم تازه از دوران جاهليت خارج شده بودند. جاهليت يعني با خودش راه ميرود، با نفسش راه ميرود. عبور از جاهليت يعني با امام به سمت خدا رفتن. حضرت نگران بودند و بيان نکردند. «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ» (هود/12) پيغمبر ما نکند بعضي از آنچه به تو وحي کرديم رها شود. حضرت باز هم درنگ کردند، نگران امت بودند که اينها ميتوانند تحمل کنند. اين امر چيست؟ اين سنگيني چيست؟ بعد از دو روز اين آيه نازل شد. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» (مائده/67) آنچه را گفتيم ابلاغ کن که اگر نگويي فرصت ميگذرد. پيداست حضرت نگران امري است. حضرت فرمودند: خداي متعال يکبار وعيد کرد، اينقدر اين تکليف مهم است که حضرت فرمود: اگر انجام ندهي فرصت تمام ميشود.
نگراني حضرت چيست؟ اين ابلاغ تکليف کار سنگيني است. شاهد اين سوره «الم نشرح» است. خداي متعال به حضرت ميفرمايد: ما بار سنگين تو را سبک کرديم. تحمل آن نبوت، وحي و بعد رساندن وحي خيلي بار سنگيني بود. ما اين بار را برايت سبک کرديم. « أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ، وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ، الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ، وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/1-4) تو را بزرگ کرديم و شرح صدري به تو داديم که سنگيني اين بار برداشته شد. ذکري که شما در عالم ميخواستي برساني به رفعت رسانديم. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» بزرگي و شرح صدر، «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» پيداست يک بار سنگين ديگري ميخواهد روي دوش حضرت بيايد. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» اين مأموريت انجام شد و بعد مأموريت دوم انجام شد. چقدر سخت است براي حضرت که به حضرت بشارت ميدهند،«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» از اين بار فارغ شدي بار دوم را بردار. اصل رساندن تکليف خيلي سختتر از عمل به تکليف براي ماست. لذا حضرت فقط ميتوانند بار نبوت را بردارند. اصل ابلاغ ولايت بر عالم و اينکه حضرت اين امر را به عالم برسانند، رساندن بار سخت است.
مرحوم شهيد مطهري مثالي داشتند، گويي يک انفجار عظيمي از عالم بالا در وجود پيغمبر اتفاق ميافتد که با اين همه درها گشوده ميشود. راه غيب همينطور باز نميشود. اتفاقي ميافتد که درها از مجراي وجود او به عالم غيب باز ميشود. تحمل وحي براي اين وجود مقدسي که همه عالم نگين انگشتر او هستند بار سنگيني بود و بار شفاعت هست. يعني همه مردم را بايد برساني. اين شفاعت از قبل دنيا شروع شده تا قيامت. وقتي در قيامت همه انبياء زمينگير ميشوند. فقط حضرت است مقابل باب الرحمان به سجده ميافتد و ميگويند: برويد. ما را تا بهشتي نکنند نميتوانند به بهشت ببرند. بايد پاک شوي و بهشتي شوي. يک معلم ميخواهد يک الفبا به بچه ياد بدهد، پدرش درميآيد. يک مادر ميخواهد راه رفتن ياد بدهد، يک کسي ميخواهد سلوک در اين عالم را به مردم ياد بدهد، قدم به قدم ببرد، «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» (احزاب/45) رساندن امامت خيلي سخت است. امتحان سختي هم براي مردم است.
روايتي هست که حضرت به اميرالمؤمنين فرمودند: من ديشب هزار خواسته از خدا در باب خودم و شما خواستم همه مستجاب شد، يک نکته را خداي متعال فرمود: نميشود. حضرت که مستجاب الدعوه هستند، اينکه من گفتم: مردم همه دور تو جمع شوند. فرمود: اين نميشود. در يک روايتي ذيل آيه 65 سوره انعام «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ» خداي متعال ميتواند از بالاي سر شما را عذاب کند، از زير پا شما را بگيرد، شما را فرقه فرقه کند و سختي جنگ بعضي را به بعضي بچشاند. حضرت وضوي پاکي گرفتند و نماز خواندند و به خدا گفتند: اين را از امت من بردار. فرمود: دو مورد اول را برميدارم و سومي نميشود. همين که حضرت فرمود: هرچه در بني اسرائيل شد در امت من هم واقع ميشود. حضرت ميخواستند بگويند: خدايا من بارش را برميدارم. در مورد حضرت موسي بن جعفر هست که بنا بود عذابي نازل شود که شيعيان معذب شوند، من خودم را سپر کردم، آنها راحت شدند. در اين دعا حضرت به خدا عرضه ميدارد که خدايا من اين بار را تحمل ميکنم. امت مرا به اين امتحان سخت مبتلا نکن! خداوند فرمود: نميشود، اينجا بايد خودشان امتحان بدهند. موضوع ولايت موضوعي است که خودشان بايد بپذيرند. گاهي خداوند پيغمبرهاي الهي که ترک اولي ميکردند، تهديدهايي ميکند، ميفرمايد: يونس را تا قيامت در شکم ماهي نگه ميداشتيم. باطنش ترک اولي در امر ولايت بود. اينها مأمور بودند امت خودشان را زير اين پرچم بياورند، نه اينکه خودشان هم ترک اولي بکنند. ترک اولي آنها امت را زمينگير ميکند.
پس يک امر سختي بود. حضرت بار خودشان را برداشتند يعني اين سختي را تحمل کردند و کار ابلاغ و تحمل ولايت را آسان کردند. تلقي من اين است که خداي متعال نپذيرفته که اينقدر لازم نيست فداکاري کنيد. ما نگفتيم اينقدر خودت را به مشقت بيانداز. در نقل است ده سال حضرت شبها روي پنجههاي پا ميايستادند و عبادت ميکردند، براي شفاعت ما! اين صلاة حضرت براي مقام محمود و مقام شفاعت است. من معتقد هستم عبادات نبي اکرم در اين عالم براي شفاعت است. حضرت اين بار سنگيني که به عهدهشان بوده و اصل کار هم همين است. اين حقيقت را از عالم بالا بياورند، از هيچکس ديگر اين کار نميآيد. درهاي اين وادي را گشودن، کار حضرت است. ابلاغ حضرت يعني چه؟ يعني يک حقيقتي را در عالم جاري کنند؟ «اليوم» يک ظرفي است در عالم که در آن ظرف يک اتفاقي افتاده است. حضرت کار خودشان را کردند. به حدي کار را خوب انجام دادند که امروز ديگر کفار از دين شما مأيوس شدند. ديدند پيامبر راه را رها نکرد و برود، راهي را در عالم باز کرده بود که اگر ميرفت اين راه بسته ميشد. «اني تارکم فيکم الثقلين» ميشد حضرت در عالم بيايد و برود. ميرفت دوباره راه بسته ميشد. حضرت دارند ميروند راه را باز ميکنند و ميروند. اينکه رسول خدا دعا کرد که خدايا به من يک وسيله بده بين من و امتم، حضرت مرا بر نبي اکرم عطا کرد. اميرالمؤمنين(ع)! اين وسيله بين حضرت و امت اگر نبود، باب بسته شده بود. منافقين منتظر بودند. ديدند حضرت کار را تمام کرده است.
يک اتفاقي در ميلاد حضرت افتاده است، با نور ولادت نبي اکرم ظلمتها برداشته شد. يک اتفاقي در نبوت حضرت افتاده است. يک اتفاقي در غدير افتاده است که آثارش در ملک ظاهر ميشود. اين خيلي سنگين است. به حدي حضرت کار را قوي انجام دادند که کساني که در کمين نشسته بودند، حضرت تشريف ميبرند و اين باب هم بسته ميشود. خداي متعال ميفرمايد: ديگر از آنها نترسيد از من بترسيد. بعد از اين ديگر شما هستيد و اميرالمؤمنين، ببينيد چه ميکنيد. ترک اولي کنيد يقه شما را ميگيرم. نسبت به اين حقيقتي که اينقدر گرامي است من کوتاه نميآيم. «ما ان تمسکتم بهما لن تضوا ابدا» حضرت کار را انجام دادند و دشمن مأيوس است و تلاشهايي که ميکند ميخواهد هزينه براي حضرت درست کند. شيطان دست برنميدارد، حضرت فرمود: وقتي من مبعوث شدم شيطان مأيوس شد. هزينه براي حضرت درست ميکند. هزينه به مقياس عاشورا، هزينههايي است که براي هدايت درست ميکنند و نبي اکرم هم هزينههايش را ميدهد. حضرت اگر دعوت به غدير نميکردند، نه احراق بيت بود و نه عاشورا بود. ابلاغ غدير عاشورا ميخواهد. نبي اکرم براي ابلاغ غدير عاشورا به پا کرد. روز عاشورا به امام حسين چه گفتند؟ مالي از شما بردند، خوني از شما ريختند، گفتند: «بغضاً لابيک» عاشورا هزينهاي است که وجود مقدس نبي اکرم براي غدير دادند. داستان خانه حضرت زهرا(س) هزينهاي است که نبي اکرم براي غدير دادند. غدير يعني ادامه توحيد.
يک امتحان سنگيني آمد که امت در اين امتحان درگير شد. با امتحان نبي اکرم کفار مردود شدند. با امتحان اميرالمؤمنين منافقين مردود شدند. اين همان امتحان سخت است که امت با آن درگير شد، بعد از اينکه غدير گذشت و زير بار نرفتند، اباسفيان سراغ عباس عموي حضرت آمد، گفت: بياييد برويم. من در قريش اعتبار دارم، ما با اميرالمؤمنين بيعت ميکنيم کار تمام ميشود. به نظر من حضرت يک جوابي به ابوسفيان دادند و يک جواب به عباس، خطبه پنجم نهجالبلاغه جواب به ابوسفيان است. فرمودند: «شقّ أمواج هذه الفتن بسفن النجاة» امواج فتنه را با سفينه نجات بايد طي کرد نه با موجي که خودش فتنه است. تو خودت فتنه اصلي هستي! اين دو گروه با هم نزاع دارند، نزاعشان سر دنيا و مقام نيست، سر پروردگار دعوا دارند. امام صادق فرمود: ما هستيم و بني اميه، ما گفتيم: خدا راست ميگويد و اينها ميگويند: خدا دروغ ميگويد. جدم با ابوسفيان جنگيد، پدرم با معاويه جنگيد، سيدالهشداء با يزيد جنگيد، فرزندم امام زمان با سُفياني ميجنگد. اين آمده ميگويد: شما بياييد، مردم را ميآورم بيعت کنيد. به عمويشان فرمودند: عموجان خيال کردي مسأله اينقدر ساده است که با ريش سفيدي شما حل شود؟ اينطور نيست. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» فتنه هست، «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ» (عنکبوت/3) اين امتحاني است که بايد راستگو و دروغگو از هم جدا شوند.
يکوقتي اشاره کردم در مورد سوره بيّنه، که يک اختلاطي خداوند در عالم فرموده و اين امتحان است. مؤمن و کافر قاطي شوند امتحان ميشوند. از عالم طينت اينها را قاطي کرده است. در اين دنيا ميآيند با هم زندگي ميکنند. يکي مؤمن است، يکي منافق است و يکي کافر است. همه قاطي هستند. امتحان در اين واقع ميشود. در اين اختلاط که امتحان واقع ميشود گاهي اعمال آنها به مؤمن سرايت ميکند. از مؤمن هم گناهي سر ميزند، در صفاتشان سرايت ميکند، ميبيند مؤمن هم حسد دارد. ولي بايد اينها تفکيک شوند. چون تا تفکيک نشوند بهشت و جهنم درست نميشود. کافر اگر در اثر ارتباط با مؤمن خوبي دارد، اين خوبي را نميشود جهنم برد. نه صفات اميرالمؤمنين وارد جهنم ميشود، نه صفات دشمن وارد... بايد تفکيک شوند. اين امتحان براي تفکيک است. تفکيک هم بر محور رسول و امام است. اينها تفکيک نميشوند «حتي تأتيهم البينه» بينه کيست؟ «رسول من الله» اين بينه که جدا ميکند چيست؟ رسول خدا(ص). ادامهاش چيست؟ اميرالمؤمنين است که بر محور حضرت، خير البريه و شر البريه هستند. حضرت فرمود: «أنت و شيعتک خير البريه» يعني بر محور اميرالمؤمنين اتفاق ميافتد و جهنم و بهشت سامان پيدا ميکند. اين امتحان، امتحاني است که جهنم و بهشت با آن سامان پيدا ميکند. الآن هم هست و به سختيهايش ميارزد.
الآن مؤمنين يک يا علي گفتند و پاي آن ايستادند و هزار و چهارصد سال است. وجود مقدس نبي اکرم بار اصلي را خودشان برداشتند. ميخواستند باقي بار را هم بردارند، خداوند فرمود: بقيه بار را بگذار خودشان بردارند. بار اصلي را حضرت برداشت. اين کشتي که مقابل گرداب و طوفان و موجهاي صد متري ميايستد. ما در کشتي نشستيم. از يک طرف سرپرستي براي هدايت و از يک طرف پذيرفتن اين سرپرستي است. پذيرفتن و تحمل ولايت يعني امتحان سخت، همه امتحانها همين است. امتحان به توحيد سخت است. حضرت ابراهيم خليل بايد فرزندش را در منا ببرد و اينطور قرباني کند. خدا به مؤمنين يک شرح صدري داده است و وقتي قبول کردند، بار براي آنها سبک شده است. يک مقدار هم اين است که هنوز شانه زير بار نداديم. هروقت شانه زير بار بدهيم با سنگيني ميآيد و باز تحمل کرديد شرح صدر ميآيد و امتحان همينطور است. معني ندارد امتحان تمام شود. تا عالم دنيا هست، عالم امتحان هست. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ» (بقره/155) همه محور امتحانات همين يک کلمه است، بر محور غدير است.
ذيل همين سوره عنکبوت که آغازش داستان امتحان مردم به اميرالمؤمنين است و بايد منافق و کافر و مؤمن از هم جدا شوند، به اواخر سوره ميرسيم يکي دو آيه هست، به آخر سوره ميرسيم، خداي متعال ميفرمايد: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت/64) دار دنيا که دار لهو و لعب است. دار دنيا عالم طبيعت نيست، همين محيط ولايت دشمنان اميرالمؤمنين است. اينجا بخواهي بماني لهو و لعب تو برپاست ولي لهو و لعب است. حياتي در آن نيست و همه ميت هستند، دار الآخره، محيط ولايت امام است. امتحان بر محور همين است. يک عده ميخواهند دارالحياة بروند، دارالحيوان زنده شوند. يک عده ميخواهند با مردهها سر و کار داشته باشند، لهو و لعب داشته باشند، آزاد هستيد.
شريعتي: اصليترين سؤال امتحان، همين مسأله ولايت و غدير است. اصليترين پاسخ ما از تسليم شروع ميشود.
حاج آقاي ميرباقري: تسليم به امام بودن تا انسان به معيت برسد و همراه امام حرکت کند. اگر همراه نشوي با صراط به مقصد نميرسي. غدير حقيقتي است که بايد نازل شود و درهايي که بايد باز شود، باز شد. يوم الدار وقتي حضرت ابلاغ کرد اين کسي که با من بيعت کرده بعد از من خليفه است، همه اعتراض کردند ولي در غدير حضرت خطبه فوق العاده را خواندند. دست را بالا آوردند و از همه بيعت گرفتند. يک نفر آنجا اعتراض نکرد. اين فتح المبين است. «انا فتحنا لک فتحاً مبينا» يک تعبيرش غدير است. يکي از فتوحات مهم براي نبي اکرم غدير است. حضرت نگران بود که اين امت تحمل ميکنند، نگران خودش نبود. کار به جايي رسيد که منافقين بيعت کردند و کسي حرفي نزد. سختي کار روي دوش ما هست و مؤمنين سختيها برايشان آسان شده و الا سختيهايي که محبين حضرت کشيدند امتحاناتي است که با شرح صدر خداي متعال گذرانده و الآن هم در راه اصلي امتحان براي ظهور هستيم که در ظهور بايد حقيقت اين ولايت در اختيار قرار بگيرد. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى، وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» (ليل/1و2)
شريعتي: امروز آيات 48 تا 60 سوره مبارکه زخرف را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «48» وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ «49» فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ «50» وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ «51» أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ «52» فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ «53» فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «54» فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ «55» فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ «56» وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ «57» وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ «58» إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ «59» وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ»
ترجمه آيات: و ما هيچ معجزهاى به فرعونيان نشان نمىداديم، مگر آنكه از معجزه ديگر بزرگتر بود و ما آنان را به عذاب گرفتيم تا شايد باز گردند. و (به موسى) گفتند: اى ساحر، پروردگارت را به آنچه نزد تو عهد كرده است براى ما بخوان (تا عذاب را از ما بردارد كه در آن صورت) قطعاً هدايت تو را خواهيم پذيرفت. ولى همين كه (به دعاى موسى) عذاب را از آنان برطرف كرديم، همان دم همگى پيمان شكستند (و ايمان نياوردند). و فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست و اين نهرها از زير (كاخ) من جارى نيست؟ آيا (عظمت مرا) مشاهده نمىكنيد. بلكه من از اين كسى كه بى مقدار است و نمىتواند روشن سخن بگويد بهترم. (اگر موسى حقّ است) پس چرا دستبندهايى از طلا بر او نياويخته، يا (براى تصديق رسالتش،) با او فرشتگانى همراه نشدهاند. پس فرعون قوم خود را سبك شمرد و آنان او را اطاعت كردند زيرا آنان قومى فاسق بودند. پس چون ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم. پس آنان را پيشگامانى (بد) و عبرتى براى آيندگان قرار داديم. و همين كه (از سوى بت پرستان) درباره عيسى بن مريم مثالى زده شد (كه اگر معبودان غير خدا هيزم دوزخند پس عيسى نيز كه معبود است دوزخى است) ناگهان قوم تو در پى آن فرياد تمسخر بر داشتند. و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ (اگر عيسى كه از معبودهاى ما بهتر است در جهنّم باشد، به جهنّم رفتن ما و معبودهايمان چندان مهم نيست.) اين مثال را براى تو جز از راه جدل نزدند بلكه آنان قومى جدل پيشهاند. عيسى جز بندهاى نيست كه ما بر او نعمت داديم و او را براى بنىاسرائيل الگو و نمونه قرار داديم. و اگر بخواهيم به جاى شما در زمين فرشتگانى را قرار مىدهيم تا جانشين شما شوند.
شريعتي: نکات پاياني فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ميرباقري: اگر ما غدير را عيد ميدانيم، عيد از نظر قرآن روزي است که از آسمان يک مائده آسماني نازل شود. داستان حضرت عيسي مسيح در آخر سوره مائده هست. سوره مائده سوره غدير است و معارف غدير در آن است، آخر اين سوره داستان نزول مائده بر حضرت عيسي و قومشان است. حواريين از خدا تقاضا کردند يک غذاي آسماني نازل شود که عيد همه امت باشد، «أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» وقتي مائدهاي از آسمان ميآيد، ما براي حرکت به سمت خدا نياز به مؤيدات داريم. خيلي ها آيات غيبي را ميبينند و دلشان محکم ميشود. اين آيه غيبي عيد شد. خداوند فرمود: بعد از اين آيه و اين نعمت که کفران کرديد، من شما را عذاب ميکنم. ما مائدهاي بالاتر از ولايت اميرالمؤمنين نداريم که از آسمان نازل شده است. نعمت محض است. سوره مائده باطنش همين است و مائده غدير است. لذا بالاترين عيد است، عيد الله الاکبر است، امام صادق فرمود: از اين عيد بزرگتر نيست. مناسکي دارد که شعائر عيد هستند و مؤمنين بايد اين شعائر را احترام بگذارند. به ديدار هم رفتن، عقد اخوت، اخوتي که بر محور حضرت است. اخوت در محور دنيا ارزشي ندارد. لذا شما قول ميدهيد برادر ايماني خود را در قيامت شفاعت کنيد. انفاق، اطعام، اطعامش معادل اطعام 124 هزار پيغمبر است. يعني وقتي به اسم اميرالمؤمنين سفره مياندازي 124 هزار پيغمبر مهمان سفرهات ميشوند. شکمها، دلها را به امام گره بزند. طوري اطعام کنيد که دلها گره بخورد. بنايش ايمان به خدا و رسول باشد. با رعايت دستورات بهداشتي، حتماً شعائر را به جا بياوريم. خدايا به محمد و آل محمد ما را بهترين شيعيان و ياوران حضرت امير و فرزندان معصومش و وجود مقدس امام زمان قرار بده. عيدي ما را رضايت امام زمان از ما، تعجيل در ظهور حضرت، پيروزي اسلام و مسلمين در سراسر عالم، شکست دشمنان اسلام و رفع اين بليه از جامعه مؤمنين قرار بده.
شريعتي: براي ظهور حضرت وليعصر دست به دعا برداريم چه خوب گفت:
دير يا زود ولي ميرسد از راه آخر *** يک نفر عين علي ميرسد از راه آخر
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»