برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح دعاي پر فضيلت افتتاح
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري
تاريخ پخش: 10-03-97
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
از حسن نبي دو جهان محشري آمد *** آغازگر فوت و فن دلبري آمد
ماه رمضان عطر امام حسن آورد *** با آمدنش رايحهي قمصري آمد
همچون پدر و مادر خود يکسره نور است *** قرص قمر فاطمي و حيدري آمد
عالم همه مات رخ زيباي حسن شد *** در عرصه آن يوسف زيباتري آمد
بخشيد همه ملک سليماني خود را *** در دست کريمش اگر انگشتري آمد
يک مست ميان فقرا آمده امشب *** در راه بگشا ساقي بي ساغري آمد
شريعتي: سلام ميکنم به همهي شما، عيد ميلاد امام حسن مجتبي(ع) را تبريک ميگويم. انشاءالله همه ما مشمول نگاه کريمانه اين امام نازنين شويم. به سمت خداي امروز خوش آمديد. طاعات و عبادات شما قبول باشد، انشاءالله. امروز هم همراه شما و در خدمت حاج آقاي ميرباقري عزيز هستيم. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد. عيد شما مبارک باشد.
حاج آقاي ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. ميلاد مسعود وجود مقدس امام حسن مجتبي را تبريک ميگويم. انشاءالله اين تقارن عيد با ماه رمضان، موجب برخورداري بيشتر از برکات اين ماه ضيافت خدا باشد.
شريعتي: انشاءالله به برکت امام حسن مجتبي(ع) خداوند به دستهاي خالي کا نگاه کند و يک قطره از درياي بيانتهايش را در دست ما بريزد براي طراوت يک عمر ما کفايت ميکند. جلسه قبل در مورد دعاي افتتاح صحبت کرديم، قرار گذاشتيم فرازهاي ناب و نوراني اين دعا را مرور کنيم. نکات بسيار خوبي را شنيديم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
در دو جلسه گذشته اشاره کرديم دعاي افتتاح را مرحوم شيخ طوسي و سيد بن طاووس هردو نقل کردند. مرحوم علامه مجلسي هم اضافهاي دارند که براي ما روشن نيست اين اضافه را از کجا آوردند. ايشان در زاد المعاد ميگويند: اين دعا را امام زمان(ع) مکتوب فرمودند که شيعيان بخوانند. اين سند دعاست منتهي هم سيد بن طاووس از محمد بن عثمان که نايب خاص دوم حضرت است عرض کرده است. نکته دوم اينکه در دعاها، در روايت داريم قبل از ورود به دعا چند مقدمه انجام بگيرد. ثناي خداي متعال، مدح خداي متعال، حمد و تسبيح خداي متعال، اقرار به ذنوب و استغفار و بعد صلوات و بعد انسان وارد دعا شود. گفتيم: مدح براي اين است که اگر انسان به صفات جمال الهي توجه نکند، زبانش به دعا باز نميشود. حتي اگر ما مدح کنيم و خدا نشنود باز دعايي اتفاق نميافتد. اين مدح و سمع اوست. وقتي اين دو با هم جمع ميشوند «فَاسْمَعْ يا سَمِيعُ مِدْحَتِي» اگر خداي متعال نشنود اتفاقي نميافتد. بايد طوري حمد کرد که در معرض سمع الهي قرار بگيرد و خداي متعال بشنود، وقتي شنيد کار تمام ميشود. دوم اينکه حمد و تسبيح براي اين است که وقتي انسان از خداي متعال مطلبي را ميخواهد، اگر در ناحيه او نقصي ببيند و او را متناسب با آنچه خودش ميشناسد، بخواهد توصيف بکند، عيبها را گردن او بگذارد، اگر او را کوچک ببيني، امکان اينکه از او بخواهي نيست. اگر او را مبدأ بديها ببيني و بديها را به او برگرداني، توقع و اميدي نيست. بنابراين بايد تسبيح شود از نقص و از تعريفي که ما ميکنيم که در قرآن عمدتاً تسبيح که گفته ميشود «سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُون» (صافات/180)، «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُون» (اسراء/43) تسبيح از آنچه ما ميگوييم و مدحهاي ما هست. اگر اين تسبيحها نباشد و خداي متعال را در مقام عظمتش نبينيم، اينکه انسان لسان دعا پيدا کند و دعا کند فراهم نميشود. عيب را هم گردن خدا بگذاريد، باز همينطور است.
بعد از حمد و تسبيح، اقرار به ذنوب، براي اين نيست که خداي متعال خوشش ميآيد از اينکه ما اقرار کنيم. نه! بحث اين است که اگر ما عيوب خودمان را نپذيريم، اصلاح نميشود. کسي که احساس ميکند مريض نيست به نسخه عمل نميکند. معني ندارد برايش نسخه بنويسيد. وقتي فهميد بيمار است، آمادگي پيدا ميکند يک نسخهاي برايش بنويسند، يک جايي جراحياش کنند و خودش را در اختيار قرار بدهد. نسخههايي مينويسند آدم بايد عمل کند. يک نسخههايي است خداي متعال عمل ميکند، جراحي و شستشو ميدهد. هيچکدام را انسان تا اعتراف نکند، اصلاً آماده نيست. اين جزء لطف خداست، انساني که اعتراف نميکند زير تيغ جراحي نميبرند. چون نميفهمد چرا او را زير تيغ جراحي برد و نتيجه هم نميدهد.
اما صلوات، صلوات را قبلاً در اين برنامه بحث کرديم. صلوات تواضع و خشوع در مقابل وجود مقدس نبي اکرم است. حکم سجدهاي را دارد که ملائکه در مقابل حضرت آدم کردند و اين باب معارف را روي قلب انسان باز ميکند. انسان را تطهير ميکند و شستشو ميدهد. اقرار به مقامات آنهاست، تجديد عهد و ميثاق با وجود مقدس نبي اکرم و اهل بيت است که همه قرب ما در همان ميثاقها و عهدهايي است که بستيم. چون وقتي با خدا عهد ميبندي، خدا در اين عهد نفعي نميبرد. هر عهدي که بنده با خدا ميبندد اگر دو طرفه باشد برد با بنده است. بنده چه دارد به خدا بدهد؟! بيع با خداي متعال براي خداي متعال منفعت دارد. «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (توبه/111) اگر ما يک بيعتي با وجود مقدس نبي خاتم(ص) کرديم، بيعت دو طرفه هست. در اين بيعت و تجديد عهد برنده ما هستيم و او چه احتياجي به ما دارد. اين تجديد عهد همه به نفع ماست، بنابراين صلوات تجديد عهد و ميثاق است و در ما يک ظرفيتهايي ايجاد ميکند براي تحمل حقايق، آنوقت حقايق بر ما جاري ميشود. ما به اندازه تواضعمان در عالم بهرهمند ميشويم. وقتي تواضع ميکني حقايق از آن طرف جاري ميشود.
روايتي در همين زمينه بخوانم، اين روايت را مرحوم علامه مجلسي در جلد 27 بحار از مشارق الانوار اليقين نقل ميکنند. مشارق يک کتابي است که محل بحث و اختلاف است. مرحوم علامه شايد همه مشارق را در بحار نقل نميکند. اين حديث را ايشان نقل کرده است. پيداست با مباني خودش آن را پذيرفته بود. آنجا دارد وقتي خداي متعال عرش را آفريد. مقام عرش چيست؟ «يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ» (حاقه/17) هشت نفر هستند که ملک مقرب هستند، يا چهار نفر ملک مقرب هستند. اين عرش را حمل ميکنند، اينها در جاي خودش بايد بحث شود. اداره کائنات از عرش واقع ميشود. عرش را آفريد و هفتاد هزار ملک آفريد که حمله عرش باشند. براي اينکه ظرفيت پيدا کنند و بتوانند عرش الهي را حمل کنند، به آنها دستور تسبيح داده شد. تسبيح الهي در انسان يک ظرفيتي ايجاد ميکند که حامل ولايت ميشود. ميتواند اسرار را تحمل کند. انسان اهل تسبيح اينطور است. اينها تسبيح گفتند و متوجه نشدند تسبيح چيست. خداي متعال فرمود: به نور جلال من، وجود مقدس نبي اکرم و طبيعتاً اهلبيت حضرت صلوات بفرستيد. اين هم بحث لطيفي است که نور جلال و تجلي جلال الهي در اوست و صلوات يعني تواضع در مقابل اين مقام جلال وجود مقدس حضرت، صلوات فرستادند و خشوع در مقابل اين نور با عظمت کردند. وقتي خشوع کردند قدرت حمل عرش پيدا کردند. به خداي متعال عرض کردند: تو به ما گفتي: تسبيح بگو، ما هرچه تسبيح گفتيم، اين ظرفيت در ما پيدا نکند. حضرت حق فرمودند: تسبيح من همين است! آنوقت ظرفيت تحمل عرش در انسان ايجاد ميکند.
اگر انسان ميخواهد حامل ولايت شود، سر الهي، صعب مستصعب برداشت اين بار کار انبياي مرسل است، پيغمبراني که رسول هم بودند. کار عباد ممتحنه است، عبدي که خدا بعد از بندگي امتحانهاي سخت را از او گرفته، رياضت قلب به او داده، اين ميتواند ظرف اسرار الهي باشد. ظرفيتي در ما ايجاد مي شود که ميتوانيم حامل حقيقت ولايت باشيم. اين خاصيت صلوات است. اما اين جهت صلوات مقصود بحث من نيست. جهت دوم اينکه چرا ميگويند که در آغاز و پيش روي دعايتان بر حضرت صلوات بفرستيد؟ چرا حضرت ميگويند: قبل از ورود به دعا بر من صلوات بفرستيد؟ يعني قصد دارند از ما باج بگيرند؟ يا نه يک حقيقتي است؟
به نظر ميآيد که اولاً هر فيضي به عالم ميرسد از برکت وجود حضرت است. حقايق از عالم بالا جاري ميشود. «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماء فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» (رعد/17) نهرها و رودخانههايي راه افتاد و هر رودخانه به اندازه ظرفيت خودش از اين برخوردار شده است. ما بايد سر اين چشمهها بنشينيم و بنوشيم. امام صادق فرمودند: مردم اين آبهاي برکه را با ولع مينوشند ولي نهر عظيم را رها کردند. گفتند: نهر عظيم چيست؟ فرمود: وجود مقدس رسول الله(ص). همه حقايق و فيوضات در ايشان جاري است. همه معارف در وجود ايشان هست. بعد ايشان به اميرالمؤمنين و ائمه بعد دادند. اگر ميخواهيم فيض ببريم بايد سر چشمه بنشينيم. اگر ميخواهي آبي بنوشي، رفع عطش کني و خودت را تطهير کني بايد ببيني اين آب از عالم بالا آمده است. رودخانهها به اندازه ظرف خودشان حامل اين آب هستند و بايد بروي از اين آب بياشامي و از اين آب شستشو کني و تطهير شوي. بنابراين فيض از آنجا جاري ميشود. خير و برکتي که در عالم تقسيم ميشود از آنجا تقسيم ميشود. لذا هر فيضي به ما ميرسد در پرتو صلوات است. خداي متعال به حضرت صلوات ميفرستد و آثار اين صلوات جاري ميشود. هرگاه بخواهد به بندگان چيزي بدهد از مجراي صلوات عطا ميشود.
در صلوات امام حسن عسکري(ع) که چهارده صلوات است، در صلوات وجود مقدس نبي اکرم يک فرازهايي دارد. «اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا حَمَلَ وَحْيَکَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِکَ» خدايا همانطور که او وحي تو را حمل کرد، اين امر ثقيل و سنگين را به ما رساند، خدايا تو بر او صلوات بفرست. کما اينکه آن مأموريتها و رسالتها را ابلاغ کرد، به وظيفه عمل کرد تو بر او صلوات بفرست. از خود اين استفاده ميشود اين ابلاغ رسالت اثر صلوات است. آن تحمل اثر صلوات است. ممکن است به عنوان مزد باشد. خدا اين کار را کرده ولي گمان ميکنم صلوات تو موجب شده که او بتواند بار رسالت را بردارد ولي از اين فراز ميگذريم به نقطهاي ميرسيم که لحن عوض ميشود. «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ» خدايا همينطور که به وسيله او همه گناهان را پاک کردي، واسطه مغفرت هستي. اگر او نبود هيچکس در عالم پاک نميشد. «وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ» عيبها را با او پوشاندهاي. الآن اگر عيبهاي هرکدام از ما پوشيده است، اين نور حضرت است که نميگذارد ديگران عيوب ما را ببينند و حجاب شده است. اگر پرده کنار برود، روز قيامت آدم همه چيزش رو ميشود. آنجا هم يک پوششهايي هست. صلوات اين است «کَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْکُرُوبَ» غصهها را، تنگي دل را با آن گشاده کرديم. گشادگيها با اوست. خداي متعال اگر بخواهد گناه را بيامرزد، بر او صلوات ميفرستد. فيضي که بر او نازل ميشود موجب مغفرت ميشود. مغفرت اثر صلوات است. خداي متعال بر او صلوات ميفرستد و گناه عالم پاک ميشود. بر او صلوات ميفرستد، پرده روي پنهانيهاي ما ميافتد و از همديگر عيوب ما پنهان ميشود.
شريعتي: اگر بخواهيم عظيمتر نگاه کنيم، مقام محمود و شفاعت حضرت هم از صلوات خداي متعال است.
حاج آقاي ميرباقري: هرچه به ما ميرسد از شفاعت ايشان است. شفاعت ايشان فقط براي قيامت نيست. تمام درجات بهشت با شفاعت مستمر ايشان به ما ميرسد. هرکسي در بهشت لقمهاي در دهانش ميگذارد، شفاعت است. در اين دنيا به شفاعت او نفس ميکشيم. «بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض و السّماء» (بحارالانوار،ج46،ص 47) همه چيز را خدا بر او ميآفريند. اين فيضي که به ما ميرسد با رنج اوست. مثل پدري که خداي متعال محبت فرزندان را در دل او ميگذارد، از صبح تا شب رنج ميبرد. دهها سال رنج ميبرد که اين فرزندها به بار بنشينند. رنج برايش شيرين است و منت هم نميگذارد. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/8 و9) محبت الهي در دل اين پيغمبر يک شخصيتي از او ساخته که بار همه عالم را ميکشد. خيلي بايد بزرگ باشد «إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- عَلَى مَحَبَّتِهِ، فَقَالَ: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» بار عالم را با محبت خدا ميکشد. خداي متعال هرچه بخواهد بدهد از طريق او ميدهد. اين فرزنداني که پدر کفيل رزقشان هست، فرزندان خردسالي که خودشان به سن رشد نرسيدند، بزرگ که ميشوند خيال ميکنند بزرگ شدند، حضرت فرمودند: بزرگ هم که ميشوي، خودت و مالت متعلق به پدرت هستي. آدم بزرگ که ميشود يک مقدار يادش ميرود. نسبت به خدا هم که بزرگ ميشويم يادمان ميرود. يک خرده فکر ميکنيم خبري شده است. تحت تکفل هستند يعني او رنج ميبرد، خداي متعال يک محبتي به او داده، با محبت ميرود رنج ميبرد، مادر با محبت ثمره جان خودش را به طفل ميدهد، خداي متعال اگر بخواهد رزق بدهد، بايد به اين مادر بدهد. اين مادر بايد غذا بخورد که طفل شير بخورد. محال است بچهاي شير بخورد بدون اينکه مادر رزق داشته باشد. اين رزق از آن مسير ميگذرد. البته در اين روزي دادن مادر لذت ميبرد، خداي متعال برايش مزد گذاشته است. وقتي حضرت بار ما را ميکشند، خداي متعال هم لطف به حضرت ميکنند ولي هرچه بخواهد به ما برسد از طريق صلوات است. خبري در عالم نيست. خداي متعال آب را نازل ميکند اما هر رودخانهاي به اندازه ظرفيتش آب در آن جريان پيدا ميکند. بقيه بايد سر چشمهها و نهرها بنشينند.
شريعتي: يعني آنهايي که بدون صلوات زندگي ميکنند، خيال ميکنند که زندگي ميکنند؟
حاج آقاي ميرباقري: اينکه قاچاقي زنده هستند هم به برکت صلوات است منتهي خداي متعال هم به کساني که از او ميخواهند عطا ميکند، «يا من يعطي من لم يسأله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة» از باب رحمت و محبت ميدهد. وجود مقدس نبي اکرم اينطور است، کسي هم صلوات نفرستد به او ميرسد. ولي اگر بخواهي فيض کامل به تو برسد بايد اين را درک کني، اين نعمت را شکر کني، شکر آن صلوات است. صلوات شکر نعمت حضرت است و فيض را بر انسان جاري ميکند.
بنده خدايي محضر امام صادق آمد، حضرت انگور ميخوردند. حضرت به او يک خوشه دادند، گفت: الحمدلله! حضرت يک خوشه ديگر دادند. هرچه خدا را حمد کرد حضرت فيضشان را اضافه کردند. اين صلوات شکر خداي متعال است در مقابل اين نعمت عظيمي که خدا به ما داده و به واسطه شفاعت ايشان ما سر پا هستيم. سير معنوي و مادي ما با شفاعت حضرت است. با صلوات خداي متعال بر حضرت است. صلوات الهي اين است. «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَکْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ» هلاک همه فراعنه با صلوات خدا بر حضرت است. سرکوب شدن همه جبارهاي عالم با صلوات خدا بر حضرت است. رحمتي که به عباد ميرسد صلوات خدا بر حضرت است. احياي همه سرزمينها صلوات بر حضرت است. هيچ سرزميني، هيچ وجودي زنده نميشود الا اينکه خداي متعال بر او صلوات فرستاده است. پرتوي صلواتش حيات قلب ما ميشود. شما هرچه ميخواهيد ذيل صلوات است. حاجتهاي بزرگ و کوچک! اين دعا مقدمه دعا براي امام زمان است. صلواتش هم متناسب با اوست. اگر ميخواهيد آن امر عظيم واقع شود با صلوات واقع ميشود.
در زيارت امام رضا که از امام هادي(ع) است، آغازش يک صلوات چهارده معصوم است. صلواتهاي امام زمان را بخوانم. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي حُجَّتِکَ وَ وَلِيِّکَ الْقَائِمِ فِي خَلْقِکَ» بر حجت خودت و آن ولي قائم، آنکه ايستاده و همه عالم به تبع او ميايستند. يک کسي بايد بايستد تا بقيه بايستند، او قيام لله ميکند همه عالم به تبع او قيام لله ميکنند. او ايستاده که عالم سر پا ميشود. بر او صلوات بفرست «صَلاةً تَامَّةً نَامِيَةً بَاقِيَةً» صلواتي که تام است و داراي نمو و رشد است. صلواتي که باقي است. اين صلوات «تُعَجِّلُ بِهَا فَرَجَهُ» سرعت سير عالم به سمت ظهور با اين صلوات واقع ميشود. تعجيل در فرج يعني همين، يعني ظهور حضرت که عالم را متحول ميکند، اين سير عالم بايد واقع شود. اين ميوه بايد برسد که بِکنند. اين صلوات سرعت رسيدن ميوه کائنات که ظهور است را نزديک ميکند. تعجيل فرج يعني سير عالم به سمت ثمره حرکت همه انبياء، وعدهاي که به همه انبياء داده است، آنهايي که به کائنات اعتنا نميکردند، اين دنيا را کف پايشان هم حساب نميکردند منتظر آن روز هستند. اين حرکت عالم به سمت آن قله با صلوات تعجيل ميشود. سرعت سير عالم تسريع ميشود. «وَ تَنْصُرُهُ بِهَا» غلبه حضرت با نصرت الهي است. اين صلوات الهي است. «وَ تَجْعَلُنَا مَعَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» همراهي دوستان حضرت با حضرت که با حضرت حرکت کنند، هم در سير دنياييشان با حضرت باشند، هم در سير آخرت، جمع محبين دور حضرت باشند، با صلوات بر حضرت است. خدا بر حضرت صلوات ميفرستد ما گرد حضرت جمع ميشويم. پس ما وقتي درخواست صلوات ميکنيم، درخواست چنين امري را ميکنيم. صلوات تو همه غصهها را دفع ميکند، پوشش همه عيبها، مغفرت همه گناهها، رحمتهايي که نازل ميشود. بساط ظلمي که جمع ميشود، همه اينها صلوات بر حضرت است. صلوات يعني درخواست يک چنين امري، يک جاي ديگر توضيح دادند خدايا بر امام زمان صلواتي بفرست که نتيجهاش اين است سير عالم به سمت ظهور سريع ميشود. نتيجهاش اين است که نصرت تو نازل ميشود. صلواتي که ما را در سير همراه حضرت ميکند. هم سرعت حرکت عالم و همراهي ما در اين سير ميشود صلوات.
اين صلوات در صلوالت معروف حضرت موسي بن جعفر است و در زيارتشان خوانديم. در ذيل صلوات دارد: «صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً» اينها صفات صلوات است. صلوات عالي و بالنده و رشد دهنده، «تُوجِبُ لَهُ بِهَا» با اين صلوات براي او لازم ميکني «شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ» دستگيري امتهايي از بندگانت «وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ» نسلهايي از مخلوقاتت را دستگيري ميکني. خداي متعال بر حضرت صلوات ميفرستد، صلوات حضرت حاصلش دستگيري از يک امت تاريخي است. اگر خداي متعال بر ما صلوات بفرستد، خاصيتش اين است که ممکن است مثلاً به اين گياهي که ما آبياري ميکنيم رزقي برسد. چون خداي متعال رزق اين گياه را دست ما گذاشته است. يا اينکه يک حيواني است در اختيار ما هست، صلوات ما موجب ميشود رزق او تأمين شود. يک امم تاريخي با اين صلوات دستگيري ميشوند. چقدر بايد افق آدم بزرگ باشد که اين را بتواند از خدا بخواهد. دعا تعلق است، احساس نياز به غناء حضرت حق است. يک ميل و رغبت است. رغبت به ما عند الله است. آنچه ما ميخواهيم اين است که خدايا لباسم نو باشد، خانهام بزرگ باشد. موقعيت من بهتر شود، باسوادتر شوم. طرف تعلق ما در آن خزائن بي منتهاي خدا همينهاست. خداي متعال هم اينقدر به ما توجه ميکند که کفش ما را نو ميکند. يعني آن خزائن بي منتها را ببيني و در آن خزائن اين برکات و صلواتها را ببيني و بعد همين صلواتها را به اهلش بخواهي.
اول کار در صلوات ممکن است آدم خودش را ببيند، بگويد: خدايا بايد به او بدهي که به من بدهد. مثل فرزندي که ميگويد: خدايا به پدرم پول بده تا براي من لباس بخرد. مشکل مالي مرا حل کند. به معلم من سواد بده تا مرا تعليم کند. شرح صدر بده تا سختي تعليم به من را تحمل کند. ولي يک زماني آدم عبور ميکند. وقتي آن فيض و پيغمبر را ميبيند، خودش را فراموش ميکند. فقط صلوات ميفرستد. آدم يک موقعي براي خودش ميخواهد و صلوات را واسطه ميکند. حالا صلوات را خوب ميفهمد. ميگويد: صلوات تواضع و اقرار است تا اقرار نکني چيزي به تو نميدهند. صلوات يعني از خدا ميخواهي که به او بدهد که به من فيض برسد. فيض من از طريق اوست. بايد خدا به پدرم حقوق بيشتري بدهد تا زندگي من راحتتر شود. ولي يک موقع وقتي آن فضا را ميبيند ديگر خودش را فراموش ميکند. آنوقت به اين اندازه خدا به آدم عنايت ميکند. وقتي در خزائن بي منتهاي خداي متعال خودت را ميبيني به اندازه خودت به تو ميدهند. ولي وقتي آن رحمت بي منتهايي که خدا بر پيامبر ميفرستد و تعلق به آن فيض پيدا ميکني و ميخواهي. دعا يعني اين، اين تعلق و خواسته است و الا زبان آدم بگويد و دلش نخواهد که دعا نيست. اين تعلق به فيض عظيم و تنزل آن فيض بر ساحت مقدس حضرت صلوات است. همه دعاها ذيل صلوات است. يک موقع آدم مشغول صلوات ميشود و دعاي ديگر يادش ميرود و همه تعلق او به صلوات ميشود. اين بهترين آدم است.
يک کسي به حضرت عرض کرد: همه دعا خواندند و من هيچي بلد نبودم. فقط صلوات فرستادم. حضرت فرمود: تو چيزي از آنها کم نداري. سايهاش ما را هم ميگيرد. يک حديث هست در تحف العقول، اميرالمؤمنين(ع) به کميل يک بياني دارند. در آغاز ميگويند: کميل هر روز به نام تک تک ما معصومين را ياد کن و صلوات بفرست و بعد خودت و همه تعلقاتت را در حرز صلوات قرار بده. يعني خداي متعال اگر بخواهد تو را از مخاطرات محفوظ کند در پرتو صلوات است. صلوات بهترين حرز است. يعني اگر خداي متعال بخواهد دفع خطر کند، همه دفع خطرات با صلوات بر حضرت است. غصهها را با صلوات بر حضرت برميدارد. بخواهد مال مرا زياد کند، خدايا اگر ثروتها افزون شده و هرکسي در عالم مالش اضافه ميشود، صلوات بر حضرت است. داراييها را اضافه ميکند، داراييهاي ظاهري و باطني آدمها، هرکسي از خطرات حفظ ميشود با صلوات بر حضرت است. «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ کَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ» اگر خداي متعال بخواهد بتکدهها را ويران کند با صلوات بر حضرت است. در تاريخ هرچه بتکده ويران شده خدا بر حضرت صلوات فرستاده است. «وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ» به هر آدمي در طول تاريخ رحمتي رسيده، صلوات بر حضرت است. اگر صلوات اين است پس هر فيضي را ميخواهيد با ذکر صلوات است.
صلوات بايد متناسب با دعا باشد. يک موقع ميخواهي بگويي: خدايا رزق مرا بده، صلوات ميفرستي، بايد يک جور صلوات بفرستي. يکبار ميخواهي دعا کني براي ظهور خواستههاي با عظمت، صلواتش بايد متناسب با خواسته باشد. لذا صلوات دعاي افتتاح هم متناسب با آن خواسته بعدي است. فرودگاه دعا، دعا براي امام زمان است. دعاي افتتاح، دعا براي حضرت است. حمد و ثناء و تسبيح و اقرار همه در اين حمدها هست. صلوات ميخواهد ما را سير بدهد به طرف آن دعاهايي که حاصل آن صلواتهاي با عظمت است.
شريعتي: در سالروز ميلاد امام حسن مجتبي(ع) کريم اهلبيت همراه شما هستيم. امروز صفحه 336 قرآن کريم، آيات 31 تا 38 سوره مبارکه حج در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات را هديه کنيم به روح بلند امام مجتبي(ع) و از ثواب و برکاتش بهرهمند شويم.
«حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ «31» ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ «32» لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ «33» وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ «34» الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «35» وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «36» لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ «37» إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ «38»
ترجمه: (مراسم حج را انجام دهيد) در حالى كه همگى خالص براى خدا باشيد و هيچ گونه شركى به خداوند نورزيد، و هر كس به خدا شرك ورزد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرندهاى در فضا او را مىربايد، يا باد او را به مكانى دور پرتاب مىكند. اين است (دستورات خداوند دربارهى حج) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دلهاست. در آن (حيوانات قربانى) براى شما تا رسيدن زمان معيّن (عيد قربان) منافعى است، سپس جايگاه آن (قربانى) به سوى آن خانه قديمى و آزاد (كعبه) است. و (شما تنها امّتى نيستيد كه تكليف قربانى دارد، زيرا) ما براى هر امّتى آئينى قرار داديم، تا هنگام قربانى نام خدا را بر حيواناتى كه خداوند روزى آنان كرده ببرند، خداى شما معبود يكتاست، پس فقط تسليم او باشيد، و به بندگان خالص بشارت ده. (مُخبتين) كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دلهايشان از خوف (خداوند) مىلرزد و بر آنچه (از سختىها) به آنان مىرسد مقاومند و برپاكنندگان نمازند و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند. و (قربانى كردن) شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم، در آنها براى شما خير است، پس (هنگام قربانى) نام خدا را بر شتران در حالى كه ايستادهاند ببريد، پس چون به پهلو افتادند (و جان دادند) از (گوشت) آنها بخوريد و به فقير قانع و فقيرى كه روى سؤال ندارد اطعام كنيد، بدين گونه حيوانات قربانى را براى شما (رام و) مسخّر كرديم، تا شايد شكرگزارى كنيد. هرگز گوشت و خون حيوانات قربانى، به خداوند نمىرسد، بلكه آنچه از طرف شما به او مىرسد تقواست، اين گونه خداوند حيوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است به بزرگى ياد كنيد، و به نيكوكاران بشارت ده. قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند، بىشك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.
شريعتي:
نام حَسن يعني تمام حُسن دنيا *** حالا من و دست کريم آل طاها
انشاءالله همه ما مشمول شفاعت و دستگيري امام حسن مجتبي بشويم. امامي که خيلي غريب و مظلوم است و الحمدلله امروز با اين شور و حالي که در سطح کشور ما برپا است، انشاءالله حضرت از غربت دربيايند و حضرت يک عنايت و نگاهي بکنند که گره از مشکلات همه ما باز شود. داريم فرازهاي دعاي افتتاح را مرور ميکنيم. ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ميرباقري: البته حضرت خيلي هم بزرگ است و ما خيلي غريب هستيم. بعد از اين بحث که مقدمات دعا هست وارد حمدها ميشويم. يک نکته که در باب حمد بايد عرض کنم اين است که ما در عالم چششمان که باز ميشود، ذرات را ميبينيم، آنهايي که دانشمند ميشوند نظام کيهاني و انفجارات عظيم عالم را ميبينند. ريز بين که باشيم ذرات اتم را ميبينيم. آثار و فعل آنها را ميبينيم. يک مورچه دانهاي برميدارد و ميرود را ميبينيم. از سختکوشي آن لذت ميبريم. حمدش ميکنيم، وقتي گلي شکوفا ميشود زيبايياش را ميبينيم. تمجيد ميکنيم. بارش باران و نسيم بهار را ميبينيم و حمد هم ميکنيم. ولي ديدن فعل خداي متعال در عالم که همه عالم پر از فعل اوست و ديدن صفات جلال و جمال او چشم ديگري ميخواهد. انسان تا سماواتي نشود و از افق بالاتري به عالم نگاه نکند همينها را ميبيند. تا چراغ روشن نشده ما هستيم و مخلوقات، ما هستيم و آنها هم هستند. حد يعني زندان، تا از اين رها نشويم از زندان رها نميشويم. اين گلي که روبروي من است به من حد ميزند. اگر من اينها را ديدم، اين ميز به من حد ميزند. اين زمين به من حد ميزند. همه اينها به من حد ميزنند. زندان ميشوند. حد آنهاست و من حق ندارم پايم را آنجا بگذارم. بعد اين حدود تا درون من هم ميآيد. نسيم که ميوزد تا من خنک ميشوم يا سردم ميشود! با من بازي ميکنند. وارد نظام کيهاني شويم، نظام کيهاني با ما بازي ميکند.
وقتي چراغ روشن شد و تاريکي تمام شد، همه اينها محو ميشود. آدم ميبيند همه آيات خدا بودند. اصلاً اين خبرها نبود. نه من آن آدم هستم، من يک موجود ضعيف و محتاج و فقير هستم. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (عوالي اللالي، ج 4، ص 102) چطور خودم را بشناسم، تا چراغ روشن نشود خودم را نميشناسم. اين آيه ظلمات را مکرر خوانديم. وقتي داستان ظلمات اولياي طاغوت، بني عباس و بني اميه را توضيح ميدهد، ميفرمايد: مؤمن وقتي دستش را بيرون ميآورد، دست خودش را نميبيند. «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» (نور/40) در اين ظلمات، ته درياي عميق، «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي» (نور/40) امام صادق در کافي فرمودند: مؤمن نميتواند در ظلمت فتنههاي آنها دست خودش را ببيند. دستش را از آستين بيرون ميآورد نميبيند. آنوقت چطور به معرفت النفس برسد؟ اينکه ميگويند: معرفت النفس طريق معرفت الرب است، معرفت النفس چطور پيدا ميشود؟ تا چراغ روشن نشود، حضرت فرمود: «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» در اين ظلمات خداي متعال بايد نوري قرار بدهد و الا دست خودت را هم نميبيني. اگر اين نور نبود، ديگر چراغ ديگري نيست. حضرت فرمود: حتي تا قيامت! بعد حضرت آيات مبارکه سوره حديد را خواندند که منافقين وقتي در قيامت ميآيند در تاريکي هستند. مؤمنين در سايه نور ميروند. بعد فرمود: اين نور چيست؟ «اماماً من ولدٍ فاطمه» تا نور امام روشن نشود در اين ظلمات تو دستت را نميتواني ببيني. معرفت النفس چيست؟ حضرت فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» چطور نفست را بشناسي؟ جز با امام ميشود نفست را بشناسي؟ روانشناسي امروز معرفت النفس است؟ يک نفسي از ما تعريف ميکند که خصلت ماده است و ماده لطيف شده و خواص فيزيکي دارد و ميشود با دارو جابجا کرد. داروي شيميايي صفات نفس را جابجا ميکند. اين نفس شناسي است؟ بايد يک چراغي روشن شود، خودت را ذيل آن چراغ ببيني که هرچه هست اوست. «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) چطور آيات در درون ما ديده ميشود. درون خودمان آيه شود. بايد چراغي روشن شود و الا در تاريکي که خودمان حجاب خودمان هستيم. معرفت النفس جز در پرتو امام حاصل نميشود. يعني تا نور امام در عالم روشن نشود، نميشود. پس اگر کسي با چراغ امام، با افق ديد امام، آنطور که امام عالم را ميبينند، در ظرف خودش نوراني شد و ديد، آنوقت در عالم صنع خدا را ميبيند، اسماء و صفات الهي را ميبيند، جمال و جلال الهي را مدح ميکند. در زيارت امين الله آن سيزده صفت يا چهارده صفت را ذيل زيارت حضرت، از خدا براي خودمان بخواهيم. ميگوييم: نفس ما را اينطور قرار بده. نفس وقتي به امام ميرسد اينطور ميشود. وقتي لقاء و زيارت پيدا ميکند، ميشود «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مشغولة عن الدنيا بحمدکَ و ثنائک» و الا مشغول به دنياست. آدمي که چراغ برايش روشن نشده چرا گل را مدح نکند؟ چرا قطرات باران را مدح نکند؟ ولي وقتي چراغ روشن شد، همينها را مدح ميکند ولي يک طور ديگري مدح ميکند. صنع او را مدح ميکند. اين آدم بايد بزرگ شود و بايد چراغي نزد او روشن شود.
چه وقت آدم در آثار صنع حيران ميشود؟ از لفاظي بيرون ميآيد. «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب» (آلعمران/190) آنها چه کسي هستند «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» (آلعمران/191) آنهايي که وارد وادي ذکر ميشوند، به کلمه تامه ذکر الهي که وجود مقدس معصوم است متصل ميشوند. هستيشان ذکر ميشود و آنوقت اين ذکر عالم را وقتي با اين نگاه ديدي، همه عالم با تو حرف ميزنند. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» (جمعه/1) با تو تسبيح ميگويند. «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ» (انبياء/79) کوهها با حضرت داود وقتي ذکر ميگفت، ذکر ميگفتند.
علامه طباطبايي فرموده بود: من از امام رضا خيلي چيزها ديدم. يکي اين است که حضرت به من لطف کردند، وقتي من شبها ميخوابم صداي تسبيح موجودات را ميشنوم. بايد امام رضا بدهد. از درون کتاب که چيزي درنميآيد. يعني کلمه نور آيه خداست. وقتي به آيات الهي نرسيديم، آنها آيات هستند. اگر به امام رسيدي همه عالم آيه ميشود. به امام نرسيدي، همه عالم حيرت و ظلمات است. اصلاً امام عالم را آيه ميکند. معني امام همين است. آيه 40 سوره مبارکه اعراف ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها» آنهايي که آيات ما را تکذيب کردند و استکبار از آيات کردند، يعني با استکبار از آيات رو برگرداندند، در خودشان يک کبريايي ديدند و گفتند: اين آيه چيست؟ رويشان را از آيه برگرداندند. خودشان را ديدند به جاي اينکه آيه را ببينند. اين آيه چيست؟ اين حتماً امام است. مصداق اَتّم آن امام است که ميشود در مقابلش استکبار کني. امام آمده، شما خودت را ميبيني. ميگويي: اميرالمؤمنين کيست؟ من خودم خان هستم. رويت را برميگرداني، همين که استکبار کردي، «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» ديگر درهاي آسمان به رويت باز نميشود. بايد زميني زندگي کني. وقتي استکبار در مقابل امام ميکني نتيجهاش اين ميشود. اگر ميخواهي آسماني شوي، درهاي آسمان باز شود، بايد در مقابل اين آيه تواضع کني، رويت را برنگرداني، دنبال نور اميرالمؤمنين حرکت کن، تو را سير ميدهد و عوالم را نشان ميدهد. رويت را برگرداني درهاي آسمان به روي تو بسته ميشود. «وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ» وارد بهشت هم نميشوند. درهاي آسمان بسته ميشود، وادي جنت به رويشان بسته ميشود، بعد از جنت نار است. بايد در وادي نار زندگي کنند. يا بين جهنم و نار شايد يک وادي باشد.
«حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ» (اعراف/40) تا اينکه شتر از سوراخ سوزن رد شود. تعبير کنايي است و معنايش اين است که هيچوقت آدمهايي که در مقابل امام استکبار ميکنند، هيچوقت وارد بهشت نميشوند. هميشه در ارض هستند. کيهان شناسي و گياه شناسي و زيست شناسي ميکند. زمين شناسي و باستان شناسي ميکند و به اينها مشغول است. هزاران رشته علمي که هيچ خبري نيست. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/1و2) اين تکاثر است. بحث ما مخالفت با علم نيست. بحث نوع نگاه به عالم است. بعضي تا حرفي ميزنيم، آيه معنا ميکنند. شايد اين آدمي که در مقابل امام تکبر ميکند تا اين شتر کوچک نشود و از سوراخ سوزن رد نشود، به سماوات راه پيدا نميکند. همه کبريايي او بايد بريزد. اينقدر اين شتر بايد کوچک شود که از سوراخ سوزن رد شود. اگر اينطور شدي راه پيدا ميکني و الا اگر فربه شدي و با استکبار براي خودت کسي شدي، آنوقت تعبير جمل هم ميشود خيلي خوب است. يک شتر بزرگي براي خودش است.
اين حمدهايي که در دعا آمده است استثنايي است چون دعا هم استثنايي است و حمد بايد متناسب با خواسته باشد و متناسب با خواستهها معنا شود. چون دعا استثنايي است حمدها هم استثنايي است. بايد با امام همراه شوي، اول آدم نميفهمد. گاهي به نظر من آن امامي که اين دعا از ناحيه اوست، بايد خيلي التماس کني که اينها را گفتي يک تابشي به دل ما داشته باش بفهميم چه ميگويي. اگر آدم از آن زاويه ديد امام با آن عينک و نور به عالم نگاه کرد، اين حمدها معني دار ميشود و آنوقت مقدمه آن خواستهها و دعاهاي بزرگ است.
شريعتي: انشاءالله هفته آينده ادامه بحث را خواهيم شنيد. در سالروز ميلاد امام حسن مجتبي(ع) هستيم، حاج آقا نکتهي درستي فرمودند: که ما غريب هستيم و انشاءالله ما از اين غربت دربياييم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي ميرباقري: خدايا به حق محمد و آل محمد پيروزي را نصيب اسلام و مسلمين بفرما. اين ماه را ماه پيروزي مؤمنين قرار بده. مؤمنين در هرجاي عالم هستند را عزيز و سربلند کن. مستکبرين و دشمنان خودت را ريشه کن کن. اين سال را سال ظهور امام زمان قرار بده. ما را از کساني قرار بده که در اين ماه مورد رحمت و عنايت تو قرار گرفتند. خدايا برکاتي که در شب قدر به اوليائت عنايت ميکني به ما عنايت بفرما. ما را اهل شب قدر و اهل ماه رمضان و انس با خودت، با کتابت و اوليائت قرار بده. خدايا هرجاي عالم دوستي از دوستان وجود مقدس امام حسن مجتبي به هر نحوي گرفتار هستند، از آنها رفع غم و اندوه و پريشاني بفرما.
شريعتي: انشاءالله زيارت مدينه منوره نصيب همه شما شود.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»